سریال زندگی در بهشت | قسمت 232

دیدگاه زیبا و تأثیرگزار حمیده عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

همین جا یه اعتراف کنم وقتی دیدم مریم جان میگن این آهن جلوی در چیکن تراکتور رو میخواییم برداریم..استاد رفته که وسایل مورد نیاز رو بیاره به خودم گفتم خب اینکه چند دقیقه دیگه نهایت چند ساعت دیگه کار ریختن چیپس ها به خونه مرغها تموم میشه ..بابا بیخیال…فک کنم نیازی به برداشتن آهن پادری نباشه….بعد دیدم اون چوب بالای خونه مرغها رو هم میخوان بردارن بخاطر اینکه سر استاد در حین رفت وآمد به اون برخورد کرده بود…بعد دوباره گفتن مگه میشه ادم اینقدر عاشق تغییر کردن باشه…عاشق بهتر کردن و راحتتر کردن کارها….بعد از چند دقیقه که گذشت دیدم اره میشه…..بعد یاد آموزشهای قدم ۶ جلسه پنجم افتادم که استاد میگه ما یه کارهایی رو انجام میدیم فقط به این خاطر که در موردشون شنیدیم….بدون هیچ عقل و منطقی یه سری افکار رو شنیدم.‌.پذیرفتیم و داریم بر همون اساس عمل میکنیم در صورتی که هیچ عقل و منطقی پشت این پذیرفتن ها نیست…و اینها تبدیل شدن به باوررر….باورهای محدود کننده ایی که نتایج محدود کننده ایی هم به همراه دارن و توی زندگیمون رقم خوردن…..راستش اگر من بودم میدونم که این کار رو انجام نمیدادم….نه آهن رو از جلوی راهم بر می داشتم و نه چوب رو از بالای سرم‌‌‌‌….و این حرف من نشان دهنده باور اشتباه منه…..

یعنی من برای خودم ارزش قائل نیستم….برای زمانم ارزش قائل نیستم…..حاضر نیستم چیزهایی که نشتی انرژی در زندگیم ایجاد میکنن رو از بین ببرم و یا تعییرشون بدم به روشی که دیگه نشتی انرژی نداشته باشم.‌…

یه ایراد دیگه هم در خودم پیدا کردم….من انسان هستم که به استقبال تغییر نمیرم‌‌‌‌..یه وفتایی این تغییر کردن رو به تعویق هم میندازم….البته که اکثر اوقات اینطوریم…..من قبل از اینکه بیام اینجا کامنتت بنویسم رفتم کامنتهای دوستان رو خوووندم دیدم اکثر بچه ها از تغییر کردن استقبال میکنن توی زندگیشون….دیدم خودشون دست به کار میشن برای هماهنگ شدن با جهانی که در حال رشد و پیشرفته….به خودم گفتم پس من چرا اینطوریم….؟ چرا من عملگرا نیستم؟ بعد دیدم نسبت به قبلم منم تغییر کردم….شاید کم باشه اما هست….میدونی استاد عزیزم واقعا تغییر ایمان میخواد….همین الان من توی زندگیم قدم هایی هست که باید بردارمشون….اما هی امروز فردا میکنم….و بارها و بارها ندای درونم بهم گفته که نا وقتی این کارها رو انجام ندی هیچ چیز هیچ تکونی نمیخوووره…..من این فایل رو یه نشونه میبینم….نشونه ایی واضح برای خودم و برای انجام دادن کارهای معوقه ام.‌..

و استقبال کردن از تغییر توی زندگیم…..

من با انجام دادن این برنامه هایی که دارم واقعا کلی وقتم و انرژیم آزاد میشه که کلی تمرکزم رو میبره بالاتر….واقعا شما دو عزیز دل و همینطور بچه های سایت رو تحسین میکنم که اینقدر خوب قدم برمیدارین در جهت تغییر…..

تغییر روزانه…و لحظه ایی …تحسینتون میکنم که همیشه رو به بهبود قدم برمیدارین…در واقع دارین با این کارهاتون به ما هم یاد میدین که همیشه رو به بهبود قدم برداریم…هرروز بهتر….هرروز کاراتر….هرروز ثروتمندتر….☺

منم تمام تلاشمو میکنم که ترمزهای ذهنیمو بردارم …مقاومت هایی رو که جلوی تغییر و اقدام کردنمو میگیرن بردارم….

وقتی توی زندگیم نگاه میکنم میبینم در زمینه روابط تغییر رو به بهبود داشتم….قبلا یه آدمهایی باهاشون در ارتباط بودم که الان نیستن….و از زندگیم رفتن بیرون چون من تغییر کردم….خداروشکرررر

در زمینه مالی و کسب و کار…معنویت…عزت نفس…سلامتی…از وقتی که با سایت شما آشنا شدم مسیر همیشه رو به بهبود بوده…و پاشنه آشیل من همین حرکت نکردن همیشگیمه….من باید عمل کنم به ایده ها و الهاماتی که بهم گفته میشه…وقتی استاد و مریم جان برای چیزهای کوچک حرکت میکنن…برای برداشتن تضادهای کوچیک از سر راهشون حرکت میکنن پس منم باید یاد بگیرم…منم باید تصادهایی رو که بهشون برخورد میکنم هر چند کوچیک و غیر ضروری از سر راهم بردارمشون و حلشون کنم….و الان دارم میبینم که وقتی مسائل رو حل کنیم چقدر عزت نفسمون بیشتر میشه…چقدر خوشحالتر میشیم از حل کردن مسئله….چقدر توانمندیمون بیشتر میشه…..چقدر احساسمون بهتر و بهتر میشه…..وقتی من برای حل کردن مسائل کوچک قدم بر میدارم راهکارهای بیشتری به ذهنم خواهد رسید….هدایت میشیم….وقتی مسائل بیشتری رو حل کنیم ثروتمندتر میشویم.

منتظر نظرات زیبا و تأثیرگزارتان هستیم.

برای دیدن سایر قسمت‌های «سریال زندگی در بهشت»‌، کلیک کنید

 

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    373MB
    24 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

231 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «مریم حسینی مطلق» در این صفحه: 3
  1. -
    مریم حسینی مطلق گفته:
    مدت عضویت: 1019 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    ۞ قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا ۖ قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَـٰکِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا یَدْخُلِ الْإِیمَانُ فِی قُلُوبِکُمْ ۖ وَإِن تُطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَا یَلِتْکُم مِّنْ أَعْمَالِکُمْ شَیْئًا ۚ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ

    بادیه نشینان گفتند: ما [از عمق قلب] ایمان آوردیم. بگو: ایمان نیاورده اید، بلکه بگویید: اسلام آورده ایم؛ زیرا هنوز ایمان در دل هایتان وارد نشده است. و اگر خدا و پیامبرش را اطاعت کنید، چیزی از اعمالتان را نمی کاهد؛ زیرا خدا بسیار آمرزنده و مهربان است.

    إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ ۚ أُولَـٰئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ

    مؤمنان فقط کسانی اند که به خدا و پیامبرش ایمان آورده اند، آن گاه [در حقّانیّت آنچه به آن ایمان آورده اند] شک ننموده و با اموال و جان هایشان در راه خدا جهاد کرده اند؛ اینان [در گفتار و کردار] اهل صدق و راستی اند.

    قُلْ أَتُعَلِّمُونَ اللَّهَ بِدِینِکُمْ وَاللَّهُ یَعْلَمُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ ۚ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ

    بگو: آیا خدا را از دین خود [به خیال اینکه آگاه نیست] خبر می دهید [که از عمق قلب ایمان آورده اید؟!] در حالی که خدا آنچه را در آسمان ها و آنچه را در زمین است می داند، و خدا به همه چیز داناست.

    یَمُنُّونَ عَلَیْکَ أَنْ أَسْلَمُوا ۖ قُل لَّا تَمُنُّوا عَلَیَّ إِسْلَامَکُم ۖ بَلِ اللَّهُ یَمُنُّ عَلَیْکُمْ أَنْ هَدَاکُمْ لِلْإِیمَانِ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ

    از اینکه اسلام آورده اند بر تو منت می گذارند؛ بگو: اگر [در ادعای مؤمن بودن] راستگویید، بر من از اسلام آوردن خود منت نگذارید، بلکه خداست که با هدایت شما به ایمان بر شما منت دارد.

    إِنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ غَیْبَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ وَاللَّهُ بَصِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ

    یقیناً خدا نهان آسمان ها و زمین را می داند و خدا به آنچه انجام می دهید، بیناست.

    (حجرات )

    ————————————————————————

    سلام

    چطوری میشه که خداوند اینقد مهربون میشه؟

    چطوری میشه که خوندن قرآن اییینقدر حالمو خوب میکنه؟

    چطوریه آخه؟

    الا بذکر الله تطمئن القلوب

    اخه آرامش از جانب خداست فقط

    چرا قبلا قرآن میخوندم تمام وجودمو ترس فرا میگرفت؟

    ببین خودت داری جواب خودتو میدی

    اولا که میگی قبلا

    دوما تو هدایت شده هستی

    نور الله بر قلب تو جاری شده

    این آرامش بخاطر اون نور الهیه

    بخاطر اسلامیه که آوردی

    من نمیتونم بگم یک فرد باایمانم؟

    خودت چی فکر میکنی؟

    فکر میکنم که،آخه من آرامش دارم ،با خدا رابطه ام خیییلی خوبه و صداشو میشنوم

    خب؟چیزایی که میگه رو انجام میدی؟

    نمیتونم بگم 100٪،نه انجام نمیدم

    پس این چه ایمانیه؟

    ایمان ترس رو از بین میبره

    ولی تو میترسی،میترسی اون پروژه ای که میخوای رو شروع کنی و شکست بخوری،بخاطر همین حتی روش سرمایه گذاری مالی هم نمیکنی،میترسی،میترسی از اینکه نشه،میترسی مردم بگن تو این یکی هم موفق نشد

    خب من در خیلی از موارد تلاشمو کردم ولی اون نتیجه در خور رو نگرفتم،اون چی؟

    با ایمان 100٪ انجامشون دادی؟؟؟

    -…

    پرسیدم باایمان 100٪ انجامشون دادی؟

    نه،ی ترسی تو وجودم بود،ی سری باورهای غلط داشتم

    باور در مورد چی؟

    باور اینکه از این کار پول در نمیاد،باید 1000 سال کارگری کنی تا موفق بشی،باید سرمایه خوب داشته باشی تا توهم برند خودتو داشته باشی،باور اینکه برای اینکار تو مشتری نیست،باور اینکه دست توی این کار زیاده،باور اینکه اییین همه ادم دیگه مثل من که از منم بهترن،مردم چرا از من بخرن،باور اینکه این کار باارزشی نیست که من انجام میدم.

    خب؟انجام دادیو این باورهاروهم داشتی؟

    عملا میتونم بگم اصلا بخاطر این ترسها واردشونم نشدم،وارد هیچکدوم از ایده هام نشدم،بعضیاهم شدم ولی بخاطر همین ترسهام تو مرحله پیش از فروش تمومش کردم هم تو ذهنم و هم تو واقعیت.

    چی باعث شده که فکر کنی یک شبه پولدار میشی؟

    یک شبه میلیاردها مشتری جذب میکنی؟

    یک شبه میتونی به همه جوابهای سوالات برسی؟

    اصلا چی باعث شده فکر کنی یک شبه همه ترسات میریزه؟ایمانت میچسبه به سقف آسمون و دیگه تموم؟!چرا فکر میکنی تو فقط این ترسهارو داشتی و داری؟

    ببین میدونم ترس از جانب شیطونه،میدونم میخواد حالمو بد کنه،میدونم میدونم میدونم

    اگر میدونستی انگیزه هاتو بعداز دو روز از دست نمیدادی،اگر میدونستی باایمان ادامه میدادی،دلسرد نمیشدی،بخاطر دو قرون دوزار نمیرفتی دنبال کار که ای وای پولام ته کشید و پول ندارم.

    خب واقعا پولام ته کشیده بود،دست رو دست بزارم؟

    مه کی گفت دست رو دست بزاری،عاقاااجااان الذین آمنو و عمل الصالحات،باید عمل کنی،ولی ببین بخدا نباید زجر بکشیا،باید باورهاتو درست کنی

    چه باورهایی؟چیکار کنم که ترسم بره؟چیکار کنم که انگیزه هامو از دست ندم؟چیکار کنم که بتونم ادامه بدم؟

    مهمترینش این باور،باور اینکه تو خداوند رو داری

    باور اینکه ثروت برای تو بی انتهاااا فراهم شده

    باور اینکه به این ایده ایمان داشته باش،چون مگه میشه ایده اشتباه بدع خدا وقتی تو در مسیر درست هستی،باور اینکه اگرررر میخوای نتیجه بگیری باااااید کارتو تا ته پیش بری،باور اینکه به نتیجه وابسته نباش،باور اینکه مسیرت درسته و حتی اگر نتیجه نگرفتی هم ناامید نشو حتمااا اون تجربه ات باعث پیشرفتهای بعدیت میشه.

    با همه اینا ازینکه ی کار رو تا ته ادامه ندادم داره حس بد بهم میده،اینکه من چرا اینطور رفتار میکنم اخه

    ببین مریم جان،همه و همه این افکار سراغشون میاد،و فقط تو تنها اینجوری نیستی،برنده کسیه که با وجود این افکار و احساسات شک به دلش راه نده و مسیر رو ادامه بده تا به نتیجه برسه.

    برای اینکه انگیزه هام بره بالا چیکار کنم؟

    اهرم رنج و لذت رو به کار ببر،اگر ی دونه،فقط ی دونه از ایده هاتو به سرانجام برسونی اعتماد به نفست میره بالا،نتیجه مالی میگیری و ثروت رو لمس میکنی و امیدوار تر میشی،اگر نتیجه هم نداد به خودت افتخار کن که کارتو،ایده تو تا تههه ادامه دادی و جا نزدی اینبار.اگر ثروت مندت کنه این ایده چقدرررر هم به مردم کمک کردی و هم خودتو چقدررر از بدنه جامعه جدا کردی و میتونی خواسته هاتو براورده کنی

    ببین بجای اینکه بگی اگر نشد چی!بگو اگر شد چی!اگر جواب داد چی!

    مسیری که میدونی درسته

    میدونی خدا با نشانه هاش بهت میگه برو و برو

    خداوند در مسیر تا انتها با توئه

    نگران نباش

    ..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  2. -
    مریم حسینی مطلق گفته:
    مدت عضویت: 1019 روز

    بنام الله،آرام بخش قلبها

    سلام

    سلام استاد

    هعییی خدا

    استاد یادمه گفتین اگر مدت زیادیه دارین روی خودتون کار میکنین هررر اتفاقی میفته به نفع شماست

    و ی فایل شنیدم که گفتین باور دارین همممه آدمها خوبن مگر اینکه بخوان با رفتار بد شما یک آگاهی کسب کنی و تو تغییر کنی

    استاد من روی خودم کار میکنم و سعی کردم احساسم خوب باشه

    ی سری اتفاقات افتاد مثل تبعیض های فاحشانه ای که پدر و مادرم بین من و یکی از خواهرم گذاشتن

    تبعیضی که وااااقعا قلبمو به درد آورد

    نمیخوام در موردش توضیح بدم ولی جوری که انگار

    وللش

    ولی دیگه خودتون بدترین نوعشو تو ذهنتون تصور کنین

    (الان که دارم مینویسم تو ذهنم هی الله اکبر،الله اکبر گفته میشه)

    استاد هررر کاری کردم نتونستم خودمو کنترل کنم

    خیلییی وقته دارم سعی میکنم بی تفاوت باشم نسبت بهشون و اتفاقا خاطرات خوبشونو به یاد بیارم ولی برخورد های اخیرشون به شدت حالمو بد کرد

    و متاسفانه منم رفتم تو حالت مقایسه و اوضاع بدتر شد و منم قهر و دوباره اوضاع بدتر

    در هر صورت تمام سعیمو کردم که حواسمو پرت کنم و اصلااا فعلا بهشون فکر نکنم و خودم رو درگیر چیزهای دیگه کردم

    دیروز برای مصاحبه رفتم و اونجاهم تقریبا ی اوکی نصفه و نیمه بود

    ولی انگار نفر اصلی کاری برخلاف میلش و با سختگیری و گفتن بقیه ای که حتی من نمیشناسمشون بالاخره گفت باشه ولی قبلش ی دوره کارآموزی باید بری

    گفتم میرم و مشکلی نیست

    نمیخوام اولا بخاطر غرورم تن به کاری ندم

    و بعدش الان کار دیگه ای ندارم پس پول نیست

    و بعدشم گفتم شاید ایییین همه برخوردهای بد مادر و پدر اونم یهویی و در حالی که من خیلی وقته حالمو خوب نگه داشته بودم ی انگیزه خیلی قوی باشه که اره بزن از خونه بیرون

    حدودا یکساله که تو خونه هستم و گشتم علاقمو پیدا کردم و استاد رفتم چندین ماهم کار کردم ولی خرجم بیشتر از دخلم میشد وقتی سرکار میرفتم ولی تو خونه همون کارو برای خانواده ام انجام میدادم حداقل کرایه اسنپ نمیدادم و ی پولی دستم میومد

    در نهایت استاد میخوام بگم ی انگیزه ای همین برخوردهای تند یهویی در من ایجاد کرده

    و تصمیم منو قاطعانه تر کرده که بخوام برم بیرون از خونه

    و سریعتر بخوام ثروتمند بشم تا دور بشم

    میدونم میدونم باید ازینجایی که هستم لذت ببرم و همین الانم تو حیاط نشستم و دارم منظره روبرومو نگاه میکنم ی ساختمان بلنددددد خییییلی قشنگ

    ابرهای کومولوس پنبه ای

    آسمون آبی رنگ خیلی خاص غروب

    دیدن آسمون بعداز مدت ها برای من ی نعمت بزرگه

    چون خونه قبلی اوارتمان طوری بود و هیچوقت اسمونو نمیدیدم

    و این خونه که الان درگیر اسباب کشیشم هستیم حیاط بزرگ داره️

    نمیخوام شرایطو تحمل کنم

    استاد ایده هست تو ذهنم میدونم باید از همون چیزی که دارم

    با همون چیزی که دارم ثروت بسازم

    خب من لیسانس حسابداری دارم و دختر باهوشیم

    میخوام برم ی منبع درامدی باشه از اون

    و بعد عصرهاهم خیاطی که دوسش دارم رو انجام بدم

    و با حقوق حسابداریم ایده هایی که دارمو اجرا کنم

    اخه استاد الان چپ و راست بخوام برم باید هزینه اسنپ بدم

    و خیییلی بالاس

    و این که کار خیاطی میکنم کفاف انجام دادن ایده هامو نمیده

    و از طرفی دیگه

    چون سرکار نمیرم عملا خیلی راحتی و ازادی عمل ندارم اونم تو خانواده سختگیری که من دارم

    وااای ازین همه تمرکز روی نقاط منفی بدم میاد

    خیییلی دارم میرم تو در و دیوار

    باید به نقطه امنم برگردم تا اوضاع خوب بشه

    مریم یادت باشه نباید احساستو بد کنی وگرنه اتفاقات بد برات رخ میده

    یادت باشه کنترل افکار و احساساتت با تویه

    تو رییسی

    اونا رییس نیستن

    تو میتونی زندگیتو تغییر بدی

    تو میتونی اخلاق بد پدر و مادرتو تغییر بدی

    تو توانایی خلق زنذگیتو داری

    خداوند این قدرتو بهت داده

    تو میتونی زندگیتو اونجور که میخوای خلقش کنی

    استاد ی چیز دیگه بگم

    میدونم که باید باور کنم که از چیزی که علاقه دارم میتونم پول دربیارم

    ولی استاد از ی طرف خانواده ام کاملا مخالف خیاطی منن و اونو شغل خوبی نمیدونن و باعث شدن تو ذهن منم یکم بی ارزش بشه

    انگار که فقط کامپیوتر و پیشرفتهای اینجوری با ارزشه و خیاطی نه

    خیلی با خودم کلنجار میرم که بدونم که چقدررر اتفاقا ارزشمنده

    و تاثیرر نگیرم از محیط اطرافم

    ولی بازم سنگهایی جلوی راه من انداخته میشه که اونو ادامه ندم و خیییلی از من انرژی میگیره و حالمو بد میکنه اون سنگها

    اینکه بحثهای شدید بشه که نه برای خیاطی نباید بری پیش کسی و کار کنی

    بااین حال من رفتم 3 ماهم رفتم ولی هرروز بحث

    قهرهای پدرم بی دلیل بخاطر خیاطی کردن توی کارگاه خیاطی

    توهین و تحقیر کردن بخاطر این

    بااینکه من خیلی بروز و اپدیتم

    و لیسانس دارم و تمام کارهای اینترنتی و بانکی و کامپیوتریو عالی بلدم ولی چون علاقه دارم به خیاطی انجامش میدم

    پلی بازم پدرم کاااملا مخالفه

    و یادش نمیاد که من بخاطر حرف اون رفتم رشته تجربی

    بخاطر حرف اون و انتخاب اون رفتم رشته حسابداری

    بخاطر اون

    بخاطر اون

    بخاطر اون

    حالا یبار به ساز خودم میرقصم و با کوهی از اخم و تخم های خیییلی بد مواجه میشم

    اییین همه کار میکنم که ارزشمندی من فاااارغ از هررر چیزیه

    ولی الان ذهنم میگه اگه بری تو اون شرکت خفن حسابداری کنی ارزشت بالاتره

    آیا بالاتره؟؟؟

    یا بخاطراینکه پدرم راضی بشه

    البته که منم رفتن به بیرون و زدن از خونه بیرون و دوستای جدید پیدا کردن و پول دراوردن میخواد

    استاد

    ی چیزی بگم

    من ریاضیم فوق العادس

    از بچگی همیییشه سرگروه ریاضی بودم

    حتی تو دانشگاه 20 بودم

    و اعدادو خیلی خثب یادم میمونه

    شاید علاقه اس و من نمیدونم

    ذهنم میگه داری ماست مالی میکنی،تو خیاطیو فقط و فقط دوست داری

    ولی استاد من ریاضیم دوست دارم

    نمیخوام میمونی باشم که هی ازین شاخه به اون شاخه میپره

    ولی استاد یادمه گفتین یک شغل نیست که شمارو به ثروت میرسونه

    بی انتهاااا شغل هست

    شاید من باید برم اینوری

    شاید اینجوری بیشتر رشد کنم

    همش میگم شاید

    چرا نمیتونم یکبار یک تصمیم قاطعانه بگیرم

    اها دلیلش شاید فشار خانواده و بی پولیه

    واقعا وقتی ادم پول تو دستشه ارامشش خیییلی زیادتره

    من قبلا سرکار بودم ارامش خاطر داشتم

    ولی شایدم از حماقت بود که حداقل ی حقوق بخور و نمیری هست

    این تضاد الانم باید باعث رشد من بشع

    نباید به چیزی که نمیخوام توجه کنم

    باید توجه کنم به چیزی که میخوام و به سمتش حرکت کنم

    حرکت کنم

    حرکت کنم

    کجای کارو اشتباه رفتم

    خدایا بهم بگووو

    هدایتم کن

    من سعععخت به هدایتت تو نیازمندم.

    تو خودت گفتی هدایت میکنی منو

    منتظر الطاف بی نهایت تو هستم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  3. -
    مریم حسینی مطلق گفته:
    مدت عضویت: 1019 روز

    سلام عزیزم

    من هدایت شدم به کامنتت

    خیییععلی لذت بردم

    و بخاطر همونهدایت شدم رفتم بیوگرافیتم خوندم

    چشمام اکلیلی تر شد و ایمانم بیشتر به راهی که در پیش دارم

    چقدر تحسین برانگیزه مسیری که رفتی

    باغی که خریدی

    مشاوری که اومده تو زندگیت

    کاری که باهاش چیز میز خریدی برای خودت

    همسری که خودت جذبش کردی

    همسایه هایی که توی تجسمت بودن

    حتی تبریزی که الان داری زندگی میکنی

    خونه پربرکتی که حتی هزار تومنم هزینه نداره برات

    و این پاداش توئه

    خیییلی خییییلی خوشحالم برات

    راستی انیمیشن soul هم بی نظیره و بنظر من از inside out 2 قشنگتره

    و ی انیمه دیگه هم اسمش فیل جادوئیه.

    کلا من انیمه های معنی گرا و مفهومی خیلی دوست دارم،خدایااا حس میکنم 5سالمه و دارم فیلم برنامه کودکی معرفی میکنم،ای خدای من.شکلک خجالت

    در آخر

    از خداوند سپاسگزارم که واقعااا قدرت خلق زندگیمونو دست خودمون داده

    خدایا بی انتهاااا سپاسگزارم،خدایا انتهایی برای تشکرم متصور نباشیااا،خدایا خعععلی دوستت دارم آرامش قلبم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: