سریال زندگی در بهشت | قسمت 247

از میان نظراتی که شما دوستان عزیزمان در ساعات اولیه انتشار فایل‌، در بخش نظرات این قسمت می‌نویسید‌، نوشته‌ای که هماهنگ ترین و تأثیرگزارترین نکات مرتبط با این قسمت را ذکر نموده باشد‌، به عنوان متن این قسمت انتخاب و در بخش توضیحات فایل قرار داده می‌شود.

منتظر نظرات زیبا و تأثیرگزارتان هستیم.

برای دیدن سایر قسمت‌های «سریال زندگی در بهشت»‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    385MB
    25 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

263 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «رضا زمانی» در این صفحه: 1
  1. -
    رضا زمانی گفته:
    مدت عضویت: 1945 روز

    به نام خدا

    سلام به استاد عزیزم

    این دومین یا سومین کامنتیه که بعد از تعهدی که به خودم دادم دارم مینویسم و واقعا سخته که تو سایت نمینویسم ولی مطمئنم به زودی همه اش رو وارد سایت میکنم

    واقعا از چی بگم

    اینقدر این فایل زیبایی داشت که آدم نمیتونه ذهنشو کنترل کنه که روی یک زیبایی تمرکز کنه.

    تازه دارم انگار زندگی کردن رو یاد میگیرم انگار تا الان یه سری آگاهی داشتم ولی ناپیوسته بود و الان داره به هم وصل میشه و یک روش زندگی رو خلق میکنه

    دیروز یا پریروز فایل یک عزت نفس رو دوباره دیدم و تمرینشو مهم تر از همه انجام دادم و خیلی با عزت نفس منی که ترس داشتم بگم به رفیقم آقا نه یک ماه بیرون نمیام بزار تمرکز کنم روی کارم ولی گفتم و خدا بهم گفت آقا جوابشو بده با احترام اینو بگو فرار نکن از جواب دادن

    و تونستم و اولین قدم رو تو کنترل ورودی ها برداشتم خداروشکر و کلی اتفاق افتاده تو زندگیم که نوشتم همشو و توی فایل ها میزارم روز موعود

    یکی از خفن ترین صحنه هایی که دیدم همون کاهش ارتفاع ابر ها بود من خب دیدم این صحنه رو ولی روی مثلا ارتفاع زیادی خودم بودم مثلا یک کوه یا رشته کوه که ابر ها پایین بودن ( سمت هزار جریب که ارتفاعش از سطح دریا خیلی بالاست ) ولی تا حالا به جز چندتا عکس از دبی ( که اونم فکر میکردم فوتوشاپه) ندیده بودم تو عمرم که ابر ها اینجور تو ارتفاع کم باشن و بالای برج باشی و این زیبایی رو ببینی اونم به شکل فیلم نه عکس واقعا زیبا بود

    تو گوشم زنگ خورد وقتی گفتید که باید کانون توجهمون و ورودی هامونو کنترل کنیم من خب این قسمت از زندگیم در رفته بود از دستم و چقدر زیبا بود اون رقصیدن و دیوونه بازی هایی که در میاوردن و اغلب از روی مستی نیست از یک درون شاد میاد ، انگار از درون فهمیدن که هدف شادی و لذته

    بعضی موقع ها ترس میاد که نکنه باز این قسمت از آگاهی رو یادم بره و از اون ور بوم بیوفتم ولی وقتی یادم میاد که اگه بسپرم به خدا و بگه و انجامش بدم در درست ترین زمان و مکان بهم میگه ، به یادم میاره ، هدایتم میکنه

    این یک ماهی میخوام تمرکزم رو بزارم روی این نیرو و عمل به گفته هاش مثل استاد

    که یهویی به دلش افتاد که برو اینجا ، حالا برو اونجا و چقدر تجربه جدید و تازه و لذت بخشی کسب کرد

    یه بار یادمه استاد میخواست بازی لایتنیگ رو ببینه و ورزشگاه هم رفته بود ولی تو کانادا بازی بود و الان به خواسته اش رسید بدون اینکه خودش خبر دار بشه که قراره امشب بهش برسه و چقدر من باید اطرافمو زیبا ببینم مثل چیزی که الان دیدم چون اینجا راحت تو اتاقم و این ذهن نمیتونه زیاد مانوور بده

    ولی بیرون میرم نجوا میاد این بهت نگاه نکرد فکر کرد تو فلانی یا چهره خوبی نداری یا لباست نامناسبه

    باید یاد بگیرم تو هر شرایطی توجه کنم به زیبایی ها و وجه مثبتشو و خیریتشو ببینم مثل امروز صبح

    امتحان داشتم و آنلاین بود و خواب ماندم و یکم بهم ریختم که این چه وضعشه بسه دیگه درستش کن این خوابتو دیگه کنترل مگه نداری و یک ندایی میومد باید کنترل کنی این حرفا رو ها با سرزنش درست نمیشه ، باز اون نجوا میومد و غر میزدم و میگفتم با زبان خوش اگه قرار بود این عادتم درست بشه میشد و باز میگفت ولی یه چیزی ، اصلا اگه قرار بود بیدار بشی بیدار میشدی پس نشدی حتما یه چیزی بوده یه خیریتی

    تا حدودی تونستم کنترلش کنم ولی نه کامل ، سعی کردم تمرکزم رو بزارم روی چیزه دیگه و یک ساعت بعد دیدم بچه ها پیام دادن تو گروه که استاد نمره ها رو گذاشته و همه رو از دم انداخته ، همه رو و گفتم پسر نگاه کن، ببین اینو ببین که خدا میدونست ولی تو نمیدونستی دیدی یک خیری توش بود دیدی دیدی واقعا الخیر فی ما وقع

    خیلی باید روی خودم کار کنم ، به امید اون روزی که این کامنت ها رو بزارم و تهش این ویرایش رو بنویسم که من خیلی تغییر کردم و دارم هر روز کار میکنم روی خودم ، اونم واقعی نه فقط حرف

    ( من تغییر کردم از کجا معلوم از نتیجه هام ، میخوام ادامه بدم این روند رو که خودمو ایزوله کرده بودم یه جورایی ، ایزوله به درستی و 100 درصد انجام نشد ولی تمرکزم از فقط فایل دیدن ، فایل جدید دیدن ( بدون تمرکز) رفت روی سوال کردن و پیدا کردن ترمز هام و نوشتن باور درستش و چیزهایی پیدا کردم به چیزهایی هدایت شدم بینظیر خیلی خیلی اتفاقات عالی افتاده برام همه شو میخوام بگم توی فایل دیگه ، ولی امروز یک معجزه ای رخ داد ، از وقتی که هدایت شدم به رهایی از زنجیر ها و اینکه نزاریت شرایط خوب و ایده آل زنجیر بشه براتون و من ماهیانه 400 تومن پدرم بهم میداد و فقط تصمیمشو خدا شاهده گرفتم یعنی هنوز به زمانی نرسیده که بگم به پدر بگم دیگه نمیخوام و از خدا درخواست کار با یک سری ویژگی کردم فرداش اون پیشنهاد کاره شد بهم 200 تومن پیش بهم داده شد و امروز صبح بیدار شدم دیدم داداشم با همون زبان شوخی نوشته : اذاجا( رضا جان خخخ) بپر دو نون بخر!!! بعد دیدم خدای من داداشم 500 تومن به حسابم ریخته اصلا بدون اینکه من درخواست کرده باشم اصلا خبر نداشتم و گفتم ببین ببین خدا فقط از یک روش یا از یک تعداد محدود روش بهت نعمت نمیده ، بینهایت راه هست که بهت نعمت و ثروت بده و کلی کلی کلی کلی ترمز پیدا کردم از خودم ، همه اش رو میگم تا تثبیت بشه)

    همیشه شاد و سالم و ثروتمند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: