سریال زندگی در بهشت | قسمت 198 - صفحه 12
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/08/abasmanesh-9.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2021-08-25 07:32:192021-08-26 22:49:07سریال زندگی در بهشت | قسمت 198شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام ربّ یگانه و واحد عالم
سلام به استاد بی نظیرم و خانم شایسته عزیز و دوستانم
خدای من چه فضای راحت و بی نظیری واسه مرغ و خروس ها درست کردین.
چه مرغ و خروس و بوقلمون ها و مرغ شاخدار های باحالی اند
چقد وجودشون به اونجا صفا بخشیده ، پرادایس رو معنادار کرده
من عاشق نگاه کردنشون ام وقتی دارند میدوند اونم از پشت بایستی و ببینیشون
چقد شیرین تر میشند وقتی میدوند😄😅
و صداهایی که هر کدوم دارند واقعا به سکوت و آرامش اونجا معنی داده ، خدایا شکرت
استاد ایده ای هم که برای مرغا پیاده کردی تا لونه شون هم تمیزتر بشه را خیلی تحسین میکنم ، عالی بود👍🏼👍🏼 من ندیدم که کسی یه همچین ایده ای رو واسه فضله مرغا پیاده کرده باشه
استاد هم آماده ست که با عزیز دلش بره تنی به آب بزنه .
به قدری دلم آب تنی خواست که نگو و نپرس 🏊♂️🏊♂️
استاد جان موضوعی که ازش صحبت کردین اینکه ما ضعف هامونو توجیح میکنیم و خانم شایسته نازنینم با جرات و شجاعت از خودش گفت رو من هم تجربه کردم .
یادمه از وقتی سریال زندگی در بهشت شروع شد من تو سایت فعالیتم نسبت به قبلم بهتر شده بود و این سریال برکاتی رو داشت برام میاورد تا اینکه به مرور دیدم حجم هر قسمتش زیاده و منم دیگه حافظه لبتاپم فول شده بود و فضایی نداشتم و از طرفی هم هارد نداشتم تا اونا رو منتقل کنم ، این شد که من هم شروع کردم به توجیح این وضعیت و هی امروز و فردا کردم و از سریال زندگی در بهشت کلا غافل شدم .
به خودم اومدم دیدم که نه تنها از سایت دور شدم و دارم از مسیر هم دور میشم بلکه زندگی هم از هر طرفی داره بهم فشارهایی رو میاره.
اومد توجیح کردن و نمیشه و فضا ندارم و اینا رو گذاشتم کنار و گفتم پیش میرم و میسازمش و حتما شرایطم رو بهتر میکنم ، تا اینکه باز سریال ها رو از جایی که مونده بود دانلود کردم و همون موقع ها بود که یه هارد اکسترنال هم با کنترل ذهنم تونستم خلق کنم و باز هم ادامه بدم .
دومیش هم دو سه روز پیش برام اتفاق افتاد.
من از ۱۵ سالگی تا به الانم خیلی عادت داشتم که همیشه ناخن هام بلند باشه و هر چند هفته ای یکبار فقط سوهان بکشم اون رو هم به خاطر صدای گوش خراشش به شدت ازش متنفر بودم ، همیشه حس میکنم گوشت تنم آب میشه .
چند ماه پیش یه عزیزی رو دارم که خیلی به کنترل ذهن و این مطالب معتقده و باهم خیلی حرف و نکاتی رو رد و بدل میکنیم و بهم نزدیکیم ، سر این موضوع نه تنها منو سرزنش نکرد بلکه گفت زمانش برات میرسه که درساتو از روزگار میگیری، منم تو دلم گفتم آخه این موضوع کوچیک چیه که بخوام ازش درسهایی رو هم بگیرم .
سرتون رو درد نیارم تا اینکه دو سه هفته اخیر من کاملا نشانه هایی رو میدیدم ولی خودمو به اون راه زده بودم. یک ماه پیش که اسباب کشی داشتم به خونه جدید تو کلی بریزو بپاشای اون روزها من با دقت و وسواس تمام حواسم به ناخن های بلندم بود که اتفاقی براشون نیفته و نگران هم نبودم ، ولی واقعا به سختی کار انجام میدادم . آخه مراسم عقدکنان داداشمم بود و میخواستم که بلند بمونه.
بعد اسباب کشی و مراسمات رسیدم به اون روز که یکیشون رو که داشتم چمدونو از عقب ماشین بیرون میکشیدم برخورد کرد و گوشه اش از گوشتش سوا شد و من مجبور شدم که کاتش کنم اون هم با ناراحتی ، ولی به نگهداری بقیه شون ادامه دادم تا حفظ بشند. سر هفته بعد بود که دومیش هم به همون شکل قبلی گوشه اش از گوشتش جدا شد و باز هم مجبور شدم اون رو هم کات کنم ولی باز هم به حفظ بقیه ادامه دادم. 🙈🙈
دو هفته بعدش اتفاقی که برام افتاد این بود که انگشت شست دست چپم که ناخنش خیلی بلندتر از بقیه بود هم دقیقا همون اتفاق مشابه براش افتاد و من باز هم ناراحت و غمگین از اینکه این رو هم از دست میدم بودم، باز مقاومت داشتم برای کوتاه کردنش شدیداً…
تا اینکه فردا صبحش بود که وقتی از خواب بیدار شدم دقیقا یاد حرف دوست عزیزم افتادم که بهم گفته بود بلاخره تو هم دَرست رو میگیری.
به این موضوع فکر کردم و دیدم چرا این همه سال این رفتار شده جزئی از عادتهام و من هیچگونه تغییری توش ایجاد نکردم.
خدای من… وقتی مرور کردم روزها و سالهایی رو که من چقدر تلاش میکردم تا این عادت رو حفظ کنم تا ذره ای خدشه برنداره کلی از این ناآگاهی خودم ناراحت شدم ،و اینکه کلی توجیح میکردم از اینکه زیباست و نیازه که باشه اگه نباشه ضعف میاره، بی کلاسی و اُمل بازیه!!
دیدم من چقدر این همه مدت اذیت کشیدم و از خیلی تجربه های دم دستی و ساده غافل بودم.
وای من … خدایا منو ببخش به خاطر جهل و ناآگاهیم
ولی بعدش خیلی زیباتر بود ، تصمیم گرفتم که تحت هیچ شرایطی تو هیچ موقعیت و مناسبتی، این رفتار رو تکرار نکنم و برای همیشه همیشه این عادت رو ترک کنم.
سریع رفتم و تصمیمم رو عملیاتیش کردم و به قدری به آزادی رسیدم که نمیتونم وصفش کنم. وای که چقدر خوب و لذت بخشه ، خدایا بی نهایت شکرت
دیدم خودم بودن خیلی ارزشمندتر و زیباتر از همه چیزه و بس.
دقیقا وقتی این قسمت رو دیدم یاد تجربهای خودم افتاد که خیلی ربط داشت به توجیح کردن و دوست داشتم باهاتون به اشتراک بزارم.
استادِ جانانم و مریم بی نظیرم ازتون بی نهایت سپاس گزارم واسه این همه وسواسی که تو فیلمبرداری از همه چیز زیبا دارید و با عشق تمام باهامون به اشتراک میزارید، عشقید و من به شدت عاشقتونم ❤❤❤
در پناه ربّ برتر و قدرتمند عالم همواره به مسیر درست تر و راحت تر و زیباتر همگیمون هدایت بشیم.🌹🌹🌹🌹🌹🌹
به نام خالق زیباییها
سلام استاد عزیزم
سلام خانم شایسته گلم
سلام دوستان ارزشمندم
این قسمت مثله همه قسمتها عالی بود و پر از درسهای عملی
چقدر زیباییهای پرادایس فوقالعادست
استاد من دارم از شما یاد میگیرم که زیباییها و نعمتهای زندگیم برام طبیعی نشه و هر لحظه بهشون توجه کنم و سپاسگزارشون باشم
ولی خیلی کار دارم تا مثل شما و خانم شایسته اینطور واقعی و قلبی لذت ببرم ازشون و شکرشون را به جا بیارم
آگاهانه بهشون توجه میکنم ولی قلبی سپاسگزاری کنم نمیشه یه وقتهایی میفهمم که مصنوعی هست این لذتم یا سپاسگزاریم
ولی با این حال ادامه میدم و میگم اشکال نداره درست میشه
با خودم میگم ببین چطور استاد و خانم شایسته اینجور عاشقانه و خالصانه از داشته هاشون لذت میبرن و شکرگزارشون هستن انگار که این نعمت رو همین لحظه بدست آوردن
در حالیکه شما همیشه و هر لحظه با مرغها و تمام نعمتهای پارادایس هستین
و هر بار چنان توجه میکنین و لذت میبرین که انگار تازه بدستشون آوردین
استاد چکار کنم که داشته هام برام طبیعی و عادی نشه و هر بار که بهشون توجه میکنم تمام وجودم را شور و شعف فرا بگیره
مثل شما هر بار که طبیعت پارادایس را فیلم میگیرین کلی ذوق میکنین و اصلا براتون تکراری نمیشه
اینجا گیر دارم
یه وقتهایی که خودم آگاهانه میخوام تمرکز کنم به داشته هام شروع میکنم به صحبت کردن با خودم
مثلا میگم
خدایا به خاطر وجب به وجب خونم ازت سپاسگزارم
خدایا به خاطر کمد دیواریهای جادارش سپاسگزارم
خدایا به خاطر سرامیکهای خوشگل سرویس و حمومم سپاسگزارم
خدایا به خاطر بچه های خوبم سپاسگزارم
خدایا به خاطر اینکه دارم قد کشیدن بچه هام را میبینم سپاسگزارم
خدایا به خاطر همسرم سپاسگزارم
خدایا به خاطر سلامتی خودم و خانوادم سپاسگزارم
خدایا به خاطر ماشین زیر پام سپاسگزارم
خدایا به خاطر سلیقه و تمیزیم سپاسگزارم
خدایا به خاطر حقوق خودم و همسرم سپاسگزارم
و………..
همین طور میگم ولی احساس شما را تا حالا تجربه نکردم😐
ممنون میشم استاد که در این مورد کمکم کنی 🙏🙏🙏
خودم فک میکنم که به خاطر شرایط و اهدافی که برای خودم برنامه ریزی کردم و بهشون فکر میکنم و تجسمشون میکنم ولی الان ندارمشون شاید اینطوری شدم
یا شاید به اون خواسته هام چسبیدم و داشته هام برام عادی شده و به چشمم نمیاد
نمیدونم کجا را دارم اشتباه میرم 🤔🤔🤔
باید به داشته هام توجه کنم و سپاسگزارشون باشم
و در عین حال آرزوها و درخواستهای جدید را هم از خداوند بخوام
میخوام سپاسگزاریم قلبی باشه و با احساس خوب
حالا برم سراغ زیباییهای پارادایس
استاد از زمین و اسمون و دریا و همه جا فیلم گرفته بودی فقط از زیر آب نگرفتی که اینم گرفتی😄😄
چقدر دوست داشتم وقتی دوربین تو آب بود و صدای زیبای اب میومد
به قول خانم شایسته دیگه جایی از پارادایس نمونده که نشون نداده باشیم
منم مییگم دیگه مدلی نمونده که شما فیلم نگرفته باشین
خیلی طبیعت پارادایس زیباست خدایا شکرت
تحسین میکنم خانم شایسته را که بر ترسش غلبه کرد و شنا کردن در آب شیرین پارادایس را تجربه کرد احسنت بر شما خانم شایسته👏👏👏
منم به چتد تا از ترسهام غلبه کردم مثله رانندگی ، دانشگاه رفتن، حرف زدن تو جمع آقایون، سوال پرسیدن در مورد چیزی که نمیدونم، پول خرج کردن،
وقتی وارد این ترسهام شدم دیدم که چقدر توهم بودن و من مدتها الکی خودمو اذیت میکردم و این ترسها را به دوش میکشیدم
هنوز هم ترسهای زیادی تو وجودم هست که انشاالله به کمک الله یکتا یکی یکی بهشون غلبه میکنم
ای جانم بچه های ناناز پارادایس چقدر بی صبرانه منتظر آزاد شدن هستن
آزادی چقدر لذت بخشه که حتی این حیوونا هم اینقدر عاشقش هستن
از خداوند بابت این همه نعمت های زیبا سپاسگزارم
خدایا شکرت
خدایا شکرت
خدایا شکرت
خدایا بابت این سایت الهی سپاسگزارم که اینقدر عالی تمرکزمون را میبره به سمت زیبایی و هر لحظه اگاه ترمون میکنه و کلی درسهای ناب و عالی زندگی میگیریم
استاد بی نهایت از شما و خانم شایسته سپاسگزارم تا ابد
بچه های دوست داشتنی سایت از شما ها هم بابت کامنت های عالیتون بی نهایت تا ابد سپاسگزارم
انشاالله هممون در پناه الله یکتا
شاد باشیم
سالم باشیم
سپاسگزار باشیم
ثروتمند باشیم
موفق باشیم
توحیدی باشیم
و سعادتمند باشیم در دنیا و آخرت
الهی آمین
الهی آمین
الهی آمین
سلام استاد عزیزم
من دیروز این کامنت را گذاشتم و پرسیدم از شما که چطور مثل شما سپاسگزاری قلبی داشته باشم
امروز به قسمت ۱۸۰ سریال زندگی در بهشت هدایت شدم و اونجا شما کامل توضیح داده بودین
منم با عشق گوش کردم
🙏🙏🙏🙏
من نباید عجله کنم حتی برای سپاسگزاری کردن
یه وقتهایی آدم گول میخوره این دیگه یه سپاسگزاریه دیگه نتیجه مالی یا روابط نیست که تکامل بخواد
نه زینت خانم سپاسگزاری قلبی هم تکامل میخواد
همه چی تکامل میخواد
چقدر هدایت خداوند را درک کردم برای دیدم این دوقسمت سریال
من به ترتیب نگاه میکردم
چند روز وقفه افتاد
بعدش یه دفعه دلم خواست این قسمت را ببینم
و بعد اون سوال برام تو ذهنم بلد بشه
و بعد بیام دوباره به ترتیب ببینم و جواب سوال دیروزم را امروز از فایل ۱۸۰ بگیرم
چقدر خداوند خوب و عالی حواسش بهمون هست
خدایا ازت سپاسگزارم بی نهایت تا ابد
خدایا شکرت
خدایا شکرت
خدایا شکرت
سلام عزیرای دلم سلام به همسفرای نازنینم
که واقعا ی سفر بی نظیر خودشناسی هست.
اول این مورد رو بگم که من دوسه قسمت هست یعنی کلا ی مدت هست وقتی سریال رو میبینم دیگه ذهنم اصلا مقاومتی نداره برای تجربه و دیدن و داشتن همچین مکان زیبایی
قبلا مقاومت هایی بود
شاید بخاطر باور کمبود که روش دارم کار میکنم
بهرصورت اون حس باز شدن قلبم موقع دیدن سریال مدلش عوض شده یجورایی راحتتره
خوب بریم این قسمت سریال
واقعا لذت بخش این همه زیبایی این همه قشنگی
من و پسرم با هم با عشق به استاد و خانم شایسته عزیزمیبینیم
و هر بار اقا ارسلان مامان بریم کی میریم پیش استاد و….
استاد وقتی پریدین داخل اب چه حس بی نظیری
چه زیبایی های نابی
واقعا بگفته شما نمیشه گفت این حس دیدن زیبایی ها
در مورد توجیه کردن خودمون که خانم شایسته عزیزو شما واقعا عالی توضیح دادین
من خودم قبلا از رانندگی میترسیدم مخصوصا مخصوصا
موقعی که از کنار ماشین های بزرگ میخاستم رد بشم
و فکر راننده شخصی و…
و بالاخره پا رو این ترس گذاشتم و گواهینامم گرفتم و ماشینمم خریدم
ی ترس دیگه که واقعا خیلی خیلی من ازش ضربه خوردم
ترس از دست دادن ادم ها یا ترس ناراحت شدنشون و یا راضی نگه داشتن بقیه در همه حال
و توجیه از این طریق که من ادم مهربونیم و بقیه هرکاری کنن میبخشم
من ادم قوی و با پشتکار و کسی هستم که ی کاری رو شروع کنم هر طور باشه تا اخرش میمونم
و بقیه مخصوصا شوهرم هر کاری میکرد من میبخشیدم و…
تا جایی که بعد کارکردن روخودم و دوره ۱۲قدم و طی کردن تکاملم
پا روی این ترس بزرگم گذاشتم
و راحت شدم و اقدام کردم برا طلاق
واقعا با دنیای جدیدی روبرو شدم از رهایی
و….
واقعا توجیه کردن از خود ترس بدتره
باید بشینم ریز بینانه زندگیم رو زیر و رو کنم و پیدا کنم این ترس ها رو
عاشقتونم استاد جان و مریم خانم عزیزم
ساعت الان ۲/۴۴دیقه بامداد
سلام من امیرمهمد رضایی هستم دارم میرم توی نه سالگی❤ و سلام به عباس منش و هر کسه دیگه دوستون دارم❤❤❤
من احصاس میکنم آب انرژی خوبی داره ❤ مخسوسن آب چشمه❤❤❤❤
آشقتونم❤❤❤❤❤❤❤❤
دوست دارم همتون سالم باشین منظورم اینه که تمام آدمای کره زمین سالم باشن
امیدوارم همه خوشحال باشن وعباس منش من خیلی دوست دارم بیام تو آب چشمتون وهمینجوری آب چشمه بخورم❤❤❤❤❤من آشق فایلای قدیمیتونم مخصوصا آرامش درپرتوی آگاهی اون خیلی به من آرامش میده ودوست دارم باهاش خواب برم کلا خیلی اشق فایلای قدیمی تونم دوست دارم الان فایلای قدیمیتونو بذارید چون خیلی اونجوری که حرف میزدین خوبه❤
سلام استاد جان
سلام مریم جان
اره راست میگی مریم جان، من در مورد ارایش کردن این توجیه رو داشتم. یعنی میگفتم بابا من واسه دل خودم دارم ارایش میکنم، اصلا لذت میبرم از مدت زمانی که جلوی اینه وا میستم و وقتم رو صرف ارایش میکنم. حالا من خییلی هم اهل ارایش نیستم هااا ولی مثلا مهمونی که میرم یا بیرون که قرار دارم حتتتما ارایش میکردم.
بعد که الان شما گفتی که اره اگه ما واقعا واسه خودمون داریم ارایش میکنیم پس چرا خونه که میایم سریع میریم پاک میکنیم. واقعا چرا؟؟ واقعا اگر من تو خونه هستم و قرار نیست که اصلا برم بیرون چرا ارایش نمیکنم؟؟ مگه واسه دل خودم نیست؟
از وقتی که من این قسمت رو دیدم تصمیم گرفتم که واااقعا اگر میخوام ارایش کنم واسه دل خودم باشه، مثلا روزی که تو خونه هستم ارایش کنم و بیرون یا حتی مهمونی این کار رو نکنم. و این کار رو هم انجام دادم و کلی لذت بردم از اینکه تو خونه ارایش کنم.
حالا این یک ترس نیست، ولی یک نقطه ضعفی هست که داره توجیه میشه. من خودم رو به اندازهی کافی خوشگل نمیدیدم، خودم رو با بقیهی دخترا مهمونی یا دوستام مقایسه میکردم. میگفتم من باید از همه بهتر و خوشگل تر باشم، پس ارایش میکردم که یه جورایی کم نیارم. البته که ذهنم اینو نمیگفت هاا میگفت واسه دل خودته ببین تو الان خودت رو تو اینه میبینی و لذت میبری، ولی بعد دیدم که نه من دلم میخواد که بقیه بگن که من چقدر خوشگل و بهترینم، چقدر شیک وخاصم، چقدر زیبام. حتی اگرم نگن تو ذهنشون این باشه. شده بودم کمالگرا با عزت نفس پایین. الانم نمیخوام بگم که نیستم هاا ولی خیییلی بهترم. اینو از تغییر رفتارام فهمیدم که خییلی بهتر شدم.
و الان تصمیم گرفتم که واسه فردا که تولد ۲۴ سالگیم هست اصصلا ارایش نکنم، فقط برم حمام و لباس تمیز و مرتب بپوشم.
من در زیبایی کافی ام.
من در احساس رضایت از خودم کافی ام.
من نیازی به نظر بقیه برای تایید خودم ندارم. خودم خودم رو تایید کنم بسه.
نیازی نیست چیزی به خودم اضافه کنم تا لایق و زیبا بشم.
اگر لباس گرون و شیکی میخرم واسه دل خودمه، اگر ارایش میکنم برای دل خودمه، تو خونه خودم تو اتاق خودم نه فقط وقتی که با ادم های به اصطلاح مهم زندگیم قرار دارم.
خدایا شکرت بخاطر هدایت های بی حد و اندازت
مریم جان از ته دللل این شجاعت و در صلح بودن با خودت رو تایید میکنم.
