سریال زندگی در بهشت | قسمت 197

دیدگاه زیبا و تأثیرگزار گلناز عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

سلااااام به مریم جان عزیزم و همچنین استاد جان؛

من این قسمت فقط تمرکزم روی مریم جان و رفتارهاش بود، چقققدر من از شما چیز یاد گرفتم چقدرررر در صلح بودن رو به معنای وااااقعی یاد گرفتم و چقدررر دارم تمرین میکنم که هرروز بهتر و بهتر بشم. وقعا من خییلی تغییر کردم هااا خیلی راحتتر حرفم رو به ادما میزنم، حتی به مامانم من سختم بود که از خودم بگم ولی الان دارم میگم، چققدر با خودم بیشتر رفیق شدم، با ترس هام کنار میام، خودم رو خییلی کمتر مقایسه میکنم با بقیه، توانایی ها و استعدادا هام رو میبینم، خدایا شکرت بخاطر لطفی که به من داشتی.

مریم جان چققدر خوبه که راحت لباس میپوشی، هر لباسی که دوست داری میپوشی، هر رنگی که میخوای، بدون اینکه طرز فکر احدی واست مهم باشه، واااقعا به این فکر کنیم هاااا، به اینکه طوری لباس بپوشیم و رفتار کنیم که طرز فکر احدی برامون مهم نباشه، اونوقت اصلا مهم نیست که داریم میریم عروسی یا مهمونی عصرونه یا بازار، وقت راحتی و اسایش خودمون مهمه.

مریم جان چه صحنه‌ی رویایی بود اونجایی که با کلاه زیبا عین الیس دختری در مزرعه با ارامش داشتی میرفتی سمت جو یا جیل(این دوتا رو قاطی میکنم) که استاد از رفتار اون حیوون فیلم بگیره.

چقدددر راحت برخورد کردی، قشنگ گفتی میترسم نوکم بزنه، با خودت نگفتی بابا من بگم میترسم که زشته، بقیه چی فکر میکنن.

چقدر راحت و با ارامش با زندگی برخورد میکنی و با لذت فیلم میگیری، کارهای جدید انجام میدی، راحت جورابای رنگی با کفش و شلوار رنگی میپوشی، بدون اینکه واست مهم باشه بقیه که دارن این فیلم رو میبینن چه نظری دارند.

راحت داشتی کار میکردی و وقتی استاد به شما خندید ناراحت نشدی، هیچ وقت گله نمیکنی، هیچ وقت نکات منفی استاد رو به زبون نمیاری، هیچ وقت نکات منفی پردایس رو نمیگی، هیچ وقت از سختی کار خونه نمیگی، حتی مورچه نیشت میزنه ولی دست از تحسین زیبایی دریاچه بر نمیداری.

من هروقت که میخوام با خودم در صلح باشم و میخوام تمرین کنم، با اینکه میدونم اگر این تمرین رو انجام ندم یعنی اینکه با خودم در صلح نیستم و عزت نفس ندارم و پذیرش این قضیه واسم خیلی سخته، شما میای تو ذهنم. میگم ببین چقدر این ادم قشنگ خودش رو پذیرفته، پس تو هم میتونی.

دمت گرم واقعا لذت میبرم، واااقعا خدا رو شکر میکنم که همچین الگوهایی دارم.

استاد دم شما گرم که اینقدر با اشتیاق میری سراغ انجام کاری که جدیده، حتی چمن کاشتن هم که شاید خیلی کار جزئی باشه یه جوری عنوان میکنی که اقا درس بگیرین، اشتیاق برای انجام کار جدید.

من اینو فهمیدم و حس کردم که کسی برای انجام کار جدید اشتیاق داره که باور داره خداوند کمکش میکنه و باور داره قدرت مطلقه و میتونه از پس هر کاری بر بیاد. حالا میخواد چمن کاشتن باشه یا راه اندازی بیزینس.

عاشقتونم، خدایا شکرت بخاطر لطفی که به من داری و هدایتم میکنی از هزار راه❤️

منتظر نظرات زیبا و تأثیرگزارتان هستیم.

برای دیدن سایر قسمت های این سریال‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    340MB
    22 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

138 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «Mostafa_PourAzar» در این صفحه: 1
  1. -
    Mostafa_PourAzar گفته:
    مدت عضویت: 2531 روز

    خدایاااا شکرت …

    سلام به استاد عزیزم، سلام به خانم شایسته عزیزم، خدا قوت بده بهتون، واقعا عاشقتونم من … چقدر این قسمت زیبا و دلنشین بود… یک دنیا باور داشت این قسمت … الهی صد هزار مرتبه شکرت … کیف کردم ، خدایا شکرت …

    از همون ابتدا میخوام برم سرِ باورهای عالی ای که این قسمت داشت :

    1- لحظه ی زیبای چرخیدن جیل دور خانم شایسته عزیز ، وقتی که داری تو مسیر قوانین زیبای الهی حرکت می کنی ، تسلیم جریان باش و از هیچ چیزی نترس، اگر بترسی ضرر کردی ولی اگر نترسی و تسلیم باشی همون اتفاقات به ظاهر بد، برات تجربه های دلنشینی رو رقم میزنن… یک دنیا باور داره همین یه لحظه !!!

    ( باید پارو نزد وا داد/باید دل رو به دریا داد)

    2- لحظه ای که استاد با استفاده از ارزش ابزار دارن چمن های بیش از حد بلند شده رو هرس می کنن. چمن و سبزه زار نشانی از زیبایی هست ، ولی وقتی از حد تعادل خارج بشه و به سمت افراط بره، میل به بی نظمی پیدا میکنه و جونورهای خطرناک درش مخفی میشن. وقتی توی مسیر الهی هر لحظه داریم رو باورهامون کار میکنیم ، مراقب باشیم از تعادل خارج نشیم و حتی گول بعضی از باورهایی که فکر میکنیم زیباست رو هم نخوریم، تو اعماق همون باورهایی که فکر میکنیم درسته یه باور محدود کننده ، یه ترمز به شدت مخفی هم وجود داره که داره کار خودش رو میکنه و فقط زمانی که ما داریم رو خودمون کار میکنیم اون ترمز کم کم خودش رو نشون میده، و خیلی جالبه در این مواقع اون ترمز خیلی شکننده ست و زود میشه محوش کرد. یادمون باشه که شرک در دل مؤمن مثل راه رفتن مورچه سیاه در دل تاریکی شب روی تخته سنگ سیاه مخفیه . تو اعماق باورهای مثبت برای کسانی که به قوانین همیشه ثابت خداوند ایمان آوردن هم ترمزهای خیلی خیلی ریزی وجود داره که مثل اون مورچه آتیشی میتونه نیش بزنه … یادمون باشه تو این مسیر ثابت قدم بودن ، تسلیم بودن، لذت بردن و آرام بودن هست که نتایج زیبایی رو برامون به ارمغان میاره… خدایا شکرت

    3- در طی انجام مأموریت سر سبز سازی بیشتر پارادایس، لذت بردن از زیبایی های این مسیر و تمرکز به زیبایی ها و feed دادن لحظه ای به باورهامون.

    4- ساخت دیوار بتنی اطراف کارگاه، هرچقدر رو باورهامون کار کنیم بازم جا داره که بهتر و بهتر بشه . و بازم حواسمون باشه که هر باور جدید و مثبتی که میخواییم ایجاد کنیم توش یه ترمز میتونه وجود داشته باشه ، و در واقع بهتر و بهتر شدن اون باور و بیشتر به ثمر نشستن اون باور همون برداشتن ترمزهاست .

    باران که رحمت الهی هست دو وجهه داره ، هم میتونه سبزکننده باشه ، هم میتونه خاک کنار بتن رو بشوره ببره، اگه ما از درون سست باشیم و عزت نداشته باشیم و باورهای مثبتمون ریشه ای نشده باشه و احساس لیاقت نداشته باشیم حتی اگه باورهای مثبت هم به خورد خودمون بدیم به دلیل عدم لیاقت و عزت نفس بیشتر سقوط میکنیم … خدایا شکرت

    5- همکاری استاد عزیزم با خانم شایسته عزیزم، این هم مداری و عشق بدون وابستگی در این مسیر غوغا به پا میکنه؛

    وقتی شروع کردیم و خواستیم لیاقت و عزت و باورهای مثبت رو درون خودمون بکاریم، جهادی اکبر را شروع کنیم و در این مسیر برای خودمون فداکاری کنیم هر چند به ظاهر برامون سخت باشه، در این مسیر با افرادی ارتباط داشته باشیم که با ما هم مدار هستن و اونها هم برای خودشون ارزش قائل هستن. افراد منفی باف رو از مسیرمون خارج کنیم تا برای انجام یک هدف به ما موج منفی نفرستن ( مدام بهمون نگن من میدونم نمیشه، من میدونم اینجوری میشه ، من میدونم اونجوری میشه) … وقتی بذر باورها رو کاشتیم یادمون باشه ، این جهان داره با مشیتهای الهی کار میکنه ، پس برای اینکه باورهامون به ثمر بشینه ، تمام شرایط مورد نیاز رو برای این منظور فراهم کنیم، احساس خوب داشتن رو طی این مسیر فراموش نکنیم، لذت بردن از زیبایی ها رو فراموش نکنیم و با توجه و تمرکز به زیبایی ها این بذرها رو قوت و توان باروری بیشتری بدیم.(استفاده درست و عالی از پکیج نعمات خداوند=سپاسگزاری و شکرگزاری و صلات دائمی) … خدایااااا شکرت

    6- لحظه ای که استاد عزیزم انرژیش کم شده و رو خاک دراز کشیده در حالی که در نیمه راه قرار داره… یادمون نره کار کردن روی ترمزهامون و کنترل کردن ذهن کار ذهنی بسیار دشواری هست ، این همون جهاد اکبر هست، در طی این مسیر مدام به خودمون یادآوری کنیم که قانون جواب میدهد ، به خودمون انگیزه بدیم و پاداشهای این کنترلهای ذهن دائمی رو یادآور بشیم تا در وسط راه کم نیاریم، از قانون تکامل و سیستم مدارها هم یادمون نره و بیشتر از مدار فعلیمون به خودمون سختی ندیم و در طی مسیر فقط تمرکزمون روی لذت بردن و آرامش باشه(استراحت و آرامش استاد روی خاک ها) . هم مدار شدن با انسان های عالی و هم تیمی خوب اینجاها خودش رو نشون میده. … خدایاا شکرت

    (( استاد گفتن اگه بیشتر اینکار کشاورزی رو انجام بدیم دیگه بدنمون آماده میشه براش و در ادامه سختی نمیکشیم، در طی این مسیر هرچقدر بیشتر و بیشتر رو باورهامون کار میکنیم، هرچقدر بیشتر کنترل ذهن(تقوا) داریم ، مدارمون بالاتر میره و نسبت به تضادها خیلی گنده تر میشیم و خیلی راحت ازشون عبور میکنیم)) خدایا شکرت…

    7- وقتی استاد در مورد مرغ ها داره حرف میزنه که نیان و بذرها رو نچینن و شوخی های سراسر لذتبخش که خنده رو به لبان هر بیننده ای جاری میکنه؛

    وقتی بذر باورهامون رو کاشتیم و شروع کردیم به طی کردن مسیر و آبیاریشون کردیم ، وقتی برای هدفمون شروع به جنگیدن کردیم ، حواسمون به نجواهای ذهنی خودمون باشه ، هدفمون رو با افرادی که در مدار ما نیستن در میون نذاریم تا شروع کنن به موج منفی فرستادن، مراقب انرژی خوارهای اطرافمون باشیم و هر ورودی مسمومی رو وارد نکنیم تا تمام تلاشهامون رو به باد بدن… البته از این انرژی خوارها و کسانی هم که در مدارت نیستن نیاز نیست که بترسی و فقط با شوخی و خنده و با آرامش اعراض میکنی … خدایاااا شکرت …

    (( این انرژی خوارها فحشهای مرغی هم میدن قاق قاق … ولی ما نمیفهمیم— عاشقتم استاد … عااااشقتم من ))

    (( الان میریم درِ اونا رو هم باز میکنیم ، بعد هم میپریم تو آب … وقتی به قوانین خداوند ایمان آوردیم ، میدونیم که این انرژی خوارها هستن ، میدونیم که داریم تو جهان دو قطبی زندگی میکنیم ، هم خوب هست ، هم بد … ولی ماااا چیکار داریم به بدِش؟ ما تمرکزمون رو میذاریم رو زیبایی میپریم تو آب … عااااشقتم استااااد وای خدایا عاشقتم))

    8- لحظه ای که استاد عزیزم و خانم شایسته عزیزم دیگه میخوان برن و خلاصه اتمام ماجرا … استاد گفتن اینجارو آب ندادیم هنو و دوباره برگشتن تا آب بدن…

    فداکاری کردن برای این باورها تا به ثمر نشستنشون هیچوقت تمومی نداره ، فک نکنیم حالا که یه نتیجه گرفتیم دیگه تموم ، دیگه باورمون همیشگی هست ، ولش کنیم واسه خودش ، نه نه نه ! کار کردن رو باورهامون همیشگی هست ، کنترل ذهن کار سختیه ولی باید همیشگی باشه ، این جهاد اکبر همیشگی باید باشه … ولی لذت بخشه!!!

    استاد شما کشاورز نمونه ای هستین، شما مفلح هستین ، شما گوهر وجودتون رو از دل خاک جسمتون رها کردین ، رسته از خاک؛ پس واقعا کشاورز نمونه ای هستین

    الهی بی نهایت بار شکرت … خدایا شکرت …

    خدایا عاشقتم من …

    استاد عزیزم عاشقتم، خانم شایسته عزیزم عاشقتم …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای: