https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/02/abasmanesh-6.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2022-02-17 11:16:102022-02-18 08:20:23سریال زندگی در بهشت | قسمت 257
138نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
هرگز به شما دیر توصیف نمیگردد زان طرفه ای که خدا به شما تقدیر داشت
سلام بر استاد عزیز و گرامی و مریم بانو همراه شایسته وبینظیر استاد
و سلام خدمت دوستان هم فرکانسی این سایت بزرگ به وسعت جهان
إیّاکَ نَعبُدُ وَ إِیّاکَ نَستَعِینُ(پرورداگارا) تنها تو را میپرستیم (تسلیم تو هستیم) و تنها از تو (فقط خودت) یاری میجوییم.
خدایا سپاسگزارم بابت هدایت امروزم به این فایل سراسر زیبایی و نکته های آموزشی از استاد و مریم بانو و دوستان خوبشون چقدر زیبایی چقدر سخاوت چقدر مهربانی چقدر پیشرفت هربار که بهشت زیبا پارادایس رو میبینم انگار بار اول هست و چقدر محو این زیبایی و آرامش اون میشم آرامشی که از پشت لب تاپ هم که نشستی باز اونو دریافت میکنی چقدر صدای این اردکها و مرغها لذت بخشه چه با عشقی با هم سروصدا میکنند و غذا میخوان خداروشکر که استاد سخاوتنمدی داریم که همه چیز رو به ما یاد میده و نشون میده و این پیشرفت علمی اینترنت ماهواره ای استارلینک و سپاس از آقای ایلان ماسک که همش به فکر آسایش و رفاه مردم در سراسر دنیا هست با این ساخت چیزهای مختلف خودور برقی پروژه فضایی و … و این اینترنت ماهواره ای که خودش بینظیره و نشون میده که آسایش و رفاه مردم چقدر براش مهم هست که در واقع آسایش و رفاه به دنبالش آرامش میاره و این آرامش هدیه مرد بزرگی مثل ایلان ماسک هست برای بشر و چقدر میشه توحیدی بودن این مرد رو از این کارهای خارق العادش فهمید آرامش چیزی که خدا به انسان میگه صبر داشته باش آرام باش و صلاتی که خودش برای آرامش انسان هست و خداروشکر که استادی توحیدی داریم که با اون سخاوتش ما رو با پیشرفت جدید دنیا آشنا میکنه و اون همکاری صمیمانه برای جمع کردن درختها و برش تنه ها برای ساخت الوارهای زیبا چه لذتی از کارکردن دارید و چه عشق و صفایی و این نشانه امروز من که از دیدن همه آفریده های خدا لذت ببریم و شکرگزاری کنیم و به قول استاد همه جای جهان سرای من است و این خدایی که تو قران گفته زمین و آسمان و هر چه در آنها هست مسخر انسان کردیم که از این آفریده ها لذت ببریم و شکرگزاری کنیم و هر انسانی که برای پیشرفت بشر و آسایش و رفاه و رسیدن به آرامش بشر کمک کند تقدیر و تشکر کنیم
خدایا هزاران بار شکرت خدایا سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم
یک روز این فکر به سر تزار افتاد که اگر همیشه بداند چه وقت باید کارها را شروع کند و به چه چیزی توجّه کند و به چه چیزی بی توجّه باشد و مهمتر از همه، اگر بداند که کدام کارش بیشتر از همه اهمّیّت دارد، در هیچ کاری ناموفّق نخواهد بود. پس در سرتاسر قلمرو خود چاووش در داد که هرکس به او بیاموزد که چگونه زمان مناسب برای هر کار را تشخیص دهد، چگونه ارزشمندترین افراد را بشناسد و چگونه از اشتباه در تشخیص مهمترین کارها جلوگیری کند، جایزهای بزرگ به او خواهد داد.
