https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/12/abasmanesh-16.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2021-12-28 10:00:192021-12-30 06:59:33سریال زندگی در بهشت | قسمت 243
130نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
من وقتی اومدم روز شمارم رو تو قسمت فایلی که هدایت روز هست نوشتم این جریان به کل فراموشم شده بود
بعد نوشتن رد پام در روز شمار 103 گفتم خدایا چی باید یاد بگیرم چی برای من الان بهتره
و از صفحه اصلی سایت رفتم پایین یه فایل بود عکسش توجهمو جلب کرد از اونجایی که عاشق اسب هستم و خیلی دوست دارم اسب داشته باشم و اسب سواری کنم عکس فایل که استاد دستاشونو باز کردن و میخواستن برانی رو بغل کنن زود باز کردم فایل رو و شروع کردم به دیدن
به این فایل که هدایت شدم انگار خدا میخواست اون درسی که یاد گرفتم و یادم نبود بهم یادآوری کنه تا از این به بعد ازش بخوام ساده ترین راه رو بهم نشون بده
به قسمت دقیقه 17 که رسیدم مریم خانم که گفتن
کار نباید پیچیده باشه برای من
و باید ساده باشه
و من میتونم راه حل های بهتر رو پیدا کنم
جریان امروز صبحم مثل یه فیلم اومد جلو چشمم و یادآوری شد بهم
من صبح که میخواستم برم برای شکایت از نقاشیم هیچی نمیدونستم که باید کجا برم
چهارشنبه رفتم کلانتری از اونجا گفتن باید فردتش برم دادسرای تجریش تا شکایتم رو بنویسم
و و من باز رفتم و اونجا گفتن که اینجا دیگه شکایت نوشته نمیشه
قشنگ یادم میاد من روری که رفتم تجریش دنبال کارم
یه صدایی بهم گفت وایسا و از کانکس کلانتری که تو شهرک نزدیک خونمون گذاشتن و هر روز پلیس و سرباز تو کانکس هستن از اونا بپرس ولی گوش ندادم و رفتم تجریش و گفتن اینجا نمیشه
بعد من امروز صبح که البته 11 فروردین صبح که بیدار شدم ،گفتم خدا به من گفتن برو دادسرای چیذر من از اینترنت هرچی میگردم آدرسشو نمیاره چیکار کنم
شروع کردم به نوشتن گفتم خدا تو راهی رو که منو به مقصد میرسونه بهم نشون بده و در دلم بود که سریع به ساده ترین راه برم و درمورد نقاشیم که شکایت بود رو انجام بدم
بعد از خونه که اومدم بیرون سمت کانکس ملیس که رسیدم رفتم ازشون پرسیدم و گفتن که باید بری دفتر خدمات قضایی و بعد من تو اینترنت نوشتم و نزدیکترین جا بود به خونه مون که 10 دقیقه هم راهش نبود و خیلی ساده و راحت من ساعت 12 ظهر رفتم و عریضه نوشتن برام از اونجا
من اولش به حرفای ذهنم که هی شروع کرد به تکرار نمیخواستم برم و یه لحظه خواستم برگردم خونه و بی خیال نوشتن شکایت بشم ولی بعد بلافاصله
آیه ای که خدا بهم الهام کرد موقع پرسیدن این سوال که خدایا من چجوری برم شکایت کنم بلد نیستم ؟
و بعدش به دلم این آیه جاری شد که و لسوف یعتیک ربک فترضی
و وقتی معنیش رو خوندم که پروردگارت آنقدر به تو عطا خواهد کرد که راضی شوی
این آیه که دوباره یادآور شد برام یه اطمینان قلبی گرفتم گفتم من میشینم و عریضه رو میگم مینویسن و شکایت رو میکنم خدا با من هست خودش گفته با این آیه که همه جوره پشتتم و همه جوره حامی توام
درسته هیچ کس رو نداری ،هیچ چیزی از اینجور چیزا نمیدونی و خیلی چیزای دیگه ولی یه قدرت و نیروی عظیمی داری که به جای همه نداشته هات میشه داشته هات و میشه برای تو وکیل میشه برای تو حامی و هرچی که لازمت باشه برای تو انجام میده
تو باید اینجا بشینی طیبه و ادامه بدی قدمت رو تا هم در این راهی که شروع کردی قدم برداری و ایمانت رو نشون بدی و هم اینکه ظرفت رو بزرگتر کنی تا در مدار های بالاتر قدم برداری
و من امروز به لطف و کمک خدا انجام دادم مرحله شکایت رو
حتی من یادم رفته بود کارت ملیمو ببرم ساع 2 ظهر بود گفتن برو تا 3 بیا چون میخواستن ببندن
من وقتی اومدم همه چیز خیلی شگفتانه و زیبا برام چیده شد
اتوبوس خیلی سریع اومد رفتم سوار اتوبوس شهرکمون بشم بیشتر وقتا یکم میشینیم ولی امروز دقیقا وقتی رفتم اونجا بود و من سوار شدم بلافاصله راه افتاد و زود رسیدم و برگشتنی به دفتر خدمات هم سریع رفتم و خیلی خوب و عالی بود
حتی کارمندا انقدر مهربون و مودب و با احترام بودن که با حوصله و خوب کارارو انجام میدادن
و بعد برگشتم خونه تو راه داشتم فکر میکردم چقدر ساده حل شد کارم امروز از خدا پرسیدم که چجوری به مقصد برسم و خدا سریعترین و راحت ترین راه رو بهم نشون داد
و من امروز بازها میگفتم همه چی به نفع من رخ میده و میدونم که خدا هر لحظه حمایتم میکنه
خیلی خوشحالم که معلمم خدا هر لحظه داره به شاگرد خوبش که عاشقشه درس یاد میده و من مشتاق درس های خدام هر بار که یاد میگیرم و آروم ترم میکنه احساس نزدیکی بیشتری با خدا میکنم
خوشحالم که هر سوالی میپرسم به سرعت پاسخ داده میشه و همه چیز داره راحت تر و ساده تر و به طبیعی ترین حالت ممکنش که قانونشه برام رخ میده
مطمئنم که خدا همه چیز رو همینجوری ساده یادم میده تا تکاملم رو طی بکنم درمورد همه چیز
خدایا شکرت
درمورد عشق راستین ،ثروت ،سلامتی ،آرامش و شادی و خیلی چیزهای دیگه ازت میخوام منو به ساده ترین روش هدایت کنی تا یاد بگیرم و مهم تر از همه عمل کنم و قدم بردارم
بی نهایت سپاسگزارم خدای باحال ودوست عزیز و مهربون و ماچ ماچی من
یه وقتایی به خدا میگم ماچ ماچی من دوستت دارم و بوسش میکنم خیلی باحاله خدا خیلی
با سلام به استاد خوبم و مریم جان نازنین و دوستان عزیزم
خداروشکر که چشم سالمی دارم که این زیبایی هارو میبینه و گوش سالمی دارم که صدای قشنگ مریم جون و این طبیعت بکر رو میشنوه. چقدر برام لذت بخشه شنیدن عاشقتم گفتن های پی در پی استاد و مریم جون. وقتی نگاهشون بهم گره میخوره محاله از کلمه عاشقتم استفاده نکنن این به من ثابت میکنه چنین عشق های خالصی وجود داره دقیقا همون چیزی که من میخوام از زندگی الان مریم جون و استاد دارن تجربه میکنن خدایاشکرت. چقدر فرهنگ و شعور رابطه بین شما موج میزنه که برای تنهایی همدیگه ارزش قائلید و به هم اجازه تنها بودن میدید این واقعا لازمه ی رابطه هست. وای که چقدر من روحم پرواز میکنه وقتی فضای قشنگ دریاچه رو میبینم یه دریاچه ساکن و طبیعت بکر و درختان درهم تنیده وای چقدر خوشگلن خدا. چقدر قشنگ بود صحنه ای که مریم جون واقعااااا ذوق کرد از دیدن بزغاله کوچولوهایی که تازه به دنیا اومده بودن این ذوق و شوق کاملا از صداشون هویدا بود از خدا فرصت تجربه چنین ذوق و شوقی رو میخوام وقتی به تمام خواسته هامون میرسیم واقعا لذتبخشه. استفاده مریم جون از تکنیک شرطی سازی واقعا کارآمده ما انسان ها فقط با تمرین و به قول استاد جهادی اکبر میتونیم ذهنمونو شرطی کنیم فقط زیبایی هارو ببینه فقط قوانین رو ببینه و هرلحظه ناخودآگاه تو زندگیش اجرا کنه از خدا میخوام همه مارو در این مسیر هدایت کنه و بهمون کمک کنه خیلی راحت این کاررو انجام بدیم.
چه درس بزرگی در آخر ویدیو برامون گذاشتید واقعا باید چندین بار مرورش کرد تا بهتر درکش کنیم زندگی گذراست و باید از شادی و خوشبختی و امکاناتی که در همون لحظه داری استفاده کنی و به بعد موکولش نکنی و در اتفاقات ناجالب سعی کنی ذهنت رو کنترل کنی به سمت خوبی ها و زیبایی ها و دنبال نشانه هایی باشی که میگن این اتفاق منفعتی برای تو داره چراکه خداوند هیچ وقت برای بندگانش بد نمیخواد درواقع اتفاقات به ظاهر ناجالب تمرینی هست برای کنترل ذهن. این اتفاق برای مریم جان هم مروری برقوانین بود که از لحظه حال لذت ببرن و در شرایط بد ذهنشون رو کنترل کنن و چقدر خوبه که ایشون کل روز رو با حیوانات و بزغاله کوچولوها سپری کرد و از اون لحظه کمال لذت رو برد و الان حسرتی نداره درواقع این هم هدایت خدا بوده که استاد برن سفر و مریم جون تصمیم به گشتن در محیط اطراف بگیره و متوجه به دنیا اومدن کوچولوها بشه و کلی شاد بشه و باهاشون بازی کنه که بعداز اون اتفاق خیالش راحت باشه و حسرتی نداشته باشه.
خدایاشکرت که درس های امروزم رو گرفتم و قدمی دیگه برای کنترل ذهن و توجهم برروی زیبایی ها برداشتم به خودم افتخار میکنم
به نام هدایت الله با سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته و تمامی دوستان هم فرکانس
خدا را شکر دوباره سریال زندگی در بهشت پرادایس را دیدم و لذت بردم چقدر این عشق شما دواستاد واقعی و لذت بخش است که استاد برای تمرکز به تمپا و خانوم شایسته هم کارهای روی سایت را داشت خیلی راحت از هم خداحافظی کردن
هر دو به تمرکز روی دوره ها و سایت ها داشتن تمرکز بگیرند و زندگی خوب رویایی داشته باشند با اعتمادبهنفس و تمرکز خانوم شایسته داشت کارهای آن را انجام میداد از ذهن خودش رو توانست تمرکز و کنترل کند و کارها رو انجام بده خدایا فقط تجربه می توانم ببینم در این زندگی از بهشت با تصاویر خوب چقدر هوای پرادایس با اون هوای عالی دریاچه زیبا زلال و جنگل سبز آسمان زیبا و باران رحمت الهی همه کار را برای پرادایس تمام کرد تا زیبایی ها را ببینیم انرژی و احساس خوب در خودم ذخیره داشته باشیم وقتی به حیوانات توجه می کنم تمام ذهن به خوبیها و نعمتهای و قشنگی ها هدایت میشود خدایا چقدر سپاس گذارم از این باور فراوانی
در پناه الله یکتا شاد سلامت پیروز و ثروتمند باشید انشالله
سلام به همه اهالی این بهشت زیبا🙋 چقدر این قسمت پر از درس بود
چقدر تحسین برانگیز هست این رابطه سرشار از عشق ولی بدون وابستگی
واقعا با تمام وجود تحسینتون کردم
مریم جان شما یه شیر زنی هستی که داری به ما راه درست زندگی کردن رو نشون میدی چقدر خدا من رو دوست داره که دارم این چیزها رو میبینم و با شما آشنا شدم
خدایا سپاسگزارم، سپاسگزارم، سپاسگزارم 💜
خیلی لذت بخشه زندگی کردن تو پارادایس ولی به شرط ایمان
چون اگه ایمان ضعیف باشه چطوری میشه تو این مزرعه بزرگ تنهایی زندگی کرد واقعا تحسینت میکنم بانوووو
وای خدارو شکر بچه های مخمل دنیا اومدن چقدر نازن 😍 😍 😍 خیلی از دیدنشون لذت بردم ولی فردا مریم جان خبر فوت مادر و یکی از بچه ها رو داد و چه صحبت های قشنگی کردن که از شادی ها لذت ببرید و نزارید برای یه فرصت دیگه
سلاااااام فایل واقعا زیبایی بود از تک تک لحظه هاش لذت بردم.
دلیل مرگ بز و بزغاله اش هم احتمالا بز تو مرحله زایمان بوده باشه و بزغاله اش هم شاید ضربه ای از طرف بقیه بزها یا گوسفندا بهش وارد شده باشه. معمولا دامدارها وقتی گوسفند یا بزی زایمان می کنه اون ها را از بقیه بز و گوسفندا جدا می کنن و بز و گوسفندی که زایمان کرده رو بررسی می کنن تا روند زایمان با مشکل مواجه نشده باشه.(خودمون سال ها دامداری داشتیم این موارد رو عملی تجربه کردم )
بنظرم یه فنس هم بکشید کلا بز و گوسفندا را از مرغ خروس ها جدا کنید بهتره.
چقدر این منش و رفتارتون رو دوست دارم و چقدر منم دلم میخواد بیشتر اینجوری زندگی کنم و به حدی برسم که اینقدر آزادی زمانی و مکانی و مالی برای خودم داشته باشم که هرزگاهی بزنم برم یکجایی تک و تنها و برای خودم. خودم باشمو خدای خودم.چقدر دلم هربار اینو از من میخواد که میگه فهیمه بکن برو یکجای دور که فقط تو باشی و خدا. تو باشی و تو. واقعا استاد قشنگ و پر از شور و شوق و معرفتم این رفتار پر از آگاهی تون رو تحسین میکنم. تحسین میکنم که هوایی تازه میکنید برای تازه شدن و خلق کردن های زیباتون. خلوتی که فقط پراز عشق و الهامات و ندای قلب باشه. خلوتی پر از سکوت باشه و حرف های قشنگ.چقدر با تمام قلبم وقتی تو لایو مشترک دیدم که تمپا هستین با خودم خواستم منم به اون حال و هوا برسم.
میدونید چیه استاد جان من خودم یک اخلاق خوب یا بدی که دارم و تازگی ها هم بیشتر متوجه اش شدم. خصوصا وقتی از شهر و دیار خودم دور شدم و اومدیم به پایتخت و از خانواده دور شدم اینو متوجه شدم که من آدم وابسته شدن و وابستگی نیستم. هیچ وقت نذاشتم و به خودم اجازه ندادم وابسته بشم. نمیدونم از کی این رفتار رو دارم اما میدونم وقتی یکی از دوستانم که خیلی با هم رفت و آمد داریم و مدتی من خیلی بهش سر میزدم و کنارش بودم بعد مدتی گفت دلم برات تنگ شده یا یکجورایی انگار برای هرکاری از من سوال میپرسید و یکجورایی به من داشت وابسته میشد ازش دور شدم. یا خاله عزیزم که متاسفانه خونمون به ایشون نزدیک هست اون اوایل اینقدر زیاد میومد به ما سر میزد یا تماس میگرفت که بهشون گفتم خاله من وقتی مشهد بودم اینقدر با مامانم در ارتباط نبودم و کلا از این رفتارشون حس خوبی نداشتم البته اگر کسی دیگه ایی بود میگفت چقدر خوب توی شهر غریب تنها نیستی یا خاله ات میاد بهت سرمیزنه. اما من این رفتار رو دوست نداشتم و ندارم. تا اینکه ما وقتی اردیبهشت ماه بعد چندماهی برای اولین بار رفتیم مشهد و چندهفته ایی اونجا بودیم و از خاله ام متوجه شدم که احساس دلتنگی میکنه و میگه بهتون عادت کردم نیستین دلم تنگ شده و بوی وابستگی متوجه شدم. دیدم بله واسه همین خوشم نمیومد و اصلا تا ببینم کسی داره به من وابسته میشه ازش دلم میخواد دور بشم. واقعا نمیدونم این رفتار من چقدر درسته یا غلط. اما اینو میدونم که اصلا وابستگی رو دوست ندارم و سعی کردم به چیزی یا کسی عادت نکنم و اینو احساس میکنم درسته و از من یک شخصیت قوی و مستقل ساخته.
شخصیتی ساخته که برام دل کندن و مهاجرت آسون بشه.شخصیتی که فقط دلش میخواد به یک چیزی وابسته و دلبسته باشه اونم خداست چون اگر اون نباشه من میمیرم میپوسم و متوقف میشم. اما دلبستگی زیاد یا وابستی غیر از خدا باعث توقف من میشه. شاید برای همین این رفتار شما رو هم خیلی دوست دارم و کلی تحسین میکنم چون یک جوری اون حس آزادی و رهایی منو تایید میکنه و اینکه واقعا لازمه گاهی دور بشیم،جدا بشیم برای دلایل زیادی که شما هم گفتین که یکیش اینه که قدر همو بیشتر بدونیم،تمرکز روی اهداف یا کارهای شخصی بذاریم ولی دلیل من اینه خلوت کردن با خودم و خدا…استاد نمیدونی چقدر دلم میخواد برم تو یک جنگلی یا کویری تنهای تنها. برای چند روز. شب و روز تنها باشم. الان که فکر میکنم احساس ترسی ندارم خداروشکر از تاریکی و تنهایی اصلا نمیترسم اما قطعا عمل کردنش با صرفا فکر کردنش فرق داره. اما میدونم که شرایطش رو ایجاد کنم میتونم این کار رو بکنم و حتما این کار رو امتحان خواهم کرد.
مریم عزیزم ممنونم برای وجودت و این همه پایه بودن هات. چقدر قشنگ آقاتون رو همراهی کرد و براش آرزوهای خوب کردی و راهی سفرش کردی و حاضر میشی بارها و بارها تو پرادایس تنها بمونی تا تجربه کنی و بیشتر بزرگ بشی.واقعا تحسین ات میکنم من با تمام قلبم درک میکنم چقدر این کار و رفتارت نتایج خوبی برات داره.چقدر قشنگ گفتی این یک برهه خوب از زندگی ماست.واقعا نمیدونم چطور احساسم رو بگم فقط میتونم بهتون بگم به داشتن تون بارها و بارها افتخار میکنم.واقعا ممنونم که هستین و اینقدر خوب زندگی میکنید و جهان رو جای بهتری برای زدگی کردن من و امثال من میکنید واقعا از صمیم قلبم ممنونم.
چقدر بررسی کردن هاتو دوست دارم اینکه چطور یک مسئله رو خوب بررسی میکنی و بعد میری سراغ درک کردن وحل کردنش.
چقدر این نظم و دقتت رو هم روی آماده کردن غذا و بریدن شاخ و برگ ها برای بز و گوسفندها میشد دید.
چقدر قشنگ چیزهایی که از استاد یادگرفتی رو به یاد میاری و عملی میکنی. از بررسی قانون تو نتیجه و عملکرد هات گرفته تا درک اونا و اجرا کردن شون در عمل. واقعا ممنون که اینقدر قشنگ به ما یاد میدی که چطور میتونیم یک شاگرد ممتاز و کاردرست در حد لول استادی مثل شما باشیم مریم جان.
عجب فنس کشی وسیعی انجام دادین، فکر کنم کم مونده تا کل پرادایس رو ببرین زیر الکتریکی فنس…
چه راه حل باحالی داده بود برای بلند ککردن زیپ تای ها و محکم کردن اون تیکه چوبی که اضافه کردین تا راه رفت و آمد اون مرغ های شیطون یا هر موجود موذی و چموش دیگه رو ببندین.
به به آنباکسینگ مریمی داریم اونم چه چیزکارآمد و باحالی. یک روتختی کش دار کتان بامبو که جلوگیری میکنه از نفوذ عرق یا مایعات به تشک. که دیگه راحت قابل شستشو هست. چقدر عالی بود مبارک تون باشه.
جیلی هم یک خانم مستقل پرادایس شده چه رفتارهای جدید و عجیبی از خودش بروز میده. آویزون کردن بال هاش به سمت پایین خیلی بامزه بود.
چقدر تحسین تون میکنم برای کارکردن روی دوره روان شناسی ثروت 2/ خلاقیت و ایده پردازی برای مدیریت کسب و کار
چقدر جالب که در این بخش استاد شخصیت و ویژگی کارآفرین بودن رو در این دوره آموزش دادن.
جالبه من همیشه فکر نمیکردم که ویژگی کارآفرین بودنن رو داشته باشم و اصلا نمیتونم کسب و کار شخصی خودمو داشته باشم و نتونستم و تصمیم گرفتم که برم دنبال استخدام شدن تا لااقل بیکار نباشم تا در مسیر کم کم راه حل های بهتری برای کسب ثروت بدست بیارم. اما جالبه دیروز داشتم چندتا تست مختلف روانشناسی رو میزدم که تو یکی از اونا گفته بود من روحیه مدیریتی و کارآفرین شدن دارم. با اینکه خیلی این تست ها رو جدی نمیگیرم اما واقعا اون تست 240 سوالی با اون همه زیرشاخه وجه های جالبی رو از من گفت که عزت نفس منو تقویت کرد و میخوام بیشتر باور کنم که بله من این توانایی ها رو دارم.
خدایا دوتا بچه نی نی ناز نازی تازه به دنیا اومده.مخمل مامان شده. چه صدایی چقدر ملوسن…هنوز خیلی مسلط نیستن به راه رفتن با اون صدای نازک و طریف شون. خدایا سر زانوهاشون قهوه ایی هستن چقدر بامزه هستن.
حدایا چه تضادی فردای روز تولدشون مخمل با یکی از بچه هاش مرده بود.
چقدر قشنگ که به یاد آوردین که حتما تو این اتفاق ناگوار خیری هست. الخیر فی ما وقع
چقدر قشنگ به یاد آوردین که چقدر خوب اون روز تا شب کنارشون بودین و لذتش رو بردین و حتی تونست اون دوست تون خودش رو برسونه و اونا رو ببین و لذت ببرن.
چقدر قشنگ درس های طبیعت رو به یاد ما هم آوردین.
چقدر خوبه این دیدگاه گذرا داشتن به زندگی به تولد و مرگ
چقدر خوبه در لحظه لذت بردن از داشته ها و زیبایی ها و موکول نکردن اونا به روز ها یا ساعت های بعد.
چقدر قشنگ ذهن تون رو کنترل کردین تا احساس تون رو خوب کنید و بازهم به یاد بیارین که هر آنچه اتفاق می افتد قطعا توش خیرتی هست حتی اگر اون اتفاق به ظاهر ناگوار و و ناخوشایند باشه.
چقدر دوست داشتم قدم زدنت رو کنار دریاچه و حرف زدنت رو با ما با خدا با خودت.
چقدر من میتونم چیزها یادبگیرم از شما از استاد و دوستان با نگرشم…
خدایا شکرت برای بودن در این سایت پر از عشق و آگاهی
خدایا شکرت برای نوشتن این کامنت و تمرکز به چیزهای خوب
خدایا شکرت که یادگرفتم ذهنم رو کنترل کنم حتی اگر الان در شرایط خوبی نیستم.
خدایا شکرت این منم که به افکارم میتونم جهت بدم تا احساس منو تغییر بدن منو رشد بدن و منو آماده دریافت نعمت ها و ثروت ها کنن.
خدایا شکرت که در جمع شما هستم و قدردان تک تک فایل هایی که تولید کردین و تولید میکنین هستم واقعا سپاس گزارم.
خدایا ممنونم که منو به سمت استاد هدایت کردی .چقدر هر شب با کلی ذوق و شوق بعد از کلی کار روزانه همراه با فایلهای صوتی که امیخته با گریه نق شادی خنده نوزادم همراهه ،به دیدن فایل زندگی در بهشت میام و تا ببینم فایلی جدید اومده یا نه قلبم تند تند میزنه نفسمم حبس میشه .عجیب این فایلها به من ارامش میدنو منو به دنیای دیگه میبرن.دنیایی رویایی دوست داشتنی خودم .و عجب که این فایلها از صدها قرص خواب اور ارام بخش برای من بهترن.نمیدونم که چی میشه اما حس و حال شما استادان عزیزم چنان ارامش و شادی به من میده که هیج جا نظیرشو ندیدم و به یه خوابی میرم که خدایا انگار خواب بهشتیه و جدا ازین ها من درس زندگی یاد میگیرم درس حل مسائل چطور اسان گرفتن که میشه صبحانه پنیر گوجه خورد راه حل های مختلف برای یه پیشامد که تراکتور داخل اب گیر کرده بود، ارتباط برقرار کردن در صخره های زیبای پول ساز،لذت بردن از ثانیه ها که حتی در داشتن یه جوجه خلاصه میشه مادر مرغی ، لذت بردن از کار خونه استاد مریم عزیزم با صدای زیبا شیطونیا و خنده های دوست داشتنیش که ابتکار داشتن خوب یاد ما میده .با داشتن حس خوب زندگی به معنای انرژی و شادی لذت بردن از حتی تمیز کردن خونه رویاییت. اینها فقط فیلم نیس هزار پند و اندرز که زندگی کردن یاد بگیریم .
هرموقع حالم اینطوریه اول میگم خدای خوبم مرسی که دستما گرفتی، مهرداد عزیزم مرسی که اومدی تو یه دوره ای از زندگیم و فایل های قبلی قانون آفرینشا اردیبهشت سال نودو نه برام فرستادی و اینقدر عزیز بودی که من بااون حجم از تفکر منفی و اون باتلاقی که من داشتم توش دست و پا میزدم قانع شدم که گوش کنم امیدوارم هر لحظه از زندگیت هر جایی که هستی خدا دستای مهربونتا بگیره
من احساس میکنم پارسال تو سن سی و دو سالگی تازه متولد شدم و تازه اصلا فهمیدم زندگی چیه خودم کی هستم تازه دیدم شنیدم درک کردم
من هنوز موفق به خرید دوره ها نشدم ولی با فایل های دانلودی رایگان دارم زندگی میکنم
زندگی در بهشت برام شده یه سریال محبوب
من عاشق طبیعتم عاشق اینم که خودم چیزیا درست کنم جالبه فایل هایی که مربوط به اره کردن درخت ها بود را میدیدم و کیف میکردم میدیدم و لذت میبردم و جالب اصلا بهش فکر نکرده بودم که من این تجربه را میخوام ولی ناخودآگاه من کار خودشا کرده بود و دوسه تا جمعه هست که توی یه باغ کوچیک از پدرم موقعیتی کاملا اتفاقی پیش اومد که اره برقی دست بگیرم و کمک بقیه چوب ببرم برای شومینه
،،یه لحظه به خودم و اومدم و گفتم الهاااااام همینه ،ببین ورودی هایی که به ذهنت میدی چطوری دارن زندگیتا میسازن و یا چندوقت پیش که سریال سفر به دور امریکا قسمت هایی که مربوط به سفرتون توی پاییز بود را دیده بودم و کیف کرده بودم هدایت شدم به جایی که سی ساله بقل گوشمون بود و نرفته بودم جایی که شاید سی کیلومترم باهام فاصله نداشت و من بعد سی و دوسال هدایت شدم به دیدن پاییز و دیدن درختان و منظره فدق العاااااده زیباش که دقیقا شبیه تصاویر پاییز اون فایل سفر به دور امریکا بود ،،با همه وجودم درک کردم که اره الهام خانوم ورودی های ذهنت اینطوری کار میکنن ،،،
من تازه مسیر را شروع کردم و قبل این زندگی جدیدم به جایی رسیده بودم که میگفتم خدایی وجود نداره ،خالق مهربانم منا ببخشه ،،و جالب تر از این الان که به گذشته فکر میکتم میبینم تازه با همون ناشکری و ناسپاسی خدای من چجوری هوای منا داشت و مسیر را برام هموار میکرده و من متاسفانه قدرت درکشا نداشتم شاید به خاطر این بوده که خدایی که تو اون سی سال جامعه و خودم و اطرافم برام ساخته بودن با این خدایی که تازه میدونم از صدرصد هنوز شاید نیم درصد درکش کردم و شناختم خیلی فرق داشته ،،، و تنها حسرتی که تو کل زندگیم شاید داشته باشم اینه که چرا اون همه سال های عمرم را هدر دادم و بهترین شکرگذاری من اینه که خدایا ممنونم ازت ،،مهم نیست یه روز از عمرم باقیه یا صد سال مهم اینه که من این روزا و این حال خوب و این قدرت ایمان را تو زندگیم تجربه کردم …میدونم که هر روزی که بگذره بیشتر میفهمم بیشتر میشناسم دنیام و خودم و الله مهربانم را ،،،،وفقط خواستم بگم استاد عباسمنش ،مریم مهربانم ،،رفیقی که این فایل ها را خدا به دست تو به من رسوند ،،،و خودم که پذیرفتم و تو این راه قدم برداشتم از همتون ممنونم و امیدوارم خدا همیشه یار و یاورتون باشه …
به امید اینکه از مسافرتتون با یه عاللمممه حال خوب و انرژی و درس و دوره هایی برگردین که هم ما و هم خودتون استفاده کنیم و پیشرفت و کنیم و ایمانمون قوی تر بشه هم به قادر مطلق هم به خودمون
.وقتی تو این راه اومدم اول یکم آتیشم تند بود و میخواستم یه شبه همه مطالبی که میگید را انجام بدم ک نتیجه بگیرم
ولی زود فهمیدم که الهام خانوم از مسیر لذت ببر اینقد هول نباش که به محض اواین تضاد جا بزنی ..
الان یک ساله حالم خوبه شکر خدا تو هرشرایطی ،،به هم میریزم کم میارم به در بسته میخورم ولی ولی ولیییی خودما سریع جمع و جور میکنم و دوباره پامیشم یا همون درا میزنم تا باز شه یا یه در دیگه را امتحان میکنم ،،و بعضی وقتا که حالم بد میشه یا ناامیدی سراغم میاد این را به خودم گوشزد میکنم که الهام خانوم دوست داری برگردی به اون دوران که حتی تو بهترین شرایط عُنُق میزدی و تواون منجلاب فکری دست و پا میزدیو پشتت به خدا گرم نبود و خدارا شکر همیشه همین سوال منا دوباره بلند میکنه ،
نمیدونم درست فهمیدم یا نه ولی فکر میکنم رسالت من اینه که به همه خانم هایی که تو شرایط من هستن نشون بدم میشه ،،اگه جدا شدی و یه دختر دسته گل داری رو پای خودت وایسا به خدای خودت ایمان داشته ببین چطوری از فرش به عرش میرسونه تو را ،،
و چقدر خوشحال و شکرگذارم که اطرافیان من خانوادم دوستام وهمکارام و محیطی که توش زندگی میکنم فوق العاده هستند …
ممنونم ممنونم ممنونم از صدای شما که وقتی فایل هاتونا گوش میدم آروم میشم
و ممنونم از شما که همه ی مسائل را به بهتریییین روشی که روی من جواب میده بیان میکنید و راهی جز موافقت با حرفاتون برام نمیذارید چون هرطور بخوام بهونه بیارم که نه اینجاش درست نیس یا موافق نیستم نمیتونم چون واقعا منطقی و درسته
نمی دونم چی بگم ، واقعا خیلی شوکه شدم با اینکه من اونجا نبودم و حسشون نکردم ، اما موقعی که شنیدم مخمل و یکی از بچه هاش مردن غمی عجیبی کل وجودمو گرفت . 😔😔
تازه می خواستم براشون اسم بزارم . اما به قول (……) الخیرو فی ماوقعه.
یه سیب تا وقتیکه به درخت وصل هست، باد و باران و نور و خاک برایش کمک میکنند تا رشد کنه، اما اگه این اتصال قطع بشه همون عوامل باعث نابودی اون سیب میشن.
یا یک چراغ شارژی تا وقتی باتریش شارژ داره نور قوی داره، اگه شارژش کم و صفر باشه نوری نخواهد داشت
ما انسانها هم تا وقتی به خداوند وصل هستیم و همسو با قوانین عمل میکنیم و فکر میکنیم، کل کائنات در خدمت ما خواهد بود
مَردِ رَهَم باش تا شاهت کنم
صد چو (خواسته ات) را کُشته در راهت کنم
مادامی که بتهای مختلفی مثل تواناییهایت،علمت،شغلت،پول،شهرت طلبی، مقام، اشخاص،تحصیلاتت، دستاوردهایت و … در کعبه دلت خانه کرده اند، رنج پشت رنج،زنجیر پی زنجیر در زندگی ات پدیدار میشود.
اما کافیست مثل پیامبر(ص) داخل این کعبه را از بتها پاک کنی تا خداوند آنجا حضور پیدا کند و آرامش و عشق و ثروت بیش از نیازت را خداوند در زندگی ات جاری کند.
به نام ربّ
سلام با بی نهایت عشق برای شما
من وقتی اومدم روز شمارم رو تو قسمت فایلی که هدایت روز هست نوشتم این جریان به کل فراموشم شده بود
بعد نوشتن رد پام در روز شمار 103 گفتم خدایا چی باید یاد بگیرم چی برای من الان بهتره
و از صفحه اصلی سایت رفتم پایین یه فایل بود عکسش توجهمو جلب کرد از اونجایی که عاشق اسب هستم و خیلی دوست دارم اسب داشته باشم و اسب سواری کنم عکس فایل که استاد دستاشونو باز کردن و میخواستن برانی رو بغل کنن زود باز کردم فایل رو و شروع کردم به دیدن
به این فایل که هدایت شدم انگار خدا میخواست اون درسی که یاد گرفتم و یادم نبود بهم یادآوری کنه تا از این به بعد ازش بخوام ساده ترین راه رو بهم نشون بده
به قسمت دقیقه 17 که رسیدم مریم خانم که گفتن
کار نباید پیچیده باشه برای من
و باید ساده باشه
و من میتونم راه حل های بهتر رو پیدا کنم
جریان امروز صبحم مثل یه فیلم اومد جلو چشمم و یادآوری شد بهم
من صبح که میخواستم برم برای شکایت از نقاشیم هیچی نمیدونستم که باید کجا برم
چهارشنبه رفتم کلانتری از اونجا گفتن باید فردتش برم دادسرای تجریش تا شکایتم رو بنویسم
و و من باز رفتم و اونجا گفتن که اینجا دیگه شکایت نوشته نمیشه
قشنگ یادم میاد من روری که رفتم تجریش دنبال کارم
یه صدایی بهم گفت وایسا و از کانکس کلانتری که تو شهرک نزدیک خونمون گذاشتن و هر روز پلیس و سرباز تو کانکس هستن از اونا بپرس ولی گوش ندادم و رفتم تجریش و گفتن اینجا نمیشه
بعد من امروز صبح که البته 11 فروردین صبح که بیدار شدم ،گفتم خدا به من گفتن برو دادسرای چیذر من از اینترنت هرچی میگردم آدرسشو نمیاره چیکار کنم
شروع کردم به نوشتن گفتم خدا تو راهی رو که منو به مقصد میرسونه بهم نشون بده و در دلم بود که سریع به ساده ترین راه برم و درمورد نقاشیم که شکایت بود رو انجام بدم
بعد از خونه که اومدم بیرون سمت کانکس ملیس که رسیدم رفتم ازشون پرسیدم و گفتن که باید بری دفتر خدمات قضایی و بعد من تو اینترنت نوشتم و نزدیکترین جا بود به خونه مون که 10 دقیقه هم راهش نبود و خیلی ساده و راحت من ساعت 12 ظهر رفتم و عریضه نوشتن برام از اونجا
من اولش به حرفای ذهنم که هی شروع کرد به تکرار نمیخواستم برم و یه لحظه خواستم برگردم خونه و بی خیال نوشتن شکایت بشم ولی بعد بلافاصله
آیه ای که خدا بهم الهام کرد موقع پرسیدن این سوال که خدایا من چجوری برم شکایت کنم بلد نیستم ؟
و بعدش به دلم این آیه جاری شد که و لسوف یعتیک ربک فترضی
و وقتی معنیش رو خوندم که پروردگارت آنقدر به تو عطا خواهد کرد که راضی شوی
این آیه که دوباره یادآور شد برام یه اطمینان قلبی گرفتم گفتم من میشینم و عریضه رو میگم مینویسن و شکایت رو میکنم خدا با من هست خودش گفته با این آیه که همه جوره پشتتم و همه جوره حامی توام
درسته هیچ کس رو نداری ،هیچ چیزی از اینجور چیزا نمیدونی و خیلی چیزای دیگه ولی یه قدرت و نیروی عظیمی داری که به جای همه نداشته هات میشه داشته هات و میشه برای تو وکیل میشه برای تو حامی و هرچی که لازمت باشه برای تو انجام میده
تو باید اینجا بشینی طیبه و ادامه بدی قدمت رو تا هم در این راهی که شروع کردی قدم برداری و ایمانت رو نشون بدی و هم اینکه ظرفت رو بزرگتر کنی تا در مدار های بالاتر قدم برداری
و من امروز به لطف و کمک خدا انجام دادم مرحله شکایت رو
حتی من یادم رفته بود کارت ملیمو ببرم ساع 2 ظهر بود گفتن برو تا 3 بیا چون میخواستن ببندن
من وقتی اومدم همه چیز خیلی شگفتانه و زیبا برام چیده شد
اتوبوس خیلی سریع اومد رفتم سوار اتوبوس شهرکمون بشم بیشتر وقتا یکم میشینیم ولی امروز دقیقا وقتی رفتم اونجا بود و من سوار شدم بلافاصله راه افتاد و زود رسیدم و برگشتنی به دفتر خدمات هم سریع رفتم و خیلی خوب و عالی بود
حتی کارمندا انقدر مهربون و مودب و با احترام بودن که با حوصله و خوب کارارو انجام میدادن
و بعد برگشتم خونه تو راه داشتم فکر میکردم چقدر ساده حل شد کارم امروز از خدا پرسیدم که چجوری به مقصد برسم و خدا سریعترین و راحت ترین راه رو بهم نشون داد
و من امروز بازها میگفتم همه چی به نفع من رخ میده و میدونم که خدا هر لحظه حمایتم میکنه
خیلی خوشحالم که معلمم خدا هر لحظه داره به شاگرد خوبش که عاشقشه درس یاد میده و من مشتاق درس های خدام هر بار که یاد میگیرم و آروم ترم میکنه احساس نزدیکی بیشتری با خدا میکنم
خوشحالم که هر سوالی میپرسم به سرعت پاسخ داده میشه و همه چیز داره راحت تر و ساده تر و به طبیعی ترین حالت ممکنش که قانونشه برام رخ میده
مطمئنم که خدا همه چیز رو همینجوری ساده یادم میده تا تکاملم رو طی بکنم درمورد همه چیز
خدایا شکرت
درمورد عشق راستین ،ثروت ،سلامتی ،آرامش و شادی و خیلی چیزهای دیگه ازت میخوام منو به ساده ترین روش هدایت کنی تا یاد بگیرم و مهم تر از همه عمل کنم و قدم بردارم
بی نهایت سپاسگزارم خدای باحال ودوست عزیز و مهربون و ماچ ماچی من
یه وقتایی به خدا میگم ماچ ماچی من دوستت دارم و بوسش میکنم خیلی باحاله خدا خیلی
با سلام به استاد خوبم و مریم جان نازنین و دوستان عزیزم
خداروشکر که چشم سالمی دارم که این زیبایی هارو میبینه و گوش سالمی دارم که صدای قشنگ مریم جون و این طبیعت بکر رو میشنوه. چقدر برام لذت بخشه شنیدن عاشقتم گفتن های پی در پی استاد و مریم جون. وقتی نگاهشون بهم گره میخوره محاله از کلمه عاشقتم استفاده نکنن این به من ثابت میکنه چنین عشق های خالصی وجود داره دقیقا همون چیزی که من میخوام از زندگی الان مریم جون و استاد دارن تجربه میکنن خدایاشکرت. چقدر فرهنگ و شعور رابطه بین شما موج میزنه که برای تنهایی همدیگه ارزش قائلید و به هم اجازه تنها بودن میدید این واقعا لازمه ی رابطه هست. وای که چقدر من روحم پرواز میکنه وقتی فضای قشنگ دریاچه رو میبینم یه دریاچه ساکن و طبیعت بکر و درختان درهم تنیده وای چقدر خوشگلن خدا. چقدر قشنگ بود صحنه ای که مریم جون واقعااااا ذوق کرد از دیدن بزغاله کوچولوهایی که تازه به دنیا اومده بودن این ذوق و شوق کاملا از صداشون هویدا بود از خدا فرصت تجربه چنین ذوق و شوقی رو میخوام وقتی به تمام خواسته هامون میرسیم واقعا لذتبخشه. استفاده مریم جون از تکنیک شرطی سازی واقعا کارآمده ما انسان ها فقط با تمرین و به قول استاد جهادی اکبر میتونیم ذهنمونو شرطی کنیم فقط زیبایی هارو ببینه فقط قوانین رو ببینه و هرلحظه ناخودآگاه تو زندگیش اجرا کنه از خدا میخوام همه مارو در این مسیر هدایت کنه و بهمون کمک کنه خیلی راحت این کاررو انجام بدیم.
چه درس بزرگی در آخر ویدیو برامون گذاشتید واقعا باید چندین بار مرورش کرد تا بهتر درکش کنیم زندگی گذراست و باید از شادی و خوشبختی و امکاناتی که در همون لحظه داری استفاده کنی و به بعد موکولش نکنی و در اتفاقات ناجالب سعی کنی ذهنت رو کنترل کنی به سمت خوبی ها و زیبایی ها و دنبال نشانه هایی باشی که میگن این اتفاق منفعتی برای تو داره چراکه خداوند هیچ وقت برای بندگانش بد نمیخواد درواقع اتفاقات به ظاهر ناجالب تمرینی هست برای کنترل ذهن. این اتفاق برای مریم جان هم مروری برقوانین بود که از لحظه حال لذت ببرن و در شرایط بد ذهنشون رو کنترل کنن و چقدر خوبه که ایشون کل روز رو با حیوانات و بزغاله کوچولوها سپری کرد و از اون لحظه کمال لذت رو برد و الان حسرتی نداره درواقع این هم هدایت خدا بوده که استاد برن سفر و مریم جون تصمیم به گشتن در محیط اطراف بگیره و متوجه به دنیا اومدن کوچولوها بشه و کلی شاد بشه و باهاشون بازی کنه که بعداز اون اتفاق خیالش راحت باشه و حسرتی نداشته باشه.
خدایاشکرت که درس های امروزم رو گرفتم و قدمی دیگه برای کنترل ذهن و توجهم برروی زیبایی ها برداشتم به خودم افتخار میکنم
دوستتون دارم الله یارتون
به نام هدایت الله با سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته و تمامی دوستان هم فرکانس
خدا را شکر دوباره سریال زندگی در بهشت پرادایس را دیدم و لذت بردم چقدر این عشق شما دواستاد واقعی و لذت بخش است که استاد برای تمرکز به تمپا و خانوم شایسته هم کارهای روی سایت را داشت خیلی راحت از هم خداحافظی کردن
هر دو به تمرکز روی دوره ها و سایت ها داشتن تمرکز بگیرند و زندگی خوب رویایی داشته باشند با اعتمادبهنفس و تمرکز خانوم شایسته داشت کارهای آن را انجام میداد از ذهن خودش رو توانست تمرکز و کنترل کند و کارها رو انجام بده خدایا فقط تجربه می توانم ببینم در این زندگی از بهشت با تصاویر خوب چقدر هوای پرادایس با اون هوای عالی دریاچه زیبا زلال و جنگل سبز آسمان زیبا و باران رحمت الهی همه کار را برای پرادایس تمام کرد تا زیبایی ها را ببینیم انرژی و احساس خوب در خودم ذخیره داشته باشیم وقتی به حیوانات توجه می کنم تمام ذهن به خوبیها و نعمتهای و قشنگی ها هدایت میشود خدایا چقدر سپاس گذارم از این باور فراوانی
در پناه الله یکتا شاد سلامت پیروز و ثروتمند باشید انشالله
بنام الله هدایتگرم بنام خدای زیبایی ها 😍
سلام به همه اهالی این بهشت زیبا🙋 چقدر این قسمت پر از درس بود
چقدر تحسین برانگیز هست این رابطه سرشار از عشق ولی بدون وابستگی
واقعا با تمام وجود تحسینتون کردم
مریم جان شما یه شیر زنی هستی که داری به ما راه درست زندگی کردن رو نشون میدی چقدر خدا من رو دوست داره که دارم این چیزها رو میبینم و با شما آشنا شدم
خدایا سپاسگزارم، سپاسگزارم، سپاسگزارم 💜
خیلی لذت بخشه زندگی کردن تو پارادایس ولی به شرط ایمان
چون اگه ایمان ضعیف باشه چطوری میشه تو این مزرعه بزرگ تنهایی زندگی کرد واقعا تحسینت میکنم بانوووو
وای خدارو شکر بچه های مخمل دنیا اومدن چقدر نازن 😍 😍 😍 خیلی از دیدنشون لذت بردم ولی فردا مریم جان خبر فوت مادر و یکی از بچه ها رو داد و چه صحبت های قشنگی کردن که از شادی ها لذت ببرید و نزارید برای یه فرصت دیگه
از ناراحتی ها هم درس بگیرید و ادامه ندید
خدایاشکرت این قسمت عالی بوددد
سلاااااام فایل واقعا زیبایی بود از تک تک لحظه هاش لذت بردم.
دلیل مرگ بز و بزغاله اش هم احتمالا بز تو مرحله زایمان بوده باشه و بزغاله اش هم شاید ضربه ای از طرف بقیه بزها یا گوسفندا بهش وارد شده باشه. معمولا دامدارها وقتی گوسفند یا بزی زایمان می کنه اون ها را از بقیه بز و گوسفندا جدا می کنن و بز و گوسفندی که زایمان کرده رو بررسی می کنن تا روند زایمان با مشکل مواجه نشده باشه.(خودمون سال ها دامداری داشتیم این موارد رو عملی تجربه کردم )
بنظرم یه فنس هم بکشید کلا بز و گوسفندا را از مرغ خروس ها جدا کنید بهتره.
در پناه الله مهربان.
به نام فرمانروای عالمیان
سلام به استاد عزیزم و مریم بانو مهربانم
سلام به دوستان زندگی در بهشتی ام
چقدر این منش و رفتارتون رو دوست دارم و چقدر منم دلم میخواد بیشتر اینجوری زندگی کنم و به حدی برسم که اینقدر آزادی زمانی و مکانی و مالی برای خودم داشته باشم که هرزگاهی بزنم برم یکجایی تک و تنها و برای خودم. خودم باشمو خدای خودم.چقدر دلم هربار اینو از من میخواد که میگه فهیمه بکن برو یکجای دور که فقط تو باشی و خدا. تو باشی و تو. واقعا استاد قشنگ و پر از شور و شوق و معرفتم این رفتار پر از آگاهی تون رو تحسین میکنم. تحسین میکنم که هوایی تازه میکنید برای تازه شدن و خلق کردن های زیباتون. خلوتی که فقط پراز عشق و الهامات و ندای قلب باشه. خلوتی پر از سکوت باشه و حرف های قشنگ.چقدر با تمام قلبم وقتی تو لایو مشترک دیدم که تمپا هستین با خودم خواستم منم به اون حال و هوا برسم.
میدونید چیه استاد جان من خودم یک اخلاق خوب یا بدی که دارم و تازگی ها هم بیشتر متوجه اش شدم. خصوصا وقتی از شهر و دیار خودم دور شدم و اومدیم به پایتخت و از خانواده دور شدم اینو متوجه شدم که من آدم وابسته شدن و وابستگی نیستم. هیچ وقت نذاشتم و به خودم اجازه ندادم وابسته بشم. نمیدونم از کی این رفتار رو دارم اما میدونم وقتی یکی از دوستانم که خیلی با هم رفت و آمد داریم و مدتی من خیلی بهش سر میزدم و کنارش بودم بعد مدتی گفت دلم برات تنگ شده یا یکجورایی انگار برای هرکاری از من سوال میپرسید و یکجورایی به من داشت وابسته میشد ازش دور شدم. یا خاله عزیزم که متاسفانه خونمون به ایشون نزدیک هست اون اوایل اینقدر زیاد میومد به ما سر میزد یا تماس میگرفت که بهشون گفتم خاله من وقتی مشهد بودم اینقدر با مامانم در ارتباط نبودم و کلا از این رفتارشون حس خوبی نداشتم البته اگر کسی دیگه ایی بود میگفت چقدر خوب توی شهر غریب تنها نیستی یا خاله ات میاد بهت سرمیزنه. اما من این رفتار رو دوست نداشتم و ندارم. تا اینکه ما وقتی اردیبهشت ماه بعد چندماهی برای اولین بار رفتیم مشهد و چندهفته ایی اونجا بودیم و از خاله ام متوجه شدم که احساس دلتنگی میکنه و میگه بهتون عادت کردم نیستین دلم تنگ شده و بوی وابستگی متوجه شدم. دیدم بله واسه همین خوشم نمیومد و اصلا تا ببینم کسی داره به من وابسته میشه ازش دلم میخواد دور بشم. واقعا نمیدونم این رفتار من چقدر درسته یا غلط. اما اینو میدونم که اصلا وابستگی رو دوست ندارم و سعی کردم به چیزی یا کسی عادت نکنم و اینو احساس میکنم درسته و از من یک شخصیت قوی و مستقل ساخته.
شخصیتی ساخته که برام دل کندن و مهاجرت آسون بشه.شخصیتی که فقط دلش میخواد به یک چیزی وابسته و دلبسته باشه اونم خداست چون اگر اون نباشه من میمیرم میپوسم و متوقف میشم. اما دلبستگی زیاد یا وابستی غیر از خدا باعث توقف من میشه. شاید برای همین این رفتار شما رو هم خیلی دوست دارم و کلی تحسین میکنم چون یک جوری اون حس آزادی و رهایی منو تایید میکنه و اینکه واقعا لازمه گاهی دور بشیم،جدا بشیم برای دلایل زیادی که شما هم گفتین که یکیش اینه که قدر همو بیشتر بدونیم،تمرکز روی اهداف یا کارهای شخصی بذاریم ولی دلیل من اینه خلوت کردن با خودم و خدا…استاد نمیدونی چقدر دلم میخواد برم تو یک جنگلی یا کویری تنهای تنها. برای چند روز. شب و روز تنها باشم. الان که فکر میکنم احساس ترسی ندارم خداروشکر از تاریکی و تنهایی اصلا نمیترسم اما قطعا عمل کردنش با صرفا فکر کردنش فرق داره. اما میدونم که شرایطش رو ایجاد کنم میتونم این کار رو بکنم و حتما این کار رو امتحان خواهم کرد.
مریم عزیزم ممنونم برای وجودت و این همه پایه بودن هات. چقدر قشنگ آقاتون رو همراهی کرد و براش آرزوهای خوب کردی و راهی سفرش کردی و حاضر میشی بارها و بارها تو پرادایس تنها بمونی تا تجربه کنی و بیشتر بزرگ بشی.واقعا تحسین ات میکنم من با تمام قلبم درک میکنم چقدر این کار و رفتارت نتایج خوبی برات داره.چقدر قشنگ گفتی این یک برهه خوب از زندگی ماست.واقعا نمیدونم چطور احساسم رو بگم فقط میتونم بهتون بگم به داشتن تون بارها و بارها افتخار میکنم.واقعا ممنونم که هستین و اینقدر خوب زندگی میکنید و جهان رو جای بهتری برای زدگی کردن من و امثال من میکنید واقعا از صمیم قلبم ممنونم.
چقدر بررسی کردن هاتو دوست دارم اینکه چطور یک مسئله رو خوب بررسی میکنی و بعد میری سراغ درک کردن وحل کردنش.
چقدر این نظم و دقتت رو هم روی آماده کردن غذا و بریدن شاخ و برگ ها برای بز و گوسفندها میشد دید.
چقدر قشنگ چیزهایی که از استاد یادگرفتی رو به یاد میاری و عملی میکنی. از بررسی قانون تو نتیجه و عملکرد هات گرفته تا درک اونا و اجرا کردن شون در عمل. واقعا ممنون که اینقدر قشنگ به ما یاد میدی که چطور میتونیم یک شاگرد ممتاز و کاردرست در حد لول استادی مثل شما باشیم مریم جان.
عجب فنس کشی وسیعی انجام دادین، فکر کنم کم مونده تا کل پرادایس رو ببرین زیر الکتریکی فنس…
چه راه حل باحالی داده بود برای بلند ککردن زیپ تای ها و محکم کردن اون تیکه چوبی که اضافه کردین تا راه رفت و آمد اون مرغ های شیطون یا هر موجود موذی و چموش دیگه رو ببندین.
به به آنباکسینگ مریمی داریم اونم چه چیزکارآمد و باحالی. یک روتختی کش دار کتان بامبو که جلوگیری میکنه از نفوذ عرق یا مایعات به تشک. که دیگه راحت قابل شستشو هست. چقدر عالی بود مبارک تون باشه.
جیلی هم یک خانم مستقل پرادایس شده چه رفتارهای جدید و عجیبی از خودش بروز میده. آویزون کردن بال هاش به سمت پایین خیلی بامزه بود.
چقدر تحسین تون میکنم برای کارکردن روی دوره روان شناسی ثروت 2/ خلاقیت و ایده پردازی برای مدیریت کسب و کار
چقدر جالب که در این بخش استاد شخصیت و ویژگی کارآفرین بودن رو در این دوره آموزش دادن.
جالبه من همیشه فکر نمیکردم که ویژگی کارآفرین بودنن رو داشته باشم و اصلا نمیتونم کسب و کار شخصی خودمو داشته باشم و نتونستم و تصمیم گرفتم که برم دنبال استخدام شدن تا لااقل بیکار نباشم تا در مسیر کم کم راه حل های بهتری برای کسب ثروت بدست بیارم. اما جالبه دیروز داشتم چندتا تست مختلف روانشناسی رو میزدم که تو یکی از اونا گفته بود من روحیه مدیریتی و کارآفرین شدن دارم. با اینکه خیلی این تست ها رو جدی نمیگیرم اما واقعا اون تست 240 سوالی با اون همه زیرشاخه وجه های جالبی رو از من گفت که عزت نفس منو تقویت کرد و میخوام بیشتر باور کنم که بله من این توانایی ها رو دارم.
خدایا دوتا بچه نی نی ناز نازی تازه به دنیا اومده.مخمل مامان شده. چه صدایی چقدر ملوسن…هنوز خیلی مسلط نیستن به راه رفتن با اون صدای نازک و طریف شون. خدایا سر زانوهاشون قهوه ایی هستن چقدر بامزه هستن.
حدایا چه تضادی فردای روز تولدشون مخمل با یکی از بچه هاش مرده بود.
چقدر قشنگ که به یاد آوردین که حتما تو این اتفاق ناگوار خیری هست. الخیر فی ما وقع
چقدر قشنگ به یاد آوردین که چقدر خوب اون روز تا شب کنارشون بودین و لذتش رو بردین و حتی تونست اون دوست تون خودش رو برسونه و اونا رو ببین و لذت ببرن.
چقدر قشنگ درس های طبیعت رو به یاد ما هم آوردین.
چقدر خوبه این دیدگاه گذرا داشتن به زندگی به تولد و مرگ
چقدر خوبه در لحظه لذت بردن از داشته ها و زیبایی ها و موکول نکردن اونا به روز ها یا ساعت های بعد.
چقدر قشنگ ذهن تون رو کنترل کردین تا احساس تون رو خوب کنید و بازهم به یاد بیارین که هر آنچه اتفاق می افتد قطعا توش خیرتی هست حتی اگر اون اتفاق به ظاهر ناگوار و و ناخوشایند باشه.
چقدر دوست داشتم قدم زدنت رو کنار دریاچه و حرف زدنت رو با ما با خدا با خودت.
چقدر من میتونم چیزها یادبگیرم از شما از استاد و دوستان با نگرشم…
خدایا شکرت برای بودن در این سایت پر از عشق و آگاهی
خدایا شکرت برای نوشتن این کامنت و تمرکز به چیزهای خوب
خدایا شکرت که یادگرفتم ذهنم رو کنترل کنم حتی اگر الان در شرایط خوبی نیستم.
خدایا شکرت این منم که به افکارم میتونم جهت بدم تا احساس منو تغییر بدن منو رشد بدن و منو آماده دریافت نعمت ها و ثروت ها کنن.
خدایا شکرت که در جمع شما هستم و قدردان تک تک فایل هایی که تولید کردین و تولید میکنین هستم واقعا سپاس گزارم.
خدایا ممنونم که منو به سمت استاد هدایت کردی .چقدر هر شب با کلی ذوق و شوق بعد از کلی کار روزانه همراه با فایلهای صوتی که امیخته با گریه نق شادی خنده نوزادم همراهه ،به دیدن فایل زندگی در بهشت میام و تا ببینم فایلی جدید اومده یا نه قلبم تند تند میزنه نفسمم حبس میشه .عجیب این فایلها به من ارامش میدنو منو به دنیای دیگه میبرن.دنیایی رویایی دوست داشتنی خودم .و عجب که این فایلها از صدها قرص خواب اور ارام بخش برای من بهترن.نمیدونم که چی میشه اما حس و حال شما استادان عزیزم چنان ارامش و شادی به من میده که هیج جا نظیرشو ندیدم و به یه خوابی میرم که خدایا انگار خواب بهشتیه و جدا ازین ها من درس زندگی یاد میگیرم درس حل مسائل چطور اسان گرفتن که میشه صبحانه پنیر گوجه خورد راه حل های مختلف برای یه پیشامد که تراکتور داخل اب گیر کرده بود، ارتباط برقرار کردن در صخره های زیبای پول ساز،لذت بردن از ثانیه ها که حتی در داشتن یه جوجه خلاصه میشه مادر مرغی ، لذت بردن از کار خونه استاد مریم عزیزم با صدای زیبا شیطونیا و خنده های دوست داشتنیش که ابتکار داشتن خوب یاد ما میده .با داشتن حس خوب زندگی به معنای انرژی و شادی لذت بردن از حتی تمیز کردن خونه رویاییت. اینها فقط فیلم نیس هزار پند و اندرز که زندگی کردن یاد بگیریم .
به نام خالق زیبایی ها
سلام به استاد عزیز دلم و مریم مهربانم
امروز فکر کنم اولین باره کامنت میذارم
هرموقع حالم اینطوریه اول میگم خدای خوبم مرسی که دستما گرفتی، مهرداد عزیزم مرسی که اومدی تو یه دوره ای از زندگیم و فایل های قبلی قانون آفرینشا اردیبهشت سال نودو نه برام فرستادی و اینقدر عزیز بودی که من بااون حجم از تفکر منفی و اون باتلاقی که من داشتم توش دست و پا میزدم قانع شدم که گوش کنم امیدوارم هر لحظه از زندگیت هر جایی که هستی خدا دستای مهربونتا بگیره
من احساس میکنم پارسال تو سن سی و دو سالگی تازه متولد شدم و تازه اصلا فهمیدم زندگی چیه خودم کی هستم تازه دیدم شنیدم درک کردم
من هنوز موفق به خرید دوره ها نشدم ولی با فایل های دانلودی رایگان دارم زندگی میکنم
زندگی در بهشت برام شده یه سریال محبوب
من عاشق طبیعتم عاشق اینم که خودم چیزیا درست کنم جالبه فایل هایی که مربوط به اره کردن درخت ها بود را میدیدم و کیف میکردم میدیدم و لذت میبردم و جالب اصلا بهش فکر نکرده بودم که من این تجربه را میخوام ولی ناخودآگاه من کار خودشا کرده بود و دوسه تا جمعه هست که توی یه باغ کوچیک از پدرم موقعیتی کاملا اتفاقی پیش اومد که اره برقی دست بگیرم و کمک بقیه چوب ببرم برای شومینه
،،یه لحظه به خودم و اومدم و گفتم الهاااااام همینه ،ببین ورودی هایی که به ذهنت میدی چطوری دارن زندگیتا میسازن و یا چندوقت پیش که سریال سفر به دور امریکا قسمت هایی که مربوط به سفرتون توی پاییز بود را دیده بودم و کیف کرده بودم هدایت شدم به جایی که سی ساله بقل گوشمون بود و نرفته بودم جایی که شاید سی کیلومترم باهام فاصله نداشت و من بعد سی و دوسال هدایت شدم به دیدن پاییز و دیدن درختان و منظره فدق العاااااده زیباش که دقیقا شبیه تصاویر پاییز اون فایل سفر به دور امریکا بود ،،با همه وجودم درک کردم که اره الهام خانوم ورودی های ذهنت اینطوری کار میکنن ،،،
من تازه مسیر را شروع کردم و قبل این زندگی جدیدم به جایی رسیده بودم که میگفتم خدایی وجود نداره ،خالق مهربانم منا ببخشه ،،و جالب تر از این الان که به گذشته فکر میکتم میبینم تازه با همون ناشکری و ناسپاسی خدای من چجوری هوای منا داشت و مسیر را برام هموار میکرده و من متاسفانه قدرت درکشا نداشتم شاید به خاطر این بوده که خدایی که تو اون سی سال جامعه و خودم و اطرافم برام ساخته بودن با این خدایی که تازه میدونم از صدرصد هنوز شاید نیم درصد درکش کردم و شناختم خیلی فرق داشته ،،، و تنها حسرتی که تو کل زندگیم شاید داشته باشم اینه که چرا اون همه سال های عمرم را هدر دادم و بهترین شکرگذاری من اینه که خدایا ممنونم ازت ،،مهم نیست یه روز از عمرم باقیه یا صد سال مهم اینه که من این روزا و این حال خوب و این قدرت ایمان را تو زندگیم تجربه کردم …میدونم که هر روزی که بگذره بیشتر میفهمم بیشتر میشناسم دنیام و خودم و الله مهربانم را ،،،،وفقط خواستم بگم استاد عباسمنش ،مریم مهربانم ،،رفیقی که این فایل ها را خدا به دست تو به من رسوند ،،،و خودم که پذیرفتم و تو این راه قدم برداشتم از همتون ممنونم و امیدوارم خدا همیشه یار و یاورتون باشه …
به امید اینکه از مسافرتتون با یه عاللمممه حال خوب و انرژی و درس و دوره هایی برگردین که هم ما و هم خودتون استفاده کنیم و پیشرفت و کنیم و ایمانمون قوی تر بشه هم به قادر مطلق هم به خودمون
.وقتی تو این راه اومدم اول یکم آتیشم تند بود و میخواستم یه شبه همه مطالبی که میگید را انجام بدم ک نتیجه بگیرم
ولی زود فهمیدم که الهام خانوم از مسیر لذت ببر اینقد هول نباش که به محض اواین تضاد جا بزنی ..
الان یک ساله حالم خوبه شکر خدا تو هرشرایطی ،،به هم میریزم کم میارم به در بسته میخورم ولی ولی ولیییی خودما سریع جمع و جور میکنم و دوباره پامیشم یا همون درا میزنم تا باز شه یا یه در دیگه را امتحان میکنم ،،و بعضی وقتا که حالم بد میشه یا ناامیدی سراغم میاد این را به خودم گوشزد میکنم که الهام خانوم دوست داری برگردی به اون دوران که حتی تو بهترین شرایط عُنُق میزدی و تواون منجلاب فکری دست و پا میزدیو پشتت به خدا گرم نبود و خدارا شکر همیشه همین سوال منا دوباره بلند میکنه ،
نمیدونم درست فهمیدم یا نه ولی فکر میکنم رسالت من اینه که به همه خانم هایی که تو شرایط من هستن نشون بدم میشه ،،اگه جدا شدی و یه دختر دسته گل داری رو پای خودت وایسا به خدای خودت ایمان داشته ببین چطوری از فرش به عرش میرسونه تو را ،،
و چقدر خوشحال و شکرگذارم که اطرافیان من خانوادم دوستام وهمکارام و محیطی که توش زندگی میکنم فوق العاده هستند …
ممنونم ممنونم ممنونم از صدای شما که وقتی فایل هاتونا گوش میدم آروم میشم
و ممنونم از شما که همه ی مسائل را به بهتریییین روشی که روی من جواب میده بیان میکنید و راهی جز موافقت با حرفاتون برام نمیذارید چون هرطور بخوام بهونه بیارم که نه اینجاش درست نیس یا موافق نیستم نمیتونم چون واقعا منطقی و درسته
عاشقوتنم دوستون دارم
شاگرد شما الهام ..😍
سلام آبجی شایسته .
نمی دونم چی بگم ، واقعا خیلی شوکه شدم با اینکه من اونجا نبودم و حسشون نکردم ، اما موقعی که شنیدم مخمل و یکی از بچه هاش مردن غمی عجیبی کل وجودمو گرفت . 😔😔
تازه می خواستم براشون اسم بزارم . اما به قول (……) الخیرو فی ماوقعه.
ایوب از دانمارک
یه سیب تا وقتیکه به درخت وصل هست، باد و باران و نور و خاک برایش کمک میکنند تا رشد کنه، اما اگه این اتصال قطع بشه همون عوامل باعث نابودی اون سیب میشن.
یا یک چراغ شارژی تا وقتی باتریش شارژ داره نور قوی داره، اگه شارژش کم و صفر باشه نوری نخواهد داشت
ما انسانها هم تا وقتی به خداوند وصل هستیم و همسو با قوانین عمل میکنیم و فکر میکنیم، کل کائنات در خدمت ما خواهد بود
مَردِ رَهَم باش تا شاهت کنم
صد چو (خواسته ات) را کُشته در راهت کنم
مادامی که بتهای مختلفی مثل تواناییهایت،علمت،شغلت،پول،شهرت طلبی، مقام، اشخاص،تحصیلاتت، دستاوردهایت و … در کعبه دلت خانه کرده اند، رنج پشت رنج،زنجیر پی زنجیر در زندگی ات پدیدار میشود.
اما کافیست مثل پیامبر(ص) داخل این کعبه را از بتها پاک کنی تا خداوند آنجا حضور پیدا کند و آرامش و عشق و ثروت بیش از نیازت را خداوند در زندگی ات جاری کند.
الذین ءامنو اشد حب لله
ایاک نعید و ایاک نستعین
یا حق