سریال زندگی در بهشت | قسمت 231

دیدگاه زیبا و تأثیرگزار نسرین عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

با سلام خدمت استاد عزیزم و مریم جان

بنام خدایی که حامی منه در مسیر تغییر باورها و افکارم

خدا رو شکر که باز هم فرصتی فراهم شد تا با جریان سیال بهشت همراه بشم و از آگاهی هاش برخوردار

میشه از همین قاب دوربین سرد بودن هوا رو حس کرد که البته ظاهر شما استاد عزیز هم نشان از سردی هوا داره همون چیزی که الان چند روزیه ما هم اینجا توی شهر خودمون داریم تجربش میکنیم و بعد یادم میاد که ی زمانی که بر میگرده به قبل از آشنایی با استاد من از سرما خوشم نمی اومد و مثل استاد طرفدار هوای معتدلم .

اما از وقتی که استاد بودن در سرمای اینجا رو تجربه کرد با اون لذت های خاص هوای سرد از جمله آتیش درست کردن و پیاز چال و ……. من بیشتر پی بردم که این ما هستیم که تسلط میتونیم داشته باشیم بر شرایط بیرونی و اونها رو لذت بخش کنیم و بقول استاد فرمون دست ماست نه شرایط

وقتی شما مریم جان گفتین روزهای آخر پاییزه واکنش استاد و جمله ای که گفتن نشان از این داره که استاد اونقدر سرگرم لذت بردن از مسیر رسیدن به اهدافشون هستن که مهم نیست اول پاییزه یا آخره پاییزه مهم اینه که زندگی در جریانه با تمرکز بر اکنون و نه روزهاییکه گذشته و یا روزهایی که خواهد آمد

مهم لذت بردن از امروزه همون اصلی که من هم باید مدام به خودم یادآوریش کنم

عجب ناقلایی هست این برونی اومده درست جلوی خونه داره علف ها رو کات میکنه که شما ببینینش

تا شاید سهم بیشتری از غذای شما نصیبش بشه

یا شاید هم به جای بیصبری و بیقراری برای دریافت غذا داره با این کاراحساسش رو خوب نگه میداره تا پاداشش رو هم دریافت کنه چقدر اگر از این زاویه بهش نگاه کنیم حس ما هم به عنوان ببیننده خوب میشه .احساس خوب اتفاق خوب

جالبه استاد ما داریم اینجا خدا خدا میکنیم که بارون بباره شما اونجا دوست دارین نباره

ی نکته ی خیلی مهم این توضیحات شما مریم جان اینه که من هر روز با عشق کارهای روتین رو انجام بدم

نکته ی دیگه همراهی و همدلی اعضای خانواده در انجام دادن کارهای روتینه که زندگی رو لذت بخش تر میکنه

خدای من من بازی و لذت بردن بزغاله ها ببعی های کوچولو رو دیده بودم اما ندیده بودم که ی بز اینجوری شادی کنه و بچرخه و لذت ببره

چقدر اینا خدا رو شکر چاق شدن و خیلی سرحال و شادن اصلا قابل قیاس با اون روزی نیستن که وارد پردیس شدن البته باید هم اینطور باشه چون هم از لحاظ تعذیه جسمی دارین حسابی بهشون میرحسین و هم از لحاظ روحی روانی دارن انرژی دریافت میکنن

ایده ی ترکیب کردن دانه های جو و گندم و سویا هم ایده ی فوق العاده ایه چون ی ترکیب مقوی رو ایجاد میکنه

چق در این تحقیق کردن و سرچ کردن شما استاد خودش درس داره که ما هیچ چیزی رو بدون تحقیق نپذیریم و چشم بسته قبولش نکنیم و اینکه برا هر چیزی میشه سبک شخصی خودمون رو داشته باشیم سبکی که فکر می‌کنیم درسته و با تحقیق بهش رسیدیم سبکی که خودمون از اجرا کردنش لذت ببریم

من با دیدن صحنه ی مربوط به اردک ها متوجه شدم که هنوز نسبت به ی سری چیزها مقاومت دارم از جمله تمیز کاری زیر اردک ها .منم مثل شما و مریم جان دوست دارم زندگی کردن توی ی همچین فضایی و داشتن همچین موجوداتی رو ولی آلن متوجه شدم که ی سری ترمزها هنوز توی ذهنم هست که مربوط میشه به تمیز کردن محل زندگی این حیوونا.وقتی شما اون ظرف زیر اردک ها رو کشیدین بیرون و خالیش کردین با خودم فکر کردم که آیا من اینقدر تغییر کردم که بتونم همچین کاری رو راحت انجام بدم بدون اینکه چندشم بشه و متوجه شدم که هنوز ی کم مقاومت دارم که از انجام همچین کاری لذت ببرم

چقدر حس خوبیه غذا دادن به این بز و گوسفندها .اون لحظه ای که اینا شروع میکنن به خوردن و اون صدای خرد شدن جو گندم ها رو میشنوی خیلی لذت بخشه مخصوصا اگه زیاد باشن و همزمان این کار رو انجام بدن

ی نکته ی خیلی مهم دیگه که مریم جان بهش اشاره کردن این بود که گفتن ما علاوه بر کارهای روتین ی سری اهداف دیگه در طول روز داریم که بعد از انجام کارهای روتین میریم سراغش این همون چیزیه که شما و آدم های موفق رو متفاوت میکنه از اکثریت آدم ها.خیلی از آدم ها محدود شدن به انجام کارهای روتین و چون هدفی غیر از اونها ندارن بعد از ی مدت زندگی براشون تکراری و خسته کننده میشه و دیگه لذتی نمیبرن .خدا رو شکر که من دیگه جز اون دسته از آدم ها نیستم

همین که این چیکن شا کوچولو رو گذاشتین دم در شاپ خود این چقدر ایده ی خوبیه که رسیدگی به اونها رو راحت کرده و این همون اصل ساده تر و راحت تر شدن کارهاست که توی زندگی استاد خیلی برجسته اس

جالبه من هم فکر نمیکردم که این بچه اردک ها اینقدر حساس باشن به دما و سرما بر خلاف اردک ها ی بزرگ

و باز هم اصل راحتر انجام شدن کارها با این ایده ی برش دادن شاخ و برگ ها

هر وقت صحبت از عکس قبل از عمل میشه یاد دوره دوازده قدم می افتم و چکاپ فرکانسی.خدا رو شکر که زندگی آلن من متفاوت شده از اون عکسی که دو سال پیش ازش گرفتم و این رو مدیون آگاهی های دوازده قدم هستم

چقدر الان وقتی به این تراکتوره نگاه میکنم وجودش توی پردایس منطقی به نظر میرسه چیزی که ی روزی در حد ی ایده بود و نمیدونستیم قراره چه کارهایی باهاش قراره انجام بدیم

همین که شما مریم جان میگین من یاد گرفتم چطور از قانون جاذبه استفاده کنم این زنگ رو توی ذهن من به صدا در میاره که همگام شدن با قوانین خداوند باعث میشه هم من راحت تر به خواسته هام برسم و هم اینکه جلوی خیلی از ضررها رو میگیره و همین باعث میشه که من کمتر وقت و انرژی خودم رو هدر بدم و سریعتر به خواسته هام برسم

این حالت نشستن شما استاد روی زمین و این ریلکس ور رفتن شما با این اره و تمیز کردنش نشان از صلح درونی بالای شما داره استاد چیزی که من از وقتی که با شما آشنا شدم دارم سعی میکنم در خودم ایجادش کنم و هر چی از درون آرام تر شدم با محیط بیرونم هم در صلح بیشتری قرار گرفتم

مریم جان بقول یکی از بچه ها اونقدر خوب فیلم برداری کردن حین نشون دادن این مسیر که احساس می‌کردم الان اون شاخه ها میخوره به صورتم.تحسین میکنم این فیلمبرداری فوق العادتون رو

خدا رو شکر بارون هم نیومد و شما کلر رو تا حد زیادی انجام دادین .خدا قوت

سپاسگزارم

منتظر نظرات زیبا و تأثیرگزارتان هستیم.

برای دیدن سایر قسمت‌های «سریال زندگی در بهشت»‌، کلیک کنید

 

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    356MB
    23 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

92 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «غزل عطائی» در این صفحه: 2
  1. -
    غزل عطائی گفته:
    مدت عضویت: 2412 روز

    به نام خدای بخشنده که مهربون سلام به دوستای عزیزم سلام به دو تا استاد بی‌نظیر و فوق العاده و خوش صدا و دوست داشتنی خودم و سلام به هر کسی که چشمای قشنگش این کامنت رو میخونه.

    بعد از مدت‌ها مهشید عزیزم با نوشتن یه کامنت برای من ،منو تشویق کرد که یک بار دیگه شروع کنم به کامنت نوشتن و امیدوارم که توی این مسیر مستمر باشم و با ثبت زیبایی‌ها و با توجه بهشون مسیر زندگیمو قشنگ‌تر کنم.

    همین اول اول که رابطه شما و براونی رو دیدم یاد یه خاطره کوتاه قشنگ افتادم که چند وقت پیش برام اتفاق افتاد و دوست دارم که با شما هم به اشتراک بذارم .

    پسر عموی من که خونشون چسبیده به خونه پدر و مادر منه یه سگ 45 روزه که تازه از مادرش جدا شده بودو آورده بود خونشون، چون اولین شبی بود که توی حیاطشون بود سگه زوزه می‌کشید و دلتنگی می‌کرد ظاهراً .

    من توی اتاق خونه پدر مادرم ایستاده بودم و دلم داشت برای اون کوچولوی بیچاره کباب می‌شد و با خودم فکر کردم که برم بزن عمو بگم که اجازه بده که این کوچولوی تنها رو با خودم بیارم توی حیاطمون تا با سگ عزیزمون ویکی بازی کنه و با همدیگه مشغول باشند تا انقدر زوزه نکشه و دلتنگی نکنه .

    اما بعد دوباره قانون رو با خودم مرور کردم و با خودم گفتم که این دلسوزیه مگه من تا کی می‌تونم برای این سگ کوچولو دلسوزی کنم؟ بنابراین به صورت ناخودآگاه شروع کردم به عشق ورزیدن بهش و از توی اتاق و با اون سگ کوچولویی که توی انباری زندانی بود صحبت کردم بهش گفتم عزیز دلم تو تنها نیستی من کنارتم و تجسم کردم که دارم نازش می‌کنم بغلش کرده بودم توی ذهنم و داشتم قربون صدقه‌اش می‌رفتم و با عشق باهاش صحبت می‌کردم همین که من شروع به صحبت کردم سگ کوچولوی تنها انگار دیگه احساس تنهایی نمی‌کرد و ساکت شده بود .

    انقدر که هیجان زده شده بودم دویدم اومدم تا برای مامانم تعریف کنم و جالبه که همین که دست از عشق ورزیدن بهش برداشتم و از بغلم آوردمش پایین تا بیام به مامانم توضیح بدم که این کار چه نتیجه‌ای داشت ، اون سگ دوباره شروع به زوزه کشیدن کرد و دوباره وقتی توی شروع کردم ساکت شد .

    داشتم فکر می‌کردم و تمام اتفاق‌هایی که در طول روز برامون میفته هم بر اساس همین انرژی که ما داریم از خودمون بروزش میدیم رخ میدن

    توی ذهنم تصور کردم که همه امکاناتی که توی زندگیم دارم جاندار هستند و من برای ارتباط گرفتن بهتر با اون‌ها یا بهتر بگم برای اینکه بتونم از امکانات ویژه‌تری توی تجربه زیستنم استفاده کنم باید به همه چیز عشق بورزم در واقع من فکر می‌کنم که عشق ورزیدن به چیزی با تمام وجود به معنای نداشتن مقاومت نسبت به اون چیزه و همین امر باعث میشه که جهان و اون چیزهایی که بدون مقاومت بهشون عشق می‌ورزیم روی خوششون رو به ما نشون بدن.

    تا یادم نرفته اینو بگم که من عاشق طبیعتم عاشق سرسبزیم عاشق همه درختان حتی درختایی که خشکند ، بی میوه‌اند یا علف‌های هرزن. من همیشه هر جایی که سرسبزی دیدم هرجایی که درخت دیدم یا گلی دیدم همیشه تحسینش کردم این تحسین کردنه موجب شد که من از یه شهر سرسبز با اینکه اومدم توی یک جایی که خیلی هم خاک مناسبی برای سرسبز بودن نداره اما توی این دو نیم سالی که من اینجا هستم به شدت سرسبز و قشنگ‌تر شده طوری که هر جایی رو که میریم که توی دو سال پیش مقداری خشک و بی آب و علف بود امسال می‌بینیم که کلی قشنگ‌تر و سرسبزتر و آبادتر شده.

    این تحسین سرسبزی و زیبایی تا جایی ادامه پیدا کرد که حالا به رایگان بدون اینکه ذره ای پول خرج کنیم یه ویلای قشنگ توی شمال زیبا داریم که توسط مادرِ همسرم خریداری شده هر وقت که بخوایم می‌تونیم بریم و از اونجا لذت ببریم درسته که این ویلا به نام ما نیست درسته که توسط کس دیگه‌ای خریداری شده اما این از اون نعمت‌هاییه که قرار نیست تا ابد بابتش پولی پرداخت کنیم و می‌تونیم تا ابد هم ازش استفاده کنیم . اتفاقا چند روز پیش که رفته بودیم ویلا رو تحویل بگیریم صبح زود دقیقاً زمانی که آفتاب داشت طلوع می‌کرد با مادرِ همسرم رفتیم پیاده روی شبنم روی تمام گل‌ها تمام علف‌ها درخت‌ها و شالیزار نشسته بود تا چشم کار می‌کرد سرسبزی و سرسبزی و سرسبزی بود .

    این تجربه زیبا منتج از توجه به سرسبزی و زیبایی‌ها و تحسین اون‌ها اتفاق افتاده .

    حالا جالبه که من از هوای شمال در فصل تابستون اصلاً خوشم نمیاد دوست دارم همیشه توی فضایی باشم که هوای معتدلی داره .

    اما اون چند روزی که ما شمال بودیم هوا بسیار عالی خنک و در کمترین حالت رطوبت خودش بود. داخل خونه هم کولر خنکمون می‌کرد .

    یه آگاهی یا درک جدید دیگه یا تجربه زیبای دیگه‌ای هم که بخوام بگم اینه که من عاشق خونه‌ها و ساختمون‌ها هستم هر جایی که خونه‌ها و ساختمون‌های در حال ساخت رو می‌بینم تحسین می‌کنم و برای سازنده‌اش آرزوی موفقیت و عشق دارم این کارو از زمانی که یادم میاد انجام می‌دادم و مقاومتی نسبت بهش نداشتم و الان فکر می‌کنم شاید به خاطر

    همینه که در حال حاضر توی خونه‌ای زندگی می‌کنم که هیچ پول آب و برق و گازی پرداخت نمی‌کنیم پول اجاره و شارژ نداریم هر روز باغبون میاد و محوطه رو آبیاری می‌کنه و محوطه سرسبز و بی‌نهایت زیبایی داریم و حتی صاحب خونه هم نداریم .

    حالا که فکر می‌کنم می‌بینم که من نسبت به آدم‌ها هم هیچ مقاومتی ندارم هر آدمی رو می‌بینم کوچک‌ترین ویژگی خوبی که داره رو تحسین می‌کنم مداوم از خوبی آدم‌ها می‌گم و هر وقت رابطه خوبشون رو می‌بینم با عشق نگاهشون می‌کنم و تقریباً خیلی خیلی کم آدم‌ها رو قضاوت می‌کنم اگر بخوام ویژگی‌های خوب آدم‌های دور و اطرافیانم بگم مطمئنا نمیتونم حق مطلب رو ادا کنم چون آدمهای زندگیم و هرآدمی که سرراهم قرار میگیره شگفت انگیزه واقعاا.

    چقدر خوبه این روتین داشتن و چقدر تحسین برانگیزین شما که یک عادتی رو برای خودتون ایجاد کردین که هر روز و هر روز اون کارها رو به طور دقیق انجام می‌دین و دقیقاً همین عادت‌ها یا همین روتین‌های درسته که باعث میشه که ما نتایج زیبای زندگیمون رو خلق کنیم اتفاقاً چند روز پیش با یکی از دوستای عزیزم که از شاگردای استاد عزیزمون هست درباره کسب و کار صحبت میکردیم در نهایت به این رسیدیم که همه اونهایی که در حیطه ثروت نتایج بیشتری دارند به این خاطره که هر روز دارن یک سری کارها انجام میدن همونطور که ما که رابطه دلخواهمون رو خلق کردیم هر روز به صورت ناخودآگاه داریم یک سری کارها رو انجام می‌دیم و همین کارهاست که باعث شده رابطه ما انقدر زیبا و جذاب باشه .

    روتین داشتن باعث ساخته شدن شخصیت میشه و چقدر خوب که الان با دیدن شما و شنیدن صحبت‌های ارزشمندتون برام یادآوری شد که باید درباره خیلی از مواردی که می‌خوام در اون‌ها رشد کنم روتین مناسب خودم رو داشته باشم هرگز این روتین رو فراموش نکنم.

    نکته ی مهم اینه که روتینها باید بدون استثنا هرروز انجام بشن اینطوریه که می‌تونیم نتایج دلخواهمون رو در همه اون زمینه‌هایی که می‌خوایم خلق کنیم.

    استاد شایسته و استاد عباسمنش عزیزم خیلی خیلی شما تحسین می‌کنم به خاطر هماهنگی که در اجرای ایده‌ها و کارها با همدیگه دارین و به خاطر هماهنگی که در صحبت‌هاتون دارین هماهنگی که در روتین زندگیتون دارین و همینطور به خاطر هماهنگی و صلح درونتون. واقعاً چقدر خوبه که دو تا آدم انقدر با هم هماهنگ باشند و حرف‌های مشترک و کارهای مشترک با هم داشته باشند اینطوری تمام روزها و تمام لحظه‌ها فقط سوده و سوده و سود.

    امروز داشتم به یه موضوع جالب فکر می‌کردم و شاید بد نباشه که اینجا هم بیانش کنم الان که داشتم به رسیدگی شما به پرادایس نگاه می‌کردم و اینکه زمان می‌ذارین برای اینکه پارادایس رو تمیز کنید این به ذهنم اومد که چقدر شما آدم‌های مسئولیت پذیری هستین و من واقعاً شما رو به خاطر این ویژگی فوق العاده تون تحسین می‌کنم.

    امروز داشتم به این فکر می‌کردم که ما در قبال امکاناتی که خداوند در اختیار ما قرار داده مسئولیت داریم اگر میخویم از امکانات این دنیا استفاده کنیم ما مسئولیم که واکنش صحیحی نسبت به اون امکانات نشون بدیم از خودمون.

    شاید خیلی وقت‌ها فکر کنیم که فلانی وظیفه‌شه که این کارو برای شهر انجام بده اگر فلان پاکبان زمین شهر را تمیز می‌کنه وظیفه‌شه پس من این آشغال روی زمین می‌ندازم خب اونم وظیفه‌شو انجام میده پولشو می‌گیره یا مثلاً از پستچی که بسته پستی ما رو میاره و تحویل میده تشکر نمی‌کنیم به خاطر اینکه میگیم خب اون داره وظیفه‌شو انجام میده و از دولت پول میگیره باید خیلیم عالی هم وظیفه اش انجام بده. توقع داریم که از بهترین امکانات سایت‌های مختلف استفاده کنیم توی یوتیوب بهترین آموزش‌ها رو ببینیم در حالی که بعد از دیدن آموزش‌ها یا گوش دادن به فایل‌های صوتی هیچ واکنشی از خودمون نشون نمیدیم و با خودمون میگیم که خب فلانی که داره این کارو انجام میده به سود خودشه دیگه خب محتوایی که تولید کرده دیده میشه و سود میکنه پول به دست میاره یا مثلاً اگر وارد یه گروهی میشیم که قراره با همدیگه تمرین کنیم بعد از یه مدتی ممکنه اون تمرینات رو انجام ندیم یا اگر انجام می‌دیم به اشتراک نذاریم و با خودمون میگیم که اشکال نداره از تمرینات دیگران استفاده می‌کنم می‌خونم و حالم خوب میشه اما به خاطر اینکه من فرصت ندارم تمریناتم رو بنویسم و به اشتراک بذارم این کار انجام نمیدم .

    در واقع ما فکر می‌کنیم که داریم زرنگی می‌کنیم اما این ته ته خودخواهی و غروره .

    خودخواهیه که از امکانات جهان استفاده کنیم بدون اینکه واکنشی از خودمون نشون بدیم. خودخواهی که بخوایم چیزی داشته باشیم بدون اینکه مسئولیت پاکیزه نگه داشتن و درست استفاده کردن ازش رو بپذیریم .

    خودخواهیه که بخوایم جهان اطرافمون هر روز و هر روز بهتر بشه بدون اینکه ما کارهای درستی رو انجام بدیم . بهتره اینطوری بگم هر عملی یه عکس‌العملی داره جهان هر لحظه به عمل ما واکنش نشون میده

    اگر من آدم مسئولیت پذیری هستم در قبال اون چیزهایی که دارم و امکاناتی که در اختیارم قرار داده شده، اگر قدردانی عملی رو به کار می‌برم اگر مراقبشون هستم پس من لایق این هستم ‌که نعمت‌های بیشتری رو در زندگی تجربه کنم و اگر نه ، منطقیه که خودم رو لایق ندونم به خاطر بی‌مسئولیتی که دارم‌.

    استاد عباس منش عزیزم و استاد شایسته خوش صدا چققدر این عادت مسئولیت پذیری در شما تحسین برانگیزه چقدر به زیبایی مراقبت می‌کنید از امکانات زیبای پارادایس و با پاکسازی اونجا قدردانی عملی خودتون رو اجرا می‌کنید.

    واقعا دمتون گرم بی‌نهایت تحسینتون می‌کنم و این لیاقتمندی رو به وضوح در رفتار زیبای شما نسبت به امکانات و جهان اطرافتون می‌بینم

    من فکر می‌کنم که ما آدم‌ها گاهی اوقات محور اصلی رو گم می‌کنیم ما فکر می‌کنیم که اگر امکانات زیادی داشتم منم به راحتی می‌تونستم شبیه استاد زندگی کنم .

    منم می‌تونستم به همین سادگی پاکسازی کنم اگر منم به همین اندازه ثروتمند بودم قدردان همه لوازمی که داشتم می‌بودم . اما به نظر می‌رسه که دیدگاه درست اینه که من اگر مسئولیت پذیر باشم و از تمام امکاناتی که همین الان دارم به درستی استفاده کنم و مسئولیت نگهداری و مراقبت از اون‌ها رو به عهده بگیرم و اینو تبدیل به روتین زندگی خودم کنم و در حالی که قدردانی و سپاسگزاری هم انجام میدم و روی باورهام کار می‌کنم طبیعتاً زنددگی من رو به رشد خواهد بود و هر بار کارها برای من ساده‌تر می‌شن به خاطر اینکه من به جهان هستی نشون دادم که من آدم قابل اعتماد و مسئول و لایقی هستم برای تجربه نعمت‌ها و امکانات بیشتر.

    استاد عزیزم شما رو به خاطر تمام امکاناتی که در اختیار دارین برای انجام ساده‌تر کارها تحسین می‌کنم و می‌دونم که این همه نعمتی که شما دارین تجربه می‌کنید به خاطر قواعد درستی هست که شما دارین رعایتش می‌کنید .

    دیروز یه فیلمی می‌دیدم به نام The woman and the Sea داستان درباره اولین زنی که در طول تاریخ از کانال مانش با شنا کردن گذر کرده بود بود.

    این بانو انقدر از امکاناتی که داشت با وجود اینکه امکانات کمی بود استفاده درست کرده بود که در نهایت یه استادی پیدا شد که اونو راهنمایی کرد و مسیر رو بهش نشون داد تا اون بتونه راحت‌تر از قبل این مسیر طولانی رو از فرانسه تا انگلیس گذر کنه یعنی می‌خوام بگم که این دختر اول مربی درست حسابی نداشت و حتی اجازه ی شنا کردن هم نداشت و هر کسی که به عنوان مربی اونو می‌پذیرفت تا به مسابقات جهانی ببرتش ، سعی در شکست دادنش می‌کرد و حتی شرط میبست سر این که این نمیتونه برنده شه . اما این دختر انقدر استمرار داشت و انقدر تمرین کرد انقدر ادامه داد که در نهایت وقتی که خودشو به جهان ثابت کرد فردی پیدا شد که اونو راهنمایی کرد تا بتونه به هدف والایی که داشت دست پیدا کنه یعنی می‌خوام بگم که مهم نیست که الان ما چه امکاناتی داریم مهم نیست که چه شرایطی رو داریم تجربه می‌کنیم مهم اینه که ما چطوری می‌تونیم از اون چیزهایی که داریم به بهترین نحو ممکن استفاده کنیم و مسئولیت مراقبت از همون امکانات که داریم رو بپذیریم قدردان همین نعمت‌هایی باشیم که الان در حال تجربه کردنش هستیم اونوقت همه چیز درست میشه و بهبود پیدا میکنه .

    سیستم جهان اینطوری نیست ؛

    ثروتمند بودن در کسب و کار و روابط = مسئولیت پذیر بودن= قدردان بودن= اجرای قوانین =روتین داشتن .

    بلکه اینطوریه :

    روتین داشتن= اجرای درست قوانین= قدردان و مسیولیت پذیر بودن و اقدام کردن = ثروتمند شدن در زندگی کاری و عاطفی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  2. -
    غزل عطائی گفته:
    مدت عضویت: 2412 روز

    سلام به دوست عزیزم زهرا خانم امیدوارم که حالتون عالی باشه خیلی ممنونم از محبتتون سپاسگزارم که برای من نوشتین راستش اول که پیامتونو خوندم چیزی به ذهنم نرسید جز سپاسگزاری که بهتون بگم .

    گذاشتم زمانی که چیزی داشته باشم که بتونم براتون بنویسم و به کلی یادم رفت..

    خواستم زیر اون کامنتی که برام نوشتین براتون پاسخ بنویسم اما گزینه پاسخ نداشت به خاطر همین روی این کامنتتون براتون می‌نویسم و پاسخ به اون یکی کامنتتونم همین جا میدم .

    پیشنهاد من بهتون اینه که حتماً کتاب زنان زیرک اثر شری آرگون را مطالعه کنید این کتاب درباره رفتار یک بانو در رابطه عاطفیه و با ذکر مثال کلی توضیح داده اما به خاطر اینکه درباره عزت نفس زنانِ موضوع اصلیش ، میشه در همه زمینه‌ها به کار برد کلاً در روابط میشه از مثال‌ها و توضیحاتش و راهکارهایی که میده استفاده مفیدی کرد.

    اینکه گاهی ما دچار روزمرگی بشیم و احساسمون بد بشه و بخوایم که رشد کنیم بخواهیم که کارهای جدیدی انجام بدیم کاملاً طبیعیه و برای همه پیش میاد. بهتون پیشنهاد میدم که زیاد با خدا صحبت کنید توی صحبت‌هاتونم درخواست نگین از همون اول، بلکه درباره چیزهای خوبی که می‌بینید یا کلی صحبت کنید یعنی فکر کنید که یک دوستی کنار شما نشسته و شما از اتفاقات روزمره‌تون اون چیزایی که خوبه براش بگین اگر کسی نیست که توی محل کارتون باهاش درباره قوانین صحبت کنید شما می‌تونید با خدا صحبت کنید و این صحبت خیلی می‌تونه به شما کمک کنه بعد از یه مدتی متوجه میشین که خیلی از کارهایی که دوست داشتین پیش ببریم پیش رفته بدون اینکه شما متوجه بشین و خیلی از درخواست‌هاتونم تیک خوردن .

    کار دیگه‌ای که بعد از هم صحبتی با خدا و گفتن یا صحبت کردن درباره قوانین با اون می‌تونید بکنید اینه که شروع کنید به صحبت کردن درباره درخواست‌هاتون اما نه با احساس نیاز . وقتی ما احساس نیاز نسبت به یک چیزی داشته باشیم یعنی داریم به نبود اون چیز توجه می‌کنیم و این تاثیر خوبی نداره اما اگر بخواهیم مثلاً انگار با یه دوستی نشستین دارین از آرزوهاتون صحبت می‌کنید بعد رویاپردازی می‌کنید براش تصویرسازی می‌کنید تصویر ذهنی خودتون براش توضیح میدید و بعد از یه مدتی می‌بینید که خیلی از چیزهایی که می‌خواستید اتفاق افتاده بود درهای زیاد به روی شما باز شده و احساستونم کلاً با این کار خیلی خوب میشه. به نظر من رها کردن به معنای پیشرفت نکردن نیست رها کردن یک موضوع به معنای اینه که توجهتونو بیارین روی لحظه حال و اون کاری که الان دارین انجام میدین در واقع توجهتونو بیارین روی خودتون و تجربه زیستنتون نه اون چیزهایی که الان ندارین و می‌خواین که داشته باشین . وقتی که توجهتونو بیارین روی لحظه حال زندگیتون اتفاقاً خیلی کارها هست که باید انجام بدین در واقع شما توجهتونو میارین روی شخصیت خودتون بدون اینکه هدف داشته باشین که به نتیجه خاصی برسین روی شخصیت خودتون کار می‌کنین نتیجه تغییر شخصیت خودتون رو می‌بینید همش منتظریم که یک اتفاق جدید بیفته و از تغییر شخصیت لذت نمی‌بریم.

    براتون زیبایی و آسانی آرزو میکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای: