نوشتهی زیبا و تأثیرگزاردوست عزیزمان «فرحناز»، به عنوان متن انتخابیِ این قسمت از سریال زندگی در بهشت، تقدیم همه دوستانی میشود که برای ساختن شخصیتی تصدیق کننده و تأیید کنندهی زیباییها و نعمتها، مصمم شدهاند تا نمود واضحی بشوند از «صدّق بالحسنی» و شاهد زندهای باشند از مفهوم فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیسْرى یعنی آنهایی که به خاطر چنین شخصیتی آسان شدهاند برای احاطه شدن با نیکیها و نعمتها.
نه فقط نوشتن دربارهی زیباییها و نعمتها، بلکه خواندن و تأمل در آنها نیز ما را به درک بهتری از خداوند و چگونگی هماهنگ شدن با او و قوانینش و در یک کلام، هدایت شدن و قرار گرفتن در مدار فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیسْرى میرساند.
درود بر استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته نازنین که خدا رو شکر بلاخره چشممون به جمالشون روشن شد مرسی که هستید و مرسی که اومدید جلوی دوربین تا این ارتباط قوی تر و صمیمی تر از قبل ادامه داشته باشه
این قسمت رو خیلی دوست داشتم و تا شب سه بار دیدم و لذت بردم و تمام سلولهای بدنم این حجم از آزادی و لذت بردن از زندگی و بودن در لحظه را خواست! چه مهمانی دوستانه و لذت بخشی، چه بی ریا و شاد، این خود بودن و این بی ادا و بی شیله پیله بودن رو کجا میشه پیدا کرد؟ ماها که تو ایران با انواع فرهنگها و خورده فرهنگهای مختلف بزرگ شدیم کی دیدیم که یه خانم هم با مهمونا بازی کنه هم فیلم بگیره هم حواسش باشه که به همه خوش بگذره و… حداقل من که ندیدم! چیزی که من دیدم و باهاش بزرگ شدم این بوده مادر خانواده همش تو آشپزخونه است و فقط آخر مهمونی شاید یه ربع وقت کنه بیاد پیش مهمونا! تفاوت بین دور همی های ما و اون چیزی که من دیدم در این فایل از زمین تا آسمون بود! چه پسرهای مؤدب و منظمی چقدر عزت نفس و اعتماد به نفسشون بالا بود!
خدایا شکرت که در این مدار هستم و هر روز با افراد و تجربه های جدیدتری آشنا میشم! خدایا شکرت که آدمهایی رو می بینم که به معنی واقعی دارن از زندگی لذت می برن، خودشونن، فیلم بازی نمی کنن! اگه مادر شوهر، مادر و یا خاله ی من اونجا بودند صدر درصد به عنوان یک سپر انسانی اون قسمت که بچه ها در حال ماهیگری بودن قرار می گرفتن و اجازه نمیدادن! چون حصار نداشت و ترس از افتادن بچه ها توی آب مانع میشدن که بچه ها و بقیه لذت ببرن! اگه باهشون بیرون بری با ترس و استرسی که دارن نه خودشون لذت می برن نه اجازه میدن بقیه از تفریحشون لذت ببرن! خدا رو شکر که فرهنگها و آدمهایی کنارمون هستند که از لذت بردن اونا ما هم لذت می بریم بهشتی کوچک به بزرگی یه جهان آگاهی و تجربه هست که هر روز تجربه جدیدی از زندگی رو بدون هیچ دغدغه ای تجربه می کنیم!
اون کلبه، اون جنگل، اون دریاچه، آروی و همه اون فضا و اون چیزا رو بارها و بارها در فایلهای مختلفتون دیدیم ولی بازم برامون تازگی داره! هر روز برام یه روز تازه است با شما که همه لذتهای زندگیتون رو با ما به اشتراک میذارید. از تعویض یک لامپ تا پاکسازی جنگل از یه غذا خوردن و غذا درست کردن ساده دو نفره تا یه دور همی چند نفره! کجای دنیا کدوم آدم کدوم استاد کدوم دوست اینقدر صاف و ساده لذتهاشو با تو شریک میشه و کلی هم درس و آگاهی بهت میده؟
امروز داشتم به بچه هام می گفتم لذت می برم وقتی این حجم از ثروت و لذت و آزادی رو می بینم که دارید و میگم خدایا چی میشه که یه آدم از اون خونه سیمانی تو بندر عباس با اون شرایط سخت و دشوار با اون آب و هوا هدایت میشه به این بهشت؟ و همیشه آخرش میگم نوش جونت استاد. عباسمنش تونست پس منم می تونم! به شرط اینکه مثل اون فکر کنم و مثل اون عمل کنم!
هر روز باید رو باورهام کار کنم مثل نفس کشیدن!
خدایا ما رو به راه راست هدایت کن راه کسانی که به اونها نعمت و ثروت دادی.
در پناه خداوند محفوظ باشید.
برای دیدن سایر قسمتهای «سریال زندگی در بهشت»، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD507MB34 دقیقه
- فایل تصویری سریال زندگی در بهشت | قسمت 25149MB34 دقیقه
به نام پروردگار یکتا
به نام خودش که زیباست و جهان من رو زیبا آفریده
خدای من شکرت که زمان در اختیارم گذاشتی تا با احساس عالی از تماشای بهشت لذت ببرم و نعمت ها و زیبایی هارو تایید و تحسین کنم.
سلام استاد عزیزم
سلام خانم شایسته جانم
سلام خانواده دوست داشتنی من
چقدر همزمانی رسیدن مهمان و میزبان زیبا بود. چه حس قشنگی بود که برسی و ببینی که مهمونت باهات رسیده و این قدر از اومدن مهمونت خوشحال باشی. تو اون هوای عالی و آفتابی چه منظره ی زیبایی بود که بچه ها یکی یکی پیاده میشدن.
اینکه اینقدر از تمام لذت های ممکن تو پارادایس با تمام وجود لذت می بردن. اینکه همه با هم پینگ پنگ بازی می کردن. چقدر حس خوبی بود که با لذت به دور از تشریفات در کنار هم بازی کنیم و لذت ببریم. یا با هم بریم موتورسواری. استاد واقعا خیلی لذت بخشه. منم وقتی بچه بودم و میرفتم خونه عموم تو روستا و دوست داشتم سوار موتور شم. دقیقا این حس که ازش می خواستم و از مامان بابام اجازه می گرفتم و بعد که پشتش می نشستم و اون گاز می داد وای خدای من چقدر لذت بخش بود. حالا فکر کن این عزیزای نازنینم هم از شما خواستن و سوار چه موتوری هم کردینشون استاد . حس لذتشون رو با تمام وجود درک می کنم. یا اینکه چقدر ماهی گیری براشون لذت بخش بود. وقتی که ماهی گرفتن چه ذوقی می کردن بچه ها. و اینکه پدر خونواده هم این لحظه های دوست داشتنی رو ثبت می کرد. حتی فیلم گرفت که برای مادر خونواده بفرسته. حس لذت بردنشون منو به وجد میاورد. چقدر جیکوب با اشتیاق صحبت می کرد و چقدر واقعا این حس اهمیت دادنتون زیبا بود. و کار خودشو هم کرد. آخرشم مارو به سابسکرایب کردن کانالش دعوت کرد. حسابی رفته بود تو حس. خداروشکر می کنم که منم این اخلاق رو دارم.
تو زیبایی های پارادایس باشی و این چنین لذت ببری. منم این لذت رو ، این همنشینی رو می خوام. و براش هر روز رو خودم کار می کنم.
دوستون دارم