دیدگاه زیبا و تأثیرگزار اندیشه عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:
سلام به تمام شادی های جهان و سلام به کسی که شادی را به تصویر می کشد
استاد عزیزم بابت ثبت و انتشار اینهمه زیبایی از تو ممنونم
از اینکه مغزها را می شکنی تا مجبور به بازسازی شوند از تو ممنونم
از اینکه قطعه ای شاد از یک کشور پهناور را نه به قیمت بلکه به مِهر در اختیارم می گذاری از تو ممنونم
از صحنه ای که اون آقای مسن پیش شما اومد و چیزی را بهتون داد عکس گرفتم که هربار ببینم و باور کنم که در هر سنی میشه بینهایت شاد بود و لباس های شاد پوشید و بدون هیچ درد و عارضه ناشی از سن و سال با یک عالمه انرژی جسمانی در جشن ها و شادی های خیابانی حاضر شد و درخشید . جالبه که من فکر کردم از یک مورد استثنا عکس گرفتم ولی وقتی ادامه سریال را دیدم دهها نفر زن و مرد مسن را دیدم که پابپای بچه های دبیرستانی لباس های شاد و پر زرق و برق پوشیدند و میگند و میخندند و می رقصند … و انقدر این الگو توی همین فیلم نیم ساعته تکرار شد که من دیگه عکسم نگرفتم یعنی انقدر تکرار شد که دیگه برام خاص نبود ، درسته برام عجیب بود ولی باورم شد که محدودیت و عجیب بودنش بخاطر محدودیت تو ذهن خودمه وگرنه جهان بینهایت الگو داره که متفاوت از ذهن من هستند .
من توی این نیم ساعت یک عالمه رفتار متفاوت دیدم که طبق قانون از ذهن های متفاوت نشأت گرفتند . مثلا چیزها یا موضوعاتی مثل کلاه ایمنی و پلیس و مأمور و ماشین آتش نشانی و ماشین پلیس توی ذهن من و خیلی ها مساوی شدند با ترس و استرس و دست به سینه ایستادن و جریمه و تنبیه ولی می بینیم که پلیس ها و مأمور ها وسط مردم راه میرند و پابپای مردم میخندند و لذت میبرند ولی مثلا ما یه فامیل داریم قاضی رده بالاست و ذاتا آدم شوخیه ولی بخاطر شغلش یک عمره که خودشو به عناوین مختلف و در جاهای مختلف محدود کرده و از خداشه یه مهمونی خودمونی باشه که این آدم ” خودش” بشه و با اون زبون بذله گویی که داره بگه و بخنده و بقیه را هم بخندونه یا مثلا همه ما از پلیس و مأمور وحشت داریم حتی خیلی از خانواده ها بچه هاشونو از پلیس میترسونند ولی توی همین قسمت سریال زندگی در بهشت می بینیم که افراد فارغ از شغل و مقام و موقعیت شون خوش و خرم هستند یا حداقل وقتی فضا شاده اونها هم شادند ولی واقعا اینجا بارها دیدم توی چهارشنبه سوری ها و شبهای عید و حتی عیدهای مذهبی پلیس ها که خشک و رسمی هستند و مردم هم هیچ لذتی نمی برند یعنی من الان میفهمم که مردم لذت نمیبرند در واقع وقتی رفتار مردم یه جای دیگه دنیا را می بینم میفهمم که ما لذت نمی بریم
استاد من تازه قدم دو را خریدم بعد توی فایل شش که شما بعنوان هدیه به بچه های قدم ۲دادید ولی سرشار از آگاهیه و به جرأت میگم من با این جلسه یاد گرفتم که زندگی طبیعی و همیشگیم چجوری باید باشه مثلا شما میگی ما تو ایران هرروز و هرروز از درختهای اطراف خونه تا سرکار به شدت لذت میبردیم ، برای رفتار خوب و گرم فروشنده سوپری زیر خونه مون ذوق میکردیم ، از ماشین ظرفشویی که تازه خریده بودیم و ظرفها را تمیز و براق میکرد لذت می بردیم و میگید ظرفها را توی دستم میگرفتم و میگفتم خدایا چقدر این ماشین ظرفها را براق میکنه و شما برای براق بودن یک لیوان ذوق میکردید ، شما برای ماهیتابه برقی که توی بندرعباس خریده بودید و غذا را گرم میکرد و کیک و ماکارونی و برنج و همه چیز داخلش درست میکردید ذوق میکردید…. بخدا استاد این فایل جلسه ۶ قدم ۲ که تازه فایل هدیه بود یک انرژی در من بوجود آورد که گفتم من چقدررررر همین الان سوژه برای ذوق کردن دارم ولی متأسفانه تا قبل از این جلسه خود من میگفتم سپاسگزاری هام تکراری شده بخدا خجالت میکشم اینو بگم ولی واقعا ما همینطور هستیم یعنی اینطور بزرگ شدیم یعنی تکامل ما اشتباه بوده که نعمت ها برامون تکراری میشند و من از اون روز هیچی برام تکراری نمیشه یعنی نمیذارم نگاهم به نعمت ها عادی بشه و تا میام با چشم و تن خسته به اطرافم نگاه کنم و حس یکنواختی بهم دست بده ذوق کردن استاد را به یاد میارم و ذوق میکنم و خب نتیجه ش هم می بینم شاید گفتنش دور از باور باشه و تا زنده ایم دور از باور بمونه ولی حقیقت اینه که ما با همین بالا نگهداشتن آگاهانه سطح فرکانس هامون و با همین کارهای ساده میتونیم به خواسته هامون برسیم و نه هیچ چیز دیگه . و این قانون داره کار خودش را میکنه چه ما باورش کنیم چه باورش نکنیم . شاید بعضی ها فکر کنند یکی مثل استاد با این موقعیت و شرایط عالیی که داره دیگه بخاطر نعمتهای دم دستی سپاسگزار نباشه ولی می بینیم که حقیقت اینه که استاد به خیابون های شهر میره و از جشن ها و تفریحات ساده که عامه مردم میتونند اونها را به رایگان تجربه کنند لذت میبره و بازهم شاید قابل باور نباشه که الگوهای ثروتمند همینطور هستند مثلا دیشب من داشتم پست های خانوادگی کریستین رونالدو را نگاه میکردم که از چیزهای ساده مثل بازی با فرزندانش توی رختخواب یا وان حمام لذت میبرد و قهقهه میزد یا یه چیزی به زبون خودش میگفت و وقتی اونو میگفت دختر کوچیکش لبهاشو غنچه میکرد و رونالدو لبهای دخترشو میبوسید و هربار که همدیگر را می بوسیدند رونالدو غش میکرد از خنده … واقعا زندگی همینه یعنی زندگی خوب همینه که آدم ها فقط ظاهر نعمت ها را نبینند و تو بحرشون برند و به عمق و کُنه نعمتها فکر کنند تا دلایل منطقی برای سپاسگزاری پیدا کنند و بعد آگاهانه ذوق کنند چون ذهن فقیر و ذهنی که فرکانس هاش پایینه خیلی سطحی به اطرافش و به داشته هاش نگاه میکنه ولی ذهن ثروتمند و ذهنی که فرکانس هاش به سپاسگزاری و شادی نزدیکه میخ میشه به اطرافش ، تمرکز میکنه روی نعمت ها و توجهش را از بیرون برمیداره و به درون هرچیز میبره و این آدم سعادت را به زندگی خودش دعوت میکنه…
حالا استاد عزیزم من از تو بینهایت سپاسگزارم بینهایت قدردان تو هستم بینهایت خودم را بخاطر حضورم در اینجا خوشبخت میدونم…. و من از خانم شایسته بینهایت سپاسگزارم که با رفتارهای خودش انرژی الهی را در من به جنبش درمیاره و بهم انگیزه میده … من از شماها ممنونم که انقدر باشکوه زندگی میکنید و به من یاد میدید که باشکوه زندگی کردن آسان ترین کار دنیاست ….
منتظر نظرات زیبا و تأثیرگزارتان هستیم.
برای دیدن سایر قسمتهای «سریال زندگی در بهشت»، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD450MB29 دقیقه
سلام و درود خداوند بر شما استاد جان و مریم جان عزیزم.
من امروز با شما تو این شهر قدم زدم و این زیبایی ها رو تماشا کردم من اسکی رو یخ انجام دادم، چقد لذت بخش بود و صدای آدمهای شاد رو میشنیدم و کسایی که میوفتادن و داد میزدن و میخندیدن،گاهی دستمو میگرفتم به نرده که نیوفتم اخه اولین تجربم بود…
من اونجا که فواره آب بود عکس کریسمسی با اون درختا گرفتم چقد همه چی زیبا بود…
من اون مرغ و جوجه هاشو کنار خیابون دیدم و چقدر تماشا کردمو لذت بردم.خدا منو به اون شهر هدایت کرد که فستیوال تماشا کنم وای که چقدر زیبا بود من سه گردنبند زیبا گرفتم و کلی هیجان زده بودمو و خندیدم و مردمانی شاد در اطرافم و رژه هایی با لباسهای مختلف و ماشین های زیبا و رقص با پرچم ها..
من در اون راستا کنار خیابون پیاده روی کردم و خانمهای زیبا و آزاد رو دیدم و بسیار تحسین کردم( من روی صندلی کنار خیابان قهوه خوردم و لذت بردمو لذت بردمو لذت بردم و تحسین کردم)
من با دیدن طلوع خورشید در تراس خونم دیوانه شدم شروع یه صبح رویایی و روز بعد با دیدن هوای مه آلود دیوانه تر شدم انگار رو ابرا بودم و این هوای تمیز رو روی صورتم احساس میکردم.
من یه صبحانه عالی آماده کرده بودم و رفتم تا یه روز زیبا برای خودم خلق کنم😇
خدای خوبم ممنونم از اینکه منو در این مکان قرار دادی🙏💚