نکته مهم:
از آنچا که این فایل به صورت HDR ضبط شده است، ممکن است در پخش آنلاین، دچار مشکل بشود. برای رفع مشکل می توانید از مرورگر دیگری استفاده نمایید یا اینکه به جای پخش آنلاین، فایل را دانلود نمایید و سپس ببینید.
دیدگاه زیبا و تأثیرگزار رویا عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:
با درود و سلام خدمت دو استادان عزیزم جناب عباسمنش عزیز و خانم شایسته جانان
♀️♀️
و دوستان عزیز همراه در این سایت بینظیر پایدارمون ..
♀️
من بعد از دوبار دیدن این قسمت خواستم قسمت جذابی که استاد در آخرهای فایل توضیح دادن رو اینجا کامنت بذارم..
در باره دست یابی به آرزوها
من یادمه که قبلانا در یکی از فایل های قدیمی استاد در باره ی همین رسیدن به آرزوها میگفتند که بعضی ها اصلا یادشون نمییاد که چه آرزویی داشتند و اگر بهشون بگید چه آرزوهایی داشتید بنویسید اصلا انگار در عمل فراموش کرده بودند که چه آرزویی داشتند و به دست فراموشی سپرده بودند و چقدر برام جالب بود که استاد در سن شش هفت سالگی این آرزوی نجاری و کار کردن با چوب رو بخوبی در ذهن شون پرورش داده و در قلب و روح و ذهنشون نگهداری کردند و با مراقبت
و محافظت از این آرزو به دریایی از لوازم و امکانات و اصل مواد اولیه ی آن درخت بلوط که به فراوانی و وفور در فلوریدا وجود دارد و فراوانی الوار چوب هستش در اختیار دارند و همین جا باید اعتراف کنم که این باور فراوانی در همه ی ابعاد و لایه لایه های زندگی شون نمود واضح و آشکاری رو فریاد میزنه ….
واقعا وقتی این باور فراوانی بصورت بنیادین در لایه های عمقی ذهن نهادینه بشه جریانی از نعمت و برکت و فراوانی رو دریافت میکنه..
یک زمین بیست هکتاری که از سالیان سال (((زمانی که استاد در دلش و وجودش این خواستع ایجاد شده بود ) ) همان موقع اجابت شده بود و این جنگل ها و این سرسبزی ها و این دریاچه پر از آب شیرین و ماهی در حال شکل گیری بوده و تمام دستان خداوند فرشتگانی بودند که داشتند برای چنین روزی استاد رو هدایت می کردند ..
وقتی به داستان استاد گوش میدادم فقط اشک میریختم و با خودم صحبت میکردم و میگفتم …. دیدی استاد اون زمان این آرزو در دلش افتاده بود برای چنین روزی بود !!!
پس منم اگر خواسته و هدف و آرزویی در دلم نشسته حتما در گوشه ای از این دنیا دستان خداوند مشغول ساخت و ساز اون آرزو ی من توسط هزاران دستش هستش ..
وقتی استاد گفتند : آرزوها نمی میرند .. حابی استاد هم همین نجاری بود که یک کار مورد علاقه شون بود برای تفریح
و سرگرمی
و از اینکه هدایت شدند به مسیر های درست و مناسب برای ساختن باورهای درست و مناسب و کار کردن روی افکار شون در سن و سال سی و دو سه سالگی هدایت شدن به
استقلال مالی و پولی آزادی پولی مالی و آزادی مکانی و آزادی زمانی .. و بسمتی هدایت شدند که به سبک شخصی خودشون زندگی کردند …
اینکه در سن و سال کمی استاد به چنین دستاوردهایی رسیدند و میدونستند که قبل از آنکه مثل باورهای عادی جامعه بعد از سن بازنشستگی برای این امکانات فکر کنند بر خلاف جریان تفکر جامعه فکر کردند و فراتر از حد یک بازنشسته و همچنین در سن و سال کمتری این آزادی ها رو تجربه کردند و خواسته هاشونو خلق کردند.. و سالهاست که در سن و سال جوانی و در سلامت و تندرستی به اکثر کشورها با بهترین شرایط سفر کردند و با بهترین شرایط به سرزمین های شاد و آزاد و ثروتمند هدایت شدند و سال هاست که مسیر رو بصورت تکاملی طی کردند و در همه ی زمینه ها سالهاست که بهترینع بهترین ها رو خلق کردند و از لحظات شون لذت میبرند ..
الان هم دوباره عازم سفر هستند و بسلامتی و تندرستی و برای برگشتن از مسافرت هم هدف شونو مشخص کردند ..
حرفی که همیشه استاد گفتند این بود که همیشه هدف های بعدیتونو مشخص کنید .. مثل الان که کلی کارگاه رو سرسامان دادند و تمام وسایل رو استاد دارن چک می کنند که مطمعن شوند همه چی مرتبع که وقتی به امید خدا برگشتند بلافاصله مشغول بکار مورد علاقه شون بشن مبارکتون باشه استادان عزیزم .. که طبقه بندی های قفسه ها برای دستگاه ها و لوازم فنی و چوبری و غیره رو داخل قفسه چیدمان کردید چقدر مرتب و منظم شده و همچنین نورپردازی ها و پرژکتور های نصب شده و مابقی پرژکتورهای آماده که در داخل باکس قرار داره که بعدا به اتفاق دوست شفیق و رفیق دوست داشتنی استا لعری عزیز نصب بشه … و هر آنچه لوازم مورد نیاز هست و آدم به هر چه که نیاز داشته باشه قابل دسترسی است و وقتی به این قفسه ها نگاه میکردم کلی از خداوند تشکر و قدردانی کردم که چقدر ثروت و چقدر نعمت و فراوانی برای هر کاری وجود داره و چقدر امکانات عالی با بهترین برند ها از بهترین اره های برقی و شارژی اره زنجیری و دیگسا و رنده باطری شارژی و سمباده شارژی باطری . و هیولای میلواکی نییلگان میخ پرت کن در انواع و اقسام گوناگون
دیگه لازم نیست میخ و چکش بکار ببری. و یا پیچ کنی یعنی همه چی به آسونی و سهولت و براحتی انجام میشود ..
سیلکوسان و جارو باطری شارژی .کلی از گفتن جارو برقی باطری خنده ام گرفت استاد جان وقتی گفتین جارو برقی من همش دداشتم دنبال کابل و سیم برقش میگشتم مثلا میگن کولر گازی ولی کولر گازی با برق کار میکنه .. پمپ شارژی باطری آب گازوییل رو میشه با نصب شلنگ به یک سمتش و یک شلنگ به سمت دیگرش با ورود و خروج ، گازوییل رو از منبع به محل مورد نظر تخلیه میکنه . .. یعنی خوشم میاد از استاد که همه چی باید راحت و ساده باشه .. خداروشکر
دستگاه جدید بندسا برای برش چوب .. یا اره فلکه ..
استاد جان شما خودتون همش در حال یادگیری هستید یعنی همین دستگاه بند سا رو رفتید سرچ کردید و چندین ساعت
زمان گذاشتید که نحوه ی استفاده و یادگیری از این دستگاه بندسا رو یاد بگیرید و اینکه تیغه شو چطوری نصب کنی و چطوری قطعات شو روی اون سوار کنی و غیره… اینجا هم اون علمتون رو
هم بما آموزش میدید .. چقدر خوبه که این دستگاه جوری درست شده که خاکه رو پخش نمیکنه چقدر این موضوع منو خوشحال کرد چون همیشه در نجاری ها میدیدم که کلی خاکه اره در فضا و سر و صورت اوستا کار ریخته خلاصه استاد جان بطور مداوم و مستعمر در حال یادگیری و آموزش هستید .. و این روش شما به من یاد میده که بطور مداوم از وقت مون برای رشد و پیشرفت استفاده کنیم و آپدیت بشیم ..
و یا تکنیک ع پوکسی که چوب ها رو بغل هم میزارند و قاب درست میکنند و یا میز و صندلی با نور پردازی درست میکنند ..
خلاصه کلی امروز از این قسمن فایل لذت بردم و اینکه رفته بودید رستوران سنتی هفتادساله .. سال تاسسیش ۱۹۶۴ .. استاد جان ترو خدا هفتاد ساله آخه من متولد ۱۹۶۵ هستم همش یک سال از من بزرگتره و من یک سال جوانترم از این رستوران زیبا و دلنشین و محلی دنج خوشمزه با اون دبل برگر خفن و چیز برگر خوشمزه اش عجب تابلوی خفنی داشت که هم صبحانه و ناهار و عصرانه شام داشت که اینجا هم بخاطر کیفت غذاش و هم بخاطر باور های درست و مناسبش وفور مشتری بود و چقدر جالب که بیرون محوطه رستوران نیمکت های چوبی ردیفی گذاشته بود و همچنین در کنار رستوران هم پرچم آمریکا هم همچنان برافراشته بود .. و عبارت NO SMOKING هم نوشته شده بود ⛔
منم مثل خانم شایسته ماهی رو خیلی دوست دارم و غذای اول من ماهی هستش ولی خوب از اون دابل هم نمیشد بگذری ..
نوش جان ..
خواستم تشکر و قدردانی کنم برای این فایل آموزشی و زیبایی که برای ما در این سایت گذاشتین که به درک آگاهی بیشتری هدایت شدیم و از اینکه هر روز بهتر از دیروز به رشد و تکامل و پیشرفت هدایت شدیم ممنون و سپاسگزارم خدایا سپاس سپاس سپاس
منتظر نظرات زیبا و تأثیرگزارتان هستیم.
برای دیدن سایر قسمت های این سریال، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD561MB36 دقیقه
سلام به همه عزیزانم
ممکن است این نوشته های من ربطی به این قسمت سریال زندگی در بهشت نداشته باشه اما دوست داشتم این تجربیات و احساسم رو با شما به اشتراک بگذارم
وقتی در مسیر خواسته هات قدم برمیداری ، وارد دل ترسهات میشی، خودت آگاهانه از بین منطقه امن زندگیت و مسیر چالشی زندگیت، مسیر چالشی رو، مسیر پیشرفت و توکل رو انتخاب میکنی در واقع توکل کردی به نیرویی که همیشه هست و هر لحظه هدایتت میکنه، نیروبی که قابل دیدن نیست بلکه لمس کردنی است
این روزها خیلی خوب درک میکنم این نیرو رو، با تمام وجودم لمسش میکنم ، وقتی انتخاب کردم که شهر و کشوری که سالها توش زندگی کردم رو ترک کنم، برای دومین بار مهاجرت کنم، از منطقه امنم، از کارم، از کشور و مردمان بینظیر و از خانوادم و هزار موضوع جدابشم و وارد کشور جدیدی بشم باور کردم که نیرویی همیشه با من هست و من فقط باید تسلیم باشم، باید بهش ایمان داشته باشم، توکل کنم بیشتر از هر زمان دیگه ای هر روز سپاسگذار خداوندم برای قوانینی که بدون تغییرند، برای اینکه به هر خواسته ای پافشاری کردم و نپذیرفتم که تحمل کنم، دیر یا زود به سمت چیزی که خواستم هدایت شدم و این هدایت ها و تغییرات اینقدر اروم اتفاق میفتند که گاهی متوجه نمیشیم که به دلیل ایمانمون بوده که بهش هدایت شدیم، بعد از مهاجرتم به شهری که فکر میکردم دوسش دارم متوجه شدم موضوعاتی در این شهر وجود داره که من دوست ندارم و باید از این شهر هم بروم تا شهر مورد نظرم را پیدا کنم مثلا دوست داشتم شهری زندگی کنم که بیشتر افراد بومی زندگی کنند که هم به رشد زبانم و درک بهترم از فرهنگ این کشور کمک کنه و بدون اینکه تحقیق کنیم از اون شهر راه افتادیم و به شهری هدایت شدیم که تقریبا ٩٠ درصد بومی هستند و اهل همین کشورند، و جالبه که نشانه های واضح اجازه نمیدن که شک کنم به اینکه این مسیر چیزی جز هدایت نبوده، تابلویی نظرم رو جلب کرد
An American patriotic city
نشانه ها رو دنبال میکنم این رو از استاد عزیز و دوست داشتنی ام یاد گرفتم که زیاد روی افراد و تحقیقات و حرف دیگران حساب نکنم بلکه به صدای قلبم، احساسک، نشانه ها و هدایت ها حساب کنم.
دیدن افراد فقیر و بی خانمان و صحنه های دلخراش و دیدن محله های زیبا و خانه ها و ماشین های گران قیمت افراد ثروتمند هر دو برای من مثل اهرم رنج و لذت عمل کرد، افراد فقیر رو که میدیدم به شدت خواسته ثروتمند شدن و ترس از فقیر بودن رو در من بیدار میکنه و من رو از فقیر بودن قراری میده و با دیدن افراد ثروتمند به شدت خواسته ثروت در من بیداد میکنه و من رو به سمت ثروت هل میده، من هیچ وقت در این حد نفهمیده بودم که چقدر فقیر بودن درداوره و تا یه چه حد میتونه شخصی رونابود کنه چون هرگز افرادی در این حد فقیر ندیده بودم و هرگز این همه افراد ثروتمند، خانه های زیبا و گران قیمت ندیده بودم که خواسته داشتن این زندگی رو داشته باشم.
خارج شدن از منطقه امن، وارد جاها و موقعیت های جدید شدن، ورود به چالشها باعث درک بهترمون از خواسته های زندگیمون میشه.
این روزها خیلی بهتر درسهای استاد رو با خودم مرور میکنم و درک میکنم، ارزش درسهای استاد برام هزاران هزار برابر شده، خیلی بیشتر از قبل قدر و ارزش فایلها رو میدونم، واقعا استاد راست میگفتن که حرفها میلیونی ارزش دارن بچه ها، تازه میفهمم که استاد چقدر روی خودش کار کرده، تازه میفهمم که حتی مقایسه زندگی و شرایط استاد با دیگران احمقانه است، تازه میفهمم چقدر استاد تلاش فکری کردن که توی کشوری که زندگی میکنن چطور با اختلاف از بدنه جامعه جداشده، تازه میفهمم که چه استاد بزرگی دارم که چه خدای خوبی دارم که من رو به سمت این انسان بزرگ و بینظیر هدایت کرد، هر بار که به صحنه ای برخورد میکنم که ناخواسته است، زیبا نیست یادم میاد که باید توجه ام رو بردارم و روی خواسته ام بزارم و سریع احساسم خوب میشه، بخاطر همین یک قطره از دریایی که استاد به ما آموزش دادن هر روز با تمام وجودم سپاسگذار خداوندم، قسم میخورم که آموزشهای این استاد زندگی من رو، کانون توجه ام، احساسم رو تغییر داده، با تمام وجودم شکرگزارم.
خداوند را هزاران بار شکرگزارم که من رو در مسیر آموزش قوانینش قرار داد.
با تمام وجودم شکر گزارم که فهمیدم که هیچ چیز در این دنیا الله بختکی نیست، فهمیدم که با توجه به هر موضوعی به سمتش هدایت میشم چه خوب و چه بد.
فهمیدم که حتی آشنایی من با این استاد هم الله بختکی نبوده، و احتمالا خواسته من از تغییر چیزهایی در وجودم و زندگیم باعث شده با استاد عزیزم آشنا بشم، من مطمنم اگر با این استاد و قوانین آشنا نمیشدم توی همون کشوری بودم که حداقل ٩ ماه از سال هوا سرده در صورتی که من عاشق گرمام، با همون دوستانی بودم که با وجود اینکه میدونستم رفتارشون باعث اذیت و ازار من میشد و شهامت جداشدن ازشون رو نداشتم، شهامت جداشدن از خانوادم که بینظرن و رابطه عالی با هم داشتیم را نداشتم، با یک چمدون لباس و بدون وابستگی به هیچ چیزی هرگز مهاجرت نمیکردم. هرگز حتی جرات فکر کردن به خواسته هان رو هم نداشتم چون هیچ انسانی روی کره زمین تا این حد با جزیات از روند پیشرفتش به من نگفته بود، هیچ انسانی تا این حد شهامت خودافشایی نداشته که من بپذیرم اشتباهاتم رو و باور کنم که من هم میتوانم.
نمیتونم بگم چقدر احساس خوبی دارم از بودن در این خانواده، در این مسیر.
بچه هایی که اینجا هستید این رو بدونید که ما خوشبخت ترین انسانهای روی کره زمین هستیم فقط به دلیل شنیدن این همه اگاهی.
استاد نازنینم بینهایت دوستون دارم و با تمام قلبم براتون ارزوی بهترین ها رو دارم، همیشه سلامت باشید.😍😍😍😍