سریال زندگی در بهشت | قسمت 232

دیدگاه زیبا و تأثیرگزار حمیده عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

همین جا یه اعتراف کنم وقتی دیدم مریم جان میگن این آهن جلوی در چیکن تراکتور رو میخواییم برداریم..استاد رفته که وسایل مورد نیاز رو بیاره به خودم گفتم خب اینکه چند دقیقه دیگه نهایت چند ساعت دیگه کار ریختن چیپس ها به خونه مرغها تموم میشه ..بابا بیخیال…فک کنم نیازی به برداشتن آهن پادری نباشه….بعد دیدم اون چوب بالای خونه مرغها رو هم میخوان بردارن بخاطر اینکه سر استاد در حین رفت وآمد به اون برخورد کرده بود…بعد دوباره گفتن مگه میشه ادم اینقدر عاشق تغییر کردن باشه…عاشق بهتر کردن و راحتتر کردن کارها….بعد از چند دقیقه که گذشت دیدم اره میشه…..بعد یاد آموزشهای قدم ۶ جلسه پنجم افتادم که استاد میگه ما یه کارهایی رو انجام میدیم فقط به این خاطر که در موردشون شنیدیم….بدون هیچ عقل و منطقی یه سری افکار رو شنیدم.‌.پذیرفتیم و داریم بر همون اساس عمل میکنیم در صورتی که هیچ عقل و منطقی پشت این پذیرفتن ها نیست…و اینها تبدیل شدن به باوررر….باورهای محدود کننده ایی که نتایج محدود کننده ایی هم به همراه دارن و توی زندگیمون رقم خوردن…..راستش اگر من بودم میدونم که این کار رو انجام نمیدادم….نه آهن رو از جلوی راهم بر می داشتم و نه چوب رو از بالای سرم‌‌‌‌….و این حرف من نشان دهنده باور اشتباه منه…..

یعنی من برای خودم ارزش قائل نیستم….برای زمانم ارزش قائل نیستم…..حاضر نیستم چیزهایی که نشتی انرژی در زندگیم ایجاد میکنن رو از بین ببرم و یا تعییرشون بدم به روشی که دیگه نشتی انرژی نداشته باشم.‌…

یه ایراد دیگه هم در خودم پیدا کردم….من انسان هستم که به استقبال تغییر نمیرم‌‌‌‌..یه وفتایی این تغییر کردن رو به تعویق هم میندازم….البته که اکثر اوقات اینطوریم…..من قبل از اینکه بیام اینجا کامنتت بنویسم رفتم کامنتهای دوستان رو خوووندم دیدم اکثر بچه ها از تغییر کردن استقبال میکنن توی زندگیشون….دیدم خودشون دست به کار میشن برای هماهنگ شدن با جهانی که در حال رشد و پیشرفته….به خودم گفتم پس من چرا اینطوریم….؟ چرا من عملگرا نیستم؟ بعد دیدم نسبت به قبلم منم تغییر کردم….شاید کم باشه اما هست….میدونی استاد عزیزم واقعا تغییر ایمان میخواد….همین الان من توی زندگیم قدم هایی هست که باید بردارمشون….اما هی امروز فردا میکنم….و بارها و بارها ندای درونم بهم گفته که نا وقتی این کارها رو انجام ندی هیچ چیز هیچ تکونی نمیخوووره…..من این فایل رو یه نشونه میبینم….نشونه ایی واضح برای خودم و برای انجام دادن کارهای معوقه ام.‌..

و استقبال کردن از تغییر توی زندگیم…..

من با انجام دادن این برنامه هایی که دارم واقعا کلی وقتم و انرژیم آزاد میشه که کلی تمرکزم رو میبره بالاتر….واقعا شما دو عزیز دل و همینطور بچه های سایت رو تحسین میکنم که اینقدر خوب قدم برمیدارین در جهت تغییر…..

تغییر روزانه…و لحظه ایی …تحسینتون میکنم که همیشه رو به بهبود قدم برمیدارین…در واقع دارین با این کارهاتون به ما هم یاد میدین که همیشه رو به بهبود قدم برداریم…هرروز بهتر….هرروز کاراتر….هرروز ثروتمندتر….☺

منم تمام تلاشمو میکنم که ترمزهای ذهنیمو بردارم …مقاومت هایی رو که جلوی تغییر و اقدام کردنمو میگیرن بردارم….

وقتی توی زندگیم نگاه میکنم میبینم در زمینه روابط تغییر رو به بهبود داشتم….قبلا یه آدمهایی باهاشون در ارتباط بودم که الان نیستن….و از زندگیم رفتن بیرون چون من تغییر کردم….خداروشکرررر

در زمینه مالی و کسب و کار…معنویت…عزت نفس…سلامتی…از وقتی که با سایت شما آشنا شدم مسیر همیشه رو به بهبود بوده…و پاشنه آشیل من همین حرکت نکردن همیشگیمه….من باید عمل کنم به ایده ها و الهاماتی که بهم گفته میشه…وقتی استاد و مریم جان برای چیزهای کوچک حرکت میکنن…برای برداشتن تضادهای کوچیک از سر راهشون حرکت میکنن پس منم باید یاد بگیرم…منم باید تصادهایی رو که بهشون برخورد میکنم هر چند کوچیک و غیر ضروری از سر راهم بردارمشون و حلشون کنم….و الان دارم میبینم که وقتی مسائل رو حل کنیم چقدر عزت نفسمون بیشتر میشه…چقدر خوشحالتر میشیم از حل کردن مسئله….چقدر توانمندیمون بیشتر میشه…..چقدر احساسمون بهتر و بهتر میشه…..وقتی من برای حل کردن مسائل کوچک قدم بر میدارم راهکارهای بیشتری به ذهنم خواهد رسید….هدایت میشیم….وقتی مسائل بیشتری رو حل کنیم ثروتمندتر میشویم.

منتظر نظرات زیبا و تأثیرگزارتان هستیم.

برای دیدن سایر قسمت‌های «سریال زندگی در بهشت»‌، کلیک کنید

 

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    373MB
    24 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

231 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «مجید حرفت» در این صفحه: 5
  1. -
    مجید حرفت گفته:
    مدت عضویت: 1410 روز

    مهرآفرین پاک را یاد باد

    سعیده نازنینم،شاگرد زرنگ و شلوغ کلاس عشق و توحید در سایت الهی عباس‌منش،سلام.

    سلام و صد سلام به قلب سلیم و نورانیت.که خیلی چیزها ازت آموختم و خواستم این دیدگاهم را با کلمات و جمله‌های اختصاصی خودت آغاز نمایم.

    هم دوره‌ای نازنینم،که علی‌رغم اینکه نزدیک به سن دخترمی؛اما بیشتر استاد و راهنمایم هستی در زندگی!!!!

    الان نمی‌دانم چرا ولی بدان که ی حسی بهم گفته برایت این مطالب را بنویسم،ان‌شاالله که به قول خودت بنفیتی هم برایت داشته باشد.

    همچنین برای کسانی که این دیدگاه را می‌خوانند و نیز برای خودم!!!

    می‌خواهم از دو الگوی نزدیکم برایت بگویم.

    1-خدا رحمتش کند،عمه‌ایی داشتم که دو سال پیش رفت پیش خدا.

    از زمانی که یادم می‌آید،با همسرش دعوا مرافه داشت.صاحب3 دختر و4 پسر بود.

    از هنگامی که دختر سومش خیلی کوچک بود،مثلا حدود سن نیلا و نیکای شما،ایشون قصد طلاق داشتند،اگر قبلش هم این قصد را داشتند من خیلی کودک بودم و یادم نمی‌آید.

    اما از حدود کلاس سوم یا چهارم ابتدایی‌م که تقریبا می شود حدود47 سال پیش یادم میآید که عمه‌م دست بچه‌هایش را می گرفت و به قول خودش قهر می‌آمد.

    و هر بار با وساطت بزرگترها با چشمانی خیس و گریان بازمیگشت!!!

    او ماند و بالای سر بچه‌هایش جنگید و کلی کتک خورد اما استقامت کرد.

    تمام 7 فرزندش یکی از یکی برتر و بالاتر شدند.

    چه آقا پسرها و چه دختر خانم‌ها.!!!

    همین الان اگر شما به ساوه تشریف بیاورید،توجه داشته باشید که ساوه شهرستانی است بزرگ!!!

    در واقع بزرگترین شهرستان ایران،ساوه است.

    حتی به شهادت مرکز آمار و نیز بانک مرکزی چند سال ثروتمندترین شهرنشینان ایران ساوه‌ایی ها بودند!!!

    جمعیتش حدود400 هزار نفر است.

    اما امکان ندارد که شما وارد این شهر بشوید و سراغ این ها را بگیرید و کسی آنها را به نیکی و خوش نامی نشناسد!!!

    این خواهرها و برادرها همگی زبانزد مردم و دوست و آشنا و غریبه‌اند!!!

    2ـ من سه خاله دارم که خاله‌ی وسطی‌ام تحصیل کرده دانشگاه تهران و همسرش نیز همکلاسی اش بود.

    هر دو تحصیل کرده و امروزی.

    از تقریبا سه چهار سال پس از ازدواج دعوا و مرافه هایشان شروع شد و تا مرز کتک کاری و شکستن ظرف و ظروف هم پیش می‌رفت!!!

    بارها و بارها من شاهد بودم که خاله‌م با چشمانی خیس و گریان و بدنی کبود به حالت قهر می‌آمد و هر بار با وساطت بزرگترها پشیمان می‌شد!!!

    اکنون آنها صاحب 4 دختر هستند.

    همگی با تحصیلات فوق العاده و عالی!!!

    پزشک متخصص زنان.مهندس برق از بهترین دانشگاه با رتبه‌ی عالی و مهندس معمار که در حال حاضر بورسیه شده و در اروپا مشغول ادامه تحصیل هست و ….

    دامادهای فوق‌العاده!!!

    7 تا نوه بی‌نظیر و زیبا و سالم!!!!

    هیچکس باورش نمیشد که خاله و شوهر خاله‌ی من بتوانند همچین ثمر و محصولی داشته باشند.

    حتی یادم آمد که بگویم دختر دومشان به کنسر مبتلا شد و آنها موفق شدند بر این بیماری تقریبا لاعلاج چیره شوند!!!

    و همان دختر الان با سه فرزندش در سوئد زندگی می کند!!!!

    به نظرم بد نیست از خودم هم بنویسم.

    خودم چندین مرتبه تا پای دادگاه پیش رفتیم.

    اما هر بار که من قلم به دستم گرفتم و شروع به نوشتن نمودم معجزه ها رخ داد و ما مجددا به زندگی بازگشتیم.

    من جمله همین امروز!!!

    به نظرم بد نیست، اگر این تجربه را کسب نکرده ایی،امتحانش کنی!!!

    در نوشتن قدرتی هست که فوق‌العاده و به قول استاد رؤیایی‌ست!!!!

    البته نیک می دانم که شما بسیار بسیار زیاد اهل نوشتن و تفکرید.

    هم تعداد بسیار زیاد کامنتهایتان گواه و شاهد هست.

    حتما که پیرامون حواشی زندگی تان هم بارها و بارها نوشته‌اید!!!

    منتها چون احتمالا افراد دیگری این رد پا را خواهند خواند گفتم ذکر آن مناسب است.

    من چند بار دعواهای بسیار شدید زندگی‌ام را با نوشتن جراحی و ترمیم کرده‌ام.

    به نظرم قدرت و معجزه‌ایی که در نوشتن هست در هیچ چیز دیگری نیست.

    بدیهی است اگر نوشتن همراه با عمل و اجرا باشد.

    ببخش اگر مطول و طولانی گفتم.اما واقعا ی حسی بهم گفت که برایت بنویسم.

    از خداوند مهربان برایت شادی سلامتی خوشبختی،ثروت و سعادت در دنیا و آخرت خواهانم و به دستان قدر قدرتش می‌سپارمت.خدانگهدار.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 37 رای:
  2. -
    مجید حرفت گفته:
    مدت عضویت: 1410 روز

    آبجی سعیده،خواهرگلم،استاد راهنمایم سلام

    سلام و صد درود به شما گوهر دردانه‌ی این سرزمین الهی.

    شب شما بخیر،امیدوارم حال دلتون عالی عالی باشه.

    از دیروز تا الان شنبه 10 شهریور ساعت حدود 21/12 دقیقه که پاسخم را از شما به مهر و سخاوتمندانه دریافت کردم چندین و چند بار به قصد رؤیت و دیدن جوابتان وارد سایت و gmail شخصی‌م شدم.

    بسی شاد شدم و همانند شما 2 مرتبه آنرا مطالعه نمودم،و دیدم که حرف و سخن بسیار زیادی را باید برایتان بنویسم.

    پس همین ابتدا مطول و طولانی شدن این پاسخ را بر من ببخش!!!

    الهی به امید تو،

    کمک و ممد نما که آنچه نیکوست و لازم؛ برزبان و قلم جاری گردد.

    استیو جابز را حتما می‌شناسی و قطعا بر نحوه و شیوه‌ی فوتش آگاهی!!!

    تغذیه‌ی اشتباه و مستمر!!!

    من هم همچون شما از ارادتمندان استادم،بخصوص که نتایج بسیار بسیار درخشانی هم در دوره‌ی بی‌نظیر قانون سلامتی اخذ نمودم و هم در روانشناسی ثروت 1 که آن نیز بی‌نظیر و رؤیایی‌ست!!!

    پارسال همین حدود یا کمی جلوتر،تقریبا اواسط شهریور ماه هنگامی که مشغول پخش کارت دعوت به جشن عروسی دختر نازنینم بودم،به منزل یکی از بستگانم رفتم.

    چندین ماه بود که همدیگر را ندیده بودیم.

    من از حدود یکسال پیش از آن ملاقات دوره بی‌نظیر قانون سلامتی را تهیه و به قول استاد چون وحی منزل به آن عمل می‌نمودم.

    لابد می‌توانی حدس بزنی که تعجب و حیرت آنها از دیدن من که خیلی خیلی خوش هیکل شده بودم و کلی وزن اضافه‌ام را کاهش داده بودم،

    چقدر زیاد بود!!!

    خانم آن خانه خانم دکتری بود با مدرک فوق تخصص سرطان خون!!!

    خیلی مشتاقانه سوال می‌کردند که چگونه انقدر تغییر کرده‌ام؟؟؟

    من نیز طبق توصیه استاد آدرس سایت استاد را به آنها دادم و سفارش کردم ویدیوهای معرفی دوره قانون سلامتی و دیگر آگاهی‌های استاد را ببینند و مطالعه نمایند!!!

    آن خانم دکتر اولین سوالی که پرسید،این بود که استاد شما چه مدرکی دارد؟ و چه تحصیلاتی دارد؟و در این دوره اساس و بیس کارش چگونه است؟

    من هم پاسخ دادم که طبق نظر استاد ورود پروتئین و چربی به بدن آزاد و مابقی ممنوع است!!!

    ایشان خیلی تعجب کرد،و فرمود اگر تنها و تنها به پروتئین و چربی اکتفا نمایید قطعاً و یقیناً در دراز مدت دچار آسیب و لطمه خواهی شد!!!

    طبق مطالعه‌ای که در زندگی استیو جابز داشتم،و نوع تغذیه متوالی و مستمر ایشان،و نیز اینکه روش تغذیه استاد جدید و نو است و هنوز زود است برای قضاوت که آیا پس از 10ـ 12 سال هم به همین منوال خواهد ماند؟؟؟

    آیا پس از آن مدت،تغذیه فقط با پروتئین و چربی می‌تواند آسیب زا باشد؟؟؟

    همانگونه که برای استیو جابز که البته فقط گیاهخوار بود،پس از همین حدود 10 ـ 12 سال آسیب و لطمه جدی و جبران ناپذیر دید!!!

    امیدوارم که متوجه منظورم شده باشید،تغذیه با یک ماده به خصوص در طولانی مدت!!!!

    آن خانم دکتر به من گفتش که قطعاً ضرر دارد!!!

    بعد از آن من شدت و حدت عمل به قانون دوره سلامتی را تا حدودی کم نمودم و از خوردن پروتئین و چربی به تنهایی ؛سر باز زدم.

    و یک سالی هست که در طول هفته یک یا دو بار اقلام دیگر غذایی را میل می‌کنم.

    به نظرم خیرالامور اوسطها ایده مناسب‌تری است!!!

    خوب سعیده خانم،حتماً می‌دانی که من همکار پدر بزرگوار شما و دبیر بازنشسته ریاضیاتم.

    در ریاضیات درسی داریم به نام دنباله و الگو!!!

    که من همیشه به دانش آموزانم عرض می‌کنم که این درس در واقع روشنگر زندگیمان هم می‌تواند باشد!!

    ما نیز وقتی به گذشتگانمان می‌نگریم،الگو و دنباله را به خوبی می‌توانیم مشاهده نماییم!!!

    به نظر شما آیا وقتی من نسبت به قانون سلامتی به این شدت باور ندارم،در دیگر قوانین آیا نباید معتدل‌تر نگاه کنم؟؟؟

    همه ی ما به یک اندازه به خداوند دسترسی داریم

    هرکسی هرجایی هست،جای درستشه

    هیچ ظلمی،در حق هیچکس نشده

    من مسئول خوشبخت کردن هیچکس نیستم

    من به اندازه ی پشیزی،توانایی تغییر زندگی دیگران رو ندارم ولی میتونم زندگی خودم رو به صورت بنیادین تغییر بدم.

    این دنیا یک دنیای فانیه،که اندازه چشم برهم زدن هم نیست و اگر ما میخوایم خوشبختی رو در تموم ابعاد تجربه کنیم،نباید با طناب های نامرئی خودمون رو به کسی وصل کنیم.

    موفقیت یک مسیر فردیه

    اگر ما خودمون رشد کنیم،یا آدم های اطراف ما با ما رشد میکنند و هم مدار میشند و یا خیلی راحت جدا میشند و آدم های بهتری میان،این کل کار جهانه،چرا ما مقاومت میکنیم؟

    اینکه می‌فرمایید،بچه‌ها خدای خودشون رو دارند چه من توی زندگیشون باشم و چه نباشم!!!

    این سخنی درست است،با این توضیح که این بچه‌ها پدر و مادرشان را خودشان برنگزیدند!!!

    اما اکنون که بنا بر زندگی با این پدر و مادر شدند،آیا عقب نشینی ما از مسئولیتمان،به عنوان پدر و مادر،عملی توحیدی است؟؟؟

    اگر توحیدی بود که خوب خداوند قدرتش رو داشت آنها را به گونه‌ای دیگر بیافریند!!!

    پس چگونه است که باغبان این گل‌ها را،شما برگزیده؟؟؟

    مگر خداوند نمی‌توانست برای نیلا و نیکا پدر یا مادر دیگری برگزیند؟؟؟

    اگر این مسئولیت را به شما داده،چرا شما از خود سلب مسئولیت می‌کنید؟؟؟

    آیا این توحیدی است؟؟؟

    اینکه سفارش و توصیه مهربانانه نمودید که برای حانیه و حنانه ‌م بیشتر برادر باشم،از شما ممنون و سپاسگزارم!!!

    و آن خاطراتی که بیان نمودید،به عرض مبارکتان برسانم که درست است من نیز همچون پدر بزرگوارتان معلم و دبیر بازنشسته ام،اما آن خصایص و ویژگی‌ها را ندارم!!!

    روز و هفته‌ای نمی‌گذرد که آنها را در آغوش نگیرم و نبوسمشان!!!

    هیچ وقت به اسم صدایشان نکرده‌ام!!!

    همیشه سعی نمودم توصیفشان نمایم!!!

    مثلاً: دختر قشنگم،عزیز دلم،

    دلبندم و…..

    اما چون حس و حال پدر ارجمندتان را می‌دانم به نظرم در این زمینه ایشان 100٪ مقصر نیستند!!!

    بدون اینکه قصد قضاوتی داشته باشم،عرض می‌کنم که حتماً مادر مهربان و غمخوار شما در تلطیف فضای منزل می‌توانستند بهتر عمل نمایند!!!

    ببین سعیده جان،من حس و حال پدر را نسبت به دختر به خوبی درک می‌کنم و چشیده‌ام.

    به یقین و با اطمینان عرض می‌کنم که پدری را سراغ ندارم که نسبت به دخترش این گونه سختگیر و یا خدای نکرده سنگدل باشد!!!

    برعکس زیاد سراغ دارم که رابطه پدرها با پسرها اغلب همراه با اصطکاک و چالش است!!!

    خودت به دور و ور و اطرافت دقت بکن،تقریبا نزدیک به همه پسرها مامانی‌اند!!!

    ببین اینکه ما به هر قیمتی بالای سر بچه‌هامون باشیم به نظر من غیر توحیدی نیست!!!

    دلیلش واضحه!!! اگر قرار بود مسئولیت آنها با ما نباشد خود خدا بلد بود آنها را به پدر و مادر دیگری بدهد!!!

    حالا که ما را برگزیده،پس توحیدیتر این است که از زیر بار مسئولیت شانه خالی نکنیم!!!

    ببین سعیده،شما و من می‌دانیم که مایک (فرزنداستاد) تا همین حدود دو سال پیش با استاد بود!!!

    حتماً ویدیو مایک رو در یوتیوب دیده‌ای!!

    اگر هم ندیده‌ای به شدت سفارش می‌کنم که برو ببین!!!

    اینکه الان مایک درس نمی‌خواند. اینکه مایک فضای درس خواندنش استیبل و استاندارد نبوده،توحیدیست؟؟؟؟

    به نظرم نباید خیلی یک جانبه و ببخشید خودخواهانه با قضایا برخورد کنیم.

    برگردم به سراغ دخترانم و نوع رابطه ام:

    من از خیلی وقت پیش برای هر کدامشان سررسیدی جداگانه تهیه نموده بودم،ودر آن سررسید،دلنوشته‌هایم و نصایح و پندهایم را برایشان می‌نوشتم و در اتاقشان می گذاشتم،بدون آنکه حرفی یا سخنی از آن دفتر و مضمونش با آنها بیان نمایم.

    اوایل چندین و چند نامه برایشان جداگانه نوشته بودم،تا روزیکه خودشان از روی کنجکاوی دفاتر را باز کرده و نامه‌هایم را مطالعه نمودند.در ادامه نامه‌هایی را که نوشتم ازآنها پاسخ خواستم.در پایان نامه!!!

    آنان نیز پاسخ‌هایشان را برایم نگاشتند.

    تا اینکه هر کدامشان صاحب گوشی شدند،از آن به بعد این نامه نگاری ها در وات ساپ و تلگرام صورت گرفت.

    و اغلب بصورت وویس!!!

    در مورد رابطه نوشته بودی!!!

    سوالی از شما می‌پرسم؛آیا خانم و آقایی که با هم به نقطه‌ی ازدواج می‌رسند؛در صورت هر نوع تغییر عقیده،مجازند که از ادامه‌ی مسیر زندگی سرباز زنند؟؟؟

    اگر من که اکنون دنبال رو تعالیم و آگاهی‌های استاد عباس‌منشم،و عزیز دلم که این گونه فکر نمی‌کند،بگویم ایشان باعث نشتی انرژی‌ام هستند پس بسلامت؟؟؟

    پس عهد و پیمان مان چه؟؟؟

    آیا این توحیدی است؟؟؟!!!!

    اگر چنین است که تغییر عقیده موجب بطلان تعهد و پیمان می‌گردد،توصیه می کنم که کتاب تاریخ اسلام جناب سبحانی را مطالعه نموده تا ببینید حضرت پیامبر در عنفوان جوانی و پیش از رسالت چگونه عمل می‌نمودند!!!!

    و اصلا چگونه شد که حضرت به محمد امین ملقب گردیدند!!!

    سعیده جان،مگر خود خدا نسبت به بنده‌ش خلف وعده می‌کند که ما نسبت به شریک زندگی‌مان متعهد نمانیم؟؟؟

    همانگونه که فرمودید توحید همه چیزه!!!

    آیا متعهد باقی ماندن توحیدی نیست؟؟؟

    اگر نیست،پس چیست؟؟؟

    به نظرم شرط جدایی در تغییر عقیده نمی‌باشد!!!

    خواهر دردانه‌ی عزیزم،مجددا ازت پوزش می‌طلبم که مطول و پرگویی نمودم.اما باور بفرما که کلام خودبخود جاری می‌شد و من تنها به وظیفه‌م که نگارش آن بود،پرداختم.

    برایت و برای همه‌مان از پیشگاه باریتعالی سلامتی خوشبختی ثروت و سعادت در دنیا و آخرت خواستارم و به دستان پرمهروعطوفتش می‌سپارمت.خدانگدار.

    فالله خیرحافظا و هو الرحم الراحمین.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
  3. -
    مجید حرفت گفته:
    مدت عضویت: 1410 روز

    سعیده جان خواهر گلم سلام شبت بخیر،امیدوارم حالت عالی باشه.

    ضمن تشکر از ابراز لطف و محبت صمیمانه شما،

    و تایید فرمایش متین‌تان که اشاره فرمودید به اختلاف عقاید و سلایق افراد و انسانها.درخواست و خواهشی دارم و آن این است که لطفا در صورتیکه برای سوالاتم پاسخی داشتید لطف بفرمایید و بنده را راهنمایی نمایید.ممنونم از شما.

    1-آیا نسبت به فرزندانمان جفا نمی‌کنیم هنگامی که بدنبال علائق و عقاید خودمان می‌رویم؟؟؟ با این استدلال که آنها خدایی دارند که حافظ و نگهبانشان خواهد بود،پس چون خدا هست،من آزادم که بدنبال عقایدم بروم،بی خیال آنها!!!!

    2ـ هنگامی که با شخصی طوری ارتباط می‌گیریم که تصمیم به ازدواج گرفته و زن و شوهر می‌شویم.در ادامه زندگی آیا اختلاف عقیده و سلیقه می‌تواند باعث رها و جدا شدن از همدیگر گردد.

    یعنی آیا اختلاف عقیده‌ باطل کننده عهد و پیمان دونفر می‌تواند باشد،البته در صورتیکه هر دونفر معتقد به طلاق و جدایی نباشند!!!

    اینکه من همسرم را بدلیل هم‌مدار نبودن و عباس‌منشی نبودن ول کنم و بروم،آیا توحیدی است؟؟؟

    ممنونم که مخلصانه و سخاوتمندانه من را راهنمایی نموده و پاسخم را می‌دهی.

    در پایان برایتان و نیز برای تمام عزیزان و دوستان این سرزمین الهی و همچنین برای خودم شادی سلامتی خوشبختی ثروت و سعادت در دنیا و آخرت مسئلت نموده و به دستان پر مهرش می‌سپارمتان.خدانگهدار.

    فالله خیر حافظا و هو الرحم الرحمین.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  4. -
    مجید حرفت گفته:
    مدت عضویت: 1410 روز

    جناب آقای اصغر نیکو دوست عزیز و برادر گرانقدرم سلام عرض می‌کنم شب شما بخیر امیدوارم حالتون عالی عالی باشه.

    ابتدا تشکر می‌کنم که به مهر وقت گذاشته و دیدگاه‌ها و عقاید بنده و سرکار محترم سعیده خانم شهریاری را مطالعه فرمودید،و در ادامه تشکر مضاعف و بیشترم را به خاطر اینکه با سخنان متقن و مثال‌های بیشتر مهر تاییدی بر دیدگاه بنده زدید.

    من نیز همچون شما برادر عزیز آرزو می‌کنم که ای کاش استاد نازنینمان فایلی در این مورد و این موضوع مهم تهیه و منتشر نماید.

    چه بسا استاد گرانقدر با نظرهای متفاوت و مستدل رهنما و راهگشا در این موضوع مهم شوند.

    در پایان ضمن تشکر مجدد برای شما و همه عزیزان و خودم از خداوند متعال شادی سلامتی خوشبختی ثروت و سعادت در دنیا و آخرت خواستارم و به دستان پرمهرش می‌سپارمتان خدانگهدار.

    فالله خیر حافظا و هو ارحم الراحمین.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  5. -
    مجید حرفت گفته:
    مدت عضویت: 1410 روز

    سلام به خواهر عزیزم سعیده نازنین،وقت شما بخیر امیدوارم حالتون عالی باشه.

    ضمن تشکر بابت پاسخ شما و راهنمایی ارزنده‌تان به حضورتان عرض می‌کنم که بنده به یاری خدا قطعاً و حتماً تمام محصولات استاد را خریداری و استفاده خواهم نمود منتها با خودم عهد بستم که ابتدا محصولاتی را که خریده‌ام استفاده نموده و متعهدانه به تمارین و تکالیف آن عمل نمایم و بعد از بسته شدن هر پروژه پرونده دیگری را باز نمایم.

    قانون سلامتی را کامل شنیده و عمل کرده‌ام اما هیچ کامنتی برایش نگذاشته ام دوره بی‌نظیر روانشناسی ثروت 1 را تا جلسه 12 پیش رفته‌ام که ابتدا باید آن را تمام نموده و دوره دیگری را هم نیمه کاره (قانون آفرینش) در نوبت دارم که به نظرم مناسب‌تر است که ابتدا این‌ها را به سرانجام برسانم.

    صد البته راهنمایی شما استاد عزیز هم بسیار ارزشمند است که دوره 12 قدم علی الخصوص قدم ششم که پاسخ به سوالاتم را در بر گرفته تهیه نمایم.

    واقعیتش چون پاسخ به سوالاتم بسیار برایم مهم است چه بسا گریزی به کارهایم زده و میانبری برگزینم تا زودتر به پاسخ سوالاتم برسم،به هر صورت خیلی خیلی ممنون و متشکرم که خالصانه سعی نمودید سرنخ پاسخ به سوالاتم را بهم بنمایانید.

    ابتدا خداوند مهربان را شاکر و سپاسگزارم و سپس از شما ممنونم و در ادامه از استاد نازنینمان جناب استاد عباس منش ممنونم که با فایل‌های خود سعی در بهبود زندگی همه ما دارد خدایا شکرت

    در انتها همچون همیشه برای شما و همه عزیزان و نیز برای خودم شادی سلامتی خوشبختی ثروت و سعادت در دنیا و آخرت خواستارم به خدای مهربان می‌سپارمتان خدانگهدار فالله خیر حافظا و هو ارحم الراحمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای: