سریال زندگی در بهشت | قسمت 254

دیدگاه زیبا و تأثیرگزار صفا عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

به نام یگانه ابر قدرتمندترین فرمانروای جهانیان

سپاسگزاره خداوندم که به من فرصت دوباره دیدن این صحنه ی زیبای بهشتی رو داد تا از نکته های آموزنده ی بانوی مزرعه برخورداربشم

سلامو درود به مریم عزیزم و استاد ثروتمندم،تنوردلتون گرم و پراز احساس شادی باشه

ای جونم به این مزرعه ی همیشه در حال بهبودی که توسط دستان بینظیر خداوند توسط بانوی تمام بانوها انجام میشه

سلام خورشید خانمِ طلایی که اینقدر زیبا تلألؤهای زرین رنگتو لابه لای درختای بلندقامت تواین هوای سردِچیلیِ زمستونی تابوندی و توسط دستان خداوند این زیباییِ بخشندگیت داره به نمایش گذاشته میشه الهی شکر ای خدای وهاب

بریم ببینیم مریم جان قراره چه خریدهایی رو از فروشگاهای ثروتمند امریکا انجام بده و دوباره ودوباره زندگیِ خداگونشونو بهبود بده

تحسینتون میکنم مریم بانوی دوست داشتنی که فارغ از هرگونه وابستگی به یاره عزیزتون هرخریدی که لازمه رو خودتون انجام میدید و مثل بقیه ی خانومها حتی وابسته به حساب بانکیه کسی نیستی که بخوای بعضی خریدهارو به دوش اون بندازی

وقتی باورت این باشه که ازهمه لحاظ استقلال داشته باشی اونوقت جهان تورو به موقعیتهاوشرایطی هدایت میکنه که واقعا استقلال طلبی رو تجربه کنی،

و وقتی خودت رو وابسته به کسی ندونی خداجوری ازهمه لحاظ حمایتت میکنه که ثروتمندی،آرامش،سلامتی و ارزشمندیت رو وابسته به عامل بیرونی ندونی واگه دلت رو بسپاری به اون خدای قدرتمندی که غنیه اون وقته که با ایمانِ عملگرای تو ازهرکسی غیرازاون بی نیازت میکنه

خدایاشکرت چقدر این فروشگاه ظرفهای شادورنگینی داشت،چقدر واقعا میشه ازنوع تولیدکنندگیشون توی ظرفوظروف و لباسها فهمید که اونها به شادیو نشاط و به چیزهایی که روحیه ی اونهاروشادمیکنه اهمیت زیادی قائلند

واقعا ادم روحیه میگیره که خوشمزه ترین غذاهارو تواین ظرفها درست کنه و بخوره خدایاشکرت

خیلی لذت میبرم ازین فضاهای فروشگاهاشون که باپخش کردن یک اهنگ انرژی بخش به خریدار انرژی میده که خریدکنه،اصلا باصدای این آهنگ ادم یادش میره که نگران چیزی باشه وفقط دوست داره همراه باخریدکردنش شادی کنه ووبرقصه

چقدر تنوع ازهرنوع محصول اینجا موج میزد چقدر واقعا ایده های مختلفی تو تولیدات محصول به کاربردن و دارن ازش پولسازی میکنن

حتی محصولاتی که مربوط به کشور افریقا هست اینجاپیدامیشد،یعنی یکسری از اقلیتهای بشریت پیداشده و ازفقیرترین کشور جهان داره باایمانوتوکل محصولی تولید میکنه که در ثروتمندترین کشورجهان داره به فروش میره

این داره به من میگه اگه داری بهونه میاری که تو یک شهر کوچیک یایک کشوری هستی که اوضاع اقتصادیش روبه نابودیه،دیگه ازین کشور فقیرترهم مگه داریم؟

اگه حرکت نمیکنی بخاطر نداشتن ایمانِ عملگرایه خودته نه کشورت و نه هیچ عامل بیرونی

چقدر واقعا محصولات جالبی از نوع رسمورسومات خودشون تولیدکردن خدایاشکرت

خدایاشکرت این فروشگاه مارشال چقدرتنوع لباسی داشت،من عاشق این تنوع طلبیه آدمای تولیدکننده ی امریکاشدم که بیش از هزااارنوع محصول تولیدمیکنن،یعنی با هر نوع سلیقه و ذائقه ای خلاقیت به خرج دادن و باایده های بی نهایت ثروتسازی میکنن

مریم جان تحسینتون میکنم که انقدر توانتخاب لباس خوش سلیقه ایت و اینقدر عالی ازهمه نوع لباس انتخاب میکنید،مبارکتون باشه و به شادی همشونو کهنه کنید

من عااشق همین‌نوع زندگی شمام که برای انتخاب وسلیقه ی خودتون ارزش قائلید و من خیلی دارم ازشما یادمیگیرم که برای خریدهرچیزی خودمووابسته به سلیقه ی کسی ندونم واگه هم ازکسی نظرپرسیدم فقط بخاطر احترام باشه نه صرفا بخاطر مهم بودن نظرشون و مهم نبودن نوع انتخاب خودم

خیلی جالب بود اون قسمت ازفروشگاه یک تابلویی زده بودن برایwomen’s plus خانومای شادومثبت که لباسای گلداروشادورنگین انتخاب کنن

تحسین میکنم کشور خلاقوشاد وثروتمندامریکارو که بیشتر به فکر تولید محصولیه که مردمش شادوشنگول بشن،برعکس کشورما که تاده روز قبل از ایام محرم فضای کل مغازه ها رواز لباسای مشکی پرمیکنن،و فقط تنوع در تولید لباس مشکی به خرج میدن،و تا پایان ماه صفر آدم به دلش راه نمیده وارد مغازه ها بشه،اینقدر که فضای همه جا از رنگ مشکی پر شده

خدایاشکرت بخاطراین کشور ثروتمندو پرنعمت که اونقدر فراوونی توش موج‌میزنه که حتی حیواناتو چرندگانو پرندگان سوپر مارکت جدا دارن و بهترین و مغذی ترین غذاهای مربوط به حیوونارو تولیدمیکنن

مریم جان اخه چقدر تو فوق العاده ای که اینقدر عالی همه چیز رو تو پرادایس مدیریت میکنی و نظارت داری روی همه چیز که ببینی این فضای بهشتی چی کم داره وباانجام دادن اون کار لذت تجربه ی زندگی رو برای خودتون دوچندان میکنید

تحسینتون میکنم مریم بانوی ثروتمندم رو که اینقدر کمال همنشین بااستادثروتمندمون روی شما تأثیرگذاشته و بهترین محصولات رو از امازون سفارش میدید و همیشه باپرسیدن سوالات مفید ازخودتون یک بهبودی جدید به این کلبه ی چوبی میدید

بهبود،توهر زمینه ای شده یک عادت روزمره ی شما که واقعا میشه توهرفایل ازین سریال درک کرد که همیشه هرکجایی اززندگی جاداره برای بهبودی بیشتر

چقدر تفاوت ایجاد شد بعدازینکه پرده های ساده و شیک رو جایگزین اون پرده کردید و کلاه هارو بالای پنجره گذاشتید،و قفسه هارو به دیوار نصب کردید،خدایاشکرت

مریم جان واقعا اون رضایت و ارامش درونتون رو بعداز اجرای این کار و گرفتن نتیجه عالی،میشد احساس کرد خدایاشکرت

تحسینتون میکنم مریم جان که اینقدر همه چیز رو خوب مدیریت میکنید و حتی میزکارتون رو به بهترین شکل اُرگنایز کردید

واقعا چقدر اون عشقوعلاقتون به کارتون رو تحسین میکنم که انقدر برای وسایل مربوط به کارتون ارزش قائلید و جوری چیدمان رو انجام میدید که کارهای مربوط به شغلتون رو به بهترین شکل ممکنش باانگیزه و بانشاط انجام بدید

خیلی بینظیر عمل میکنید و خیلی عالی بازخورد اون عمل متفاوتتون رو میگیرید،و واقعا هرکسی مثل شما برای اون میزکاری که پشتش میشینه باعشقو علاقه به نوع چیدمان وسایلش هم اهمیت بده،خیلی دستودلش باز‌میشه که وظایف مربوط به شغلش رو به بهترین نحواحسن انجام بده خدایاشکرت

مریم جان شمایک بانوی به تمام عیارید که یک مدیریت عالی دربخش به بخش زندگیتون دارید،خیلی حال کردم بااین تنوعی که به فضای حمام دستشوییتون دادید،

خدای من اون فرشهای نرموسفیدی که توراهتون انداختید،اون اُتکلن های معطری که اون قسمت گذاشتید،چقدر همه چیز مرتبو سره جاشه،اینقدر این فضای بهداشتی مرتبو تمیزه که هرکی بره یادش میره برگرده

انقدر کل فضای خونه رو تواین دوسه سال اخیر بهبود دادید وتغییرات ایجادکردیدکه اگه اون صاحب خونه ی اصلیی که این زمین رو به شمافروخته بیایه نگاهی به اینجا بندازه فکرنمیکنم کلا یادش باشه یک همچین موردیو به شما فروخته باشه

انقدر که همه چیز عالیو ترتمیزومرتب سرجایه خودشه،احسنت به اون اقایی که این مزرعه ی بهشتیِ خداگونه رو به کسی فروخت که الحق شایستشه و بهترین لذت و تجربه رو داره ازش میبره خدایاشکرت

خدای من چقدر این فضای بهشتیمون رو صبح اول طلوع دوست دارم،قشنگ سرمای اونجارومیشه احساس کرد اون برفکای شبنمی که روی چوبها نشسته

اون نسیم خنک زمستانیی که به صورت آدم میخوره،و اون صدای زیبای کلاغی که لابه لای درختان میپیچه

اون ابرای زیبای پراکنده شده توآسمون بااون ماه زیبای هلالی،واون سکوت دل انگیزه جنگل آدمو وادار به سپاسگزاری ازته قلب میکنه

خدای من مگه میشه این نعمت و این برکت و این صحنه های طبیعت نصیب زندگیت بشه و شاکر احسن الخالقین نباشی چقدر بقوله شمااین شفافیت از طبیعت رو دوست دارم اصلا ادم به وجدمیاد ازینهمه زیبایی تو دل طبیعت خدایاشکرت

تحسینتون میکنم مریم عزیز که انقدر روی کارباچوب مسلط شدید و خیلی راحت با برش زدن‌و رنگ کردن یک بهبودی دوباره به جایی که لازمه میدید

چقدر حرفه ای کارمیکنید واقعا از یک نجار فوق ماهر هم ماهرانه تر کارباچوب رو انجام میدید خدایاشکرت

خدایاشکرت چقدر این صحنه رو دوست داشتم اون قسمتهایی که آفتاب روی چوب زده بود و اون صحنه هایی که هنوز سایه بود

این صحنه منویاد تفاوت مداری ادما ازمنبع نورانداخت،که بااین حال که ازلحاظ فیزیکی کنارهمن اما اون یکی با یکم طرز فکر متفاوت تر تویه قسمتی ازمدار قرارمیگیره که میتونه به راحتی از منبع نور وازنعمتهای الهی برخورداربشه،و اون قسمت ازسایه حکایت اون دسته ازادماست که همش گله وگلایه برزبونشون جاریه و میگن چرا ما ازنعمت نوروگرماوونعمت برخوردارنمیشیم

و باخودشون نمیگن شاید ماخودمون بااون طرز فکری که داریم،توی سایه و سرماموندیم و ازمدار منبع نوروگرما فاصله گرفتیم

خدای من مریم جان چقدر خوب این صحنه های پرندگان رو شکارمیکنید،اصن این نوع فیلم گرفتن شما مثه یک مستند واقعی از این زندگی شده،خیلی عالی ازهراتفاقی که جالب به نظرمیاد از حیوانات فیلم میگیرید

یعنی دوقسمت از این سریال رو به یک کارگردان،تدوینگر،فیلمبردار و یک تهیه کننده بدید ببینه،مطمئنم ازتمومه برنامه هایی که چندین ماه براش وقت میذاره تا بتونه اون رو به نمایش بگذاره ناامید میشه

همه ی قسمتهای این سریالو به کسی بگی که باهدایتهای خدا بدون هیچ برنامه ازپیش تعیین شده ای تهیه میشن،بگی که تدوینگر و کارگردانشو صدابردارشو همه وهمه توسط یک نفراز دستان بینظیر خدا داره تهیه میشه مطمئنا یک شاخ از سرش درمیاد

مریم جان بهبودی و کیفیت همه ی کارهای شما توهمه چیز زمین تاآسمون متفاوت تر شده و این بسیار تحسین برانگیزه برای شما و شاگردایی مثل من و امثال من که داره ازتک تک بهبودهای شما درس میگیره و توزندگیش عمل میکنه خیلی صحنه های زیبایی رو شکارمیکنید و ازشون فیلم میگیرید و انقدر سخاوتمندانه اونهارو به اشتراک میگذارید

خیلی عالی صفحه ی چوبی رو روی لباسشویی گذاشتید و خیلی عالی که باپیاده کردن یک ایده ی ساده روی چوب مانع افتادن وسایل میشه

خیلی لذت بردم از ارگنایزینگ داخل اشپزخونه واقعا اون نوع چیدمانتون رو خیلی دوست دارم،دقیقاجوری وسایل قابل استفاده تر رو بانظموترتیب میچینید که ادم فکرمیکنه بار اولتونه میخواید ازین اشپزخونه و ازوسایلاش استفاده کنید

خیلی عالی اون چسبهارو اطراف سینگ ظرفشو زدید و همین بهبودی هم باعث میشه چوبهای اطراف سینگ عمربیشتری بکنن

چقدر صحنه ی بیرون ازپشت پنجره دیوانه کنندست،بعداز یک بهبودی و یک اُرگنازینگ داخل خونه،بشینی و نظاره گر باران رحمت الهی ازین زاویه ی پنجره بشی چه احساس شوروشعفی به ادم دست میده خدایاشکرت

تحسینتون میکنم مریم جان که کارهای مربوط به خودت رو انقدر دقیق و منظم انجام میدید و کارهای فراتر از وظایف خودتون هم که اونقدر عالی انجام میدید که من کوچکترین ناتوانیی توهیچکاری درون شمااحساس نمیکنم

امیدوارم که همیشه پرازانگیزه وتوانایی برای حرکت باشید خیلی خیلی لذت بردم

درپنا خدای ایزد منان شادوپیروزباشید

منتظر نظرات زیبا و تأثیرگزارتان هستیم.

برای دیدن سایر قسمت‌های «سریال زندگی در بهشت»‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    266MB
    17 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

204 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «نفیسه محمدی» در این صفحه: 1
  1. -
    نفیسه محمدی گفته:
    مدت عضویت: 1653 روز

    سلام ، به مریم بانو عزیز و سلام به استاد عزیزم ..‌.

    براتون بهترین ها رو از خداوند خواستارم

    چه فایل زیبایی ، چند روزی بود فایل دانلودی نذاشته بودید و حسابی دلمون براتون تنگ شده بود ، توی تمرین ستاره قطبی دیروزم نوشتم که دوست دارم استاد یه فایل جدید بزارن روی سایت ولی دیروز نذاشتید اخرشب که میخواستم تیک بزنم دیدم انجام نشده .. اما توی دلم گفتم اگر عمر دوباره ایی برای فردا داشته باشم بازم اینو میخوام ، و وقتی امروز دیدم این خواسته تیک خورد حسابی خوشحال شدم . سپاسگذار شما عزیزان و خداوند هستم که این سایت شده غار حرا تک تک ما ادمایی که دنبال زندگی قشنگ و ارتباط با خالق و فرمانروای جهان هستیم . خدا رو شاکرم بابت این زیبایی هایی که داره تو زندگیمون رقم میخوره ، این شادی ها، این نعمت ها، این زیبایی ها ، چندین وقته که درکم خیلی فرق کرده ، دنبال زندگی اروم افتادم و جویای اون هستم و توی این مواقع رجوع میکنم به ایه سوره یونس که خداوندبه مومنان میگه تنها به فضل و رحمت خداوند شاد شوند که این بهتر از هر چیزی هست که می اندوزند . استاد به نظر من تنها کاری که ما باید برای زندگی مون انجام بدیم اینه که بدونیم خودمون کی هستیم و بعدش به واسطه خودمون که اصلمون همون خداست میتونیم خدا رو بشناسیم . همون خدایی که فرمانروا عالمیان هست ، همون بزرگی و الله ی که توی تک تک سلول هامون نفوذ داره و به این جسم ما برکت عطا کرده ….. استاد و مریم جون من خیلی توی سایت کامنت نمینویسم اما وقتی میام و مینویسم اصلا من نمینویسم و واقعا دستای منه که داره حرکت میکنه و این جملات گهر بار جاری میشه . توی قدم اول که سوره حمد رو تشریح کردید و ایه اول سوره که اولین ویژگی الله رو مهربان و بخشنده بودن خودش بیان میکنه همیشه یک تصویر و یه مثل میاد تو ذهنم که دوست دارم با شما عزیزانم به اشتراک بذارم شاید باعث بشه که درکتون مث درک من زیبا تر و پربار تر بشه . وقتی ما از واژه مهربانی صحبت میکنیم شاید یه ادم مهربون و خنده رو بیاد جلو چشممون که سرمون رو نوازشی میکنه و عشقی نثارمون میکنه . اما من میخوام هزاران دیتیل دیگه اضافه کنم که فقط از ذهن محدود من میگذره و خدا میدونه اگر این ذهن محدود نباشه تا کجاها میخواد پیش بره ….. دوستای گلم عزیزان دلم …… اگر من بخوام مهربانی رو با ذهن محدودم تا انتهاش فکر کنم … میبینم که اگر بخوایم خدای مهربان و خالق و فرمانروا رو توی قالب یه ادم مهربون بگنجونیم اینطوری میشه که …. این ادم رفیق شیش منه که لحظه ایی منو رها نمیکنه ، این ادم ثروت تمام دنیا رو داره و این ادم در قدرت جهان نقش مهمی داره ، این ادم دور و برش پره از ادمای ثروتمندی که همشون مطیع فرمان اون هستن ،و این ادم اکسیر جوانی و سلامتی رو میدونه ، و این ادم از شدت عشق زیاد به تو که مث بچه اش میمونی میخواد تمام انچه رو که داره به تو بده و از لذت تو لذت ببره ….‌. اگر هر کدوم از ماها همچین ادمی رو کنارمون داشتیم بنده مخلص او میشدیم و تمام زندگیمون رو وقفش میکردیم و دیگه از هیچ چیزی ترسی نداشتیم و اصلا دیگه هیچ موضوعی مهم نبود سعی میکردیم همه حواسمون رو جلب اون کنیم تا حواسش بهمون باشه در واقع عاشقش میشدیم چون این دیگه ته خوشبختی دنیاست که میشه یه ادم همچین تجربه ایی رو داشته باشه . …… ………..

    اما این مال ادمایی هست که فقط دنبال این دنیا و زیبایی هاش هستن … میخوام بگم من هم این دنیا رو میخوام هم اون دنیا پس این جلوه مهربانی رو پس زمینه ذهنم میکنم که این درک کوچکی از پروردگار منه و هر چی بیشتر پیش بریم این درک وسیع تر میشه و انتهایی نداره . فکر کنین یه همچین خالقی تو رو با عشق خلق میکنه و اینقدر عزت و شوکت و قدرت بهترمیده که میاد تکه ایی از وجود خودش تو بهت هدیه میده و میگه برو باهاش دنیات رو بساز برو خدایی کن ، برو با این برکت اونجا فرمانروایی کن …. برو و عشق بورز ، لذت ببر ، زیبایی ببین ، خلق کن ، و اگر اینجوری لذت ببری و عشق کنی جایزه ات اینه که بعد این دنیا یه زندگی هزاران بار رویایی تر برات اینور اماده هست که با توصیفاتش هوش از سر ادم میره ….. اخه اینقدر باحال دیده بودین ، اینقدر باحال بهش نگاه کرده بودیم ….

    چه مالک ، چه قدرت ، چه حکومت و چه فرمانروایی به مهربانی تو …. به قول یکی از دوستان سایت که میگفت مگه چی توی تو نیست که در خانه دیگری دنبالش بگردم . الیس الله بکاف عبده … ایا خدا برای بنده اش کافی نیست به قول استادم of course که هست ….. چه ما میخوایم که توی تو نباشه در صورتی که هر چی توی ذهن ما هست از تو هست از وجود تو هست ….. خدایا شکرت

    توی همین وادی ها بودم و سرچ در اگاهی های ناب که نمیدونم چی شد خواب بودم ، رویا بود ،یا بقول استاد این پرده از جلوی چشمام گذشت ….

    اما چه پرده ایییی دوست داشتم میشد براتون ویس میدادم و میگفتم و اشک میریختم و حس خوبمو از صدام میشندین که هر وقت برای خودم تعریف میکنم بغض امانم نمیده و اشک میریزم مث ابر بهار ….

    توی ذهنم داشتم سرچ میکردم که تصویری از زندگی در بهشت رو ببینم که منو ترغیب کنه برای دیدن زیبایی ها …. میدونم این کامنت طولانی شده و میشه ولی اینقدر زیبایی هاش بی حد و حصره که میخوام واسه خودمم دوباره تداعی بشه و درونم اکنده از مهر و عشق بشه ، پس مینویسم تا شما هم بدونین چی به من گذشت ….

    قبلش اینو بگم که من تصویری از بهشت توی قران و توی کتاب در اغوش نور خونده بودم اما این کجا و ان کجا ………

    نمیدونم چطور شروع کنم اما اهسته و پیوسته مینویسم تا چیزی جا نمونه ….

    چشمامو بستم و دیدم چقدر احساس سبکی دارم و هیچ حسی ، هیچ وزنی ….. رها رها در توده ای از نور …. همه چی نور بود ، نه نوری که اذیتت کنه ، نوری که با وجودت عجین شده بود ، توی خلا … پاهامو احساس کردم که روی چیزی قرار گرفت نگاه کردم دیدم توی یه باغ بسیار پهناور هستم سر سبزی این باغ بی نهایت بود ، یه عطر و فضا، نوا، برق و درخشش خاصی بود انگار همه چی برق میزد … همه چی از خودش نور داشت همه چی نوا داشت یه موسیقی و طنین زیبایی در همه فضا پخش بود … دیدم یه جوی اب جلومه که از چشمه ایی سرازیر شده …. چه ابی ،اینقدر میدرخشید که مث اینه خودمو به چشمه رسوندم تا از اون اب بخورم دستمو زیر اب بردم چنان سرمایی نابی تمام وجودمو گرفت و دستام که توی اب برق میزد و انگار دستامو توی حوضی از جواهر برده بودم جرعه ایی اب خوردم و تمام وجودم جان تازه ایی گرفت تمام جانم پر از سلامتی و برکت شد و انگار به پرواز دراومدم … روی چمن ها که راه میرفتم انگار با هر قدمم کلی درخشش به هوا افزوده میشد مث کرمای شب تاب که وقتی از روی چمن بلند میشن و همه فضا درخشنده میشه دقیقا همونجوری بود فضا مث اکلیل میدرخشید با هر قدم من .. دیدم یه ابشار جلومه که به سمتش رفتم و و دیدم یه فضای بزرگ مث یه استخر بینهایت وجود داره که اب ابشار داخل اون میریزه و این فضا اینقدر درخشنده و نورانی بود که توصیفی براش ندارم ، پامو توی اب گذاشتم …. اینقدر شفاف بود که تا انتهای این استخر دیده میشد و تهش پر از جواهرات و زیبایی هایی بود که منو ترغیب کرد که برم و ببینم ، توی اب پر از ماهی هایی بودن که مث الماس میدرخشیدن …. وارد استخر شدم و اینقدر سبک و زیبا بود که داشتم فقط به این طرف و اونطرف میرفتم و سبک سبک بودم با ماهی ها شنا میکردم …. یه ماهی به سمت من اومد اینقدر براق زیبا بود که حذی نداشت چند لحظه ایی بهش نگاه کردم و اونم با لبخندی بهم نگاه میکرد و اومد جلو بوسه ایی به گونم گذاشت و خندید و رفت کلی ذوق زده شدم و با انتهای اب رفتم دیدم پر از مروارید و جواهره … دستمو به سمت یکی از اونا بردم و توی دستم گرفتم و دوست داشتم گردنبندی داشته باشم همین ذهنیت که گذشت از سرم دیدم یهم دسته ایی از مرواریدها بلند شدن و با هم و کنار هم قرار گرفتند و دور گردنم حلقه شدن …. و توی سینه ام نشستن وااااای وقدر زیبا بود من فقط از ذهنم گذشت و این اتفاق افتاد … .از خوشحالی کلی توی اب با طنین صدای ابشار با ماهی ها رقصیدیم و خوشحالی کردم … از اب بیرون اومدم و احساس سبکی داشتم و پیراهن بسیار زیبایی تنم بود که انگار توی اب خیس نشده بود و سبک سبک توی تنم میرقصید موهای طلایی زیبا با نور خورشید نوازش میشد و تمام وجودم اکنده از سرحالی و نشاط بود . درختی دیدم که زیرش تختی بود روی تخت نشستم و دلم خواست از میوه درخت بخورم شاخه به سمت من کشیده شد و میوه اش رو توی دستانم گذاشت،،،،، مزه اش فقط بهشت بود ….. ، سرم رو برگردوندم و دیدم یه عمارت زیبای سفید پشت سرم هست که با شاخه ها و بوته های گل تزیین شده بود و ……… بعدش اومدم و روی چمن ها دراز کشیدم و به عمق اسمون بی نظیر خیره شدم و لذت میبردم از دمای هوا نور زیبای خورشید و سرسبزی و مطبوعی هوا که زبان قدرت نداره حسشو بگه …. همینطور که خوابیدم بودم احساسم خواست که یه یار زیبا رو کنار خودم داشته باشم که این عشق رو بهش بدم و ارامش بیشتری بخوام که دیدم از پشت سرم یه اقای قد بلند و بسیار زیبا خنده کنان به سمتم اومد و دستامو گرفت و توی چشام نگاه میکرد ، من اونجا نفهمیدم چی شد اما صحبت نمیکردیم این عشق فقط ساتع میشد و در اغوش هم قرار داشتیم …. و مهر و محبت و فقط دریافت میکردیم روی سبزه ها دراز کشیدیم و داشتیم از این هوای مطبوع لذت میبردیم که و موهای طلایی منو نوازش میکرد و من چشمامو بسته بودم و این عشقو دریافت میکردم و صدای طنین موسیقی عشقمون رو دوچندان کرده بود ، توی همین فضا بودم که دلم خواست که یه کودک زیبا داشته باشم تا باهاش بازی کنیم و لذتمون بیشتر بشه ….. دیدم دریچه از نور باز شد و یه دختر کوچولوی مو طلایی به سمت ما اومد و توی اغوش من نشست …… عین فرشته ها بود روی سپید ، مو طلایی ، چشمان ابی ، با چند شکوفه که لای موهای حلقه حلقه اش بود و لباس زیبای سفیدی که یه فرشته ازش ساخته بود ، منو بغل کرد و یه بوسه شیرینی روی گونم گذاشت منم توی اغوش گرفتمش و بعد دیدم همسرم هم جفتمون رو توی اغوش گرفته و این عشق بی نهایت شد و هممون سرشار از زیبایی و حس و نشاط شدیم …. عشقمون اصلا نهایتی نداشت …. دختر بچه بلند شد و شروع کرد بازی کردن توی اب میرفت .. شادی میکرد با گلها بازی میکرد با پرنده ها بازی میکرد و میخندید و لذت میبرد و من در اغوش عشقم به کودک نگاه میکردم و میخندیدم و لذت میبردم و سپاسگذار خداوندی بودم که گفت والله لا یخلف المیعاد ……

    خدا بهم خندید و عشقش رو نثارم کرد

    این تجربه منو واداشت به جای اینکه دنبال اینو اون باشم من فقط بنده و عبد خوبی باشم چون حاضرم تمام زندگیمو فدای یه لحظه از اون اگاهی کنم …. اون اگاهی چیزی بود که هر لحظه بهش فکر میکنم اشک تمام چشمامو پر میکنه و منو وادار میکنه که فقط بشینم و بهش فکر کنم که ما با کی طرف هستیم. با این حد از مهربانی ……

    حالا باید بشینیم ببینیم که مهربانی چقدر تو دیدگاه ما نقشش عوض شده چقدر میتونه بی انتها باشه .. چقدر میتونه تو رو بنده خالص و عبد سراپا گوش کنه… چقدر دلت رو اروم میکنه …. چقدر زیبایی های زندگیتو بیشتر کنه. این حرفا حد و نهایتی نداره تا اخر عمرم بشینم بنویسم تمونی نداره چون همین لحظه ها خودش نهایت نداره چه برسه این همه شوکت و زیبایی خالق که زبانمون قاصره از گفتنش ……

    چقدر عالی بود امروز که دوباره با نوشتن این زیبایی و این آگاهی حس و حالم فرق کرد و بزرگی پروردگارم رو یاداوری کرد ….. همش لذت لذت لذت بود

    براتون بهترین ها رو میخوام و زیباترین ها زندگیتون و عشقتون سرشار از برکت الهی . در پناه حق ،❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: