سریال زندگی در بهشت | قسمت 196 - صفحه 11 (به ترتیب امتیاز)

به نام الله آفریدگار بسیار بخشنده

سلام به همگی

وقتی میخواستم برا بار دوم این قسمت بسیار زندگی بخش رو ببینم و گوش کنم که یکی از اقوام هماهنگ شده بود با همزمانی این فایل بهش گفتم بیا ببین چجور فیلم بسیار شگفت انگیزی ،چونکه اون هم عاشق اینه که خونه ای توی طبیعت با حیوانات اهلی مختلف نگهداری کنه وقتی پلی کردم دوتایی نگاه میکردیم میگفت خدای من واقعا چه خونه ای با طبیعتی بسیار رویایی انگار برنامه کارتی داری میبینی و چه حیونای بسیار جذاب خانگی عجب دریاچه ای ،عجب کلبه ی رویایی روی آب ،خب حالا هرچند این فرد که از اقوام من هنوز آمادگی وارد شدن به این مدارها و این فرکانس ها رو نداره اما بالاخره گفتم اونم مانند من لذت ببره و احساس کردم که همین یه بار بهش نشون بدم شاید منم دستی از خداوند بشم برا خیررسانی و خوشبختی بعضی آدمها خب بعد از اتمام تماشای این فایل اصلا و به هیچ عنوان بهش اصرار نکردم که بیا توی این سایت گفتم هرزمان خودش آمادگیش رو پیدا کنه خداوند هدایتش میکنه به اینجا و ازش خداحافظی کردم که من باید برم به کارام برسم چونکه میخواستم بیام توی سایت کلی کامنت مطالعه کنم و روی خودم کار کنم،

دیشب یکی دیگه از اقوام بهم میگفت ما بخاطر ارث و میراث با آبجی و داداش ها نشستیم حرف زدیم و با همدیگه به صلح رسیدیم و صادقانه همه چیز رو بین همدیگه تقسیم کردیم و به توافق رسیدیم ،منم تحسینش کردم گفتم آفرین واقعا کارخوبی کردین و زندگی اصلا ارزش کوتاه فکردن هارو نداره واقعا خیلی خوبه که با همدیگه ارتباط تون خوب باشه،،گفت آره واقعا،،

خب منم دیگه آخر شب موقع خواب چندتا کامنت مطالعه کردم و تحسین این پرادایس رو چندبار با خودم مرور کردم و خوابیدم توی خواب میدیدم که یه خونه بسیار قدیمی از همون اقوام مون هست اما تازه پیداش کردن و خیلی هم بزرگه چندتا سرویس بهداشتی داشته ،چندتا اتاق خواب،چندتا آشپزخونه ،انباری،اتاق پذیرایی راه پله های بسیار دیدنی و تجهیزات بسیار عالی و هرچه این خونه رو میگشتیم باز چیزهای جدیدی کشف میشده و من میگفتم خدای من چرا این خونه تمومی نداره و من به آخرش نمیرسم و خیلی خوشحال بودم که یهو یه آقایی از همون جمعی که اونجا بودن بهم گفته آقا سجاد مثل اینکه خیلی خوشت اومده از این خونه آیا راضی میشی چنین خونه ای تو هم بدست بیاری اونوقت راضی میشی از نعمتهای خداوند؟ گفتم آره من عاشق همچین خونه ای هستم که بسیار بزرگ و همه چی داشه باشه وقتی از خواب بیدار شدم خیلی احساس خوبی داشتم و اول تمرین ستاره قطبی رو انجام دادم بعد از رختخواب اومدن بیرون با یه احساس بسیار شکرگذارانه و خوب برا زندگی عالی و جدید و عاشقانه،،

خلاصه دوستان اینو میخواهم بگم ما هر خوابی که میبینیم نیاز نیست بریم بگردیم که تعبیر خواب من چیه ،بله خیلی ساده و راحت بفهمیم که هر نوع و هر جنس خوابی که میبینیم مرتبط با افکار روزانه مون هستش،،

خدایا ممنونم از اینکه توی خواب،بیداری،و هر لحظه با بنده هات حرف میزنی،،

قانون توجه به زیبایی ها زیبایی های بیشتری میاره

قانون درخواست چقدر خوب شد که استاد شجاعانه و محترمانه به کارگرهای عزیز گفت اگه میشه این بتن های اضافه رو بریزید جلو این ساختمان که ما راحت تر عبور کنیم برا وارد شدن به این کارگاه بسیار عالی که قراره یه عالمه کلاس های حضوری ما با استاد اینجا برگزار بشه, وای خدای من وقتی فکر میکنم قراره روزی من اونجا حضور داشته باشم از نزدیک با استاد مریم شایسته و دوستان عزیز در حضور همدیگه باشیم اصلا دیوانه میشم انگار قلبم داره کل بدنمو تصرف میکنه،،

مریم بانوی عزیز چقدر خوب و عاشقانه مامان مرغی و مامان بلوندی رو بهمون نشون میدی با اون صدای گرم و دلنشینت ،

بخدا وقتی به این شخصیت بسیار باارزشت فکرمیکنم و این همه احساس عشق ازت میبینم خیلی احساس عالی دریافت میکنم میگم آخه مگه زیباتر و فوق العاده تر از مریم جان هم وجود داره احسنت داری👌👌👌👍👍👍 چقدر تو بینظیری،،

توضیحات استاد در مورد این کارگاه بزرگ داره به من میگه خدا میدونه که چه برنامه های سوپرایز کننده و رویایی رو در سر داره که بعد معلوم میشه بقول خودش در دوازده قدم بعد میبینید که من پیشرفت کرده ام یا نکرده،،

خداروسپاس که این همه نعمت رو داره بهمون میده بعلاوه اش داره مارو در زندگی بهشتی این دنیا و دنیای بعد تکامل یافته میکنه چونکه همین پرادایس تا الان چقدر خود من تکاملش رو شاهد بودم و هستم و خدا میدونه به چه جاهایی برسه که الان اصلا به مغزمون هم خطور نمیکنه اما من همیشه به خودم میگم سجاد هواست باشه از اینکه در قسمت های این پرادایس داری آروم آروم پیش میری دیگه باعث نشه شیطان گولت بزنه و اجازه بدی برات عادی بشه و آروم آروم افکار و احساس ناسپاسی وجودتو فرابگیره،،

هرچند چندین مرتبه شده نشونه هایی رو دیدم که دوستان برا اولین بار این فایل هارو نگاه میردن بعد میگفتن وای خدای من عجب خونه ی رویایی بعد من به خودم میگفم خدایا ممنون از اینکه بیادم آوردی که اجازه ندم نعمت ها و زیبایی ها برام عادی بشه منظورم عادی شدن از جنس ناسپاسی،،

خدایا شکرت ماهی هامون چقدر زیاد شدن و چقدر جالب و تماشایی غذا میخورن،،

دوست دارم زندگی رو

خوب یا بد

اگه آسون یا سخت

ناامید نمیشم

چوووون دوست دارم زندگی رو

خدا رو

خودم رو

استاد رو

مریم جان رو

دوستان رو

و……..

همه چی رو

…………………………………………………..