سریال زندگی در بهشت | قسمت 25

نوشته‌ی زیبا و تأثیرگزاردوست عزیزمان «فرحناز»، به عنوان متن انتخابی‌ِ این قسمت از سریال زندگی در بهشت، تقدیم همه دوستانی می‌شود که برای ساختن شخصیتی تصدیق کننده و تأیید کننده‌ی زیبایی‌ها و نعمتها‌، مصمم شده‌اند تا نمود واضحی بشوند از «صدّق بالحسنی» و شاهد زنده‌ای باشند از مفهوم فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیسْرى یعنی آنهایی که به خاطر چنین شخصیتی آسان شده‌اند برای احاطه شدن با نیکی‌ها و نعمت‌ها.

نه فقط نوشتن درباره‌ی زیبایی‌ها و نعمت‌ها‌، بلکه خواندن و تأمل در آنها نیز ما را به درک بهتری از خداوند‌ و چگونگی هماهنگ شدن با او و قوانینش و در یک کلام‌، هدایت شدن و قرار گرفتن در مدار  فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیسْرى می‌رساند.

درود بر استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته نازنین که خدا رو شکر بلاخره چشممون به جمالشون روشن شد مرسی که هستید و مرسی که اومدید جلوی دوربین تا این ارتباط قوی تر و صمیمی تر از قبل ادامه داشته باشه

این قسمت رو خیلی دوست داشتم و تا شب سه بار دیدم و لذت بردم و تمام سلولهای بدنم این حجم از آزادی و لذت بردن از زندگی و بودن در لحظه را خواست! چه مهمانی دوستانه و لذت بخشی، چه بی ریا و شاد، این خود بودن و این بی ادا و بی شیله پیله بودن رو کجا میشه پیدا کرد؟ ماها که تو ایران با انواع فرهنگها و خورده فرهنگهای مختلف بزرگ شدیم کی دیدیم که یه خانم هم با مهمونا بازی کنه هم فیلم بگیره هم حواسش باشه که به همه خوش بگذره و… حداقل من که ندیدم! چیزی که من دیدم و باهاش بزرگ شدم این بوده مادر خانواده همش تو آشپزخونه است و فقط آخر مهمونی شاید یه ربع وقت کنه بیاد پیش مهمونا! تفاوت بین دور همی های ما و اون چیزی که من دیدم در این فایل از زمین تا آسمون بود! چه پسرهای مؤدب و منظمی چقدر عزت نفس و اعتماد به نفسشون بالا بود!

خدایا شکرت که در این مدار هستم و هر روز با افراد و تجربه های جدیدتری آشنا میشم! خدایا شکرت که آدمهایی رو می بینم که به معنی واقعی دارن از زندگی لذت می برن، خودشونن، فیلم بازی نمی کنن! اگه مادر شوهر، مادر و یا خاله ی من اونجا بودند صدر درصد به عنوان یک سپر انسانی اون قسمت که بچه ها در حال ماهیگری بودن قرار می گرفتن و اجازه نمیدادن! چون حصار نداشت و ترس از افتادن بچه ها توی آب مانع میشدن که بچه ها و بقیه لذت ببرن! اگه باهشون بیرون بری با ترس و استرسی که دارن نه خودشون لذت می برن نه اجازه میدن بقیه از تفریحشون لذت ببرن! خدا رو شکر که فرهنگها و آدمهایی کنارمون هستند که از لذت بردن اونا ما هم لذت می بریم بهشتی کوچک به بزرگی یه جهان آگاهی و تجربه هست که هر روز تجربه جدیدی از زندگی رو بدون هیچ دغدغه ای تجربه می کنیم!

اون کلبه، اون جنگل، اون دریاچه، آروی و همه اون فضا و اون چیزا رو بارها و بارها در فایلهای مختلفتون دیدیم ولی بازم برامون تازگی داره! هر روز برام یه روز تازه است با شما که همه لذتهای زندگیتون رو با ما به اشتراک میذارید. از تعویض یک لامپ تا پاکسازی جنگل از یه غذا خوردن و غذا درست کردن ساده دو نفره تا یه دور همی چند نفره! کجای دنیا کدوم آدم کدوم استاد کدوم دوست اینقدر صاف و ساده لذتهاشو با تو شریک میشه و کلی هم درس و آگاهی بهت میده؟

امروز داشتم به بچه هام می گفتم لذت می برم وقتی این حجم از ثروت و لذت و آزادی رو می بینم که دارید و میگم خدایا چی میشه که یه آدم از اون خونه سیمانی تو بندر عباس با اون شرایط سخت و دشوار با اون آب و هوا هدایت میشه به این بهشت؟ و همیشه آخرش میگم نوش جونت استاد. عباسمنش تونست پس منم می تونم! به شرط اینکه مثل اون فکر کنم و مثل اون عمل کنم!

هر روز باید رو باورهام کار کنم مثل نفس کشیدن!

خدایا ما رو به راه راست هدایت کن راه کسانی که به اونها نعمت و ثروت دادی.

در پناه خداوند محفوظ باشید.

برای دیدن سایر قسمت‌های «سریال زندگی در بهشت»‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    507MB
    34 دقیقه
  • فایل تصویری سریال زندگی در بهشت | قسمت 25
    149MB
    34 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

352 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «صفاگنجی» در این صفحه: 1
  1. -
    صفاگنجی گفته:
    مدت عضویت: 1779 روز

    به نام آفریننده ی زیباییها

    سپاسگزاره خداوندم که باری دیگر بر من منت نهاد و یک فرصت طلاییِ ناب به من داد تا بتونم از آگاهی های ناب این سریال ارزشمند برخورداربشم

    سلامو درود به عزیزان دلم،به دویاره عاشق و مهمان نواز

    امروز عجب روز خوبی خواهد بود،یک‌ همزمانیِ بسیار جالب،ازینکه هردو خانواده به همدیگه رسیدن،و قطعا این دلیل بر همفرکانس بودن همه ی شماست که قراره بهترین اتفاقات رو توی مزرعه ی بهشتی تجربه کنید الهی صدهزارمرتبه شکرت

    چقدر این خونگرمیِ چهاربرادر و پدرشون رو دوست داشتم،چقدر فرهنگ اونها نزدیک به فرهنگ خوده استاده که دوست دارن طرف مقابلشون رو درآغوش بگیرند،چقدر این حس نزدیکیِ شمابه همدیگه رو تحسین کردم خدایاشکرت

    وقتی که باورت بصورت بنیادین این باشه که درجهان بی نهایت انسانهای دوست داشتنی،نازنین ومهربون هست که تومیتونی ازدوستوفامیل وبرادروخواهر نزدیکتر،بااونها معاشرت داشته باشی

    چقدرلذت میبرم که ازلحاظ فرکانسی اونقدر راحت میگیرید که مهمون هم باشماو با خونه ووزندگیتون احساس راحتی میکنند و خیلی راحت تا میرسن به اینحا شروع به ماهیگیری میکنن

    انگار که اونها واقعاباور فراوونیی که استاد درمورد همه چیز دارن،رو درک کردند،به همین خاطره که میدونن هیچ ناراحتیی پیش نمیاد و به محض رسیدن شروع به ماهیگیری که یکی از موردعلاقه هاشونه میکنند،،چه مهارتی هم پدرِ بچه ها تو گرفتن ماهی داره،چقدر لذت میبرم که ایشون ویژگی رودرایسی بااستاد ندارن و خیلی راحت اون رفتاری رو که دوست داره انجام میده و ماهیگیری میکنه

    یه چیزی هم که برام بسیار درس مهمی داشت،نبودن مادر بچه ها همراهشون بود!

    به شدت این ویژگی خانواده هارو دوست دارم،که حتما قرارنیست هردوی پدرمادر کنار بچه ها باشن تا بتونن لذت ببرن،میشه هرکدوم که کاری داشته باشه و نتونه به مسافرت بره،بقیه ی خانواده میتونن هرکجا دلشون خواست برن و لذتشو ببرن،نه اینکه همه بخاطر اون یک نفر کل لذتهاشون رو‌ کنسل کنن

    جوری بازی میکنن،که اصلا نبودن مادرشون درکنارشون ر‌و حس نمیکنن،و میدونن که دلیل لذت بردن از هر موقعیتی وابسته به دیگری نیست،ومن واقعا این چهار پسر دوست داشتنی رو بسیار تحسین کردم،که باهروسیله ای که استاد بازی میکنن،خیلی راحت اونها هم باهمون وسایل اُکی هستند و بازی میکنند،خدایاشکرت

    یه ویژگی بارزی که از آدمای امریکایی برام بسیار تحسین برانگیزه اینه که اونها هرخوراکیی رو که دوست دارن باخودشون به مهمونی ببرن،مثل فرهنگ ماایرانیا نیستن که یهمچین رفتاری رو توهین به میزبان بدونن

    چون من خودم شخصاهرموقع غذای موردعلاقم رو حتی خونه ی پدرم میبرم تاهمه باهم بخوریم،مامان بابام شاید یکمی به هم بریزند و ناراحت بشن و این فکرو بکنند که مگه ما نمیتونیم خوراکی برای شما درست کنیم

    امااین آقای محترم رو میبینم که یک کلمن یخ پرازنوشیدنی باخودش وبچه هاش اوورده،بدون اینکه کسی ناراحت باشه،و اتفاقا این جور ویژگی اونها باعث میشه هم میزبان راحتترباشه،هم مهمان خوراک موردعلاقشو میخوره و هم اینکه وقت بیشتری هردو باهمدیگه درکنارهم میگذرونن و لذتشو میبرند

    استاد همین راحت گرفتن شما روهمیشه تحسین میکنم که به مهمون سخت نمیگیرید و بهمین خاطرمهمون چندین روز بدون اینکه فشاری روی شمایامریم جان باشه خونه ی شما میمونن و لذتشو میبرند

    استادجان چه زمانی رو برای بچه های آقای راسل گذاشتید و به همه ی اونها تجربه ی موتور سواری رو دادید،واقعا رفتار مهمون نوازی شما کاملا بابقیه ی افرادی که من میشناسم زمین تاآسمون فرق داره

    اصلا کلا هردوی شما هرکدوم به یک روش بامهمون رفتارمیکنید که بهش‌خوش بگذره،وازهمه مهمتر مهمونهایی هم باشما هم مدارهست که خودشون هم درتلاشتند که بهشون خوش بگذره،نه اینکه صرفا فقط وظیفه ی شماباشه که جوری رفتارکنید تابه اونها خوش بگذره

    مثلا همین وسیله ی بازیی رو که اووردن،قطعا مسئولیت لذت بردن خودشون رو به عهده گرفتند و یک وسیله ی بازی اووردن تا اگر اینجا چیزی برای لذت بردن مهیا نبود،وسیله ی بازی موردعلاقشون رو اوورده باشن،خیلی واقعا جای تحسین داشت این ویژگی بارز مردم بافرهنگ امریکا

    خدای من استاد بااینکه این آقای محترم ازلحاظ مالی مشکلی نداره،ولی اتوبوس آروی براش شاید یکم عجیب و وسیله ی بزرگی بود،چقدر ثروتمندبودن شما ورسیدن به خواسته هاتون رو تحسین کردم،که بااینحال که اونها زاده ی خود این کشور هستند،اماهنوز یکسری وسایل براشون یه آرزو مونده،ولی شما بااینکه مدت خیلی زیادی نیست که به امریکارفتید اما کل وسایل برند امریکارو بصورت نقد خریداری کردید و به هرآنچه که آرزوش رو یک روزی داشتید،الان به بیش از اون آرزوها رسیدید

    آفرین به شما مردِ عمل که درمسیر درست استمرار ورزیدید و خداوند هم،دراین دنیا پاداشش رو بهتون داد

    خیلی حال کردم که همه ی اونها موقع سوارشدن آروی،کفشهاشون رو ازپاشون دراووردن،و سریع بدون هیچ مقاومتی فرهنگ شمارو پذیرفتند

    ماایرانیا بااینکه بافرهنگ همدیگه آشناهستیم،اما شده خیلی اوقات افراد مخصوصا تومجالس عروسی ها قانون این فرهنگ رو زیر پا میذارن،و اکثرا باکفش روی فرشها میان

    ولی اینها کاملا میپذیرن که هر قشر یاخانواده فرهنگ متفاوتی دارن و باید به فرهنگ همدیگه احترام بذارن،خدایاشکرت بخاطر این ویژگیشون که احترام گذاشتن به همه ی فرهنگهای همدیگه براشون در اولویته‌‌..

    استادهمین رو که میگید بچه ها خیلی کنجکاون که همه چی رو تجربه کنن،واقعا برای منم خیلی جالب بود که به جای سرکوب کردن حس کنجکاویشون خیلی مؤدبانه وبااحترام هرچیزیو که میخوان درخواست میدن و تجربه میکنن

    خیلی این رفتارصمیمانه هرچهارتا برادر رو تحسی میکنم،که مثل یک رفیق باهمدیگه درلحظه زندگی میکنن و لذتشو میبرن،برعکس فرهنگ ایرانی که باورش اینه که پسر کنترلش خیلی سخته و برای مهمونی رفتن پسر بازیگوشیِ زیادی میکنه و باعث زحمت میزبان میشه

    امااستاد باکمال احترامی که برای اونها قائله،اتفاقا هروسیله ی بازی رو دراختیار این پسرهای دوست داشتنی میذاره،و جوری برای اونها وقت میذاره که انگار بچه های خودش هستند،وبدون اینکه جوری رفتارکنه که بچه ها ازش بترسن،اتفاقا ایشون میپذیره که همه ی بچه ها کنجکاوند و دوست دارند همه چیز رو‌تجربه کنند

    خدایاشکرت که اونقدر ازلحاظ مالی وزمانی آزادهستید که توهربازیی بااونها وقت میذارید و نه تنها لذتش رو میبرید بلکه ازاتفاقات این مدت فیلم میگیرید و درسهای اون رو توی سایت که همون کاره اصلیتون هست رو باشاگرداتون به اشتراک میذارید،یعنی ازاین موقعیت استفاده میکنید و به نفع سایتتون ومخاطبان سایتتون کارمیکنید

    درهرلحظه ی شما همه چیز سوده وو سوده وو سووود…خدایاشکرت

    خیلی لذت میبرم که فقط بایک میز تنیس اینقدر همتون باهمدیگه لذت میبرید و همه بااین وسیله اُکی هستند،چقدر پدر این بچه ها عالی بازی میکرد،واقعا تحسین برانگیزبود برام که ایشون مثل پدرای ایرانی رفتارنمیکرد،وبخواد به بهونه ی داشتن چهار پسر بزرگ،ادای بازنشسته هارو دربیاره و یه گوشه کنار مثل یک آدمِ عاقل بشینه و هیچ بازیی رو تو سنِ خودش تجربه نکنه

    همین ویژگیشون رو هزاران بارتحسین میکنم،که هیچوقت نخواستن به بهونه ی وابستگی هاشون به بچه یا زن یافامیل یا داشتن سنِ زیاد درلحظه زندگی نکنند و یا بخوان با ادا دروردنِ یک آدم فرهیخته نگران آینده ی بچه هاشون باشن،خودشونن و خودشونن و دوست دارن تو هرسنی رها از هر مسئله ای لذت ببرند وحالشو ببرن خدایاشکرت

    مریم جان من عاشق درصلح بودن باشمادرهرلحظتون هستم،بااینکه اونجا همه مرد هستند و هیچ خانمی کنارشمانیست،اما شما خیلی راحت بااونها ارتباط برقرارمیکنید،و کنجکاوانه از ماهی های قلاب گیری فیلم میگیرید و درموردهرکدوم ازماهی های قلاب گیری از اقای رایل میپرسید،بجای اینکه رو بگیرید و یه گوشه کنار احساس معذب بودن بهتون دست بده،اتفاقا خودتون رو به چالش میکشید،و یک معاشرت خیلی عالی هم باطرف مقابلتون برقرار میکنید

    چقدر ماهرانه ماهی میگرفتند و چه ذوقی میکردند وقتی ماهی میگرفتند،واقعا چقدر درلحظه زندگی کردنشون رو تحسین میکنم

    منی که ادعام میشه ازقانون آگاه هستم و هزاران بار قرانِ اسلام گفته یک مؤمن نه ترسی از آینده داره و نه غمی از گذشته،یعنی که باید درلحظه زندگی کنه،هنوز نتونستم غصه ی بعضی از ماجرلهای گذشته رو نخورم وازذهنم پاک کنم،یا نشده همیشه متوکل باشم و ترسی از آینده نداشته باشم

    امااونها انگار دیگه تو ناخوداگاهشون رفته که درلحظه زندگی کنند و غم گذشته رو نخوردن و ترس آینده رو نداشته باشن،و از نتیجه ی موفقیت پدرشون درکسبوکارشون مشخصه که بیشتر رها هستند تااینکه بخوان مثل بقیه ی مدیرهای شرکتها،یک کتوشلوار بپوشه و ادای یک مدیر شرکت خیلی خشک رفتار رو دربیاره خدایاشکرت

    استادبرام جالب بود که پدراین خانواده تابه این سن،موتورسواری رو تجربه نکرده بودن،ولی بدون هیچ مقاومتی هم به بچه هاش این اجازه رو میده تا اونها موتورسواریو تجربه کنن

    قطعا این بچه های دوست داشتنی آرزوهای دست یافتنی رو در پیش روشون میبینند،که به سمت شما هدایت شدند تاباور کنند که میشود ازهرچیزی که دوست داری بخری و تجربه کنی،یک هم مداری فوق العاده ای باشما پیداکردند تا همه ی وسایل اصل امریکایی رو تجربه کنن،و کاملا مشخص بود که چقدر داره بهشون خوش میگذره و اینهمه بازی میکردن،یه کلام نگفتند جای مادرمون خالیه،کاش اینجابود تا مابیستر لذت میبردیم

    برعکس ماایرانیا که کوفت خودمون میکنیم اگه یکی از خانوادمون به هردلیلی پیشمون نباشه،و توذهنمون هی میخوایم دلیل لذت بردنمون رو وابسته به اون فرد بدونیم

    چقدر اون موقعی که پسر ایشون ماهی گرفتند و با ذوقوهیجان درمورد گرفتن ماهی باپدرشون صحبت میکرد،اون پدر هم باهیجان جوابش رو میداد و باهاش همراهی میکرد

    بخداهمه ی این رفتارها برای من درس داره،ماایرانیا انگار فقط تو خودمونیم،حتی وقتی بچمون یاهمسرمون باهامون درمورد یه موضوعی حرف میزنه،ذهنمون تو عالم‌خودش داره نجوامیکنه و بریزبپاش درمورد آینده وو گذشته میکنه

    خداروشکر حداقل تلاشم چندین‌مدته که وقتی فرزندم باهام حرف میزنه توچشماش نگاه کنم و به ذوقوهیجانش ذووق بدم،نه اینکه سرکوبش کنم

    اما میبینم خیلی افراد رو که اصلا کسی که با اونها حرف میزنه حواسشون جای دیگه پرته….

    واما قسمت آخر بسیار بسیار تحسین کردم اون ذوق و هیجان و اعتمادبنفسی آقای جیکاوب داستن ودرمورد ادیت کردن فیلم با هیجان توضیح میداد و بدون هیچ گیرزدنی از مهارت ادیت کردنش به استادتوضیح میدادن

    استادجان قطعا سؤالات مفید و بی حاشیه ای ازایشون پرسیدید که اون هم دوست داشت انقدر مفصل وپرهیجان توضیح بده،چقدر باگوش دادنتون به حرفهای ایشون به بالاتراعتمادبنفسشون کمک کردید،چقدر تحسینتون میکنم که همیشه باسوال پرسیدن مفید از طرف مقابلتون احساس مهم بودن و ارزشمندبودن به فرد میدید

    کاملا ویژگی شما تحسین برانگیزه،که به جای اینکه مثل خیلی ازافراد که باسوال های حاشیه ای تو زندگی وکار دیگران تجسس کنید،اتفاقا جوری باسوال خوب بهش انگیزه میدید که اون هم راجب اطلاعات مفید باشما هم صحبت بشه،نه اینکه با سوالات تجسس‌گرایانه اون فرد هم توحالت رودرایسی بیوفته و نخواد یکسری موضوعات خصوصیش رو بیان کنه

    خیلی لذت میبرم از ویژگی شمااستادعزیز که حتی اگر درمورد یک موضوعی هم مهارت واطلاعات داشته باشید اما با یک سوال مفید ومختصر دوباره میخواید یک مهارت دیگه تواون موضوع کسب کنید،و این واقعا تحسین برانگیزه که دوست دارید ازهرموضوعی بهترین اطلاعات رو تو ذهنتون جای بدید و من دارم خیلی رواین موضوع کارمیکنم که هیچوقت با سوالات چرتو‌پرت طرف مقابلم رو سرکوب نکنم،یا احساس بی لیاقتی بهش ندم

    ودرآخر هم مریم جان بااون سرعت عملی که توبازی تنیس دارن،به احتمال زیاد از آقای راسل برنده بشید

    چه روز پرهیجان و‌پرتجربه ای برای شمابود

    و چه سریال پراز درسی برای من

    مخصوصا تو ارتباطم باافراد واینکه توحس رهابودنم و وابسته نبودنم به یکسری از عوامل بیرونی…

    داستان بهبودشخصیتم درراستای الگو گرفتن شخصیتهای این سریال ادامه دارد….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: