https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/12/abasmanesh.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2021-12-01 06:02:592021-12-11 07:10:34سریال زندگی در بهشت | قسمت 227
87نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
امرو کارم رو با دیدن این فایل شروع کردم و اینقدر برام لذت بخش بوده که یقین دارم تا شب فول انرژی هستم
مدتها بود دنبال درست کردن چنین باغچه ای بودم و چقدر قشنگ هدایت شدم به این فایل که ببینم چطور باید پیش رفت
با تمام وجودم باید بگم استاد جان شما کار نمیکنید شاهکار میکنید دیدن فایلهای بیبینظیرتون نه تنها دیدگاه آدمو نسبت به قوانین جهان باز میکنه قانونمندی رو یاد میگیریم با خدای خودمون ارتباط بینظیری پیدا میکنیم خودمونو بهتر میشناسیم و ارتباط برقرار کردن با خودمون و دیگرانو خوب یاد میگیریم بلکه علاوه بر همه اینها از شما کلی اموزش کار و در زندگی و از مریم جان کلی فوت کوزه گری در خانه داری و مهمون داری و آشپزی یاد میگیریم بخدا شما دو نفر نظیر ندارید
خیلی خوشحالم که خداوند در این مسیر منو به سایت شما هدایت کرد و فقط خدا میدونه من چقدر از وقت شروع آشناییم با شما تا همین الان چه تغییراتی در تمامی جنبه های زندگیم رخ داده که به زودی همه اونهارو دونه به دونه براتون و برای دانشجوهای عزیز و هم ردیف خودم شرح میدم که انگیزه ای باشه برای همگی خیلی شما دو عزیز بینظیرو دوستتون دارم و بهترینهارو براتون ارزومندم و امیدوارم یه روزی برسه بتونم به اتفاق همسرم از نزدیک ببینمتون و کلی باهاتون حرف بزنم
ناگهان یکى از آن دو [زن] به سراغ او آمد در حالى که با نهایت حیا گام برمىداشت، گفت: «پدرم از تو دعوت مىکند تا مزد آب دادن [گوسفندان] را که براى ما انجام دادى به تو بپردازد.» هنگامى که موسى نزد او (شعیب) آمد و سرگذشت خود را براى او شرح داد، گفت: «نترس، از قوم ستمکار نجات یافتى».
و بعد از رحمت خداوند بر موسی..و آن یکی از دو دختر را به موسی به همسری در اورد..و استخدام ان شخص شد…و در آیه 28میگه..
[موسى] گفت: «[مانعى ندارد،] این قراردادى میان من وتو باشد؛ البته هر کدام از این دو مدت را انجام دهم ستمى بر من نخواهد بود [و من در انتخاب آن آزادم]؛ و خدا بر آنچه ما مىگوییم گواه است.»…
………
هدایت موسی.بعد از کشتن اون شخص.و ناچیز بودن و ناتوان بودنش در برابر خداوند،’اعلام کرد..خداوند قدم به قدم اونو، هدایت نمود..تا بتونه..به رشد و کمال خودش برای پیشبرد جهانش قدم برداره…و در ادامه ..به سرزمین طوی…از طرف خداوند هدایت شد.و اتفاقات بسیار بزرگی در سرزمین طوی بوجود اومد…و قوم ستمکار فرعون نابود شد..
…….
……
بنام خداوندیکه هر انچه که دارم از آن اوست..خداوندی که هر لحظه در حال هدایت من.بسمت سعادتمندی دنیا و اخرتمه!
این فایل از بهشتم…مهر بزرگی در این روزهایی که دارم سخت بخداوند برای تمامی کارهایم نیازمندشم…هدایت شدم…
تا بدونم مسیر درست با ادامه دادن و بهبود دائمی و مستمر و کار کردن روی خودمون و..کار کردن روی یسری کارهایی هست…که باید مدام در جهت درست برنامه ریزی بشه…
….
کار کرد استاد در این سفر بهشتیم!..
این درسها رو برام بیشتر بازگو کرد..
که هر بار با کار کردن و کسب تجربه ها…چیزهایی وسط به ما الهام میشه..که خیلی راحت تر و سریع تر و لذت بخشتر می شود…
دقیقا چند روز پیش همون کارهایی که روز اول کار کردن خیلی آبشنش جالب نبود حتی با اموزشمم…..اونچیزی که میگفت.تو حین کار ..خیلی رضایتو برام بوجود نمیورد…چون وجود خودم چیزهایی میطلبه ..وقتی گوش بحرفش میکنم خیلی بهتر میتونم نتیجه کاری درستی رو،به ارمغان بیاره…
الان تکنیکهایی بدست اوردم..که با کار کردش..خیلی تمییز تر و خیلی راحت تر..و زمان بهتری رو میتونم کارمو به پایان برسونم..
و همه اینها و این کارکردها رو لطف خدادند و این سریال..و پا گذاشتن روی ترسها یاد گرفتم..و نقطعه بولدش.همون بحث هدایت از طرف خداوند..هست…
و من این نوع خودشناسی رو با استمرار در بهبودها بدست اوردم…
مثل تمییز کاری محیط خونمون.
حیاطمون در سریعترین و تمییزی زیاد و با لذت بخشتر..و مخصوصا سرعت کار
غذا درست کردن…چه ابشنهای جدیدی و راحتری و بسیار خوشمزه..رو بدست اوردم.
بهبود توی شخصیتم برای تمامی کارهام.و صبور بودن در برابر حل مسئله..
نحوه کار کردنم در ایده الهامی.کار دستکش و کلاه فرمالیته مجلسی انجام میدم..و با طی کردن بهبودهای دائمی و پیوسته.و نتیجه کار عالی و بسیار لذت بخش..شد
نحوه ساخت الگوسازی لباس های مجلسی و شب و عروس با بهترین آموزشهای بروز دنیا..
که ترسهایم در طی چند سال.با هدایت الله پیش رفتم.و کارمو با همون ابزالات،’ دم دست شروع کردم به کار کردن.
و کلی بهبوده های شخصیتی..و کلی پا گذاشتن روی ترسهام..و ماندن بیشتر در احساس خوب…
و کلی نتایجهای درونی که نمیشه خیلیاشونو نوشت..و میخام بگم..
اونچیزی که استاد داره میگه..همیشه روی بهبود شخصیتتون کار کنید همینه!چون شخصیت چیزیه که خیلی میشه روش کار کرد هر چقدر روش کار میکنی ..نتایج زمین تا اسمون متفاوت میشه..
حل مسائلت برات اسانتر و راحتر میشه…
و کلی اتفاقات عالی تو برخوردت با خودت و دیگران بوجود میاد..و کلی خوشبختیها و سعادتمندی خداوند بهت داده میشه…
من با این سفر بهشتی و روزی که اوایل اومده بودم تو سایت خداوند مدام بهم میگفت…زندگی در بهشت.!!..
.روزی که شروع کردم هیچی نمیدونستم از این سریال..
زندگی من شخصیت من.ارزوهای من خاسته های من.با این سریال شروع شد…و چه جسارتهایی در درونم پیش اومد..
چقدر من با این سعرنامه سفر کردم.
چقدر با این سفرنامه حل مسئله کردم
چقدر با این سفرنامه.شخصیتم رفتارم تعقییر کرد که میدونم هنوز خیلی جاها کار دارم..
ولی میدونم این کار کردن روی خود،’تمامی نداره…
و این ادامه دادنها تا امروز نشانه خداوند چندین قسمت از این سریال زندگی در بهشت رو منو انداخت جلو…که بیام از نتایجمو بنویسم..
و بدونم چقدر مسیرم مسیر بهشتیه..چقدر حالم خوبه.چقدر توکلم و مخصوصا ایمان بخداوند و قوانینش که هیچ برگی روی زمین نمیفته عالیه!….
و میدونم باید ادامه بدم..و این ادانه هر روز میتونه قدردانی منو نسبت بخداوند بیشتر کنه..و این قدردانی و سپاسگزاری…در اینده چه درهایی برویم باز میکنه…
استاد عزیزم مریم عزیزم..لین سریال بهشتی رو نمیشه با هیچ چیزی مقایسه کرد…
چون بهشتمون کار کردن روی بهبود شخصیتت و پا گذاشتن روی ترسهاته…
چون بهشتمون..بها دادنه…نه حرف مفت زدنه..
بهایی که همجوره بهش پایبند باشی..
یادمه قبلنا..وقتی میخاستم یکار کوچیک اشتباه انجام بدم..میگفتم اینیبار رو اشکال نداره….
میدونی الان چی میگم..
با خودم میگم.اگه ینفر این کار رو با شخص خودت انجام بده چی میگی؟
این در مدت چند ثانیه تو ذهنم رد میشه…
و سعی میکنم دیگه انجامش ندم…
حالا این مثال پیش افتاده که خیلیا بهش بها نمیدن..من دارم خیلی روش زوم میشم..روش تمرکز میکنم..
چون اتفاقات ناجالب یا چیزی که اینده این اتفاقات اشتباه کوچک به بزرگ تبدیل میشه..میتونه خطر بزرگی همون سنگ بزرگی پیش پام قرار بگیره…و نزاره من بجاهایی خوب برسم.
دیگه هر کاری که میدونم اشتباهه..میام میسونجونمش و برای خودم منطقیش میکنم.اگه هم اونکار اون لحظه حوصله بر باشه..میگم اشکال نداره.بزار یه زمانیم طول بکشه بهتر از اینه انجامش بدم بعد احساسم بد بشه و نجوا شروع کنه بر خراب کردن و اتفاقات بیشتری رو بر حسب همین قانون برام بوجود بیاره..
چون وقتی قانون رو درک میکنی..خیلی بهتر میتونی..بهبودها رو انجام بدی..
چون بهبود کوچک باعث اتفاقات عالی میشه..همین کارکرد استاد عزیز.و استاد مریم زیبا تو این بهشتمون..این بهبودهای کوچک باعث رشد و کمالشون و پا گذاشتن روی ترسهاشون بشه…
و باعث شد..اون اتفاقات کوچک با بهبوده های کوچک…به بزرگترها برسه..
مثل اون سوله بزرگ..
و کلی قفسه بندی و کلی خرید وسایل دیگه..
و کلی پرورش جوجه .خرید طاوس و خرید بوقلمونها..ووووو هر روز یه داستانی تو این بهشت بوجود اومد…
و باعث شد تصادعدی.شخصیتها و نوع کار کردن تقویت پیدا کنه….
استادم اینهمه کار کردتونو بهتون تحسین میکنم..که هر بار شجاعت بخرج دادیین.و چقدر قوی شدین..
راستی..مریم جون تراکتور رروووندندد….و کلی چیزهای دیگه..
وای چه روزهای خوبی بود…
و این سریال به همراه فایل اموزشیم بود…که استاد داشتن در مورد اون صحنه ها با کلام قانون توضیح میدادن..
استاد یادتونه میگفتین این رابطه من و عزیز دلم رو خداوند برام چیده…
فردی که خودش همون قالبی که من میخامو داره..و نیازی نیست من تعقییرش بدم..وای خدای من چه پکیچ زیبایی از رابطه..
بخدا چه کسی همچنین زندگی بهشتی داره..دو فردی که ،بهم عشق میورزن.و کنار همدیگه بدون وابستگی شدید دارن با عشق و لذت زندگی میکنن…
و این فرد توحیدی میگه اینو خدای من ،به من هدیه داده…
چقدر مسیر درست و راستی خوبه.
مثل نخ کردن تو سوزنه…اگه سوزن جایگاهش درست و دقیق باشه اون نخ داخلش رد میشه..
و در نقطعه مقابلشم نخ باید صاف بدون پرز باشه..چون من سالیان ساله تو این شغلم..
چه مثالی!هدایت الله اومد بنویسم..
شده نخم پرزه..هر کاری میکنم تو سوزن رد نمیشه باید صاف و صیقلی بشه تا بتونه خودشو تو اون مسیر رد بده…
دقیقا راه راستم همینه…فقط مسیر لذته!
مسیر راست همه چیز مثل سریال زندگی در بهشت بهت میده اینقدر بهت میده که لعلک ترضات میکنه…
الان زندگی در بهشتم ،’لعلک ترضی رو میتونی حس کنی…
از نحوه کار کرد استاد..از نحوه نتیجه گیری در کارها..از نحوه شخصیت و کنترل ذهن در شرایط ناجالب.
وای خدای من چقدر بهشتم با کنترل ذهن.و ازامش و بهبود دائمی زیبا شده..
چقدر وسایلا زیبا و راحت و اسان شدند..چقدر همه چیز سر جاشه..
چقدر همه چیز عالی انجام میشه..
تبریک وتحسین…
وای استادم روزی که رفتین تراکتور رو بخرین چقدر خوشحال بودین..یادم اومد روزی که با بند بسته بودین به ماشین نقلیتون..درختای لب رودخونه رو میکشیدین بیرون….چقدر به جاهای خوب رسید..چقدر این تراکتور داره خدمت میکنه.خدایا شکرت بابت اینهمه تنوع در دنیای زیباییت..
وای خدای من..چه اهنگ زیبایی گذاشته بودین و لذت میبردین…
بابا اومده…مامان هولش بده..
یادتونه این اهنگ رو گذاشته بودین..
صحنه اون هات تاپ رو ..اون پنجره های خوشکل باصفا و دیدن دریاچه و درختا…
میدونی استاد منم عاشق نور خورشید و نمای اسمون شدم..
من همون روزها..اتاق شخصیمو و کاریمو..هر چی اسباب و اثاثیه که اتاقمو پر کرده بود..یه تعدادیش دور ریخته شد.یه تعدادیش بسته بندی شد..
پرده اتاقمو از بیخ و بنه کندم انداختم بیرون…
چون اتاقم دیگه تاریکی رو نمیخاد..دیگه میخاد با خودش و با من در صلح باشه…
وای خدای من چه روزهای خوبی بود…
استادم اتاقمو خودم مثل استای بنا،’با سیمان و کلی مخلوطات، طرح انداختم..هر کی میاد میگه این چیه..و کلی دکوراسیون رو خودم با همون امکاناتی که داشتم درست کردم..انسان وقتی تو مسیر درست قرار میگیره چه درهایی بروش باز میشه…
و کلی دیگه تعقییرات…تو خودم و تو این بهشتم بوجود اومد..که میخام بگمشون باید ساعتها نوشت و بیاد اورد…
چه روزهای خوبی بود..چقدر حالم خوب بود..با هر بهبود و غلبه بر ترس هیجانم شدید میشد..و قوی ام میکرد..
چقدر آرامتر شدم چقدر در برابر گفته های بیهوده سعی میکنم اعراض کنم.و نخام در حرفهام بدممم..بقول قرآن میگه آنهایی که در گره ها میدمند…
چقدر بیخیالی و ارامش لذتبخشه..
چقدر حال خوب داشتن عالیه…
.چقدر با خدای خود بودن عالیه…
چقدر تمرکز روی نکات مثبت داشته هات عالیه..
چقدر چیدن علفهای هرز عالیه…
و کلی اتفاقات عالی رو در این بهشتم تو زندگیم بوجود اوردم…
میدونی چرا؟چون میخاستم معمولی نباشم…
چون میخاستم زندگی رو با تمام وجودم تجربه کنم.
چون میخاستم میوه های وجودیم پر ثمر باشن.
چون میخاستم آینده عالی داشته باشم و اشرف مخلوقات بودنمو حس کنم..
و میخاستم رابطه خودمو با خداوند تقویت کنم رشدش بدم..
وای چقدر من با این سفر الهامات الهی رو دریافت کردم..
چقدر این سفر همه جوره تو زندگیمون تعقییر بوجود اورد..چقدر لحظات زیبا و خوش پر از سعادت بود..
میخام بگم..
ورود من به این بهشت زیبا…رقم خورد..
من این سریال بهشتی رو تو یکی از پستهاتون دیدم..
انگار همون موقع خداوند قلب منو به شما جوش داد..تا من وارد سایتتون بشم..
میدونی صحنه شما و عزیز دلتون در اون بارش باران بود..همونجابهم گفته شد تو با این شخص ،’به موفقعیت میرسی…
خدایا شکرت که بهم گفتی تو هدایت شده هستی…
خدایا شکرت که از نتایجم در این دو سال خورده ایی نوشتم..
واقعا چه روزهایی داشتیم..
چه ترسها درونمو حکم ران میکرد..ولی بهم میگفت این برات خوبه باید ادامه بدی..
و امروز نتایجها یکی پس از دیگری داره بیشتر برام بولد میشه..داره بیشتر وارد زندگیم میشه..به امید روزهای هنوز بهتر..و میدونم این بهتر شدن هیچ وقت تمامی نداره…
که این نماد فراوانی خداونده ،’که چه کاری میتونه در اینده برامون به ارمغان بیاره.
و در اخر صحبتهام بگم.مریم جون..خوب تفکری کردین و راجع به بهبود و نتایجها…
این بهبود در این بهشت..برای ما هم خیلی چیزها رو رقم زد…
و شخص منم،’ همزمان پای به پای شما با این سریال رشد کردم..و کنترلذهن کردم..
و خوشحالم که دارم نتایجی درست و صحیح میگیرم…
و صد البته..چقدر ایمانم بخداوند و ارامشم قوی تر شده…چقدر متوکلتر شدم در برابر چیزی که نمی بینمش…
مثل شماها ..کنترل ذهنتون در انجام و پایان رسیدن ،اون سوله بزرگ.چه درسهایی رو بزام بوجود اورد..
و ناگفتنه نمونه این خودسازی انتهایی نداره…که باز باید بهبود رو یادم نره.از کجا به کجا رسیدم..و این بهبود دقیقه ایی باشه..نه بصورت زیکزاکی!.
به امید بهترین بهبودها و ادامه دادن تو مسیر راستی و متوکل بودن بخداوند…..
و در اخر..چه روزهای خوبی با خانواده راین و اون بچه های خوشکلشون و اون جیکاب خوش ذوق داشتیم..وای من عاشق این خانواده ام..چقدر همه چیزشون درست و دقیق سرجاشه..واقعا چقدر میشه درس گرفت…
و در نهایت اون خانواده..که کلی بچه داشتن..کلی غذاهای اتیشی درست کردن..
چقدر درسها یاد گرفتیم..چقدر غذاها یادگرفتیم..
چقدر همه چیز سکوت و ارامش داشت..میدونی تو این همهمانیها..چقدر همه چیز دقیق سرجاش بود…
چقدر فضا فضای الهی و شاد و ارامشبخش و قوی ای بود…
من همیشه از بچگی از این سریال های خارجی خوشم میومد..
که افراد چقدر با هم هماهنگن.چقدر حالشون خوبه..
و در اخر صحبتهام…میخام خداوند را شکرگزار باشم…که مرا هدایت نمود.تا شخصیت 30خورده ایی از سالمو نابود کنم..و تبدیلش کنم به پاکی و سفیدی…و امروز و هر روز نتایجش کم کم داره بصورت ارامش و توکل بسمت زندگیم میاد…
انشالله بتونم حرفهام به عمل تبدیل بشه..و بتونم مقید و متاهد تو در اینراه با انرژی زیاد ثابت قدم باشه…
مثل کارکرد شما در پردایس..و نخواهیم همرنگ جماعت باشیم!…
و خیلی خوشحالم که بفردی تبدیل شدم..که کاملا دارم،’خارج از عرف جامعه ام عمل و نتیجه میگیرم..و شجاعتی تو وجودم اومده..که قادرم هر کاری رو که بخام انجام بدم…(..اینم بگم…با کمک هدایت الله)
و صلات خودمو بجا بیاورم! ….
خدایا چنانکن سرانجام کار تو خوشنود باشی و ما رستگار..
خداروشکر الان بهتر میشه ارزش ابزار رو درک کرد ، این وسایلی که خریدین بسیار تو عمل کار رو راحت تر کرده ، هر موقع با ابزار کار میکنید یه ایده جدید میگیرین که همون موقع عملی میکنید
اومدن مهمونای جدید پرادایس رو زیباتر و دلپذیر تر میکنه ، چقدر لذتبخشه که انسان علایقش رو تجربه کنه.
به پرادایس که نگاه میکنم ،چرخش فصل ها و تغییر لباس پارادایس مثل حرکت کردن و نو شدن هست ، برگ ها میریزند و برگ های جدید رشد میکنن و زندگی ما هم همینه
به وضوح حرکت کردن و یاد گرفتن شما رو میشه دید ، به طوری که الان توی کارهای پارادایس به خودتون متکی هستید و میرید یاد میگیرید و عمل میکنید .
در شما بسیار حس اعتماد به نفس از انجام کارهاتون رو میشه دید ، انگار تمرینی هست برای لذت بردن و شناخت خودتون.
این فایل های شما خیلی هدف داشتن هر روزه و حرکت کردن رو یاد اور میشه ، منم برنامه مرتب هر روزه برای انجام کارها دارم و خدا میدونه که چقدر لذت بخش شده زندگی .
هر روز یه ذره بهتر چه تغیراتی بزرگی طی این مدت ایجاد کرده. اگر هر روز 1٪ بهتر شویم ، در یک ماه و یکسال ما ادم کاملا جدید هستیم که 365 درجه تغییر کردیم
مثل زمانی گه تصمیم گرفتم رفتارمو شخصیتمو طرز فکرمو عوض کنم
همین دیروز همسرم بهم گفت آرزو تو در فلان مورد خیلی خوب شدیا بعد یه لحظه نگاه کردم دیدم آررره چقد عالی شدم اما انقدر نرم بوده که هیچ فشاری بهم نیومد
یادم اومد به زمانایی که زور میزنم تا یه چیزی رو تغییر بدم و همه چیو به کام خودم تلخ میکنم
یادم اومد به شخصیت سال قبلم که نمیشناسمش اگه مکتوب نکرده بودم و فکر میکردم من کلا همینجور بودم
تغییراتی که انقد نرم و طبیعی رخ دادن که انگار روند زندگی همینه و عادیه ولی اگه اون استمراره رها بشه میبینم که چقد عادی و نرم همه چی بدتر میشه
باید بارها و بارها یادم باشه که عجله نکنم که هروقت نجوای بدو بدو اومد مهارش کنم و تو فاز عجله نرم که جز تلخی و زجر چیزی نداره
زندگی یه فرایند لذتبخشه معیار و ملاکم همین لذت و رضایت باشه ، اگه دارم جوری پیش میرم که رضایت درونی دارم که لذت میبرم که حالم خوبه ادامش بدم و رها نکنم و عجله نکنم مثل داستان مرغ تخم طلای بچگی ها که مرغش هر روز یه تخم میداد و گفت خب الان اوکیه بزار بکشیمش که به کلی تخم طلا برسیم یه وقتایی همه چی عالی پیش میره یهو سوار اسب عجله نشم بگم بزار یهو بترکونم … تجربه ثابت کرده خودم میترکم :-)) بزارم تکاملی و مستمر پیش برم و لذتمو ببرم و عشق کنم ، اجازه بدم حل بشم تو این جریان لذتبخش زندگی
مثل این مکان بهشتی که کلی بهبود توش داده شده منم همه بهبودامو نوشتم گاهی برمیگردم و میبینم که من کجا بودم و الان کجام اونوقته که به خودم افتخار میکنم و بیشتر شاکر خدای خودم میشم
از خداوند سپاسگزارم بابت هدایت امروزم به این روز زیبا از روزهای زیبای استاد عباسمنش.
من همیشه تو ذهنم بوده که با یاری خدا در خونهای که قراره داشته باشم، یک کارگاه بخصوص نجاری هم داشته باشم با امکانات و ابزار کامل.
با اینکه تجربه زیادی در نجاری ندارم، اما میدونم مثل استاد عزیزم میتونم با آموزش های یوتیوب به راحتی مهارت هاش رو یاد بگیرم.
من عاشق خلق کردن چیزها هستم، از بچگی هم دوست داشتم با مهارتهای فنی مثل برق و نجاری و جوشکاری و با ترکیب این مهارتها چیزهای قابل استفاده خلق کنم؛ هرچند کلا مسیر زندگیم طوری پیش رفت که به سمت این مهارت ها نرفتم :)
آزادی زمانی و مالی استاد نازنینم رو تحسین میکنم و شوق فراوانی رو در من ایجاد میکنه که من هم روی باورها و افکارم بیش از پیش کار کنم، من هم روز به روز باورهام رو توحیدی تر کنم چون زندگی در سایه الله بسیار بسیار زیباتر میتونه باشه.
سوله بزرگتون رو تحسین میکنم که هم یک پارکینگ بزرگ برای وسیله های نقلیه محسوب میشه و هم یک کارگاه بزرگ خدارو هزاران بار شکر
ذوق خانم شایسته با دیدن جوجه اردک ها بیشتر از خود جوجه اردک ها من رو به وجد آورد انگار که من خودم دارم کاکل اونها رو لمس میکنم.
بعد تماشای این فایل که هدایت رب بود برای دیدن آنچه که سالها در ذهنم بود و الگو گرفتن و تحسین کردن و سپاسگزاری بابت اونها، احساس خیلی خوبی پیدا کردم.
بسیار سپاسگزارم از شما که مارو در لحظه های نابتون از زندگی الهی و بی نظیرتون شریک میکنید و این احساس خوب رو به بقیه انتقال میدین، سپاس فراوان️
سلاااااام و صد سلام به خانواده بزرگ و قشنگ و صمیمیم
سلام گرم به استادم ب مریم جون زیبا و مهربونم
ایوووول کارای نجاری من عاشق کار با چوبم خصوصا ک ابزار کارت حرفه ای باشه دگ چ شود یعنی استاد توی همه چی متفاوت عمل میکنین که لایق این زندگی سراسر با عشق هستین اون موقعی که پیچارو ب صورت اوریب زدین گفتم ایول تغییر زاویه دید، میشه خیلی ساده و ب روش همیشگی زد ولی اینجوری محکم تره چقد حال خوبی داره کار کردن با چوبا و البته ارزش ابزار حرفه ای و هیولا چقد راحت با سه شماره پیچ شدن و تموم شدن به به چقد رااااااحت عین کره برید چوبهای با اون ضخامت رو دمت گرمممممم ..
چقد حس خوبیه ک هرچی ک نیاز داری درجا اوردر بدی و خیلی زود برات بیارنش و حتی تو کارگاهم انباکس کنی چ هیولااااااییه چفکر خوبییه ک شارژر و باطری هم داره و برای سفارشای بعد دگ نیازی نیست سفارش بدی یکی از حسن های خرید از این شرکت هاس و ایده خیلی خوبیه برای معتاد شدنمون مثال آمازون خیلی برام جالب بود هدایت و تکامل همینه ها آروم و بی سر و صدا ولی نتیجه قوی و عالی فقط نباید بذاری ک برای ذهنت عادی بشه….
خدااااایااااا اردکارو ببین فوکولاشونو خیلی بامزن چقد خوش بحالشونه قراره جایی زندگی کنند ک پر از حال خوبه فقط اونجایی ک اون یدونه اومد تا گرم شه
چقد محترم و با شخصیت هستن اینایی ک سفارشامونو میارن ماشالا بهشون
مریم جونم ممنونم ک پشت شاپ قدیمی و ب ماهم نشون دادی با هرقدمی ک برمیداری انگار ما هم داریم باهات راه میرم چقد باز شد اونجا و باز هم قدرت و ارزش ابزار اون دو تا صندلی چوبی و ک کشف کردیم نمیدونم چرااااا من حس خیلی خوبی دارم بهشون یجوری مرموزن انگار …
مرغها کنار بزها چقد ریلکسن و تو صلحن هرکدوم غذای خودشونو پیدا میکنن و لذت میبرن چقدددددد پرادایس زیباست الهی صدهزار مرتبه شکرت
تغییرات خیلییییی زیاده مریم جونم همشم با لذت بوده من سریال زندگی در بهشت رو کامل نگاه نکردم چون با نامزدم قرار گذاشتیم تو خونه خودمون شروع کنیم و از اول سریال مورد علاقمونو ببینیم و تحلیلش کنیم و چقدم براش ذوق داریم، هرسری ک نشونم اومده نگا کردم و کیف کردم مثلاً خرید چیکن شاپ ها نصبشون راه اندازی کارگاه و تمیزکاریش وقتی استاد نبود، برداشتن نرده های چوبی کنار خونه و عالی تر شدن ویو دریاچه پاکسازی و آتیش زدن پیچک ها و علف های هرز،خرید تراکتور،ماری که آروم آروم میومد تا ی غذای تپل گیرش بیاد ک گیر استاد جانم افتاد و غلبه بر ترسش و دیدیم….
همه اینا آروم بودن و بی سر و صدا مریم جون انقد ک پیشتون همه چی خوش میگذره و هرروز ی ایده جدید برای بهبود (ب قول استاد چطور از این بهتر،چطور از این راحت تر )فقط لذت و لذته جز این نیس …
عاشقتونم که هرروز ب ورژن عالی خودتون تبدیل میشین و فقط حال خوب دارین حتی تو اوج بزرگترین چالش الهی صدهزار مرتبه شکرت…
در پناه الله تنها فرمانروای عالم شاد و سلامت و ثروتمند باشین عزیزانم..
تغییرات که خیلی خیلی زیاد بوده ولی تا اونجایی که ذهنم یاری میکنه مینویسم
اول می خوام از تغییر مریم جان عزیزم بگم .توی این سریال شما خیلی تغییر کردید . من شمارو همیشه تحسین میکنم و با دوستم درمورد تغییرات شما چندبار صحبت کردیم.
خب شما اوایل جلو دوربین نمیومدید همیشه برام سوال چرا؟به این فکر میکردم که ایده این کار باشما بوده و خودتون خیلی علاقه دارید به فیلم گرفتن و مستند کردن موضوعات ولی چرا جلوی دوربین نمیاید ولی کم کم این کارو کردید یادمه اوایل خیلی کم میومدید جلو دوربین ولی الان خیلی زیاد شده
ترستون از حیوانات که الان خیلی خیلی بهتر شده و میرید نوازششون میکنید . راستش من خیلی میترسم از حیوانات تقریبا میتونم بگم از همه چیزمیترسم و شما توی این قضیه الگوی خوبی برای من هستید
ترستون از تنهایی و تاریکی که به خوبی باهاش کنار اومدید توی این قضیه هم من ترس هایی دارم اما دارم قدم هایی برمیدارم و البته باید بگم سپاس از شما و استاد عزیز .خیلی خیلی تحسینتون میکنم
انجام دادن کارهای جدید و به چالش کشیدن خودتون که شما و استاد مثال بسیار روشنی در این قضیه هستید مثل موتورسواری ،شنا کردنتون، یاد گرفتن کارهای فنی، نجاری کردن و….
استاد عزیز هم که اوایل مخالف بودن با فیلم گرفتن ولی الان خودشون بعضی اوقات فیلم میگیرن . استاد عزیز فیلم هاتون با دِرون خیلی زیباست سپاسگذارم تقریبا الان میدونم پرادایس توی فصل های مختلف چه شکلیه و یه نمای کلی توی ذهنمه
درمورد تغییرات پرادایس میتونم بگم :
قطع کردن درختا و درخچه های هرز که باعث شد فضا زیباتربشه و فرصتی بشه برای رشد بقیه گیاهان
نورپردازی که انجام دادید
بریدن نرده های اطراف خونه که واقعا ویو عالی شد
خریدن تراکتور
خریدن شاپ و بعد درست کردن کارگاه بزرگ
یعنی دقیقا توی هرکارتون تکامل دیده میشه حتی زمانی که تراکتور توی گِل گیر کرد
خریدن ابزارهای متفاوت
درست کردن فلکه مریم
اینکه بعضی اوقات میرفتید تمپا و مریم جان پرادایس میموندن خیلی جالب بود
خریدن مرغ و خروس ، که خودتون تخم مرغا رو میخریدید و میزاشتین توی دستگاه
خریدن طاووس
تخم گذاشتن مرغاتون خداروشکر اونقدر زیاد بود که صادر میکردید
خریدن گوسفندا
نجاری کردن و ساختن چیکن شاه و چیکن تراکتور
چه قدر تجربه ها کسب کردید و هی بهتر و بهتر میشدید
سوزاندن علف های هرز البته که من هی میگفتم خدایا یه دفعه جوری نشه که نشه جلوی آتش رو گرفت
همش درحال تجربه بودید. من اگه بخوام بازم بگم باید تا فردابنویسم ولی میتونم بگم اگه قرار باشه بهم بگن از دیدن این سریال اولین کلمه ای که میاد تو ذهنت چیه من میگم تکامل
تاحالا به این واضحی اجرای تکامل رو در زندگی هیچکس ندیده بودم
من بخش آنلاکسینگ ها رو خیلی خیلی دوست دارم و همچنین آشپزی کردن مریم جان عزیزم و از شماسپاسگذارم بابت توضیحات مفیدی و کاملی که میدید
من که خیلی چیزا ازشما یاد گرفتم و تلاش میکنم در زندگی خودم ازشون استفاده کنم
بعضی اوقات ناخودآگاه بابت این همه زیبایی گریه میکنم
و همینطور هی میگم خداروشکر(اینم از شما یاد گرفتم استاد عزیزم همیشه میگید خداروشکر حتی شاید جالب باشه یک بار داشتید یه کاری میکردید دقیق یادم نیست چه کاری با خودم گفتم الان استاد میگه خداروشکر و همون موقع گفتید)و تحسین میکنم شمارو،این طبیعت زیبا مهموناتونو و….واقعا برای خودمم جالبه از بعد این اتفاقا بیشتر میرم گردش و تفریح حتی یه بار رفتم یک جایی در دل طبیعت احساس میکردم اومدم پرادایس شاید شباهت چندانی نداشت ولی من این احساس رو داشتم
خدا هزار مرتبه شکر که به این کامنت زیبا هدایت شدم جالبه اینکه من بی نهایت دلم شمال میخواست و دوستم غیرمنتظره گفت بیا بریم و لی چون یکی از همراهه سگ همراش داشت و من خیلی از سگ میترسم علیرغم میلم رد کردن ولی با خودم ای ساناز سفرشمال رو رد کردی بخاطر ترس از سگ و ایم که خیلی خوش میگزره بیا برو …تا اینکه به این کامنت هدایت شدم علیه مریم جون به ترس از حیوانات و اینکه من این نشانه رو گرفتم و الان هم در کنار دوستان توو راه شمالیم
به نام خدای مهربان سلام به استاد عزیز و خانم شایسته نازنین و دوستان گرامی خداروشکر بابت دیدن این بهشت زیبا خدای من چه روز خوبی هست امروز واقعا تحسین برانگیزه این همه فراوانی و ثروت و نعمت خدایاشکرت تحسین میکنم این طرز زندگی کردن واین تجربه های بینظیر و این شوق وذوقی که تو شما دو عزیز هست واقعا تحسین برانگیزه خدایاشکرت تحسین میکنم این ابزارهای هیولا رو تحسین میکنم این همه ایده واسه راحت تر شدن کارا خدایاشکرت واقعا چقد این اردک ها نازن چقد این بچه ها انرژی خوبی میدم خدایاشکرت چقد این پردایس کار و سرگرمی داره هر روز واقعا تحسین برانگیزه خدایاشکرت و چقد شما خوبین چقد صبور و با عشق تک تک چالش و تضاد رو باعشق حل کردین واقعا تحسین برانگیزه خدایاشکرت من وقتی شما رو میبینم و کاراتون رو میبینم واقعا لذت میبرم و دوست دارم اون امکانات رو داشته باشم اما به نظر من این فقط نگاه شما و احساس خوبتون این زندگی واین امکانات رو زیبا کرده و یه شور وشوقی به ما هم میده تا مثل شما رفتار کنیم بعضی وقتا شما خسته شدین ولی بازم خم به ابرو نیاوردین وفقط سپاسگزاری کردین من این شخصیت رو از خدا میخوام که تو هر شرایطی از لحظه ام لذت ببرم و شکرگزار باشم واقعا ازاین همه صلح و این همه هماهنگی واقعا تحسین برانگیزه خدایاشکرت دقیقا زندگی همینه ولی ما انقد یه جور دیگه فک کردیم انگار همش منتظریم که یه اتفاق عجیب غریب بیفته خخخ چقد تغیرات ایجاد شد واقعا خرید تراکتور خرید آرمی خرید چیکن شاب و کاراج خرید بچه ها خرید اسکوتر ها خرید کلی ابزار هیولا خرید قهوساز خرید دستگاهای هیولا و پرژکتور نصب کردن چراغو نی خونه داخل و بیرون غلبه برترسهای استاد و خانم شایسته یادگیری ها تمیزکاری خونه و بیرون خونه درست کردن سازه و چیکن شاب بزرگ خرید طاووس و خروس و الانم اردک درست کردن میز کار جاکفشی باز کردن راه واسه پیاده روی توجنگل تمیزکردن کنار اون رودخونه توجنگل ودیدن لاکپشت کوچلو سوارشدن جت اسکی و پیتزا درست کردن و خیلی چیزها دیگه واقعا لذت بردم واین لذت واقعا از اون احساس وانرژی خوب خودتون میاد که بهش میدید چون همه ی کارها رو واقعا خودمون داریم و شما واقعا تصمیم جدی گرفتین که تا آخر عمر ازاین زندگی که پر از تجربه های زیبا هست فقط فقط لذت ببرید و حتی تو تضاد رو هم جوری برداشت دارید که ما وقتی نگاه میکنیم میگیم خدایا یه تضاد بیاد من بتونم حلش کنم واقعا تحسین میکنم شما دو عشق رو و تحسین میکنم رابطه رویایی تون رو که این همه مدت واقعا هرروز انگار تازه با هم آشنا شدین با هم محترم و باتمام عشق با هم رفتار کردین و همکار ودوست بودین واقعا تحسین برانگیزه واقعا جایی ندیدم واقعا سپاسگزارم از شما دو عزیز خدایاشکرت که من میتونم اینها رو ببینم و قانون اینه که به هرچی توجه کنی به وجودش میاری خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت در پناه الله یکتا شاد ثروتمند وسعادتمند در دنیا وآخرت باشید دوستتون دارم
سلام به استاد عزیز و مریم جان نازنین
امرو کارم رو با دیدن این فایل شروع کردم و اینقدر برام لذت بخش بوده که یقین دارم تا شب فول انرژی هستم
مدتها بود دنبال درست کردن چنین باغچه ای بودم و چقدر قشنگ هدایت شدم به این فایل که ببینم چطور باید پیش رفت
با تمام وجودم باید بگم استاد جان شما کار نمیکنید شاهکار میکنید دیدن فایلهای بیبینظیرتون نه تنها دیدگاه آدمو نسبت به قوانین جهان باز میکنه قانونمندی رو یاد میگیریم با خدای خودمون ارتباط بینظیری پیدا میکنیم خودمونو بهتر میشناسیم و ارتباط برقرار کردن با خودمون و دیگرانو خوب یاد میگیریم بلکه علاوه بر همه اینها از شما کلی اموزش کار و در زندگی و از مریم جان کلی فوت کوزه گری در خانه داری و مهمون داری و آشپزی یاد میگیریم بخدا شما دو نفر نظیر ندارید
خیلی خوشحالم که خداوند در این مسیر منو به سایت شما هدایت کرد و فقط خدا میدونه من چقدر از وقت شروع آشناییم با شما تا همین الان چه تغییراتی در تمامی جنبه های زندگیم رخ داده که به زودی همه اونهارو دونه به دونه براتون و برای دانشجوهای عزیز و هم ردیف خودم شرح میدم که انگیزه ای باشه برای همگی خیلی شما دو عزیز بینظیرو دوستتون دارم و بهترینهارو براتون ارزومندم و امیدوارم یه روزی برسه بتونم به اتفاق همسرم از نزدیک ببینمتون و کلی باهاتون حرف بزنم
سلام به استاد عزیزم ومریم جانم
نشانه امروزم این زندگی در بهشت
خدایا شکرت برای فراوانی و زیبایی هات
خدایاشکرت کمکم کن تا هرروز روی بهبود شخصیتم کار کنم…
خدایا کمکم کن تا بتونم در این مسیر توحیدی
رو درک وعمل کنم.
خدایا خدای قشنگم از عملت از معرفتت برمن ببخش تا بهتر درکت کنم
ایمانم قوی تر کن
ثابت قدمم کن تواین مسیر توحیدی
خدایا، خدای قشنگم من عاشقتممم
مرسی ک همیشه داری هدایتم میکنی
مرسی ک امروز بهم گفتی
ب میزانی ک منو باور میکنی همون جوری باهات برخورد میکنم
خداوند ب قدر فهم تو کوچک میشود
ب قدر آرزوی تو بزرگ میشود
هرچقدر باورش کنی ب همون اندازه برات کار انجام میده
خدا همه چیز میشود همه کس را
بخدا خدا همه چیز میشه برام.
خدایا شکرت امروز روز عالی داشتم..
اول اینکه مشتریای لاکچری و مودبی داشتم
دوم اینکه رابطه ی فوقالعاده ای عاشقانه ای که با عشقم داشتم
خدایا شکرت که عشقم بازم منو سوپرایزم کرد
وبرام گوشت خرید بدون اینکه من در خواست کنم .. و رفت وبرام لیمو ترش هم آورد میدونه که من دوست دارم و منو هر لحظه خوشحالم میکنه..
خدایا شکرت برای غذاهای خوشمزه وعالی که درست میکنم و مشتریام راضی هستن.ولذت میبرم.
خدایا شکرت ..
خدایاشکرت که رابطه ام با پدر و مادرم رو به بهبوده و بابام خودش بهم زنگ زد و همونجا یاد استاد افتادم که در قدم هشتم میگه که روند طبیعی جهان رشده…
طبیعیه که نعمت وثروت و روابط عالی داشته باشی..
و تضادی که پیش میاد تو توجه نکن..خود قانون جهان برات حلش میکنه…
و دقیقا خودش اتفاق افتاد.و بابام خودش بهم زنگ زد و من همونجا فقط گفتم خدایا شکرت
خدایا شکرت
بنام خداوند بخشنده مهربان.
فَجاءَتْهُ إِحْداهُما تَمْشِی عَلَى اسْتِحْیاءٍ قالَتْ إِنَّ أَبِی یَدْعُوکَ لِیَجْزِیَکَ أَجْرَ ما سَقَیْتَ لَنا فَلَمّا جاءَهُ وَ قَصَّ عَلَیْهِ الْقَصَصَ قالَ لاتَخَفْ نَجَوْتَ مِنَ الْقَوْمِ الظّالِمِینَ [25]
ناگهان یکى از آن دو [زن] به سراغ او آمد در حالى که با نهایت حیا گام برمىداشت، گفت: «پدرم از تو دعوت مىکند تا مزد آب دادن [گوسفندان] را که براى ما انجام دادى به تو بپردازد.» هنگامى که موسى نزد او (شعیب) آمد و سرگذشت خود را براى او شرح داد، گفت: «نترس، از قوم ستمکار نجات یافتى».
و بعد از رحمت خداوند بر موسی..و آن یکی از دو دختر را به موسی به همسری در اورد..و استخدام ان شخص شد…و در آیه 28میگه..
…
قالَ ذالِکَ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ أَیَّمَا الْأَجَلَیْنِ قَضَیْتُ فَلا عُدْوانَ عَلَیَّ وَ اللهُ عَلى ما نَقُولُ وَکِیلٌ [28]
[موسى] گفت: «[مانعى ندارد،] این قراردادى میان من وتو باشد؛ البته هر کدام از این دو مدت را انجام دهم ستمى بر من نخواهد بود [و من در انتخاب آن آزادم]؛ و خدا بر آنچه ما مىگوییم گواه است.»…
………
هدایت موسی.بعد از کشتن اون شخص.و ناچیز بودن و ناتوان بودنش در برابر خداوند،’اعلام کرد..خداوند قدم به قدم اونو، هدایت نمود..تا بتونه..به رشد و کمال خودش برای پیشبرد جهانش قدم برداره…و در ادامه ..به سرزمین طوی…از طرف خداوند هدایت شد.و اتفاقات بسیار بزرگی در سرزمین طوی بوجود اومد…و قوم ستمکار فرعون نابود شد..
…….
……
بنام خداوندیکه هر انچه که دارم از آن اوست..خداوندی که هر لحظه در حال هدایت من.بسمت سعادتمندی دنیا و اخرتمه!
این فایل از بهشتم…مهر بزرگی در این روزهایی که دارم سخت بخداوند برای تمامی کارهایم نیازمندشم…هدایت شدم…
تا بدونم مسیر درست با ادامه دادن و بهبود دائمی و مستمر و کار کردن روی خودمون و..کار کردن روی یسری کارهایی هست…که باید مدام در جهت درست برنامه ریزی بشه…
….
کار کرد استاد در این سفر بهشتیم!..
این درسها رو برام بیشتر بازگو کرد..
که هر بار با کار کردن و کسب تجربه ها…چیزهایی وسط به ما الهام میشه..که خیلی راحت تر و سریع تر و لذت بخشتر می شود…
دقیقا چند روز پیش همون کارهایی که روز اول کار کردن خیلی آبشنش جالب نبود حتی با اموزشمم…..اونچیزی که میگفت.تو حین کار ..خیلی رضایتو برام بوجود نمیورد…چون وجود خودم چیزهایی میطلبه ..وقتی گوش بحرفش میکنم خیلی بهتر میتونم نتیجه کاری درستی رو،به ارمغان بیاره…
الان تکنیکهایی بدست اوردم..که با کار کردش..خیلی تمییز تر و خیلی راحت تر..و زمان بهتری رو میتونم کارمو به پایان برسونم..
و همه اینها و این کارکردها رو لطف خدادند و این سریال..و پا گذاشتن روی ترسها یاد گرفتم..و نقطعه بولدش.همون بحث هدایت از طرف خداوند..هست…
و من این نوع خودشناسی رو با استمرار در بهبودها بدست اوردم…
مثل تمییز کاری محیط خونمون.
حیاطمون در سریعترین و تمییزی زیاد و با لذت بخشتر..و مخصوصا سرعت کار
غذا درست کردن…چه ابشنهای جدیدی و راحتری و بسیار خوشمزه..رو بدست اوردم.
بهبود توی شخصیتم برای تمامی کارهام.و صبور بودن در برابر حل مسئله..
نحوه کار کردنم در ایده الهامی.کار دستکش و کلاه فرمالیته مجلسی انجام میدم..و با طی کردن بهبودهای دائمی و پیوسته.و نتیجه کار عالی و بسیار لذت بخش..شد
نحوه ساخت الگوسازی لباس های مجلسی و شب و عروس با بهترین آموزشهای بروز دنیا..
که ترسهایم در طی چند سال.با هدایت الله پیش رفتم.و کارمو با همون ابزالات،’ دم دست شروع کردم به کار کردن.
و کلی بهبوده های شخصیتی..و کلی پا گذاشتن روی ترسهام..و ماندن بیشتر در احساس خوب…
و کلی نتایجهای درونی که نمیشه خیلیاشونو نوشت..و میخام بگم..
اونچیزی که استاد داره میگه..همیشه روی بهبود شخصیتتون کار کنید همینه!چون شخصیت چیزیه که خیلی میشه روش کار کرد هر چقدر روش کار میکنی ..نتایج زمین تا اسمون متفاوت میشه..
حل مسائلت برات اسانتر و راحتر میشه…
و کلی اتفاقات عالی تو برخوردت با خودت و دیگران بوجود میاد..و کلی خوشبختیها و سعادتمندی خداوند بهت داده میشه…
من با این سفر بهشتی و روزی که اوایل اومده بودم تو سایت خداوند مدام بهم میگفت…زندگی در بهشت.!!..
.روزی که شروع کردم هیچی نمیدونستم از این سریال..
زندگی من شخصیت من.ارزوهای من خاسته های من.با این سریال شروع شد…و چه جسارتهایی در درونم پیش اومد..
چقدر من با این سعرنامه سفر کردم.
چقدر با این سفرنامه حل مسئله کردم
چقدر با این سفرنامه.شخصیتم رفتارم تعقییر کرد که میدونم هنوز خیلی جاها کار دارم..
ولی میدونم این کار کردن روی خود،’تمامی نداره…
و این ادامه دادنها تا امروز نشانه خداوند چندین قسمت از این سریال زندگی در بهشت رو منو انداخت جلو…که بیام از نتایجمو بنویسم..
و بدونم چقدر مسیرم مسیر بهشتیه..چقدر حالم خوبه.چقدر توکلم و مخصوصا ایمان بخداوند و قوانینش که هیچ برگی روی زمین نمیفته عالیه!….
و میدونم باید ادامه بدم..و این ادانه هر روز میتونه قدردانی منو نسبت بخداوند بیشتر کنه..و این قدردانی و سپاسگزاری…در اینده چه درهایی برویم باز میکنه…
استاد عزیزم مریم عزیزم..لین سریال بهشتی رو نمیشه با هیچ چیزی مقایسه کرد…
چون بهشتمون کار کردن روی بهبود شخصیتت و پا گذاشتن روی ترسهاته…
چون بهشتمون..بها دادنه…نه حرف مفت زدنه..
بهایی که همجوره بهش پایبند باشی..
یادمه قبلنا..وقتی میخاستم یکار کوچیک اشتباه انجام بدم..میگفتم اینیبار رو اشکال نداره….
میدونی الان چی میگم..
با خودم میگم.اگه ینفر این کار رو با شخص خودت انجام بده چی میگی؟
این در مدت چند ثانیه تو ذهنم رد میشه…
و سعی میکنم دیگه انجامش ندم…
حالا این مثال پیش افتاده که خیلیا بهش بها نمیدن..من دارم خیلی روش زوم میشم..روش تمرکز میکنم..
چون اتفاقات ناجالب یا چیزی که اینده این اتفاقات اشتباه کوچک به بزرگ تبدیل میشه..میتونه خطر بزرگی همون سنگ بزرگی پیش پام قرار بگیره…و نزاره من بجاهایی خوب برسم.
دیگه هر کاری که میدونم اشتباهه..میام میسونجونمش و برای خودم منطقیش میکنم.اگه هم اونکار اون لحظه حوصله بر باشه..میگم اشکال نداره.بزار یه زمانیم طول بکشه بهتر از اینه انجامش بدم بعد احساسم بد بشه و نجوا شروع کنه بر خراب کردن و اتفاقات بیشتری رو بر حسب همین قانون برام بوجود بیاره..
چون وقتی قانون رو درک میکنی..خیلی بهتر میتونی..بهبودها رو انجام بدی..
چون بهبود کوچک باعث اتفاقات عالی میشه..همین کارکرد استاد عزیز.و استاد مریم زیبا تو این بهشتمون..این بهبودهای کوچک باعث رشد و کمالشون و پا گذاشتن روی ترسهاشون بشه…
و باعث شد..اون اتفاقات کوچک با بهبوده های کوچک…به بزرگترها برسه..
مثل اون سوله بزرگ..
و کلی قفسه بندی و کلی خرید وسایل دیگه..
و کلی پرورش جوجه .خرید طاوس و خرید بوقلمونها..ووووو هر روز یه داستانی تو این بهشت بوجود اومد…
و باعث شد تصادعدی.شخصیتها و نوع کار کردن تقویت پیدا کنه….
استادم اینهمه کار کردتونو بهتون تحسین میکنم..که هر بار شجاعت بخرج دادیین.و چقدر قوی شدین..
راستی..مریم جون تراکتور رروووندندد….و کلی چیزهای دیگه..
وای چه روزهای خوبی بود…
و این سریال به همراه فایل اموزشیم بود…که استاد داشتن در مورد اون صحنه ها با کلام قانون توضیح میدادن..
استاد یادتونه میگفتین این رابطه من و عزیز دلم رو خداوند برام چیده…
فردی که خودش همون قالبی که من میخامو داره..و نیازی نیست من تعقییرش بدم..وای خدای من چه پکیچ زیبایی از رابطه..
بخدا چه کسی همچنین زندگی بهشتی داره..دو فردی که ،بهم عشق میورزن.و کنار همدیگه بدون وابستگی شدید دارن با عشق و لذت زندگی میکنن…
و این فرد توحیدی میگه اینو خدای من ،به من هدیه داده…
چقدر مسیر درست و راستی خوبه.
مثل نخ کردن تو سوزنه…اگه سوزن جایگاهش درست و دقیق باشه اون نخ داخلش رد میشه..
و در نقطعه مقابلشم نخ باید صاف بدون پرز باشه..چون من سالیان ساله تو این شغلم..
چه مثالی!هدایت الله اومد بنویسم..
شده نخم پرزه..هر کاری میکنم تو سوزن رد نمیشه باید صاف و صیقلی بشه تا بتونه خودشو تو اون مسیر رد بده…
دقیقا راه راستم همینه…فقط مسیر لذته!
مسیر راست همه چیز مثل سریال زندگی در بهشت بهت میده اینقدر بهت میده که لعلک ترضات میکنه…
الان زندگی در بهشتم ،’لعلک ترضی رو میتونی حس کنی…
از نحوه کار کرد استاد..از نحوه نتیجه گیری در کارها..از نحوه شخصیت و کنترل ذهن در شرایط ناجالب.
وای خدای من چقدر بهشتم با کنترل ذهن.و ازامش و بهبود دائمی زیبا شده..
چقدر وسایلا زیبا و راحت و اسان شدند..چقدر همه چیز سر جاشه..
چقدر همه چیز عالی انجام میشه..
تبریک وتحسین…
وای استادم روزی که رفتین تراکتور رو بخرین چقدر خوشحال بودین..یادم اومد روزی که با بند بسته بودین به ماشین نقلیتون..درختای لب رودخونه رو میکشیدین بیرون….چقدر به جاهای خوب رسید..چقدر این تراکتور داره خدمت میکنه.خدایا شکرت بابت اینهمه تنوع در دنیای زیباییت..
وای خدای من..چه اهنگ زیبایی گذاشته بودین و لذت میبردین…
بابا اومده…مامان هولش بده..
یادتونه این اهنگ رو گذاشته بودین..
صحنه اون هات تاپ رو ..اون پنجره های خوشکل باصفا و دیدن دریاچه و درختا…
میدونی استاد منم عاشق نور خورشید و نمای اسمون شدم..
من همون روزها..اتاق شخصیمو و کاریمو..هر چی اسباب و اثاثیه که اتاقمو پر کرده بود..یه تعدادیش دور ریخته شد.یه تعدادیش بسته بندی شد..
پرده اتاقمو از بیخ و بنه کندم انداختم بیرون…
چون اتاقم دیگه تاریکی رو نمیخاد..دیگه میخاد با خودش و با من در صلح باشه…
وای خدای من چه روزهای خوبی بود…
استادم اتاقمو خودم مثل استای بنا،’با سیمان و کلی مخلوطات، طرح انداختم..هر کی میاد میگه این چیه..و کلی دکوراسیون رو خودم با همون امکاناتی که داشتم درست کردم..انسان وقتی تو مسیر درست قرار میگیره چه درهایی بروش باز میشه…
و کلی دیگه تعقییرات…تو خودم و تو این بهشتم بوجود اومد..که میخام بگمشون باید ساعتها نوشت و بیاد اورد…
چه روزهای خوبی بود..چقدر حالم خوب بود..با هر بهبود و غلبه بر ترس هیجانم شدید میشد..و قوی ام میکرد..
چقدر آرامتر شدم چقدر در برابر گفته های بیهوده سعی میکنم اعراض کنم.و نخام در حرفهام بدممم..بقول قرآن میگه آنهایی که در گره ها میدمند…
چقدر بیخیالی و ارامش لذتبخشه..
چقدر حال خوب داشتن عالیه…
.چقدر با خدای خود بودن عالیه…
چقدر تمرکز روی نکات مثبت داشته هات عالیه..
چقدر چیدن علفهای هرز عالیه…
و کلی اتفاقات عالی رو در این بهشتم تو زندگیم بوجود اوردم…
میدونی چرا؟چون میخاستم معمولی نباشم…
چون میخاستم زندگی رو با تمام وجودم تجربه کنم.
چون میخاستم میوه های وجودیم پر ثمر باشن.
چون میخاستم آینده عالی داشته باشم و اشرف مخلوقات بودنمو حس کنم..
و میخاستم رابطه خودمو با خداوند تقویت کنم رشدش بدم..
وای چقدر من با این سفر الهامات الهی رو دریافت کردم..
چقدر این سفر همه جوره تو زندگیمون تعقییر بوجود اورد..چقدر لحظات زیبا و خوش پر از سعادت بود..
میخام بگم..
ورود من به این بهشت زیبا…رقم خورد..
من این سریال بهشتی رو تو یکی از پستهاتون دیدم..
انگار همون موقع خداوند قلب منو به شما جوش داد..تا من وارد سایتتون بشم..
میدونی صحنه شما و عزیز دلتون در اون بارش باران بود..همونجابهم گفته شد تو با این شخص ،’به موفقعیت میرسی…
خدایا شکرت که بهم گفتی تو هدایت شده هستی…
خدایا شکرت که از نتایجم در این دو سال خورده ایی نوشتم..
واقعا چه روزهایی داشتیم..
چه ترسها درونمو حکم ران میکرد..ولی بهم میگفت این برات خوبه باید ادامه بدی..
و امروز نتایجها یکی پس از دیگری داره بیشتر برام بولد میشه..داره بیشتر وارد زندگیم میشه..به امید روزهای هنوز بهتر..و میدونم این بهتر شدن هیچ وقت تمامی نداره…
که این نماد فراوانی خداونده ،’که چه کاری میتونه در اینده برامون به ارمغان بیاره.
و در اخر صحبتهام بگم.مریم جون..خوب تفکری کردین و راجع به بهبود و نتایجها…
این بهبود در این بهشت..برای ما هم خیلی چیزها رو رقم زد…
و شخص منم،’ همزمان پای به پای شما با این سریال رشد کردم..و کنترلذهن کردم..
و خوشحالم که دارم نتایجی درست و صحیح میگیرم…
و صد البته..چقدر ایمانم بخداوند و ارامشم قوی تر شده…چقدر متوکلتر شدم در برابر چیزی که نمی بینمش…
مثل شماها ..کنترل ذهنتون در انجام و پایان رسیدن ،اون سوله بزرگ.چه درسهایی رو بزام بوجود اورد..
و ناگفتنه نمونه این خودسازی انتهایی نداره…که باز باید بهبود رو یادم نره.از کجا به کجا رسیدم..و این بهبود دقیقه ایی باشه..نه بصورت زیکزاکی!.
به امید بهترین بهبودها و ادامه دادن تو مسیر راستی و متوکل بودن بخداوند…..
و در اخر..چه روزهای خوبی با خانواده راین و اون بچه های خوشکلشون و اون جیکاب خوش ذوق داشتیم..وای من عاشق این خانواده ام..چقدر همه چیزشون درست و دقیق سرجاشه..واقعا چقدر میشه درس گرفت…
و در نهایت اون خانواده..که کلی بچه داشتن..کلی غذاهای اتیشی درست کردن..
چقدر درسها یاد گرفتیم..چقدر غذاها یادگرفتیم..
چقدر همه چیز سکوت و ارامش داشت..میدونی تو این همهمانیها..چقدر همه چیز دقیق سرجاش بود…
چقدر فضا فضای الهی و شاد و ارامشبخش و قوی ای بود…
من همیشه از بچگی از این سریال های خارجی خوشم میومد..
که افراد چقدر با هم هماهنگن.چقدر حالشون خوبه..
و در اخر صحبتهام…میخام خداوند را شکرگزار باشم…که مرا هدایت نمود.تا شخصیت 30خورده ایی از سالمو نابود کنم..و تبدیلش کنم به پاکی و سفیدی…و امروز و هر روز نتایجش کم کم داره بصورت ارامش و توکل بسمت زندگیم میاد…
انشالله بتونم حرفهام به عمل تبدیل بشه..و بتونم مقید و متاهد تو در اینراه با انرژی زیاد ثابت قدم باشه…
مثل کارکرد شما در پردایس..و نخواهیم همرنگ جماعت باشیم!…
و خیلی خوشحالم که بفردی تبدیل شدم..که کاملا دارم،’خارج از عرف جامعه ام عمل و نتیجه میگیرم..و شجاعتی تو وجودم اومده..که قادرم هر کاری رو که بخام انجام بدم…(..اینم بگم…با کمک هدایت الله)
و صلات خودمو بجا بیاورم! ….
خدایا چنانکن سرانجام کار تو خوشنود باشی و ما رستگار..
به نام خداوند پاک و منزه
خداروشکر الان بهتر میشه ارزش ابزار رو درک کرد ، این وسایلی که خریدین بسیار تو عمل کار رو راحت تر کرده ، هر موقع با ابزار کار میکنید یه ایده جدید میگیرین که همون موقع عملی میکنید
اومدن مهمونای جدید پرادایس رو زیباتر و دلپذیر تر میکنه ، چقدر لذتبخشه که انسان علایقش رو تجربه کنه.
به پرادایس که نگاه میکنم ،چرخش فصل ها و تغییر لباس پارادایس مثل حرکت کردن و نو شدن هست ، برگ ها میریزند و برگ های جدید رشد میکنن و زندگی ما هم همینه
به وضوح حرکت کردن و یاد گرفتن شما رو میشه دید ، به طوری که الان توی کارهای پارادایس به خودتون متکی هستید و میرید یاد میگیرید و عمل میکنید .
در شما بسیار حس اعتماد به نفس از انجام کارهاتون رو میشه دید ، انگار تمرینی هست برای لذت بردن و شناخت خودتون.
این فایل های شما خیلی هدف داشتن هر روزه و حرکت کردن رو یاد اور میشه ، منم برنامه مرتب هر روزه برای انجام کارها دارم و خدا میدونه که چقدر لذت بخش شده زندگی .
هر روز یه ذره بهتر چه تغیراتی بزرگی طی این مدت ایجاد کرده. اگر هر روز 1٪ بهتر شویم ، در یک ماه و یکسال ما ادم کاملا جدید هستیم که 365 درجه تغییر کردیم
خداروشکر
به نام خدای یکتا
بهبودهای دائمی کوچک اینجا رو ساخته
مثل زمانی گه تصمیم گرفتم رفتارمو شخصیتمو طرز فکرمو عوض کنم
همین دیروز همسرم بهم گفت آرزو تو در فلان مورد خیلی خوب شدیا بعد یه لحظه نگاه کردم دیدم آررره چقد عالی شدم اما انقدر نرم بوده که هیچ فشاری بهم نیومد
یادم اومد به زمانایی که زور میزنم تا یه چیزی رو تغییر بدم و همه چیو به کام خودم تلخ میکنم
یادم اومد به شخصیت سال قبلم که نمیشناسمش اگه مکتوب نکرده بودم و فکر میکردم من کلا همینجور بودم
تغییراتی که انقد نرم و طبیعی رخ دادن که انگار روند زندگی همینه و عادیه ولی اگه اون استمراره رها بشه میبینم که چقد عادی و نرم همه چی بدتر میشه
باید بارها و بارها یادم باشه که عجله نکنم که هروقت نجوای بدو بدو اومد مهارش کنم و تو فاز عجله نرم که جز تلخی و زجر چیزی نداره
زندگی یه فرایند لذتبخشه معیار و ملاکم همین لذت و رضایت باشه ، اگه دارم جوری پیش میرم که رضایت درونی دارم که لذت میبرم که حالم خوبه ادامش بدم و رها نکنم و عجله نکنم مثل داستان مرغ تخم طلای بچگی ها که مرغش هر روز یه تخم میداد و گفت خب الان اوکیه بزار بکشیمش که به کلی تخم طلا برسیم یه وقتایی همه چی عالی پیش میره یهو سوار اسب عجله نشم بگم بزار یهو بترکونم … تجربه ثابت کرده خودم میترکم :-)) بزارم تکاملی و مستمر پیش برم و لذتمو ببرم و عشق کنم ، اجازه بدم حل بشم تو این جریان لذتبخش زندگی
مثل این مکان بهشتی که کلی بهبود توش داده شده منم همه بهبودامو نوشتم گاهی برمیگردم و میبینم که من کجا بودم و الان کجام اونوقته که به خودم افتخار میکنم و بیشتر شاکر خدای خودم میشم
سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته محترم
از خداوند سپاسگزارم بابت هدایت امروزم به این روز زیبا از روزهای زیبای استاد عباسمنش.
من همیشه تو ذهنم بوده که با یاری خدا در خونهای که قراره داشته باشم، یک کارگاه بخصوص نجاری هم داشته باشم با امکانات و ابزار کامل.
با اینکه تجربه زیادی در نجاری ندارم، اما میدونم مثل استاد عزیزم میتونم با آموزش های یوتیوب به راحتی مهارت هاش رو یاد بگیرم.
من عاشق خلق کردن چیزها هستم، از بچگی هم دوست داشتم با مهارتهای فنی مثل برق و نجاری و جوشکاری و با ترکیب این مهارتها چیزهای قابل استفاده خلق کنم؛ هرچند کلا مسیر زندگیم طوری پیش رفت که به سمت این مهارت ها نرفتم :)
آزادی زمانی و مالی استاد نازنینم رو تحسین میکنم و شوق فراوانی رو در من ایجاد میکنه که من هم روی باورها و افکارم بیش از پیش کار کنم، من هم روز به روز باورهام رو توحیدی تر کنم چون زندگی در سایه الله بسیار بسیار زیباتر میتونه باشه.
سوله بزرگتون رو تحسین میکنم که هم یک پارکینگ بزرگ برای وسیله های نقلیه محسوب میشه و هم یک کارگاه بزرگ خدارو هزاران بار شکر
ذوق خانم شایسته با دیدن جوجه اردک ها بیشتر از خود جوجه اردک ها من رو به وجد آورد انگار که من خودم دارم کاکل اونها رو لمس میکنم.
بعد تماشای این فایل که هدایت رب بود برای دیدن آنچه که سالها در ذهنم بود و الگو گرفتن و تحسین کردن و سپاسگزاری بابت اونها، احساس خیلی خوبی پیدا کردم.
بسیار سپاسگزارم از شما که مارو در لحظه های نابتون از زندگی الهی و بی نظیرتون شریک میکنید و این احساس خوب رو به بقیه انتقال میدین، سپاس فراوان️
سلام به همه عزیزانم
سلام به استاد عزیزم و بانو شایسته
خیلی حس خوبیه کلا کارهای که ادم دوست داره و با عشق انجامشون میده
وقتی خودم اون کارهایی که دوسشوت دارم و انجام میدم نه خواب و نه خوراک میفهمم
فقط با عشق کار می کنم و غرق در اون میشم و چقدررررر حال دلمممم خوبه
خیلی خیلی این تحولی که به قول بانو شایسته آرام آرام شکل گرفت هم زیبا و هم تکاملش طی شد
و هم کلی تجربه های زیبایی داشت
از
ایده برداشتن نرده ها به خاطر اینکه دید رو گرفته بود شروع شد
برق کشی بیرون خونه
تعویض پنجره ها
تغییرات اشپزخونه با کمک مستر لری
نرده های اطراف خونه را برداشتید
پنجره های خونه را جدید کردید
نور افکن بزرگ زدید پشت خونه که دریاچه رو روشن کنه
سایه بان محکم کاردید
خرید تله برای لاک پشت ها
داخل کریدور کنار خونه دوش گذاشتید
خرید جکوزی
خرید سینک جدید ظرفشویی چون برای بانو کوچیک بود
خرید تخت خوا و تشک یه بار از ikea و یک با هم یه هیولای 4500 دلاری
خرید قالی ها و یک سر وسایل با rv یا اوردنشون از اون خونه قبلی
نصب آینه های بزرگ
رسیمان های شیلنگی داخل خونه که رنگ هاش عوض میشدن
شروع زدن شاخ و برگ های اضافی بهشت
تریل ردن و به میدان مریم رسیدن
خریدن تراکتور و پاک سازی درخت ها و شاخ برگ ها
ایده آتیش زدن علف های هرز
اب اوردن توسط اون سطل ها و خاموش کردن آتیش
سوختن چکمه های بانو
ایده ساختن و نصب فایر پلی س
آتیش زدن اون همه چوب های اضافه و کارتن ها محصولات آمازون و غیره
خرید پشه کش ها و مگس کش های بد بو
پاکسازی واژه بین بردن مورچه های معروف با اون نیشهای خفن
کشتن مورچه های اتشین
خرید سری کامل میل واکی و کلی ابزار دیگه
خود این وسایلی که خریده شد دریایی از فراوانی نعمت و ثروت بود
ایده پرورش جوجه و خرید دستپاه ها و وسایلشون
خرید خونه کوچولو برای مرع و خروس ها
ایده برای اینکه مرغ ها تخم مرغ هاشونو زیر پل و کنار درخت و اینور و اونور نزارن
خرید یه کارگاه کوچولو برای مرتل کردن وسایل
نصب و برق کشی برای کارگاه و نصب پرژکتور دورش
تعمیر و تعویض پمپ آب با اون ادم تلخ که استاد به راه اوردش
ایده ساختن چیکن شاه و دیدن ویدیو های مربوط بهش
خرید درب های اتوماتیک براشون
مسافرت استاد پیش دوستشون که فارمر بودند و هم کشیش
نبرد بانو شایسته با تاریکی و رفتن به دل جنگل
اسکوتر سواری بانو و یک تجربه جدید و باز هم غبله بر ترس ها
خوردن فقط گوشت و امتحان کردن انواع فسود ها
ایده ساختن چیکن شاه بزرگ
اکسیون رفتن و خرید حیوون ها
چادر زدن موقتی که کارگاه شده بود
ایده زدن کارگاه بزرک که رفته بود رو اعصاب استاد که کلی کنترل ذهن کردن استاد اونجا
بتن ریزی دوط کارگاه
چمن کاری بع از اون
کشتن مار که حمله کرده بود و کشتنش توسط اسنتد با بیل
خرید بچه دراگون و کلی تجربه فیلم برداری
سفر به تمپا و کلی عکس فیلم از اونجا
اتیش زدن درخت ها تو جای خودشون
جابجایی چیکن شاه ها به خاطر غنی شدن خاک
بالا اومدن آب دریاچه و طوفانهای و بارون های سنگین
خردید تانکر سوخت
بیرون کشیدن تراکتور
پاکسازی جنگل اطراف دریاچه
خریدن تنور پیتزا
نشست کردن میز بواسطه سنگینی تنور پیتزا
پیدا کردن تخک مرغ ها در کنار درخت توسط بانو
پاک سازی زمین پاردایس با یدکش تراکتور
تعویض لاستیک های اون فرغون کوچولو و پر کاربرد
تعمیر متور تریل آبی توسط استاد
افتادن جت اسکی با یدک کش داخل آب ،استاد جانم با اون مهارت عالی رفت زیر آب و طناب بست و بیرون کشید
ساخت قفسه ها برای کارگاه جدید برای ستاپ کردن وسایل
خرید وسایل خراطی
برطرف کردن تضاد ورود آب باران به داخل کارگاه با لاستیک ها
فلیم برداری ها با درون بچه و خوردن به درخت و سقوطش
پوشیدن لباس غواصی بعد مدت ها توسط استاد
امدن کلی مهمون و آتیش روشن کردن باهاشون و کلی خاطره ساختن
جت اسکی سواری استاد با بانو
خرید اون وسیله که مرع ها برن اونجا تخم بزارن
خرید اون قطعه برای وصل سریع شلنگ آب
خراب شدن تسمه اره برقی و یاد گرفتن استاد برای تعویض و برطرف کردن ایرادش
نصب اون پروژکتورهای هیولا برای جلوی خونه
رفتن به اکشن وخرید اون بزغاله های بانمک
خرید و نصب فنس های الکترونیکی
اومدن اون گروه توریستی که تو جنگل خوابیدن کلی مجهز بودن و حرفه ای
توری کشیدن روی این محوطه
اومدن داک مهاجر
ایده خوردن شاخ و برگ اضافی توسط گوسفند ها
خرید فنس ها الکتریکی
ساخت باغچه سبزی
خرید سوراخ کن حرفه ای
نوشتن کارهای روزانه روی موبایل
آشپزی در پارادایس با بانو
خرید کلی چوب و وسایل نجاری و خطکش و گونیا و مدادکش
لوله کشی آب برای شاپ کوچیک
کاور کشی روی چیکن تراک ها برای باد و بارون بچه ها
جمع آوری میخ ها از فایر پِلیس توسط بانو
غروب های زیبا و گلدین تایم های بینظیر پارادایس
رنگین کمون زیبا در پارادایس
صحبت استاد در مورد عنکبوت ها
خرید جوجه اردک های زیبا با اون کله های بانمکشون
چال سیب زمینی ها
پاسخ استاد به سوال بچه ها در مورد هزینه های زندگی در امریکا
و صد ها خاطره بینظیر دیگه در این بهشت زیبا
انشالله سایتون مستئام باشه رو سر بچه ها استاد
خیر و سعادت رو برای مه هم فرکانسی ها رو ار الله مهربان خواستارم
سلاااااام و صد سلام به خانواده بزرگ و قشنگ و صمیمیم
سلام گرم به استادم ب مریم جون زیبا و مهربونم
ایوووول کارای نجاری من عاشق کار با چوبم خصوصا ک ابزار کارت حرفه ای باشه دگ چ شود یعنی استاد توی همه چی متفاوت عمل میکنین که لایق این زندگی سراسر با عشق هستین اون موقعی که پیچارو ب صورت اوریب زدین گفتم ایول تغییر زاویه دید، میشه خیلی ساده و ب روش همیشگی زد ولی اینجوری محکم تره چقد حال خوبی داره کار کردن با چوبا و البته ارزش ابزار حرفه ای و هیولا چقد راحت با سه شماره پیچ شدن و تموم شدن به به چقد رااااااحت عین کره برید چوبهای با اون ضخامت رو دمت گرمممممم ..
چقد حس خوبیه ک هرچی ک نیاز داری درجا اوردر بدی و خیلی زود برات بیارنش و حتی تو کارگاهم انباکس کنی چ هیولااااااییه چفکر خوبییه ک شارژر و باطری هم داره و برای سفارشای بعد دگ نیازی نیست سفارش بدی یکی از حسن های خرید از این شرکت هاس و ایده خیلی خوبیه برای معتاد شدنمون مثال آمازون خیلی برام جالب بود هدایت و تکامل همینه ها آروم و بی سر و صدا ولی نتیجه قوی و عالی فقط نباید بذاری ک برای ذهنت عادی بشه….
خدااااایااااا اردکارو ببین فوکولاشونو خیلی بامزن چقد خوش بحالشونه قراره جایی زندگی کنند ک پر از حال خوبه فقط اونجایی ک اون یدونه اومد تا گرم شه
چقد محترم و با شخصیت هستن اینایی ک سفارشامونو میارن ماشالا بهشون
مریم جونم ممنونم ک پشت شاپ قدیمی و ب ماهم نشون دادی با هرقدمی ک برمیداری انگار ما هم داریم باهات راه میرم چقد باز شد اونجا و باز هم قدرت و ارزش ابزار اون دو تا صندلی چوبی و ک کشف کردیم نمیدونم چرااااا من حس خیلی خوبی دارم بهشون یجوری مرموزن انگار …
مرغها کنار بزها چقد ریلکسن و تو صلحن هرکدوم غذای خودشونو پیدا میکنن و لذت میبرن چقدددددد پرادایس زیباست الهی صدهزار مرتبه شکرت
تغییرات خیلییییی زیاده مریم جونم همشم با لذت بوده من سریال زندگی در بهشت رو کامل نگاه نکردم چون با نامزدم قرار گذاشتیم تو خونه خودمون شروع کنیم و از اول سریال مورد علاقمونو ببینیم و تحلیلش کنیم و چقدم براش ذوق داریم، هرسری ک نشونم اومده نگا کردم و کیف کردم مثلاً خرید چیکن شاپ ها نصبشون راه اندازی کارگاه و تمیزکاریش وقتی استاد نبود، برداشتن نرده های چوبی کنار خونه و عالی تر شدن ویو دریاچه پاکسازی و آتیش زدن پیچک ها و علف های هرز،خرید تراکتور،ماری که آروم آروم میومد تا ی غذای تپل گیرش بیاد ک گیر استاد جانم افتاد و غلبه بر ترسش و دیدیم….
همه اینا آروم بودن و بی سر و صدا مریم جون انقد ک پیشتون همه چی خوش میگذره و هرروز ی ایده جدید برای بهبود (ب قول استاد چطور از این بهتر،چطور از این راحت تر )فقط لذت و لذته جز این نیس …
عاشقتونم که هرروز ب ورژن عالی خودتون تبدیل میشین و فقط حال خوب دارین حتی تو اوج بزرگترین چالش الهی صدهزار مرتبه شکرت…
در پناه الله تنها فرمانروای عالم شاد و سلامت و ثروتمند باشین عزیزانم..
عاشقتونم ..
29/11/1402
11:52
تا نشونه دگ فعلا🫰
سلام به استادعزیزم و مریم بانو زیبا
تغییرات که خیلی خیلی زیاد بوده ولی تا اونجایی که ذهنم یاری میکنه مینویسم
اول می خوام از تغییر مریم جان عزیزم بگم .توی این سریال شما خیلی تغییر کردید . من شمارو همیشه تحسین میکنم و با دوستم درمورد تغییرات شما چندبار صحبت کردیم.
خب شما اوایل جلو دوربین نمیومدید همیشه برام سوال چرا؟به این فکر میکردم که ایده این کار باشما بوده و خودتون خیلی علاقه دارید به فیلم گرفتن و مستند کردن موضوعات ولی چرا جلوی دوربین نمیاید ولی کم کم این کارو کردید یادمه اوایل خیلی کم میومدید جلو دوربین ولی الان خیلی زیاد شده
ترستون از حیوانات که الان خیلی خیلی بهتر شده و میرید نوازششون میکنید . راستش من خیلی میترسم از حیوانات تقریبا میتونم بگم از همه چیزمیترسم و شما توی این قضیه الگوی خوبی برای من هستید
ترستون از تنهایی و تاریکی که به خوبی باهاش کنار اومدید توی این قضیه هم من ترس هایی دارم اما دارم قدم هایی برمیدارم و البته باید بگم سپاس از شما و استاد عزیز .خیلی خیلی تحسینتون میکنم
انجام دادن کارهای جدید و به چالش کشیدن خودتون که شما و استاد مثال بسیار روشنی در این قضیه هستید مثل موتورسواری ،شنا کردنتون، یاد گرفتن کارهای فنی، نجاری کردن و….
استاد عزیز هم که اوایل مخالف بودن با فیلم گرفتن ولی الان خودشون بعضی اوقات فیلم میگیرن . استاد عزیز فیلم هاتون با دِرون خیلی زیباست سپاسگذارم تقریبا الان میدونم پرادایس توی فصل های مختلف چه شکلیه و یه نمای کلی توی ذهنمه
درمورد تغییرات پرادایس میتونم بگم :
قطع کردن درختا و درخچه های هرز که باعث شد فضا زیباتربشه و فرصتی بشه برای رشد بقیه گیاهان
نورپردازی که انجام دادید
بریدن نرده های اطراف خونه که واقعا ویو عالی شد
خریدن تراکتور
خریدن شاپ و بعد درست کردن کارگاه بزرگ
یعنی دقیقا توی هرکارتون تکامل دیده میشه حتی زمانی که تراکتور توی گِل گیر کرد
خریدن ابزارهای متفاوت
درست کردن فلکه مریم
اینکه بعضی اوقات میرفتید تمپا و مریم جان پرادایس میموندن خیلی جالب بود
خریدن مرغ و خروس ، که خودتون تخم مرغا رو میخریدید و میزاشتین توی دستگاه
خریدن طاووس
تخم گذاشتن مرغاتون خداروشکر اونقدر زیاد بود که صادر میکردید
خریدن گوسفندا
نجاری کردن و ساختن چیکن شاه و چیکن تراکتور
چه قدر تجربه ها کسب کردید و هی بهتر و بهتر میشدید
سوزاندن علف های هرز البته که من هی میگفتم خدایا یه دفعه جوری نشه که نشه جلوی آتش رو گرفت
همش درحال تجربه بودید. من اگه بخوام بازم بگم باید تا فردابنویسم ولی میتونم بگم اگه قرار باشه بهم بگن از دیدن این سریال اولین کلمه ای که میاد تو ذهنت چیه من میگم تکامل
تاحالا به این واضحی اجرای تکامل رو در زندگی هیچکس ندیده بودم
من بخش آنلاکسینگ ها رو خیلی خیلی دوست دارم و همچنین آشپزی کردن مریم جان عزیزم و از شماسپاسگذارم بابت توضیحات مفیدی و کاملی که میدید
من که خیلی چیزا ازشما یاد گرفتم و تلاش میکنم در زندگی خودم ازشون استفاده کنم
بعضی اوقات ناخودآگاه بابت این همه زیبایی گریه میکنم
و همینطور هی میگم خداروشکر(اینم از شما یاد گرفتم استاد عزیزم همیشه میگید خداروشکر حتی شاید جالب باشه یک بار داشتید یه کاری میکردید دقیق یادم نیست چه کاری با خودم گفتم الان استاد میگه خداروشکر و همون موقع گفتید)و تحسین میکنم شمارو،این طبیعت زیبا مهموناتونو و….واقعا برای خودمم جالبه از بعد این اتفاقا بیشتر میرم گردش و تفریح حتی یه بار رفتم یک جایی در دل طبیعت احساس میکردم اومدم پرادایس شاید شباهت چندانی نداشت ولی من این احساس رو داشتم
خداروشکر میکنم بابت بودن شما
سالم و تندرست باشید
دوستون دارم
سلام به همه دوستان( استاد) عباسمنشیم
خدا هزار مرتبه شکر که به این کامنت زیبا هدایت شدم جالبه اینکه من بی نهایت دلم شمال میخواست و دوستم غیرمنتظره گفت بیا بریم و لی چون یکی از همراهه سگ همراش داشت و من خیلی از سگ میترسم علیرغم میلم رد کردن ولی با خودم ای ساناز سفرشمال رو رد کردی بخاطر ترس از سگ و ایم که خیلی خوش میگزره بیا برو …تا اینکه به این کامنت هدایت شدم علیه مریم جون به ترس از حیوانات و اینکه من این نشانه رو گرفتم و الان هم در کنار دوستان توو راه شمالیم
به نام خدای مهربان سلام به استاد عزیز و خانم شایسته نازنین و دوستان گرامی خداروشکر بابت دیدن این بهشت زیبا خدای من چه روز خوبی هست امروز واقعا تحسین برانگیزه این همه فراوانی و ثروت و نعمت خدایاشکرت تحسین میکنم این طرز زندگی کردن واین تجربه های بینظیر و این شوق وذوقی که تو شما دو عزیز هست واقعا تحسین برانگیزه خدایاشکرت تحسین میکنم این ابزارهای هیولا رو تحسین میکنم این همه ایده واسه راحت تر شدن کارا خدایاشکرت واقعا چقد این اردک ها نازن چقد این بچه ها انرژی خوبی میدم خدایاشکرت چقد این پردایس کار و سرگرمی داره هر روز واقعا تحسین برانگیزه خدایاشکرت و چقد شما خوبین چقد صبور و با عشق تک تک چالش و تضاد رو باعشق حل کردین واقعا تحسین برانگیزه خدایاشکرت من وقتی شما رو میبینم و کاراتون رو میبینم واقعا لذت میبرم و دوست دارم اون امکانات رو داشته باشم اما به نظر من این فقط نگاه شما و احساس خوبتون این زندگی واین امکانات رو زیبا کرده و یه شور وشوقی به ما هم میده تا مثل شما رفتار کنیم بعضی وقتا شما خسته شدین ولی بازم خم به ابرو نیاوردین وفقط سپاسگزاری کردین من این شخصیت رو از خدا میخوام که تو هر شرایطی از لحظه ام لذت ببرم و شکرگزار باشم واقعا ازاین همه صلح و این همه هماهنگی واقعا تحسین برانگیزه خدایاشکرت دقیقا زندگی همینه ولی ما انقد یه جور دیگه فک کردیم انگار همش منتظریم که یه اتفاق عجیب غریب بیفته خخخ چقد تغیرات ایجاد شد واقعا خرید تراکتور خرید آرمی خرید چیکن شاب و کاراج خرید بچه ها خرید اسکوتر ها خرید کلی ابزار هیولا خرید قهوساز خرید دستگاهای هیولا و پرژکتور نصب کردن چراغو نی خونه داخل و بیرون غلبه برترسهای استاد و خانم شایسته یادگیری ها تمیزکاری خونه و بیرون خونه درست کردن سازه و چیکن شاب بزرگ خرید طاووس و خروس و الانم اردک درست کردن میز کار جاکفشی باز کردن راه واسه پیاده روی توجنگل تمیزکردن کنار اون رودخونه توجنگل ودیدن لاکپشت کوچلو سوارشدن جت اسکی و پیتزا درست کردن و خیلی چیزها دیگه واقعا لذت بردم واین لذت واقعا از اون احساس وانرژی خوب خودتون میاد که بهش میدید چون همه ی کارها رو واقعا خودمون داریم و شما واقعا تصمیم جدی گرفتین که تا آخر عمر ازاین زندگی که پر از تجربه های زیبا هست فقط فقط لذت ببرید و حتی تو تضاد رو هم جوری برداشت دارید که ما وقتی نگاه میکنیم میگیم خدایا یه تضاد بیاد من بتونم حلش کنم واقعا تحسین میکنم شما دو عشق رو و تحسین میکنم رابطه رویایی تون رو که این همه مدت واقعا هرروز انگار تازه با هم آشنا شدین با هم محترم و باتمام عشق با هم رفتار کردین و همکار ودوست بودین واقعا تحسین برانگیزه واقعا جایی ندیدم واقعا سپاسگزارم از شما دو عزیز خدایاشکرت که من میتونم اینها رو ببینم و قانون اینه که به هرچی توجه کنی به وجودش میاری خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت در پناه الله یکتا شاد ثروتمند وسعادتمند در دنیا وآخرت باشید دوستتون دارم