سریال زندگی در بهشت | قسمت 223 - صفحه 1 (به ترتیب امتیاز)

140 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    امامی گفته:
    مدت عضویت: 2661 روز

    سلام به دوستان فوق العاده ام در سریال زندگی در بهشت

    آقا چه غروب بی نظیری شده، من اسم این غروب رو میگذارم غروب مریخی! ناخوداگاه یاد زیبایی‌های سیاره مریخ می‌افتم که در فیلم‌ها و عکس‌ها دیدم وقتی این حجم قرمزی و نارنجی بودن رو می‌بینم واقعا رویایی هست.. یکی از متفاوت ترین غروب‌هایی هست که تا الان دیدم. تبریک میگم به مریم جون و استاد فوق العاده که تصمیم گرفتید بیاید و سبزی کاری کنید، من این تجربه رو داشتم و دارم و خودم سبزی‌های خودم رو میکارم و نمیدونید استاد که چقدر چقدر چقدر این کار لذت بخشه و نه تنها لذت بخشه بلکه نتیجه کار خیلی خیلی فوق العادست. دقیقا مثل همون تفاوتی که شما گفتید بین تخم مرغ کارخونه ای و محلی وجود داره که اون تخم مرغ‌ها مزه کاغذ میدن اینها مزه واقعی تخم مرغ میدن، وقتی خودت محصول خودت رو میکاری و برداشت می‌کنی به همچین حسی میرسی.. و اصلا حسش فوق العاده و بی‌نظیره. استاد چه کاریه که پاییز و زمستون بکارید که بهار برداشت کنید؟ اکثر سبزی‌جات – نه همشون – زود بار ده هستند، خب شما که این همه پروژه اجرا کردید بیایید و با همین چوب‌ها یک فضای گلخانه‌ای ساده ایجاد کنید در یوتیوب پُرِ ویدیو آموزشی انواع ساخت محیط گلخانه‌ای هست، و اگه خیلی ابری میشه و بارون میاد و سرد میشه هوا می‌تونید از لامپ های سولار استفاده کنید + یک هیتر ترموستات‌دار + دماسنج‌ رطوبت‌سنج دار که شاید مدل‌هایی باشه همه‌ی این امکانات رو با هم داشته باشه تا بدون اینکه لازم باشه صبح تا شب برید دما و رطوبت رو یکسان کنید به صورت خودکار براتون دما و رطوبت محیط گلخانه‌ رو فراهم میکنه و لامپ‌های سولار هم روشن هستن انگار که خورشید همیشه داره به سبزیجات می‌تابه و رشد چند برابری رو تجربه می‌کنید و به این شکل می‌تونید در این دو فصل زیبا هم سبزیجات حرفه رو داشته باشید. البته اگر بخواهید پروژه رو بزرگ درست کنید شاید نیاز به دستگاه‌هایی برای تهویه هوا و جرئیات دیگه ای هم باشه. کل فضای گلخانه‌ای هم از چند تا تکه چوب به عنوان چهارچوب و جداکننده کرت‌ها و محل راه رفتن بین سبزیجات + چند تا لوله منعطف برای سقف گلخانه + ابزارهای مناسب برای کرت‌بندی و مخلوط خاک مناسب و ایجاد زهکشی + پلاستیک مخصوص گلخانه + خاک های مناسب و کود‌مناسب به نسبت مناسب ای که خاک نیاز داره، و یک دستگاه آب رسانی قطره ‌ای هست که می‌تونید قطره ای کنید که اصلا لازم نباشه زمان بگذارید برای آب دادن، خود دستگاه در زمان های مشخص یا با میزان مشخص آب میده. و البته موقع بهار و تابستونم که دیگه پرادایس بی نظیر میشه و اغلب شرایطم مورد نیاز رو بدون گلخانه هم داره، فقط بایستی محل کاشت سبزیجات رو از مرغ و جوجه‌ها و بز و گوسفند ها باغچتون جدا باشه چون اونها سبزی‌ها رو میخورن. چقدر دوست دارم بذر‌های حرفه‌ای که تو آمریکا برای انواع اقسام کشت و زرع هست رو در عمل ببینم چون کلی تحقیق کردم و در اینترنت دیدم بهترین شرکت های تولید بذر به آمریکا مربوط میشن و بذرهای بسیار با کیفیت و با قوه نامیه بالا رو ارائه میکنن و بذر همه چیز هم دارن. هر چی که فکرش رو بکنی و موقع دیدنشون بارها و بارها گفتم این دیگه چه میوه ای هست.. این دیگه چه سبزی ای هست.. این دیگه چه گلی هست! بذرهای بسیار متنوعی دارن. امیدوارم بهترین بذر‌ها رو تهیه کنید.

    چقدر این قسمت سرشار از حس خوب برای من هست، چقدر فروشگاه‌های آمریکا تکمیل هستند هر چی بخوای رو دارن. خدای من چقدر جوجه‌ها بزرگ شدن، و چقدر زیباست که دوباره مثل همین چند سال پیش بز و گوسفند‌های زیبا رو گرفتید و به پرادایس آوردید و کلی خاطرات مثبت برام یادآوری شد. الله اکبر از این همه زیبایی بی نظیری که این بزها دارن. چه بع بعی هم میکنن، به نظرم اسم این بی نظیرمون رو بگذارید نقل یا نقلی.. واقعا مثل نقل شیرینه و چقدر دلبری می‌کنه. واقعا من عاشق این سبک زندگی هستم .. خودت مرغ و جوجه پرورش بدی خودت محصولاتت رو بکاری درطبیعت خودت رو تجربه کنی، سبک زندگی روستایی که امکاناتشم تکمیل هست. خیلی خیلی خیلی لذت بردم از لحظاتی که این بع بعی فوق العاده رو بقل کردید و نوازش می‌کردید چه حالی میده انصافا و چقدر انرژیشون مثبته. من هر موقع به طبیعت میرم جاهایی که بز و گوسفند ها میان و چرا می کنن و بعد میرن اصلا انگار محیطش انرژیش مثبت تر میشه.. از بس که این موجودات با خودشون هماهنگ هستن و شادی و نشاط و حس مثبت رو به محیطم منتقل می‌کنن.. واقعا براتون خوشحالم که دارید در پرادایس عشق می‌کنید و لذت می‌برید. چقدر اتفاقات خوبی در راه هست.

    پروژه نور پردازیتونم عالی هست، و چقدر نسبت به قبل سریع‌تر کارها رو پیش می‌برید.. اولین بار یک سیستم روشنایی تا شب طول کشید الان چندین پروژکتور رو با هم نصب کردید و تا شب طول کشید و این یعنی هر بار سریع تر دارید کارها رو انجام میدید، و این دستگاه هیولایی که داره برق رو با ریموت قطع و وصل می‌کنه رو دیده بودم ولی این یکی کیفیتش خیلی بالاست.. از ظاهرش هم میشه درک کرد که چقدر این محصول با کیفیته.. و وقتی نصبش کردین و اون چراغ سبز رو دیدم بیشتر لذت بردم چقدر شکیل و زیبا هم هست.

    نکته مثبت این فایل همین عملگرا بودن شما وبهبود قدم به قدمی هست که در هر جنبه از زندگیتون ایجاد می‌کنید و نتایجتون رو بهتر می‌کنید و مهم تر از همه لذت بردنتون از زندگی رو ادامه میدید، به نظرم یان یعنی خوشبختی. همین تجربه‌ها و زندگی در این لحظات خوشبختی واقعی هست. عاشق همتونم. در پناه خدای مهربان شاد و سلامت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  2. -
    حوری باختری گفته:
    مدت عضویت: 1723 روز

    به نام رب، تنها قدرت جهانیان

    سلام

    خدای من! چه تصویری داره این قسمت! همین که اومدم تو سایت فقط گفتم یااااا خداااااااااا…. انقدر که این غروب، زیباست.

    آسمان، جامش شکسته و شرابش ریخته…..

    شد زمین مست، آسمان مست،

    باغ مست و باغبان مست…

    منم مست و منم مست،

    منم داده دل از دست…

    مست این زیباییها، مست بزرگی خدااااا

    واقعا آدم مست میشه، مدهوش میشه، مسخ میشه، مسخ این جمال وجلال، مسخ جلال و جبروت و بزرگی و عظمت خدا…

    غزالی می‌گوید: «همه زیبایی‌های جهان، بارقه‌ای از زیبایی جاودانی خداوند و بارقه‌ای از نور اوست.»

    و بعد از دقایقی چند مستی و مدهوشی، فایل رو پلی می کنیم و مواجه میشیم با تصویر یک استاد فعال خوش زبان خوش بیان خوش سیما، که در حال آغاز یک پروژه جدید هستند برای ساخت یک باغچه‌ی باعشششققق‌، اونم به شیوه‌ی جدید.

    وااییی چقدر خوبه که بعد از این شاهد کاشت سبزیجات و برداشتش خواهیم بود به امید الله مهربان. خدایا شکرت.

    منم خیییلی خیییلی علاقه به کاشت سبزی دارم، یه مدت حتی با وجودیکه جا، و شرایطش رو نداشتم، توی دو سه تا گلدون بزرگ ، ریحون و گشنیز و ترب کاشته بودم و از حسش نگم که فوق العاده عاااالی بود، هم برای آرامش و تازگی روح و هم برای سلامتی و نشاط جسم. هر وقت هوس سبزی میکردم می‌پریدم تو بالکن و یک مشت سبزی می چیدم، یه آب می زدم بهش و میاوردم سر سفره.

    طعم و عطرشو که نگوووو، زمین تا آسمون با سبزیهای دیگه فرق میکرد. ان شاالله این ایده جواب بده و هم شما و هم ما لذتشو ببریم.

    خدای من، قشنگی‌های این قسمت چقدر زیاد شده😍 این بزغاله‌ی شیطونو ببیییییین، چقدر نازه خداااا 🥰، چقدر صداش بانمکه، چه بپر بپری میکنه، ای خدا این Baby goat فعلا اسم نداره، همین بزغاله خوبه که 😅😅 شاخ کوچولو هم خوبه ها، آخه دوتا شاخ کوچولو داره، اگه اسبمون براونی نبود، اسم اینم میشد بزاریم براونی چون خیلی قهوه‌ایش خوشرنگه. خیلی بانمکه این بچه.

    ای خدا جوجه ها رو ببین!! دیگه جوجه ها هم یه پارچه آقا شدند واسه خودشون، یا شایدم یه پارچه خانوم😉😅  گوسفندا رو ببین، چقدرم فعالن…. چیزی کم نیست دیگه😍 اینجا واقعا قطعه‌ای از خود بهشته. خدایا شککککککرررت.

    خداروشکر غذای بچه ها هم که رسید. خدایا شکرت که اینهمه زیبایی رو امروز روزیمون کردی.الهی شکـــــــــر

    و پروژه نورپردازی پرادایس… خدای من چه شود…. منم عاااااشق نورم. استاد، عاشق این موازی کاری‌های شما و خانم شایسته عزیز هستم. اینکه کار باغچه نیمه مونده، معطل نمیشید تا اون کامل بشه و سریع میرید رو یک پروژه بعدی و اگر وسط کار به چیزی نیاز بود، یکبار به فروشگاه میرید و برای هردو پروژه، نیاز رو رفع میکنید این، فوق العاده است.برای کدامین کار باید تحسینتون کنیم آخه😍

    جلوی کلبه‌ی چوبی هم که غرق در نورخداوند میشه و این نور طلایی که دم غروب به درخت‌ها تابیده و همه جا رو طلایی کرده، به شدت زیباست….

