سریال زندگی در بهشت | قسمت 214

دیدگاه زیبا و تأثیرگزار سِودا عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

به نام خدای هدایتگرم به سمت خواسته هایم به سادگی وزیبایی وعزتمندانه و به صورت کاملا طبیعی وبدیهی

سلام به استاد ومریم عزیزم ودوستان هم فرکانسی ام

فروشگاه بزرگ و پر از فراوانی که تمام ابزار و وسایل رستوران‌ها و مواد غذایی عالی و کامل و به صورت عمده ای داره عرضه میشه دمای این قسمت زیر صفر درجه هست همه مواد غذایی تو دمای زیر صفر فریز شده چقدر به مشتری مداری اهمیت میدند که یه سری کاپشن گذاشته بودن تا موقعه ورود به این فروشگاه بپوشی و راحت بگردی تو این فروشگاه و خرید رو انجام بدی چرخ های بزرگ برای حمل کردن خریدها با بسته های بزرگ هم در نظر گرفته شده بود کلی مواد غذایی پیاز و سیب زمینی و لیمو و موز و میوه های دیگه در بسته بندی بزرگ و انواع سس ها و نمک و فلفل در بسته های بزرگ دستمال کاغذی در رولهای بزرگ و ابزارهای مورد نیاز رستوران‌ها ماهیتابه و ظرفهای بزرگ آبکش در سایزهای مختلف و چاقوهای تیز و بزرگ و فر و گاز و یخچال بزرگ مخصوص رستوران‌ها همه چی برای راه اندازی یه رستوران مجهز داره و مواد غذایی عمده ای برای رستوران‌ها تهیه شده و جالب هست که کارت مخصوص به این رستوران دارها داند تا فقط رستوران دارها با داشتن این کارت اجازه خرید داشته باشند و چقدر مردم رو این چرخهای بزرگ خرید کرده بودند و جلو در فروشگاه با تراک اومده بودند تا بار بزنند خدایا شکرت برای اینهمه فراوانی و نعمت و ثروت این ایده خفن این فروشگاه مجهز و پر از فراوانی که به زیبایی این خدمات رو ارائه میده و ثروت هم به زیبایی و عزتمندانه خلق میشه خدایا شکرت

استاد جان با یه کارت موقتی که داره اجازه خرید از این فروشگاه رو دارند و چه خرید هیولایی یه بسته بزرگ لم شنگ ارسالی از استرالیا گوشت‌ حلال رو بسته زده خدایا شکرت برای آزادی مالی استاد که این خرید فوق العاده رو به راحتی و تو مسیر رفتن به پارادایس انجام دادند و ماشین کوروت اناری رنگ زیبا که من خیلی دوسش دارم استاد میارنش پارادایس و مریم جانم هم با سانتافه مسیر رو میرن یه رانندگی ۵ تا ۶ ساعته تا پارادایس

خداااااای من چه صحنه ای بود وقتی استاد در مرغ و جوجه ها رو باز کردید خدا به زیبایی اینها رو مدیریت کرده بود و چقدر به موقعه رسیدید غذاشون تموم شده بود تا در رو باز کردید پریدن بیرون و سریع شروع به نوک زدن به زمین و خوردن غذا کردن چقدر گشنه بودند و اون یکی مرغ و جوجه ها هم همینطور پر میزدن از در میومدن بیرون چقدر بزرگ شدند همشون تو این چند روز در پناه و مدیریت خدا سالم بودند و حسابی بزرگ شده بودند خدایا شکرت شکرت شکرت

رو نمایی از لم شنگ تو ۶ ساعت رانندگی تو گرما همچنان یخ زده بود ببین چطوری و تو چه دمایی نگه داشته شده چقدر تیکه های گوشت برش خوبی خورده بود چه گوشت صورتی و تازه ای بود مریم جانم گفتند که عطر و بوی گوشت و تازگیش رو استشمام می‌کنند میشه این گوشت‌ رو تا ۲ سال نگه داشت سه طبقه گوشت‌ رو هم چیده شده و فقط ۴ ماه از تولیدش گذشته بود تازه تازه مریم جانم به شیوه خودش میشوره و حتی اون رگه های خونی روی گوشت‌ رو هم تمیز می‌کنندفکر کنم میزارید تو آب گرم و نمک فراوون یه کم میمونه بعد میشورید اون خونابه لای گوشت‌ کاملا شسته میشه

بعد از تقریبا ده روز که غذای خونگی نخوردید این لم شنگ پخته شده با دست پخت مریم جانم با این عطر و بویی که استاد تعریف کردند که چقدر دیوانه کننده بود این غذای هیولا آماده شده ابتدا من تحسین میکنم اینهمه انرژی مثبت و علاقه ای که مریم جانم برای تهیه این غذا داشتند بعد از ۶ ساعت رانندگی و رسیدن به خونه با عشق سریع دست به کار شدند و این غذا رو تو ۲ ساعت پختند و اونم چه غذایی چقدر خوشرنگ و خوش مزه و حرفه ای پختند کاملا پخته شده طوری که گوشت‌ از رو استخون سر می‌خورد و اون سس هیولایی که روش بود با زیره پلو خوش عطر کرمانی بعد از چند ساعت گرسنگی ساعت ۷و نیم شب این غذا حسابی میچسبه نوووووش جونتووووون ای کاش مریم جانم یه برنامه بزارید و طرز تهیه این لم شنگ رو یاد ما هم بدید کنار اینهمه چیزهایی که از شما تو همه موارد داریم یاد میگیریم طرز تهیه این غذاهای خوشمزه رو هم یاد بگیریم امیدوارم این افتخار رو بدید

آخ آخ درون بچه افتاده تو آب دریاچه و عملیات نجات این درون بچه هیولا رو استاد و مریم جانم دارند خداروشکر که این درون بچه تو این سفر به دور آمریکا سالم و سرحال حسابی برامون تصاویر زیبا و هیولا گرفت چقدر من بارها از خداوند برای بودن این درون بچه شکر گزاری کردم از بس که تصاویر منحصر به فرد و فوق العاده گرفت امیدوارم نجات پیدا کنه و بازم صحیح و سالم برامون تصاویر زیبا از این پارادایس و دریاچه اینه ای بگیره

با جت اسکی وسط دریاچه و جی پی اس موبایل محل سقوط درون تو دریاچه رو پیدا کردیم البته مثل سوزن تو انبار کاه هست پیدا کردن درون تو این دریاچه ولی استاد به همراه مریم جانم عملیات نجات رو ادامه میدند

مامان هلالی تو خونه خودش راحت خوابیده رو تخم مرغ ها و گویا یکیش هم به دنیا اومده بود البته از جوجش رونمایی نکرد خدایا شکرت چقدر تخم مرغ زیرش جمع کرده بود و کنار خونه مامان هلالی هم کلی تخم مرغ کنار بوته بود یه سبد پر از تخم مرغهای رسمی و اصل بچه های پارادایس تو این مدت که تو پارادایس نبودید بچه ها چه کردند خدایا شکرت برای این همه فراوانی و نعمت و ثروت شکرت شکرت شکرت

ادامه عملیات نجات درون با فرغون کپسول و وسایل قواصی رو بردید کنار دریاچه جایی که احتمالا درون بچه افتاده خدااااای من جیل چه نگاهی می‌کرد به استاد وقتی استاد رفت تو آب دریاچه چقدر دلم براش تنگ شده بود چند تا تضاد تو این عملیات نجات پیش اومده اول باید استاد وزنه سنگین به خودشون وصل کنند تا بتونند زیر آب بمونند و عینک باید موادی روش زده بشه که تمیز بمونه و بشه تو عمق زیر آب رو دید خوب بریم برای تهیه ابزار لازم

مغازه فروش لوازم قواصی یه مغازه مجهز و بزرگ و کلی ابزار حرفه ای که رو دیوار و قفسه و ویترین چیده شده بودکلی عینک‌های رنگی رو میز ساعت‌های مخصوص قواصی کلی کپسول اکسیژن لباس قواصی یه مغازه مجهز و کامل کپسول رو شارژ میکنیم چراغ قوه مخصوص قواصی وزنه ۲۰ کیلویی با کمربندی که توش وزنه هارو میزارید یه فروشنده خوش برخورد و خوش تیپ که وسایل رو تو کارتون چیدند و آوردند تا کنار ماشین کلی درختهای زیبا کنار فضای بیرونی مغازه خدایا شکرت برای این مغازه مجهز و زیبا و خریدی که در آزادی مالی انجام شد

استاد اونجا که گفتید ممد نبودی ببینی نمیدونید چقدر من و خواهرم خندیدیم چون چند روزی هست که این بیت شعر رو خواهرم همش میخوند وقتی از دوستش بی خبر بود الان شنیدنش از زبون شما هم یه نشونه بود استاد و کلی باعث خنده ما شد استاد مجهز گیوه ور کشیده وزنه ها به کمر بسته شده کپسول اکسیژن هم وصل شده استاد عاااااشقتم که میگی امیدوارم با این وزنه ها مثل سنگ بیافتم کف دریاچه خخخخخخ و امتحان چراغ قوه که نورش چشم رو میزنه حسابی قویه اما بعد از چند دقیقه اومدید رو آب اما با چند تجربه جدید استاد شما میگید هر ایده ای که به ذهنتون رسید رو اجرا کنید و حتی اگر جواب نداد تجربه ای که به دست میارید تو مراحل بعدی حتما به ما کمک میکنه و مسیر رو راحتر و کوتاهتر میکنه اما تجربه شما از امتحان این ایده اولا باید این کفش‌های مخصوص قواصی رو در بیارید چون خیلی گل آلود میکنه آب رو دوما این گل آلود بودن آب اصلا نمیزاره یک سانتی متر اونطرف رو دید فعلا باید رها کرد تا به ایده بهتری برای نجات درون بچه هدایت بشید

فروشگاه تراکتور سوپلای و خرید برای راند کردن یه پروژه جدید و خانومی که داشت از تو کانتینر علوفه های بسته شده رو مینداخت پشت تراک بدون هیچ محدودیتی با عزت نفس و اعتماد به نفس بالا این کار رو یه خانوم انجام می‌داد واقعا تحسین برانگیز بود کارش خدا بهش قوت بده هیچ تفکیک جنسیتی تو انجام کار ندارند با قدرت و با اعتماد به نفس کار رو انجام میدند و همین باعث میشه که همیشه ثروت کسب کنند و زندگی با کیفیت تری رو تجربه کنند

غذای بعدی هم با هنرنمایی مریم عزیزم مرغ به دو روش پخت مرغ سرخ شده و بادمجان سرخ شده در ایرفر و سس با مخلفات مخصوص دست پخت مریم جانم و مرغ آب‌پز شده با لوبیا سبز آب‌پز شده کنارش میشه کاملا از رنگ و لعاب غذا ها حدس زد که چقدر این غذاها خوشمزه هست نوش جونه وجود توحیدیتون

منتظر نظرات زیبا و تأثیرگزارتان هستیم.

برای دیدن سایر قسمت های این سریال‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    376MB
    24 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

114 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «فهیمه پژوهنده» در این صفحه: 1
  1. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2172 روز

    به نام فرمانروای آسمان ها و زمین

    سلام به استاد استادم که هیچ استادی اینقدر انگیزه بخش نداشتم

    سلام به مریم شایسته عزیزم که اینقدر مصمم ادامه داده و ادامه میده

    سلام به دوستان زندگی در بهشتی ام که بهشتی زندگی کردن رو هربار تمرین میکنن.

    خدایا شکرت برای این همه زیبایی، این همه آگاهی و این همه همراهی. سریال زندگی در بهشت زمانی که شروع شد از کجا شروع شد و چه اتفاقاتی رو پشت سر گذاشت و الان رسیده به قسمت 214 امین قسمت، دویست و چهارده تا قسمتی که هر قسمتش شامل کلی اتفاق و روزها و درس های عملی بود که دیدم.میخوام خودمو ارزیابی کنم ببینم از قسمت یک این سریال تا به الان من کجای داستان زندگی ام هستم. من شاید نتونم از قسمت یک زندگی خودم خودمو به درستی مرور کنم. اما امسال که شهریور 1400 گذشت این سال ها و فصل های زندگی ام با پارسال تفاوت چشمگیری کرده لااقل از نظر ظاهری.

    از مکان زندگی ام گرفته تا قیافه ظاهری ام و داشته هایم و روابط جدیدی که ایجاد کردم.

    اما من در مسیر تکامل خویشم و در این مسیر میدانم که سهل انگاری هایی هم داشته ام که جهان با تضادهایش به من نشون میده و من گاهی متوجه نبودم. اما اینبار بیشتر میخوام تضادها رو درک کنم، خواسته هامو واضح کنم اصلا خواسته داشتن رو یاد بگیرم(واقعا چیزی که از خودم بیشتر متوجه شدم اصلا من خواسته داشتن رو هم بلد نبودم و نیستم و هربار با کار کردن روی باورها و ذهنیت های اشتباهم باید بیشتر یاد بگیرم.)

    واقعا خدا روشکر میکنم برای داشتن این خرگوش زیبایی که تو خونه کوچیک ما مهمون شده و داریمش.

    داشتم فکر میکردم من اصلا هیچ وقت فکر نمیکردم به داشتن خرگوش یا یک حیوون خونگی چرا دارمش. بنظرم شاید دیدن این همه حیون حانگی در پارادایس باعث شده که ما هم چند وقتی تجربه داشتن یک حیوان بامزه رو داشته باشیم. اما متوجه شدم با تمام زیبایی و بامزه بودنش یک رفتارش رو اصلا دوست ندارم. نمیدونستم خرگوش ها اینقدر ترسو هستن، اینقدر حساس و لوس هستن و حتی قهر هم میکنن. واقعا رفتارهاش برام جالبه و تجربه جدیدی رو باهاش بدست میاریم.(اینم شاید یک نمونه تغییر کوچولو در سبک زندگی ماست)

    خدایا شکرت برای دیدن این همه قسمت و همراهی ام در مسیر خوب زندگی کردن.

    خدایا شکرت برای درک تضادهای زندگی ام و دنبال خواسته های دلخواهم هستم.

    خدایا شکرت برای دیدن این همه نعمت و ثروت و زیبایی که در جهان گسترده کردی.

    خدایا شکرت برای این همه آزادی و رهایی که هرکس میتونه خودش باشه و به سبک خودش زندگی کنه.

    خدایا شکرت که یاد گرفتم که حتی خودمو هم قضاوت نکنم و خودمو اینقدر دوست داشته باشم که بخاطر تاخیرهام و درد دندان هام خودمو مواخذه نکنم. خدایا شکرت که کلی تجربه جدید دیگه هست که من باید برم سراغشون.

    خدایا شکرت برای این قسمت که یادمون میندازه یک نعمت دریاچه رو میشه ازش تجربه های مختلف داشت و حتی به تضاد برخورد.

    خدایا شکرت که استاد قشنگ مون غواصی بلدن و اینقدر استقلال مالی و زمانی دارن که بتونن انجامش بدن.

    خدایا شکرت برای این دریاچه زیبا و آب روان و شیرینش

    خدایا شکرت که تضادها اومدن تا به ما درس هایی رو بدهند و ما تجربه های جدید بدست بیاریم.

    خدایا شکرت برای این همه تنوع در غذا درست کردن و مغازه های متنوع و با کیفیت

    وای خدایا شکرت که یک فروشگاه بزرگ و خفنی رو دیدم که مخصوص آدم های رستوران دار و سالن دار میشه. یعنی واقعا خفن بود. استاد و مریم عزیز تحسین تون میکنم به جاهایی میرین که شاید اصلا مجوز ورود نداشته باشین و اصلا بهه استایل کار شما نمیاد ولی قطعا با هدایت الله مهربان با برگه ایی که استاد گفتن تونستین لمشنگ بخرین.

    واقعا چه فروشگاه و مرکز خرید فله ایی بود. همه چی در ابعاد بزرگ و خفن و با کیفیت. خدایی تا حالا نرفته بودم ممنونم از شما استاد عزیز و مریم مهربانم که با ما این فضایی که دیدین رو به اشتراک گذاشتین.

    واقعا ممنون از مریم عزیز که رفته بود یکجای سرد و خفن که کلی چیزهای فریز شده داشت.

    خدایی این سردخونه بود یا سوله یا انباری…چقدر بزرگ بود انصافا. چقدر تکنولوژی و ایده توش نهفته بود. خدایی دمشون گرم.

    یعنی چقدر محیط بزرگ و پر تنوعی بود.

    قفسه های هیولا با بسته بندی های هیولاتر تو قفسه هاش که طبیعتا خریداران و مشتری ها هم با گاری موارد دلخواه شون رو حمل میکردن. دیگه خدایی سبد خرید برای اونجا بچه بازی بود.خدایی چقدر فروشگاه متفاوتی بود و چه فضایی بود اون قسمت سردخونه اش با اون همه بزرگیش…خدایا شکرت برای این همه فرواوانی ایده و ثروت و نعمت و راحتی که میشد در همون فضا دید. بسته بندی خوراکی ها و گوشت ها رو هم که دیگه نگم واقعا معرکه بود.

    چه ظرف و ظروفی چه کارد و چاقوهایی…خدایی خیلی جای هیولایی بود برای آدم های هیولایی که یکجایی در این کشور یا شهر رستوران دارن یا یک محلی برای درست کردن غذا و سرو غذا دارن. خدایا شکرت یعنی این همه آدم ثروت میسازن از راه چیزهای شکمی و برای خودشون کسب وو کاری دارند که نمونه های زیادی رو هم به لطف استاد و مریم جان دیدیم و آشنا شدیم.

    خدایا شکرت که با ماشین های باحال تون قراره برین به سمت پارادیس…چه غذاهایی بشه با این ماهیچه ها، برام جالب بود مارک حلال روی جعبه این گوشت. واقعا چطور میشه یک سبک ذبح کردن هم میشه یک مارک و شاید باعث طرفداری بیشترش بشه و اینکه اینقدر به سلیقه ها و عقاید مختلف احترام میذارن و این همه تنوع رو در فروشگاه هاشون دارند. که یک گوشت با ذبح حلال اسلامی از استرالیا اومده تویک فروشگاه واقع در یکی از شهرهای آمریکا که یک شخص بچه آسیا اهل کشور ایران که عقاید و سبک خودش رو داره میتونه براحتی بره تهیه کنه و حالشو ببره واقعا خدارو شکر برای این همه…

    خداروشکر که اینقدر مستقل میشه عمل کرد و با دوتا ماشین مختلف به یک مقصد مشترک رسید. استاد با کورت قرمز رنگ زیبای خودش و مریم جان با ماشین سفیدرنگ شاسی بلند خودش راهی جاده میشن…

    استاد که دیگه میره سراغ بچه های پارادایس و بعد مدتی بهشون سر میزنه.

    خدایا شکرت برای دیدن این همه مرغ و جوجه نارنازی

    خدایا شکرت برای داشتن این همه امکانات و نعمت

    چقدر بزرگ شدن و بعد 8روز میان بیرون تا لذت ببرن. واقعا چقدر زیاد شدن، چقدر بزرگ شدن. چه پروازی میکنن چقدر هیجان زده و خوشحال هستن. چقدر این آزادی نعمت بزرگیه…

    خب دیدن آنباکسینگ گوشت ماهیچه اعلا و تازه که از استرالیا اومده به پارادیس و قراره این انسان های شریف نوش جان کنن و بزنن به بدن…نوش جونتون.

    چقدر جالب بود که استاد گفت مبارکت باشه و در جواب هم مریم جان گفت مبارکت باشه.

    بعد ده روز خوردن غذای رستورانی، حوردن غذای خانگی اونم از نوع لمشنگ و این ماهیچه تازه اونم با دستپخت مریم جان اونم با عشق چه لذت و حالیه…نوش جونتون گوارای وجودتون.

    خب روز اول در پارادایس بعد از سفر و یک عملیات داریم عملیات نجات سرباز درون بچه…درون هوس کرده بره تو آب، اونم دلش برای پرادایس تنگ شده بوده. خب راه حل های مختلف رو امتحان میکنیم و استاد و مریم جان مجهز به الله اکبر دست به کار میشن تا درون رو پیدا کنن.

    چه ماجرایی بشه پیدا کردن درون بچه در انبار آب

    خب استاد از یک مهارتش استفاده میکنه برای حل این معما.یعنی غواصی کردن و شیرجه زدن تو آب…خب یک مسئله هست اینکه نیاز به وزنه های بیشتری دارند تا به کف آب برسند. پس میریم برای خرید لوازم مورد نیاز…(میگم استاد جان فکر کنم مشخص شد چرا این مدت فایل روی سایت نیومده یکی اینکه تازه از سفر اومده بودین و کلی کارهای پارادایس و یکی هم این عملیات نجات درون بچه)

    عجب چراغ قوه خفن و با کیفیت و قیمت خفنی…هیچ وقت فکر نمیکردم یک چراغ قوه این کارایی ها و ارزش رو داشته باشه که باعث بشه بهاش بره بالاتر…بها یک چراغ قوه تغییر میکنه وقتی ارزشمندی هاش اینقدر بالاتر میره و من این درس به ذهنم زد که باید برای ارزشمند تر شدن و بهای بیشتر داشتن ارزشمندی های بیشتری کسب کنیم لایق بشیم و لیاقت های بیشتری بدست بیاریم

    خدایا شکرت که منم شیرجه زدن رو دوست دارم تجربه کنم، اگر آدم هایی تونستن منم میتونم.ففط باید مهارت ها و ارزشمندی هامو افزایش بدم.

    این فروشگاه لوازم غواصی هم خیلی باحال بود،خیلی جالب بود و واقعا رفتار محترمانه خوبی داشت که قابل تحسینه و بخودش هم میومد اینکاره باشه.

    نگاه استاد رو دقت کنیم با وجودی اینکه تجهیزاتش کامل شده بود و بازم به نتیجه ایی نرسید از چه موضوعاتی حرف زد به جای نگاه شکست و ناامیدی. از تجربه فوق العاده اون زیر گفت و اینکه یک تجربه کسب کرده که نباید اون کفش ها رو بپوشه چون خیلی آب رو گل آلود میکنه و هیچی دیده نمیشه. خلاصه که میریم تا هدایت بشیم به راه های راحت تر و درست تر…

    دم اون خانمی که مشغول کار بود و کاه رو داشت برای اون ماشین بار میزد گرم…واقعا دمش گرم و منم تحسینش میکنم.

    به به یک شام خوشمزه و خوشرنگ و لعاب دیگه اونم پخته شده در فر.نوش جونتون…

    خدایا شکرت برای این لپ تاپ خوب و قشنگم با این صفحه کلید راحتم.

    خدایا شکرت که امروز زمان بیشتری رو برای تمرکز و نوشتن گذاشتم و تیکش میخوره.

    خدایا شکرت که در این سایت هستم و هربار شگفت زده میشم و چیزها یاد میگیرم که باید یادم بمونه و با شجاعت عمل کنم به چیزهایی که یاد میگیرم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای: