دیدگاه زیبا و تأثیرگزار نسرین عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:
با سلام خدمت استاد عزیزم و مریم جان
به نام خدایی که حامی منه در مسیر تغییر باورهام
خدا رو شکر که باز هم فرصتی فراهم شد تا با جریان سیال بهشت همراه بشم و از آگاهی هاش برخوردار
چه کردین مریم جان با همین تخم مرغ و گوجه ای که شاید خیلی ها اصلا توجهی بشون ندارن به عنوان داشته های ارزشند سالم اونم با ی خلاقیت .
قشنگ میشه عشق به نعمت های خداوند رو در این صحنه حس کرد. آنچنان با عشق کنار هم قرار دادین اینا رو که تششع انرژی عشق رو میشه دریافت کرد عشق به خود به دیگران به خداوند .اصلا خود خدا هم وقتی میبینه ی نفر اینقدر از داده هاش به زیبایی استفاده میکنه ذوق میکنه برای داشتن همچین بنده ای
یکی از تاثیر پذیرهای مهم من از سریال بهشت همین احترام به غذا هست .شاید باورتون نشه قبلن وقتی ی غذایی مثل گوشت و مرغ سر سفره بود من حس میکردم دارم غذای خوب میخورم و ی چیزایی مثل همین گوجه و تخم مرغ رو بهایی بهشون نمیدادم انگار که اونا نعمت نبودن .اما از وقتی با سریال بهشت آشنا شدم و عشق شما مریم جان در آشپزی کردن برای خودتون و دیگران رو دیدم بیشتر قدردان غذاها هستم حالا هرچی کی میخواد باشه
قبلنا وقتی آشپزی میکردم مخصوصا اگر غذای وقت گیری بود با حرص و عصبانیت درسش میکردم اما الان با آرامش و با عشق سعی میکنم درسشون کنم و واسه همین هم بیشتر مواقع خوشمزه میشن .
همین ی رفتاری که من از شما یاد گرفتم دید من رو به آشپزی عوض کرد به غذاهایی که به عنوان نعمت سر سفره قرار میگیرن
آدمی که حالش خوب باشه حتی وقتی ی نیمرو هم میخوره اونقدر به دلش میشینه که شاید ی کباب دنده هم در اون لحظه ای که حالش خوبه این حس رو توش ایجاد نکنه و بر عکس آدمی که حالش بد باشه حتی کباب هم تو دهنش مزه نمیده
وقتی این حاله خوبه از درون باشه و به ی چیز بیرونی گره نخورده باشه فرقی نمیکنه غذای بیرون رو سفر چی باشه چون در هر صورت برای اون خوشمزه اس
ی چیزی دیگه ای که توی غذا خوردن شما دو عزیز برای من درس داشته و داره همین تحسین کردن و سپاسگزاری به خاطر وجود هر نوع غذاییه و تفوت قایل نشدن بین نعمت های خداست و البته سپاسگزاری از کسی که اون غذا رو تهیه کرده .شیاد بازم باورتون نشه استاد که من قبلن به خطار وجود غذا روی سفره از دیگران تشکر نمیکردم اما از بعد از آشایی با شما و مریم جان این خصلت خوب رو هم در خودم ایجاد کردم که از ته دلم صمیمانه سپاسگزاری کنم
من عاشق این ظرفهای ساده و شیک مخصوصا این قاشق چنگال های شما شدم و دوست دارم داشتنشون رو تجربه کنم
سادگی توی همه چیز شما داره موج میزنه سادگی که راحتی و کاربرد مفید الویت اولشه سادگی که از بی نیازی شما نشات میگیره نه از فقر شما
راستی ساده زیستی در عین ثروتمندی هم درس دیگه ایه که من با بودن با شماها بهش پی بردم .همیشه وقتی میشنیدم پیامبرا و اماما ساده زیست بودن به خاطر ورودی های غلط ساده زیستی با فقر مترادف شده بود توی ذهنم اما از زمانیکه با شما آشنا شدم تازه فهمیدم یعنی چی . تازه فهمیدم که هرچی ثروتمندتر بشی زرق و برق دنیا در نظرت کمرنگ تر میشه چون اصل رو درک کردی و اون رو به تمام جنبه های زندگیت تسری میدی .اصل در غذا خوردن لذت بردنه که این لذته از اون احساس آرامش درونی منشا میگیره از اون حس خوبه که دورنیه نه بیرونی حالا ظرف شما هرچی میخواد باشه .
البته میدونم که این ظرف های استاد هم گرونقیمتن .اما دل نبستن و نچسبیدن به اون فرعیاته که اینجا داره خودش رو نشون میده
این نکته آشپزی هم که دیگه نور علی نور بود. چه رنگ و لعابی پیدا کرده این فسنجونه نوش جانتون
جالبه من فکر میکردم که شما ماند ه های غذا رو دور میزین چون چون چند بار دیده بودم که اینکار رو در مورد سوپ ها انجام دادین اما الان دیدم در مورد فسنجون این اتفاق نیفتاده و فهمیدم که اشتباه فهمیدم
ی نکته ای که همین جا باز یادم اومد در مورد اعتقادات مذهبی اشتباه توی جامعه ماست .شاید باورتون نشه ولی چند روز پیش خواهرم در مورد یکی از دوستاش صحبت میکرد که میگفت غذای مانده از شب یا روز قبل رو نمیخورن چون باورشون اینه که پیامبر گفته غذای مانده نخورین !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! وقتی من این حرف رو شنیدم به عمق باورهای اشتباه مذهبی مردممون پی بردم که در 1400 سال پیش دارن زندگی میکنن و چسبیدن به فرعیاتی که توی اون زمان مطرح بوده و الن مصداقی نداره .اینجا قشنگ یاد حرفهاتون استاد در مورد جدا نکردن قرآن از شرایط و زمانه ی پیامبر افتادم
سلام به استاد عزیزم در سریال زندگی در بهشت
بفرما استاد جان ما هم منتظر بودیم ببینیم جریان درون بچه چی شد
ماشالا چه خوشتیپ شدین استاد جان
یعنی قشنگ اینجا یادم اومد که شما کلا آدمی هستین که اهل صحبت کردنین هم با خودتون و هم با دیگران و همیشه هم صحبت هاتون در جهت مثبته حتی اگر در مورد ی چیز به ظاهر ناخوشایندی باشه باز هم به سمتی سوقش میدین که توجه هم خودتون و هم مخاطبتون بره روی نکات مثبت
اتفاقا امروز توی دوره عزت نفس جلسه هفتم شما داشتین میگفتین که به جای آهنگ گوش دادن و…… همیشه با خودتون صحبت میکردین و میکنین و همین صحبت کردنه باعث شده شناختتون نسبت به خودتون بیشتر بشه و تصمصات اساسی رو توی زندگیتون سرعتر و راحت تر بگیرین. امروز من فهمیدم که این صحبت نکردن با خودم در مورد کارهایی که انجام میدم و این شناخت نداشتنه از خودم سالهای سال من رو در شک و تردیدهای خفه کننده باقی گذاشته بود و تازه امروز فهمیدم که یکی از پاشنه آشل هام همینه
بله به ما هم خوش گذشت استاد جان توی این سفر و کلی لذت بریدم همراه با شما
تحسین میکنم استاد شما رو که اینقدر روی ذهنتون کار کردین روی کنترل ذهن که استاد شدین توی این زیمنه که وقتی همچین اتفاق هایی براتون می افته خیلی زود میتونین حال خودتون رو خوب کنین
اینجا یاد صحبت هاتون افتادم استاد که کنترل ذهن به این معنی نیست که ما همیشه حالمون خوب باشه چون ما انسانیم و هیچوقت باورهای صد درصد خالص نداریم بنابراین طبیعیه که بعضی وقتها احساسمون بد بشه اما مهم نموندن توی احساس بده و هرچی کمتر توی احساس بد بمونیم یعنی در کنترل ذهن موفق تر هستیم و این اون چیزیه که من داریم این روزها تمرین میکنم
سپاسگزار داشته ها بودن به جای رفتن تو غم از دست داده ها شاید پیام اصلی این فایل برای منه چون این یکی دوروزه با ی تضاد کوچیک مواجه شدم بودم که شیطان میخواست نجواها رو شروع کنه اما این حرفها و آگاهی های شما بود که با مرور کردنشون به من کمک کرد که توی احساس بد نمونم و بتونم ذهنم رو کنترل کنم .
واقعا کار آسونی نیست این جوری رفتار کردن و عمل کردن اما وقتی به اندازه کافی تکرار بشه و به قول شما جزیی از شخصیت آدم بشه اونوقته که راحت تر میشه همین چیزی که ما داریم از شما میبینیم
چقدر حواستون به همه چی هست استاد که ی لحظه متوجه شدین مریم جان دارن اذیت میشن و جویای موضوع شدین که خوشبختانه مساله ی مهمی نبود
این رابطه عاشقانه و توام با احترام شمام آرزوست
این نکته ای که شما در مورد درون گفتین استاد که آب و شیشه رو درک نمیکنه منو یاد حرفهاتون انداخت که چیزهایی که بشر اختراع میکنه با وجود پیشرفتی که هوش و دانش بشری داشته اما به سبب انسان بودن و مطلق نبودنش همیشه ی نقص داره و هیچ چیز کاملی توی دنیای مادی وجود نداره . این درون با تمام قابلیت هاش این نقص رو هم داره که همین خودش تبدیل میشه به ی تضاد و از دل این تضاد باز هم پیشرفت های بیشتری حاصل میشه برای بهبود دادنش
این جریانات درون من رو یاد حرفاتون انداخت استاد که برای عباس منش خیلی راحته بره ی نفر رو بیاره که کارهاش رو انجام بده هم پولش رو داره و هم آزادیش رو . میتونه ی صندلی بزاره کنار دریاچه و دستور بده برن براش بگردن .اما مساله اینه که اون دوس داره حرکت کنه دوس داره تجربه کنه دوست داره بهبود بده خودش رو و دنیای اطرافش رو .همین باوره که شما رو میبره به جستجو کردن در دریاچه کاری که خیلی به نظر سخت هم میاد و در جریان این حرکت کردنه هست که تجربه های جدید زیادی رو تجربه میکنه و بزرگتر میشه
و نکته ی مهمش اینه که عباس منشی که اینهمه روی خودش کار کرده هم ی انسانه و ترس ها به سراغش میان اما با وجود ترسی که داره قدم ورمیداره و میره جلو چون باور داره که خداوند در هر شرایطی حامی اونه و ازش حمایت میکنه اما در عین حال تسلیم و سرسپرده اس به همون خدا .تسلیم جریان هدایتش .کاری که فکر میکنه درسته رو انجام میده و بقیش رو میسپره به اون جریان و رها ست و نمیچسبه به ی راه حل خاص
چقدر وقتی داشتین تعریف میکردین ترس وجود من رو هم گرفت
چقدر یادآور داستانتون توی اون باغ کنار قبرستان بود یادآور ایمان راستینی که نشون دادیدن و بر ترستون غلبه کردین و از چادرتون اومدین بیرون
و چقدر ما هم داریم یاد میگیریم شجاع بودن و نترسیدن رو از شما. همین امروز بود که میخواستم ی کاری رو انجام بدم اما ترس وجودم رو گرفته بود در حدی که میخاستم بی خیال اون کار بشم و به دامادمون زنگ بزنم بیاد اون کار رو انجام بده اما مدام حرفهای شما توی ذهنم مرور میشد که از هرچی میترسی باید بری تو دلش در حد چند دقیقه با خودم کلنجار رفتم که اون کار رو انجام بدم یا نه تمام وجودم داشت میلرزید اما بالاخره حرفهای شما کار خودش رو کرد و من اون کار رو انجام دادم و دیدم که اتفاق خاصی هم نیفتاد و خیلی راحت بود .
همین جا فایل رو استاپ کردم و با خودم فکر کردم که وقتی استاد میگه خدا کارهای من رو انجام میده این نیست که بشینه ی جا و کاری نکنه وخدا کرها ردیف کنه. عباس منش سمت خودش رو انجام میده حرکت میکنه قدم ورمیداره ایده هایی که بهش گفته میشه رو انجام میده حالا اگر نتیجه داد که خیلی خوب اما اگر نتیجه نده دیگه میسپاره به خدا و رها میکنه اگر قرار باشه انجام بشه میشه واگر قرار بشه انجام نشه هم نمیشه .
چه آگاهی های جالبی در مورد پیدا کردن اشیا شنیدم که تا حالا ازشون خبر نداشتم . خداییش این سریال بهشت منبع آگاهی های مفیده در زمینه های مختلف .خدا رو شکر که در مدار شنیدنش قرار دارم و اینا الکی نیست وقتی صاحب بهشت به منبع وصل باشه شاگردهاش هم به واسطه اون به منبع آگاهی ها وصل میشن بدون اینکه تلاش خاصی بکنن برای کسب اون آگاهی ها اون آگاهی ها بهشون داده میشه چون در مدارش هستن
این اتفاق و این دیدگاه االخیر فی ما وقع داشتن من رو یاد دوازده قدم اانداخت که وقتی ما توی مسیر درست باشیم و احساسمون خوب باشه هر اتفاقی که میافته به نفع ماست قشنگ اون تکرار و تاکید شما بر هر اتفاقی که بیفته رو خوب به یاد میارم و اون حال و احساس شما موقع بیان کردن این موضوع
و اینکه خیلی از اشتباهات ما ندانسته رخ میده و ما نباید خودمون رو سرزنش کنیم وحتی اگر دانسته هم باشه باید درسش رو بگیریم و نذاریم دیگه تکرار بشه
باز هم یادآوری آزادی مالی شما استاد داره بهم میگه که چقدر ثروتمند شدن با شکوهه
و اینکه دنیای مادی دنیای گذراییه پس نباید لذت بردن رو به تعویق بندازیم که موقع از دست دادن چیزی یا مرگ خودمون حسرت تجربه نکردنش رو بخوریم…
منتظر نظرات زیبا و تأثیرگزارتان هستیم.
برای دیدن سایر قسمت های این سریال، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD336MB21 دقیقه
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته و همه دوستان و خانواده فوق العاده خودم
دست استاد عزیز و خانم شایسته درد نکنه با این فایل بینظیر که یه کلاس درس کامل بود .
چقدر لذت بردم وای خدای من
چقدر کیف کردم از اینهمه آگاهی
خدا جون چطوری و با چه زبونی ازت تشکر کنم که چقدر منو دوس داری بابت هدایتت به این فایل .
اول میرم سراغ تخم مرغ آب پز و رنگ زرد و سفید لذت بخشش
چقدر حالمو خوب میکنه رنگ قرمز گوجه
رنگ سبز اسفناج
خدا جونم چطوری تشکر کنم بابت طعم ها و بوهای لذت بخشی که از غذاها به من میچشونی
واما فسنجون هیولا و جا افتاده که میمیرم براش و عاشقشم به من یاد داد که استاد و خانم شایسته خودشونن و هیچوقت نمیگن این غذا موندس و زشته ببریم برای بچه ها که ببینن . وای از اینهمه نکته از اعتماد به نفستون
خداجونم چطوری میتونم تشکر کنم بابت اینهمه آگاهی خالص .
خداجونم چطوری میتونم تشکر کنم بابت نوشیدنی اسفناج و گوجه تنها بانوی بهشت .
دوستان عزیز و استاد جان و مریم بانو ، یادم میاد اگه اشتباه نکنم در یکی از قسمتهای سفر به دور امریکا فکر کنم قسمت ۴۰ بودش .که یکی از دستان خدا و عاشقان استاد و مریم بانو ، این عزیزان رو دعوت کردن به خونشون در کیلیو لند اوهایو و اون نهار بیاد موندنی و روز بعدش برای دیدن مجدد استاد اومدن به استیج پارکی که استاد توی اون مستقر بودن و برای استاد توی RV ، این معجون اسفناج و گوجه و لیمو ترش و با طعم بسیار موندنی و لذت بخش رو برای این دو فرشته درست کردن . و من برای اولین بار اینو متوجه شدم که این هم میتونه یه نوشیدنی عالی باشه .
خدایا شکرت .
چقدر اول صبح جمعه از اینهمه زیبایی غذاها لذت بردم و کیف کردم
من قبلا فکر میکردم که فقط بعضی از فایل های سریالهای زندگی در بهشت و سفر به امریکا نکته آموزشی داره . اما بعد از صحبتهای خانم شایسته در قدم ۳ فهمیدم که زندگی کردن با استاد و فقط دیدن انجام کارهاش برام کلی یادگیری رو داره
خداجونم چطوری میتونم تشکر کنم بابت اینهمه آگاهی خالص .
استاد عزیز و خانم شایسته عزیز چجوری تشکر کنم بابت جمع بندی موضوع تضاد های این چند روزه و چگونگی نگاهمون به اونا و اینکه تصمیم داریم در آینده و در ادامه راه به چه تجربیاتی برخورد کنیم تجربیات خوب و لذت بخش یا تجربیات بد و زجر آور ؟؟؟؟
اونجا که گفتین یه سری از مرغامون نبودن حالم گرفته شد چون کلی لذت برده بودم و از کاراشون خندم گرفته بود و کلا باهاشون حال میکردم و ……و جو که خیلی دوستش داشتم و بزن بهادری بود برا خودش و باج به کسی نمیداد و ناظر هیولایی بود توی پروژه ها بود با اون هیکلش و چقدر به نظرم خوشکل بود و دوس داشتنی .
لپی – پاپری – و بقیه چقدر منو وادار به سپاسگذاری از خدای بخشنده انداختن .
و اما این تضاد ک یودی ها که حمله کردند ناجوانمردانه و پاتک زدن به بهشت استاد و از پشت خنجر زدن به استاد و ماها .
و نکته جالبی که متوجه شدم اینه که استاد جون این آزادی مکانی که برای بچه ها قائل هستین
نشون میده که شما به آزادی خیلی اهمیت میدین
نشون میده که وقتی شما چیزی رو برای خودتون میپسندین و ازش لذت میبرین برای بقیه هم میپسندین که اونها هم لذت ببرن .
واین نشون از بخشندگی شماس میگین بزار بقیه هم بچشن طعم و لذت آزادی مکانی رو حالا میخواد حیوون باشه میخواد انسان باشه .
خداجونم چطوری میتونم تشکر کنم بابت اینهمه آگاهی خالص .
تضاد دوم اینکه قفس جوجه ها یکیشون آبش تموم شده بود و یکی دونه نداشتن و این یادمون میده که سری بعد حواسمون جمع تر باشه و خدا رو شکر که زنده هستن .
نکته مهم درس شما :
شما گفتین یکی از اون تضاد هایی زندگی اینه که ممکنه ما چیزی رو که بهش علاقه داریم از دست بدیم و
جهان هستی به من میگه حالا میخوای چیکار کنی ؟ مثبت میبینی این اتفاقو یا منفی میبینی ؟
من در جواب جهان باید بگم که من میخوام به داشته هام تمرکز کنم و سپاسگذار باشم .
جهان هستی جواب میده که پس طبق قانون من چند وقت دیگه ادامه لذت ها رو بهت میچشونم تا سپاسگذارتر بشی.
اما اگه تصمیم بگیری که به از دست دادن فک کنی و غصه بخوری چند وقت دیگه ، از همین جنس فرکانست رو برات وارد زندگیت میکنم .
یه نکته جالب که خیلی بهش توجه میکنم کلمات و رفتار و حرفای شما برام لذت بخشه مثلا : اینکه خانم شایسته عزیز گفت فکر کنم مورچه رفت روی پام…….
کلی لذت بردم این همه نکته و درس خداس که استاد عزیزم به خانمش اهمیت میده و دوسش داره و بقول ما ایرانیا نمیخواد آب توی دلش تکون بخوره منم یاد میگیرم با خانوادم اینجوری باشم .
خداجونم چطوری میتونم تشکر کنم بابت اینهمه آگاهی خالص .
من قول دادم توی هیچ کاری عجله نکنم و الان بهترین وقته این تجربه لذت بخش بوده که به فایل استاد برسم و گوشش کنم و هیچم دیر نشده چون گاهی این نجوا رو دارم گفتم مشارکت کنم که هی بهم نگه دیر شده و…..
خدایا شکرت
این تضاد ها توی پارادایس باعث شد که دنبال راه حل باشیم و اگر هم باهم مسافرت رفتیم مرغامون از زندگی لذت ببرن و کم و کسر نداشته باشن .
واما تجربه درون
این تجربه که کلی فیلم زیبا داخل درون داشتیم و اطلاعاتش رو خالی نکردیم و اینکه نمیدونستیم به درون نسبت به رعایت فاصله نسبت به درخت و بقیهع اشیا هوشمندانه عمل میکنه ولی نسبت به رعایت فاصله با شیشه و آیینه و آب هوشمند نیس باعث شد داخل آب بیفته
واین تضاد که بواسطه اون چقدر درس گرفتیم و
اینکه رفتیم لوازم غواصی رو شارژ کردیم ،
اینکه رفتید قابلمه هارو به خودتون بستید
اینکه رفتیم تمرین غواصی کردیم
اینکه رفتیم توی آب که لجن نرم بود و ترس ها رو داشتیم
ولی بعد که توی ترس ها رفتیم و ادامه دادیم ترسها کمرنگ و محو شد و
اینکه چقدر توی گرد و غبار زیز آب هیچ چیز پیدا نشد و من نجواهای شیطان که توی ذهنم راجع به مواجه شدن با نواقصم رو میشنوم دقیقا مثل گرد و غبار زیز آبه که اجازه دیدن مسیر رو بهم نمیده .
شیطان با این نجواها میخواد من درون رو پیدا نکنم و
شیطان با این غوغا ها میخواد من مسیرمو پیدا نکنم
شیطان با این نجواها و گرد و غبار میخواد من ادامه ندم و بترسم و بگم پول که دارم میرم یکی دیگشو میخرم چرا به خودم زحمت بدم
اما شما استاد عزیز با همه ترس ها و نجواها و گرد و غبار مسئولیت خودتونو به شکلی عالی انجام دادین و درس های زیادی رو یادم دادین
تجربیات جدید :
مواجهه با ترس از لجن کف دریاچه و حیوانات زیر آب
مواجهه با ترس از راهپیمایی چندین ساعته زیر آب
مواجهه با حوصله نداشتن نسبت به پوشیدن لباس غواصی سنگین
و هزار تو در تویی که ذهن برامون درست میکنه در تضادها
اینکه توی این بلبشو از خدا کمک بگیریم و بگیم خدایا هدایتمون کن و باور کنیم هدایتشو مهمه
و بازم مهمتر از هدایت ، تسلیم خدا بودن و تسلیم جریان هدایت بودن که اگر قراره درون و فیلما پیدا بشن که هیچی و اگه قراره پیدا نشن مهم نیس من تسلیم تو هستم .
و این نکته که شما تلاش خودتونو کردین
و هرگز نگفتین
و اجازه ندادین شیطان بگه بهتون که
تو که پول خرید نو اون رو داری ولش کن
چرا اینهمه انرژی بیخود بزارم آخرشم معلوم نیس چی بشه
فدای سرم یکی دیگه میخرم .
این نکته مهم کنترل ذهن شماست
میدونین استاد یه فایلی بود آقای عطار روشن عزیز میکس کرده بودن از صحبتهای بشدت جذاب شما درباره کنترل ذهن
اون فایلی که توش میگین رمز کار ، رمز رسیدن به خواسته ها کنترل ذهنه .
من میتونم قسم بخورم چون خیلی قشنگه فایلش با یه آهنگ قشنگ میکس شده اونجایی که گفتین من پسرمو از دست دادم و ……
من میتونم بگم بیش از هزار بار گوشش دادم و ازش لذت بردم اما نمیدونم چرا برام زیاد کار نمیکرد و نفهمیده بودمش
بعد از دیدن این قسمت سریال حالا برام جا افتاد که توی اون فایل شما چی میگین .
اینکه جلو نجواها میایستین و قانون رو رعایت میکنین .
و اینکه چقد ایده های جدید داشتین مثل بستن قابلمه و خرید تجهیزات غواصی و …. و ایده دوستتون که گفته بود طناب به شعاع ۲ متر ببندید بعد ۴ متر ببندید و….
چه جالب فهمیدم توی آب مثل خشکی نیس دیدن و شما توی خشکی فاصله رو تشخیص میدی و میتونی حتی با چشم بسته از ماشین به سمت خونه بری یا از کنار درخت تا دم ماشین بری اما زیر آب بخصوص وقتی گرد و غبار براه بیفته با چشم باز و تا دندان مسلح هم نمیشه دید .
این یعنی چی ؟
چرا استاد گفتن که جهان هستی انتظار داره با توجه به اینکه خدا بیشتر از ما میخواد ما موفق و ثروتمند و شاد باشیم ؟!
پس
این یعنی وقتی وارد یه تضاد میشیم نکته مهم کنترل ذهنه
این یعنی وقتی وارد یه تضاد میشیم نکته مهم سپردنه و هدایته و باور جریان هدایته و تسلیم شدنه و الخیر فی ما وقع هست .
این یعنی وقتی وارد یه تضاد میشیم نکته مهم مسئولیت پذیری اتفاق و مدیریتش هست
این یعنی وقتی وارد یه تضاد میشیم نکته مهم توجه به داشته ها و سپاسگذاری بابت اونها و یادآوری اتفاقات خوشی که با مرغا داشتیم هست
ولی من قبلا وقتی به تضاد اینطوری برمیخوردم
میگفتم چرا این اتفاق افتاد
مقصر کیه ؟
اه چطور مسئله رو پاک کنم و….
اه منکه همیشه به دیگران خوبی میکنم پس چرا ….
اه منکه همیشه دارم خدا خدا میکنم پس چرا …..
اه چقدر باید ضرر تحمل کنم
اه چقدر باید وقت بزارم …..
و هزار تا غر زدن سر دیگران و سرزنش خودم
و هزاران فکر و نجوای شیطان که قسم خورده حال منو بد کنه .
……….
استاد جان چقدر از بعضی صحبت ها لذت بردم.
چقدر از بعضی نادانسته ها و نادانی های خودم متعجب شدم .
چقدر از عملکردتون تحسینتون کردم.
چقدر از نکات قانون ها مطلب یاد گرفتم .
خدای عزیزم عاشقتم با چه زبونی ازت تشکر کنم بابت اینهمه نعمت و زیبایی این فایل .
این فایل مثل همه فایل ها یه درس کامل و عالی و لذت بخش بود
استاد عزیز، خانم شایسته عزیز ، خانواده عزیزم ، تحسینتون میکنم و ازتون سپاسگذارم
حوری عزیزم
سلام به روی ماهت
شب قشنگت بخیر
میدونین
چقدر لذت بردم از اینکه هر وقت از خدا هدایت میخوام اینجا رو دارم
گفتم هدایتم کن و از قسمت نشانه ها آووردم اینجا
مث همیشه
مث استاد میخوام حس و حالمو با کامنت دوستان عالی تر کنم
میخوام شبمو با فرکانس های بالای بچه ها بسازم
و امشب خالق افکار قالبم باشم
وقتی امروز اینکار رو کردم و
وقتی وارد سایت شدم و هدایت شدم به کامنت بینظیر شما
وااااااااای خدای من
یه حجم عظیمی از شکرگزاری از ذهنم گذشت
کلی ذوق کردم
کلی به خودم گفتم دمت گرم پسر
کلی چراغ قرمزهای نجواها برام یهو سبز شد
ماها توی اینجا فقط این ذوق ها رو داریم
بیرون اینجا هر چی بهشون بگی
ولش کن بزار توجهمون به آدمایی مثل دوستان باشه
خلاصه بگذریم
میخواستم خودمو مقایسه کنم با آدمای بیرون
گفتم ولش کن به خودمون توجه کنم
…………
اما میخوام بگم قدر خودمونو بدونیم
آدمای کمی توی ایران هستن که
به بوی نون سنگک
به عطر پرتقال و سیب
به لذت دیدن یه رفتگر
طلوع خورشید
رقص برگ های درختان سبز فسفری با نسیم باد
دیدن گل نارنجی رنگ با گلبرگهای زرد
دیدن چراغ سبز چهارراه و داشتن یه شغل و سپاسگزاری اونها
یا هر چی حتی فک نمیکنن
فرشته هایی که اینجان دارن رو خودشون کار میکنن
میخوام بگم قدر خودمونو بدونیم
میخوام بگم بچه ها عاشقتونم
میخوام بگم حوریه جان عاشقتونم که با دست قشنگتون نوشتین و با کامنتتون انرژی گرفتم
میخوام بگم ای سایت خودم ، من عاشقتم
میخوام بگم استاد و استاد شایسته عاشقتونم
میخوام بگم عاشقتونم و خودمو دوس دارم که خلق کردم زندگی با اینهمه زیبایی رو
میخوام بگم امروز میخوام باور کنم آگاهی و هدایت همه جا هس
میخوام بگم امروز میخوام باور کنم وقتی این پاسخ شما رو میدم دارم برا یه ساعت دیگه یا امروزم برنامه میچینم که لذت های بیشتری بیان توی زندگیم
میخوام بگم امروز میخوام باور کنم بقول استاد باور سازی همه چیزه
میخوام بگم امروز میخوام باور کنم پول انسانهای نازنین زیادن که از هر جهت دارن به من کمک میکنن
آگاهی و الهام به راحتی وارد زندگیم میشه
میخوام بگم امروز میخوام باور کنم که منم با نوشتنم
مث همون رمان نویس
مث همون نقاش آثار فاخر
مث همون مخترع
مث همون تهیه کننده سینمایی
یه اثر بیاد موندنی و ارزشمند خلق کردم
که به گسترش جهان
که به ثروتمند شدن جهان
که به خونده شدن اثری که من الان گذاشتم توسط میلیونها نفر توی سایت و بیرون سایت داره کمک میکنه
حوری جان
من داشتم درباره تضاد کوچیکی که داشتم و برای رشدم لازمه داشتم از خدا کمک و باهاش صحبت میکردم که به کامنت شما هدایت شدم
شما گفتین
گاهی در اتفاق هایی که برای من میوفته، به این فکر میکنم که اگر استاد بود چیکار میکرد و چه رفتاری میکرد و این باعث میشه بتونم به موقع، ذهنم رو کنترل کنم
چه ایده نابی
چه ایده قابل اجرای ساده ای
من اینو میخوامش انجامش بدم
خیلی تحسینتون میکنم که دست خدا شدین
درون بچه ای که باعث خلق اتفاقات و خیلی چیزای جدید شد
عاشقتونم
عاشق خودمم
حوری جان
ممنونتم که هم خودت یه اثر ارزشمند خلق کردی و منو وادار کردی یه اثر ارزشمند خلق کنم .
هدایت شدم که این خلق اثر هم خودش پوله ، خودش داره به ثروت جهان اضافه میکنه و بقول استاد جهان لاجرم به این احساس ، واکنش نشون میده
این خیلی انرژی داره
عاشقتونم