سریال زندگی در بهشت | قسمت 204 - صفحه 32 (به ترتیب امتیاز)

358 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    لطیف حنضلی گفته:
    مدت عضویت: 3931 روز

    عالی و بی نظیر ، تا لحظه مرگم از محصولات خوب شما استفاده میکنم ، چرا که به این رفتی رسیده ام که براساس قرآن و قوانین جهان بنا شده و مطمئنا” نتایج بزرگی هم داشته ام ، تحسین میکنم خانم شایسته رو بابت همراهی با شما ، امیدوارم که پایدار باشید و مطمئنا” میشه به هر خواسته ای رسید تنها باید احساس خوب داشتن و از تمرینات خوب شما بهرمند شویم و دائما” تکرار شو ، تمرین اهرم رنج و لذت هم بسیار عالیه ، تمرین دسته چک جادویی هم بسیار خوب است ، موفق و پیروز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    حسین عبادی گفته:
    مدت عضویت: 1840 روز

    بنام خداوند مهربانم

    حسین عبادی هستم.

    سلام به استاد عزیزم و اسطوره خانواده ما مریم شایسته عزیز

    سلام به تمام خانوادی عزیزم سلام بچه ها

    خیلی کوتاه میگم اول اینکه نه تنها رندی اون پیر زن عزیزم که با چشمهای اشک الود حرف میزد واسم من یه قهرمان بود اون پیرمردی که با یه شلوار شیک و بدون پیراهن بود واسم من دیدنش لذت بخش بود اون بابایی که با امبولانس باباشو برده بودن در اغوش کشیدنش برام قشنگ بود.همه این ادمها توی این فایل قهرمان بودن قهرمان و ممنونم بابت این قسمت از سریال….خیلی دوست داشتم این تیکه ای فیلمو که گفت تو خودت لیفتراکی فک میکنم قدرت رندی شیصد برابر شد……

    خدارو سپاسگزارم برای تمام لحظات زندگیم دونه دونه لحظات زندگیم الهی صد هزار مرتبه شکرت

    میخوام یه داستان تعریف کنم در مورد سیل خوزستان کوتاه تعریفش میکنم که اذیت نشید….که داستان توحید رو اونجا خیلی قشنگ دیدم الهی شکرت فرمانروای کیهان….

    یه شب من حدود ۷۰۰ تا ۸۰۰ دونه گونیه ارد تو ماشینم گذاشتمو رفتم سمت یکی از روستاها میخوام در مورد توکل بگم در مورد انرژی که از الله و رب دریافت شد اون لحظه رو بگم

    من رسیدم به روستا ماشین پارک کردم همه جمع بودن زن مرد بچه بزرگ و و و…..

    یدفع یکی صدا کرد گفت سیل بند شکست سیل بند شکستتتتتتتت…..

    منم همونجا داد زدم گفتم بیاید گونی تو ماشسین من پرررر اومدن و گونیارو دادم و من هم دنبالشون دویدم زنها هم اومدن دنبال مرداشون اون لحظه ای که داشتن اب روماهار میکردن حوصه(اشعار عربی) میخندون و یه نو ذکر الله بود همراهش و تمام مرد یزله میزدن (رقص عربی) و با رقص گونی پر میکردن و هی در جواب میگفتن خدا با ماست و همجور نجواهای توحیدی سر میدادن و من مونده بودم توی این که این اشعار چه قدرتی بهشون میده چه اراده ای بهشون میده که این فشار اب رو چجور دارن ماهار میکنن بدون اینکه یه اخم کنن بدون اینکه خسته بشن و هی ادمه میدادن.اون شب فهمیدم که خدا…اب رو ماهار کردن اب رو ماهار کردن به لطف الله و دوباره یزله میزدن و میخوندن و……

    سپاسگزاری میکردن. و اون لحظه چقدر خدارو شکر گفتن واس گونیا واس یه چیزه مثل گونی چقدر سپاسگزاری کردن و قدرشو دونستن .پس بیایم توی زندگیمون هم همچیز رو مثل اون گونیا ببینیم همچیزووووووو شاید تا قبل از اینه سیل بیاد این گونیا بی ارزش ترین چیز بودن برای همه برای خود من هم که حتی تو ماشینم بزارمشون ولی خدار رو شکر میکنم برای این یاد اوری.که قشنگتر ببینمم و قدر تمام چیزهارو بدونم حتی توی اتفاقات به ظاهر بد

    .

    و گفتم خدای دمت گرمممم که چقدر نام تو وذکر تو قدرت میده به ادم و اینکه هیچ وقت دیر نمیکنی و کارت همیشه درست رفیقم رب من هیچکس نمیتونه جلو قدرتتو بگیر هیچکس همه نمیتونه جلوی عشق دادنتو بگیر

    و الان این فیلم که گفت مادر طبیعت واقعا قدرت منده و هیچ وقت کارش اشتباه نیست عاشقتممممممممم

    درس اینه که از کوچیکترین چیزهای زندگیمون هم لذت ببریم و کیف کنیم و حالشوو ببریم خدا جون صد هزار مرتبه شکرت رب من

    و الان یادم اومد که گونیاااا چکار کردن و اللان یاد اومد که بایدددددد مرور کنم استاد دمت گرمممممممممم دوستت داروم از صمیم قلبوم

    هیچ وقت دیر نمیکنه رب من

    دوستتون داروم از صمیمم قلبوم

    الهی که در پناه الله شاد سلامت و تند درست باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    بهروز خورشیدی گفته:
    مدت عضویت: 1502 روز

    با درود به استاد عزیز و مریم خانم ،

    نظرم رو در مورد این قسمت کوتاه می نویسم

    با نگاه به آقایی که وسایلش رو از باقی مانده خونشون جمع میکرد فهمیدم که وقتی دلت با خدا باشه قلبت آروم میشه و هر چه این ایمان قویتر باشه آرامش بیشتری کسب می کنی .دقیقا مثل این آقا که باوجود راه رفتن روی خرابه های زندگیش بازم یه آرامش خاصی داشت و خیلی زیبا گفت که حتماً مادر طبیعت رو ناراحت کردیم ولی بازم مهربون بوده که یه مقدار واسمون گذاشته، این یعنی تسلیم یعنی توجه به آنچه داریم و برامون مونده. و نکته دیگه اینه که ما انسانها دست از منم منم گفتن هامون برداریم و این درس بزرگیه که میشه از این جور حوادث گرفت.

    چقدر باهم مهربان بودن و به هم عشق رو هدیه میدادن در اوج مصیبت، خصوصا اون شخصی که داشت داستان اون منطقه رو روایت میکرد.

    و حتما ایمان به پروردگار و داشتن امید و تقسیم کردن عشق در این مردم بوده که بعد از مدت کوتاهی دوباره تونستن شهر زیباشون رو زیباتر و با کیفیت تر از قبل بسازن درست در همون جایی که آسیب دیدن و دوباره با همون طبیعت و دریا و ساحل رفیق بمونن.

    خدایا سپاسگزارم که این مردم دوباره به زندگی و آرامش برگشته اند.

    خیلی ممنون از فایل زیبایی که برای ما تهیه کردید و آهنگ پایانی زیبای که انتخاب کرده بودید.

    دوستتون دارم، تندرست و شاد باشید🙏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    Sepid گفته:
    مدت عضویت: 2249 روز

    چقدر زیبا بود اونجایی که مردم به هم انگیزه میدادند و با وجود اون اتفاق هنوز فکرشون مثبت بود ، اونجایی که میگفتند : ما خوب میشویم – چقدر الهی بود

    رندی میگفت: اسلحه هام ، اتاقم و لباسام سالم موندند و از این موضوع خوشحاله با وجود اینکه اونم خونه اش جزء خونه های طوفان زده بود و اینکه خدا هدایتشون کرد که از خونه بیرون بیان که سالم بمونن و زیر آوار نباشن –

    واقعا دیدگاهشون جای تحسین داره

    خدایا شکرت که با قانون آشنا شدم – از اینکه من هم توی هر شرایطی ، جای خوبشو ببینم و دربارش صحبت کنم.

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    زینت چهارپاشلو گفته:
    مدت عضویت: 2721 روز

    این قسمت از سریال زندگی در بهشت، درسهای بسیار آموزنده ای برام داشت. بزرگترین و مهمترین درسی که گرفتم “صبور بودن ” هست. آرامش و صبر این مردم در برابر این بلایی که با طوفان به سرشون آمده بود و خونه هاشون خراب شده بود، قابل تحسین هست. ناراحتی هم تو چشماشون دیده میشد ولی امید پررنگ تر بود.

    درس بعدی ایمان و باور قلبی نسبت به خداوند بود. رفتار مردم آمریکا در این حادثه به من نشون داد که ایمان به خدا به حرف و تظاهر نیست بلکه ایمان واقعی یعنی توی این موقعیت نه تنها از رحمت خدا ناامید نمیشی بلکه ایمانت به خدا بیشتر هم میشه و سعی می کنی مسائل رو حل کنی

    درس بعدی، مسئولیت پذیری بود. مردم توی این شرایط نه تنها نقش قربانی رو بازی نمی کردن بلکه اونا استقامت ورزیدن و حرکت به جلو و ساختن دوباره رو انتخاب کردن.

    درس بعدی تمرکز بر نکات مثبت و داشتن احساس خوب بود. مردم شهر مکزیکو بیچ تو اون شرایط که خونشون با خاک یکسان شده بود، تمرکز کرده بودن رو وسیله هایی که سالم مونده بود و میشد از انها استفاده کرد و بابت اونا شکرگزاری می کردن. به خدا اینا خیلی حرفه و خیلی برام درس داره. من اگه یه وسیله ام خراب بشه در حالی که همه چی زندگیم سر جاشه، ولی به خاطر همون یک مورد چنان زندگی را برای خودم جهنم می کنم که انگار دنیا به آخر رسیده. اما توی این تصاویر مستند یه مردی رو دیدم که داشت از خرابه خونه اش، لباسها و وسایلی رو جمع می کرد که قابل استفاده بود و نه تنها عصبانی نبود بلکه اتفاقا برعکس، میگفت مادر طبیعت خیلی مهربونه که این وسایلا رو برامون سالم گذاشته. اونجا یه لحظه مکث کردم و فقط به همین یک مورد فکر کردم.

    استاد من همین جا اعتراف میکنم که منکه ادعای مسلمانی، خداشناسی و ایمان دارم، خیلی باید روی رفتارم کار کنم که به چنین حدی از ایمان برسم.

    از محضر خداوند طلب عفو و بخشش می کنم از اینکه سالها به خاطر ورودی های منفی درباره آمریکا، مردم این کشور رو بی دین و بی خدا می دونستم در حالیکه این مردم از هر مسلمانی نسبت به خداوند با ایمان ترند. الان به جایی رسیدم که از آمریکایی ها که قبلا بی دین و بی خدا می پنداشتمشون، دارم درس خداشناسی و ایمان می گیرم. توی این قسمت، مردم مکزیکو بیچ با رفتارشون به من درس توحید ، ایمان و توکل به خداوند، صبر و استقامت، امید داشتن و حرکت کردن را به صورت کاملا عملی و عالی یاد دادند. من از اونا یاد گرفتم تو هر شرایطی ایمانم را حفظ کنم، به خدا توکل کنم، صبور باشم، امید داشته باشم، حرکت کنم، سپاسگزار باشم، فقط روی خدا و قدرتش حساب باز کنم، دنیا را ماندگار و پایدار نبینم و بهش نچسبم، ضعف و ناتوانیم رو در مقابل خداوند درک کردم و هزاران درس خداشناسی دیگه… و حالا بعد از 3 سال چه خونه های قشنگی در مکزیکو بیچ ساخته شده. به قول قرآن: ای کسانی که ایمان آورده‌اید، از صبر و صلات یاری جویید که بی‌گمان خدا با صابران است.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    بانوی مهربانی گفته:
    مدت عضویت: 1375 روز

    سلام خدمت استاد عزیزوبانوی مهربانشون.

    من بیشتر مشتاق خرید کردن تو فروشگاههای بزرگ بودم و هستم برای همین زود این فایل و دنبال کردم ولی وقتی با صحنهای خرابی پس از طوفان و مردمی که خونهاشون ویران شده بود روبرو شدم خیلی ناراحت شدم و با خودم گفتم چرا این فایل آماده شده که ما شاهد ناراحتی مردم باشیم ولی وقتی تا انتها نگاه کردم و عکس العمل مردم بعد این همه خسارت رو دیدم خیلی تحت تأثیر قرار گرفتم.چون مردم ناسپاس نبودن.ناله نمیکردن که بیچاره شدیم و دنبال کمک هموطنای خودشون نبودن و در عوض دنبال نکات مثبت بودن.وبه دنبال فایل دیدن شهری زیبا با خانهایی بسیار عالی و زیبا و تمیز واقعا شگفت زده و خوشحال شدم و درسهایی بسیار بزرگ گرفتم.خداوند رو شکر میکنم که به این خانواده بزرگ هدایت شدم.خدایا سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    احمد امینی گفته:
    مدت عضویت: 1336 روز

    اصل کنترل ذهن و کانون توجه و رسیدن به احساس خوب شکرگزاری است و نوشتن خواسته ها قدرتمند ترین تمرین کنترل ذهن و توجه است

    ما به هرچیزی که توجه کنیم همان وارد زندگی ما میشود

    احساس ما اگه خوب باشه یعنی داریم به خواسته ها توجه میکنیم و در مسیر رسیدن به خواسته ها هستیم

    اگه احساس ما بد باشد یعنی توجه ما روی ناخواسته هاست در مسیر ناخواسته ها هستیم

    بهترین و قدرتمندترین کار برای کنترل ذهن و توجه نوشتن است

    باورهای ما حاصل توجه ما از گذشته تا آلان است

    برای تغییر باور باید آگاهانه کانون توجه را تغییر داد و این تمرین نوشتن خواسته ها و ایجاد حس شکرگزاری خدایا شکرت را ادامه داد و بعد از مدتی باور تغییر میکند

    قدرتمند ترین روش کنترل ذهن و توجه نوشتن است

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  8. -
    مرضیه سلیمی گفته:
    مدت عضویت: 2012 روز

    به نام خدای مهربانم که هر لحظه در حال هدایت من هست

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته ی گل و همه ی دوستان

    باز هم استاد عزیزم شاهکار کرده با این فایل الان دارم میفهمم که چرا اینقدر دوستان در کامنت ها می‌نویسند که سریال زندگی در بهشت خودش یه دوره ی مجزا هست

    واقعا شما چقدر در این سریال به ما درس یاد میدید

    هرچی بهم گفته بشه می‌نویسم بریم سراغ فایل

    اولین نکته اینکه این طوفانها ذره ای از قدرت بی نهایت خداوند را نشان میده اتفاقا الان داشتم قرآن را مطالعه میکردم چون دیگه قرآن رو به عربی نمیخوانم به فارسی می‌خوانم چقدر در قرآن از عذاب هایی که به قوم ها آمده گفته شده بسیار زیاد در قرآن تکرار شده

    این طوفانها منو یاد اون آیات در قرآن انداخت و اینکه این خدای ما چقدر قدرتمنده

    دومین نکته اینکه در میان این همه خرابی و ویرانی که طوفان به بار آورده خونه هایی دیده میشد که هنوز پا برجا بودند

    یاد صحبت استاد افتادم در فایلی گفتن که شما وقتی در مدار درست باشید حتما اتفاقاتی مثل سیل و زلزله هم نه تنها به شما ضرر نمیزنه بلکه خیری برای شما میشه

    این خونه ها هم از این همه خرابی جان سالم به در بردن و پابرجا بودن حتما صاحب این خونه ها در مدار درست بودن که خراب نشدن و یا حتما ساخت این خونه ها با استحکام بالاتری بوده

    چقدر لذت بردم از اینکه اون آقا گفت :«بی خیال بودن چیزی ست که میتواند شما را از شرایط سخت نجات دهد »

    چقدر این مردم مثبت نگر هستند

    چقدر تفکر مثبت دارن

    واقعا لذت بردم از این صحبت‌ها که زده شد

    چقدر لذت بردم وقتی همدیگه را در آغوش می‌گرفتند این جمله رو میگفتن:«خدا تو را حفظ کند ».چه بار انرژی مثبتی داره

    اونجا که اون آقا از هدایت خداوند برای نجاتشون گفت که گوشی همسرش زنگ خورده بود ساعت ۴بیدارشده بودن و رفته بودن و اینکه هیچوقت گوشی همسرش زنگ نمی‌خورده ولی این چیزی نمیتونه باشه جز هدایت خداوند

    چقدر لذت بردم که گفت «خداوند مهربان ما را بیدار کرد »

    به خدا ایمانی که در قرآن ازش گفته شده یعنی این

    به خدا ایمان چیزی جز این نیست

    اینکه خونه ات وسایلت رفته باشه ولی تو خدا را به مهربانی اش یاد میکنی به این دلیل که محافظت بوده و به موقع هدایت کرده

    اینکه در این شرایط سخت که نجواهای شیطان قوی هستن برای کفر ورزیدن تو سپاسگزاری میکنی برای لباسهایی که به جامونده و میتونی استفاده کنی

    به خدا اشکم در اومد

    آخه چطور باید این ایمان رو تفسیر کرد

    چقدر باید مومن باشی در این شرایط سخت خدارا به مهربانگیش یاد کنی

    وای خدای من دیوانه شدم از گفته های این مرد آنجا که گفت« به مادر طبیعت بگو نمی‌توانی کاری انجام دهی سپس او قدرتش را به شما نشان میدهد»

    وای خدایا نمیدونم چی بگم

    چقدر این جمله حرف داره چقدر عمیقه

    فقط باید در برابر قدرت خداوند فروتن و تسلیم بود

    چقدر این مرد رو تحسین میکنم برای این ایمانش این کلماتی که جاری کرد بی نظیر بود

    اینکه گفت شما چقدر ضعیف هستید بله ما در برابر قدرت خداوند بسیار ضعیف هستیم

    هر روز و همیشه باید به خودمون قدرت پروردگار را یادآوری کنیم

    این فایل رو باید بارها و بارها دید مخصوصا وقتی به تضادی بر میخوریم باید بیایم و این فایل رو ببینیم مخصوصا صحبتهای این مرد که دیوانه کننده هستن

    ،🌟🌟حرکت کردن و استقامت کردن تنها کاری است که میتوانم انجام دهم🌟🌟🌟

    خدارو شکر برای ساخت این خانه های جدید و زیبا و با استحکام بالاتر

    خدایا شکرت که ثروت پایانی ندارد فراوانی همیشه هست نعمتهای تو تمامی ندارد همیشه میشود ساخت میشود دوباره آباد کرد

    خدایا شکرت هر تضادی باعث پیشرفت میشه

    خیلی برام جالب بود این ساختمانها همه با چوب ساخته میشن و این برای من خیلی شگفت انگیز بود

    استاد سپاس فراوان برای این همه حال خوبی که به ما میدی با این تصاویر

    من جز زیبایی چیزی در این فایل ندیدم

    همه درس بود

    همه نشان قدرت و هدایت و عظمت خداوند بود

    پر از انرژی مثبت بود

    در پناه خدا سالم و سلامت وثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    متین گفته:
    مدت عضویت: 1641 روز

    سلام به استاد عزیز و مریم عزیز و همه دوستان

    چقدر لذت بردم از دیدن این فایل که پر از درس بود .

    آدمهایی که زندگیشون نابود شده بود ولی شیون و داد و فریاد نمیکردن به خدا توهین نمیکردن . حتی اون فرد پذیرفته بود که خونه کنار ساحل داشتن بهایی داره و نشون میده چقدر تسلیم بود در برابر خدا . و چقدر شکر گزار که لباس و عکسهای خانوادگی هنوز براش موندن . اینکه بتونی گریه کنی ولی زمین نشینی و به راحت ادامه بدی خیلی درس بزرگیه . اینکه بپذیری و تسلیم باشی ولی تلاش کنی و ادامه بدی . و چقدر فوق العاده که بعد از ۲ یا ۳ سال انگار نه انگار که این شهر با خاک یکسان شده بود و عجیب که همه خونه ها بازم عالی و باکیفیت تر ساخته شده بودن . چقدر لذت بردم و با اتفاقاتی که در ایران میوفته مقایسه کردم و دیدم که چقدر تفکر مثبت داشتن تو رندگی آدمها تاثیر داره چقدر با ایمان به خدا داشتن میتونیم از پس مشکلات بربیایم. بجای اینکه دستمون جلوی دیگران دراز باشه خودمون حرکت کنیم و بگیم میسازیمش بهتر از قبل .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  10. -
    رضا زمانی گفته:
    مدت عضویت: 1932 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانوم شایسته عزیز و دوستان گل

    نکات خیلی زیادی وجود داره ولی این نگاه رو میخوام بگم ، همون جمله ای که گفته شد

    چقدر در برابر خدا ضعیف هستیم

    یک سری خواسته در من شکل گرفته و طبق معمول نجواهایی اومده و نگرانم کرده در مورد اون مسئله و به شدت خدارو سپاسگزارم که خیلی خیلی دارم واضح تر میشم یعنی میبینم مثلا نگران میشم یا نتیجه دلخواهم نیست توی هر زمینه ای خیلی سرعتم رفته بالا اصل و از فرع تشخیص میدم اونم هدایتی و راه حل گفته میشه دیگه اقدام من میومنه و …

    اینو دیدم که ببین این قدرت خدا این بخشی از قدرت خدا چقدر عظیمه و ما در برابرش چقدر ضعیف هستیم و همین انسان که در برابر این طوفان ناتوانه ، خداوند جهان رو مسخرش کرده یعنی گوش به فرمان ما ، به شرط ایمان به شرط باور یعنی وقتی تو به منبع جهان هستی ایمان بیاری همین طوفان هیچ آسیبی نمیتونه بهت وارد کنه در زمان و مکان مناسب هدایت میشی قرار میگیری که طوفان کوچک ترین آسیبی بهت وارد نکنه این انسان ضعیف با ایمان به خدا اینجور قدرتمند میشه بعد دیدم پسر این طوفان تیکه ای از قدرت خداست بعد اون وقت من نگران قانون کشور هستم در مورد فلان مسئله ، منی که به هر دلیلی همین یک دقیقه بعد میتونم نباشم ، برای چی نگرانم وقتی خدایی هست و دارمش که جهان به فرمان اونه ، مالک و صاحب جهانه همه چیز اونه و گفته که آقاااا اینارو میبینی؟ اینا همه اش ماله منه من فرمانروام ! من میگم خب ، میگه همه اش در اختیار تو!

    هرجور دوست داری ازش استفاده کن!!!!

    این تنها توی عمل نشون میده که واقعا به این حرف باور دارم یا نه که متوجه شدم نه ندارم (صفر و یکی نیست)

    وقتی به یاد میارم که یعنی میتونم بگم خودش به یادم آورد ، اولین تریل تو جنگلی که رفتم و بهم نشون داد عمق فاجعه ای که میتونست رخ بده و تنها به یک دلیل نه چیزه دیگه رخ نداد و الان زنده و سالم وسلامت هستم و اون فقط و فقط الهامات و هدایت الله بود همین

    (همچنان با این جملات سمت خودم و خدا مشکل دارم که از خودش میخوام هدایتم کنه حلش کنم)

    داستان از این قراره که اولین تریل تو جنگلی که رفتم اصلا بر اساس قانون تکامل نبود یعنی من از خونه خودمون 5 کیلومتر تا روستای نزدیک خونمون رفتم و گوشی قدیمی هم داشتم و به سد رسیدم توی تابستون گرما و بعد رفتم توی جنگل با یک اپ که اونجا زیاد کار نمیکرد چون آنتن ضعیف بود و رفتم داخل جنگل اشتباهی رفتم مسیر رو یکم دور خودم چرخیدم و اینور رفتم اون ور رفتم و سعی کردم به خدا فقط توکل کنم تنها نقطه امید من این بود چون هیچ راه برگشتی نبود با تار عنکبوت هدایت میشدم با جهت شاخه ها درست میفهمیدم یا نه اصلا نمیدونم و نمیدونم چجوری بگم واقعا که بشه درک کرد توی جنگل تنها هیچکسی نبود فقط خودم و خدای خودم که تازه پیداش کرده بودم و اینکه درک کنم هدایتشو تجربه ای نداشتم و بعد یک مسیر هایی داشتم میرفتم که بهم میگفت نرو از اون ور برو که به ظاهر دورتر بود اصلا اشتباه بود ولی وقتی رفتم و مسیر قبلی رو دیدم ، گفتم پسر اینقدر خار داشت که اصلا نمیتونستم ادامه بدم و هوا هم داشت تاریک میشد فقط سعی کردم به نجوا گوش ندم فقط به دنبال راه حل باشم و حرکت کردم کل مسیر یعنی قشنگ60 درصد کل مسیر سربالایی بود به شدت عضلات رو درگیر میکرد و اخر های مسیر دیگه چهار دست و پا درخت رو بگیر و از شاخه های تیغ تیغی جاخالی بده و سر خوردن رسیدم به تریل مسیر جاده ای ، تموم شد؟ نه!

    تازه شروع شد نمیدونم چرا ولی گوشیمو در نمیاوردم ببینم که کدوم وری برم ، شاید آنتن نمیداد یادم نیست بین چپ و راست مونده بودم یکی برمیگشت به پارک جنگلی یکی میرفت سمت شهر و اینو اصلا نمیدونستم کدوم بهتره نزدیک تره هیچی نمیدونستم هدایتی رفتم رفتم و یک جا هم اشتباه نمیشه گفت ، ولی رفتم ، مسیر طولانی تر رفتم و باز هم سربالایی، به شدت خسته شده بودم به شدت دوتا پچ پچ فقط خدارو شکر داشتم که خورده بودم ضعف نداشتم و فرض کنید تاریک شب نور ماه و ترس از تاریکی هم داشتم اولین بار بود با این ترسم اینجور مواجه میشدم صدای خش خش بعضی موقع ها میومد و نجوا نجوا نجوا که صداش میاد ترسناک تر از خش خش واقعی بود ، اطراف بوته ها تمشک درخت و نکنه از توش جنی حیوونی بیاد بخوره منو و با تمام این ترس ها با تمام این عدم رعایت قانون تکامل با سگ نگهبان یا گله مواجه شدن و صدای درونی که گفت بهش بگو پیشت و چنین کاری کن (ساکت شد ) من الان سالم ام ، نه تو جنگل شب گیر کردم که مطمئنا یا از ترس میمردم یا از توهم و نجوای ذهن دیوانه میشدم

    به لطف الله سلامتی دارم هدف دارم انگیزه دارم ( بالاپایین میشه بعضی موقع ها ) عاشقانه سپاسگزارم دارم حرکت میکنم اون رویامو به لطف الله دارم به واقعیت تبدیل میکنم و …. الان زنده ام زندگی دارم میکنم

    پس منی که هیچم بدون اون منی که زنده نبودم اگه خدا نبود الهاماتش نبود هدایتش نبود منی که اگه اون نبود یک انسان افسرده بی انگیزه با کلی بیماری های مختلف بودم اگه اون نبود این آبرو و اعتبار رو نداشتم اگه اون نبود این تولیدات خوشگل نبودن اگه اون نبود منی وجود نداشت اگه اونی نبود جهانی وجود نداشت و …

    چرا باید نگران قوانین کشور ها انسان ها یا آینده و چیزی خارج از من خارج از خواسته هام باشم

    نباید باشم، نتیجه اینو میگه

    اگه هستم که هستم خیلی با اون چیزی که فکر میکردم فاصله دارم و باید روی توحید خیلی کار کنم

    که این هم تکاملی درست میشه

    عاشقانه از استاد عزیزم سپاسگزارم که داستان های رویایی واقعا که ادم باورش نمیشه اینقدر دقیق اینقدر دقیق رخ بده براش رو میاد با ما اشتراک میزاره

    خدارو شاکرم برای هدایتش برای الهامش که بیام بنویسم به یاد بیارم من کیم خدا کیه

    همیشه شاد و سالم و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: