نوشتهی زیبا و تأثیرگزاردوست عزیزمان «امیر»، به عنوان متن انتخابیِ این قسمت از سریال زندگی در بهشت، تقدیم همه دوستانی میشود که برای ساختن شخصیتی تصدیق کننده و تأیید کنندهی زیباییها و نعمتها، مصمم شدهاند تا نمود واضحی بشوند از «صدّق بالحسنی» و شاهد زندهای باشند از مفهوم فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیسْرى یعنی آنهایی که به خاطر چنین شخصیتی آسان شدهاند برای احاطه شدن با نیکیها و نعمتها.
نه فقط نوشتن دربارهی زیباییها و نعمتها، بلکه خواندن و تأمل در آنها نیز ما را به درک بهتری از خداوند و چگونگی هماهنگ شدن با او و قوانینش و در یک کلام، هدایت شدن و قرار گرفتن در مدار فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیسْرى میرساند.
سلام. عجب بازی نفس گیری. و عجب انرژی های نفس گیری. واقعا اینهمه انرژی قابل تحسینه.
راستش اگه با من بود بجای «زندگی در بهشت» اسمشو میذاشتم «زندگی به سبک بهشت».
میدونین من معتقدم این جنس آدمهاست که یه مکانی رو تبدیل به بهشت و جهنم میکنه حالا هرچقدرم که ظاهر اون مکان زیبا یا زشت باشه.
وقتی نگاه میکنم به اینهمه عشق و مودت بین استاد و خانم شایسته میتونم درک کنم که این جنس شخصیتی و رفتاری شماهاست که اونجا رو تبدیل کرده به بهشت. فک کنین دونفر دیگه رو جایگزین میکردیم تو این مکان زیبا و این دونفر از صبح تا شب بجای تمییز کاری جنگلشون، آشپزی به سبکهای مختلف، تنیس بازی کردن، گفتن عاشقتم و شنیدن منم منم و در یک کلام عاشقانه زیستن، باهم دعوا میکردن، مدام از هم دیگه آتو میگرفتن یا همدیگرو تحقیر میکردن یا در تقلا برای تغییر همدیگه بودن، اونوقت از این بهشت برین چی باقی میموند؟ بنظر منکه یه جهنم سوزان.
و احتمالا هربار که هرکدوم از اون آدمهای فرضی قصه ی خیالیمون پا میذاشت به این مکان زیبا حالش بد میشد بواسطه مرور خاطرات نازیبایی که تجربه کرده بود در این مکان.
من فک میکنم صفای یه مکان به جنس آدمهاشه. آدمهان که تعریف میکنن با رفتارهاشون، نوع نگرششون، کلامشون و نهایتا با ارتعاشاتشون که یه مکان بهشت باشه یا جهنم.
صفای پارادایس بی شک بخاطر شما عزیزانه که وجودتون پر از عشق و آزادیه و نگاهتون توحیدیه. نمیدونم ست چندم بود اما ۱۷ ۱۷ برابر بودین و استاد از ته دل گفت «خدایا خودت کمک کن» و همونجا من تو دلم گفتم استاد این ستو برد. و چهار امتیاز پشت سرهم براحتی از خانم شایسته گرفت و ست رو ۲۱ ۱۷ برد. برای کسی که دنبال یه نشانه س این یه دنیا میتونه باشه که تو با ایمان بخواه، بدون شک دریافت میکنی، هر چیزی رو در هر زمینه ای.
نمیدونم تا کی زنده ام اما میدونم که چه ۱ ثانیه باشه چه ۱۰۰۰ سال، دوست دارم آزاد و عاشق و در درلحظه زندگی کنم. چه فایده ای داره نگرانی از آینده؟ اونم در حالیکه واقعا نمیدونیم فردا زنده ایم یا نه و چقدر راحت لحظه هامونو با تکرار ناراحتی های گذشته یا ساختن نگرانی های آینده تباه میکنیم. حال اینکه باید از خودمون بپرسیم اگه تا فردا همین موقع فرصت زندگی داشتم آیا بازم نگران چیزی میشدم یا میرفتم بجاش ۲۰ ست تنیس میزدم تو رگو حالشو میبردم؟
بقول استاد شاد و سالم و ثروتمند باشین در دنیا و آخرت.
برای دیدن سایر قسمتهای «سریال زندگی در بهشت»، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD907MB60 دقیقه
- فایل تصویری سریال زندگی در بهشت | قسمت 23262MB60 دقیقه
سلام بر استادجان و مریم عزیز…
واااااای… چقدر لذت بردم و کیف کردم…
اونقدر هیجان داشت برام که دوست داشتم منم اونجا بودم…
ماشاءالله… ماشاءالله… به این همه انرژی… که هر روز ۲ساعت بازی کنین… خدا قوت تون بده…
بنام خدا…
حالا می ریم سراغ گزارش این بازی مهیج…
از سری بازیهای پینگ پونگ در فلوریدای آمریکا (پارادایس)
رقابت نفس گیر بین سید حسین و مریم جان…
یه توضیحی بدم که این دو عزیز از غول های این بازی هستند و این بازی فینال این دوره از مسابقات…
هر دو بزرگوار با نام خدا و یاری خواستن از خداوند این بازی رو شروع می کنن…
شروع می کنه مریم جان… بله… اولین امتیاز رو از دست می ده… دومین امتیاز روهم از دست می ده…!
ولی مریم جان به خودش میاد و ست رو ۳-۳ برابر می کنه…
آفففففرین… ماشاءالله مریم… آفففففرین به غیرتت ای شیر زن…
بازی همونطو داره پیش می ره، یکی سید حسین، یکی مریم…
و توی یک موقعیت عالی، مریم یک ضربهء چکشی محمم می زنه و سید حسین گره می خوره…
واااااای… چه می کنه مریم جان… (صحنه آهسته) آففففففرین به تو… باریک الله… ماشاءالله…
می ریم ادامه بازی رو… مریم جان ۱۱-۹ جلو می افته… سید حسین در فکر چاره است که از چه تکنیکی در برابر این هیولا ماداگاسکار استفاده کنه تا بازی رو به نفع خودش تموم کنه…
حالا مریم جان می رسه به ۱۵-۱۱… و با دوضربه محکم پشت سرهم، یک امتیاز دیگه می گیره…
ماشاءالله… آففففففرین به غیرتت…
سید حسین عصبانی می شه و یک امتیاز دیگه هم عقب می افته…
کار برای سید حسین سخت می شه، آیا این چغر بدبدن، می تونه این ست رو ببره…
منم مثل شما نمی دونم، می ریم ادامه بازی رو باهم دنبال کنیم… (من کمی آب بخورم، گلویی تازه کنم…)
سید حسین ۱۹-۱۲ عقب می افته… دیگه کار برای سید حسین تموم شده ست…
حالا ۲۰-۱۲… و ۲۱-۱۲ مریم جان این ست رو می بره…
آففففففرین به تو… باریک الله… ماشاءالله به غریتت…
البته اینم بگم، که تا حالا کسی سید حسین رو شکست نداده بود، ایشون قهرمان ۱۲دوره از این مسابقات بوده…
و یک نکته خیلی جالب… با اینکه سید حسین عصبانی بود و ست رو باخته بود، ولی قبول می کنه که این ست رو باخته… آفرین به تو سید حسین که پذیرفتی این ست رو باختی…
این نشون می ده ایشون یک قهرمان واقعی…
حالا یک استراحت کوتاهای می کنیم تا ادامه بازی رو در ست های بعدی دنبال کنیم…
خب ست بعدی رو بلافاصله این دو عزیز شروع می کنن…
سید حسین ۱-۰ جلو می افته… حالا ۲-۰… حالا ۳-۰… باریک الله سید حسین… آفففففرین مرد…
سید حسین به خودش میاد و می خواد این ست رو ببره… آفرین ای چغر بدبدن…
(همونطور که دارین صحنه های آهسته این سه تا امتیاز رو می بینین…)
می ریم در استودیو گزارش این برنامه… راستش منکه گزارشگر این بازی بودم خسته شدم…
ماشاءالله به این دوتا عزیز… آففففرین…. باریک االله…
در اینجا مهلت برنامه تموم می شه، و ادامه گزارش رو می زاریم در فرصت بعدی…
از دوستان عزیزم عذرخواهی می کنم به دلیل ضیق وقت…
ایمدوارم هرجا هستین، در پناه الله یکتا شاد، سلامت و موفق باشین…
تا برنامه بعد… خدانگهدار…