دیدگاه زیبا و تأثیرگزار حمیده عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:
همین جا یه اعتراف کنم وقتی دیدم مریم جان میگن این آهن جلوی در چیکن تراکتور رو میخواییم برداریم..استاد رفته که وسایل مورد نیاز رو بیاره به خودم گفتم خب اینکه چند دقیقه دیگه نهایت چند ساعت دیگه کار ریختن چیپس ها به خونه مرغها تموم میشه ..بابا بیخیال…فک کنم نیازی به برداشتن آهن پادری نباشه….بعد دیدم اون چوب بالای خونه مرغها رو هم میخوان بردارن بخاطر اینکه سر استاد در حین رفت وآمد به اون برخورد کرده بود…بعد دوباره گفتن مگه میشه ادم اینقدر عاشق تغییر کردن باشه…عاشق بهتر کردن و راحتتر کردن کارها….بعد از چند دقیقه که گذشت دیدم اره میشه…..بعد یاد آموزشهای قدم ۶ جلسه پنجم افتادم که استاد میگه ما یه کارهایی رو انجام میدیم فقط به این خاطر که در موردشون شنیدیم….بدون هیچ عقل و منطقی یه سری افکار رو شنیدم..پذیرفتیم و داریم بر همون اساس عمل میکنیم در صورتی که هیچ عقل و منطقی پشت این پذیرفتن ها نیست…و اینها تبدیل شدن به باوررر….باورهای محدود کننده ایی که نتایج محدود کننده ایی هم به همراه دارن و توی زندگیمون رقم خوردن…..راستش اگر من بودم میدونم که این کار رو انجام نمیدادم….نه آهن رو از جلوی راهم بر می داشتم و نه چوب رو از بالای سرم….و این حرف من نشان دهنده باور اشتباه منه…..
یعنی من برای خودم ارزش قائل نیستم….برای زمانم ارزش قائل نیستم…..حاضر نیستم چیزهایی که نشتی انرژی در زندگیم ایجاد میکنن رو از بین ببرم و یا تعییرشون بدم به روشی که دیگه نشتی انرژی نداشته باشم.…
یه ایراد دیگه هم در خودم پیدا کردم….من انسان هستم که به استقبال تغییر نمیرم..یه وفتایی این تغییر کردن رو به تعویق هم میندازم….البته که اکثر اوقات اینطوریم…..من قبل از اینکه بیام اینجا کامنتت بنویسم رفتم کامنتهای دوستان رو خوووندم دیدم اکثر بچه ها از تغییر کردن استقبال میکنن توی زندگیشون….دیدم خودشون دست به کار میشن برای هماهنگ شدن با جهانی که در حال رشد و پیشرفته….به خودم گفتم پس من چرا اینطوریم….؟ چرا من عملگرا نیستم؟ بعد دیدم نسبت به قبلم منم تغییر کردم….شاید کم باشه اما هست….میدونی استاد عزیزم واقعا تغییر ایمان میخواد….همین الان من توی زندگیم قدم هایی هست که باید بردارمشون….اما هی امروز فردا میکنم….و بارها و بارها ندای درونم بهم گفته که نا وقتی این کارها رو انجام ندی هیچ چیز هیچ تکونی نمیخوووره…..من این فایل رو یه نشونه میبینم….نشونه ایی واضح برای خودم و برای انجام دادن کارهای معوقه ام...
و استقبال کردن از تغییر توی زندگیم…..
من با انجام دادن این برنامه هایی که دارم واقعا کلی وقتم و انرژیم آزاد میشه که کلی تمرکزم رو میبره بالاتر….واقعا شما دو عزیز دل و همینطور بچه های سایت رو تحسین میکنم که اینقدر خوب قدم برمیدارین در جهت تغییر…..
تغییر روزانه…و لحظه ایی …تحسینتون میکنم که همیشه رو به بهبود قدم برمیدارین…در واقع دارین با این کارهاتون به ما هم یاد میدین که همیشه رو به بهبود قدم برداریم…هرروز بهتر….هرروز کاراتر….هرروز ثروتمندتر….☺
منم تمام تلاشمو میکنم که ترمزهای ذهنیمو بردارم …مقاومت هایی رو که جلوی تغییر و اقدام کردنمو میگیرن بردارم….
وقتی توی زندگیم نگاه میکنم میبینم در زمینه روابط تغییر رو به بهبود داشتم….قبلا یه آدمهایی باهاشون در ارتباط بودم که الان نیستن….و از زندگیم رفتن بیرون چون من تغییر کردم….خداروشکرررر
در زمینه مالی و کسب و کار…معنویت…عزت نفس…سلامتی…از وقتی که با سایت شما آشنا شدم مسیر همیشه رو به بهبود بوده…و پاشنه آشیل من همین حرکت نکردن همیشگیمه….من باید عمل کنم به ایده ها و الهاماتی که بهم گفته میشه…وقتی استاد و مریم جان برای چیزهای کوچک حرکت میکنن…برای برداشتن تضادهای کوچیک از سر راهشون حرکت میکنن پس منم باید یاد بگیرم…منم باید تصادهایی رو که بهشون برخورد میکنم هر چند کوچیک و غیر ضروری از سر راهم بردارمشون و حلشون کنم….و الان دارم میبینم که وقتی مسائل رو حل کنیم چقدر عزت نفسمون بیشتر میشه…چقدر خوشحالتر میشیم از حل کردن مسئله….چقدر توانمندیمون بیشتر میشه…..چقدر احساسمون بهتر و بهتر میشه…..وقتی من برای حل کردن مسائل کوچک قدم بر میدارم راهکارهای بیشتری به ذهنم خواهد رسید….هدایت میشیم….وقتی مسائل بیشتری رو حل کنیم ثروتمندتر میشویم.
منتظر نظرات زیبا و تأثیرگزارتان هستیم.
برای دیدن سایر قسمتهای «سریال زندگی در بهشت»، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD373MB24 دقیقه
باسلام خدمت استاد عزیزم
درخصوص این فایل و ایحاد تغییر در خودمون و تغیر الگوهامون میخاستم چن نکته ای بگم
اول اینکه من دقت میکنم میبینم منم خیلی اهل تغییرم یغنی تو آشپزخونه ام خیلی مکان وسایلم رو تغییر میدم تا استفاده راحت تر بشه مثلن وسایل صبحانه رو دردسترس گذاشتم تا صبح خیلی راخت و آسون بتونیم صبحانه بخوریم و بچه هام هم به تنهایی اگر پیش اومد بتونن به وسایل دسترسی داشته باشن و این کار خیلی عالی شده هم باعث شده هر روز صبحانه خورده بشه و هم خیلی سریع راخت پهن و جمع بشه و بچه هام هم خودشون خیلی راحت میتونن این کار رو انجام بدن الهی شکر
دوم استاد به مثال خوبی اشاره کردن درخصوص لباسهای مناسب فصل من خودم از همون اول دوست داشتم مکان لباسهام خلوت و دردسترس تر باشه تا بتونم به راحتی ازشون استفاده کنم به خاطر همین بعد از تمام شدن فصل پاییز یه وقت کوچیک میذارم و لباسها رو جمع میکنم و مرتب تو کاور میذارم و جایی دیوه تو کمد قرار میدم اینجوری فضایی عالی برای لباسهای خنک و تابستوتی باز میشه و واقعا لازم نیس موقع برداشتن لباس یه به هم ریختگی تو کشو لباس یا اتلاف وقت تو پیدا کردن لباس باشه
نکته سوم اینه که من ظرف های اضافه تو خونم نگه نمیدارم یعنی من همین دوهفته پیش که اسباب کسی داشتیم ظرفهای تو کابینت رو که درآوردم هرکدومشون رو که ماهها بود استفاده نکرده بودم و فقط فضا اشغال کرده بودن و این دیدگاه که شاید یه روزی به دردم بخوره همه رو جمع کردم و دادم به کسی که لازم داشت و واقعا کلی سبک شد و راحت چه لزومی هست که ما چن دست ظرف داشته باشیم و کلی انرژی و وقت بذاریم بذای مرتب کردن آونها علاوه بر فضایی که اشغال میکنن…
چهارم اینه من وسایل رو جوری گذاشتم مه استفاده از اونها راحت و آسان باشه نه اینکه زیبایی مکان برام ملاک باشه
یعنی وسیل برقی رو جوری گذاشتم مه هر کدوم رو لازم داشتم فقط کافیه کلیدش رو بزنم و استفاده کنم قبلن من اونا رو بالای کابینت ها گذاشته بودم هم برای اینکه تو دید باشه و اگر کسی اومد خونمون ببینه که من چی دارم و هم برای زیباییش ولی از یه جایی به بعو که آگاه تر شدم به لطف خدا و راهنمایی استاد دیگه حرف مردم مهم نیس برام دیگه راحتی رو به زیبایی ترجیح میدم و طوری چیدم که راحت بتونم استفاده کنم
و مثالهای زیادی دارم که میتونم بزنم از اینکه. تغیر میدم خودم رو با توجه به شرایط بذای راحتی کارم و آرامش ذهنم
ممنون استاد عزیزم واقعا همیشه راهنماایی و حرف های شما روشن کننده راه و مسیر ماست