سریال زندگی در بهشت | قسمت 23

سلام درود به مینا خانم

تحسینت تون می کنم به خاطر اینقدر خالصانه کامنت تون نوشتید چقدرتحسین تون کردم که پیوسته و عالی با تمرکز به نکات مثبت زندگی تون نوشتید.می نویسید.چقدر خوب میشه منم انجام بدم.

چقدر عالی روی خوتون کار می کنید چقدر تحسین تون کردم که قرآن خوندن رو شروع کردید چقدررر لذت بردم که اینقدر با تمرکز لیزری روی فایل های استاد متمرکزشدید.و نتیجه اشم گرفتید.

بحث زیبای رو که مطرح کردید.

وقتی چهره تون در پرفایل دیدم چقدر زیبا و خوشگل بودید وهستید. اینو هم بگم من خودم به این نتیجه رسیدم با تجربه شخصی خودم. زیبایی در نظر هرکسی متفاوت شما در نظر من خیلی زیبا هستید و زیبایی فقط چهره نیست که افراد رو درکنار ما نگه می داره من وقتی این موضوع رو فهمیدم که خیلی خیلی صدمه دیده بودم از لحاظ اعتماد به نفس ….

وقتی هم بزرگ شدم بهم می گفتن خوشگلی نمی تونستم باور کنم درصورتی که خوشگل زیبا بودم…

من توی خونه ای بزرگ شدم که خواهرام وبرادرام همشون پوست سفیدددد چشمان سبز و آبی و موهای بور واقعااا مثل عروسک بودند وهستند.هرچی هم بزرگتر میشدند خوشگلتر می شدند.

اما من پوست صورتم سبزه روشن چشم ابرو مشکی یه چیزی متفاوتر از اونا طوری که کنارشون بودم هرجا می رفتیم مهمونی یا مهمون می آمد خونمون این متفاوت بودن من در همان نگاه اول جذبشون می کرد که چرا توشبیه اینا نشدی و شاید توبیمارستان عوض شدی و خنده خنده اصطلاح جوجه اردک زشت به من می گفتن. من بزرگ شدم ( اینوروهم بگم خیلی خیلی هم دوستشون دارم و دوستم دارن رابطه خواهر برادری ما خیلی عاشقانه بوده وهست هیچ وقتم این متفاوت بودن من از لحاظ چهره قد نوک سوز تاثیری در رابطه خواهر برادری ما نداشته.نداره)با این حرفا روزی نبود که ما مهمونی بریم یا مهمون بیاد خونمون مهمون هایی که 100 بار امده بودن خونمون در همان 100 بارش این بحث متفاوت بودن از لحاظ چهره منو مطرح می کردند.

هنوز هنوز اگه با برادرای از خودم کوچکترن بیرون باشم یا باخواهرای از خودم بزرگتر بیرون باشم. باب باز شدن صحبت برای آشنایت این که فکر نمی کنن من خواهر اینا باشم.ازم می پرسند شما چه نسبتی با اینا دارید. منم راحت میگم خواهرشون با تعجب می پرسن واقعا :)…از همان بچگی نگاه ها و حرفا به من تلقین شد برچسب خورد که من زشتم.

من اون لحظه ناراحت میشدم اماهمیشه جلو آینه به نظر خودم خوشگلترین بودم هنوزم همین حس دارم.این حس آنقدری درمن قوی بود اهمیت این حرفا برام کم بود نه که بگم اصلا اما کم بود که خودم باور کنم واقعا زشتم من نسبت به خواهرام متفاوتم همین… وقتی رفتم دانشگاه کسی نبود که بهم نگه خوشگلی یه عمر با واژه جوجه اردک زشت بزرگ شده بودم حالا که برعکس کلمه رو میشنیدم نمی تونستم باور کنم که ادم ها بگن من خوشگلم کسی غیر خودم بهم بگه خوشگلی حتی طوری شده بود که اساتید ازم می پرسیدند بینی تو عمل کردی یا مژه هاتو کاشتی… اهل آرایش هم نبودم و نیستم اما وقتی زیبایی ذاتی من بدون آرایش بهم می گفتن نمی تونستم باور کنم. اما به شکر فایل های استاد خیلی دارم روی باورهام کار می کنم روی اصل

اما یه چیزی هم بگم همه اونا که در همان ابتدا می گفتن جوجه اردک زشت اما وقتی من صحبت می کردم به قدری مجذوب من میشدن کار خدا بود که مهر من به دلشون اینقدر می افتاد که هرکجا می رفتند از من تعریف می کردند نه از خواهرام..

اما این تعاریف اینقدر به من اعتماد به نفس می داد که با افتخار بگم من خواهرشونم بیشتر وقتا برام جذاب شده بود بازی شده بود که بپرسن من جواب بدم تعجب کردنشون ببینم بخندم….( این منتظر بودن باعث شده بود که من چنین تجربه هایی رو داشته باشم)

اما خداکاری کرد همین دختری کوچلوی که همه بهش می گفتن جوجه اردک زشت وقتی که بزرگ شدم همه اونا اولین نفرایی بودند که درخواست پیشنهاد اینکه من عروسشون بشم دادن خیلی خنده داره من هیچ تغییر نکردم نه رنگ چشام عوض شد نه رنگ موهام و نه رنگ پوست صورتم.

همان جوجه اردک زشت که می گفتن .

ویژگی های دیگه اینقدر داشتم ودارم که زیبایی چهره گم بود وشد جاشو داده به یه عالمه احترام . کی وقتی که من تصمیم‌گرفتم منتظر نباشم که کلمه متفاوت بودن بشنونم یا اگه گفتن با یه لبخند بحث عوض کنم…

از وقتی که با استاد آشنا شدم دارم روی فایل کارمی کنم خیلی جالب جملاتی که برای متفاوت بودن من نسبت به خواهرام دیگران استفاده می کنن هم متفاوت شده

‏یکبار یکی همین سرمتفاوت بودن چهره من حرف افتاد

‏برگشت گفت گنجشک 10 جوجه می آره فقط یکیش قناری میشه

‏تو قناری مامان باباتی

‏چقدر این جمله به دلم نشست من طی این همه زندگیم جوجه اردک زشت شنیده بودم یهو قناری بشنوی

‏اینم وقتی من شنیدم که داشتم روی خودم کار می کردم ومی کنم

‏این که از بچگی برچسب متفاوت بودن بهم خورد الان با آموزه های استاد فایل های توحید عملی خداروشکر می کنم مطمئنم اتفاق خوبه توی زندگیم‌بود که برچسب خورد به من من متفاوتم.

چون همیشه دنبال این بودم متفاوت باشم.تا تفاوت چهره یکی از اون تفاوت ها باشه توی خانوادم.

همینم شده…. اما من اونوقتا قانون نمی دونستم خیلی سختی ها همراه داشت برام.

اما الان خیلی خیلی خداروشکر می کنم.به خاطر اینکه داره آگاهم می کنه همان خدایی که با من درمن بود جلو آینه به من می گفت تو خوشگلترینی از بچگیم من نمی دونستم این نیرو این حس خداست.من می تونم به جرات بگم تنها صدایی که از همه بیشتر به من گفت تو خوشگلترینی همین حس بود نمی دونستم خداست با فایل های استاد با فایل توحید درعمل فهمیدم این نیرو خدا بودوهست.لحظاتی که توی جمع حرف جوجه اردک زشت نقل مجلس بود شاید بیمارستان عوض شده… اما همان خدا منو می کشوند توی اتاقم یا توی جمع بچه ها اینقدری بچه ها همسن های خودم یا کوچکتر از خودم مجذوب بازی با من بودن که نگو.انصافا دختر شاد خلاقی بودم

خانم مینای عزیزاینارو نوشتم که کسی که از بچگی واژه جوجه اردک زشت شنیده ازهمه وقتی من نگاهم عوض شد.تمرکزم روی خودم شد اینکه منتظر نبودم دیگه کسی ازم نپرسه چرا تواز لحاظ چهره متفاوتر از خواهر وبرادراتی و هرکسی هم پرسید با لبخند فقط لبخند زدم دیگه نشنیدم اتفاقا هم برعکس هم شد یواش یواش می شنیدم می شنوم بهم می گن شبیه خواهر بزرگت شدی. وقتی هم موهام پسرانه زدم خواهر خودم گفت چقدر شبیه داداشم شدم

وقتی ما منتظریم کسی ازمون تعریف کنه ویا نقد مون کنه وقتی منتظرموضوعی که بهش ضعف داریم وداریم روش کار می کنیم مطرح کنند و ما وارد مکالمه بشیم. یا لبخند رضایت بشین که خوب کار کردم یا احساس مون بد بشه ای بابا چرا هرچی من کار می کنم تغییر نمی کنه ما هنوز دراون گرداب یا مدار ناخواسته هستیم.

درپناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند وسعادتمند دردنیا وآخرت باشید.

‏