میدونی چی با خودم گفتم وقتی فهمیدم که شما این همه مدت از اب میترسیدی؟؟ گفتم ببین این ادمی که ایییین همه نتایج بزرگ فوقالعاده دیده ولی یک ترس از اب داشته که تازه الان حل شده. یعنی من همیشه فکر میکردم که شما الان دیگه خییلی کارت درسته، خییلی خفنی، خیییلی نترسی و نقاط ضعف نداری، مثلا من اگر نقطه ضعفی دارم شما اصلا در سطح من نیستی خیلی خفن تری و بی نقص تر.
در حالیکه دیدم نه همه ادما نقص دارن، تا اخر عمرشون هم دارن، و با همین نقص ها هم میشه به جاهای خوب رسید، نه فقط وقتی که همه چی تمام شدی که هیچ وقت هم اتفاق نمیافته.
البته اینا رو استاد میگه هااا ولی وقتی ادم به چشم خودش میبینه واااقعا یک تاثیر دیگهای داره.
عاشقتم❤️❤️
سلام استاد عزیز واقعا درست گفتین ترس منم از رانندگی بود البته چندسالی ماشین داشتم و بدون هیچ ترسی رانندگی میکردم و الان ده سالی ک ماشین ندارم با اینکه پولش داشتم ولی ماشین نمیگرفتم و خودم توجیه میکردم ک نیاز ندارم با اژانس راحت میرم میام همش ب تعمیر ماشین ب مشکلات پیش نیومده فکر میکردم ولی الان مصمم شدم برم ماشین دلخواهم بخرم و شروع کنم …کلا امروز روز شروع من و زندگیم شده با گوش دادن فایل ۸ روز شمار زندگیم …مرسی از این که هستین
به نام خداوند وهاب
سلام به رهروان راه حقیقت
ماشالله چقد مرغ و خروس عجب بپربپری ،حس خوب شنا کردن توی اب اونم به مدت یکساعت با عشقت راجب به قانون حرف بزنی واقعا عالیه ، واااو استاد عجب صحنه ای شد پریدن توی اب و حباب های اب و صدای اب واقعا شگفت انگیز بود بی نهایت سپاسگذارم برای ضبط این لحظه خدایاشکرت
واقعا شگفت انگیز بود توی تاریکی با هندزفری دوباره نگاه کردم عالی بود عالییییی حتی آب رو تو بینی و حلقم حس کردم خدایا، به به چه منظره ایی میبینید شما،زیر خونه هم واقعا زیباست ، واقعا مریم جان انقد که ما همه جای پردایس رو دیدیم خونه ی خودمونو ندیدیم ازبس شما تمرکزتون روی ریزترین قسمتهای خوب زندگیتونه خدایاشکرت
استاد این توجیه کردن این خود رو فریب دادن بزرگترین خیانتیه که یک انسان در حق خودش میکنه منم در برهه ای از زندگیم جرات انجام یک کار رو نداشتم و مدام توجیه میکردم که اینطوری بهتره تاجاییکه دیدم دارم فرسوده میشم و وارد یک ترس بسیار بزرگ شدم که نوشتن جزئیاتش تمرکز بر نکات منفیه و نمینویسمش اما هنوزم بعد از ده سال از ورود به اون ترس حتی یک دقیقه هم پشیمان نیستم بگم چرا این کارو کردم و هزار بار خداروشکر میکنم که توی توجیهاتم زندگیو ادامه ندادم . بازم مواردی بودن که چون میترسیدم حتی بهش فکرکنم اگه بقیه بهم میگفتن هزارتادلیل میاوردم نه اینطوری بهتره ولی اون اعماق قلبم جایی که خودم در مقابل خودم سد نبودم دلم اون کارو میخواست و وقتی به زبونش اوردم اونقد باورم قوی بود که نمیشه دقیقا سه سال طول کشید تا از طرف بقیه پذیرش شد ولی خوب صددرصد توجیه باور غلط میسازه و به نسبت توجیه کردنمون راه برگشتم سختتره حالا در مواردی مثل شنا کردن میشه گفت راحته وقتی دل به اب زدی میبینی عالیه و ادامه میدی و گذشته گیری به اینده ت نداره اما بعضی ترسها پدر زندگی ادمو در میارن امیدوارم همه ی توجیهای زندگیمو پیدا کنم و دونه دونه وارد ترسهام بشم خدایاشکرت
سپاسگزارم برای این فایل زیبا
از اتاقم تا فلوریدا راهی نیست
به نام خدایی که مرا انسان آفرید و قدرت خلق زندگیم را در افکارم قرار داد
☑ من بزرگ ترین ترس زندگیم رو اینجا نوشتم و خواهشی که از شما دارم اینه ، اگه این کامنت رو کامل خوندی و ایده ای راهکار عملی ای برای حل این مسئله داری برای من در پاسخ بنویس ، خیلی سپاسگزارم🙏🌹 ☑
☑ خدایا شکرت چقدر این قسمت زیبایی توش بود چقدر فراوانی نعمت و ثروت به وفور تو این بهشت دیده میشه 😍🌹 چقدر قشنگه صحنه باز کردن در خونه مرغ ها ، میدونی من فکر می کنم مرغ و خروس ها هم خیلی استاد و خانم شایسته رو دوست دارند وگرنه بی دلیل نیست که تو این دریاچه به این بزرگی میرن فقط زیر پل آب می خورن😉 خلاصه که خیلی تحسین می کنم خودمو در درجه اول که بین میلیون ها میلیون آدم صبح که بلند میشم به جای اینکه افسار ذهنم رو ول کنم هر طرفی برای خودش دلش می خواهد بره … میام تو پارک شروع می کنم به قدم زدن لذت بردن از عطری که اول صبح ها موقعی که آفتاب میزنه تو این فضای پارک می پیچه تماشا کردن گنجیشک ها که چقدر شاد و خوشحال و سپاسگزارن و اول صبح میان تو پارک صبحونه ای که خدا براشون فراهم کرده رو نوش جان کنند میام قسمت جدید سریال زندگی در بهشت رو می بینم و روزم بهشتی استارت میزنم با احساس عالی ذوق و شوق استارت میزنم (البته منم آدمم دیگه خیلی وقتا هم اونجوری که باید نمی تونم ذهنمو کنترل کنم…) ولی باز هم خوشحالم و خدا رو شکر می کنم که به لطف خدای مهربونم بین این همه آدم خوب تو این سایت بهشتی دارم وقتم رو می گذرونم ، برای وقتم ، احساسم و کانون توجهم ارزش قائل هستم
☑ استاد اونجایی که وایساده بودین کنار خونه روبه خانم شایسته قبل از پریدن تو آب ، اونجا عجب کنتراست قشنگی ایجاد شده بود ترکیب رنگ تی شرت شما با آب دریاچه رنگ قهوه ای روشن خونه آسمون آبی و ابرای سفید خیلی صحنه زیبایی شده بود خدایا شکرت به خاطر اینکه اینقدر تمرکزم روی زیبایی هاست 🙏🌹 من قبلا همچین چیزایی اصلا به چشمم نمی اومد…
☑ استاد من تحسین می کنم برند اپل رو که همچین موبایل های با کیفیتی میسازه یادمه سال های اولی که موبایل های ضد آب اومده بودن می گفتن فقط تا عمق سی سانتی متری آب می تونی ببری اونم برای یه مدت خاص یا فقط زیر دوش آب استفاده کنی ، ولی الان من می بینم شما با آیفون می پری تو آب دریاچه 🙄 یه همچین صحنه های فوق العاده ای رو ضبط می کنی 👏✔🌹 من واقعا تحسین می کنم شما رو که همیشه در تمام قسمت های زندگیتون به کمتر از بهترین قانع نمیشی 👏🌹 و با دیدن این کیفیت فوق العاده تو سال 2021 از آیفون به یاد آوردم آیفون ها و کلا موبایل های اولیه رو…
به خودم میگم ببین محمد همه چیز در حال تغییره و پاداش های اصلی رو اونهایی دریافت می کنند که خودشون قبل از اینکه جهان بخواهد بهشون گوش زد کنه به فکر تغییر و رشد بیشتر هستن ، اینجوری میشه که آیفون و آیپد با سیستم عامل ios خودش یه تنه میشه رقیب این همه برند اندرویدی مثل Samsung, mi و… بللللله محمد اقا شرکت Apple 🍏 با عشق بهای تمام موفقیت هاشو پرداخت کرده ، استاد عباس منش هم اگه الان با عزیز دلش سر ظهر تو گرما فارغ از هرگونه نگرانی در آزادی کامل (آزادی مالی ، آزادی زمانی و آزادی مکانی) می پره تو دریاچه شخصی خودش تو دل جنگل یه روزایی بهاشو پرداخت کرده… هنوز هم داره پرداخت می کنه… حالا این بها چی هست؟؟
بها پرداخت کردن یعنی کنترل ذهن تو شرایط سخت یعنی توکل کردن به خدا و همه چیز رو به اون سپردن و لذت بردن در هر شرایطی ، حتی در شرایط به ظاهر خیلی سخت هم میشه از دلش کلی تجربه کسب کنی و به این وسیله خودت رو تحسین کنی
بها پرداخت کردن یعنی سر سپرده بودن در برابر خدا یعنی بگی خدایا مننننن هیچی نمیدونم تو عالمی تو آگاهی تو به من بگو چه کار کنم 🙏🌹
به خدا اینارو دارم به خودم میگم این روزا خیلی دارم رو باور های توحیدی خودم کار می کنم و به طور ناخوداگاه تو همه چیز فقط توحید رو می بینم و لذت می برم
به قول دوستمون هلنا خانم از کوزه همان تراود که در اوست… 🙄
☑ استاد و خانم شایسته خیلیییی ممنونم که از تو آب هم فیلم گرفتین برای من گزاشتین
از زاویه دید پرنده ، ماشین و موتور ، پیاده ، از همه زاویه ها بهشتو دیده بودم از تو آب ندیده بودم که حالا دیگه دیدم ، خدا میدونه این همه تمرکز بر نکات مثبت و این همه فرکانس عالی چه آینده ای چه نعمت هایی رو قراره وارد زندگی من بکنه 😍😍 خدا رو صد هزار مرتبه شکر به خاطر این همه زیبایی ، به خدا اونجایی که خانم شایسته گفت وای چقدر آب خنکه عاااالیه پسر حس کردم خودم تو آب دریاچه دارم شنا می کنم یعنی قشنگ فرکانس اون لحظه رو حس کردم اون نسیم خنک صدای ماشین ها که از تو اتوبان پشت جنگل رد میشن خنکی آب همه چیزو حس کردم خدایا بی نهایت سپاسگزارم که اینقدر قلبم لطیف شده اینقدر چشمام زیبابین شده اینقدر دارم خودمو عادت میدم به دیدن و تحسین کردن زیبایی ها 🙏🙏🌹🌹
☑ الان که دارم خونه رو از زیر می بینم به خودم میگم خداااای من چقدر این خونه محکم و مهندسی ساخته شده چقدر کیفیت چوب ها عالی که این همه سال (تو یکی از فایل ها از استاد شنیدم که گفت اینجا نزدیک هفتاد هشتاد ساله که ساخته شده 🙄 حالا نمیدونم منظور ایشون خود زمین پرادایس بود یا خونه ؟؟؟) تو سرما و گرما توی آب خم به ابرو نیاورده!! دمش گرم دم سازنده این سازه گرم قطعا آدم خیلی خیلی ثروتمندی بوده که اینجوری هزینه کرده و همچین بهشتی رو برای خودش ساخته ، خدایا بی نهایت شکرت اینا همش به من اثبات می کنه که (به قول ژیائوپن رئیس جمهور سابق چین) [نمیدونم اسم ایشون رو درست نوشتم یا نه تو اینترنت هم خیلی سرچ کردم چیزی پیدا نکردم] ثروتمند شدن با شکوه است 😎😍 به قول استادم ثروتمند شدن معنوی ترین کار دنیاست ، من وقتی ثروتمند بشم هم خودم خیلی زیباتر و بهتر زندگی می کنم و خیلی بیشتر از قبل سپاسگزار خداوندم و هم با خرج کردن و مسافرت رفتن و تاسیس شرکت خودم به صورت مستقیم و غیر مستقیم به هزاران هزار نفر خیر می رسونم و باعث رشد و گسترش جهان میشم
پس محمد حسین باید اینو دائما به خودت بگی که ثروتمند شدن با شکوه است 👏✔😍
☑ خیلی تحسین می کنم خانم شایسته رو که اینقدر خوب ایرادات خودش رو می پذیره و با شجاعت میاد جلوی دوربین میگه
اتفاقا داشتم همین امشب جلسه قرانی قدم سوم رو میدیدم که استاد اشاره کرد همینکه شما می پذیری و میای مینویسی ایراد های خودت رو ، این خودش قدم اوله برای تغییر ، استاد مثال یه موتادی رو زد که افتاده گوشه جوب داره تزریق می کنه وقتی میری بهش میگی موتاد… رگ های گردنش میزنه بیرون میگه نهههه من موتاد نیستم و فلان… منظورم اینه که آدم های ضعیف حتی نمی تونن بپذیرن که ایراد از اون هاست چه برسه به اینکه بخواهند تغییر کنند و اصلا قدرت تغییر ندارن
بنابر این من خیلی خانم شایسته و استاد رو به عنوان ٢ تا الگوی عالی تو این زمینه تحسین می کنم واقعا مثل شما ندیدم هیچ خانم و آقایی که اینقدر با خودشون در صلح باشن 👏🌹 واقعا از شما سپاسگزارم 🙏🌹
☑ ترس های زیادی بوده که تا به حال رفتم تو دلش و یا برطرفش کردم کامل یا اینکه دارم تلاش می کنم و تمرین می کنم برای برطرف کردنش
اما چیزی که اینجا می خواهم بهش اعتراف کنم عدم داشتن یه رابطه عاطفیه فوق العادست ، بزرگترین ترس زندگی من!!
من چند سال پیش بعد از یه شکست عشقی افسرده شدم و بعد از اینکه به خودم اومدم بعد از یه مدت طولانی فکر کنم یک سالی طول کشید تا با استاد و سایت آشنا شدم
شروع کردم به آگاهانه تغییر دادن باورهام رابطه ام با افراد مختلف همکار دوست فامیل و… هم خانم و هم آقا به طرز معجزه اسایی بهتر شد خیلی رو موضوع روابط کار کردم البته هنوز هم خیلیییی راه داره تا برسم به اون ایده آلی که می خواهم باشم ولی خدا رو شکر
نکته اینجاست من همیشه زمانی که از قانون خبر نداشتم به خودم میگفتم من خودم نمی خواهم با کسی تو رابطه عاطفی باشم من دوست دارم دنبال عشق و علاقه ام باشم (منظورم شغلم هست) این حرف هم به خاطر اون چند تا رابطه ناموفق و اون شکست های پیاپی بود دیگه…
دوست دارم آزاد باشم و هزار تا توجیه مسخره و بی منطق دیگه که دقیقا چون حواسم نبوده حسابی این توجیه های اشتباه شده باورهای من
به خاطر همین با وجود اینکه من قدرت ارتباط گرفتن با خانم ها رو خیلی خوب دارم فامیل همکار ها و همسایه ها یعنی اغراق نمی کنم ها واقعا تو این موضوع خوبم و این رو از نوع برخورد اون خانم ها می فهمم
ولی الان چند ساله که تنهام اوایل فکر می کردم که راضیم و دارم لذت می برم از تنهایی ولی وقتی رابطه رویایی و فوق العاده زیبای استاد و خانم شایسته رو دیدم در عین اینکه آزادی و نهایت احترام هم تو این رابطه هست و وقتی که چند تا از دوستای دیگه رو تو سایت دیدم که با استفاده از قانون تونستن برای خودشون چه روابط عاطفی فوق العاده ای ایجاد کنند
☑ ٢ تا قدم تا الان برداشتم
☑ قدم اول اینکه الگوهای خوب مخصوصا استاد و خانم شایسته رو زیاد دیدم سعی کردم نکات مثبت رو پیدا کنم و تمرکز کنم و تحسین کنم و این ها کم کم باعث شد که من باورهام تغییر کنه و بتونم خیلی خیلی بهتر از قبل از با جنس مخالف ارتباط بگیرم
☑ قدم دوم من ، که همزمان با قدم اول انجامش دادم این بود که نتایج کوچیک رو ببینم و دائما به خودم بگم محمد این همه آدم تونستن دوست دختر یا دوست پسر داشته باشن تو هم لایق هستی این همه نتیجه تو زندگیت خلق کردی این همه شخصیتت در همه ابعاد رشد کرده و تو هم لایق هستی و باید بتونی وارد این ترس بزرگت هم بشی
☑ قدم سوم هم که هیچ ایده ای براش ندارم یکی دو بار هم سعی کردم اقدام کنم ولی واقعا دست و پام به لرزش افتاده و نتونستم انجامش بدم اینه که یه پیشنهاد ساده حداقل در حد یه قدم زدن یا کافی شاپ رفتن به یه دختر بدم یعنی این شده یکی از بزرگترین ترس های زندگیم که هیچ ایده خاصی هم برای حلش ندارم
☑ فعلا سعی کردم رها باشم و از بقیه نعمت هایی که تو زندگیم هست لذت ببرم و به خدا هم گفتم هدایتم کنه انصافا هم نشونه ها زیادی دیدم ولی سردر گم هستم نمیدونم از کجا و چه جوری باید شروع کنم…
☑ تو مبحث حسادت هم تازه یه چیزی رو کشف کردم
با اینکه خیلی خوب رو موضوع حسودی نکردن کار کردم و خیلی کمتر از قبل تو موضوعات مختلف حسودی می کنم و آگاهانه سعی می کنم تحسین کنم به جای حسادت
✔ شدیدا وقتی یه دختر و پسر رو با هم می بینم ذهنم می خواهد حسودی کنه ، و کار خیلی سختی رو در پیش دارم این جور موقع ها برای کنترل کردنش …
امیدوارم هر جا که هستید در پناه تنها قدرت و فرمانروای جهان هستی شاد سالم ثروتمند و خوشبخت باشید
سلام به استادعزیزم ومریم جان دلم که بامهروعشق تجربیات شیرینشونوبامابه اشتراک میزارن سپاسگزارتونم
سلام به دوستای عزیزم که کامنتهاروباعشق میخونن
سلام به خودعزیزم که امروزبعدمدتهاکامنت مینویسه بتدیدن این قسمت بهشتی تر وزیباترازهمیشه
سلام میکنم به خودم که به خدای درونش گوش دادتابنویسه بعد مدتها توجیه که کامنتو باید احساس خوب داشته باشی بنویسی یا خداخودش بهت بگه که بنویسی البته که اینهد همش درسته ولی تازگی فهمیدم که من که بدم تودلش احساسم هم حتما خوب میشه وخداهم حتما میگه که چی بنویسم
مدتهاست که دارم میلینم ومیخونم که بچه ها میگن ماوقتی کامنت مینویسیم بهتردرک میکنیم ومیخوام شروع کنم اما توجیهات مسخره ی ذهنم نمیزارن اما الان فقط اومدم بنویسم که دیگه گوش ندم بهدتوحیهاتش ولذت علبه به ترسهامو ببرم
استاد منم خیلی شنا کردن ورانندگی وتازگی هم کشفیدم البته بادیدن سریالهای شما فهمیدم که دوست دارم دوچرخه سواری یاد بگیرم خیلی هم دوست دارم هر٣تا کارو وواقعا تایید میکنم حرفهاتون که اینجوری همیشه توجیه شون میکنم و باید برم تو کارشون که بتونم تجربه ی شیرین انجام این سه تا کاررو داشته باشم
ویه ترس بزرگ دارم که آرزومه بتونم بهش غلبه کنم اونم ترس دست زدن به حیوونهاست این اخرت ترسهامه فککنم یعنی مساوی با مرگه برام
نوشتم تا بتونم یه اقدامی به لطف خدا براشون بکنم
درپناه الله یکتا شادو سلامت وثروتمند وسپاسگزارباشیم
سلام استاد عزیزم.سلام مریم گلی…تجربه من از بهانه هایی که از ترس در مورد گواهینامه می اوردم این بود که…من هر جا میرم همسرم هست و هر جا میریم با هم میریم و گواهینامه میخوام چیکار..واگه گواهینامه بگیرم بعضی کارای بیرون میفته گردنم من… و همسر عادت میکنه و تنبل میشه …من همسرم ادم خوبیه و هر جا بخوام برم منو میبره و نیازی نیست گواهینامه داشته باشم که بخوام خودم تنهایی برم…اگه بگیرم بچه بخواد سرویس بگیریم همسرم بگه خودت میتونی چرا سرویس و…..و خدارو شکر که با کمک شما من فهمیدم و تمام این توجیهات رو میزارم کنار و گواهینامه رو میگیرم برای اینکه بگم من میتونم و بهانه بی بهانه…به امید خدا❤️❤️❤️دوستتون دارم خدانگهدارتون باشه در همه احوال