سریال زندگی در بهشت | قسمت 22

نوشته‌ی زیبا و تأثیرگزاردوستان عزیزمان «میلاد و آوا»، به عنوان متن انتخابی‌ِ این قسمت از سریال زندگی در بهشت، تقدیم همه دوستانی می‌شود که برای ساختن شخصیتی تصدیق کننده و تأیید کننده‌ی زیبایی‌ها و نعمتها‌، مصمم شده‌اند تا نمود واضحی بشوند از «صدّق بالحسنی» و شاهد زنده‌ای باشند از مفهوم فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیسْرى یعنی آنهایی که به خاطر چنین شخصیتی آسان شده‌اند برای احاطه شدن با نیکی‌ها و نعمت‌ها.

نه فقط نوشتن درباره‌ی زیبایی‌ها و نعمت‌ها‌، بلکه خواندن و تأمل در آنها نیز ما را به درک بهتری از خداوند‌ و چگونگی هماهنگ شدن با او و قوانینش و در یک کلام‌، هدایت شدن و قرار گرفتن در مدار  فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیسْرى می‌رساند.

نگاه زیبای میلاد عزیز:

وای… دارم از شوق می میرم… از بس که خندیدم، فَک درد گرفتم… الان که دارم می‌نویسم اونقدر پر انرژی ام که اجسام و جامدات اطرافم دارن متلاشی میشن! راستش صبح زود ساعت چهار با انگیزه و احساس سپاس گزاری بیدار شدم. یه صبحانه شاهانه خوردم، رفتم سراغ فایل قسمت ۲۱… موقع دیدن این فایل برخلاف بقیه فایل ها، اصلا شاد و خندان نشدم، حالم گرفته شد…و احساسم بد شد… چرا؟… شدیداً این فایل به ظاهر ساده منو به فکر فرو برد… اونجاهایی که در مورد پخش و پراکنده شدن انرژی و عدم تجمع و تمرکز انرژی حرف زدین؛ اونجاهایی که در مورد قدم به قدم عمل کردن به ایده ها و تکامل حرف زدین، من احساس ندامت اومد سراغم… اینکه چقدر در گذشته کارامو یا به تعویق مینداختم یا نصف نیمه ول میکردم… سریع به خودم اومدم … میلادی داری اشتباه میزنی هاااا… احساس بد و پشیمانی ممنوع… گذشته رو بیخیال… بچسب به الان که داری با تمام توان پیش میری و از زندگی لذت میبری… با کنترل ذهن و تمرکز بر نکات مثبت، احساسم خوب شد… اومدم که برای فایل قبل کامنت بذارم که دیدم عععه قسمت ۲۲ اومد…فایلو دیدم…استاد و مریم عزیزم باورتون نمیشه کل محله رو گذاشتم روی سر از فرط شادی…میدونستم بالاخره میای جلو دوربین مریمی… اتفاقاً همین صبحی میخواستم جسورانه ازت درخواست کنم که بیای جلو دوربین و روی ماهتو ببینیم… باورم نمیشد که این درخواست بدون اینکه بگم سریع جواب داده…

البته اینو بگم که یه حدس هایی توی ذهنم بود که چرا نمیای جلو دوربین، شاید، شاید یه ترمزهایی مثل قضیه موتور روندن توی ذهنت بود یاشایدم به دلایل شخصی یا مسایل سایت… هرچی که هست مطمئن باشید که با چند بار اومدن جلوی دوربین عادی میشه هم برای شما هم برای بچه های سایت… استاد عزیزم لطفاً مثل قضیه موتور روندن، تشویق و راضیش کن که راحت تر باشه جلو دوربین…

استاد عزیزم، من ایده آل هام از روابط خیلی بالا بود ولی با دیدن روابط فوق عاشقانه و الهی شما، استاندارد هام جابجا شد و کلی خواسته جدید تو دلم شکل گرفت… بلد نبودم که دقیقا یه رابطه رویایی چطور میتونه باشه چون نه تجربه داشتم نه آگاهی… ولی شما با لطف و بزرگیتون این رو به ما نشون دادید که وقتی میگیم روابط رویایی ، یعنی چی… بخدا قلب خیلی بزرگی میخاد که آدم زندگی شخصی شو نشون بده تا دیگران الگو و الهام بگیرن…

همیشه دوست داشتم که ببینم زندگی شخصی افرادی که برام الهام بخشه چجوریه… بیل گیتس… ایلان ماسک… کریس رونالدو… زلاتان ابراهیموویچ… تونی رابینز… یا حتی امامان و پیامبران….

اصلاً هیشکی… هیشکی از آدمای معروف و ثروتمند حاضر به این کار نیستن یا اصلاً براشون اهمیتی نداره… ولی شما با سبک زندگی شخصیتون مرزها رو جابجا کردید و تابوها رو شکستید… استاد عزیزم بخدا میبینم که چقدر دلتون صاف و زلاله و هیچی تو دلتون نیست… چقدر خوش قلب و بخشنده اید و اینا همه از خداست… بخدا ارزش این فایل های رایگان اونقدر برام زیاده که نمیتونم قیمت بذارم روش… به این میگن زکات و انفاق… خدایا بی نهایت شکرت بابت این زوج آسمانی که پیام آور کلام تو اند… پیام آور عشق و صلح و مهربانی…

مریم جان، چقدر کار خوبی کردی که اونجا که استاد با مشعل افتاد به جون علف ها، فیلم رو قطع نکردی و استادو دنبال کردی… خیلی دلم میخواست ببینم استاد بصورت ممتد تا کجا پیش میرن، جیگرم حال اومد ازین عملیات آتیش بارون، با رمز یا مریم…

رنگ بوی غذاهای عجیب مریم خانم منو کُشت… برم غذای خودمو درست کنم دهنم آب افتاد… راستی به لری میگن پیاز بِخَ… پیاز وخور مال شب های بَرَرَست…

دمپایی اوستادو ببین… همونیه که قبلاً با یه چاقو هیولا بریدیش… از خنده و ذوق میمیک های صورتم پاره شد… چقدر تو ساده و متینی مرد… یه عمر تو تخیلم به ساده زیستی اماما و پیامبرا و اولیا فکر میکردم، که مثلا با قدرت تخیلم ازشون الگو بگیرم… شما دو تا دو عِند ساده زیستی و خاکی بودن هستین… روز به روز فضای این خانواده داره صمیمی تر و با صفاتر میشه… عاشق همه تونم عزیزای دلم


نگاه زیبای آوا عزیز:
سلامی به قشنگی اردیبهشت و زیبایی این بهشت که شروع این سریال و اسمش با این ماه فوق العاده بهشتی همزمان شد.

نکات این فایل:

۱_توضیحات اول فایل که استاد میگن بچه ها نبینن بهتره چون ممکنه برداشت اشتباه بکنن. استفاده درست از کلمات چقدر تاثیر مثبتی داره. به جای اینکه بگی خطرناکه بگی برداشت اشتباه. من دوست داشتم این جمله رو.

۲_داشتم به این توجه میکردم که استاد و خانم شایسته اگر تو یک اتاق دربسته چند روز تنها بمونن هزار تا ماجرا از اونجا میسازن. اینجا هر روز به امید انجام یک کار تازه بیدار میشن و کلی ماجراسازی میکنن. روزی که گفتین میخواین فیلم ها رو به اشتراک بذارین گفتم اخه اینجا چه چیز جالبی میتونه داشته باشه که ازش سریال بسازن. زیبایی اینجا فوق العاده ست و مونده بودم قراره چه اتفاقاتی بیوفته. تازه قبلا چند تا حیوونم بود ظاهرا دیگه حیوونها هم نیستن. برام سوال شده بود.الان دیدم که شما منتظر رخ دادن اتفاقات نمیشینید شما حرکت میکنید و ماجرا سازی میکنید به سمت مثبت.

۳_خانم شایسته چقدر باید ازت تعریف کنم که چیزی که تو دلمه رو بتونم ابراز کنم. واقعا حروف الفبا توی تحسین شما قاصره و این قدرت و نداره. شما نه فقط برای خانم ها، بلکه برای آقایون هم الگو شدی. چقدر دوست داشتنی هستی و الگو. اصلا خسته هم میشی شما؟ تا به حال کلافه هم شدی؟ اون روز که مورچه دست شما رو گاز گرفته بود اصلا استاد خبر نداشت. یا نیش زدن اون زنبور که مردها هم ازش وحشت دارن،شما چقدر قشنگ برخورد میکنی با این اتفاقات. در صورتیکه هستن خانم هایی که اگر این اتفاق براشون میوفتاد و دستشون زخم میشد مرد و بیچاره میکنن و تا یک هفته هم دست به چیزی نمیزنن و کلی هم غر میزنن که اینجا چیه همش جونوَر داره و … نیش زدن زنبور که اصلا بماند که واقعا ترسناکه و درد داره.

اینها همش ربط داره به عزت نفس ها. این یعنی بشینی و از هر اتفاق ساده و کم اهمیتی یک ماجرا بسازی برای جلب توجه و با اینکار خلاء های درونی تو بدی یکی دیگه پر کنه. ولی شما خودت داری خودتو تامین میکنی و نیازی به دیگران نداری که نوازشت کنن.. چقدر شیوه زندگی شما رو دوست دارم. منی که هیچوقت با رفتار عامه خانم های سرزمینم موافق نبودم و احساس خوبی پیدا نمی کردم وقتی شما رو دیدم انگار پیدا کردم کسی رو که میتونه شکل دیگه ای رفتار کنه و مستقل بودنش دوست داشتنی ترش میکنه. واقعا من عاشق شما و سبک رفتار و شخصیتت شدم.

۴_پاکسازی این مزرعه زیبا با عشق، حرف زدن از حشرات به صورت عادی نه با نفرت انگیزی، چون پذیرفتین اینها بخشی از طبیعت هستن و اگر دوستشون نداریم باید پاکشون کنیم نه اینکه بگیم نباشن و کاری هم نکنیم. با عشق کار کردن شما برمیگرده به اینکه شما مقصد رو تصویر سازی میکنید و مسیر رو با عشق حرکت میکنید چون تصویر نهایی رو دائم با خودتون مرور میکنید و از اهرم رنج و لذت مغزتون حسابی کار میکشید. توجهتون به خواسته ست، نه ناخواسته. به خطرات آتیش فکر نمیکنید بلکه به زیبایی و زنده شدن طبیعت فکر میکنید.

۵_برام جالبه گاهی قسمت هایی رو دارین نشون میدین که به خاطر تجربه نداشتنتون و طی نکردن تکامل ممکنه نتیجه اشتباه پیش بره، مثل آتیشی که تو قسمت های قبلی داشت پیش میرفت و ممکنه بود به قول خودتون بهشت و تبدیل کنه به جهنم با اینکه میتونید این و کات کنید. اتفاقا برای من خوب شد که این باور و که استاد توی هیچ چیزی اشتباه نمیکنه و هیچ اتفاق نادلخواهی براش نمیوفته و … رو بشکنم و بپذیرم که ایشون هم مثل ما انسان هستن و فرکانس های ۱۰۰ درصد خالص نداره پس هر اتفاقی ممکنه بیوفته و طبیعیه. اینطوری اگر خودم اشتباه کنم بهتر میتونم خودمو آروم کنم،چون الگوم استاده و میگم استاد هم ممکنه اشتباه کنه و اصلا اشتباه بخشی از مسیر رشد و تکاملی ما انسان هاست.

۶_ زیبایی آب و خورشید و درختها و صدای پرنده ها که همگی در کمال آرامش نظاره گر دستان خداوند بر روی زمین هستن و دارن میبینن که چطوری دارن زباله های اطرافشون و پاکسازی میکنن و به قول خانم شایسته سپاسگزاری میکنن هم مثل همیشه لذت بیننده رو بیشتر میکنه.

۷_تشبیه خانم شایسته و جون دادن به هرچیزی که اطرافش هست رو خیلی دوست دارم چون با روحیات من خیلی سازگاره. چه تعبیر قشنگی بود،اتاق کاری که دیواره هاشو درخت ها تشکیل دادن و سقفش سایه درخت گردو بود. من هم همیشه برای همه چیز اسم میزارم و از تشبیهات قشنگ استفاده میکنم. کسانی که اهل نوشتن باشن این روحیه رو دارن.

۸_رسیدیم به بخش خوشمزه فایل،بسته بندی غذا عالی بود. چقدر مرتب و تمیز بود. خلاقیت یعنی همین. خلاقیت از حرکت میاد. ایده هایی که میاد واسه اینه که قدم اول رو برداشتیم. اینو یادمون باشه. وقتی که آدم یک کسی مثل استاد در کنارش باشه که همیشه با عشق غذا میخوره و لذت میبره انگیزه ش همیشه برای غذاهای جدید زنده می مونه.

۹_تکاملی سوختن ریشه رو از بین میبره. اینو ببریم تو دل خودسازی و بهترین خروجی رو ازش بگیریم.

۱۰_در آخر موتور سواری و دیدن نتیجه و لذت بردن. باورهای اشتباه و گاری هایی که به خودمون وصل کردیم شبیه برگهای خشک و حشرات این مزرعه ست، انقدر فضای ذهن ما رو پر کردن که جایی برای باورهای تازه نیست. اول باید قبلی هارو از بین ببریم تا جا باز بشه برای ورود افکار تازه. لیوانی که پر آب گندیده ست، هرچی توش آب تمیز بریزی میره باعث میشه اون آب کثیف فقط بیشتر هَم بخوره و آب تمیز خیلی دیده نمیشه چون جای خالی نداره توی لیوان. ولی اگر اول آب کثیف و خالی کنی و لیوان و تمیز بشوری اون وقته که آب تمیز خودشو توی لیوان نشون میده و میتونی از دیدنش لذت ببری.

برای دیدن سایر قسمت‌های «سریال زندگی در بهشت»‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    376MB
    25 دقیقه
  • فایل تصویری سریال زندگی در بهشت | قسمت 22
    108MB
    25 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

222 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «پریا» در این صفحه: 4
  1. -
    پریا گفته:
    مدت عضویت: 3078 روز

    خیلی برام سواله بدونم اگر این پارادایس رو هرکدوم از ما، بغیر از استاد و خانم شایسته،ساکنش بود،میتونست انقد جون ببخشه بهش؟ میتونست هرروز فیلم هایی از زندگیش در اونجا بگیره ک انقد برای دیگران معنی داشته باشه؟ آدم وقتی تجسمش میکنه میبینه فقط در یک صورت شدنی بود،ک مث این خانواده زیبا در راه راست باشی،وگرنه هیچ جوره ب پای استاد و خانم شایسته نمیرسید😎

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    پریا گفته:
    مدت عضویت: 3078 روز

    میتونید توی مسیر موتور سواری ریسه بکشید ک شبا حسابی خوشگل و پر نور باشه😍

    خدای من

    امروز با دیدن این بخش فقط این داشت توی دلم میومد ک قسمت اول رو یادت بیار الان رو ببین،چقدر تکامل چقد الهامات فقط ب واسطه ی برداشتن قدم اول !

    شما همه چیو پاکسازی کردین

    لوازم داخل خونه

    محیط بیرون کلبه

    جنگل

    ….

    اصلا بی نظیرِ تاثیر این سریال روی ضمیرناخوداگاه ،مث بچه ها ک با دیدن رفتار والدین شخصیتشون شکل میگیره نه با حرفای والدین…..

    بزرگترین تاثیری ک روی من گذاشت این ۲۱ قسمت،این بود ک باعث شد من دوباره جهان بینیم ک ضعیف شده بود و ازش خبر نداشتم و باعث میشد نتونم درست تصمیم بگیرم و اگر هم میگرفتم همش با نتیجه اش مشکل داشتم،مجددا تقویت بشه و مسئولیت پذیر باشم و لذت ببرم از جهانی ک واردش شدم تا تصمیم بگیرم و با تصمیماتم رشد بدم خودم رو و با این رشد و تجربه ی ورژن بالاترِ خودم، اون لذتی ک منو ب خدا نزدیک میکنه رو بچشم با تک تک سلولام😍💃

    خدایا شکرت

    اصلا این قسمت برای من مث جمع بندی تمام قسمتای قبلی بود و باعث شد ی جور خاصی لذتِ زندگی بر اساس تصمیمات رو دوباره بچشم.❤

    اینم بگم ک توی فایل نشانه امروز هم من هدایت شدم ب گزارش جلسه دوم دوره ۱۲ قدم!و توی اون لحظه ای ک حس کردم این همون چیزی بود ک باید میشنیدم وقتی بود ک استاد گفتن “تصمیم گرفتم ک ماهیانه فلان قدر هزینه زمانی مالی باوری،بکنم برای زندگیم طبق انتخابِ نگرشم ب جهان”.

    چقدددددر مهمه ک بدونیم “حتی اگه جنگل آتیش میگرفت،حتی اگه کلبه خراب میشد با جدا کردن نرده ها،حتی اگه بدنمون ضعیف میشد بااین رژیم خاص،حتی اگه میگفتیم کاش تخت رو نمیدادیم ب لری….ولی ،می ارزید انجام این کارا! چون تجربه امون بالا رفت با دیدن نتایجش،و باعث رشدمون شد!”

    پس هیچ انتخاب اشتباهی وجود نداره و همش رشد ِ و نیاز نیس حس حقارت کنیم.

    اگر این نگرش نباشه

    احساس حقارت در ما بالا میزنه و نتیجه بیرونیش هم این میشه ک دیگران هم میگن بیا اینم تصمیمات تو ک یکی از یکی مزخرف تر و فاجعه بار تر…..علتشم فقط اینه ک ما در درون نگرشمون صحیح نیس و بلد نیستیم ک هر تصمیمی تهش فقط رشدِ،چ نتیجه بده چ نتیجه نده،تهش رشد کردیم با تجربه ای ک ازش دیدیم.

    و از اون جالب تر اینه ک،وقتی نگرشت خوب باشه،ناخوداگاه نتیجه هم میگیری از انتخاب هات!! ب دو دلیل

    اول اینکه بمحض پیشروی اتیش توی جنگل نمیگی وای گند زدم ،چ تصمیم اشتباهی گرفتم اصن از اول،و چون احساس تعهد ب تصمیمت داری جای خودزنی و خود تحقیری میگی خب بزا ببینم چیکارا میشه کرد واسه مدیریتش ،و میری دورشو خاموش میکنی و حتی بعدش با ذوق ب این فک میکنی ک ببینم چ تجربه ای ازش کسب کردم!

    دلیل دوم هم اینکه چون از درون فرکانست خوبه،جهان هم با تو همکاری میکنه و شرایط رو ب کمک تو میاره چ توسط ایده ها چ توسط ابر و باد و ….ی همزمانی عالی ایجاد میکنه برات….ک اگر نگرشت ب تصمیم گیری اینجوری خوب نبود،امکان نداشت برات این شرایط خوب رو فراهم کنه.مثل همین نباریدن بارون توی این چند روز در سریال یا جهت موافق باد و انواع ایده ها برای جلوگیری از پیشروی اتیش…..

    اگر حق هرگونه تصمیمی رو ب خودمون بدیم و نگیم اگه گندش دربیاد چی؟ و بدونیم هدف نتیجه اش نیس،هدف یادگیری تصمیم گیری و رشد کردن بر اساس نتایج اون تصمیم هست،خیلی زندگی عوض میشه

    ی کارایی میکنیم ک تا حالا جراتشو نداشتیم

    و برانگیختگی رفتاری دیگران هم بابته قضاوتاشون تغییر میکنه حتی

    و دنیا هم با ما همکاری میکنه

    خیلی فرق هست بین اینکه تصمیم بگیری ب چیزی عمل کنی تا ب نتیجه برسی با زمانی ک تصمیم بگیری ب چیزی عمل کنی فقط بخاطر اینکه حس میکنی دلت میخواد تجربه اش کنی و باهاش رشد کنی و چیزی یاد بگیری.

    اولی افسردگی میاره چون با نتیجه نگرفتن عزت نفست نابود میشه

    دومی شادابی میاره چون حتی با شکست خوردن ی چیزی یادگرفتی و عزت نفست میره بالا بخاطر بالا رفتن تجربه ات از زندگی!

    اگه نگرش این نباشه

    نمیشه تعهد داشت ب تصمیم گیری ها

    ما میترسیم ب الهامات عمل کنیم حتی چون میترسیم اخرش نتیجه نده،و فراموش کردیم ک حتی اگه نتیجه نده،باعث رشدمون شده و هدف از زندگی رشد کردنه نه نتیجه ی بدونه رشد! من خودم ب شخصه دیدم ک گاهی الهامات منو ب سمتی بردن ک نتیجه نگیرم تا فقط ب این رشد برسم ک دنبال نتیجه نباشم و خودمو تحقیر نکنم بابتش و هدفش این بوده ک بهم یاد بده وقتی خودت نگرشت این نیس ک زندگی جای تجربه کسب کردنه،چرا انتظار داری دیگران تحقیرت نکنن وقتی ب نتیجه نمیرسی ؟؟؟ پس اول خودت نگرشت رو درست کن و بعد انتظار داشته باش دیگران بابته تصمیماتت قضاوتت نکنن.

    مرسی استاد و خانم شایسته عزیزم

    چقد این قسمت عالی بود

    همه لحظاتش

    اون قربون هم رفتناتون موقع صحبت از غذا و…❤خدا حفظتون کنه برای هم و برای ما💗

    خدایا شکرت اینم از هدیه های امروزت ب ما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 41 رای:
  3. -
    پریا گفته:
    مدت عضویت: 3078 روز

    و تمام نعماتی ک داریم همون خداست ک برای ما ب شکل های مختلف وارد زندگیمون میشه ب قول ملاصدرا…..و حتی اگر ما نقش مادر پدری برای بچه ها یا نقش فرزندی برای والدین خودمون، داریم،باید بدونیم خدا از ما هم بچه ها و والدینمون مهربان ترِ….این یکی از الهام هایی بود ک ۲ سال پیش منو نجات داد از شرک ب خودم! ک فک میکردم من نباشم مادرم بدون من چطوری توی یسری مسائل اوکی باشه…😊الهی شکر ب خاطر این رشد ها…..و امشب سرنوشتمون رو ب قول استاد خودمون بنویسیم با تولید فرکانس های زیبایی مث همین شکرگزاری و با اصلاح جهان بینیمون🌸

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    پریا گفته:
    مدت عضویت: 3078 روز

    خدارو شکر بخاطر تمام این آگاهی ها ک توی مدارهای بالا وجود داره🙏❤این درس باعث شد من بشینم هرچی موهبت و درس تو تصمیمات گذشته تا امروزم بوده رو کشف کنم ،چون نسبت ب خیلی هاشون بی توجه بودم و این باعث میشد یا دوباره مجبور شم اون درس رو تکرار کنم یا اینکه تجهیزاتم برای رشد کم باشه توی انتخاب های بعدیم.و از همه مهمتر این ک چقددددددرررررر احساس فوق العاده ای داره وقتی از هرنوع تصمیمت ی نکته ی رشد دهنده رو متوجه میشی .منو یاد اون بخش کتاب شکرگزاری میندازه ک میگفت اشتباهات رو ب موهبت تبدیل کنیم.اصلا هیچوقت اینجوری درکش نکرده بودم🌸از طرفی هم باعث شده کاملا عمدی تصمیم بگیرم برای هرلحظه و بی تفاوت نباشم ب لحظاتم.الان کاملا میتونم مث استاد از ته دل اینطورباشم ک هرلحظه بخوام هرچی توی اطرافم هست رو بهترش کنم،اگه غذاست اگه رابطه اس اگه خانواده اس اگه ی ایده است و…..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: