سریال زندگی در بهشت | قسمت 201

دیدگاه زیبا و تأثیرگزار زهرا عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

بسم الله النور

سلام استاد جان سلام مریم جان عاشقتونم من

ای خدا 201قسمت از زندگی در بهشت خدای من و تو هر قسمت کلی زیبایی و آگاهی جدید خدایا شکرت

استاد جان یادم تو چند تا فایل قبلی گفتید هیچ ایده ای برای ادامه این سریال نداشتید و نمیدونستید قراره چی به ما نشون بدید و منم بگم وقتی اولین قسمت شروع شد منم گفتم خوب مگه چند قسمت میشه از درخت و مرغ ها و جنگل گرفت مگه تو این پارادیس چقدر مسله برای حل کردن هست و چقدر زیبایی برای دیدن راستش یه جورایی از همون اول نگران بودم که یه وقت زود تموم نشه این سریال که فک کنم یه جورایی یه ترمز توذهن من و یه ترس هست که باید بررسی بشه بله داشتم میگفتم که فک میکردم مگه چند قسمت میخاد بشه یا میگفتم مگه زن و مرد چقدر میتونن باهم در صلح باشن که این مدت طولانی کنار هم باشن راستش طبق باور ها و دیده و شنیده های من که فکر میکردم جنگ و دعوا و تنش طبیعی تو زندگی مشترک اما شما از همون قسمت اول کلا با هر قسمت تمام ذهن من شخم زدید و من هر بار میگفتم خدای من نگاه کن طبیعی این هست نه اون که من دیدم و باور کردم

استاد چقدر من تو این سریال فقط شیوه طبیعی زندگی رو دیدم. و سعی کردم باور کنم

حدود یک سال بیشتر از شروع این سریال میگدره و چقدر بین قسمت ها شما فایل های زیبا و بینظیر و لایو گذاشتید که خر کدوم بینهایت ارزشمند هستن

اما خدایی اشتیاق من یکی و پسرم برای دیدن قسمت های بعدی خیلی خیلی زیادهست و هرروز منتظر قسمت جدید هستم که ببینم باز قراره چه قسمت از طبیعی زندگی کردن رو ببینم و یاد بگیرم

و این به این معنی نیست که لایو ها و فایل های گفتگو که بینهایت زیبا و آگاهی دهنده بود رو دست کم گرفتم نه استاد من انقدر یه جورایی اعتیاد وار تک تک فایل هایی رو که میاد رو سایت رو می‌بلعم که بعضی ها رو دیگه از حفظم و بعضی ها رو هم ازبس گوش دادم با هم قاطی میکنم

خلاصه که بگم استاد شما با این سریال چه غوغا و تحول عظیمی در زندگی من یکی دیگه چه برسه به بقیه دوستا ایجاد کردید که فقط خدا میدونه یادم تو همون چند قسمت اول یه تحول عظیم تو روابط من ایجاد شد که آدم هایی که سالها تمرکز منو میگرفتن حذف شدن و خدا چنان پاداشی از دوستان ارزشمندی به من دادی که من فقط اشک می‌ریختم میگفت خدایا اگر پاداش من از این زدن شاخه های تمرکز همین ورود این آدم های بینهایت ارزشمند به زندگیم باشه منو بس

اما از اونجایی که خدا از فضل خودش به بنده هاش پاداش میده دیگه جریان ورد نعمت ها شروع شد انگار استاد با شروع این سریال یه سدی تو زندگی من شکست و جریانی از نعمت و برکت به زندگیم جاری شد و گاهی هم مثل همین طوفان آیدا یه دفه یه باران رحمتی میاد شدید و کلی برکت میاره که میدونم طبیعیش اینه که جریان ورود نعمت ها همینطور پایدار و جاری باشه که وقتی کمتر میشه میدونم یه چیزی تو ذهن من و وجود من باید تغییر کنه تا نتایج پایدار و بیشتر و بیشتر بشه چون خوب یادمه شما گفتید نتایج پایدار و رو به بالا و بیشتر شدن حاصل ثبات فرکانس و تغییر شخصیت هست و اگه نتایج گاهی هست و گاهی نیست و گاهی کمتر میشه این یعنی هنوز باور های من شخصیت من به صورت بنیادین تغییر نکرده و باید بیشتر کار بشه

استاد جان این سریال مدار منو برد بالا و منو در مدار تهیه محصول ارزشمند قدم ها اون به آسانی قرار داد و به صورت خیلی طبیعی من وارد مدار دریافت آگاهی های قدم ها شده خدایا شکرت

و برام در کنار اون همه آگاهی از همه شیرینتر اینه کا دارم میبینم و یاد میگرم شیوه طبیعی زندگی کردم رو و سعی میکن درک کنم و باور کنم که طبیعی ورد خوشبختی و نعمت و ثروت طبیعی آدم در کنار عزیزانش باعشق ساعت ها قدم بزنه طبیعی که صلح و عشق در روابط جاری باشه طبیعی که رزق بغیر الحساب جاری باشه این دوتا کلمه برای من خیلی لذت بخش بود که تو این سریال شنیدیم و دارم سعی میکنم درک کنم “””طبیعی “”””جاری “””

شاید تو بقیه فایل ها هم گفتید اما من چون تو مدارش نبودم نشنیدم آپا بعد از این سریال دیدم که بله تو بقیه فایل ها هم شما به جریان طبیعی این نعمت ها اشاره کردید و تو قدم ها هم که تاکیدتون بر باور کردن این جریان طبیعی هست

حالا چرا برای من انقدر این ها لذت بخشه چون اول اینکه فکر میکردم باید برای بدست آوردن چیزی پدرت دربیاد و زور بزنی و یه آپشن خاصی داشته باشی و یا پیش خدا عزیز کرده باشی و یا یه آدم خاصی باشی تا خدا این نعمت هارو بهت بده و من باید تلاش کنم که من بدست بیارم یعنی اون من هنوز بود و هست که باید کار بشه و درک نمیکردم که آقا جان اولا که این نعمت ها هست تو جهنم قبل از اینکه من باشم قانون جهان بر پایه فراوانی هست اصلا من تو اوج نعمت ها خلق شدم قبل از ورد من به این دنیا سینه مادرم پر از شیر بوده یعنی روزی من از قبل بوده اونم فراوان و لازم نیست من چیزی بدست بیارم یا من کاری انجام بدم فقط کافیه در مدارش باشم تا به صورت طبیعی وارد زندگیم بشه مثل اینکه طبیعی خورشید هرروز صبح از مشرق طلوع کنه طبیعی که بارون بیاد طبیعی که اکسیژن همه جا باشه و اگر نباشه عزیز طبیعی و من دیدم که من چقدر غیر طبیعی زندگی کردم و بعدی اون کلمه جریان هست ‌ که من فک می رم خوب نعمت ها و ثروت ها به صورت قطره قطره هست چون کم هست و این باور کمبود در من به شدت قوی بود و الان هم هنوز خیلی پررنگ هست که باید خیلی روش کار بشه اما تو این سریال فهمیدم که نعمت ها جریان داره مثل همون پل هایی که آب از روش هم رد شد مثل همون رودخونه که آب جاری هست و هرچی میاد بازهم ادامه داره و تازه بیشتر بیشتر تازه تر و گواراتر و حیات بخش‌تر میشه

استا اصلا این دوتا کلمه انقدر طعم لذت بخشی رو توذهن من ایجاد میکنه ‌ه نمیدونم چه جو ی منظورمو برسونم از این ها چون ذهن من بینهایت باور های داغون داشت وقتی شما از باور هاتون میگید در گذشته من انگار که برق گرفتم میگم خدای من منم دقیقا همینجوری هستم تازه گاهی برای من انقدر پررنگ تر و ریشه دار تر هست که میگم نگاه کن چه بادر هایی تو ذهن من هست و من توقع دارم ثروت ونعمت از در دیوار بیاد بابا جان کلی سد تو ذهنت هست اول این هارو بشکن بعدش اصلا لازم نیست کاری کنی چون اولا نعمت ها “”طبیعی “”که وارد زندگیت بشه بعدشم نعمت ها “”جریان “”داره یعنی همیشه ادامه داره نترس هرروز بیشتر و بیشتر میشه مثل همین سریال زندگی در بهشت که هرروز داره زیبا تر میشه

فک کنم خیلی طولانی شد اما انقدر این سریال برای من زیبایی و آگاهی داشت که دلم میخاد بنویسم

آها اینم بگم از اونجایی که شما هر کاری تو پارادایس انجام میدید ک هر تغییری ایجاد میکنید من سعی میکنم من حرکت کنم و انجام بدم اون قسمت که مریم جان اومد تو دریاچه و شنا کرد و از توجیح های ذهن گفت خوب منم دقیقا عین مریم جان همیشه نهایت پامو تو آب میزدم و کلی توجیح داشتم اما از اون قسمت تصمیم گرفتم اولین جایی که آب بود بپرم تو آب و کلی هرروز با پسرم شنا تو دریاچه رو تجسم میکردم و راجبش حرف میزدیم و دیروز برای اولین بار فتم تو استخر باغ اولش نمیخاستم برم اما پسرم گفت مامان مگه اینجا دریاچه خونه استاد نیست مگه قرار نشد باهم بپریم خلاصه که با تویوپ پریدم و کلی خودمو تخسین گردم اولش منم مثل مریم جان ترسیدم اما هی یادم اومد گفت وقتی این چیز رو داری که دوش نشسته بود باید خیلی مهارت داشته باشی تو غرق کردن خودت و من گفتم وقتی تویوم داری باید خیلی مهارت داشته باشی تو غرق کردن خودت و استاد خودمو رها کردم چشمام بستم شروع کردم به تجسم خدای من چه لذتی داره وقتی پا میزاری تو ترس هات دیگه جوری شد که همسرم نمیتونست منو از آب بیاره بیرون من پسرم داشتیم بلند بلند تجسم میکردیم اونم میگفت بسه دیگه انقدر چرت نگید بیادید بیرون

منتظر نظرات زیبا و تأثیرگزارتان هستیم.

برای دیدن سایر قسمت های این سریال‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    358MB
    23 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

116 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «نسرین سلطانی» در این صفحه: 1
  1. -
    نسرین سلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2510 روز

    سریال بهشت قسمت 201

    با سلام خدمت استاد عزیزم و مریم جان

    به نام خدایی که حامی منه در مسیر تغییر باورهام

    خدایی که حواسش به من هست

    همون خدایی که ملاصدرا ازش صحبت کرده

    همون خدایی که یتیمان را پدر می شود و مادر

    خدای من همین الان که این جمله ی بالا رو نوشتم به ی درکی رسیدم که مو رو به تنم سیخ کرد.تا حالا اصلا بهش فکر نکرده بودم :

    درست سه سال پیش که من مادرم رو هم از دست دادم خدا من رو کشید سمت خودش

    و الان خدا برای من هم پدر شده و هم مادر

    خدا برای من همه چی شده بقول ملاصدرا

    خدا برای من آرامش شده سلامتی شده پول تو جیبی شده .اونقدر خواسش بهم هست که به محض اینکه کارتم خالی میشه سریع جاش رو پر میکنه اونم در زمان مناسب و در مکان مناسب این قضیه تا حالا بارها برام تکرار شده عین پدر و مادری که تا حساب بچشون خالی میشه سریع پرش میکنن

    خدایا شکرت

    و حالا خیلی وقته که ازش خواستم که برام همسر بشه ی همسرانی مثل استاد و مریم جان آخه وقتی برام پدر و مادر شده پس همسر هم میشه .مسیری که ی بار جواب داده باز هم جواب میده .

    ولی بقول شما استاد اگر میخواهی و نمیشود یا سخت می شود حتما ی ترمزی هست چون جهان سریع الاجابه هست و کارش درست و دقیقه .پس ایراد از باورهای منه .یا بقول باز هم شما استاد حتما روندش هنوز طی نشده .پس باید صبر کنم و استقامت داشته باشم بقول قرآن تا اون هم در زمان مناسبش اتفاق بیفته

    حالا چرا این حرف رو زدم چون هر وقت استاد و مریم جان رو میبینم خواسته داشتن ی رابطه عالی و ی عزیز دل برای من مرور میشه .و باز هم بقول استاد درخواسته به جهان ارسال شده و هی نیازی نیست که من به جهان یادآوری کنم بلکه باید به دنبال باز کردن در باشم که البته این هم مستلزم اینه که من رسیده باشم کنار دره که بتونم بازش کنم و این فاصله من تا دره رو فقط احساس خوب پر میکنه . پس از دیدن این رابطه لذت میبرم و احساسم رو خوب نگه میدارم تا منم برسم به اون در و بازش کنم

    خدایا شکرت برای این ادراک ها

    و اما این فایل:

    من دقت کردم که توی هر کدوم از قسمت های بهشت ی چیزی خیلی بولد میشه برا من . یعنی سوای اونهمه زیبایی و نکات مثبتی که هس ی چیزی توجه من رو بیشتر از چیزهای دیگه بخودش جلب میکنه مثلا توی ی قسمت رنگ ها برام برجسته میشه

    توی ی قسمت شخصیت مریم جان

    توی ی قسمت رفتار حیوانات

    و ……………..

    و توی این قسمت توجه به صداها و تمرکز روی حس شنوایی :

    شروع فایل با صدای باران و باد که با هم ترکیب شده

    (خدای من چقدر حسش خوبه الان اون بیرون باشی زیر بارون. باد و بارون همزمان بخورن رو صورتت.ی احساس چیلی .بعد خیس خیس بشی و کلی لذت ببری و بعدش بری داخل اون جکوزی گرم .تجسمش حال آدم رو خوب میکنه

    بوقلمونا با چه آرامشی دارن زیر بارون راه میرن قشنگ معلومه دارن لذت میبرن چون اگر سختشون بود حداقل ی کم میدویدن )

    بعدش صدای این مرغ کرچ شده که روی تخم ها خوابیده .صدای خاصی که مخصوص مرغای کرچ شده اس و از روش میشه این رو تشخیص داد.

    ( چقدر این مرغه یادآور اصل تمرکز روی خودمونه که فارغ از اون اتفاقاتی که داره بیرون می افته ما کار خودمون رو بکنیم و کنترل ذهن که از مسیر خارج نشیم )

    ی ذره اون ورتر بازم صدای ی مرغ اما صدایی که جنسش متفاوته از صدای قبلی ( که این هم خودش تکامل صداهای مرغ رو نشون میده ) و ترکیب شده با صدای جوجه ها .همونهایی که تا چند وقت پیش به ظاهر ساکت بودن و ما اثری ازشون نمیدیدیم اما داشتن تکاملشون رو طی میکردن که برسن به این مرحله . ما نمیدیدیم اما اونا وجود داشتن و داشتن کار خودشون رو میکردن درست مثل فرکانس ها ی ما.

    این صداها فقط در همین محدوده قابل شنیدن هستن و ی کم که بری اون طرف تر دیگه شنیده نمیشن .هستن اما ما نمیشنویم چون از مدارشون خارج میشیم .همینه جریان مدارها. آدم هایی که توی ی مدار خاصی هستن دسترسی به مدارهای دیگه ندارن مگر اینکه وارد اون مدار بشن .چقدر جالبه اینجوری درک کردن

    و اون بالا صدای رعد و برقی که خیلی فراتر و بزرگتر از صداهای قبلیه چون دامنه فرکانسیش گسترده تره اما باز هم توی ی جایی محدود میشه

    این صدا نه خوبه نه بد بستگی به دید فرد داره . برای ی آدم ترسو این صدا ترس آوره و خودش رو قایم میکنه و گوش هاش رو میگیره اما ی آدم جسور گوشاش رو تیز تر میکنه که بهتر این قدرت و عظمت رو بشنوه که برخورد دو تا ابر چه انرژی آزاد میکنه که ی همچین صدایی رو تولید میکنه . اون میدونه که این هم قسمتی از سیستمه

    میرسیم به صدای این اردکی که داره از این نعمت آب بهره میبره برا شنا کردن.اردکی که ی زمانی ترس داشت از شنا کردن اما ی الگوی شجاع اومد کنارش و باعث شد این ترسش رو کنار بزاره و لذت شنا کردن رو دوباره تجربه کنه .حالا همین اردکه هم با توجه به پیش فرض هایی که توی ذهنش شکل گرفته ی واکنش خاصی رو به ی سری عوامل بیرونی نشون میده .

    چه حالی داره بعد از بارون شدید و زیر نم باورن با عزیز دلت بری پیاده روی اونم توی ملک خودت اونم جایی که هیچ وقت گل نمیشه

    و این صدای زیبای آب که داره با سرعت وارد اون لوله میشه .ی آب پاک شیرین .بقول سهراب سپهری صدای پای آب داره میاد که داره بدو بدو میره تا آزاد و رها بشه .

    خیلی دلم هوای بارون رو کرده .منی که از بارون خوشم نمی اومد با دیدن سریال بهشت دلم هوس میکنه بودن توی بارون اونم نم نم توی ی جای سرسبز

    و بعدش صدای پای استاد و اون آبی که زیر چکمه ها صدا میده حتی این صدا هم جنسش خاصه .اصل یکیه اما نمودش متفاوته

    اون جا توی دریاچه ی شکل داره .داخل اون لوله ی شکل .زیر اون لوله ی شکل . و اینجا روی زمین و توی چمن ها ی شکل

    آره همه ی اینا خداست که داره توی ظرف های متفاوت به شکل های متفاوت ظهور میکنه و توی هر ظرفی با توجه به شکلش قدرتش هم متفاوته.اینجا روی زمین ضعیف اونجا توی دریاچه ی کم قویتر و اونجا توی اون لوله خیلی خیلی قویتر .اما همش لازمه و باید باشه تا اون تعادله برقرار بشه

    اینا همش نیاز به تفکر داره

    الان دقیقه 5 فایلم

    نت یاری نمیکنه که ادامه بدم من هم گیر نمیدم رها میکنم بقیه فایل رو .الخیر فی ما وقع .شاید الان باید همین جا تمومش کنم

    خدا رو شکر که همین 5 دقیقه رو با تمرکز و حال خوب دیدم و نوشتم

    سپاسگزارم استاد جان و مریم عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای: