سریال زندگی در بهشت | قسمت 233

دیدگاه زیبا و تأثیرگزار مهسا عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

به نام خدایی که تمام ثروت جهان از اوست.

سلام به استاد عزیزم و مریم زیبارو.سلام به دوستای گلم.

واقعاااا خدا قوت تون بده.چه کار نفس گیری بود.ولی اون انتهای کاره، که بهمون انگیزه میده تا ادامه بدیم.

خداای من، چقدر درختچه ی هرز.چقدرم سفت و بد قلق بودند.درست مثالشون مثل باورهای محدود کننده اس.همشون به هم وصل اند و ریشه دار.باید از ته کنده بشن و همیشه پاکسازی شون کرد تا دوباره رشد نکنند.

وگرنه اگه حواست رو جمع نکنی، زحماتت رو به باد میدن و اون باغچه و جنگل قشنگی که ساختی رو دوباره نابود میکنند، انگار که هیچ وقت اون جنگل زیبا نبوده.

خدایا شکرت بابت نعمت تراکتور که به کمکمون اومده.خدایا شکرت که همه چیز هر روز در این جهان داره رشد و پیشرفت میکنه.

ای جانم، که بزی ها درخت میوه را نوش جان می کردند.چه صحنه ی رویایی بود.شازده کوچولو معلومه خیلی دوس داره.مریم زیبارو، خیلی تحسین تون می کنم که تو اوج خستگی، همیشه و همه جا، برای ما فیلم می گیرید، این کار واقععاااا یه عشق فوق العاده میخواد.

استاد عزیزم، شما و مریم جان و رابطه تون رو خیلی خیلی تحسین میکنم.حالا میفهمم که شما میگفتین یه همچین رابطه ی عاشقانه ای را تاحالا ندیدین و تو افسانه ها هم نیست، یعنی چه.

شما دو عزیز، حتی در دل خستگی ها،اونجا که توی جنگل نشسته بودین و دم غروب بود،با همدیگه حالتون خوبه.از همدیگه مدام تشکر می کنید.به همدیگه خداقوت میگین.به هم لبخند میزنید، نه اینکه غر بزنید و بداخلاقی کنید.از روند زیبای کار امروزتون میگین.مریم جان، تو اون اوج خستگی که به قول خودش بدنش خالی کرده، داره برای ما فیلم میگیره.اینا همش عشقه دیگه.

همیشه خوش اخلاق هستین و بگو و بخند دارین.چیزی که من همیشه بین بعضی از زوج ها برعکسش رو دیدم و همیشه با بد اخلاقی و ایش و ویش همراه بود!

چه حس خوبی میده که بعد از اون همه کار در دل جنگل، دارین تخم مرغ های زیبا و خوش طعم محلی رو جمع می کنید.خدایا شکرت.

عاشقتونم استاد، که خودتون رو با یه موزیک، فول شارژ میکنید و راهی جنگل و ادامه ی کار میشین.

من یکی که خیلی خیلی سبک زندگی شما رو دوست دارم.واقعا تا حالا همچین زندگی ای رو ندیدم و شما خودتون،تاکید میکنم خودتون، این زندگی رو ساختین.و واقعا ایول دارین. ما اگه الان الگویی مثل شما رو داریم، شما که خودتون در اوایل کار کردن رو خودتون، اصلا الگویی هم نداشتین.و هر چی بوده رو خودتون با ایمان تون خلقش کردین.خدایا شکرت.

می رویم برای ادامه ی کار.مجهز به الله اکبر.

اون آهنگه رو که با دور تند فیلم برای چنین صحنه هایی میزارین، دوس دارم.باحاله!.

عاشقتونم استاد، که قطر و اندازه ی درخت ها رو به ما هم نشون میدادین.دستگاه چوب خرد کن مون خیلی باحاله.غولیه واسه خودش! مثل چرخ گوشت و آبمیوه گیری خودمون عمل می کنه.

واقعا این خرده چوب ها وقتی روی هم انباشته میشن، خیلی فشرده میشن.

خداروشکر کار انجام شد و به قول مریم جان، رسیدیم به مقصد.منزل جیلی اینا !

خداروشکر با همکاری شما دو نازنین کار داره انجام میشه.

و خانم جیلی رو میبینیم که مدام داره روی کار نظارت میکنه. اگه جویی بود، اون این نظارت رو میکرد، اما حالا جیلی همه ی مسئولیت هارو به عهده گرفته!!

پسر براونی هم دم در ایستاده و نظارتی میکنه.

چقدر خوبه استاد، که دورتون انواع و اقسام حیوان ها هستند.واسه خودشون میرن و میان!! دستی اند!!خیییللییی حس شون خوبه.خدایا شکرت.

باز هم بهتون خداقوت میگم بابت کار کردن با همدیگه، کار نفس گیری بود ولی بلاخره تمام شد به لطف خدا.

چه غروب زیباییه. استاد، وقتی براونی رو صدا زدین و اسمشو آوردین، موقعی که میخواستین برین لانه ی مرغ ها، سرشو بالا آورد.ای جانم.چقدرر باهوشه!!

خانم جیلی زیبا، که من دلم میخواد بغلش کنم و نوازشش کنم، مثل نور تابان مهتاب، توی خونه اش ایستاده و انگار که از فرش جدید لانه، راضیه!

خدایا شکرت بخاطر این همه فراوانی و ثروت.

دوباره و دوباره تحسین میکنم رابطه ی زیبای شما و مریم جان رو که همیشه از هم تشکر میکنید،خداقوت میگین، و همچنان در دل خستگی ها لبخند میزنید و اخلاق خوبتون رو به همدیگه نشون میدین.

استادم، یه باور خوب دیگه ای که من از رابطه ی شما یاد گرفتم این بود که شما همیشه، و بیشتر اوقات، با هم خوبین و همیشه برای هم تازگی دارین و هر روز عاشق تر هستین.چیزی که من همیشه برعکسش رو شنیده بودم.مثلا بهم گفته بودند حالا اولش دو نفر با هم خوبن، بعدش هر دو طرف از هم زده میشن و کهنه میشن.اولش قشنگه.چه حرف غلطی واقعا.

ولی من الان دارم یه رابطه ی عاشقانه ی واقعی رو میبینم.و همیشه از خدا سپاسگزارم که منو به مسیر درست هدایت کرد و نذاشت توی جهل و نادانی که یاد گرفته بودم، بمونم.آره. من مهسای 25 ساله نیستم.من مهسایی که یکساله با قانون هم آشنا شده نیستم.من مهسای پنج ماهه هستم.من از وقتی قانون رو دررررکککک کردم پنج ماهمه.چون قبلش تو در و دیوار بودم و دنبال سوالام.و پنج ماهه یاد گرفتم چجوری باید عمل کنم،چجوری باید رفتار کنم، و چه وجهه ای از شخصیتم رو رشد بدم.من توی این مسیر زیبا هر لحظه در حال یادگیری هستم و ازش لذت میبرم.پس زندگی مو اونجوری که میخوام مثل استادم میسازم.

استاد، شما بزرگترین معلم زندگی من هستین.اینو بدون اغراق میگم.اینو واقعا میگم نه اینکه بخوام صرفا یه حرف قشنگ بزنم.

همیشه میگفتم خدایا من از مامان بابام، هییچچییی یاد نگرفتم.توی مدرسه و درس و دانشگاه هم که فقططط یه مشت باور غلط تو ذهن ما ریختند.من که هیچ آدم موفقی دور و برم نیست.پس چجوری میشه درست زندگی کرد؟.چجوری میشه زندگی بهتری رو در این دنیا تجربه کرد؟

خدایا تو بهم بگو.و خودش منو به سمت شما هدایتم کرد تا بهم یاد بدین چجوری میشه یه زندگی واقعی رو توی این دنیا تجربه کرد.تا یاد بگیرم توی دنیا و آخرت سرافراز باشم.آره، شما بهترین،زیباترین و داناترین معلم زندگی من هستین.عاشقتونم.

عاشق سریال زندگی در بهشتم.هر روز که بلند میشم، می دوم میام ببینم امروز چه فایلی اومده.انقدر ذوق دارم.مثل بعضیا که واسشون هدیه تولد میارن و ذوق دارند ببینند توش چیه.یا پستچی واسمون یه چیزی میاره هی ذوقشو داریم ببینیم چیه.منم دقیقا همونجوریم برای سایت شما.

خدایا شکرت

With God all things are possible

منتظر نظرات زیبا و تأثیرگزارتان هستیم.

برای دیدن سایر قسمت‌های «سریال زندگی در بهشت»‌، کلیک کنید

 

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    469MB
    30 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

122 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «دریای بیکران» در این صفحه: 1
  1. -
    دریای بیکران گفته:
    مدت عضویت: 732 روز

    سلام ب استاد عزیزم و مریم بانوی دوست داشتنی

    سلام ب دوستان

    این قسمت از سریال نشانه روزانه من بود

    همیشه به نشانه ها ایمان نداشتم و اهمیت نمیدادم تا چند روز پیش برام تضادی پیش اومد حالمو خیلی بد کرد نمیدونستم دلیلش چیه خیلی فایل گوش دادم خیلی مطالب خوندم البته اروم نبودم

    برای اینکه راه حل بهت الهام بشه اروم باش

    خدایا شکرت

    که من به این صفحه هدایت شدم

    این اولین کامنتی که مینویسم همیشه فقط میخوندم

    یا به دلیل اینکه کمالگرا بودم یا اینکه عزت نفس پایین نمیذاشت من کامنت بگذارم

    داستان آشنایی من با استاد هم خیلی جالب بود

    کامنت بعدی مینویسم….

    این یک تضاد است ….

    یعنی وقتی حالت بد شد و از مسیر خارج شدی زود دنبال جواب باش…تو میخوایی یک پله بالاتر بری

    با حل کردن این تضاد و چالش ..

    خوشحال شو یه تضادی برات پیش اومد یعنی یک پیغامی برات همراه داره(مانند علف هرز و مانند یک گره حل شود تا جلو بری برای پیشرفت و رسیدن به هدفت) باید باخودت خلوت کنی بپرسی از خودت چه چیزی باعث حال بد من شده جواب از هر طریقی بهت الهام میشه

    چرا همیشه هر مدتی حالم بد میشه ؟؟

    هی از خودم سوال میکردم و جوابی می اومد

    بعد سوال بعدی تا به جواب جامع و کاملی رسیدم

    برای چند روز کارایی که بهم حس خوب میدادن رو انجام دادم ولی حال خوبم طول نکشید فهمیدم باید ریشه ایی دنبال موضوع بگردم..

    این تکرار نا‌خواسته یعنی من دارم یه چیزی توجه میکنم که جذبش کردم یک اتفاق بد حس بد

    با بودجود اومدن این تضاد من باید این پیغام رو دریافت کنم

    بله_من یک باور محدود کننده پیدا کردم

    توجه کردم هربار یه اشخاصی می اومدن خونمون من حالم بد میشد و از مسیر خارج میشدم

    چون اینو توی مغزم بزرگ کردم قبل اومدنشون با تکرار که ای بابا اینا باز اومدن الان حالم بد میشه

    غافل از اینکه هیچکش نمیتواند در شما تاثیر بگذارد تا شما نخواهید…

    نمیدونستم چکار کنم چطور حالمو خوب کنم به رفتار بدشون به حرفای منفی توجه میکردم عکس العمل نشون میدادم …و ورودی های ذهنمو کنترل نمیکردم

    تعهد داشته باش روی خودت کار کن .قانون جواب میدهد

    من خالق شرایط خودم هستم هرطور شده شرایطو وفق مرادم درست میکنم

    کنترل ورودی های(یعنی چیزی که میشنویی یا میبینی و وارد ذهنت میشه کنترلش کن بزرگش نکن تکرارش نکن برای خودت بهش توجه نکن اگه منفی بود تا به یک باور تبدیل نشه و برات احساس بد و اتفاقات بد نیاره)

    اگه مغزت مقاومت کرد خواست باورش کنه یه مثال براش بیار تا ساکت بشه مثلا کسی بگه ادما روی همدیگه اثر میگذارن ولی نشستم فکر کردم پس چرا من عوض نشدم و ادم بدی نشدم وقتی که دوستای بدی داشتم روی من اثر نذاشتن پس نمیتوانن تا من نخوام …

    نمونه عبارت تاکیدی :

    من خالق شرایط زندگی خودم هستم هیچکس نمیتواند روی من تاثیر بگذارد _@

    من در آغوش خداوند هستم هیچکس نمیتواند به من آسیبی برساند _@

    اگه روش کارنکنیم و بیشتر به منفی ها توجه کنیم اون قوی تر میشه و اغلب بین آگاه و ناخودآگاه ، ناخودآگاه برنده میشه.

    (رعایت قانون تکامل و نداشتن عجله باعث میشه بیشتر نتیجه بگیرید و نا امید و افسرده نشوید ادامه دهید و ایمان داشته باشید همه چیز به نفع شما پیش میرود…)

    در پناه الله یکتا شاد و پیروز و ثروتمند باشید

    خدایا شکرت…..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای: