سریال زندگی در بهشت | قسمت 224

به نام الله یکتا

سلام به استاد عزیزم و یار استاد عزیزم

سلام به همراهان در مسیر توحید و برازندگی استاد عزیزم

خدایا شکرت برای این زندگی بهشتی که شاهد و ناظرم.

خدایا شکرت برای این الگوهای بینظیری که دارم.

خدایا شکرت برای این همه چیزهایی که یاد گرفتم و در حال گرفتن هستم.

خدایا شکرت برای این همه تغییری که شاهدم و در مسیر تغییرهای بزرگ هستم.

خدایا شکرت برای دیدن مسائل و راه حل هایی که هربار منو رشد میده.

خدایا شکرت برای بودن در این جمع انسان های موحد و زیبانگر که منم یکی از اونا هستم.

خدایا شکرت برای داشتن این نعمت های ارزشمند که اکنون در دسترس دارم مثل لپ تاپ، انگشتان سالم و زیبا، نعمت برق، اینترنت و همین کول پد و میز کوچیک و بالشتی که بهش تکیه دادم و چشمانی که میبیند و گوش هایی که میشنود و آماده میشوند برای شنواتر شدن و بیناتر شدن نعمت های فراووان و بینظیرت…خدایا بارها شکــرت.

چقدر عالیه صبحانه هایی که با اون باربیکو گریل میشن اونم در کمترین زمان ممکن و در لذیذترین حالت سرو میشن. نوش جونتون عزیزانم.

یک چیز جالب همینجا بگم از وقتی این باربیکیو گازی شما رو دیدیم با عزیزدلم چندباری که بیرون رفتیم و همین جمعه هم داشتیم برای خودمون گشت میزدیم این مدل باربیکوها رو باهاش مواجه میشدیم و هی یاد پرادایس و این کلبه روی آب و اون لحظات خوشمون در کنار شما میفتادیم. استاد جان میبینی با ما چه کردی که حتی اگر تو سایت هم نباشیم اما نشانه هایی رو میبینم که یاد این فضای پر از درس میفتیم. و حتی وسایل های مشابه با وسایل شما رو میبینیم و از شما و مرور خاطرات مون با شما حرف میزنیم. این یعنی قدرت توجه، این یعنی تصاویر و فیلم و سریال ها چقدر ناآگاهانه اتفاقات زندگی ما رو معنا میبخشن. بنظرم این ایده تولید محتوا بصورت سریالی اونم از سفرها و زندگی روزمره تون یکسری آگاهی های نهفته و بذرهایی در وجود همه دوستان و همراهان سایت ایجاد کرده که باید با اقدام هایی درست یواش یواش بالفعل بشوند. (دارم اینا اول و آخر به خودم میگم.)

واقعا من خیلی چیزها یاد گرفتم که حتی خودمم الان متوجه اش نیستم اما اینو خوب میدونم ایمان و باوری که باعث شد یک شب به ذهنم بزنه از کارم استعفا بدم و بعد فرداش به همسرم بگم خونه رو تحویل بدیم و منم باهات میام از یک عطش سیری ناپذیر در وجودم شروع شد.

عطشی که با همون ایمان و باور منو به حرکتی وادار کرد که برای خودم الگو بشه. باوری که عملی آورد بنام مهاجرت. شهامتی رو ایجاد کرد برای تغییرهایی بنیادین و در دل چالش ها رفتن.

عطشی که در درونم میگه تو آزادی رو دوست داری و آزاد زندگی کردن بدون قید و بند ها رو انتخاب کردی.

عطشی که در درونم میگه تو تجربه کردن رو دوست داری پس برو چون جهان جای تجربه کردن های بسیاری رو داره.

عطشی که در درونم میگه تو لایق بهترین هایی هستی که حتی الان نمیدونم اونا دقیقا چی هستن یا کجا هستن اما میدونم منو به سمت خودشون میکشونن و قلب منو جلا میدهند.

عطش هایی از جنس عشق و نور و آرامش

من عطش خدایی عمل کردن سراسر وجودم رو گرفته بود و الانم هست اما با روزمرگی ها از خودم شاید دورش میکنم. اما میدانم چطور دوباره این عطش ها رو به جریان بندازم چون من این کار رو بلدم و کسی رو درونم دارم که هدایت میکنه وجودمو به سمت هرآنچه من میخواهم.

خدایا شکرت نمیدونم چی شد اینا رو نوشتم یا اصلا اینا کجای ذهنم بود اما میدونم هر چی بوده و هست درسته…

واقعا این همه آزادی زمانی و مکانی که برای خودتون ایجاد کردین رو تحسین میکنم.

این همه حس خوبی که در اطراف خودتون خلق کردین تحسین میکنم.

این رابطه زیبا و پراز عشق و محبت تون رو تحسین میکنم که دو نفر کنار هم هیچ وقت از کنار هم بودن خسته نمیشن، سیر نمیشن، ناراحت نمیشن، حوصله شون سر نمیره… دو نفری که اینقدر هربار باهم هماهنگ تر پیش میرن و زندگی میکنن که انگار برای هم ساخته شدن تا حال همو هی خوب کنن و هوای همو هی داشته باشن.

واقعا نمیدونم چطور بگم که شما ها خیلی خوبید و خودتون رو هربار خوب تر میکنید چون اینو خوب میدونید که خوبی و خوب بودن انتهایی نداره.

چقدر خوبه مسئله ها رو درک کردن و به دنبال راه حل مسائل حرکت کردن و در این مسیر چیزها یاد گرفتن. دیگه انجام اون کارها برای یک مسئله یک کار ساده و الکی یا بیهوده نیست بلکه کاری هست که با عشق و رشد انجام میشه و قطعا نتیجه چیزی جز خوبی نیست. حالا هر چی میخواد باشه. از نحوه آشپزی گرفته تا انجام پروژه های بزرگتر در مقیاس های متفاوت،…

تحسینت میکنم مریم جان که اینقدر عالی برامون توضیح دادی رنگ زدن های عالی تون که بخشی از تکمیل این پروژه هستند.واقعا زیبا بودن و زیباتر شدن این چوب های باکیفیت…

یک باغچه با درست کردن چندتا پنل که یک مکعب مستطیل رو تشکیل میدن و یک باغچه باکسی کاربردی،راحت و عالی میشه.

قراره با چیزهای موجود در پرادایس هم یک خاک غنی با کودهایی پر از مواد مغذی رو ایجاد کنیم. که از برگ ها و دستشویی مرغ ها و شاید ماهی های دریاچه یک خاک حاصلخیز بسازین….واقعا چه شوددستتون سبز

یاد یک خاطره افتادم شاید جالب باشه بگم ما در خونه قبلی که بیام اینجا واقعا بهشت رو تجربه کردیم. یک خونه ایی که رویایی حتی پیداش کردیم. یک خونه آپارتمانی اما ما که طبقه همکف بودیم و حیاط هم دست ما بود انگار نه انگار تو آپارتمان بودیم و جالبه با عزیزدلم و اجازه صاحبخونه با امکانات موجود یک باغچه باحال موقت درست کردیم و سبزی خوردن کاشتیم و بادمجان و توت فرنگی… (جالبه اول تو سبد های میوه چندتا بذر کاشتیم بعد کم کم هدایت شدیم به ساخت باغچه. که جالبه وقتی تصمیم گرفتیم به ساخت امکانات لازم مثل خاک هم خودش برامون فراهم شد. بذرها و بوت توت فرنگی خودش برامون رسید، واقعا جالب بود…چه گلدان های گلی بهمون توسط یکی از دوستان رسید و چقدر بهار و تابستان زیبا بود اونجا…الانم دان های همون گل ها رو داریم فرصت ایجاد کنیم میتونیم بکاریم و سبز بشن و حتی بذر سبزی هم داریم.)

چقدر جالب بود من اصلا نمیدونستم اخته میکنن. حالا برای چی و چرا به موقع اش میفهمم…چقدر خوبه که شما زبان یاد گرفتین در زمان مناسب و الان متوجه لهجه های غلیظ هر ایالت و روستایی هم میشین و نگران متوجه نشدن اون زبان های جدید یا لهجه های جدید نیستین چون میدونین یاد میگیرین و داستان یاد گرفتن پایانی نداره.

خب مسئله جدید و حل مسئله: دیده شدن پرنده شکاری در قفس مرغ ها و نفوذ از سقف لونه

راه حل: محکم کاری سقف و بستن راه نفوذ پرنده یا هر حیوان شکاری از قسمت بالایی لونه

ایده: کشیدن توری چندلایه روی سقف

و برای خم نشدن و شکم ننداختن توری به عنوان سقف لوله یا تیر یا چوب هایی رو بصورت افقی قرار بدهند.

که البته این ایده جواب نداد و قبل از اجرای ایده متوجه یکسری تضادها شدین. مثل کوتاه بودن قد درخت ها، شکم انداختن احتمالی تنه درخت های بریده شده، وجود یک انسان قد بلند و باصفا که وقتی سقف رو کاملا افقی بخواین بذارین سرشون میخوره.

بنظر من میشه سقف رو مثلثی ایجاد کنین با همون ایده های خودتون. یا بصورت سقف های قدیمی که شیروانی بود ایجاد کنین.

یا ایده دیگه اینکه بررسی کنید سقف آماده و قابل مونتاژ که محکم هم باشه چی موجوده.

قطعا به بهترین راه حل ها هدایت میشین حتما.

چقدر عکس العمات رو دوست داشتم استاد جان که با این همه تلاش اون ایده رو نگفتین الکی شد و حیف شد یا هر احساس دیگه بلکه خیلی قشنگ گفتین این درخت ها رو این بز و گوسفندها جذب کردن انگار و آوردین تا اونا دل سیر نوش جان کنن.

خدایا شکرت رسیدیم به مرحله بهره برداری از چوب ها رنگ خورده برای درست کردن فریم های باغچه…چقدر این آهنگ ماجراجویانه منو یاد سفر به دور آمریکا و خاطرات خوبش میندازه و یک لبخند بزرگ رو چهره ام اومد.ممنونم ازتون برای تمام بودنتون. برای تمام تلاش های قشنگ تون. برای تمام آگاهی هایی که میدین. برای تمام اشتراک های آموزنده تون. واقعا صمیمانه ممنونم ازتون …