سریال زندگی در بهشت | قسمت 255 - صفحه 11

135 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زهرا جوهری گفته:
    مدت عضویت: 1900 روز

    به نام خداوند بخشنده ومهربان

    سلام به اساتید عزیزم ودوستان خوبم

    زندگی در بهشت قسمت 255

    چه شب بارانی زیبایی

    چه صبح قشنگ و هوای تمیز وسرشار از اکسیژن با ویو زیبا

    سپاس از آهنگ زیبایی که احساس خوبی با دیدن این طبیعت زیبا میده

    اردک‌ها هم باعشق غذاشون رو میخورن ولذت می‌برند وسپاسگزار هستند

    چقدر خوب استاد شایسته عزیز اول حل مسئله ظرف داکها رو با دقت وتمرکز انجام دادین وبا ما به اشتراک گذاشتین وبعد با خیال راحت تمرکزی ،،استاد رو،، با اختیاراتی که به شما ودوستان فنی سایت وخانم فرهادی داده،،وراهکاری های که برای حل مسئله میدن،،چقدر سپاسگزارانه تحسین کردین،،واین وضوح توضیحات شما جای شکر گزاری داره که من به خودم یادآوری کنم که وقتی متمرکز روزانه تایم بیشتری روی خودم وتغییر شخصیتم بذارم براحتی راه حلهای ساده تر به ذهنم میرسه وکارهای راحت تر انجام میشه

    تحسینتون میکنم که برای راحتی جابجایی وسایل از ماشین ایده تخته چوب رو اجرا کردین وبراحتی کیسه ها سر می‌خوردند وشما از راحتی انجام کار واحترام وارزشمندی که برای خودتون قائل شدین ،لذت بردین

    همچنین ایده اون کوسن وراحتی که روی صندلی چوبی در گارگاه قرار دادین که با آرامش بیشتر وذهن آرام‌تر کارتون به خوبی انجام بشه

    چقدر اصولی ودرست کار انجام شد ما هم لذت بردیم

    چه نظم خوبی ،حتی در جایگاه مرغها برای ظرف غذاشون وراحتی انجام کار قرار دادین وذهنتون رو آروم کردین ،بدنبال درخواست از همسایه برای رسیدگی به این مرغ وخروس وداکها، ،تا شما هم با آرامش برین وانرژی وتمرکزتون روی این مسئله نباشه

    کاملا مشهوده که برای انجام هر کاری با برنامه ریزی ونظم درست ،تمرکزی همون کار رو انجام میدین واین کمک کرده که سرعت پیشرفت حل مسئله ورشد شما در این زمینه تصاعدی جلو بره

    نوش جونتون صبحانه خوشمزه وخوش رنگ ولعاب وسالم

    سلامت وسربلند وبرقرار باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    زکیه لرستانی گفته:
    مدت عضویت: 1725 روز

    بنام خدای مهربان

    سلام ب استاد شایسته ی عزیزم

    خیییلی خییلی تحسینتون کردم ک اینقدر شخصیت قوی ث مستقلی دارین.

    اونجا ک رفتین یکی یکی ابزار و برداشتین خییلی سپوراییز شدم ک میخوایید خودتون مسئله حل کنید و قبلش با استاد مشورت کردین

    و استاد با دادن چند ایده دست شما رو باز گذاشتن برای تصمیم آخر

    چقددد خوشم اومد ازاین کار استاد دمش گرم واقعا

    و خییلی عالی با توکل ب خدا شروع کردین

    و مرحله ب مرحله خداوند هدایت کرد شمارو

    و درآخر کار ب نحو احسنت انجام شد

    چقد حس خوبی داره آخر سر موقعی ک همه ی کارها رو انجام میدی وهی خودت و تحسین میکنی

    لذت میبری

    من تجربه اشو داشتم تو خونه روستامون

    وقتی مادر نبوده

    و مسئله هایی حل کردم وکلی ذوق کردم بخاطرش

    خیییلی عالی شد ایده اتون و جقد حرفه ای شیرآب و وصل کردین با عنبر قفلی خوشمان آمد تا حالا ازش استفاده نکردم

    پای دست دامادمون دیدم خیلی ابزار باحالیه

    خدایا شکرت

    چقد خوبه راحت درخواست کردین از همسایه تون ک بیاد غذا بده ب حیوونای بهشت مون

    و غذا هم آماده کرده بودین از قبل

    خییلی دوسدارم روانشناسی ثروت 1 و2 و3 رو داشته باشم

    قبلا حتی فکرشم نمیکردم

    الان دارم بهش فکر میکنم و درخواست میدم

    این نشون میده ی چیزای درمن و باورهام تغییر کرده

    خییلی این مسیر و دوست دارم خدایا مرسی ک هدایتم کردی تا اینجا

    ازاین ب بعدم هدایتم کن

    عاشقتمممم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    پروانه صنعت گفته:
    مدت عضویت: 2301 روز

    به نام حضرت دوست که هر چه دارم از اوست

    لا اله الا الله هر چه هست در ید قدرت توست و همه چیز و همه کس توهستی .

    سلام دوباره به استاد جان خانم زیبای شایسته که الحق شایسته برازنده تون هست و دوستان جان

    از نادرترین روزهای زندگیم هست که دومین باری هست که در یک روز دوبارکامنت می نویسم اونم برای اینکه متعهد شدم برای دیدن آگاهانه زیبایی های زندگیم و دیدن ونوشتن زیبایی های جهانم به صورت آگاهانه از سریال های بهشت و دور امریکا شروع کنم تا ذهنم یاد بگیره زیبایی های جهانش رو ببینه تحسین کنه قربون صدقش بره بنویسه و بگه به خودش اونممم هر لحظه که یادش افتاد.

    الهی به امید تو، تو بنویس .

    اولین چیزی که خیلی به چشمم اومد دست به آچار شدن خانم شایسته بود انقدر حال کردم افرین گفتم ودمت گرمممممممم مری خانم

    1.تحسین میکنم خانم شایسته رو برای درست کردن یه ابخوری عالی برای داک ها

    نگفتن این کار مردونه است هر کاری که از دستشون بر میاد انجام میدن و این طوری هم عزت نفس خودشون را بالا میبرن و توکل میکنن به خدای درونشون و چقدر هم زیبا کارهاشون انجام میشه .امروز تصمیم گرفتم قفل کمد که چندین هفته هست که خریدم و همسرم وصل نکرده خودم وصل کنممم .هوراا

    2-تحسین میکنم این انبار بزرگ تمیز و پر از لوازام برقی نمیدونم چرا با وجود اینکه اصلا ادم فنی نیستم ولی دیدن این جور وسایل من و سر ذوق میاره .انگار انبار شما مغازه ابزار فروشی هست .خیلی دوستشون داشتممم.

    3-نکته طلایی که خانم شایسته گفتند در مورد اگاهی های ثروت 2 و اینکه استاد هم مسولییت و هم اختیارات میدن به همکارانشون .و عجب نکته به جایی ،آفرین به این ریزبینی که هم ارزش خود استاد رو بالا میبره به عنوان کارفرما و هم ارزشی که به هم کاراشون میدن.و همین یک نکته چقدر باعث رشد کارمندان میشه عزت نفس شون بالا میره که میشه، اونها هم می توانند .من خودم جای کار میکردم که تقریبا مدیر بالاتر از من به ما جسارت میداد که خودمون باشیم وخیلی از تصمیمات رو خودمون بگیریم و دقیقا یادم میاد که چقدر احساس قدرت میکردم .و حتا الان هم که من ده سالی هست که کار نمیکنم ثمره اون هنوز باهم هست.ممنونممم از مدیر سابق

    4-عاشق هوای سرد زمستونم و دیدن زیبایی های پرادیس ادم سر ذوق میاره .صحنه اول اون بارون شدید و اون تاریکی محض

    این هوای ابری با اسمان ابری و تمیزززز به به عاشق این باغ بزرگم که خودش یه پا استیت پارکه

    الهی شکر برای دیدن این باغ زیبا و پربرکت و داشتن افرادی تو زندگیم که میبینم این باغ و دارن و لذت میبرن از وجودش

    6-تحسین میکنم مریم جان برای اینکه تنها تو این ملک بزرگ میمونن و توکل میکنن به خدای خودشون

    7_تحسین میکنم این رابطه زیبا و آزاد مریم جان و استاد رو .هرکس از تنهایی با خودش لذت میبره ،از باهم بودن لذت میبرن . هرکس سر کار خودشه . افرین واقعاااا اگر بدونید چه لذتی میبرم وقتی میبینمتون .

    8-تحسین میکنم این آزادی مالی رو که استاد انقدر توانایی مالی داره که بتونه یه خونه یا اروی یا تراک یا حتا ماه ها در بهترین هتل بمونه و اصلا از لحاظ مالی مشکلی نباشه.

    9-تحسین میکنم شجاعت مریم جان رو برای سفارشی که داده بودند .(باورتون نمیشه یه آن خودم جای مریم جان گذاشتم دیدم من اگه تو پردایس تنها بودم می ترسیدم چیزی سفارش بدم و دو تا آقا بیان اونجا و من هم تنها باشم .)خدا رو شکر دیدم این فکر محدود کننده و ترسم را . شکر که انقدر با ایمانی و شجاع که همه دستانی از خدا هستند برای شما .

    9-شکر خدا برای دیدن این اردک های زیبا که دسته ای با هم حرکت میکنن

    10-به به واقعااااااا این ملک چقدر زیباست شکر برای این همه زیبابی این درختای لخت و عور این اسمان پهناور این خشکی زمین این وسعت زمین شکررررررر

    11-تحسین میکنم مریم جان که از همسایه کمک خواستن .افریننننننننن

    12-تحسین میکنم مریم جان رو هم برای عشقی که به استاد دارن هم برای اینکه ایشون رو استاد خودشون می دونن و این طوری تحسین میکنن این مرد رو . این مرد بی نظیر دریاد دادن اصل .این مرد بی نظیره در عمل به اصل…..

    13-تحسین می کنم این حل کردن مسایل رو جالبه احساس میکنم کمتر می ترسم از حل کردن مسایل انگار دیگه دلم نمی خوهد فرار کنم از مسائلم از مشکلاتم .انگار شبیه یه بازی شده برام بیا جلو بیا با هم حلش کنیم ،نترسیم . بیا اینجا فقط بازیه .هرکس با خدای درونش بازی کنه اون برنده است .

    اینجا این بهشت داره بهم یاد میده مسائلت رو حل کن فرار نکن .الهی شکرت

    14-تحسین میکنم برای این غذای خوشمزه .این سبک از رژیم غذایی که واقعاا عالی هست این ظروف زیبا .این ظرف های گریل .شکررر شکر شکر نعمتهای بی پایان خدا که انقدر توی زندگی تک تکمون هست اما نمی بینیم

    خدا جونم ما انسانیم و فراموشکار و جاهل تو جای ما شکر خودتو کن

    الهی شکرتتتتتت عاشقتتم خدای زیبا و قدرتمند من

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    سمانه جاویدی گفته:
    مدت عضویت: 610 روز

    سلام و روز بخیر خدمت استاد و مریم جان بی نظیر از اونجایی که من هردلیلی که مریم جان باشن به سرعت میبینم امروز هک این فایل رو دیدم و لذت بردم و از اونجا که به تازگی دوره عزت نفس رو خریدم چقدر ملموس حس کردم اون عزت نفس بالای مریم جان رو .تا عزت نفس نباشه آدم به ابن راحتی اقدام نمیکنه من از روزی که دیدم مریم جان تنها توی پرادایس می‌مونن منم تنها میرم کارگاه که قبلا تحت هیچ شرایطی تنها نمی‌رفتم میترسیدم ولی الان به راحتی میرم چه شب باشه چه روز و راحت کارامو میکنم و هی عزت نفسم بهتر میشه

    به امید روزای عالی تر از امروز در پناه خدای مهربان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    مریم روزبهانی گفته:
    مدت عضویت: 434 روز

    سلام خانم شایسته عزیز چقدر احساس خوبی در این چند فایل اخیر بود در سریال زندگی در بهشت

    اینقدر دوست داشتنی بود که دوست نداشتم هر قسمت زود تموم بشه

    به شما افتخار میکنم اینقدر زنی با اعتماد بنفس و قوی هستید و مستقل با نگاهی زیبا و حال خوب

    سپاس گذارم از فایل هایی که آماده میکنید و یکسری نکات رو جوری بهمون میگید که درک بیشتری از قوانین داشته باشید.

    خیلی این سریال زندگی در بهشتو دوست دارم و شما و استادمون و بچه های سایتو.

    خدایا شکرت برای همه چیز‌…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    مهسا سالاروند گفته:
    مدت عضویت: 1038 روز

    بنام خدا

    سلااااااام و سلااااااام

    این فایل کلی چیزای قشنگ داشت و چیزایی که یادبگیرم

    اول اینکع پرودایس واقعاااااا زیباست و من عاشق این طبیعت و زندگی روستایی اینجا هستم،زندگی کردن تو دل طبیعت یه انرژی خاص و تمرکز کردن روی کاراها

    رابطه عاشقانه و فوق العاده استاد و مریم جون که تا وقتی کنار هم هستن با عشق لذت میبرن وقتی ام هرکسی دنبال تمرکز روی کارهاشه بدون وابستگی به کاراشون میرسن بدون اینکع همو بع بند بکشن،،،،،

    خدایاشکرت برای این رابطع عاشقانه

    تحسینت میکنم مریم جون که همه کاری رو انجام میدی و تجربه میکنی بدون اینکه بگی کار من نیس یا اینکه بلد نیستم

    تحسین میکنم این کارگاه بزرگو که این همههههه ابزار و امکانات داره،بهترین وسایل از برند میلواکی……

    خدایاشکرت

    مرغا و داگ ها واقعاااااا فضای این پرودایس زیبا تر و قشنگ تر کردن

    به به چه هوای ،عاشق این سردی هوام

    لباسای مریم جون خیلیییی خوشگلن و رنگشون عالی ،خیلی بهت میاد عزیزم…..

    عالیییی درست کردی این ظرف آبو ،خیلی تمیز و حرفه ای با تمام جزئیات ،،،،،

    همیشه نکات مثبت همو میگید و این خیلی خوبهههه،همین باعث میشه نکات مثبت اخلاقی بیشتری ببینید…..

    استاد معرکس

    کسی که قبل از آموزش هرچیزی اول خودش عمل میکنه

    کسی کع عمل کننده هست نه اینکه فقط حرف باشه

    استاد تو گفتن اصل همیشه بیسته ،اتقدر قشنگ توضیح میده که جای مقاومت برای ذهن نمیزاره……

    خدایاشکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    مریم مهدوی فر گفته:
    مدت عضویت: 900 روز

    الهی شخصی نصیبت شود

    که خدا در دل او باشد

    و تو درآن دل خدا را پیداکنی !

    یارخوب تمامِ ماجراست

    سلام به استادعزیزم ومریم جانم

    وهمه دوستانم درادامه این مسیر زیبا و بهشتی

    خداروشاکروسپاسگزارم بابت روزهایی که اعجاب انگیز می گذرند و تو فقط نظاره گر قدرتی هستی که به زیبایی زمین را می چرخاند بدون اینکه ذره ای آب در دلت تکان بخورد چون به اندازه کافی آموخته ای قدرت ایمان را ،توکل را فقط کافیست آرام باشی ،حال دلت خوب باشد بدانی جایی که هستی خود انتخاب کرده ای ،داری فُرم زیبایی به خودمی گیری ،آموخته ای طبیعت کار خودش را به صورت کاملا طبیعی انجام می دهد و تو باید آگاهی را تمرین کنی ،آنچه‌ به ما آموخته شد آن چیزی نبوده که موجب رشد وپیشرفت مان شود و بر ضدّخود، ناآگاهانه در زندگی پیاده کردیم ….

    اما امروز در مسیری قرار گرفته ایم که لبریز از درس و آگاهی های ناب و بی نظیر است و از سرچشمه توحید می جوشد ،توحیدی که باعث دگرگونی عظیمی در وجودمان شده که هرروز با خدا باشیم ،جوری که امروز هستیم را بپذیریم و بعد به سمت جای بهتری حرکت کنیم ، چون خداوند به تو ایده ها و الهامات را واضح و آشکارا می گوید ،هدایت می شوی و این زیباییِ این مسیر است .

    وقتی درونت آرامش داری و با خود وخداوند در صلح هستی طبیعت در مقابلت کُرنش می کند ،وقتی یادمی گیری با تمرین، تمرین ،تمرین کردن تا ذهنت می خواهد به سمتی برود که به نفع تو نیست اون رو می تونی برش گردونی با سکوت درون و مدیتیشن ساده و تمرکز روی روند بهبودیت و آنچه تا به الان حاصلش بوده و کم کم ذهنت هم در اختیارت قرار می گیرد ،

    در این مسیر حتی وقت سرخاروندن هم نداری یعنی بیکار نمی شوی که به چیز بیخود و بدردنخورفکر کنی ،تا بیکار می شوی میخوابی آن هم با آرامش

    ای جانم مریم ،خوبی خوشی گلم مثل خودم همیشه فعال و پرکار و پرانرژی

    اول فایل صدای رعد و برق و باران پرخیروبرکت و دوربین زیبایتان هاله ای که به واسطه آن ایجاد شده بود دور ماه رو با فاصله گرفت نتان به زیبایی محو کرد و ماه نمایان شد ، بی نظیر بود عزیزجان

    از وقتی با شما آشنا شدم چقدر همه چیز مسیر درستش را ادامه می دهد ،واقعا این جمله استاد احساس خوب مساوی اتفاق خوب ،در هر کاری خودش را نشان می دهد.

    سرخود کاری را انجام ندادن و یاد گرفتم مشورت کنم با مصطفی در خیلی از موارد و چقدر کارها راحتر شدند و بعد می بینی چقدر آموخته ای آن هم درست و اصولی

    آموخته ام قبل از انجام هرکاری از خداوند هدایت طلب کنم و چقدر ایده برای راحت انجام دادن کارهایم به من عطا می کند و اون کار به دل و جونم مزه می دهد .

    خداروشکر می کنم مصطفی یک انسان فنی هست و چقدر با نظم و دقت کارهایش را انجام می دهد و من هم کنارش چقدر دارم یاد می گیرم آن هم به خاطر حال عالی و احساس عالی که داریم و از استاد و مریم جان به درستی آموختیم و

    با عشق ،شوخی و خنده هرکاری رو جنبه فان نگاه کرده و سخت نمی گیریم ،جایی که حسش رو داریم انجام می دهیم ولی وقتی احساس کنیم دیگر خسته می شویم ادامه نمی دهیم و بعد از استراحت دوباره شروع کار با عشق و لذّت.

    مریم جان خدا خیرت بدهد عزیزم برای داک ها آبخوری درست کردی ای جانم ،داک ها هم که این شلوغ بازیشون برا آب خوردن من رو یاد نذری گرفتن مردم در ماه محرم انداخت خخخخخخخ

    واقعا تمرکز روی کار خیلی مهم است که اون کار رو به نحو احسن انجام دهیم ولی حال دلت که عالیست، عشق داری و ایده و خلاقیت هم فوران می کند و لذّت می بری از کارو بازده عالی آن.

    مسئولیت پذیری هم خیلی مهم است ،سعی می کنم ، مسئولیت کاری روکه دارم انجام میدم بپذیرم و بهانه و توجیح نیارم ،مثلا آشپزی می کنم با عشق باشد و با حضور صمیمانه خداوند که هم خودم از صفر تا صد آماده کردنش رو لذّت ببرم و پرانرژی بپزم و هم بعد با مصطفی جان با لذّت نوش جان کنیم که انصافا همیشه تعریف و تمجید می کند و دستانِ زیبایم را می بوسد و من می دانم که همه اش لطف خداوند است .

    وقتی همه جوره حواست به مسیر بهبودیت هست و تمرکز داری روی هر رفتار،گفتار و عملی که می خواهی انجام دهی و از خداوند کمک و یاری می خواهی که خدایا امروز سربلند باشم در درگاهت و خودت به مسیر راست هدایتم کن ،سعادت و خوشبختی سهم طبیعی توست …….

    در پناه خداوندمهربانم هرنفس شاد، سلامت و عالی باشید وبدرخشید، عاشقتونم

    خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت

    متشکرم متشکرم متشکرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  8. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 691 روز

    به نام ربّ

    سلام با بی نهایت عشق برای شما

    امروز 474 امین روز عضویت من در این سایت پر از آگاهی هست

    طیبه مزرعه لی گفته:

    07 آذر 1403 در 02:02 – لینک دیدگاه

    مدت عضویت: 474 روز

    چقدر همه چیز رنده در این تاریخ

    نوشتم تا رد پام بمونه و روزی که در چنین مکانی نشستم و لذت بردم از دیدن فایل های جدید استاد و در حال نقاشی کشیدن بودم با عزیز دلم صحبت کنم ، به یاد بیارم که روزی من در فایل زندگی در بهشت در قسمت 255 رد پامو به جا گذاشتم

    و خدا رو بی نهایت سپاسگزارم

    چی دارم میبینم من خدای من

    الان میخواستم بخوابم یه حسی بهم میگفت و خیلی شدید حس میکردم نیاز به یه نشونه دارم

    و از خدا خواستم که کمکم کنه و ازش خواستم نشونه بده بهم که من چه کاری بکنم

    حتی من نمیدونستم که چیکار کنم چه درخواستی داشته باشم از خدا ،گفتم خدا هرچی تو بگی چی برای من خوبه که باید ببینم

    همین که نشانه ام رو انتخاب کردم یه لحظه از دلم رد شد الان زندگی در بهشت میاد و همون شد

    وای خدای من

    از وقتی دوره 12 قدم رو شروع کردم انگار هرچی از دلم رد میشه سریع رخ میده

    وقتی باز کردم فایل رو دیدم شبه و بارون بارید

    اتفاقا همین الان تو تهران بارون میباره و هوا ابریه

    و الان نصف شبه

    خدای من شکرت

    وقتی داشتم فایل رو میدیدم با دیدن اردکا انقدر لذت میبردم و آشنا بودن و میگفتم خدای من ، من این صحنه رو جایی دیدم ولی کجا ؟؟؟؟

    و قشنگ داشتم حس میکردم که من دیدم این صحنه رو

    در صورتی که من قبلا فکر نکنم این قسمت رو دیده باشم یا در چنین مکانی باشم

    اولین بار بود که اون مکان بزرگ رو در پردایس میدیدم

    که کارگاه رو در پردایس ساختن

    چون سریال زندگی در بهشت رو کامل ندیدم و خدا بارها تو این یک ماه بهم گفت که طیبه هم سریال زندگی در بهشت رو ببین از اول و هم سفر به دور امریکا رو ببین

    برای رفتن به مدار های بالاتر کمکت میکنه

    وقتی دیدم مریم جان رفت تو اون مکان که مثل کارگاه بود با خودم گفتم چقدر اینجا آشنایت برای من

    و دوباره انگار قبلا همچنین جایی بودم

    وقتی قفسه هارو دیدم و دیدم نشست و صحبت کنه

    به یکباره آرزو و خواسته خودم اومد جلو چشمم

    وای خدای من ، من وقتی تجسم میکردم خونه مو یه همچین جایی رو تصور میکردم که دارم نقاشی میکشم و پر از وسیله بوم و نقاشیه که من تو خونه خودم که همینجور بزرگه و کارگاه داره میرم و نقتشی میکشم ، دارم کار میکنم

    و لذت میبرم

    خدایا تو چقدر دقیقی

    داره به من نشونه هارو میده که ببین طیبه

    خیالت راحت باشه تو این هفته جمعه رفتی برای فروش گل سر و درصدت رو ار مادرت گرفتی ، با خیال راحت رهاش کن و دیگه تمرکز 100 در 100 بذار روی نقاشی تا به زودی به این مکان در خونه خودت قدم برداری

    خدایا شکرت

    چه حرف قشنگی زد

    تو خودت تو اینجایی که هستی بهتر میتونی تصمیم بگیری

    و من الان تو این جایی که هستم تصمیم نهاییم رو گرفتم و از شنبه تمرکزم رو فقط و فقط روی نقاشی میذارم و طراحی میکنم

    و مهارتم رو افزایش میدم

    خدای من بی نهایت ازت سپاسگزارم

    و تعهد میدم سعی کنم که سریال زندگی در بهشت و سفر به دور امریکا رو از اول ببینم

    خدای من بی نهایت سپاسگزارم

    مریم جانم عزیزدلم واقعا که شایسته همه نعمت های خدا هستی و به این همه بلد بودن ها در همه جنبه ها افتخار میکنم که دارم از شما یاد میگیرم

    سپاس بیکران

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      مریم جُلقازی گفته:
      مدت عضویت: 909 روز

      سلام طیبه عزیز

      امیدوارم خوب و سلامت باشی

      چقدر قشنگ

      من امروز همینطوری دلم میخواست با صبحانه ام یه فایل ببینم و دلم هوای زندگی در بهشت رو کرد و زدم روی این فایل، با اینکه این فایل رو قبلا تا یجاییش رو دیده بودم اما انگار یادم نبود و همینطوری که پیش رفت و مریم جان شایسته وارد کارگاهشون شد گفتم من دلم میخواد یه همچین جایی رو داشته باشم برای کار کردن خودم، دلم میخواست دقیقا همچین کارگاهی رو نزدیک خونمون داشته باشم که بتونم خودم بوم نقاشی هامو درست کنم وسیله هام اینجا باشه و هروقت دلم خواست از خونه ام بیام بیرون و بیام تو کارگاهم و شروع کنم به خلق کردن، بعد دیگه ویدیورو قطع کردم و رفتم دنبال کارهای دیگه ام برگشتم که بیام از این صفحه بیرون و برم یه سایت دیگه ای و دیدم صفحه گوشیم روی کامنت شماست، من اصلا نیومده بودم که کامنت بخونم اما همین که اومدم از این صفحه بیام بیرون چشمم به کلمه نقاشی افتاد که شما تو کامنتتون نوشته بودید و دلم خواست کامنتتون رو بخونم و دیدم خدای من همین که به دل من اومد به دل شما هم اومده بود و از کامنتتون هم نشانه ی بسیار خوبی برای خودم گرفتم، قربون این خدا برم که همه جوره داره نشونه هاش رو میده، ممنونم که این کامنت رو نوشتی، امیدوارم که این آرزویی که در دلت اومده در بهترین زمان و بهترین مکان و با بهتربن حالت خودش برات اتفاق بیوفته و تو یاد این نوشته ات بیوفتی و اشک شوق بریزی که خلق کردیش، مثل تابلوهات که خلق می‌کنی این اتفاق رو هم خلق کردی و تو این مسیر زیبای نقاشی هر روز شادمانه و شاکر قدم برداری و کیف کنی.

      بهترین ها در مسیر زندگیت باشه الهی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        طیبه گفته:
        مدت عضویت: 691 روز

        به نام ربّ

        سلام مریم جان

        دوست آگاه نقاشم

        وقتی پیامتونو خوندم گریم گرفت

        بارها شده برای منم همینجوری رخ داده و دیدم روی کامنت یا روی یه فایل یا روی یه پروفایل دوستی رفته و باز کردم و جواب سوالمو گرفتم از خدا

        وای چقدر خوشحالم که از وقتی درمورد نقاشیام مینویسم چند نفری تو سایت باهاشون صحبت کردم که نقاشی کار میکنن

        آره دقیقا

        من قبل اینکه این فایل رو ببینم بارها دقیقا این مکان رو تجسم میکردم با جزئیاتش

        و وقتی این فایل رو دیدم خیلی برام آشنا بود

        با اینکه اولین باری بود که این فایل رو میدیدم که استاد یه جایی ساخته که گارگاهه

        و این آشنا بودنه منو یاد درخواست و تجسمم انداخت و فهمیدم که نشونه هست و میشه

        در صورتی که قدم بردارم برای باورهای نقاشیم

        و عمل کنم

        که اگر عمل نکنم به هیچ کدوم از خواسته هام نمیرسم

        برای شما بی نهایت بهترین هارو از خدا میخوام و الهی که بیایم و هردومون از خونه مون بنویسیم که دقیقا کارگاه به این بزرگی در مکان بهشتی بهمون عطا کرده

        و اشک شوق و لبخند شوق به لبمون جاری بشه

        سپاسگزارم که برای من نکشتی مریم جان

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    مینا خانمدی گفته:
    مدت عضویت: 539 روز

    سلام به همه دوستان و همینطور خانم شایسته ی عزیز

    از تماشای این دو قسمت اونقدررر غرق لذت و تحسین شما شدم که حیفم اومد کامنت نذارم و این حسم رو انتقال ندم

    این دو قسمت سراسر درس بود،، نکته بود،، عمل کردن به آگاهی ها بود اینکه ایمان بدون عمل حرف مفته و شما به زیباترین شکل ممکن عمل کردین (◠‿◕)

    الگوی یه انسان واقعی که بدون کوچکترین وابستگی تو همچین بهشتی تنهایی زندگی میکنه و نه تنها انقدر عالی از پس تمام وظایفش برمیاد بلکه برای بهبود مکانی که از نظر خیلی ها در بهترین حالت ممکنش هست اقدام میکنه

    واقعااااا آفرین به شماااا بینهایت تحسینتون میکنم و دوست دارم یه روز مثل شما بتونم انقدر عالی قوانین رو در عمل اجرا کنم و عامل باشم به قوانین و قسمت خودم رو درست انجام بدم چون خدا قسمت خودش رو بی نقص انجام میده و اگر من دنبال رسیدن به اهداف و نتایج دلخواهم هستم پس باید متعهدانه در عمل کردن به قوانین پیش برم

    هر چقدر تحسینتون کنم کمه تو این دو قسمت هر لحظه گفتم باریکلاااا بهت مریم جون باریکلا که انقدررر خوبی

    ذوق میکردم از اینهمه توانمندی

    ذوق میکردم از اینهمه خلاقیت

    ذوق میکردم از اینهمه هنر و سلیقه

    با خودم میگفتم مگه میشه یه نفر انقدرررر همه چی تموم باشه!!

    مگه میشه انقدر عاالی تو هر زمینه ایی توانمند باشه

    خلاصه که بینهایت لذت بردم و یادگرفتم

    عاشقتووونم و خیلی خیلیییی دوستتون دارم و سپاسگزار خداوندم که همراهی با شمارو روزی من کرد و حتی به خودمم میبالم که تو مدار همراهی با شما هستم و روحم و شخصیتم روز به روز وسعت پیدا میکنه

    خیلی وقت بود کامنت نذاشته بودم و از فضای سایت دور بودم ولی از امروز تعهد میدم که حتما برای کامنت گذاشتن و کامنت خوندن تایم بزارم و خودم و ظرف وجودم رو ارتقا بدم مگه دااااریم بهتر از این هدف؟؟؟

    باید فول فوکوس هر روز تایم بزاریم و بزرگترین هدفمون باشه که درک کنیم این اگاهی هارو و ذهنمون رو با این اگاهی ها کنترل کنیم و باورهامون رو تقویت کنیم مهمترین کارمون که این باشه حتما پیشرفت میکنیم حتما نتایج دلخواهمون از راه میرسه و حتما شادی و موفقیت جزیی از وجودمون میشه

    الهی هزاااران بار شکرت

    الهی هزاران بار شکرت (‿)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    فرشته شریفی گفته:
    مدت عضویت: 1279 روز

    بنام خدای توانا

    سلام عرض میکنم به استاد گلم و خانوم شایسته نازنین

    چقدر خوشحالم که در این لحظه تو این حس و حالم

    حس و حالی ک میگه فرشته به خدای خودش اعتماد داره

    فرشته گریه زاری نمیکنه نمیترسه غمگین نیست

    بزارید از اول توضیح اندکی بدم .

    چند مدتی بود که تمرکزم روی خودم بود حس و حالی رویایی با شوق زندگی میکردم درخاست هام رو واضح میفرستادم و اتفاقات عالی یکی پس از دیگری وارد زندگیم میشد.

    تااینکه چندروز پیش ی اتفاقی افتاد !

    اتفاق بظاهر خیلی وحشتناک و دردناکی که پای من برای اولین بار به کلانتری و دادگاه باز شد.

    ما داشتیم از عروسی برمیگشتیم ک ماشینمون ی برخورد خیلی کوچیکی با ماشین یکی از اقوام نزدیک برخورد کرد و اونام چون عقده هایی داشتن از قدیم و یکسری اتفاقات ک برای ما افتاده بود اونام ریختن سر پدر من و ی دعوای وحشتناک شد

    بماند ک امروز هممون کلانتری بودیم و جالب اینکه همشون داشتن دروغ میگفتن و به خدای واحد قسم ک چقدر احساسم خوبه ازینکه اونا دارن به رشد من کمک میکنن

    خاستم ی خلاصه بگم ک تواین چند وقت واقعن کنترل ذهن خیلی برام سخت بود

    خیلی از ی طرف اطرافم بهم ریخته بود از ی طرف اون صحنه ها و از یک طرف ذهنی که میگفت تو بدبخت شدی و الان نتونستی ذهنتو کنترل کنی دیگه تمومه و ….

    ولی به لطف خدای واحد و تلاشی که کردم تونستم تاحد مناسبی به حس خوب برسم و ذخنم رو کنترل کنم

    نمیدونم تهه این ماجرا به کجا ختم میشه

    ولی من این کلمات رو صدها بار باخودم تکرار میکنم

    *هیچکس در زندگی من قدرتی ندارع اگه این اتفاق افتاده حتما یه خیریتی توشه و اگه من توجهم رو بزارم رو خاسته ام صدرصد این اتفاق به نفع من پایان میپذیره

    *از تهدید کسی نترس مومنان باید تنها به خداوند توکل کنند.

    *هرکسی با هرنیتی که میخاد هرکاری بکنه تاوقتی من در مسیر درستم فقط و فقط دارع بمن خدمت میکنه اونم به رایگان

    *خداوند از من مراقب میکنه

    اره این نیروی قدرتمند و حکیم و توانا از من مراقبت میکنه

    اخه مگه میشه تو باشی و من قلبم از ترس و نگرانی تنگ بشه؟

    خدای منای توانای مطلق تو همراه منی میدونی چقدر دلم بهت قرصه؟

    اونجا که میگی آیا مومنان و کافران یکی هستند؟

    اونجا که میگی پاداش شما را پس از تقوا میدهیم.

    من نمیدونم پاداشم چیه

    فقط میدونم ک باید تواین موقعیت اون مواردی که از قانون میدونم رو در عمل انجام بدم.

    به خودم افتخار میکنم ک تو این یک هفته بارها به احساس بهتری از قبل رسیدم

    بالا پایین شدم ولی امروز خیلی بهتر از روزهای قبل بودم

    خداروصد هزار مرتبه شکر

    تو مدت قبل از این تضاد خیلی توجهم رو خاسته هام و واقعن تسلیم بودم

    پس مطمعنم اتفاقات عالیی در راهه

    به خدای یکتا میسپارمتون

    ازین به بعد برای کنترل ورودی هامم تصمیم گرفتم مستند سریال زندگی در بهشت ک حس خیلی خوبی بهم میده رو تاجایی ک امکانش رو داره ببینم

    خدایا شکرت که منو به سمت ی‌ک انسان توحیدی هدایت کردی

    من تواین تضاد به وضوح دیدم ک دلی ک من دارم شجاعتی ک من دارم خیلی از مردها ندارن

    اینو تو این دعوا فهمیدم ک طرف یک هفتس خونش نمیتونه بره از شدت ترس!

    ولی من امروز بااینکه هوا تاریک بود از شهرستان به خونمون ک تو روستاعه اومدم

    نمیگم نمیترسم ولی فک میکنم شجاع تر از اونام (:

    بهرحال عاشق خودمم بااین شخصیت قوی

    خدایا شکرت و پیش به سوی احساس بهترو اتفاقات قشنگتر!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      علی فلاح گفته:
      مدت عضویت: 1760 روز

      سلام

      امیدوارم کلی روحیتون بهتر شده باشه

      و احسنت میگم به این کنترل ذهنی که داشتید؛ واقعا یک هفته توی جر و بحث کنترل ذهن داشتن کار آسونی نیست

      مخصوصا اگه آدم مدام احساس قربانی شدن داشته باشه

      میخواستم از اتفاق مشابهی که برای منم افتاد بگم

      چند وقت پیش به یک دلیل کاملا مسخره یه سو تفاهمی پیش اومد توی اقوام درجه یک و تو اون لحظه منم به خاطر دلیل و بهونه هایی که داشتم بعد از حدود شاید 2 سال که عصبی نشده بودم؛ به شدت بسیار زیاد، عصبی شدم. و کنترل ذهن واقعا دردناک بود اون موقع

      اما خداروشکر همون لحظه خدا هوام رو داشت و انگار یه موهبتی بهمون کرد و مهمون اومد خونمون و همه بحث ها خوابید تا من بتونم خودم رو کنترل کنم.

      توی این بین که مهمون خونمون بود من برای اینکه خودم رو آروم کنم پاشدم رفتم پیاده روی

      شاید حدود بیست دقیقه ای دور محلمون پیاده روی کردم و کلییی آروم تر شدم و برگشتم خونه

      با اینکه بازم خیلی نجوا ها زیاد بود ولی خود این پیاده روی خیلی ارومم کرد

      بازم برای اینکه بتونم خودم رو بهتر کنترل کنم نشستم پشت لپتاپ و جلسه 5 از قدم 8 دوره دوازده قدم رو دیدم که استاد راجع به اعراض و نگرانی صحبت میکنن

      و این فایل باز هم کلیی باعث شد من آروم تر بشم.

      همین قدم به قدم آروم تر شدن من کاری کرد که همون شب بعد از رفتن مهمون هامون اون سوتفاهمی که بی‌دلیل هم به وجود اومده بود از بین بره.(جزییاتش رو نمیخوام بگم چون باعث میشه خودم احساسم بد بشه)

      این اتفاق که به ظاهر بی دلیل افتاده بود باعث شد که من کلی به خودم افتخار کنم و بگم ببین چقدر تغییر کردی که میتونی توی این حد از شرایط روحی ناجالب بازم آرامش خودت رو کنترل کنی و نزاری اتفاقات باعث بشه تصمیم احساسی اشتباهی بگیری.

      و مهم تر این نکته باعث که باز هم به خدا اعتمادم بیشتر بشه و بهتر درک کنم که حتی وقتی احساس میکنیم قربانی شدیم بازم خدا هوامو رو داره و بهمون کمک میکنه تا بتونیم از پس ذهن و احساسات ناجالبش بر بیایم.

      واقعیت اینه که اگه اون مهمون سرزده نمیومد پیشمون یا من تو اون حال به یاد فایل جلسه 5 قدم 8 نمی‌افتادم و نمیرفتم بهش گوش بدم؛ بعید میدونم میتونستم خودم رو کنترل کنم.

      البته این رو هم بگم که این موضوع به هر حال تا چند روزی توی ذهن من مرور میشد و هر بار باعث میشد من یکم حالت عصبانیتم بزنه بیرون ولی هر بار هم خدا مدام بهم یاد آوری میکرد که ببین مهم نیست چه اتفاقی افتاده مهم اینه که اگه احساس خوبی ندشته باشم و نتونم به این اتفاق فکر نکنم باعث میشه از این جنس احساس دوباره یا بیشتر بیوفته.

      حدودا یه چند هفته ای بود که با خدا یه قرار گذاشتم برای نزدیک تر شدن بهش. گفتم که خدا من یه چله با خودت میزارم و و هر روز میخوام یه قدم بهت نزدیک تر بشم تا بیوفتم روی ریل.

      خودم باورم نمیشه که خدا چقدر اتفاق ها رو برام رقم زده تا من مدام ایمانم تو این چهل روز بهش بیشتر و بیشتر بشه. از تنها شدن برای اینکه بتونم تمرکز بهتری بزارم روی خودم بگیر تا همچین اتفاقی تا اتفاقاتی مثل معجزه های کوچیک و…

      الان که فکرشو میکنم میبینم همه‌ی این شرایط فقط برای این بوده که من از خودش میخواستم که بهش نزدیک تر بشم اونم به شیوه‌ی خودش داره بهم جواب میده.

      شاید اگه خودم میخواستم همچین پلنی بریزم به این زیبایی و به این هم زمانی هایی ک رقم خورد نمیتونستم انجامش بدم که خدا داره بی نقص کارشو انجام میده.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        محبوبه قنواتی گفته:
        مدت عضویت: 1645 روز

        سلام علی جان

        کامنت شما رو خوندم و بی نهایت لذت بردم و ایده گرفتم

        چه ایده خوبیه یه تعهد به خودت بدی چله بذاری چهل روز تنها هدفت کنترل ذهن باشه خدا پاداش داده بهت بخاطر تقوایی که پیشه کردی

        من از همین امروز به خودم تعهد میدم و تقوا پیشه میکنم به مدت 40 روز و خیلی ذوق شروعش رو دارم و بیشتر ذوق دارم از اینکه بیام اینجا توی سایت و از نتایج کنترل ذهنم بنویسم‌.

        چه جالب که اون ناخواسته ای که تجربه ش کردی باعث شد به خودت بیای و سعی بیشتری در کنترل ورودی های ذهنت داشته باشی به قول استاد تضادها خواسته ها رو شکل میدن.

        چند روزه دخترم از همیشه شیطون تر شده طوری که همسرم بعد از 3 سال و نیم برای اولین بار توی بچه داری کم آورد البته که تحسینش کردم کنترل ذهن قوی داشت و این حالت به من قدرت داد که بتونم آرام تر باشم و امروز که خیلی اتفاقی اومدم این قسمت سریال رو دانلود کنم کامنت شما و فرشته جان رو خوندم و یادم آورد که چقدر کنترل ذهن مهمه و ایده چله شما.

        چقدر آگاهی از قانون و عمل کردن به اون هزینه های زندگی رو کاهش میده چون میخواستم از مشاور کودک کمک بگیرم و خود اون مسئله هزینه های زیادی داشت؛ در حالی‌که عمل به هدایت های خداوند که نتیجه کنترل ذهنم هست رو خدا کاملا شخصی سازی میکنه و بهترین راه حله برای حل چالش ها.

        از طرفی مراجعه به مشاور مستلزم اینه که من از مشکلم بگم و نمونه ش توی زندگیم تکرار بشه.

        مطمئنا همزمانی هایی که اتفاق میفته و آرزوها و خواسته هایی که قراره تجربه شون کنم نتیجه تقوایی من و ایمان من به پروردگارمه که اگه تمام جهان جمع بشن تا شرایطی رو فراهم کنن تا من زندگی در بهشت رو تجربه کنم نمی تونن یک درصدش رو انجام بدن.

        در پناه الله مهربان همیشه آرام و پرقدرت پیش برید.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: