سریال زندگی در بهشت | قسمت 232 - صفحه 11 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/12/abasmanesh1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2021-12-06 07:30:232024-08-27 06:24:47سریال زندگی در بهشت | قسمت 232شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام استاد عزیزم 😍
استاد من خودم سئو (seo) کار هستم و وقتی شما گفتی دسترسی موتور های جستجو رو به سایت بستید واقعا هنگ کردم و یهو کل باور هام زیر و رو شد!!!!
توی شرایطی که همه دنبال راه های سریع و غیر مجاز هستن که توی نتایج گوگل صفحه اول باشن، یهو یکی پیدا میشه که بر خلاف این مسیر حرکت میکنه و برام جالبه که این همه مخاطب هم جذب میکنه. 🤷🏻
استاد چه خوب میشد اگه از باورهایی که درباره سایت و جذب کاربر دارین هم صحبت کنید 😍 مشتاقانه منتظرم که بشنوم. ❤️❤️❤️
سلام استادعزیزم و مریم جان
استاد تجربه ی من تو این زمینه اینه ک چیدمان اتاقم ی جوری بود ک میزو صندلی تحریر نداشتم وخب الان شرایطم جوریه ک نیاز دارم داشته باشم و همینطورم تختم زیر کولر قرار داشت و عملا من سرمایی رو احساس نمیکردم و توتابستون اذیت میشدم و اتاقم دقیقا روبروی کولر ی قسمتی بود ک فرش نداشت ،استاد من اومدم چیدمان اتاقمو تغییر دادم جوری ک اون قسمتی ک فرش نداشت تختمو گذاشتم و جایی ک قبلا تختم بود میزتحریر و کتابخونمو گذاشتم و الان کل اتاقم فرشه ،جاییم ک فرش نیست تختمه و ظاهرا کل اتاق فرشه دیگه،ودوتا نکته داشت یکی اینکه ظاهر اتاقم واقعا زیباتر و منظم ترشد و دوم اینکه من راحتترم ،روبروی کولر میخابم و خیلی راحت میزوصندلی تحریر دارم توی اتاقم و استاد دقیقا حرفاتونو متوجهم ک چقد ادم خودش راحتتر میشه اگه فک کنه و عمل کنه
این تجربه ی من بود و خداروشکر میکنم بابت وجود شمااستاد عزیزو سخنان باارزشتون
سلام بر عزیزان
بعد از یه مدت طولانی کامنت گذاشتم دلم برای کامنت نوشتن تنگ شده بود اما سریال ها رو دنبال میکنم و کامنت بچه ها رو میخونم تقریبا هر روز یا یک روز در میون
در رابطه با بخشی ک استاد عزیزم گفتن راجع به همون کارهایی ک قبلا بازم بوده انجامش ولی حالا ضروری نیست یا در واقع همون نشتی انرژی چند تا نکته و مثال بهم یاداوری شد گفتم اینجا هم بگم
در رابطه با وسایل خانه ما یه کمد خیلی خفن و کارا گرفته بودیم ک جنس چوبش هم گویا ازین با دواماست که لباس هامون یا وسایل حتی کتابا رو توش جا میدادیم چون خونه ای ک قبلا توش زندگی میکردم قدیمی و حیاط دار بود و جا برای لباس و وسایل اینا نداشتیم اما بعدا که نقل مکان کردیم دیگه همش خونه های اپارتمانی میرفتیم و کمد دیواری و قفسه و حتی کشو داشتن و این کمد جاگیر بود اما مامانم میگفت حیفه بخوایم بدیمش بره جنسش خوبه و گرون خریدیم و ازین داستانا خلاصه هنوزم از سمت مامانم مقاومت هست اما راضیش کردم بده به خواهرش و قراره بیان ببرنش وسیله بعدی هم چون ما تو همون خونه قدیمی با مادربزرگم زندگی میکردیم و اکثرا مهمون زیاد داشتیم ک شب میموندن رختخواب های اضافه زیاد داشتیم ک اونم بعدا به یه سرویس ختم شد از ظرف و ظروف و لیوان و اینا هم که نگم براتون طی یه اقدام عملی با خواهرم از شرشون خلاص شدیم حتی لباس های اضافه و… صرفا ن بخاطر اینکه خونمون کوچیکتر شده بود با ناراحتی ازشون بگذریم دیگه واقعا نیازی بهشون نداشتیم و الکی جاگیر بودن پرده ها حتی بخاطر اینکه خونه قبلیمون پنجره زیاد داشت