    الله نورالسموات والارض

    خداوند از نور است ولی ما اون نور رو نمی بینیم. مثلا قلب با نور خدا روشن می‌شود،

    یا به وسیله این نور، خداوند چشمی به دل داد تا ببیند.

    نوری که آرامش بخش است و به قلب ها وارد می شود.

    نوری که بر دل های اهل بصیرت وارد می شود.

    نورهای دیگر همه عاریتی‌اند و نور حقیقی فقط اوست.

    «خداوند نور آسمان ها و زمین است……خدا هر که را خواهد به نور خویش هدایت کند و خدا این مثال ها را برای مردم می زند و او به همه چیز داناست.» (نور/۳۵)

    خداوند در این آیه به صراحت اشاره می‌کند که خداوند نوری است که به وسیله او آسمان ها و زمین ظهور یافته و در واقع در اینجا منظور از نور، همان نور خداوند است که هر چیزی به وسیله آن روشن می شود.

    یعنی خداوند، کسانی را هدایت می‌کند که در مدارش باشند وباتقوا و باایمان باشند، و این به خاطر مشیت اوست.

    این بدان معنا نیست که خدا بخاطر مشیت خود، بعضی را به سوی نورش هدایت می کند و بعضی را هدایت نمیکند بلکه هدایت کسانی مورد مشیت و خواست او قرار میگیرد که در مدار هدایت باشند.

    و این نور، نوری است که درخشندگی خود را از چیز دیگری نمی‌گیرد، اما آن را به دیگران عطا می‌کند. فقط خدا نور مطلق است. همه نورهای دیگر، برگرفته از نور اوست. همه چیز به غیر از خدا ، در تاریکی غوطه‌ور شده و هر چیزی فقط تا جایی دارای نور است که خدا آن را عطاکرده باشد.

    نور، بنظر من، همه جورش زیباست. اصلا ماهیت نور زیباست، چه نور طلایی خورشید و چه نور این سه تا هیولاهای نورافکن که استاد با مهارت و دقت،  نصبشون کرد. خدای من😍عالیه ، همه جا رو روشن کرد 😍 خداروشکـــــــــر

    چقدر هم از این سپاسگزاریها وشکرگزاریهای بین کار و آخرکارتون لذت می بریم ما. خدایاشکرت. خدا قوت به هردوی شما عزیزای دل

    و نوش جانتون استاد شما از اون دسته آدمایی هستید که وقتی غذا می‌خورید، آدم اگه سیر سیر هم باشه گرسنه میشه😊

    عاشقتونم😍

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  3. -
    نرگس در مسیر توحید گفته:
    مدت عضویت: 1614 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته زیبا و عزیز

    سلام به دوستان بینظیرم

    خدایا شکرت

    بازهم یه ایده جدید برای این پرادایس زیبا دارید سبزی کاری خدا میدونه چه تجربه هایی فوقالعاده ای کسب کنیم از این کار

    استاد غافلگیرمون کردین با این بز و گوسفند های زیبا

    عزیزم چقدر اون بزه کوچیکه و نازه چه صدای باحالی داره رنگش مثل عسل میمونه و مثل عسل کاراش شیرینه پیشنهاد من برای اسمش (عسلی) هست

    ماشاالله چقدر جوجه ها بزرگ شدن و زیباتر شدن

    استاد خداقوت چه شاهکاری کردین چقدر حیاط پرادایس روشن شد خدای من انگاری روزه چقدر زیبا شده

    خدایا چقدر غروب خورشید رویایی بود چقدر ترکیب رنگا زیباست خدایا شکرت بابت این حد از زیبایی بینظیر

    خدایا شکرت که چشمانم لایق دیدن این زیبایی ها است

    خدایا شکرت که گوشهایم لایق دیدن این همه زیبایی ها است

    خدایا شکرت که لایق این شدم که در این مسیر توحیدی وارد شدم

    خدایا شکرت بخاطر این دوستان فوقالعاده هم مسیر

    چقدر زیباست همه چیز

    خانم شایسته چقدر غذای خوشمزه پختین آفرین

    نوش جونتون

    واقعا لذت بردم از این زیبایی ها و اتفاقات جدید در پرادایس

    خدایا شکرت

    بهترین ها رو براتون آرزو میکنم

    در پناه خدای یکتا باشید و همیشه غرق در خوشی ها

    خیلی دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 28 رای:
  4. -
    صفاگنجی گفته:
    مدت عضویت: 1751 روز

    به نام خداوند بخشنده ی بخشایشگر مهربان

    سپاسگزارخداوندم که به من فرصت دیدن این همه زیبایی دراین مزرعه ی دلنشین عباسمنشی رو داده

    سلام به روی ماه نازنین دو یاره همدم و پایه ی همدیگه برای تجربه کردن چیزهای جدید دراین مزرعه ی بهشتی

    وسلام به همه ی دوستان عزیزم دراین مسیره هدایتگره زیبا

    امروز اومدیم کلی وسیله ی چوب بخریم بخاطر یک پروژه ای که استادان زبر دستمون قراره باساخت این پروژه ی هیولا کلی سبزیجات تروتازه بکارن

    من عاشق این خصوصیت شما هستم که هروز یک برنامه ای دارید برای به چالش کشیدن خودتون و کلی تجربیات ازهمه چیز کسب میکنید

    ان شالله که این پروسه ی شماهم نتیجه خواهد داد و کلی سبزیجات خوشمزه دراین مزرعه ی زیبای بهشتی میخوریم😋خدایاشکرت

    خدای من این بزوگوسفندارو ببین چقدنازن🤩،این بزکوچولو رو نگاهش کن چه صدای ظریفو خوشملی داره عزیییزم

    ووااای جوجه هامون چقدر بزرگ شدن خدایاشکرت

    استاد واقعاشما دوتاتحسین برانگیزید که هرررچیزیو باعششق تجربه میکنید،ازوقتیکه باشماعزیزان آشناشدم من هم دارم سعی میکنم که خیلی خودمو به چالش بکشم و هرکاریو که انجام میدم دارم باروشهای جدید اون روتجربه میکنم،واقعا که خیلی لذتبخشه تجربه کردن کارهای جدید،و بقول شمااستاد عزیز «لذت یادگیری بهتراز رنج روبرو شدن باناشناخته هاست»

    من باهمین یک جمله ی شما چندینو چندکار رو تونستم بالذت یادبگیرم و چقدر واقعا کمک شده به اعتمادبنفسم

    خدای من این بزکوچولوی قهوه ایمون بااین صدای زیباش داره میگه من شیر میخوام انگارداره گریه میکنه عزیزم خیلی صداش خواستنیه،این بزکوچولومون بااین رنگ زیبای خواستنیش بهش میخوره اسمش «کَهربا»باشه🥰اینقدر که این رنگ پوستش زیباوو قشنگه خدایاشکرت

    چقدر انرژی عالی میگیرم وقتیکه این تجربیاتتون رو باما به اشتراک میگذاریدخدایاشکرت

    این بزوگوسفنداهم که قراره تواین مزرعه ی پرازعشق و پرازانرژی کلی کود به زمین بدن،برگای پاییزی و اون علفهای هرزاضافی رو نوشجان کنن و فضای پرادایسمون رو زیباتر کنن،و قراره لبنیات محلیِ خوششمزه هم بهمون تحویل بدن خدایاشکرت

    خوب به یاری خداقراره که پروژه رو شروع کنیم و بااین چوبای هیولایی که دربرابر گزند روزگار ضد ضربه هستن،باکسهای عالی بسازیم خدایاشکرت

    تازه رنگشونم میکنیم که هم مقاومتر بشن و هم زیباتربشن

    این قسمت از پروسه رو چقدر میشه به بحث باورسازی ربط داد:اینکه آقاجان اگه بهترین و بنیادی ترین باورهارو تو برای خودت ساخته باشی بازهم میتونی همون باورهارو بهتر تر کنی😁 و نتیجه ی بهتری بگیری

    اینجا هرچند‌چوبها ضدموریانه و کلا ضد آفت هستن اما بازهم میتونیم بارنگ زدن اونهارو مقاومتر کنیم تا عمربیشتری بکنن

    ان شاالله که در پاییزو‌زمستون کشت میکنیم و دربهاروتابستون برداشت میکنیم

    دقیقا مثل فاصله ی بین باورسازی و عملگرایی و نتیجه گرفتن،که حتما باید این سه مورد فاصله ی مداری بینشون با حسوحال خوب طی بشه که بتونیم نتیجه ی مدنظرمون رو بگیریم

    خدای من این جیلی رو ببین عجب مسئولیتیو به عهده گرفته نقش زنو‌مرد رو داره ایفا میکنه،خداقوت سینگل مامِ پرمسئولیت😂

    خوب پروژمون فعلا بخاطر اون رنگ اشتباهی که خریده شده متوقف میشه و دوباره میریم به دنبال یک چالش دیگه که بازهم تجربه کسب کنیم

    استاد واقعا که بخدا شما بی نظیرید،اصلا فکرنمیکنم چیزی نباشه که شماتجربه نکرده باشید،آخه چقدر خلاقیت،چقدر ایده های عالی چقدر چالشهای هیجانی توی این یکی دوسال شما اجرا کردید،بخدا که شما تحسین برانگیزید

    چقدر ثروتمندبودن خوبومعنویه بخخدا،آدم بامولد بودنش کلی چیزای جدید میخره،اونوقت باهربارخرید کردن هررررچیزی نه تنها خیر میرسونی به کلی ادم،بلکه خودتم کلی تجربه ها کسب میکنی،کلی چالشهای جدید تجربه میکنی،کلی تو دل ترسهات میری و به ترسهات غلبه میکنی،ووو بی نهایت چیز میتونی با ثروتت خلق کنی و لذذتشو ببری خدایاشکرت

    بادیدن این سریال بی نظیر چه خواسته هایی که در وجودم داره جوانه میزنه،منم میخوام همه ی اینهایی که شماتجربه میکنید رو تجربه کنم،آخه اونقدر باعششق یکاریو انجام میدید که آدم حیفش میاد تجربش نکنه خدایاشکرت چه اهرم رنجو لذتی هم درکنار هر پروسه ای برای خودتون یادآور میشید که بتونید اون کارو تااخرش باعشق به پایان برسونید

    واقعا که عجب نورانیی بشه این پرادایس تو تاریکی شب،خدایاشکرت

    دیگه راحت میتونیم حتی تو شب هم کلی کار رو انجام بدیم و کاملا هم به کارگاهو ببعی هاوو جوجه مرغامون دید داریم خدایاشکرت

    استاد خدا حفظتون کنه واقعا عجب تو دل ترسهاتون میرید و ایده ی خلاقانه ای برای نصب نورافکن ها به کار میبرید،و کاملا باوجود ترسهاتون کاررو انجام میدید و خداهم خودش یاریتون میکنه و کارتون رو به بهترین شکل ممکن انجام میشه خدایاشکرت

    چه نور طلایی از خورشید بخشنده ساطع میشه خدایاشکرت،واقعا که غروب و طلوع خورشید یک صحنه ی دیوانه کننده ای رو درطبیعت ایجاد میکنه که من تازگیها با دیدن این سریال به زیبایی این صحنه های خورشید که ایجادمیکنه پی بردم خدایاشکرت که چشمم به روی زیباییهای حقیقیِ طبیعت بیناشد

    واای الله اکبر چقدر رنگ آب دریاچه رو زیباکرده خدایاشکرت،چقدر ابرهاتو آسمون زیباشدن واای چقدر هیجان زده شدم بااین صحنه،بخخداا که ندیدم صحنه ازین رویایی تر و زیباتر اشک از چشمام سرازیر میشه وقتی که اینهمه زیبایی رو تواین فضای پرادایس میبینم،ازبس که ذذذوق میکنم خدایاشکرت بخاطر این ذذوقی که درونم ایجادمیشه و حسوحالمو الهی میکنه😭خدایاشکرت

    خدایاشکرت بخاطر این سیستم هیولایی که ضدباران هم هست و کارایی خیلی عالیی داره و همچنین این کنترل از راه دور

    واقعا که بسیار تحسین برانگیزه سازنده ی این سیستم خفن،و میتونی ازراه دور کلی نورافکن رو روشن کنی و شب رو به روز تبدیل کنی😁خدایاشکرت که اینقدر ایده های خلاقانه وماهرانه در ذهن تمام انسانها هست و کارهارو هربار به سمت آسونی بیشتر پیش میبرن

    خدایاشکرت عجب نورخفنی داره خدای من اینجارو تبدیل به روزکردی استاد😍،دیگه خلق کنندگی شما تاچه حد داره پیش میره،شما فوق العاده اید که اینقدر عالی نورافکنا رو در سه جهت نصب کردید و حسابی اینجاهارو چل چراغونی کردید،خدایاشکرت

    دیگه کیودی ها هم احتمالا بادیدن اینهمه نور غلط بکنن پاشونو این قسمت از پرادایس بذارن😉😂

    من باورکردم که همه ی انسانها بی نهایت توانایی دارن درانجام هرکاری چراکه همه ی ما ازیک سیستم فکری عصبی و ازیک توانای جسمی برخورداریم،فقط کافیه که باورکنیم که ما همه خلاقیت داریم،ماهمه توانایی داریم،ماهمه میتونیم به کلی ترسها غلبه کنیم تاخدا مارو به سمت اونها هدایت کنه

    خدایاشکرت بخاطراین پروژه ی امروزمون که باکلی تجربه به پایان رسید،من با تماام وجودم این سریال رو دنبال میکنم،عاشقتونم که اینقدر باعشق ازهمدیگه سپاسگزاری میکنید

    ماهم ازشمادوتا استادزبردست باعشق سپاسگزاری میکنیم،که تجربیاتتون رو باماهم به اشتراک میگذارید

    ودرنهایت یک غذای میگوی کبابی خوششمززه که بسیارهم مقوی و مغذی هست و به آسون ترین شکل ممکن پخته شد،نوشجانتون عزیزان،بااین دستپخت عالی مریم جان خستگیو کوفتگی از تن استادعزیزمون میره و چقدرهم دیزاین عالیی داره این شام شما،واقعا که خدایاشکرت نوشجانتون بشه سلامتی به تنتون🤤😋

    پیش به سوی پروژه های بعدی که قراره بااستادان چیره دست اونهارو تجربه کنیم خدایاشکرت

    درپناه خدای رب العالمین همتونو میسپارم💗

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای:
  5. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2162 روز

    به نم فرمانروای آسمان ها و زمین

    سلام به استاد عزیزم و مریم بانو دوست داشتنی ام

    سلام به دوستان زندگی در بهشتی نازنینم

    خدایا شکرت برای امروز صبح که بیدار شدم و فرصت دوباره تجربه کردن زندگی رو خداوند به من هدیه داده.

    خدایا شکرت بابت صبحانه خوشمزه ایی که با عزیزدلم نوش جان کردیم. خدایا شکرت بابت اون خامه و مربا خوشمزه.

    خدایا شکرت برای درست کردن مربا هویج درجه یک فهیمه پز

    خدایا شکرت برای اینکه هر روز به کیفیت زندگی من اضافه میکنی.

    خدایا شکرت برای دیدن و همراه بودن با یهترین آدم های دنیا در بهترین سایت دنیا در بهترین نقطه ی دنیا

    خدایا بارها و بارها شکرت برای این همه خوبی و زیبایی

    آخ جون بازم حرکت، بازم پروژه ساخت و سازی، بازم دیدن ایده ها و فراوانی ها.

    واقعا از ته قلبم تحسین تون کردم و میکنم این همه ایده های خوبتون رو.

    تحسین میکنم این همه فعالیت و دست به عمل شدن هاتون رو.

    تحسین تون میکنم برای این همه ثروت و توانمندی تون برای استفاده از امکانات موجود.

    تحسین میکنم برای اینکه هر چیزی بخواین راحت بدون دغدغه خرید میکنید.

    تحسین میکنم این ثروت رو اینقدر شکوه به زندگی خودتون و اطرافتون پاشیده.

    تحسین میکنم که ثروت اینقدر باشکوه است و ثروتمندشدن باشکوه تر.

    تحسین میکنم این همه ثروت و نعمتی که به فراوانی هست حتی در قالب ابزار و وسیله.

    واقعا ثروتمند شدن معنوی ترین و باشکوه ترین کاره.

    من شخصا یکی از پاشنه های آشیلم ر مورد پول دار شدن و ثروت اینه که شاید منو از معنویت و خدا دور میکنه و این هنوز که هنوز در وجودم ریشه داره و میخوام بیشتر دست روی این باورمخرب و ترمز به شدت قوی ام بذارم. که آحه چرا ثروت برحلاف خدا و معنوت و نزدیکی به خدا باشه. واقعا چرا اینطور فکر میکنم. آخه من دارم میبینم انسان ثروتمندی رو که هر بار با اضافه شدن نعمتی به زندگیش بخدا نزدیکتر و سپاس گزارتر شده. هربار با خرید یک ابزار، یک مواد اولیه، یک حیوان جدید، یک لباس، یک وسیله و هرخرید کوچیک و بزرگی اینقدر غرق سپاس گزاری و آرامش خیال میشه که میتونه غرق عبادت بشه با همون سپاس گزاری ها در همون لحظه. این یعنی خوشا آنانکه که دائم در نمازنند ای یعنی ثروت ها و نعمت ها هستند تا ما رو بیشتر به یاد خداوند بندازند و با شکرگزاری هی ظرف وجودمون رو برای داشتن بیشتر ها آماده کنیم.

    این یعنی ثروت ها و نعمت ها هستند تا ما خلاق در خلق کردن زندگی مون بشیم.

    این یعنی مثل خدا اراده کنیم و بشود آنچه میخواهیم و بدستش بیاریم.

    مثــل درست کردن محیطی برای سبزی کاری

    خلق فضایی که توش بذرهایی بکاری که بتو درس ها میدن و بسلامتی جسم و روحت کمک میکنن.

    واقعا خداروشکر برای این پروژه ساخت باغچه و سبزی کاری

    خدایا بچه ها رو ببین. اونم با بچه های جدید. بع بعی های نازنازی

    خدایا صداشو ببین مثل یک بچه کوچولو نازک و دوست داشتنی هست.

    خدای من تکامل و رشد و گذر زمان رو ببین با بچه های مامان هلالی چه کرده. چقدر بزرگ شدن خدایا شکرت برای این حیوانات خانگی سالم و فرندلی.

    گوسفند و بزهاتون مبارکه.

    اون بره رو ببین چقدر شجاع هست بقیه فرار میکنن، اون وایستاده و صدا میزنه و با جسارت درخواستش رو میگه و پیش قدم هست برای دوستی. برای پذیرش محیط جدید و آدم های جدید و صاحب های جدیدش.

    این رفتار اون بره نازنازی منو یاد عکس العمل های خودمون نسبت به تغییرات انداخت. عکس العمل نسبت به تغییرات بنطرم خیلی خوب نشون میده چه کسی نترس تر و شجاع تر و با ایمان تر هست. چه کسی بیشتر در گذشته یا در لحظه اکنون هست.

    خدایا شکرت برای این آگاهی ها

    آگاهی اینکه من باید تغییر رو بپذیرم، پذیرای تغییر باشم و در لحظه با تغییرات همراه باشم تا شادی خودمو و لذتم رو به تاخیر نندازم.

    اون پستونک رو ببین. بقول استاد ممه برای بزها…

    یک صبحانه مفصل برای موجودات دوست داشتنی که اینقدر انرژی جدید به پرادایس اضافه کردن.

    مریم جان جایی که گفتین برای اون بقیه بچه های تازه وارد طرح دوستی دارین خیلی جالب گفتین و این از اهمیت درست شما و مسئولیت پذیری شماست.

    اینکه گفتین بچه ها اسم انتخاب کنین ازتون ممنونم، اینم از لطف شماست که ما رو واقعا عضویی از محیط پرادایس میدونید و همراهی ما رو هم در همراهی کردن تون میبینید، حس میکنید. من که واقعا دارم زندگی میکنم با شما شما عضویی از خانواده واقعی من در ذهنم هستین. خانواده آگاه و آگاهی دهنده.

    من اسم خاصی اول به ذهنم نزد اما الان که دوباره دیدمش و با پیش فرض های جدید ذهنم میتونم چندتا اسم پیشنهاد بدم به هر کدوم اومد.

    سلحشور

    سلحشور ملوس

    سلحشور ناز

    شجاع دل

    دل گنده

    لوسی

    بره ناقلا

    بره پاطلا

    بره سم طلا

    مهربون

    گوگولی

    مشکی

    سفیدک

    کرمی

    یا بقول عزیزدلم حنایی برای اون بچه بز

    خلاصه اینم چیزهایی ک به ذهن من الان اومد.

    خدایا شکرت که برای آماده کردن باکس ها بازهم میشه مقاومت شون رو میشه بیشتر کرد و در کنارش با اون رنگ های مخصوص زیباتر کرد.

    همه چی آماده است دوتا رنگ، دوتا برس، دوتا آدم آماده با عشق…

    جیلی رو هم میبینیم که رفته تو کار بادی و کلا یک تنه کار مردونه و زنونه انجام میده و داره مستقل زندگی میکنه.

    خدایا پروژه نور پردازی رو میبینیم. چه نور پردازی خفنی شد. که نتیجه اش رو توی فایل “معرفی قانون آفرینش” دیدیم. که در راحت ترین حالت ممکن شب فیلمبرداری شد اونم با کیفیت عالی.

    دوباره هیولا ماداگاسکار تراکتور پرقدرت وارد میدان میشه

    خدایا رنگ طلایی خورشید رو ببین که روی استاد افتاده، روی درخت ها افتاده و بی منت و با عشق داره میتابه واقعا خـــدا رو شـــکــر

    چه منظره غروب آفتابی بود خدای من چه نقاشی تو اسمون با رنگها ایجاد شده بود… یعنی فقط میتونم در سکوت بگم خدایـــا شکــــرت

    واقعا زیباست

    واقعا فوق العاده است

    واقعا معرکه است

    واقعا چه خدای زیبایی آفرینی داریم که حتی در غروب هم به ما زیبایی نشون میده و بازهم توجه ما رو میبره به سمت زیبایی ها و نقش این زیبایی ها نه اینکه توجه کنیم به این نور خورشید داره پایین میره.

    این غروب حرف های بسیاری داره درس های زیادی داره. علم های زیادی هم در اون نهفته که تا حدودی ما بشر دوپا تونستیم کشف کنیم

    خب صحنه آخر و صحنه پرده برداری و نتیجه ی غرق نور کردن پرادایس که دیگه عالـــــی بـود.

    یـــک

    دو

    ســه

    عالی بود شب رو مثل روز روشن کردین.

    من دوست دارم یک تیکه از کتاب پائولو کوئیلو در کتاب سلحشور نور اینجا به یادگار بنویسم.

    “یـــک سلحشور نور جهان خور را با کسانی که دوستشان دارد قسمت می کند.”

    خدایا شکرت برای درست کردن اون میگوهای خوشمزه روی گاز صحرایی تون و دیدن اینکه میشه میگو هم خورد اونم کبابی و خوشمزه. گوارای وجودتون…ظرف ها هم عالی هستن تحسین تون میکنم برای همه چی برای تمام وجودتون که سرشار از عشق و زیبایی و خوبی و نیکی شده تحسین میکنم و دوست دارم با صدای بلند بگم دمتــون گــرم گــــرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 30 رای:
    • -
      رویا مهاجرسلطانی گفته:
      مدت عضویت: 2198 روز

      سلام فهیمه جان🙋‍♀️❤

      چقدر از خوندن کامنت زیبا و پر محتوا و نکته سنجت لذت بردم بخصوص اون قسمت آخر که اون متن کتاب پائولو کوئیلو در کتاب سلحشور نور رو

      در اینجا به یادگار نوشتی.

      👇👇👇👇👇

      “یـــک سلحشور نور جهان خود را با کسانی که دوستشان دارد قسمت می کند.”🙏🙏🙏🙏🤗🤗🤗

      و همچنین برای تمام اون تحسین هایی که نوشتی .. عزیز دلم

      بخصوص این تحسین هات رو خیلی دوست داشتم

      و همچنین اسم هایی که برای این بُز کوچولو 🤗🤗🤩🤩 خیلی اسم های بامزه ای بود

      خدایا شکرت برای درست کردن مربا هویج درجه یک فهیمه پز

      خدایا شکرت برای اینکه هر روز به کیفیت زندگی من اضافه میکنی.

      در مورد پاشنه آشیلت خودت جواب خودتو دادی و گفتی .. 👇👇👇

      آگاهی اینکه من باید تغییر رو بپذیرم، پذیرای تغییر باشم و در لحظه با تغییرات همراه باشم تا شادی خودمو و لذتم رو به تاخیر نندازم.

      ولی بهتره سه تا فایل درآمد خود را در یکسال سه برابر کنیم استاد رو مجددا ببینی تا اون باورهای کهنه و قدیمی به باورهای درست و مناسب تبدیل بشن..

      فهمیمه جان

      خواستم تشکر و قدردانی کنم برای این آگاهی هایی که ازخواندن کامنت زیبا و دوست داشتنی ات درک کردم ممنون و سپاسگزارم و بهترینع بهترین ها رو برات آرزومندم

      🙋‍♀️👏🙏🙏🙏🍂🌳🌾🍁❤

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        فهیمه پژوهنده گفته:
        مدت عضویت: 2162 روز

        سلام رویا جان

        سلام به روی ماهت

        واقعا ممنونم بابت کامنت پر از عشقت. واقعا ممنونم که برام مرور کردی چیزهایی که باید مرور کنم.

        اینم بخش دیکه از اون کتاب که داشتم میخوندم تقدیم با عشق:

        “یک سلحشور نور می داند که زندگی در نهایت کاهلی، غیر ممکن است.

        او از کمانگیر آموخت، برای پرتاب پیکان به دور دست ها باید زه کمان را به اندازه کافی کشید.

        او از ستارگان آموخت، تنها انفجار درونی سبب درخشش آن می شود……”

        ممنونم از پیشنهاد خوبی که دادی حتما دوباره میرم اون فایل ارزشمند رو با جان و دل نگاه میکنم و قطعا نسبت به دفعات قبل آگاهی های بیشتری رو دریافت خواهم کرد و ایده هایی به لطف خدای مهربان به ذهنم خواهد زد و در مسیر دریافت الهامات قرار خواهم گرفت.

        واقعا ازت بارها تشکر میکنم که برام نوشتی و کلی خوشحالم کردی.

        برات از صمیم قلبم بهترین پیشرفت های درونی و بیرونی رو از خدواند یکتا خواهانم.

        ارادتمندت فهیمه

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    مریم قنبری گفته:
    مدت عضویت: 3128 روز

    سلام به زیبایی پارادایس به شما استاد و خانم شایسته عزیز،

    بسیار لذت بردم از این پروژه ببعی و بز مخصوصا اون بز شیطون شیرین بیشتر بهش اسم پشمک میخوره😅استاد جان الان که این کامنتو مینویسم دربیمارستانم و مامانم ریه اش درگیر شده این میخاستم ذکر کنم که من ذهنمو کنترل نکردم و همش افکار اینکه حال مامانم بد میشه و بیمارستان اینجور جیزا تو ذهنم بود و متاسفانه جذب کردم تجربه تلخیه ولی خداروشکر ذهنمو کنترل کردم و الان مامانم خوبه و به قول شما دارم سعی میکنم ذهنمو سمت مثبت پرت کنم تا این دوران هم بگذره و این فیلم شما خیلی روحیه منو عوض کرد من اینقدر شمارو دوست دارم که حتی الان که تو بیمارستانم و مامانم داره استراحت میکنه اول سایت شما رو چک کردم و فیلم شما رو دیدم و کلی خندیدم😍

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 39 رای:
    • -
      هلنا گفته:
      مدت عضویت: 2686 روز

      سلام عزیزم

      خواستم تحسینت کنم دوست هم فرکانسیم بخاطر کنترل ذهن عالی ک داری ازونجا ک منم تو شرایط تقریبا مشابه تو بودم دیشب و امروز رو … متاسفانه داداشم رو باید میبردم درمانگاه شبانه روزی دیشب و تا پنج صب بیدار بودم خلاصه میخوام اینو بگم ک ما تاثیری در زندگی دیگران نداریم اگه مادر عزیز شما الان تو هر شرایطی ک هست کاملا جذب صد در صد خودش و افکار و باورهاش هست و همچنین برادر من

      خیلی کار خوبی کردی ک مث من ذهنت رو اپدیت کردی با فایلا و انرژی مثبت این فضا و سایت مقدس

      برای مادر جانت آرزوی سلامتی دارم عزیزم و برای برادر خودم

      یا من اسمه دوا و ذکره شفاء

      🤍

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
      • -
        مریم قنبری گفته:
        مدت عضویت: 3128 روز

        سلام هلنای عزیز

        ممنون از کامنت زیبایی که برام گذاشتی ببخشید من مدتی درگیر بودم و نتونستم سایت رو چگ کنم. متاسفانه مادرم فوت کرد و دوران سختی رو داشتم اولش خیلی برام قبولش سخت بود ولی در مدت چند هفته و گوش کردن به فایل های استاد ذهنم رو کنترل کردم مادر من بخاطر مریضی هایی که داشت خیلی سختی میکشید بااینکه دوست داشتم الان پیشم باشه ولی خدا صلاح میدونست که با عزت و ارامش این دنیارو ترک کنه. منم راضیم به رضای خدا فقط دعا میکنم که در اون دنیا جاش توی بهترین قسمت بهشت باشه.ممنون

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      آینا راداکبری گفته:
      مدت عضویت: 3348 روز

      سلام عزیزم

      من در حد دکتر نیستم ولی این راه برای هوای ریه عالیه همه خیلی خوبه استفاده کنند

      8 تا دم از دهان بکشید و 8 تا باز دم از دهان هوا را بدیدبیرون همان موقع اکسیژن ریه را اندازه بگیرید حداقل 2 3 تا آمده بالاتر .

      افکار خوب داشته باشید و احساس خوب = اتفاقات خوب

      همیشه سلامت و شاد و خندان باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
      • -
        امامی گفته:
        مدت عضویت: 2661 روز

        سلام به آینا عزیز. امیدوارم که حالت عالی باشه. من مدتی‌ هست روی نفس کشیدنم خیلی فوکوس دارم چون ضعف دارم و می‌دونم یکی از بهترین‌ راه‌های اینکه ذهن رو آروم کنم و سطح انرژیم رو بالا نگه دارم همین تنفس هست. حتی استاد در دوره عزت نفسم و کتاب‌ رویاهایی که رویا نیستند هم اشاره هایی داشته که تنفسمون باید عمیق باشه و ان ال پی اثبات کرده فردی که احساس خوبی داره در این حالت جسمی هست.

        ۸ تا دم از دهان بکشیم و ۸ تا بازدم بدهیم یعنی در یک نفس‌گیری این کار رو بکنیم؟ و اینکه دم گرفتن از دهان رو درست گفتین؟

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
        • -
          آینا راداکبری گفته:
          مدت عضویت: 3348 روز

          سلام

          بله این برای کسانی گفتم که این همه گیری را دارند در یک نفس 8 تا دم از راه دهان بگیریدو 8 تا بازدم از راه دهان داشته باشید و نفس را بدید بیرون یعنی 8 تادم 8 تا بازدم از راه دهان باشد 8 تا پشت سر هم دم و 8 تا پشت سرهم بازدم و هر دو از دهان باز باشد همان موقع اکسیژن خونتون میره بالا یعنی مثل دستگاه اکسیژن هست

          برای ریلکسی یک دم عمیق بگیرید و سه ثانیه نگه دارید و عمیق و طولانی بدهید بیرون از راه دهان یعنی دم از بینی و بازدم از راه دهان باشد این برای موقعی که می ترسید یا کسی اعصابتان را داره خورد میکنه و می خواهد که تصمیم بدی نگیرید واکنشی نشان ندهید و … است یک دم عمیق بگیرد سه ثانیه نگه دارید بعد با دهان با آرامش و طولانی نفس را بدهید بیرون. همان موقع آرام میشوید می توانید چندین بار تکرار کنید.

          موفق باشید و خجسته

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      محمد حسین فاضلی گفته:
      مدت عضویت: 1671 روز

      🌹♥️سلام مریم قنبری عزیزم♥️🌹

      چقدر پیامت رو دوست داشتم چه اسم خوشگلی پشمک🤗🥰👌

      بابت کنترل ذهن گفتی که خوشم اومد ازت آفرین من خودم پارسال تو آخرای آذر ماه برای پدرم چنین مشکلی پیش اومد

      آسم هم داشت اما خدارو شکر الان سرحال وقبراق بغل دستم نشسته🌹🌹♥️♥️

      بودن دربین شما خیلی بمن کمک کرد تابتونم باروحیه عالی بالاسرش باشم🌸🌸

      به خودم میگفتم توشرایط سخت هست که من باید خودمو نشون بدم ایمانم رو نشون بدم🌼🌼

      باورت میشه الان که به اون روزهای سخت فکر میکنم یه حس قشنگی بهش دارم و بخودم افتخار میکنم🌺🌺

      روزهای اول حضورم درسایت بود و باعث شد پیوند قوی بین من و شماها بوجودبیاد♥️♥️

      این دوران باعث شد رابطم با پدرم خیلی بهتر بشه🌸تازه فهمیدم چقدر عاشقشم و بودنش چقدر برام مهمه🌼🌼 باعث شد بفهمم وجودم چقدر مهم وبا ارزشه برای خانوادم و یه نقطه عطفی تو زندگیم شد🌹🌹

      قلبا باور کردم که هر اتفاقی که تو‌زندگیم میفته بانفع منه شاید بظاهر اینطور بنظر نیاد اما هرچی بیشتر گذشت بیشتر فهمیدم که چقدر حضور خدا درزندگیم پر رنگه🌹🌹

      الان تسلیم محض هستم وهر‌روز آماده روبروشدن بازندگی و با اتفاقات هستم همه چی رو به فال نیک میگیرم و تنها کارم توکل کردنه🌺🌺

      باور دارم که من با افکار واحساساتم میتونم وثانیه های زیباتری رو برای خودم خلق کنم♥️♥️

      اینم آخر کامنتم بگم که من سرزنش میکردم آدمهایی که همش سرشون تو گوشیه اما دیگه قضاوت نمیکنم واولادسرم تو کار خودمه ودوما تو تمام اوقات آزادم سرم تو گوشیه واغلب کامنتهای بچه های الهی سایت رو میخونم و انرژی میگیرم حالم بهتر میشم و فرکانسم رو تنظیم میکنم🌺🌺

      مریم جان برای تو ومادرت بهترین ها رو آرزو دارم

      منتظر شنیدن خبرهای خوبت هستم♥️♥️🌹🌹

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
      • -
        مریم قنبری گفته:
        مدت عضویت: 3128 روز

        سلام محمد جان

        ممنون از کامنت زیبات. امیدوارم سایه پدرمادر و خانودات همیشه بالای سرت باشه و با اونا در شادی و ارامش زندگی کنی. پدرو مادر یک نعمت بزرگی هستن که بعد از اونا هیچی جاشون رو پر نمیکنه. متاسفانه مادر من فوت شد و من اول ضربه روحی بدی خوردم خیلی سخت بود برام قبولش ولی کم کم به این نتیجه رسیدم که بقول استاد این جهان قانون منده و قانونش اینه که آدما میانو میرن فقط ایشالا جای مامانم توی بهشت باشه تا به ارامش برسه.ممنون

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      ملورین گفته:
      مدت عضویت: 1817 روز

      سلام مریم عزیزم،آفرین به شما که در اون شرایط سخت روی کنترل ذهنت کار میکنی و سعی میکنی که این فایلهای بهشتی رو ببینی و تمرین تمرکز روی نکات مثبت داری واقعا تحسینت میکنم،من هم این شرایط شما رو پارسال تجربه کردم و پدر و مادرم هردوشون حالشون خیلی بد بود و مادرم یازده روز بیمارستان بود و من تنهای تنها به هردوشون با جون و دل رسیدگی میکردم در حالیکه خودم هم حالم خیلی بد بود،شرایط فوق العاده سختی رو تجربه کردم اما فقط توکلم به خداوند بود و خدارو شکر بالاخره اون شرایط گذشت و من احساس کردم بعد از اون کلی مقاوم تر شدم و رشد کردم و کلی درس گرفتم، امیدوارم که خداوند هر چه زودتر مادر عزیزت رو با سلامتی کامل به خونه برگردونه وهمیشه در کنار خانواده بهترین هارو تجربه کنید🤗😊🙏

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    علی ابودردائی گفته:
    مدت عضویت: 2556 روز

    🌺✋🌸سلام اُستاد :

    🌺✋🌸سلام خانم شایسته:

    🌺✋🌸سلام بر و بچ :

    به ذهنم الهام شد که در مورد خودکفایی بنویسم خودکفایی یعنی بی نیازی ، مستغنی

    ♧ خودکفایی در مورد انسان ، همان شخصیت استاد عباس منش و خانم مریم شایسته عزیزی که با وجود افکار و باورها و زیباییها به خودکفایی رسیدند .

    زمانی که باورها و افکار مثبت در تو رشد پیدا می کنند ، زمانی که به شکل یک عادت در می آیند

    و زمانی که به جایگاهی می‌رسید که نمی‌توانید در حوزه یِ افکار مثبت نباشی

    آن زمان ، زمانی است که در حال خودکفایی هستید .

    زمانی که در ارتباطات اوضاعت آشفته می‌شود

    در رابطه‌ای که با همسرت داری همه چیز آشفته می شود ، بدان که در بی‌کفایتی محض به سر می بری و کلید آن گشودنِ درهایِ خودکفایی به منبعی است که در درون ماست

    همان منبعی که از هر نظر خودکفاست و غنی .

    🌺 وقتی که در روابط عالی ترین شکل رابطه را با خود اجرا می کنی

    یعنی از ثروتهای منبع درون و سرمایه‌های منبع در در حال استفاده هستی ، در بحث روابط به خودکفایی می رسی و دیگر ناظر میشوی و در حال صادر کردن افکار و باورهای مثبت و آرامش و خوشبختی ، به اطرافِ خود هستی.

    🌺 وقتی به این درک می رسیم که هر چقدر که مراعات کنیم و خود را ماندگار کنیم در آن رابطه یِ فیزیک و ذهن با منبع

    این باعث می شود که افکار خود را همیشه کنترل کنیم

    و وقتی که این کار تبدیل به عادت می شود ناخودآگاه و خودآگاه همیشه به صورت عمدی در کنار این منبع زندگی را به سر میبرد

    اگر این رابطه تیره‌تر و فاصله اش بیشتر شود ، ما بین این فاصله : کینه ها ، نفرت ها ، رنج ها و بیماری ها قرار می گیرد ، پس برای اینکه ما از نظر سلامتی همچون اُستاد عباس منش و خانم مریم شایسته یِ عزیز از نظر سلامتی خودکفا باشیم آن است که در خود ماندگار باشیم و بیشترین رفت و آمد خود را با منبع درون در هر شرایط و هر وضعیتی داشته باشیم

    و به جای اینکه انرژی خود را به اتفاقات و شرایط بیرون و رسانه ها و اخبار مصرف و نشت بدهیم ، به اوضاع و اخبارِ منبعِ درونِ خود گوش فرا می دهیم و پیروِ آن می شویم

    و این داستانِ این تجربه ی فیزیکی است

    که هر چقدر که احساسِ خود را در اولویت قرار دهیم و شیش دونگ در مُحافظتِ آن باشیم ، در تمامِ جنبه ها خود گفت می شویم

    خورشید می شویم

    بی نیاز از نور

    دائم در حالِ تابیدن

    دائم پُرنور

    خودکفا از نور و روشنایی

    دائم در حالِ صادر کردن و درخشیدن .

    وقتی که نگاهت از اوضاع و اتفاقات منفی بیرون بر می داری ، وقتی که نگاهت از نیاز به تحسین و تاییدِ دیگران برمیداری ، وقتی که نگاهت از انتظار برای شرایط و اتفاقات بیرونی برای دریافتِ حِسِ خوب بر میداری ، وقتی که مبنای خوشبختی ، مبنای سعادت و مبنای ثروت را متمایل به شکوهمندی های درونت می کنی ، در حال تبدیل شدن به وجود قبل از تولد خودت می شوی ، در حالِ تبدیل شدن به خداوند میشوی و در حال رسیدن به خودت و فتحِ خودت می شوی ، و آن گاه که خود را فَتح کردی ، از میوه هایِ خودکفایی ات اطرافیان و جهان استفاده خواهند کرد

    هم راستایی با منبعِ درون ، مرکزِ خودکفاییِ توست

    رسیدن به توحید ، محورِ خودکفایی و بی نیازیِ توست

    خود را دریاب ، تا جهان تو را دریابد و خود کفایت کند .

    تا ابد

    شاد و سلامت

    تندرست و پر نشاط

    ثروتمند و خوشبخت باشید .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 38 رای:
    • -
      رویا مهاجرسلطانی گفته:
      مدت عضویت: 2198 روز

      با سلام به آقای علی ابوذردایی

      چقدر خوب شد که بهتون الهام شد که در مورد خودکفایی بنویسید واقعا ممنون و سپاسگزارم برای این درک و آگاهی و قلم روان و شیواتون

      خواستم ازتون تشکر و قدردانی کنم برای این کامنت زیبا و با کیفت و پرمحتواتون که به درک آگاهی بیشتری هدایت شدم

      و بهترینع بهترین ها رو براتون آرزومندم شاد و موفق و ثروتمند و خودکفا و غنی باشید

      👏👏👏👏👏🙏🙏🙏🙏🙏🙏

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      لیلا رضایی گفته:
      مدت عضویت: 1084 روز

      سلام به شما دوست عزیز آقای علی ابودردائی من همیشه کامنتهای شما رو دنبال میکنم به قدری کامنتهای شما به دل و جان میشینه که اونها رو بارها و بارها میخونم یا ازشون با صدای خودم ویس میکنم و گوش میدم میخواستم سپاسگزاری کنم از شما برای کامنتهای پر از اگاهیتون

      من همیشه شما رو تحسین میکنم برای رسیدن به این درک بالا تحسین میکنم برای طی کردن تکامل تحسین میکنم برای مداری که در اون قرار دارین و با این حال که دوره های زیادی رو از استاد خریداری نکردین ولی تا این حد تونستین به درک و فهم قانون برسین شما را تحسین میکنم دقیقا مثل کامنتی که در مورد نشخار ذهنی نوشتین که این حجم از اگاهی ها که دریافت میکنیم باید اونها رو نشخار کنیم باید به فهم کاملشون برسیم با گذراندن عملی اونها در تضادهای زندگی ، با کنترل افکارمون و تجربه عملی در هر مرحله از زندگی میتونیم اونها رو اماده هضم کنیم

      چقددددر این کامنت شما به من کمک کرد که فقط خرید دوره ها و استفاده عملی نکردن از اونها به هیچ دردی نمیخوره و باید باید به درک اونها برسیم

      امیدوارم هر لحظه الهامات ذهنتون قویتر و بیشتر بشه امیدوارم زندگیتون سرشار از حس خدا و سرشار از معنویت باشه

      و هر دیدگاهی داشتین واسمون بنویسین تا ما هم بتونیم ازشون استفاده کنیم ممنون از وقتی که برای نوشتن کامنت میگذارین

      موفق و سعادتمند باشین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  8. -
    ابراهیم خسروی گفته:
    مدت عضویت: 1369 روز

    سلام به استاد عزیزم، خانم شایسته‌ و هم خانواده های مهربونم.

    اونجایی که استاد گفتن تو زمستون میکاریم و تو تابستون و بهار برداشت میکنیم ،این اون چیزی بود که من نیازش داشتم.

    من دارم روی دوره احساس لیاقتم کار میکنم و چیزیزکه هست انتظار دارم سریع همه چیز تغییر کنه اما موضوع اینه که وقتی یک ایرادی بسیار ریشه های قوی داره نیاز به زمان نسبتا زیاد و تلاش و استمرار بسیار زیادی داده تا نتیجه به صورت ریشه ای تغییر کنه.

    وقتی ‌که متعهد شدم در زمینه ی عزت نفسم و احساس لیاقتم کار کنم میبینم در هر لحظه قلبم بهم میگه این کار اشتباهه،اینجوری انجامش بده اون حرف اشتباهه سکوت کن !

    حالا شما تصور کن منی که 2 هفته است دادم متعهدانه روی این دوره کار میکنم اگر تا آخر امسال کار کنم چه هیولایی میشم.

    حتی اون روز قلبم گفت لقمه های کوچیکتر بزار دهنت،هندوانه رو خورد خورد تر کن بخور!

    فلان حرف رو نزن!!!

    و میبینم اگه من تا آخر امسال این روند رو پیش برم بشششدت شحصیتم تغییر میکنه تا جایی که با ابراهیم الانم غریبه میشم!

    چند روز پیش به خودم گفتم تا آخر امسال باید با همین تعهد پیش برم بعد قلبم گفت نگو آخر امسال!

    فقط سعی کن 1 روز 1 روز تمرکز کن رو هدفت و پیش برو!

    وقنی داشتم ثروت استاد رو نگاه میکردم یه حسرت تو دلم نشست که من تا آخر عمرمم نمیتونم به این شرایط ایده آل برسم اما چند دقیقه بعدش قلبم گفت تو فکر کن 1 روز دیگه زنده‌ای!

    جوری زندگی کن که همین 1 روز بهت خوش بگذره و لذت ببری!

    و از خداوند ممنونم که تو این سایتم و با عشق دارم سریال زندگی در بهشت رو هر روز حداقل یه فایلش رو میبینم و همزمان خوندنه کتاب چگونه فکر خدا را بخوانیم بشدت قدرتمندم کرده برای تغییر رفتارهام

    خداروشکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 42 رای:
  9. -
    محسن اقبالی گفته:
    مدت عضویت: 2025 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانوم شایسته ی همیشه در صحنه

    چقدر خوبه آدم صبح از خواب بیدار میشه میبینه واسش یه فایل از زیبای های پارادایس گزاشتن رو سایت که بیاد نگاه کنه و روزشو با فرکانس تمرکز بر نکات مثبت و سپاسگزاری شروع کنه

    واقعا نمیشه رو این فایلای زندگی در بهشت قیمت گزاشت

    تو این دوره که همه دارن به نکات منفی توجه میکنن وجود یک محیط ایزوله مثل این سایت در خواستی بوده که مومنین سالهای سال داشتند و تو این دوره و بخاطر تکنولوژی پاسخ داده شده اونم با این کیفیت

    راستی اسم بزتونو بزارید قندی من یه پسر دایی دارم وقتی سه چارسالش بود اینقدر شیرین و بامزه بود صداش می‌زدیم قندی

    من عاشقتونم که واسه چیزایی ساده مثل غروب خورشید اینقدر ذوق میکنید

    وقتی آدم ذهنش رو نرم می‌کنه و ارتباطش با شهودش قویتر میشه تمام حواس پنجگانه بصورت خودکار آپدیت میشه

    یه بار که داشتم زندگی در بهشت می‌دیدم یکی از دوستام پرسید آخه این ابرا مگه چیه که اینا اینقدر دارن ذوق میکنن و میگن الله اکبر

    منم گفتم اگه با چشم خودت ببینی یه چیز معمولیه اما اگه با چشمایی ببینی که سالها اعراض کرده از نازیبایی ها و توجه کرده به زیبایی ها و رسوخ کرده به عمق نعمت ها ؛ داره همین تصویری که واسه شما عادیه رو با چنان وضوح و شفافیتی میبینه که اچ دی و 8k واسه یه ثانیشه

    بنظر من بزرگترین نعمت خداوند رو سیاره زمین سایت عباسمنش دات کامه

    سایتی که بهت آموزش میده چطور فکرکنی تا از همین لحظه لذت ببری و در عین حال به سمت خواسته هات درحال حرکت باشی

    سایتی که قوانین زندگی کردن رو قوانین ثابت و پایدار جهان رو با چنان دقت و کیفیتی برات بازگو می‌کنه که اگه تو مدارش نباشی نمی‌شنوی

    سایتی که استاد و بنیانگزارش درباره ی نکته ای حرف نمیزنه مگر اینکه از قبل بهش عمل کرده و ازش نتیجه گرفته

    سایتی که استادش وقتی تو دوره هاش میخاد یه چیزی بگه ده دقیقه توضیح میده و بیست دقیقه از خودش و جسارت هاش مثال میزنه

    سایتی که استادش زندگی شو آورده جلوی دوربین تا نشون بده این آموزه ها صحبتای فانتزی و انگیزشی نیست این حرفا رو داریم زندگی میکنیم

    سایتی که حرفش تو دوره ها و عملش تو مستنداش یکیه

    استاد جان خانوم شایسته عزیز یه دنیا ازتون ممنونیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 58 رای:
  10. -
    عارفه محمودی گفته:
    مدت عضویت: 1438 روز

    سلام خانم شایسته اسم شو بزارید ناز نازی…

    اسم برغاله من توی بچگیم با کلی گریه اینا خریدمش بدون مامان همون اندازه این بود خودم بزرگش کردم خودم بهش شیر دادم با همون بطری البته من با شیشه پستونک بچه شیر دادم اینی که شما خریدی مال گوساله اس خیلی بزرگ شیشه پستونک بچه سایز آخرش بخرید.تربیتش کردم طوری در کوچه برام باز می کردباه دهنش یه زنگلوله خوشگل هم براش خریده بودم‌.وقتی ۱ سالش شد گم شد من اونوقت دوم ابتدایی بودم.خیلی خوشگل و توپل بود.وقتی این گم شد من ۲ ماه تمام تجسمش می کردم پیدا شده داره دنبال منو می گرده اینقدر می رفتم مسجد نماز می خوندم به همه محله مون گفته رودم بزغاله ام گم شده همه می دونستن..همین توی ماه آبان و آذر ماه بود که دایی دوست صمیمم ساعت ۱ بعدظهر در خونه مون زدمن خودم رفتم در کوچه مون باز کردم )آیفون نداشتیم )

    گفت که من توی یه باغ رفتم کار کنم صاحب باغمون می گه کارگرای افغان من یه بزعاله پیدا کردن بین برای محله شما نیست.اون بنده خدا گفته بود چرا برای یه دختر باید باشه گفته بود که بگو باباش بیاد ببینه اگه خودش ببره.

    وقتی اینو گفت من توی حیاط خونمون داشتم از خوشحالی جیغ می زدم خدا رو شکر می کردم. بابام ساعت ۲نیم از سر کار می آمد من تا بابام بیاد خدا می دونی توی اون هوای ابری پاییز توی حیاط چقدر خدارو شکر می کردم.

    بعدش که بابام امد ساعت۴ عصر بود رفت وقتی بابای منو صاحب باغ دیده بود خو می شناخت.چقدر خجالت کشیده بود بابام گفت بود برای دخترمه صاحب باغ گفته بود خودم می آرم وحضوری از دخترت عذر خواهی می کنم. و صاحب باغ می گه که کارگرای افغان اینو دزدیده بودن به منم چیزی نگفته بودن هربار که می خواستن اینو بگیرن سرش ببرن این بزغاله از دست شون فرار می کرده چندباری خودش توی استخر انداخت می گفت من می دیدم هربارپایین باغ یه صداهایی می آد کنجکاو شدم رفتم پایین دیدم که قضیه از این قرار خودم پیگیر شدم تا صاحبش پیدا کنم به قدری این بزغاله تمیز اون گربند مشکی چرم زیبا و اون مرتبی موهای تنش نشون داد بهم که مال کسی که بهش می رسه مال گله نیست این بزغاله بهمین خاطر به همه پیغلام دادم .خانم شایسته باورتون نمیشه وقتی بزغاله من توی تاریکی از ماشین این آقا پیاده شد کوچه ما توی بن بست من در کوچه مون باز گذاشتم کنار درختی که همیشه بازی می کردیم دورش ایستادم لامپ کوچه هم خاموش بود اشک اااا می آمد از ذوق دیدنش بعد ۲ ماه وقتی از ماشین پیاده شده بابام شناخت جیغ به به کردنش بود من فقط محکم داد زدم ناز نازیییی ایستادم. چنان دوید سمت من چنان دوید سمت من باورتون نمیشه وقتی بهم رسید دورم می چرخید بو می کرد لیس می زد الانش که بعد ۱۵ سال می نویسم اشک ااااا امان نمی ده عشق من برگشت اونم با قانون تجسم چیزی که من ناخودآگاه عمل کردم بهش و خدا وکائنات نازی نازی منو به من برگردون.

    عاشقت تونم خیلی دوست دارم بزلرید. ناز نازی به خدا بزغاله ها با اینکه بازی گوشن اما وابسته محبتت میشن کاملا تربیت پذیر این شیطنت بازی کردن ورجه ورجو کردن توی وجووشونه طوری عاشق اینن شما این بازی رو باهش کنید بدوید باهش قایموشک توی بالا پایین توی درختا برگاااا وای خدااا بعدش عمدااا خودتون بی اندازید زمین ببین برمی گرده سمتت چنان لیس بوسه می زنه به پاهات که باز دنباش کنی دوستتت میشن.

    خوشحال میشم بزارید ناز نازی اتفاقا ناز نازی منم پسر بود.

    مروارید هم اسم خوشگلی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 80 رای:
    • -
      محمد حسین فاضلی گفته:
      مدت عضویت: 1671 روز

      🌺عارفه جان🌺

      اشک ماروهم درآوردی نمیدونم از خوشحالی بود یا ناراحتی ولی دوسش دارم🌺🌺 عارفه جانم مرسی که اومدی و اون خاطرت دراماتیک رو به این قشنگی برامون تعریف کردی ومارو بردی به سالهای کودکیت🌺

      واای که این دوماه به ناز نازی ما چی گذشت واز دستای نازنین تو به دست چه هیولاهای بیرحمی افتاد😢

      هیولاهایی در لباس انسان قربونش برم که زبل بود و از زیرتیغشون فرارمیکرد نازنازی گل پسرمون🥰🌺

      واای که دلم پرکشید واسه اون لحظه که توماشین بودوامیدواربودتوروببینه وچقدرتوی این دوماه این لحظه رو تجسم کرده بود که بدوه بپره توبغلت ولیست بزنه😢🌺♥️

      خداروشکرمیکنم که پایان این داستان دراماتیک درخشان بود و نوربرظلمت پیروزشد♥️🌺

      خدایاشکرت بخاطر قوانین بدون تغییرت که اگر تمام دنیا دست بدست هم بدن تا بخوان قانون رو زیرپابزارن

      له میشن🙏💪♥️🌹

      مرسی مرسی مرسی برات بهترینها رو آرزومیکنم و خوشحالم که مواظب دل پاکت هستی🌺🌺♥️♥️

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
      • -
        عارفه محمودی گفته:
        مدت عضویت: 1438 روز

        تسلام آقای محمدحسین عزیز خیلی ممنونم از لطف شما.

        من بهترین خاطرات بچگیم با ناز نازیم گذروندم‌.همین که استاد گفت اسمش بچه ها بزارن من زود فیلم بستم نشستم تندتند خلاصه نوشتم.

        بعدش که امتیاز گرفتم خیلی دوست داشتم با توجه به قانونی که من ناخودآگاه بهش عمل می کردم مفصل توضیح بدم ناخودآگاه چیا کردمو… بنویسم.از دیروز همش یاد بچگی هام یاد روزای خوشگلی که با نازنازیم‌. داشتم وقتی بغل کردن خانم شایسته رو دیدم و وقتی بزغاله بغل استاد بود سرش برگردون به سمت صورت استاد من اینارو تجربه کرده بودم توی سن ۸.۹ سالگی….

        وقتی برای بزغاله ام یه گردنبند چرمی خوشگل با یه زنگوله که محکم ترین و گرون ترین زمان خودش بود خریدم.فقط برای زیبایی بود ن اینکه ببندمش به درخت اصلاااااا چون اینقدر به صدای من حرف من عادت داشت.وقتی می گفتم برو بخواب یا می دید من امدم خونه اونم می رفت سرجاش.وقتی گم شد من نپذیرفتم هرکجا رو فک رو ش می کردم رفتم با بابا چقدر دنبالش گشتم پیدا نشد تا یه هفته پدرم امید داشت پابه پای من می گشت که پیدا شه اما بعد یک هفته به خدایی که الان دارم میشناسم الله مهربانم رو قسم هربار با اون سن کم می نشستم سر سجاده نماز بخونم ( اینم بگم من اولین نماز خوندن بابت پیدا کردن بزغاله ام انجام دادم.فک می کردم نماز بخونم پیدا میشه این گم شدن بزغاله ام باعث شد من سجاده چادر نماز درست کنم😀😀😀 بلد نبودم نماز صبح بخونم از ماما می پرسیدم. چقدر تمرین کردم قنونت بلد نبودم مامان می گفت ۳ تا صلوات بفرست تشهد بلدد نبودم می گفت ۳ تا صلوات بفرست😀😀🙂😀 خداااا چه نمازهایی می خوندم به عشق بزغاله ام.😅 همش صلوات بود خدایش حمدبلدم بودم خوب …..حالا بماند…

        یا تنها توی اتاقم بودم برای آمدنش که بیاد چه کارایی بکنم بکنم نقاشی شو می کشیدم ازش. نقاشی هایی که دوتایی باهمیم ……اصلا گریه نمی کردم خودمو با خاطرات اروم می کردم می گفتم می آد ستاره ها رو نگاه می کردم می گفتم می دونم زنده اس می آد.

        اما بابام به خدایی که می پرستم بارها بهم می گفت هرکی اونو پیدا کرده سرشو بریده یه آب هم خورده به خصوص سر سفره شام من می گفتم ناز نازی اللن شام خورده بابا😢 اما بابا به من می گفت سرشو بریدن یه آب هم خوردن

        فراموش کن الان توچند وقت دنبالش می گردی.من هربار می گفتم باباااااا اون زنده اس یه جا گیررررر من مطمئنم زنده اس بارها گفت می رم برات یکی می خرم دیدم محیط خونه اذیتم می کرد با دوستم قرار گذاشتیم( دایی همین دوستم خبر پیدا شدنش برامون آوردش)

        ظهرا و شبا بریم مسجد نماز بخونیم اونوقتا مسجد ما نماز جماعت برگزار نمی شد.آرامش داشتم. تک تکوک آدم می رفت مسحد ظهراااا که هیچ کس مسحد نمی رفت فقط درش باز بود الان می فهمم اون آرامش توی مسجد یه جور مراقبه بوده برای رسیدن به خواستم من ناخودآگاه بهش عمل می کردم. اون اعراض کردن از حرف پدرم دیگران که نشنونم از سر لجبازی یا نپذیرفتن یه نوع کمک کردن بوده برای رسیدن به خواستم اون نقاشی کشیدن از بزغاله ام و اون تجسم دنبال دنبال اینکه دارم باهش بازی می کنم توی تصوراتم تا دلتنگیم کم بشه یه نوع قانون بوده و من بی خبرررررررر انجام دادم.

        وقتی خبرشو بهم دادن توی پاییز هوای ابری تازه از مدرسه آمده بودم اینقدری ایناخاطرات ریز به ریز ساعت به ساعتش توی ذهنمه که باورتون نمیشه چون من واقعا با تمام وجودم باتمام احساسم خواستم برگرده.

        به همه گله های سر زدیم به همه خونه ها اطراف باغ های اطرف سر زدیم نبود که نبودبابام ناامید شد دیگه برای دل خوشی منم نمی آد بریم بگردیم فقط می گفت دیگه هرکی پیداااا کرده سرشو بریده خورده.

        جمله سنگین شنیدن این حرف اما من فک نمی کردم بابام داره درمورد ناز نازی من حرف می زنه…‌

        وقتی خبرش به خودم رسید توی هوای پاییز ابری یه نموره سرد.

        تا بابا آمد ساعت ۲نیم بود گفتم مطمئنم خودش بابام گفت بزار برم بابام که رفت دیده بود خودش، آقای گفت بود اسم صاحب باغ حاج مهدی بود.گفت بود اینقدر این خوشگل تمیزاون زنگلوله پهن چرمی زیباش مرتبی موهاش خیلی برام جای تعجب بود که این مال گله نیست… به زور از کارگراش می پرسه می گه آره فلانی دزدیده ما قرار هرشب اینو سر بزنیم اما این بزغاله از دست مون فرار می کنه.اینقدر فرار می کنه که ما خسته میشیم چندبار هم برای اینکه از دست ما فرار کنه افتاده توی استخر آب

        ( اینجا رو داشته باشید

        چطوری من اینارو فهمیدم…. وقتی امد بغلم حواستون شد استاد گفت بزغاله شیرش خورد ۳۰ دقیقه خوابید توی بغل مریم جون. من تجربه اشو داشتم

        دقیقا بزغاله منم عادت داشت سرشو بزار روی پاهام چشم ببنده )

        بعد اینکه بابام گفته بود ماله دخترکمه.خیلی حاج آقای مهربون گفته بود خودم حضوری می ام از دختر نازت عذرخواهی کنم ناگفته نماند بابام بهش گفته بود که دخترم توی این ۲ ماه نمازش می خوند مسجد می رفت جای بزغاله اشو تمیز می کرد روی در دیوار همش نوشته بود بز من ناز نازیه😀😀😀با گچ سفیددد پررنگ بزرگ می نوشتم😀😀😀😀😀 مردمازی بوده😀😀😀نخیرم یه نوع قانون بود” بنویس تا اتفاق افتاد” من ناخود آگاه انجام می دادم خبر نداشتم قانون چیه؟ حس بچگی هام حس های خوب دلتنگی از معشوقه ام بود خو ،اسم شو همه جا می نوشتم😀😀😀😀 دلتنگش بودم خوووو یادم که می افتاد با زغال با گچ فقط می نوشتم بز من ناز ناز😀😀😀😀

        اصلا هیچ از قانو اینا هیچچچچچچچ نمی دونستم…..

        بعد حاج مهدی هم می گه اره کارگرا می گفتن ما هربار می رفتیم سرش ببریم از دست مون فرار می کرد.یا استخر آب به اون بزرگی می افتاد تا ما درش بیاریم خودمون خسته می شدیم…..یه چیزی جالب اینکه گفت بود این بزغاله عادت به بسته شدن نداشت وقتی می بستیمش اینقدر مع مع می کرد که ترس از اینکه صاحب باغ متوجه نشه بازش می زاشتن😀😀😀😀

        وقتی بابام امد گفتم کووووو ناز نازی من گفت که صاحب باغ خودش می خواد بیاره ازت معذرت خواهی کن….

        من توی حیاط خونه منتظر نشستم بعد غروب (وقتی بزغاله ام گم شد بابای من در کوچه مون هم عوض کرده )

        اما من گفتم می خوام ببینم منو پیدا می کنه منو یادشش منی که یادش بودم یاد منه خدایااااااااااا شکرتتتتت

        کوچه تاریک بود وقتی پیاده شده من داشتم می دیدم بابام و به حاج آقای گفت نترس فرار نمی کنه ولش کنید اینجارو میشناسه( اینو بعدااا بابام بهم گفت که حاج مهدی چنان سفت گرفت بود که من بهش،گفتم ول کن اون الان دختر منو بشناسه جایی نمی ره)

        وقتی صداش شنیدم انگاری دیروز بود برام هنوز اشکام می اد …‌‌

        کوچه مون شناخت مع مع مع معععع

        منم داد زدم ناز نازییییییییییییی باورتون نمیشه مثل یوسپلنگ😀😀😀😀😀🙂دویدم سمتم یکم شاخ داشت هی یا شاخ هاش شکمم می زد لیس می زد باورتون نمیشه دورم می چرخید لباسمو می خورد لیس می زد مع مع مع می کرد شاید برای بچه ها غیر باور باشه مگه چنین چیزی میشه اما من تجربه کردمش یعنی حاج مهدی بابام می گفت اشک هاش در آمده بود محبت این حیونک با تو دیده بود به قدری ناراحت شده بود که اصلاااا جلو نیامد به بابام گفت بود بزار اروم بشه نرو سمتشون😀😀😀😀 عاشق معشوق😅😅🤣🤣بودیم ااااا خدااااا

        وقتی آروم شد وقتی سرش گذاشت روی پاهام قد ۳۰ دقیقه نمی دونم چقدر خوابید توی بغلم.من هنوز چشماش یادم توی چشام نگاه می کرد چشمای نازش سرش روی پاهام بود هی بلند می کر که من دستم روی گردنش بزارم بخوابه…. همه جاش لمس می کردم یکم موهای تنش بزرگ شده بود باید می دادم بابام قیچی کنه نامرتب شده بود موهاش وقتی به گردنبدنش دست زدم دیدم پوسه پوسه شده از بابام پرسیدم چرااا این پوسه پوسه شده مگه تو نگفتی خوبه چراتاااا زنگولش کج شده چرااااا بابا بزغاله منو کتک زدن بابام گفت نننننن مثل خودت شیطونه بود 😀به قدری که باهش قایموشک بازی کردی سربه سرش گذاشتی خودش چندباری انتداخت توی استخر آب که نتون سرش ببرن به خاطر این این مدلی شده..‌‌..

        الان که دارم می نویسم خدای من شاهده مثل یه خاطر که دیروز اتفاق افتاده ن ۱۵ سال پیش جز به جز حتی اون ساعت ۱۳:۱۰ خبر رسید که بزغاله ات پیدا شده تااااااا موبه مو یادمه چون هنوز هنوز دلم برای روزایی که شاخش بزرگ شد هی با شاخ هاش باهم بازی می کرددددد اصلا یکبار نشد منو بزنه اااا اصلاااا یه عشق کودکانه که با بزغاله ام داشتم تجربه کردمم.

        خدایا شکرت خدایااااا شکرت

        خداوند عشق شو از طریق بی نهایت دستانش اتفاقات شرایط موقعیت ها حتی حتی حیواناتش به ما انتقال می ده.اونجا می گه من مسخر کردم آسمان و زمین رو و هرانچه که درآن است.یعنی همه اینا عشق، آدم تا تجربه نکن نمی تونه باور کنه مگه میشه یه حیون اینقدر عاشق صاحبش باشه.یه فایلی هست استاد می گه خدا منم خدا تویی خدا یه حشره اس خداااا همه چی خدا جریان در زمان حال خدا یه انرژی که در ظرف من ریخته میشه.خداااا عشقشو دوست داشتن شو از طریق نازنازی توی ظرف من ریخت به قلب من انتقال داد.خدایااااا شکرت

        از تمام دوستان که به من امتیاز دادن کمال تشکر سپاسگزاری دارم.

        خیلی باورنکردنی اما وقتی دیده باشی مثل خانواده ام همیشه همه جا بعد این همه سال خاطرشون تعریف می کنن در زمانش برای کسی.اولش می گن مگه میشه وقتی مامانم بابام می گن اره باباااا یه بز عجیبی بود😀😀

        خیلی دوستت دارم عاشقتونم..

        بزغاله من که رفت فلوریدا پیش استاد جون مریم جون‌

        کی میشه من خودم برم پیششون خداااااااااا😀😀😀😀😀

        عاشق تک تک اعضای خانواده ام هستم

        عاشقتونممممممممممممم

        درپناه الله یکتا شاد سلامت خوشبخت ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
        • -
          محمد حسین فاضلی گفته:
          مدت عضویت: 1671 روز

          🌹♥️عارفه محمودی عزیز♥️🌹

          چقدر خوب مینویسی آفرین

          خیلی دوستدارم تامیتونی رو فایلهایی که میبینی نظراتت روبنویس واون الهاماتی که بهت میشه واز فیلتر تورد میشه واقعا خوندنیه🌺🌺

          لطفا بنویس هم برای رشد خودت وهم برای ما بنویس🌺

          چقدر تصور اینکه یه دختر۸، ۹ساله سجاده وچادر نماز برای خودش بگیره و هر روز بره مسجد🥰

          اینکه اون انگیزه پشتش چقدر معصومه وچقدر خدا داشت تورو با عشق نگاه میکردو دستی هم روی سرت میکشید💖🌺

          چه نماز صلواتی بامزه ای هم میخوندی😍

          حتما اولش میگفتی دورکعت نماز صبح میخوانم قربتا الی ناز نازی🥰🌺

          هرچی بود قشنگترین نماز بود وجالبه که ما هنوزم بچه ایم وهنوزم نیتمون بچگونست وهنوزم دید خدا نسبت به ما نمازمون ونیتش همونه که به یه دختر۸ ساله داره وفقط عشقه وهیچ نیازیم به این عبادتهای کودکانه ما نداره🌺

          اما برای ما باتوجه به سن وآگاهی مون تاثیرش متفاوته وبزرگ وبزرگتر میتونه بشه🌺

          چجوری میشه که این دختر کوچولوی داستان گریه نمیکنه و امیدواره واصلا اجازه نمیده حتی پدرش که بزرگترین آدم تودنیای کوچیکشه نا امیدش کنه🌺 اجازه ندادی تصویر اینکه سرشو بریدن و خوردنشو یه آبم روش توی ذهنت پر رنگ بشه🌺♥️که بهت یاد داد که فکر همه چیزه احساست رو خوب نگه داشتی میرفتی مسجد مراقبه میکردی مینوشتی تا اتفاق بیفته

          وتماما طبق قانون عمل کردی💛🌼

          طبیعی بودی و رفتار کردی وهمون خدایی که توی هسته یک میوه کل آگاهی های لازم رو قرار داده تا از دل خاک در بیاد رشد کنه فتوسنتز کنه و نهایت میوه بده🌹 همون خدا در سرشت ما تمام قوانین وآگاهیها رو برنامه نویسی کرده🌺🌺

          تو نمونه بارزش بودی و مهمه که ما آدمها کم کم از کوک خارج نشیم وطبیعی باشیم ورشد کنیم🌸🌸

          عارفه جان چقدر دوستدارم منم بتونم رسالت زندگیمو پیدا کنم وباهاش عشق کنم زندگی کنم ولذت ببرم♥️♥️

          دعا میکنم هممون ناز نازی زندگیمون رو پیدا کنیم وکلیدش اینه که دنبال فیک نریم چون فعل خواستن درما ایجاد نمیشه وباید زور بزنیم وفایده نداره♥️🌺

          اگه واقعا دنبال بزغاله زندگیمون باشیم مثل عارفه ۱۵سال پیش اثبا تمام وجود میخواستیمش دیگه بقول استاد بدون اینکه آگاهانه فکرکنیم درست رفتار میکنیم طبق قانون🌸🌸

          تمام مردم جهان نمیتونم جلومونو بگیرن وناامیدمون کنن و

          البته تمام کیهان دست بدست هم میده مابه ناز نازیمون برسیم💖🌸

          بنظرم میشه یه فیلم فوق العاده از این خاطره کودکیت ساخت وقطعا بسیار تاثیر گذاره و شاید خیلیها رو از خواب بیدارکنه🌼🌸

          خیلی ممنونم ازت برات بهترینها رو آرزو میکنم امیدوارم همچنان روی کوک بمونی و زیبا باشی💖💖🌼🌼💖💖

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
          • -
            عارفه محمودی گفته:
            مدت عضویت: 1438 روز

            سلام آقامحمدحسین عزیز 💗خیلی زیبا نوشتی بله من ناخودآگاه به قانون عمل می کردم بدون اینکه چیزی از قانون بدونم فقط به احساسی عمل می کردم که حالمو خوب کنه دلتنگ نباش باور نکنم.نپذیرفتم نمی خواستم بپذیرم هنوز هنوز این اخلاق دارم. چیزی به چشم هم ببینم تا قلبم نخواد نمی پذیرم.دست خودم نیست انگاری یه شخصیت یه خلقیت یه مقاومت ….. واقعیتی که اتفاق افتاده رو نخواستم بپذیرم می گفتم دروغ دروغ…. بز من پیدا میشه …… آره خداوند در وجود همه انسان ها قوانین رو در سرشت ما نوشته فقط باید به احساس مون عمل کنیم اما متاسفانه با بزرگ شدن مون با باورهای مخرب ورودی های نامناسب مون خودمون باعث میشیم به خواسته هامون نرسیم و به احساس درونی مون گوش ندیدم هر روز کمرنگ تر بشه اون احساس ناب خالص که خداوند در وجودمون قرار داده.

            ادامه اینکه نازنازی من چطور رفت بهشت این که همیشه گفتم به خودم به همه که ناز نازی من جاش بهشت و هنوز هنوزم بعد ۱۵ سال من که می گم فرشته ها آمدن بردنش بهشت خودم دیدم که آمدن دنبال ناز نازی نازمن عشق من رو برای بچه ها نوشتم. دوست داشتی بخون خوشحال میشم. بعد از ناز نازی من بابام یه بزغاله خرید با مادرش که من شیر ندم. دیگه مامانش شیر بده اون مامان بعد یه مدت کوتاه بار دار بوده ما خبر نداشتیم برام یه ۲ قلو زایید. درواقع بعد ناز نازی من ۳تا بچه بزغاله با یه مامان بزغاله صاحب شدم😅😅

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
        • -
          آزاده کاکاوندی گفته:
          مدت عضویت: 1449 روز

          سلام بر عارفه عزیزم با این خاطره شیرین و دوست داشتنیش چقد قشنگ و رمانتیک بود دقیقا مث دوتا عاشق حسش چقد قشنگ بود چقد قانون قشنگ کار میکنع کلی خوشحال و شاد شدم از این خاطره شیرین و قشنگت امیدوارم ب تمام خواسته هات همین جوری برسی عارفه قشنگم

          منم مث نازنازی دوست دارم بخاطر محبت قشنگت

          ازخدا بهترینها رو برای تو و استاد عزیز و مریم جانم دارم ❤❤راستی بازغاله ات اخرش چی شد عزیزم؟

          شاد و ثروتمند و سلامت و سعادت مند باشی عزیز دلم😘

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
          • -
            عارفه محمودی گفته:
            مدت عضویت: 1438 روز

            سلام عزیزم منم دوستت تون دارم منم عاشق تونم عاشق تک تک خانواده عباس منش که حالمون کنار هم عالیه. منم براتون آرزوی سعادت خوشبختی و موفقیت در تمام جنبه های زندگی تون دارم.الهی کنارهم زیر سایه استادجون مریم جون.سعادت دنیا وآخرت رو خوشبختی رو تجربه کنیم.

            شاید باورتون نشه حتی آخرشم با یه اتفاق افتاد که من خودم راضی به قربانی کردنش نمی شدم….

            وقتی برادرم کوچکم به دنیا آمدش

            من اینقدری اینو دوست داشتم هر روز زود از مدرسه می آمدم که ببینمش خیلی دوست داشتن یه بچه تازه آمده خونمون یه حس خوب که همه تجربه اشو دارن وقتی یه بچه به دنیا آمد توی یه خونه بچه ها چقدرررر ذوق دارن بیشتر از بزرگتراااا دقیقاااا من و برادرم برای این برادر تازه آمده ذوق داشتیم.مامان بابام تصمیم گرفتن چون ناز نازی خیلی بزرگ شده پای بچه نو رسیده قربانی کنن یه رسمی که محله ما هست….

            من نزاشتم نمی زاشتم تقریبا دوهفته اصرار خواهش …. دیدن من راضی نمیشم.خیلی وعده ها دادن بهم برات یه بزغاله دیگه می خریم خیلی بزرگ شده خیلی وعده اااا اما من قبول نکردم.

            بابام یه گوسفند خرید که قربانی کنن بعد دوهفته برای داداشم که تازه به دنیا آمده بود.

            دقیقا روزی که قرار بود گوسفند صبح قربانی کنن .من صبحی بودم باید می رفتم مدرسه شبش خواب دیدم.یه مینوبوس قرمز پراز خانم ها چادر مشکی از مسیری که مدرسه من اونجا بود امدن یه خانم خیلی خوشگل مثل فرشته ها بود با چادر مشکی پیاده شده بهم گفت عارفه اگه بزغاله اتو ندیدی قربانی بشه ما داداشت می بریم.وقتی از خواب پریدم شب بود نمی دونم چه ساعتی اما از ترس باز خوابیدم همش تو دلم ممان بابام🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️ بد گفتم که اینا دوستم ندارن من این خواب دیدم.

            اما وقتی خوابیدم دوباره خوابش دیدم.

            یه دختر ۱۱ ساله فکرشو کنید.چه تصمیم سختی بود ببین داداشم ناز نازی باید می گرفتم می ترسیدم اگه بیان داداشام ببرن چون همش مامانم می گفت بچه ها فرشته ان من اون خانم توی خوابم مثل فرشته ها دیدم…

            صبح لباس هام پوشیدم.

            رفتم داداشم بوس کردم حتی حالتی که ایستادم دستم کنار پشتی بالاسر مامان بود بهش گفتم مامان من این خواب دیدم ناز نازی منو 😔😔😔😭😢😢😢

            قربانی شد زیر پای برادرم….

            فقط ازشون خواستم شاخ هاش برام نگه دارید.شاخ هاش برام نگه داشتن.

            عروس عموم هم با شاخ هاش

            با پولیش یه سر کپی خود ناز نازی درست کرد زدم اتاقم.دیگه ناز نازی من شده یه عروسکی که خودم باید شاخ هاش بازی می کردم دیگه جون نداشت دیگه عروس شد همش می گفتم ناز نازی من رفته بهشت پیش اون فرشته ها همیشه تصورم بود هست پیش فرشته هاس.

            تا اینکه الان واقعا به این رویا رسیدم رویام شده حقیقت ناز نازی من الان پرادایس پیش استاد جون توی بهشت.

            بچه ها شاید باورتون نشه اما خدایی که الان می شناسم جز به جز خط به خط این داستان واقعی بود هیچ جاش من برای قشنگی داستان زیاد نکردم هرچی بود واقعیت واقعیت بوده.

            امیدوارم مریم جون اس شو بزارن ناز نازی. عاشق تونم.

            استاد جون مریم جون آزاده جون و همه بچه ها عاشق تونم…..🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾💗💗💗💗💗

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: