سریال زندگی در بهشت | قسمت 252

به نام الله یکتا💜💜💜💜

تنها نیروی مطلق و هدایتگر هستی💜💜💜

سلام خدمت اساتید عزیزم و مهمونهای دوست داشتنیمون تو پرادایس و تمامی دوستان آگاه و نازنینم🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

قسمت قبل یه کامنت طولانی نوشتم چند بار تلاش کردم زمان ارسال ارور میداد تسلیم شدم و اجازه دادم در زمان مناسب هدایت بشم که دوباره بنویسم.خدایا سپاسگذارتم بابت این فایل و دیدن و تحسین این زیباییها و این فرصتی که به همه مون دادی و این روزی زیبا💜💜💜💜💜

سومی خانم زیبا چقدر زیبا حرفای دل ما رو تو تجربه واقعیتون گفتین.چقدر شما دو تا دوست داشتنی هستین و چقدر بودنتون اینجا تو این دو تا فایل برامون انرژی عالی داره و چقدر زیبا خانم شایسته بی نظیر رو در تجربه تون از بودن در کنارشون برامون توصیف کردین که واقعا ایشون بی نظیرن و همه چی تموم .من یکی که قدرت و عزت نفس خانم شایسته رو هر بار که تو هر فایل میبینمشون ساعتها تحسین میکنم.چقدر زیاد مطمئن شدم منم یه روز پرادایس رو از نزدیک تجربه میکنم.دوستون دارم و مچکرم بابت انرژی عالیتون تو صحبتهاتون و وجودتون و براتون خوشبختی بیشتر و بیشتر در دنیا و آخرت رو میخوام😍😍😍😍😍خانم شایسته بهتر بگم استاد شایسته عزیزم نمیدونم احساسم رو چطور بیان کنم که تمام احساسم و عشقم به شما و استاد رو منتقل کنم خییییلی دوستون دارم😍😍😍😍😍😍این روزا انگار منم دارم یه دوره تدوین میکنم یه دوره ای که هدایت شدم به تصویر بکشم .الان حدود یک ماهی میشه که به یه کارکتر و کلی ماجرا هدایت شدم و اتفاقاتی که خودم هم از نحوه طراحیشون و اومدنشون رو کاغذ بهت زده میشم .انگار دارم تمام تجربیاتم رو از قانون و آموزشهای استاد و شما و تجربیاتم از بودن در طبیعت رو روی کاغذ میارم .میدونین استاد قشنگیش به اینه که اصلا نمیدونم نتیجه این کار قراره چی بشه ولی انجامش لذتی تو وجودم ایجاد کرده که خوابم بسیار کم شده و بیداریم بیشتر باعشق بیدار میشم و شروع میکنم .هر بار آروم آروم هر بار به یه قسمت کوچیک از طراحی پازل های داستانم هدایت میشم گاهی هدایت میشم به طراحی دست کاراکترم.گاهی فرم چشمها.گاهی فضا.آخ آخ آخ و آرامشی که از دورن من رو چهره کارکترم تو همه فریم ها نقش بسته که دیوانم کرده 😍😍😍😍خیلی خیلی دارم از این کار لذت میبرم .تمام مدت دست خدا رو مچ شده و محکم رو دستم حس میکنم که مدادمو محکم نگه داشته و میگه تو فقط اطمینان کن و طراحی کن و لذت ببر.تصویرسازی کن.چند روز پیش میخواستم یکی از پوزیشن ها رو تو فضا طراحی کنم یه فضای هماهنگ با کاراکترم بار ها اتود زدم چیزی که میخواستم نمیشد .خدا بهم گفت زهرا آروم باش تو اصلا این بخش رو الان نباید انجام بدی .الان یه دختر بچه بکش.گفتم دختر بچه؟!!این کار که تمام پوزیشن ها از یه کارکتره گفت تو فقط بگو چشم و شروع کن بهت میگم 😢😢😢😢😢 گفتم چشم و شروع کردم یه دختر بچه کشیدم وقتی تموم شد باز هم به حیرت اومدم و اشک از چشمام جاری شده بود کارکتر دختر بچه دقیقا کودکی همون خانمی بود که پوزیشن های مختلفش رو تصویرسازی کردم😍😍😍😍😍 و یه نشانه همراهش که نمیدونم از کجا اومد ولی من رو برد به سالهای کودکیم و رهایی که داشتم.نمیدونم هیچ چیزی واقعا از این پروژه نمیدونم جز اینکه دارم هدایتی انجامش میدم.تو این پروژه فهمیدم طبیعت منبع بزرگی برای یادگیری من هست چون هر چیزی که تو تجربیاتم از طراحی در طبیعت و مردم و هر چیزی که با دید تحلیلی دیدم رو کاغذ اومده همراه با یک تم از قانون این برام خیلی جالبه یه تجربه عجیب و فوق العاده لذت بخشه.بابت این دو تا فایل اخیر خیلی خیلی خیلی مچکرم چون انرژی فوق العاده ای دارن .خدا رو بابت وجودتون و خوشبختی و سعادتون در همه ابعاد سپاسگذارم و دوستون دارم💜💜💜💜🌹🌹🌹🌹