مورد بعدی اپلیکیشن های تو گوشیم بود قبلا بخاطر کارم و رفت و امد با یسری افراد یه اپلیکیشن های خاصی رو داشتم که چون فکر میکردم براشون زحمت کشیدم نیاز هست ک تو گوشیم باشه اما جاگیر بود و سرعت گوشیم و پایین اورده بود حتی عکس ها و فیلم ها همشون دیلیت شدن
مورد بعدی یسری رفتار خاص و تیپ خاص بود ک با ادمی ک بودم اونجور میطلبید و دوس داشت اما مدتها بود دیگه با اون ادم یا افرادی ک اون سبکی بودن رابطه ای نداشتم پس اون عادت اون شرایط اون طرز لباس پوشیدن دیگه نیازی نبود ادامه پیدا کنه و اونا هم حذف شد
کلی مورد یادم اومد اما خیلی ریزه شاید از حوصله بقیه خارج باشه اما اینا چون بلد بود یادم موند و نوشتم مرسی استاد جونم ک وسط زندگیتون و کارهاتون بازم میاین ب ما نکات ارزشمند میگین و باعث شدین یادم بیاد چه تغییراتی حتی خیلی ریییز داشتم ️
ممنونم از مریم جونم ک یاداور این موضوع رو ب استاد کردن دوستتون دارم
سلام به استاد عزیزم
خدارو سپاسگزارم که با شما آشنا شدم. همیشه صحبت های شما پاسخ تمام سوالای توی ذهن من بوده مثل یه کتابچه راهنما، باعث میشه سردرگم نباشم همش فکر نکنم چی درسته چی غلط یا اینکه الان باید چیکار کنم یا اینکه با بقیه چطور رفتار کنم، خیلی لذت می برم از تمام حرفای شما و شکر می کنم بابت وجود شما در زندگیم، هر فایل شما هزاران نکته مثبت رو در خودش داره که هر دفعه شگفت زده میشم، و من باید خیلی خیلی خیلی بیشتر روی خودم کار کنم و از این آموزه ها بیشتر و بیشتر و بیشتر استفاده کنم. ازتون متشکرم امیدوارم همیشه سلامت باشید
به نام الله هدایتگر
این فایل نشانه امروزمن بود
خداونددرهرلحظه داره باماصحبت میکنه
داشتم باخودم فکرمیکردم که چقدرتغییرکردم تواین چندوقته که تواین سایت هستم وازاموزش های استاداستفاده میکنم چون هی نجواهامیگفت توتعییرنکردی توهنوزادم های اطرافت تغییرنکردن
توهنوزنتایج مالی خوبی نداشتی ولی من بافکت وواقعیت بهش گفتم
یکی این که اکثراوقات ارامش دارم
روابطم بهترشده ولی الان طبق عادت بااین که باورهام تغییرکرده ولی هنوزبه دوستای قبلم چسبیدم وبایدوقتی حالم بهتره وتواین مسیرم افرادمنفی روبایداززندگیم حدف کنم بااین که خیلی بهترشدنددوستان من ولی الان دیگه بایدمثل قبلا نباشم وبیشترتمرکزبزارم روافرادخوب که بیشترازاین افرادروبه سمت خودم جذب کنم
الان که میبینم خیلی تغییرکردم وشاهدمعجزات الهی بودم وهستم ولی زیادتوجه نکردم وخیلی بایدروی خودم کارکنم ودلیل رفتارهای خودم روبدونم کهدچرادارم این کارروهمش تکرارمیکنم بااینکه داره وقت منومیگیره
من همیشه توکسبو کارم ازخداوندسوال میکنم ومینویسم که چطورازاین راحت ترچطورپولسازترواسان تروخداوندهدایتم میکنه به مسیرهای راحت تربرای خلق ثروت
ارامش دارم
روابطم بهترشده
درامدم بیشترشده
بیشترخداروتووجودم حس میکنم ولی قبلااینجوری نبودوخداروقبلایک خدای خشمگین میدیدم که میخواداذیتم کنه ولی الان این خدارویک خدای پرازارامش وثروت وخوشبختی میبینم وهمش ازش درخواست میکنم وخداوندیک سیستمه واحساساتی عمل نمیکنه
احساس خوب=اتفاقات خوب
احساس بد=اتفاقات بد
اول وقتی باورات تغییرمیکنه اون به شکل ارامش درزندگیت پدیدارمیشه بعدکمکم نتایج مالی میادوهی بهتروبهترمیشه وارام ارام تغییرمیکنی ویک دفه میبینی هیچ شباهتی ازهرنظربااون ادم قبلی وشخصیت قبلیت نداری ویک ادم دیگه ای شدی ازهرنظرسلامتی ثروت روابط معنویت
نمیدونم بااین که من روزقبل روزپرتلاشی برام بوده ونخوابیدم ولی الان خوابم نمیاداحساس میکنم خدامیخوادبامن حرف بزنه اصلاپرانرژیم الله اکبر
خداوندوقتی تعهدتوبرای تغییرمیبینه درهای نعمت وثروت وخوشبختی برات بازمیشه اینوباورکن
همین که دیگه اخبارگوش نمیدی
توفضاهای مجازی نمیری
حرف های منفی نمیشنوی
سپاسگذاری
غرنمیزنی وشکایت نمیکنی
به نکات مثبت هرچیزی توجه میکنی وسعی میکنی دراین قسمت مهارت پیداکنی
اینامیشه یک تغییربزرگ که قبلانداشتی
خداوندبیشترازتومیخوادکه توثروتمندبشی خوشبخت بشی به ارزوهات برسی چون باعث میشه جهانش بهتربشه وگسترش پیداکنه وخداوندلذت میبره وقتی میبینه بندش داره به خواسته هاش میرسه
خدایامارواسان کن برای اسونی ها
خدایاجرات وشهامت تغییرکردن رودرتمام ابعادزندگیم بهم بده تابتونم برم تودل ترس هام ودردل ناشناخته هابرم وازنقطه امن خودم خارج بشم
الهی امین
احمدفردوسی
به نام خالق زیبایی ها
سلام به دوستان و استادهای عزیزم آقای عباسمنش و خانم شایسته
استاد جان ،چقدر خوب کامنت نوشتن ،راستش وقتی خودم یک مدت تو سایت هستم کامنت میخونم و مینویسم حس همون لحظه ام سرشار از عشق آگاهی و شکرگزاری در بین کل تایم روز،اینجا جذب میکنم باقی روز دارم امتحان میدم.
و زمانی که درگیر روز مره بشم نتونم کامنت بخونم و بنویسم متوجه میشه ولی همون هم دوست دارم چون قشنگ بهم مسیر نشون میده.
اگه بخوام چیزای که در طول این 3 سال بودن با شما بگم که حذف شدن خیلی زیاد،از دوست و رفیق و فامیل،از مهمونی های الکی که خیلی دوستشون داشتم و حتی تا چند ماه پیش حسرت میخوردم که درسته تو سایت هستم ولی چه به درد که اصلا رابطه ندارم و درواقع مسیر تکاملی طی کردم الان با قدرت و توانایی که خدا بهم داده میگم عاشق تنهایی و بودن با خانواده ام هستم عاشق خونه و آرامشم در اینجا در بودن با خدا،و عاشق همون گهگداری مهمونی و مراسم که کلی تجربه کسب میکنم خودم به خودم نشون میدم که چقدر تغییر کردم.
از تغییر وسایل خونه ام که دو تا گل پسر خدا بهم داده روزی تصمیم گرفتم تمام وسایل اضافه بردارم تلویزیون گوشه خونه نصب کنم با چند تا مبل و یک کتابخونه گوشه و بالای اتاق و یک تلویزیون گوشه اتاق نصب شده با چند تا گل کنار پنجره خودم لذت ببرم از بازی بچه هام،خیلیا اومدن گفتن وای خونه بی روح شده ولی گفتم من از بازی کردن بچه ها لذت میبرم وقتی وسایل باش من دائم دارم انرژیم برای اینکه چیزی خراب نشه خرج میکنم.الان هم اونا راحتن هم من.و روزی اونا هم بزرگتر میشن حالا لوازم دیگ دوست داشتم میگیرم کل دیوار خونه کنده کاری،پرده از جاش کنده شده،مبل ها دسته ها شکسته خوب که چی،همه به یک طریق لوازم خونه تغییر میدن من چه بهتر بعد استفاده کامل یک تغییر اساسی میدم ،الان بچه هام بزرگتر شدن دارم تک تک لوازم عوض میکنم ،دیگه بچه هام رو دیوار نقاشی نمیکنن یاد گرفتن .
یا اینکه همش میگفتم بچه هام تو اتاق خودشون بخوابن ولی الان چندین ماه که بیخیال شدم یک شب بالا یک شب تو پذیرایی یک شب پیش من یک شب پیش پدرشون.خوب چه اشکالی داره بچه هام دوست دارن کنار ما هم بخوابن .
یا گیر دادن الکی به بچه ها بخورین بخوابین بپوشید همه کنار رفت چقدر من راحت تر شدم انرژیم کمتر مصرف میشه.
4 سال پیش برای فرار از مشکلات و علاقه زیادم رفتم والیبال ،دیگه این اخرا انگار از روی اجبار بود یا کلاس زبان و بدنسازی ،دیدم وقتی میرم فکرم پیش سایت و خونه و کارهام،نمیرم ذهن نجوا میکنه یه کار درست انجام ندادی،الان یک ماه همه چی کنار گذاشتم بخدا انگار سبک شدم،ذهنم آزاد شد گفتم من لایق راحتی هستم اندام زیبا به راحتی بدست بیارم زبان باید تو زمان مناسب به راحتی یاد بگیرم.
الان درک بهتری از آگاهی سایت و دوره و فایل دارم.
یا اینکه تو هر تایم زمستون و تابستون مدل خونه تغییر میدم هم تغییر تحول میشه هم جا باز تر میشه.
مسافرت میرفتیم یا تفریح همش نگران خرجش بودیم الان چند تا میوه و چادر مسافرتی وزیلو و چند تا سیخ و کباب تمام.باقی لذت بردن. دیگه خرید و کادو بگیر نیست در حد اینکه همسرم خودش اصرار کنه یا بچه ها چیزی بخوان.
استاد بخوام بگم باید دفتر ها پر کنم واقعا چقدر خوب کامنت نوشتن ،اینها همه برای خودم سند میشه،گهگداری میام میخونم کامنت خودم انرژی راهم میشه.
من حتی تو دیدن فایل و دوره هم یاد گرفتم به راحتی هر چی هدایت شدم ببینم و گوش بدم نه اینکه چون دارم فلان دوره کار میکنم دیگه هیچی نبینم خدا میخواد از طریق فایل و کامنت دیگ هدایتم کنه ولی من گوش ندم.
الان از اواخر مهر ماه دوره دستیابی به رویا ها رو گرفتم کار کردم تا جلسه 4 ولی فو کوس کردم رو فایل جدید که در مورد آیه قرآن سوره اعراف .محوش شدم
مطمئنم با کار کردن روی این فایل ظرفم بزرگتر میشه برای درک ادامه دوره.
اسناد جانم من خیلی متشکرم که دستی لز دستان خدا شدید .
عاشقتونم
سلام به استاد عزیزم و مریم جان گل گلاب و تمام بر و بچه های خوش قلب سایت
استاد جانم عجب همزمانی ای اتفاق افتاد دقیقا چند شب پیش مراسم عروسی دعوت شدم به صدای قلبم گوش دادم و رفتم خیلی خوب بود و خوش گذشت بعدش قرار شد عده ای برن واسه بزن و بکوب توی مکان دیگه ای که به منم پیشنهاد دادن برم قلبم میگفت نه ولی سر و صدای دور و وری هام بلند تر بود و منو کشوند هدایت الله که صدای قلبم بود رو نادیده گرفتم و کلی نشتی انرژی توی اون مکان اتفاق افتاد که روز بعد منو هم درگیر خودش کرد استاد جانم با نگاه کردن این فایل تصمیم گرفتم که هدایت الله رو نادیده نگیرم صوای قلبمو گوش بدم و در لحظه برگردم سمت خودم پس این تغییر الگوی همرنگ جماعت نشدن بزرگ ترین درس بود برام
و اما تجربه دیگه
چند روز پیش شروع کردم به پاکسازی لوازم اضافی خونه و کلی وسیله رد کردم تا اینکه دیروز این فایل رو دیدم خیلییییی ذوق کردم که تو مسیر تغییر الگو در این زمینه خودم رو دیدم که البته تصمیم گرفتم وسایل بیشتری رو رد کنم استادم من همیشه الگویی که داشتم این بود که جمع و جور و گردگیزی و جارو پارو خونه چند روزی طول میکشید ولی با این کار خیلی امروز شگفت زده شدم همه کارا توی چند ساعت انجام شد یعنی با رد کزدن وسایل اضافی خونه نشتی انرژی توی تمیزکاری به صفر رسید خدایا شکررررررت تازشم به خودم پاداش دادم واسه امشب با اهل خونه بلیط رزرو کردیم واسه سینما اونم ساعت ۱۰ و نیم شب که اینم خودش یه تغییر الگو و تجربه جدید بود چون من هیچوقت شب رو انتخاب نمیکردم واسه اینکارو میخوام پیاده روی ساعت ۱۲ و نیم شب بعد از سینمارو تجربه گنم
خدایا شگرت به خاطر این همه آگاهی و قدرت اراده و عمل به این آگاهی ها
استاد جانم و مریم جانم از شما هم خیلیییی سپاسگزارم به خاطر به نمایش گذاشتن مستند زیبای پرادایس و زندگیتون که باعث شده سبک زندگیمون تغییر کنه و کلی تجربه جدید داشته باشیم
مثالهای من که این اواخر برام پیش اومد رو میگم که رعایت این قانون و تغییر چیزهای خیلی ساده چقدر زندگیم رو بهتر و لذتبخشتر کرد و البته که باید بهش فکر کنم و به جای جای زندگیم بیشتر نگاه کنم تا تغییرشون بدم.
حالا مثالهای من:
همین چند وقت پیش، رفتم رو بالکن خونه و هر چیز اضافهای که بود رو برداشتم و تمیز کردم و بردمشون گذاشتم تو انباری یا بردم خونهی شمال. یه سری سطل بود که برای زمانی بود که فردی مییومد و خونه رو تمیز میکرد و حدود یک سال میشد که دیگه ایشون نمییومدن ولی سطلها همچنان بودن! یا یه سطل بود که لباسهای کثیف رو خانواده توی اون جمع میکردن تا بعد تو لباسشویی بندازن و خانوادهام برای مدتها بود که دیگه تهران نمییومدن. یه سری گلدون خالی بود که گلهاش خشک شده بود و یه سری خاک که برای کار گلکاریهای گلدونها بابام گذاشته بودن و الان باز مدتها بود که خانواده نمییومدن تهران. (راستش خودم خجالت میکشم که انقدر طولش دادم! ولی میگم چرا) خلاصه یه سری وسیله بود که هم فضا رو اشغال کرده بود هم باعث میشد خونه کثیف بشه چون باد میزد و خاکها مییومدن تو خونه. یه روز قشنگ بالکن رو پاکسازی کردم و از اون به بعد هر روز بعد از ظهر نزدیکای گلدن تایم صندلی و میز میبرم میذارم رو بالکن و چای عصرم رو اونجا میخورم و زبان میخونم یا فایلهای استاد رو گوش میکنم و به درختها و فضای سبز حیاطمون و همسایهها و خیابون نگاه میکنم و باد توی موهام میپیچه و تا دم غروب اونجام و به آسمون رنگارنگ نگاه میکنم و لذت میبرم و سپاس گزار این آرامشم و واقعاً میگم حتی لذت بردن هم تکامل میخواد. چیزی که هست رو هم باید به اون سطح لذتش برسی تا استفاده کنی.
قبلا همین لذت رو من از روی مبل خونه میبردم ولی خب اون زمان باید وسایل میبودن.
و اینکه چرا من انقدر دیر دست به این اقدام زدم، چون سال پیش که اون آقا برای خدمات نمیومدن و خانواده هم نیومدن، منم خودم خیلی کم تهران بودم و کلا اگر ایران بودم داشتم تند تندکارهام رو انجام میدادم برای سفرم و دوباره برم. این بود که من خیلی به بالکن قشنگم توجه نکرده بودم ولی از یه جایی به بعد که بیشتر خونه بودم و هوا عالی شد، گفتم خب چرا این انباشتگی رو تمیز نکنم!؟ و خب بعدش شد خیر و برکت.
مورد دوم یه تغییر ساده ولی عالی بود. من دیدم روزها اتاق خودم که یه میز حرفهای هم توش هست برای کار، خیلی نور خوبی داره نسبت به سالن خونهمون که من روی میز ناهارخوریش برای خودم میز کارم رو درست کرده بودم. تصمیم گرفتم روزهایی که برای کار خونهام، لپ تاپم رو بردارم و تو اتاقم و با پنجرهی باز و هوای عالی و نور فوقالعاده کار کنم. روزهای اول یه صندلی ساده گذاشتم و کار کردم و لذت بردم ولی کم کم احساس کردم صندلی کارم که بردمش تو سالن خیلی صندلی راحتتریه، اونو بیارم بذارم پشت میز کارم و شبها ببرمش بذارم پشت میز ناهار خوری تو سالن و اونجا کار کنم که فضاش بازتره. ولی مشکلی که این وسط بود، بخاطر وسایل اتاقم، ورودی اتاقم برای بردن صندلی حرفهای کوچیک بود و من هر روز، روزی دوبار باید صندلی رو با اون چرخهای بزرگش بلند میکردم و از بالای میز کارم رد میکردم. چه برای بردن تو اتاقم چه اوردن بیرون. خب این پروسهی سختی بود!
یه روز که داشتم کار میکردم دیدم با تغییر قرار گرفتن یه وسیله توی اتاق کارم، فضای بیشتری باز میشه و من میتونم میز کارم رو یکمی هل بدم داخلتر تا ورودی اتاق بیشتر باز بشه. و ظرف 3 ثانیه، این مشکل بلند کردن صندلی حل شد و من هر روز صندلی رو با چرخهاش هل میدم به سمت اتاقم و عصرها هل میدم به سمت سالن!
قبلا تنها فضای خصوصی من تو این خونه همون اتاق خودم بود و از وسایلم بیشتر استفاده میکردم ولی حالا که من تنها تو این خونهی به این بزرگی دارم زندگی میکنم و وقتی از وسایل اتاقم خیلی کمتر از قبل استفاده میکنم و خوشگلی اتاقم دیگه برام انقدرها مهم نیست بلکه خوشگلی و دیزاین کل خونه و راحتی خودم برام مهمه، چرا اینکارو نکنم!؟
اصلا شاید باورتون نشه ولی برای سشوار و وسایلی که روی میز کارم بود و من سختم بود از اینکه میز کارم شلوغ باشه هم با این حرکت ساده به شکل قشنگتری جا باز شد و من هر دفعه که اونجا کار میکنم به خودم میگم واقعاًچه کاری بودا!! چرا زودتر انجامش ندادم!
خلاصه این دو تا تجربهی اخیر من بود. اینا بهبودهایی که وقتی آدم توجه می کنه انجام میده وگرنه حتی بهبودهای ساده هم به ذهن آدم نمیرسه و تا آدم آمادهی تغییر و بهبود نباشه، بهش هدایت نمیشه.
خدایا شکرت.
به نام خداوند جهان آفرین
خداوند جان و خداوند مال
خداوند روزی ده راهنمایی
سلام استاد و مریم جان
عزیز دلی بخدا مریم جان چه عشقی میکنم وقتی پا به پای استاد با هم به کارهای مزرعه می رسید به کارهای خونه و حتی کارگاه می رسید
ایول و خدا قوت ویژه به شما
البته استاد هم خدا قوت
ولی شما خودتون رو محدود نکردید و نگفتید چرا من که زن هستم بزار به خودم و کارهای خودم برسم در عوض در کنار خودتون به کارهای دیگه رسیدید
ایول به شما و خدا قوت مجدد
این مزرعه را مرغ و خروسهای زیبا و برای و اسب قشنگ و دریاچه و جنگل و خونه چوبی
آخرت بهشت هست و بس
این هماهنگی و همکاری شما
این رسیدگی های مرتب شما
این صحبت مرتب شما در مورد قانون
این بهبود هر روزه و درخواست بهتر شدن
این همه نکات مثبت فایلها
همگی قابل تحسین و شکر گزاری است
خدایا بابت این نعمت و حتی دیدن این نعمت بینهایت سپاسگزارم خدایا شکرت
استاد جان مطلب در مورد چیزهای که باید عوض بشه
خب من عاشق تغییر دکور و وسایل هستم و همیشه در حال تغییر هست که عالیه
اما میخوام این سوال رو در مورد خودم بپرسم
کجا تعییر کنم
کجا بهتر بشم
چند روز پیش که به این موضوع بر اساس جلسه 2کشف قوانین فکر کردم
گفتم دلیل تغییرات چشمگیر نداشتن من
اینکه شاید شخصیت من عوض نشده
اومدم فکر کردم در موردش
و اینکه زمان بیداری صبح رو بیشتر کنم تا وقتی کار دارم حتما سایت رو دیده باشم و هم تمرینات رو انجام داده باشم
و هم اینکه زمان انجام کارم رو تعییر بدم
دومین کاری که گفتم انجام بدم حتما تمرین تجسم هر روز باشه
و یه ایده از کامنت دوستمون گرفتم یه دفتر بزرگ که برگهای جدا کننده داره بگیرم و ازش استفاده کنم به جای چند دفتر
و بهبود در رفتارهای خودم
میخوام تمرکز بیشتر بزارم و میدونم نتیجه بینهایت میشه و بس
خدایا منو هدایت کن
خدایا منو به راه راست راه کسانی که به آنها نعمت داده ای هدایت کن
شاد موفق و ثروتمند باشید در پناه خداوند متعال
به نام خدای مهربان
سلام به استاد عزیز و مریم جان و همه دوستان عزیز م
این فایل نشونه امروز من بود و من رو کلی به فکر برد از اینکه چقدر در وجودم تمایل به تغییر کردن داشتم و دارم و چقدر نتایج فوق العاده ای رو هر بار با تغییر دادن چیزی، حتی یک مسئله به ظاهر کوچک، ایجاد کردم و از خداوند بسیار بسیار سپاسگزارم که من رو در این مسیر قرار داده تا هر بار بتونم تغییر کنم حتی به اندازه کوچک تا بهتر و بهتر زندگی کنم و لذت ببرم از این زندگی که واقعا چیزی مهم تراز این نیست
موضوع این فایل تغییر کردنه ، چیزی که هیچوقت هیچ انتهایی براش وجود نداره چون این جهان هر بار داره کلی تغییر میکنه و تغییر جزئی از اونه و من انسان هم باید همراه اون، تغییر کنم تا بتونم بهتر و راحت تر زندگی کنم
در واقع از ابتدای خلقت این زمین همینطور بوده ، هر بار و هر بار کلی تغییر کرده همچی و رسیدیم ب چیزی که الان وجود داره ، جهانیکه پر از پیشرفت و تکنولوژیه پر از امکاناتیه که زندگی رو برای ما کلی ساده تر کرده ، و این تغییرات باز هم ادامه داره و چیزهایی ایجاد میشن که حتی ما الان نمیتونیم تصورشون کنیم
و این تغییرات رو بخاطر وجود ادم هایی باید بدانیم که همیشه به مسائل جور دیگه ای نگاه کردن و به این موضوع باور داشتن که راه های دیگه ام هست
چرا راه دور بریم ، مثل استاد که برای پیداکردن این قوانین الهی جور دیگه ای به قرآن نگاه کردند، جور دیگه ای به جهان و اتفاقات و شرایط و آدم ها نگاه کردند و نتیجه اون تغییر نگاه ، نتیجه اون فکر کردن ها شد آگاه شدن به قوانین الهی و داشتن این زندگی پر از خیر و برکت و فراوانی، کاری که بنظرم خیلی خیلی سخت بوده چون کلی باورهای غلط در وچود ما تو این همه سال شکل گرفته بوده اما وقتی که تصمیم میگیری جور دیگه ای نگاه کنی جهان هم همه چیز رو برات اسان تر میکنه
وقتی داشتم این فایل رو نگاه میکردم کلی چیزای مختلف از ذهنم عبور کرد که چقدر ادم هایی در اطرافم وجود دارن که سالیان سال تغییر نکردن و شرایطشون الان چطوریه و ادم هایی که هر بار تغییر کردن و الان زندگی متفاوتی رو دارن تجربه میکنن
و اینجا میتونم ببینم که تغییر کردن چقدررررر واجبه برای ما ادم ها اگه بخوایم زندگی که دوست داریم رو زندگی کنیم
من متوجه شدم که هیچ عامل بیرونی نمیتونه من رو از تغییر دادن منصرف کنه وقتی که به صورت جدی تصمیم میگیرم تغییر کنم
چون وقتی تصمیمی میگیرم تغییر کنم جهان هم ایده ها و راه حل های زیادی رو در اختیار من قرار میده و من هر بار با دیدن نتایج اون تغییرها اشتیاقم برای تغییر بیشتر و بیشتر میشه
مثلا یادم میاد ما تو خونمون ی بوفه داشتیم که خیلی هم زیبایی خاصی نداشت و شده بود انبار وسایلی که خیلی استفاده ای از اونها نمیشد و من تصمیم گرفتم اون رو از وسایل خونه حذف کنم ،یادم میاد خانواده خیلی مقاومت داشتن اما وقتی دیدن این تغییر چقدررررر تاثیر گذار بود کلی هم استقبال کردن
دوباره تصمیم گرفتم تغییراتی تو خونه بدم و اون حذف یکی از فرش هایی بود که توی قسمت نشیمن داشتیم ، باز هم مقاومت خانواده اما این بار کمتر از سری قبل و نتیجه این تغییر هم ایجاد ی فضای دلباز تر و بهتر شد . وقتی داشتم به این موارد فکر میکردم یادم افتاد که چقدر مادر من سالهای سال به دلیل عادت داشتن به این سیستم ، این کار رو انجام میداده و به خاطر همین مقاومت داشته
از وقتی با استاد آشنا شدم تغییرهای زیادی کردم و خدارو بینهایت سپاسگزارم از آرامشی که دارم ،از اینکه خودم رو مسئول زندگیم میدونم و به همین دلیل هر بار دارم سعی میکنم باگ هام رو پیدا کنم و بهتر شم تو زمینه های مختلف ، از ازتباطی که با اطرافیانم دارم ، از اینکه آگاهانه دارم ورودی هام رو کنترل میکنم از اینکه کلی تو دل ترس هام رفتم و هر بار با انجام ی کاری کلی اعتماد به نفسم بیشتر میشه ، از اینکه دارم قوانین رو بیشتر و بیشتر تو رفتارم اجرا میکنم، از اینکه با خودم و جهانم بیشتر در صلحم
از اینکه کلی تو زمینه کاریم ایده هایی رو پیاده کردم که بازدهی بیشتر و بیشتر بشه
و واقعا لذت میبرم هر بار ایده ای رو پیاده میکنم که کار رو برام راحت تر لذتبخش تر و ساده تر میکنه و واقعا درک میکنم با تمام وچودم وقتی میگین از نشتی انرژی جلوگیری میشه یعنی چی
مثلا کاری که اخیرا انجام دادم این بود که من پشت در اتاقم مانتوهام رو برای اینکه هر بار نخوام از تو کمد دربیارم قرار دادم اما به خاطر فرم جا لباسی و قرارگرفتن تعدادی از لباسا روی هم امکان چروک شدنشون بود و برای اینکه چروک نشن یک چوب لباسی گذاشتم و مانتوهارو به صورت مرتب روی اون قرار دادم و چوب لباسی روی قلاب گذاشتم اینجوری نه چروک میشن ،هم مرتب میمونن هم تعداد بیشتری مانتو رو میتونم در دسترس قرار بدم به همین راحتی
خدارو بینهایت شکر میکنم برای امروز و این آگاهی هایی که وجود دارد ، از اینکه در این مسیر هستم که پر از خیر و برکته ، از این احساس عالی که دارم ، از اینکه میتونم تغییر کنم و هر بار بهتر و بهتر شم و استاد و مریم عزیزم بینهایت از خداوند بخاطر وجود شما عزیزان سپاسگزارم و از شما ممنونم برای فایل های فوق العاده ای که روی سایت قرار دادین که هر بار با دیدن اونها سیمان های ذهن من بیشتر و بیشتر از بین میبرن و با تمام وجودم لمس میکنم که راه درست چیه و چطور هر بار زندگی شما با انجام ایده ها راحت و راحت تر میشه و چطور کارهارو با خداوند تقسیم میکنین
عاشقتونم
در پناه خداوند شاد و سلامت و ثروتمند باشین