دیدگاه زیبا و تأثیرگزار صفا عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:
به نام قدرتمندترین فرمانروای کل کیهان
سپاسگزاره خداوند رب العالمینم که من رو و تمومی دوستان عزیزم رو دراین مسیره زیبای انعمت علیهم قرارداده است
سلامو درود بی کران به استادِ تمام بانوها در پرادایس،و استاد توحیدی و عملگرا در تمپای فلوریدا و تمومی دوستانم در تک تک نقاط جهان
آقاجان من تواین یکی دوفایل اخیراز تواناییهای بی حدو حصر مریم جان این ضرب المثل فلفل نبین که ریزه️بشکن ببین چه تیزه کاملابرام ثابت شد
مریم جان الهی که همیشه تنور دلتون گرم وپراز انگیزه و توانایی های عالی باشه،سپاسگزارم ازتون که اینقدر خوب دارید درس خوب زندگی کردن همراه بالذت رو به ما یادمیدید
تحسینتون میکنم که یک رابطه ی عالی و بی نظیر به دور از عواطف و احساسات و به دوراز وابستگی دارید و بدون هیچ ترسو نگرانیی در کمال آزادی فراوان وارد یک شهر توریستیِ ساحلی شدید و خریدهای لازم رو انجام میدید
یک پروژه ی عظیمی توسط مریم جان قراره که به عنوان یک آنتراکت بین کارهای اصلی با لذت انجام بشه
تحسین میکنم مریم عزیز رو که اینقدر عالی درخواستش رو به این آقای باتجربه و کاربلد میده و اون آقای خوش قلب هم مناسب ترین محصول رو برای انجام پروژه ی مریم جان انتخاب میکنن
وقتی که باورت این باشه که در هرجایی از جهان آدمای نازنین و مهربونی هستن که به کمک تو میان اون وقته که اون وجه از مهربونیِ آدما رو میتونی درهرجایی که هستی برانگیخته کنی
تحسین میکنم زندگی بدون وابستگی شما رو که به عینه میبینم هروز ازلحاظ عاطفی و روحی بهتروبهتر میشید و هروز باآگاهی های خداوند به سمت ایده ها و پروژه های هدایت میشوید که تابحال هیچ کدوم از این ایده ها و آگاهیهارو تو کل زندگیم ازکسی مشاهده نکرده بودم
وقتی که خودتو به خداوند وصل میکنی این حداز زندگی بالذت رو میتونی تجربه بکنی
تحسین میکنم کشور امریکای ثروتمند رو که حتی تو کوچیکترین شهرتوریستیش هم از تأسیس فروشگاه های بزرگ دریغ نکرده و به عینه میبینم این حداز فراوانی نعمت رو در این فروشگاه زنجیره ای
تحسین میکنم و تأیید میکنم الگوهای فراوانی رو در جهان که از هرچیزی تو بخوایی بی نهایت وجود داره فقط کافیه ذهنمو باهمین الگوهای مناسب منطقی کنم و بپذیرم که ازهرچیزی میتونه درجهان نامحدود وجود داشته باشه و اون وقته که خداوند من رو به سوی فراوانی ها هدایت خواهد کرد
چقدر انواع خوراکیها تواین فروشگاه موج میزد خدایاشکرت
چقدر دکوراسیون مبلمان و تخت خوابها دراین قسمت عالی و بی نظیر بود و چقدر نظر مشتری به این نوع دکوریشن جلب میشه خدایاشکرت
و اما یک صبح عالی و بینظیر بعداز گردش مختصرومفید قراره که ادامه ی پروژه ی اُرگنایز در کارگاه انجام بشه توسط مریم عزیز و توانمند
مریم جان شما با کار کردن تو کارگاه خیلی از سدهای بتونی محکم توی ذهنم رو با همین ابزارهای کارباچوبتون خرد کردید
نمیدونید چه تحول عظیمی درباورهای من ایجاد کردید ازتون بی نهایت سپاسگزارم
به من تابه الآن گفته شده بود که کارهایی که نیاز به زور مردانه میخواد رو نباید هیچ زنی انجام بده،وظیفه ی مرده که هرکجا هست خودشو برسونه و نذاره که خانومش کاره زورداری انجام بده
اما میبینم که شما نه تنها درنهایت لذت هم این کار رو انجام میدید بلکه این حداز تواناییتون رو در کل جهان دارید به اشتراک میگذارید که با یک نگاه دیگه هم میشه به کارهای خونه نگاه کرد و ازشون جوره دیگه ای لذت برد
چقدر خوب اطراف وسیله های نقلیه رو خط کشی کردید و مرز بین هرکدوم رو عالی مشخص کردید
چقدر ازین نظمو انضباط میشه،اُرگنایز کردن درون ذهن رو یاد بگیریم
مریم جان چقدر عالی صفحه ی چوبی زیر دستگاه لیت رو رنگ زدید،واقعا که کنار استاد کارباچوب رو کاملا یادگرفتید و خیلی عالی اون سوراخ هارو روی صفحه ایجادکردید که وسایل رو اون قسمت بذارید و دسترسی راحتتری به اونها داشته باشید
واقعاکه چقدر ثروتمند بودن خوبه که میتونی چندینو چندتای هرچیزیو بدون هیچ محدودیتی بخری
این باند بزرگی که بازکردین احتمالا میخوایید با گذاشتن موسیقی کلی به خودتون انرژی و انگیزه بدید برای انجام کارهای حرفه ای خدایاشکرت
ای جونم به این براوونی که به اسمش عکس العمل نشون میده و برمیگرده نگاه میکنه خدای من
چه صحنه ی زیبایی تو دریاچه بااین مه غلیظ داره ایجاد میشه خدایاشکرت
مریم جان من عاشقتم که از هیچکدوم از صحنه های زیبای مزرعه ی بهشتمون دریغ نمیکنید
خدای من چه کیفی میده تواین فضای سرده چیلیِ دل انگیز یک غذای گوشتیِ لذیذ و یک نیمروی اُرگنیک از دست رنج مرغای فضای مزرعه ی خودت بپزی،نوشجانت مریم جان که اینقدر باعشق چاشنی غذا رو هم درکنارش اماده میکنی خدایاشکرت
و چه انرژی فوق العاده ای میگیری برای شروع یک صبح دل انگیزه دیگه در ادامه کار در کارگاه
چقدر شما شگفت انگیزید که این پروژه ی عظیم رو انقدر با دقت تمام انجام دادید
تحسین میکنم شمارو که متفاوت از تمومه خانومها فکرمیکنید و متفاوت عمل میکنید و متفاوت ازبقیه نتیجه میگیرید
شما یک قهرمان واقعی در طول سالیان سال برای همه ی خانومهای کل جهان هستیدو خواهید شد
برعکس خیلی از خانوما که فکرمیکنن عصر عصرِ جدیده و هرخانمی باید کارهای ظریف گونه ای انجام بده ولی شما نه تنها قضاوت هیچ یک از مخاطبینتون براتون مهم نیست بلکه باانجام این کارهای سنگین دارید چنان شجاعت و قدرتی درون خودتون پیدامیکنید که به جرأت میشه گفت شما از پس هر کار بزرگتری تواین پرادایس به تنهایی برمیاید
شاید خیلیها فکرمیکردن که شما درکنار استاد میتونید کارانجام بدید،ولی الان دارید وابسته نبودنتون رو به شخص دوم رو نشون میدید،تازه من احساس میکنم خیلی دقیق تر و منظم تر و خیلی متمرکز تر هستید تو انجام کارهاتون
خیلی عالی این پروژه رو به بخشهای کوچیک تقسیم کردید و همین باعث شد که کارتون رو بهتر و دقیق تر انجام بدید
بخش پارکینگ،بخش ابزارهای بزرگ صنعتی،بخش ابزارهای دستی کوچیک،بخش مواداولیه و…
تحسینتون میکنم مریم جان که اینقدر عالی از تک تک چیدمان وسایل خوب فیلم گرفتید و عکسهای قبل وبعد رو برای ما به اشتراک گذاشتید
شاید اگه این عکسهای قبلو بعد رو نشون نمیدادید ذهن میخواست این حداز تغییرات رو انکار کنه
من باور کردم که برای انجام این چنین کارهاهیچ محدودیتی برای زن و مرد وجود نداره و اگه ادم خودش خودشو باور داشته باشه، به تواناییهای خودش ایمان داشته باشه،فارغ از نگاه دیگران و اون دیدگاهی که دیگران نسبت به توانایی ادم دارن میتونه همه ی کارها رو به بهترین شکل ممکن انجام بده
تحسین میکنم بانوی توانمندی مثل شمارو که خدامیدونه باانجام این کارهای سنگین قراره چه کارهای عظیم تریو باشجاعت بیشتر انجام بدید
تحسین میکنم مریم قهرمان رو که فارغ از هرگونه وابستگی به خانواده،فامیل و حتی عشقش فقط به دنبال بهبودی خودش هست و در تنهایی خودش و خدای خودش داره روی ایمان و توکلش کارمیکنه، روی تواناییهای خودش کارمیکنه
چقدر جمله های این اهنگ با الان شما هماهنگ بود
واقعا که شما بااین کارهاتون همیشه تو عشقوحالید و بیخیالید که چه اتفاقی افتاده توعالم
زندگی میکنید اندازه ی صدسال در رووزز هررروز،
حس پرواز مثل خون توی رگات بااین کارات جاریه هروز
همه چیز سره جاشه،چه دلیلی داره که شما روبرانباشید
دلتون عین شاهین همیشه توی هوا رهایه،و خداوند هم به بهترین شکل ممکنش شمارو به جایی از جهان هدایت کرده که نه کاری به کسی دارید نه کسی کاری به کاره شماداره
شما یک مؤمن واقعی و متوکلی هستید که کاملا سرسپرده به درگاه خداوندید و همیشه دارید مثل یک درخت کاج و مثل یک ذره بین متمرکز به منبع نور میشید و روز به روز به رشد خودتون کمک میکنید و به کمال نزدیکتر میشید
شما جزو الذین آمنوا و عملو الصالحات واقعی در قران هستید،که اعمالی رو انجام میدید که فقط به رشدوکمالتون کمک میکنه
من هرچی ازین فایل و ازین قهرمان بودن شما بگم کم گفتم،انقدر که دارید ازما یک خانوم شجاع،جسور،غلبه به ترسها،ارزشمندبودن،توانمند میسازید که فقط میتونم به خداوند بگم فتبارک الله احسن الخالقین به این دست از آفریده هات که اینقدر خوب دارن به کمال نزدیک میشن و انقدر خوب خودشون رو رشد میدن
بسیاربسیار فایل عظیم وپرازدرسی بود،این فایل شاه کلید تموم فایلها برای ما خانومها بود که ببینیم فارغ از جنسیتمون چقدر میتونیم توانمند عمل کنیم و چقدر میتونیم بدون وابستگی به اطرافمون این حداز پروژه ی عظیم رو به تنهایی به سرانجام برسونیم
خدایاشکرت خیلی لذت بردم،احساس میکنم باشکستن اون سد بتونی ذهنم یک حالت سبکی تو ذهنن ایجادشد
و ازین به بعد چقدر میتونم بایک دیدگاه متفاوت تر کارهای روزانم رو انجام بدم
هرکجای دنیاهستید همتون رو در پناه رب العالمین میسپارم و امیدوارم که همگی شادوپیروزو توانمندو سربلندو سعادتمند در دودنیاباشید
منتظر نظرات زیبا و تأثیرگزارتان هستیم.
برای دیدن سایر قسمتهای «سریال زندگی در بهشت»، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD335MB23 دقیقه
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
سلام به استاد عزیزم وسلام به مریم بانوی مهربانم
وسلام به تک تک دوستانم
(قبل…..بعد)
یه مدته که به لطف الله مهربان هدایت شدم برای چندمین بار سریال زندگی در بهشت رو ببینم ونه تنها ببینم بلکه بیاموزم و باز به آموزه هام عمل کنم و خدا ومن و خیلی ها اینجا هستند که میدونند دیدن این سریال وآموختن ازش و به کارگیری در اموزات شخصی وزندگی این آموزها وعمل بهش، چقدر می تونه معجزه بیافرینه توی زندگییامون….
الهی هزاران بار شکر الله مهربان رو بابت اینهمه هدایت …بایت ایده ساخت سریال زندگی دربهشت در کنار سریال سفر به دور امریکا وسریال تمرکز بر نکات مثبت…
در تمام طول دیدن فایل، مثل هر بار که مریم جان رو در هر جای این تصویرها توی این سایت می بینم،به کل زندگی وشخصیت خودم فکر میکردم!!
وفکر میکنم….
گفتم بیام یه قبل وبعد از خودم بنویسم، مثل عکسهای این فایل، که مریم جان قبل وبعد من ، بعد دیدنت تو چی شد…
مریم جانم عزیز دلم، بانوی زیبا ودوستداشتنی و مهربان ومتواضع وفروتن و شایسته ی من، که تمام نامهای زیبا وصفات زیبا شایسته ی تو هست، برای تو می نویسم، تویی که بهترین الگو برای من در تمام این چندسال اخیر بودی وبه معنای واقعی تونستی بر شخصیت من تاثیر گذار باشی، و 180 درجه شخصیت منو تغییر بدی …
منیکه تا قبل شناخت تو و دیدن شخصیت تو و دیدن راه وروش زندگی تو، دچار حس قربانی بودن شدید بودم و احساس بدی نسبت به خودم داشتم ومدام خودم رو سرزنش میکردم…
من قبل آشنایی باتو بانو جان، همیشه میگفتم خب من به این خانومی به این زیبایی، توی همه چیز نمونه هستم، توی همسر بودن، دختر بودن، مادر بودن، عروس خانواده بودن وتوی محل کار، توی فامیل….
منکه از هر انگشتم یه هنر میباره…
منکه توی تمام سختی های زندگیم مثل کوه وایسادم وادامه دادم….
منکه همیشه لطف دیگران رو ده برابر بیشتر جبران کردم..
منکه همیشه از خودم گذشتم تا همسرم، تا فرزندم تا عزیزانم در بهترین حالت ممکن خودشون باشند و سختی نکشند و همه چیزشون رو براه باشه…
منکه جونمو صدمو برا همه گذاشتمو میذارم، پس چرا اون ارزش و اون رعفت و مهر و عشقی که میخوام رو ازشون نمی گیرم؟؟؟؟
این من من کردنهام اجازه نداده بود واقعا منه واقعیم رو ببینم، اجازه نمیداد که درونم رو ببینم، من فقط زوم کرده بودم ببینم بابت اینهمه از خود گذشتگی من عکس العمل بقیه چیه؟؟؟.
بدون شک باید اونهمه عشق بهم برمیگشت دیگه!!!
ولی توی 99 درصد اوقات چیزی که می دیدم ومی شنیدم این بود…
میخواستی انجام ندی!!
مگه کسی ازت خواسته بود!!
مگه فقط تو زنی فقط تو بلدی!!
حالا هنر کردی مگه!!
اول اخلاقتو درست نکن لازم نکرده این کارارو انجام بدی!!
گاو نه من شیر ده هستی دیگه چه فایده!!!
مگه کار خاصی انجام دادی متوجه نشدم!!
مگه وظیفته ات انجام اینکارا نیست!!
حالا مگه شاخ قول شکوندی!!
و…….هزاران حرف این شکلی و رفتارهای سرد و بی تفاوتی و حتی سرزنشی و …. تمام سالهای عمرم دیدم وشنیدم….
تا جاییکه اون اواخر اومدم توی ازدواج دوم برعکس عمل کردم، مثل گفتم باید مثل جاریم باشم برای خودم ارزش بخوام، منکه نباید وایسم پیاز وسیر وسبزی سرخ کنم برا خونه، بره از بیرون آماده بگیره پول که داره….
من چرا با اسنپ و تاکسی برم اینور انور باید برام ماشین بخره…
من چرا نرم ادامه تحصیل بدم بشینم بچشو بزرگ کنم حالا که بچه خودم بزرگ شده، پرستار مگه گرفته هی بچشو ببرم مهدی بیارم بشینم بازی کنم باهاش خودش بره باشگاه و تفریح با دوستاش
و….
اونجا بود که من شخصیتم باز گم شد باز دستخوش منیت ها و تغییر دادنها وتغییر کردنهای وارونه و تقلیدی و مشکل ساز شد….
نه الگوی درست حسابی داشتم اطرافم، نه منیت هام اجازه میداد اگر الگویی رو میدیدم بتونم درسمو ازش بگیرم….
با خانوادمم اینکارا رو میکردم دیگه، هربار از تهران میومدم رشت مهمونی، براشون سوغاتی میاوردم، کلی خرید میکردم براشون، خب توقع داشتم تایید بشم ازم قدردانی بشه، جبران کنند برام حداقل در حد زبونی گفتن، ولی خب با کوچیکترین سردی، یا حرفی یا عکس العمل نادلخواهی، دلم ازشون میشکست، ناراحت میشدم سرخورده و پشیمون از خوبیهایی که به زم خودم براشون انجام داده بودم دست از پا درازتر بر میگشتم تهران خونه ی خودم و بعد عهد می بستم که مدتها باهاشون حتی تلفنی هم صحبت کنم مثلا با مادرو پدرم ویا خواهرام وبرادرم، چه برسه به اینکه برم خونشون….
خلاصه یک عمر درگیر همین درگیریهای شخصیتی وچند شخصیتی وبی شخصیتی با خودم بودم،تا اینکه اواخر ازدواج دومم هدایت شدم با استاد وشما آشنا بشم ،یادمه میومدم سریال زندگی دربهشت وسفر به دور امریکارو و فایلهای تو حیدی رو با ذوق وشوق میذاشتم با همسرم ببینیم بهش میگفتم بیا ببین چقدر مردم اینجا تو این سایت نتیجه گرفتند چقدر تغییر کرده زندگییاشون!!!
بیا ماهم اینارو ببینیم زندگیمون درست بشه !!!
اونم برمیگشت میگفت، منکه درستم، منکه مشکلی ندارم، این تویی که باید درست بشی، تازه اونم نه اینکه بری با پولای من گوشیتو شارژ بزنی بشینی زندگی دو نفر دیگرو نگاه کنی که معلوم نیست کی هستند و از کجا اوردند و به کجا میبرند و چارتا آدم مثل تو رو گیر میارن که برن ازشون دوره بخرن پول به جیب بزنن برن عشق وحال کنند….
خلاصه وقتی دیدم مایل نیست، تنهایی میدیم فایلهارو، خیلی کم چون همش خونه ور دل من بود بیکار وبی عار، گیر میداد به منو همه چیز وبه بچه ها …وقتایی که میرفت باشگاه یا خرید، چون آقا بچه مایه دار بود به قول خودش، سرکار هم نمیرفت، چندتا ملک داده بود اجاره با همونا کم ویا زیاد خرج زندگیمون رو میداد…
برا همین من فرصت زیادی نداشتم که از آموزشها استفاده کنم…
یادمه اونموقعه ها،خیلی سعی میکردم به زور هم شده اروم باشم، صبور باشم، تحمل کنم، که مثلا شخصیتم تغییر کنه، یعنی تلاشمو داشتم میکردم، حالا اگه یه دفعه از دستم در میرفت یه حرفی یا رفتاری میکردم که تکراری ومثل گذشته بود، میگفت بیا خانوم رفته توسایت عباسمنش، آدم بشه، تو آدم بشو نیستی، پس چی یاد گرفتی این چند وقت!!!!!
فقط بلدی پولای منو هدر بدی هی هر روز میگی گوشیمو شارژ کن!!!!
خلاصه نگم براتون…
خون دلی خوردم اون یکسال اخر زندگیم، و تنها کاری که تونستم انجام بدم این بود که پا روی ترسهام بذارم ، اینکه استاد عزیزم گفت 6 ماه بامن باشید فقط 6 ماه اگه زندگیتون تغییر نکرد دیگه با من ادامه ندید، منم گفتم دیگه بسه دعوا وکتک کاری و قهر و….دیگه بسه این عذاب هایی که من وبچه ها و البته خانواده هامون دارند میکشند وسط دعوای ما، آقا من میخوام جدا بشم، که توی کامنت های قبلیم داستانشو بارها گفتم، که شرطش بخشیدن مهریه و حق گرفتن نصف اموالش بعد طلاق بود، انجامش دادم، گفتم سید حسین عباسمنش میگه دعوا و دادگاه و پاسگاه و جنگ راهش نیست، قرآن باز کردم چند بار دیدم خدا هم میگه گذشت کن من جبران می کنم…
گذشتم از همه چیز و بلاخره بعد چند ماه تموم شد..
سخت بود ولی بعد اینکه تموم شد اون سختی ها، فهمیدم اون آدم اون ازدواج، اون زندگی به شدت پرتنش وپر از رنج، اخر خط بود برام…..
اون آدم اومده بود منو،با خودم روبرو کنه…
وخداوند بهم فهموند که باید زور بالا سرم باشه تا من تغییر کنم وگرنه همونقدر له ولورده و باری به هرجهت در غفلت ونادانی وگمراهی عمرم باید سپری میشد تا بمیرم….
خدا بهم فهموند که با چک ولگ روزگار آدم بشو نیستم، انگار یه دیو دو سر گذاشته بود تو زندگیم که انقدر اذییت بشم با وجودش، انقدر عذاب بکشم، که بفهمم که چطور باعث شدم با اون شخصیت ضعیف ، تا این حد خار و پست وحقیر و سرخورده بشم….
منیکه منم منم هام گوش فلک رو کر کرده بود، خودم آقای خودم بودم نوکر خودم، یکی اومده بود یکی رو آورده بود که حتی بدون اجازش حق نداشتم گوشیمو شارژ پولی بزنم، حق نداشتم یه چای وقهوه بدون اون بخورم، حق نداشتم به پسرم پول تو جیبی بدم برای مدرسه، حق نداشتم غذای دلخواهمو درست کنم، حتی حق نداشتم قبل 11 شب بخوابم و……
من بااااااید خیلی تغییر میکردم…
من باید کوبیده میشدم، از نو ساخته میشدم…
من باید میمردم از درد ورنج تا با عشق به خودم متولد بشم..
من باید باید باید عوض میشدم…
ولی اینبار از راهی درست، با راه و روشی شیرین ودلچسب، بعد اونهمه ظلم به خودهایی که کردم، بعد اونهمه آزارای که به خودم رسونده بودم، باید یاد میگرفتم که چطور خوب رو از بد، وراه درست رو از غلط تشخیص بدم!!!
من باید دست برمیداشتم از اونهمه باورها وعادتهای غلط وتکراری، باید دست برمیداشتم از احساس دلسوزی به حال خود، از احساس سرزنشگری، از احساس گناه، از خودفریبی ، از منیت هام….
من بعد جداییم، نه تنها روی خرابه های زندگیم بلکه روی روحی وتن خسته وشکسته وله شده خودم نشستم به تماشای جهان، نشستم به تماشای خدا، نشستم به تماشای خودم ، با دیدن فایلهای هدیه ی سایت، از 24 ساعت 6 ساعت هم نمی خوابیدم، کارم شده بود دیدن و شنیدن فایلها..
انقدر برام شیرین وگوارا و دلچسب و دوستداشتنی وخواستنی بود کلام استاد عزیزم که روحم پرواز میکرد….در کنارش خوندن معنی قرآن بدون تعصب، فقط با نیت هدایت شدن از سمت خداوند و کم کم با دیدن سریال سفر به دور امریکا و خصوصا سریال زندگی در بهشت، من کم کم زنده شدم….
کم کم ساخته شدم…
کم کم راه افتادم…
مریم جانم، عزیز دلم، قشنگ من، خیلی چیزها ازت تو این چند سال یاد گرفتم که چندتا از مهم ترین وتاثیر گذار ترینش رو اینجا می نویسم…
من ازت یاد گرفتم که یادم باشه مهمترین رابطه ی زندگی من، رابطه من با خداست و حواسم باشه هرکی هستم هرچی دارم، هر کجا هستم، هرکاری میکنم، حتی تک تک ارزوها وخواسته های من، تنها وفقط به لطف الله مهربان صورت می پذیره، ومن فقط باید هوشیارانه هدایت ها والهامات خداوند رو دریافت کنم وبهش عمل کنم، زمانهایی که حتی آدمها وشرایط و موقعییت ها برخلاف میل من هستند، باز هم قوی باشم وبا اقتدار بپذیرم هر اونچه که در بیرون هست اومده درسی بهم بده و اون تضاد اومده که منو رشد بده، تا من به خواسته ام برسم، ازت یاد گرفتم بهای تمام اونچه که میخوام بدست بیارم وداشته باشم رو پرداخت کنم،
حالا اون بهاء صبر باشه، سکوت باشه، تواضع وفروتنی باشه، گذشت باشه، تنهایی یا دوری باشه، گذشتن وفراموش کردن باشه، حتی پولی ومالی باشه، وحتی اگر بهاء گذشتن از خیلی چیزهای دیگه باشه که از نظر دیگران دیوانگی به حساب بیاد ولی از نظر خداوند برای من موهبتی با ارزشه…
ازت یاد گرفتم برای خودم زندگی کنم وهر کاری میکنم باعشق بدون توقع انجام بدم، وباخودم بگم خب امروز والان خدا برای من بودن کنار این شخص یا اشخاص، بودن در این جایگاه، بودن در این مکان وشرایط وموقعییت رو میخواد، پس ببینم سهم ونقشم چیه ، اونو به لطف خدا تا جایی که می تونم درست انجام بدم ونتیجه رو به خداوند بسپارم…
یکی دیگه از مهمترین چیزهایی که ازت یاد گرفتم پذیرش آدمها همونطور که هستند، با همون قیافه و اخلاق و رفتار و سبک زندگی، تو خیلی از موقعییت ها اینکه من خواستم طرف مقابلم حالا همسرم، پارتنرم، فرزندم و خانوادم طبق اصول وخواسته من لباس بپوشند، ورزش کنند، اندام خوبی داشته باشند، حتی دلخواه من حرف بزنن رفتار کنند و ….ولی ازت یاد گرفتم خودم وآدمهارو همونطور که هستند بپذیرم واجازه بدم هرکسی مسیر تجربه های خودش رو بره ….
ازت یاد گرفتم صبورتر، متواضع تر، مهربانتر، با ادب تر، با حجب وحیاتر، پاکتر، صادقتر، راستگوتر، محترم ترو یکتاپرست تر وبا توکلتر باشم…
ازت یاد گرفتم شاکر داشته هام باشم تا با شکرگزاری ودیدن داشته ها نعمت هام بیشتر بشه…
مهمتر از همه ازت یاد گرفتم تسلیم خواست خداوند باشم….
ازت یاد گرفتم اجازه بدم هدایت الهی منو به سمتی ببره که خیر وصلاحم درش هست نه فقط صرفا چیزیکه که خواسته ی قلبی یا نفسانی من هست…
مریم جانم همه ی این خصلت های خوب که ازت گفتم که میدونم خیلی کم گفتم وخیلی بیشتر از اینها حسن وخوبی داری ، من سعی میکنم تلاش میکنم، که این خصلت های خوب رو در خودم پرورش بدم که کنار اونهمه عشق ومحبت خداوندی وکنار اینهمه هوش واستعداد وتوانایی وهنری که خداوند در من نهادینه کرده، بتونم یه شخصیت ایده ال داشته باشم و بنده خوبی هم برای خداوند باشم…
من اونهمه حسن وخوبی و هنر و تواناییو زیبایی داشتم همه عمر ولی با گفتار ورفتار نادرست ونابه جا وغلط ، کاری میکردم که اونهمه خوبی دیده نشه ویا از بین بره…
ولی شکر الله الان مدتهاست از خودم خیلی راضی هستم ، چون سعی کردم وسعی میکنم همواره صادقتر، با ایمانتر، متواضعتر، صبورتر، متوکلتر ویکتاپرست تر باشم واین خصلت ها وقتی در من پدیدار شد که سعی کردم خودم رو بپذیرم خودم رو دوست داشته باشم ودر وحله اول برای خود درونم ارزش قائل باشم تا بتونم بی ریا و از روی عشق بدون توقع ،وبرای رضای خدا وخودم قدم از قدم بردارم و کلام بر زبان بیارم…
مریم جانم امیدوارم هر لحظه وهمیشه کنار استاد عزیزمون در نهایت آرامش وشادی وسلامتی وامنیت وعشق وثروت در پناه امن خدا باشید.
منتظر قسمت های جدید سریال زندگی در بهشت هستم.
دوستتون دارم زیاااااااد
سلام به مریم بانوی عزیز..مریم جان واقعا ازصمیم قلبم میگم خیلی دوستت دارم، همیشه بهم انگیزه میدی امید میدی حس خوب میدی با گفتارت با رفتاروعملکردت…من قبلا هم گفتم دقیقا مثل خودت تو اینجور کارها نامبروان هستم همینقد زبل وزرنگ و همه چی بلد، اما انگیزه وشور وعشق وحسمو همیشه برای هر کاری گذاشتم سرتایید دیگران سر قضاوت دیگران سر قدر دانی یا ناسپاسی دیگران واین موضوع همیشه باعث شده بود که بعد کلی زحمت و وقت وانرژی که برای کاری میذارم حس خوبی نداشته باشم ..اما واقعا تواین یکسال با فیلمهایی که لطف کردید از زندگی شخصیتون گذاشتید یادگرفتم برای دل خودم کاری رو انجام بدم نه برای جلب توجه یا پاداش یا تاییدشدن یا هرچیز دیگه ای..اگرچه هزاران نفر فیلمهایی که شما از خودتون وکارهایی که انجام میدید رو می بینم ولی به جرات می تونم بگم که شما حتی کسی نباشه که ببینتتون ویا قدر دانی وتعریف وتمجید کنه ازتون بازم انقدر با حس خوب وازروی عشق کارهاتون رو انجام می دید خدارو هزاران بازشکر که الگویی مثل شما واستاد داشتم تواین یکسال یعنی به خودم همش میگم مینا اگه میخوای یه کوچولو مهرومحبت وعشقیکه استاد ومریم جان در حقت کردند رو جبران کنی ازشون درس بگیر الگو بگیر شخصیتتو تغییربده الگوهای افکارو گفتاری ورفتاریتو تغییر بده..شکرخدا خیلی خیلی تغییر کردم باورهام افکارم گفتارم ورفتارم…خودم میدونم چی بودم چی شدم..حتی اگه کسی نگه بهم…خداشاهد هرجا موبه مو از استاد وشما یادگرفتم واجرا کردم تو زندگیم تو همون الگوی رفتاری خیر دیدم خوبی دیدم آرامش دیدم وجواب گرفتم..
شاید حس تنهایی کنم چون از وقتی تغییر کردم خیلی ها ازم دور شدن وجالبه که من میدونم توفرکانس درستی هستم واونا که الان کنارم نیستن چون بامن هم فرکانس نیستن چون جزء اون 99درصد جامعه هستند که گم هستند تو باورهای پوچ ومنفی وسردرگمی همونطور که من بودم…ناراحتم که تغییراتم باعث شد همسرم ماهها ازم دور بشه چون واقعا اصلا سرسوزن تلاش نمی کرد خودشو تغییر دنیا جدامون کرد ولی همش دلم میخواد اونم بیاد تومسیر مثل شما واستاد مثل همه ی زوجهایی که تواین سایت هستند وهم فرکانس هستند وباهم دارن رشد میکنن…راستش توخیلی چیزها باهم هم مدار بودیم واقعا من دیگه نمی تونستم با ادم منفی که همش گله وشکایت میکنه واصلا نگاهش به خدا نبود وادمها وشرایط وسیاست وهمه جزو ء خودش مقصر میدوست وروحمو عذاب میداد سر کنم وقانون خیلی راحت مسیرمون وراهمون رو جدا کرد…امیدوارم بیاد تو مسیر تاباهم این مسیر زیبا رو طی کنیم واگرهم قانون ودنیا مارو برای همیشه از هم جدا کرد من قوی باشم وتومسیرم ادامه بدم وبه قول استادبه قوانین بدون تغییر خداوند اعتماد کنم که کبوتر باکبوتر باز با باز…
مریم جان خیلی لذت بردم عزیزم میدونم استاد جان بیان پارادایس خیلی لذت میبرن از اینهمه تغییرا مثبت ومثل همیشه شاکر خداوند هستندبرای داشتن شما توی زندگیشون…
یک بانوی همه چیز تمام…خدابرای هم حفظتون کنه…
امیدوارم خداوند همه ی مارو درمسیر کسانیکه خداوند به اونها نعمت عطاء کرده وهدایتشون کرده قراربده..
من به هرخیری که خداوند برای من وهمسرم بفرسته سخت محتاجم….
ااینو درصورتی میگم که از قانون آگاهم ومیدونم هیچکس قدرت اینو نداره که فرکانس کسی رو تغییربده…حتی خود خداوند هم فرموده ما هرکس که در هر مسیر ی بره هدایت می کنیم هم هدایت یافتگان وهم گمراهان …
وهرکس باهرفرکانسی که داره با قانون بدون تغییر جهان هستی به مقصد خودش میرسه …
خوشا به حال اونا که ره یافتگان وجزء هدایت شدگان به نیکی وخوبیها وخودشناسی وخدا شناسی هستند وکمک میکنند که دنیا جای بهتری برای زیستن باشه…
مریم جان استاد عزیزم ..عزیزای دلم دوستتون دارم…امیدوارم شاگرد موفقی باشم همیشه تا بتونم ذکات عمل نیک شمارو باخوب بودنم تواین دنیا پرداخت کنم..
در پناه امن خدا باشید