مردان اندیشهور به دربار تزار رفتند، به پرسشهایش پاسخهای گوناگون دادند. برخی به نخستین پرسش تزار چنین پاسخ گفتند که برای تشخیص بهترین زمان انجام هر کار، باید برای کارها برنامههای روزانه، ماهانه و سالانه تنظیم و آنها را موبهمو اجرا کرد. آنان گفتند که این تنها راه تضمین انجام هر کار در وقت مناسب آن است. برخی دیگر گفتند که از پیش تعیین کردن زمان انجام کارها ناممکن است و مهم این است که انسان با وقتگذرانی بیهوده، خود را آشفته نسازد، به همۀ رویدادها توجه داشته باشد و کارهای لازم را انجام دهد. گروه سوم معتقد بودند که چون تزارها هیچگاه به جریان رویدادها توجّه نداشته اند، شاید هیچ شهروندی به درستی نداند که هر کار را در چه زمانی باید انجام داد. چهارمین گروه گفتند که رایزنان در مورد برخی کارها هیچگاه نمیتوانند نظر بدهند، زیرا شخص بیدرنگ باید تصمیم بگیرد که آنها را انجام بدهد یا ندهد و برای تصمیم گرفتن باید بداند که چه پیشامدی رخ خواهد داد و این کار تنها از جادوگران برمیآید. پس برای دانستن مناسبترین زمان انجام هر کار فقط باید با جادوگران رای زد.
پاسخ فرزانگان به پرسش دوم تزار نیز به همین اندازه گونهگون بود. گروه یکم گفتند که او بیش از همه به دستیاران حکومتیاش نیازمند است. گروه دوم بر این عقیده بودند که وی بیش از همه به کشیشان نیاز دارد. گروه سوم گفتند که او به پزشکان خود بیش از همه محتاج است و گروه چهارم معتقد بودند که نیاز تزار بیش از همه به جنگاوران خویش است.
در پاسخ به پرسش سوم تزار در مورد مهمترین کارها، گروهی دانشاندوزی را مهمترین کار جهان میدانستند؛ گروهی دیگر چیرهدستی در نظام را و گروه سوم پرستش خداوند را.
چون پاسخ ها ناهمگون بودند، تزار با هیچکدام موافقت نکرد و به هیچکس جایزهای نداد. آنگاه تصمیم گرفت که برای یافتن پاسخ درست پرسشهایش با راهبی رای زند که در فرزانگی نامآور بود.
راهب در جنگل زندگی می کرد؛ هیچجا نمیرفت و تنها فروتنان را نزد خود میپذیرفت. پس تزار جامهای ژنده پوشید و پیش از رسیدن به کلبۀ راهب از اسب فرود آمد و تنها، با پای پیاده، به راه افتاد و محافظانش را میان راه گذاشت.
وقتی به کلبه رسید، راهب در جلوی کلبهاش باغچه میبست. همین که تزار را دید سلامش گفت و باز بیدرنگ به کندن کَرت پرداخت. راهب ضعیف و باریکمیان بود و وقتی بیلش را به زمین فرومیبرد و اندکی خاک برمیداشت بهدشواری نفس میکشید.
تزار نزد او آمد و گفت: «ای راهب فرزانه، نزد تو آمدهام که به سه پرسشم پاسخ دهی: یکی اینکه کدام فرصت را برای شروع کارها از دست ندهم که اگر دهم پشیمان شوم؟ دوم اینکه کدام کسان را برتر شمارم و به آنها توجّه کنم؟ آخر این که کدام کار از همه مهمتر است و بیش از همه باید به انجامش همّت کنم؟»
راهب به سخنان تزار گوش فراداد امّا پاسخی به او نداد و دوباره کندن کرت را از سر گرفت.
تزار گفت:«خسته شدهای. بیل را به من بده تا کمکت کنم.»
راهب گفت: «متشکّرم.» و آنگاه بیل را به او داد و روی زمین نشست.
تزار پس از کندن دو کرت دست از کار کشید و پرسشهایش را تکرار کرد. راهب باز پاسخ نداد، امّا از جا برخاست؛ به طرف بیل رفت و گفت: «حالا تو استراحت کن و بگذار…» امّا تزار بیل را به او نداد و به کندن ادامه داد. ساعتی از پس ساعت دیگر گذشت. آنگاه که خورشید در آن سوی درختان غروب می کرد، تزار بیل را در خاک فروبرد و گفت: «ای فرزانه مرد، پیشت آمدم تا به سئوالهایم پاسخ دهی. اگر نمیتوانی بگو تا به خانه برگردم.»
راهب گفت: «نگاه کن، کسی دارد آنجا میدود. بیا برویم ببینیم کیست.». تزار به اطرافش نگاه کرد و دید که مردی دواندوان از جنگل میآید. مرد با دستانش شکمش را چسبیده بود؛ خون از میان انگشتانش جاری بود. او به سوی تزار دوید و بر زمین افتاد؛ چشمانش را بست؛ نالهای آهسته سر داد و از هوش رفت.
تزار به راهب کمک کرد تا جامۀ زخمی مرد را درآورد. او زخمی بزرگ در شکمش داشت. تزار زخم را خوب شست؛ با دستمالش و یکی از لباسپارههای راهب آن را بست. امّا خون همچنان از آن جاری بود. تزار بارها باند گرم و آغشته به خون را از روی زخم باز کرد و آن را شست و باز بست.
وقتی جریان خون متوقّف شد، مرد زخمی بههوش آمد و آب خواست. تزار آب خنک آورد و به مرد کمک کرد تا از آن بنوشد. در همان موقع آفتاب غروب کرد و هوا خنک شد. تزار به کمک راهب مرد زخمی را به کلبه برد و در بستر خواباند. مرد زخمی همانطور که دراز کشیده بود چشمانش را بست و آرام گرفت. تزار آنقدر از کار کردن و راه رفتن خسته شده بود که در آستانۀ در مثل مار چنبر زد و چنان آسوده به خواب فرورفت که همۀ آن شب کوتاه تابستانی را در خواب بود. صبح روز بعد که از خواب بیدار شد مدّتی طول کشید تا یادش بیاید که کجاست و مرد غریبه که در بستر خفته کیست؛ پس با چشمانی جویا او را ورانداز کرد.
مرد همین که دید تزار از خواب برخاسته و نگاهش میکند، با صدایی ضعیف گفت: «مرا ببخش.»
تزار گفت: «تو را نمیشناسم و دلیلی برای بخشودنت نمییابم.»
مرد گفت:«تو مرا نمیشناسی امّا من تو را میشناسم. من دشمن تو هستم و قسم خورده بودم که به دلیل کشتن برادر و ضبط داراییام از تو انتقام بگیرم. میدانستم که تو تنها نزد راهب آمدهای؛ این بود که تصمیم گرفتم هنگام بازگشت بکشمت. امّا یک روز تمام گذشت و پیدایت نشد. وقتی از کمینگاهم بیرون آمدم که بیابمت، به محافظانت برخوردم که مرا شناختند و زخمیام کردند. از چنگشان گریختم؛ امّا اگر تو زخمم را نمیبستی، آنقدر از من خون میرفت که میمردم. من میخواستم تو را بکشم ولی تو جانم را نجات دادی. اگر من زنده ماندم و تو مایل بودی، وفادارترین غلامت خواهم شد و به فرزندانم نیز چنین خواهم گفت. مرا ببخش.»
تزار بسیار شادمان شد که به این آسانی با دشمنش آشتی کرده است؛ و نه تنها او را بخشود بلکه به پزشک خویش و نوکرانش گفت که همراه او برگردند و قول داد که اموالش را پس بدهد. پس از اینکه مرد زخمی کلبه را ترک کرد، تزار برای یافتن راهب از کلبه بیرون رفت. میخواست پیش از بازگشت یک بار دیگر از او بخواهد که به سئوالهایش پاسخ دهد. راهب در جلوی باغچهای که روز پیش بسته بود زانو زده بود و در کرتها سبزی میکاشت.
تزار به سراغ او رفت و گفت: «ای فرزانه مرد، برای آخرین بار از تو خواهش میکنم که به سئوالهایم پاسخ دهی.»
راهب همانطور که چمباتمه نشسته بود، به سرتاپای تزار نگاه کرد و گفت: «همین حالا هم به جواب سئوالهایت رسیدهای.»
تزار گفت:«چه طور؟»
راهب گفت:«اگر دیروز بر ضعف من رحم نکرده بودی و به جای کندن این کرتها، تنهایم گذاشته بودی، آن شخص به تو حمله میکرد و از ترک کردن من پشیمان میشدی. پس، آن هنگام بهترین زمان برای کندن کرتها بود و من مهمترین کسی بودم که تو میبایست به او توجّه میکردی و مهمترین کارت کمک به من بود. پس زمانی که آن مرد دواندوان آمد. بهترین زمان برای مراقبت از او فرارسید؛ زیرا اگر زخمش را نبسته بود، بدون آشتی با تو میمرد. پس او مهمترین کسی بود که باید به او توجّه میکردی و آنچه کردی مهمترین کار بود. اکنون بدان که فقط یک زمانِ بسیار مهم وجود دارد و آن «حال» است و مهمترین کس آن کس است که اکنون می بینی؛ زیرا هیچگاه نمیدانی که آیا کس دیگری خواهد بود که با او روبهرو شوی یا نه؛ و مهمترین کار، نیکی کردن به اوست؛ زیرا انسان تنها برای نیکی کردن آفریده شده است.»
[مترجم (؟)؛ برگرفته از کتاب ادبیات فارسی سال سوم دبیرستان سالهای پیش از 1390]
سلام ودرود فراوان به استاد ارجمندم ومریم بانوی زیبا وبزرگوار
سلام ودرود فراوان به دوستان الهی ام
خدای من در ابتدا این فضای همیشه زیبای پرادایس وصدای مرغ وخروسها وغاز واردکها ودریاچه زیبای آن مرا به وجد آورد برای نوشتن ،نوشتن از این فراوانی ،از این زیبایی ها ،از این خلقت بی نظیر خداوند
استاد عزیزم بعد از دوماه از تمپا به پرادایس برگشتند وچقدر خوشحال هستند که به این فضای زیبا برگشتند وهمانطور که اشاره کردی با دنبال کردن سریالهای زندگی در بهشت وسفر به دور آمریکا همچنین در روز مرگی زندگی خودم پی بردم که روح من هم آرامش وسکوت در یک طبیعت زیبا را می طلبد واین خواسته ای هست که از بچگی با من هست که مزرعه داشته باشم با انواع صیفیجات وسبزیجات ومیوه ها که خودم آنها را با دستان خودم بکارم ومرغ وخروس واردک وغاز وگوسفند همیشه شما را تحسین میکنم بخاطر داشتن این احساس عالی وبودن در چنین فضای رویایی
وای خدای من برا اولین بار اردکها را آزاد کردند که بیان بیرون بگردند وبرا خودشون آزاد باشند چه ذوق وشوقی هم دارند
مریم جان هم که همیشه کارها را به بهترین نحو وساده ترین شکل انجام میدهند این دفعه تمام کارها را خیلی ساده تر از همیشه وبه نحو احسنت انجام دادند
استاد جان من این عشق بین شما دو عزیز وبیان احساس سپاسگزاری به مریم جان که کارها را انجام دادند تحسین میکنم وهمین سپاسگزاری وبیان آن با عشق سبب میشه دفعات بعدی کارها را باعشق وذوق بیشتری انجام دهد البته این قسمت را اشاره به خودم بیان کردم من میتونم با هرکاری که انجام میدم و به خودم احساس خوبی میده از خدای خودم از وجود خودم تشکر کنم تا این سپاسگزاری انرژی وبه بیان بهتر سوخت بشه برای اقدام بعدی خدایا شکرت که امروز هم به درک بهتری از مفهوم سپاسگزاری رسیدم
الان وقت شروع پروژه اینترنت استارلینک ایلان ماسک هست که استاد جان یکسال پیش ثبت نام کردند وخیلی وقت هست که منتظرندوحدود دوهفته ای هست که رسیده وامروز استاد جان میخوان این باکس کنند واین ایده اینترنت را در کل دنیا تغییر خواهد داد که تغییر عظیم در زندگی ورفتار مردم وبیزینسها را بدنبال دارد چون همانطور که استاد جان اشاره کردند یکی از مسائلی که سبب میشه انسان نتواند بره یه جای بکر زندگی کند اینترنت هست که اینترنت استارلینک این مسئله را حل کرده
صدای اردکها که نشان از شادی وذوق آنها است لابه لای صحبتهای استاد به گوش می رسه وهمانطور که مریم جان اشاره کرد نداردک ها وغازها با راهنمایی مامان مرغی دارند میان تا تماشا کنند
من تحسین میکنم صاحبان ایلان ماسک را که هر روز در جهت بهبود خود ومحصولات خود قدم بر میدارند وهرچه جلو میرویم کارها راحت تر وآسان تر میشود تا جاییکه شما میتوانی با RV آن را هر جا خواستی با خود ببری
احسنت چه دستورالعمل ساده ای جهت استفاده داره وچه جالب آن را طراحی کردند وچه مودم ساده ای دارد وچقدر عالی است که در بالاترین لول خود ساخته شده فقط کافی است آن را بزنیم به برق وصبر کنیم تا خودش جستجو رو شروع کند وای چقدر باحال خودش حرکت کرد وجستجو میکند تا جهت را پیدا کند خدایا شکرت خدایا شکرت بخاطر وجود افرادی با ذهنهایی خلاق وایده هایی بینظیر وفوق العاده
ای جان اردکها رو ببین خدای من چه لذتی میبرند کنار دریاچه خانم مرغی ها هم لابه لای آنها مشغول نوشیدن آب هستند
خدای من دسته اردکها که وسط دریاچه مشغول شنا وآواز خواندن هستند چه لذتی میبرند ، آن فکولی ها رو ببین اصلا حواسشون به پفکهای روی آب نیست ای جانم همه باهم یک صدا میگن به ما غذا بدین خدای من چقدر بامزه اند
سلام به روی ماهت مریم جان خب امروز هم یه پروژه جدید داریم ، مریم جان که کلی درختهای هرز رابریده ودر اصل پرادایس را زیباتر کردند
خب سمیه ورامتین عزیز هم امروز حضور دارند در این پروژه چقدر این دودوست ستودنی وتحسین برانگیزند وآنجا که هر دوتلاش میکردند روی یه تیکه چوب راه بروند مرا به یاد کنترل ذهن انداخت که کنترل افکار در شرایط ناجالب خیلی سخته ولی اگر تمرین کنیم وادامه بدیم میتوانیم اینکار را انجام بدیم
خب همانطور که استاد جان توضیح دادند امروز یه آتیش بازی درست وحسابی داریم ولی ابتدا میخواهیم تنه ها را خرد کنیم وبرای اولین بار از برق ماشین استفاده کنیم وچه ماشین کار آمد وهیولایی هست
احسنت استاد چقدر عالی حتی شما دارید رو خودتون کار میکنید که با سرما مشکلی نداشته باشید واقعا ستودنی وتحسین برانگیزید وسمیه عزیز که وقتی پروژه را شنید با ذوق گفت من به رامتین گفتم استاد قبل از اینکه سرما بیاد یه فکری برا خودش میکند
خب خداروشکر برق اوکی هست ودستگاه هم کار میکنه
عجب دستگاه خفنی چه عالی وراحت تنه ها را به قطعات کوچکتر تبدیل کرد در کنار این عملیات آتش هم که برپاست ومرغ وخروسها هم مشغولند ومریم جان وسمیه عزیز پروژه آتش بازی را به عهده دارند استاد ورامتین عزیز هم مشغول خوردن کردن تنه درختان هستند کلا همه مشغول فعالیت هستند مرغ وخروسها را ببین خدای من همه جا حضور دارند
احسنت به مریم جان وسمیه عزیز که پابه پای استاد ورامتین عزیز فعالیت کردند وفقط تماشاگر نبودند واینکار این دوبانو برا من کلی درس دارد
خداروشکر استاد به کمک رامتین جان کل چوبها را سوزاندند وپاکسازی کامل را انجام دادند
خدایا شکرت بخاطر وجود این همه نعمت وفراوانی
خدای من ، عطر کاج را حس کردم طراحی داخل برش تنه کاج واقعا زیباست وهمین توجه وتمرکز به نعمت ها ونکات مثبت هرروز نعمت وزیبایی های بیشتری را بدنبال دارد خدایا هزاران هزار بار تو را شکر وسپاس
در پناه الله شاد وثروتمند وسعادتمند وسلامت ولیاقتمند باشید در دنیا وآخرت
من همیشه برای حل مسائل زندگیم بیشتر اوقات رجوع میکنم به سایت و از قسمت( نشانه امروز من) از خداوند هدایت میخواهم.
اما این دفعه جنس هدایت فرق میکرد چون این دفعه در عالم خواب بهم گفته شد که برو و فایل 257 از قسمت دانلودیها رو ببین چون همون شب قبل از خواب یکسری سوالها و چراییها رو از خداوند پرسیده بودم همون لحظهای که خواب رو دیدم بلافاصله بیدار شدم ساعت 4 صبح و رفتم سراغ سایت و این فایلو پیدا کردم وقتی که فایل رو گوش دیدم و توضیحات زیبای یاسمین عزیز رو خوندم دیدم خداوند چقدر واضح و شفاف جواب سوالهای من رو داده بود در این فایل ، من سپاسگزار خداوند هستم که همیشه حامی و هدایتگر من بوده است کافی ما ازش بخواهیم چون اون کارش همینه که ما رو هر روز و هر وقت و هر لحظه هدایت کنه به مسیری که ما میخوایم و ازش درخواست میکنیم.
خوب حالا نکاتی که من از این فایل و توضیحات یاسمین عزیز برداشت کردم رو می نویسم .
1،، تمرکز بر روی نکات مثبت و سپاسگزار بودن بابت آنها ما هرجا که باشیم یک نکته مثبت برای توجه و سپاسگزاری از آن وجود دارد و یاسمین عزیز چه خوب اشاره کرد به آسمان بله آسمان زیباترین و شگفت انگیزترین خلقت خداوند که همیشه و همه جا در دسترس است که هر وقت و هر کجا که باشی میتونی به آن نگاه کنی و از این قدرت خداوند لذت ببری و سپاسگزار خداوند باشی و کانون توجهت را جهت دهی کنی بر روی خواستهها و زیباییها و نکات مثبت
2، باور فراوانی که مصداقش در این سریال و زندگی استاد هست مثل آب ،درخت فضای سبز، طبیعت زیبا آسمان همیشه آبی و زیبا و…
3، تمرکز بر روی کسب و کار
ما وقتی تمرکزمان را روی کسب و کارمون بزاریم و هر روز به فکر بهتر شدن کسب و کارمون باشیم از تمام جهات خودبخود کسب و کار رشد پیدا میکنه چون ما تمرکزمونو گذاشتیم روی بهتر شدن کسب و کار و چگونگی ارتقاء کسب و کارمون ، مثل ایلان ماسک که روز به فکر ارائه محصولات جدیدتر و با کیفیتتر هست ما نباید دنبال حواشی بریم مثل تبلیغات بیمحتوا همیشه این سوالو از خودمون و خدای خودمون بپرسیم که چطور میتونم محصولی بهتر و کارآمدتر عرضه کنم و یک مشکل و مسئلهای را از جامعه حل کنم
4 ،برخورد با مسائل زندگی
در زندگی ما مسائل مختلف بوجود میاد، که این مسائل یا به ظاهر بد هستند یا خوب اما در نهایت این ما هستیم که تصمیم میگیریم چه دیدی نسبت به این مسائل داشته باشیم، یا میگیم الخیر فی ماوقع یا واکنش نشان دادن به این مسائل مثل قبل یا مثل اکثریت انسانها پس ما میدونیم و آگاهیم که هر نوع اتفاقی به ظاهر بد یا یک تضاد چقدر نکته و چقدر اتفاقات خوبی با خودش به همراه داره
5 ،هر روز به فکر بهبود خود باشیم چه از لحاظ شخصیتی چه از لحاظ علمی چه از لحاظ معنوی این بهبودها از مهمترین عوامل انسانهای موفق هست یعنی بهبود روزانه، همیشه این سوال را از خودمون بپرسیم که امروز چگونه میتونم نسبت به دیروز یا هفته قبل یا ماه قبل یا سال قبل بهتر باشم و بهتر عمل کنم
6 ،تحسین انسانهای موفق
7 ،همیشه سوال بپرسیم وقتی سوال پرسیده میشه مسلماً جوابهایی بهمون داده میشه از طرق مختلف
8 ،انهایی که در مسیر زندگی ما قرار میگیرند و به رشد ما کمک میکنند را همیشه دستی از دستان خداوند بدانیم خداوند این فرشتهها را در مسیر زندگی ما قرار داده تا به رشد و پیشرفت ما کمک کنند پس همیشه قدردان این دستان خداوند باشیم مثل استاد و عزیز دلشون و هزاران انسانی که در مسیر زندگی به ما کمک کردهاند
9 ،پیدا کردن اصل از فرع
متاسفانه اکثریت جامعه دنبالهرو فرعیات هستند پس پاداش به کسانی داده میشود که افکارشان را از بدنه جامعه جدا کرده و همیشه دنبال اصل هستند و رفتاری متفاوت با اکثریت جامعه دارند.
امیدوارم که همیشه شاد موفق و پیروز باشید در پناه الله.
درود بر شما استاد عزیزم،مریم بانوی دوست داشتنیو توانمند و یاران همراه
واااااااااای خدای من چقققققدر زیبایی و نعمت و برکت و فراوانی دیدم باز
لحظه لحظه فیلم رو زندگی کردم بالبخند از عمق ِ جان
خداوند من بی نهایت سپاسگذارم برا این همه نعمت و برکت و ثروت بی انتهایی ک آفریدی برای ما
اونقدر نعمات فراوانِ بیشماری دیدم ک نمیدونم از کدوم باید شروع کنم
از اردکهای قشششنگم و دوست داشتنی، با اون آواز دسته جمعیشون،ای خدااااا اولش اومدن لب دریاچه آب بخورند،چقدر زیبا بود دیدن اون صحنه، ک با مرغها باهم اومده بودن آب میخوردن.
یکیشون سُر خورد ترسید فرار کرد مابقیشونم ترسیدن فرار کردن، مُردم براشون، ای خدددددا چقده نازن،چقدر لذت بخش بود دیدن شناشون روی آب،
و اون آواز دسته جمعشون، خدایا کاکول مرغابی سفیدا چقققققدر خوشگله، ضعف کردم براشون.
واقعا لذت بخش بود دیدنش برام، حتی ازش فیلم گرفتم ک برای خواهرزاده بفرستم، 2 سالشه ب مرغابی میگه”گوب گوب گابه” چ ذوقی کنه بهش نشون بدم.
خدایا بینهایت سپاسگذارم برای این خلقت بی نظیرت
الهی الحمد الله برای این طبیعت بسیار قشنگ و دلربا واقعا هوش از سر آدم میره با دیدنش، استاد ما ک فقط مجازی اونجا زندگی میکنیم دلتنگ میشیم، شما واقعا حق دارید از دوری اون بهشت دلتنگ بشید. خداروشکر بینهایت
چ لذتی داره اون آتیش بازی و لمس اون چوب ها، خدایا بینهایت سپاسگذارم، منکه عاشق آتیش بر پا کردن هستم،روزهایی ک میرم کوه پیدا روی تو بعضی مسیرها درخت های کاج هست،برگهایی ک ریخته زیر درخت جمع میکنم و بعد آتیش میزنم، خیلی لذت بخشه، واقعا حس کردم عطر خوش کاج رو چون خودم عطرشو بو کردم و عاشششم.
مریم بانوی توانمند و دوست داشتنی بینهایت سپاسگذارم از شما برای خلق این اثر هنری بی نظیر، خدا قوت لذذذذذت بردم واقعا.
خدایا شکرت برای این همه وسایل فوق العاده خفن برای سهولت در انجام کارها، چقدر عالی بود، خدا قوت استاد جان
و در آخر اون آتیش قشنگی ک برپا کردید واقعا حس کردم اونجا دور آتیش رو صندلی نشستم و از گرمای آتیش، تو اون واااای سرد واقعا لذت بردم، سپاسگذارم
راستی بازی دوستانتون، خانم و آقا روی چوبها چقدر جذاب بود برام، چقدر ساده میشه شاد بود و رابطه رو گرم نگه داشت، خدایا شکرت برای این همه نکته و عشق و زندگی ک تو این سریال موج میزنه
به نام خدای مهربان سلام به استاد عزیز و خانم شایسته نازنین و دوستان گرامی خداروشکر بابت دیدن این بهشت زیبا تحسین میکنم این پردایس زیبا رو چه هوایی چه روز زیبایی استاد چقد زیبا تر شد چه تیشرتی خدایاشکرت چقد این بچه ها نازن چقد حس خوبیه خدایاشکرت خیلی باحال هست بعد از چند وقت موندن تو یه جای شلوغ حالا بیای یه جای دنج و آروم واقعا حس سپاسگزاریش چند برابر میشه خدایاشکرت واقعا تحسین میکنم این رابطه رویایی تون رو که واقعا ندیدم جایی بی نظیره چقد این عشق پاک مقدس خدایاشکرت تحسین میکنم این اینترنت هیولا رو که کارو آسون کرده خدایاشکرت تحسین میکنم آزادی مالی زمانی و مکانی شما رو که توانایی خرید هر چه که احتیاج باشه رو انجام میدین خدایاشکرت چقد این اردک ها نازن چقد زیبا شدن چه رنگهایی واقعا زیباست تحسین میکنم این دوستای عزیز رو که انقد عالی روی خودشون کار کردن و الان هم فرکانس شما هستن خدایاشکرت چقد این ماشین هیولا زیباست که از برقش استفاده کردین خدایاشکرت واقعا چه همکاری خوبی چه آتیش بازی واقعا بینظیره خدایاشکرت چه بوی کاجی چقد قشنگ برش میده واقعا لذت بخشه خدایاشکرت تحسین میکنم شما خانمهای عزیز که انقد عالی کار میکنید واقعا سپاسگزارم از دیدن این همه زیبایی خدایاشکرت
در پناه الله یکتا شاد ثروتمند وسعادتمند در دنیا وآخرت باشید دوستتون دارم
سلام به استاد من سلام به مریم جان و سلام به آقا رامتین عزیز و خانومشون
قبل از شروع دیدگاه در مورد این فایل عالی باید آقا رامتین و خانوادشون رو تحسین کنم که انقدر عالی روی خودشون ، تفکراتشون و عملکردشون کار کردن که در این لحظات زیبا کنار استاد هستند
من خیلی وقتا دنبالشون میکنم و دست آوردهای بزرگشون رو مطلع هستم بخصوص مهاجرتشون از فنلاند به آمریکا تبریک میگم بهتون
هر روز موفق تر از روز قبل باشید
و برسیم به هدایت امروز من که این فایل زیبا بود
خدای من شکرت که تمام مسائل قابل حل هستند ، نه تنها که حل میشن بلکه با راه حل های خیلی خیلی ساده حل میشن
این ایلان ماسک دوست داشتنی چی کرده خدایی اینجاست که شاعر میگه ایلان ماسک چه کرده دلا رو دیونه کرده بهتر بگیم دنیا رو دیوونه کرده
این مرد بی نظیر واقعا قابل تحسینه
با یه بشکن برای مصرف کننده ، مسئله اینترنت رو به بهترین شکل برای کل دنیا حل کرده خداروشکر
زمانی که فایل رو شروع به تماشا کردم اینترنتم شروع به قطع وصل شدن کرد و ذهنم شروع کرد از زاویه منفی گرش که ها ببین افکارت درست نیست برات بالا نمیاد خخخخ
منم که بچه نیستم تیزی جوابشو دادم گفتم خوب نمیاد که نیاد از اینترنت اونیکی گوشیم استفاده میکنم
و با استفاده از تکنولوژی هات اسپات ندای منفی ذهنمو نه که خاموش کنما خفه کردم خخخخخ
اگه دیدین اینجوری گفتم بخاطر اینکه خیلی پر رو تا تقی به توقی میخوره شروع میکنه اظهار نظر های بی مورد خخخ
و یه این شکل مثل هلو مسئله قطع شدن اینترنت من هم حل شد و به دیدن ادامه این فایل زیبا پرداختم
خداروشکر
اصلا این فایل کلا اشاره به پیشرفت تکنولوژی داشت
برق خونگی توی خودرو این عالیه اینجوری برق همه جا در دسترسه
خداروشکر واقعا بهتر از این مگه داریم ، مگه میشه
خدارو بارها و بارها شکر
چقدر توی جمع 4 نفرتون در حال انجام کار با لذت کارها رو پیگیری میکرد و انجام میدادید و بابتش ذوق هم داشتید
این فقط و فقط از دیدگاه و افکار خوب بیرون میاد و هیچ
خداروشکر که روزم رو با این فایل زیبا آغاز کردم
برم که یک روز بی نظیر رو خلق کنم
همگی در پناه الله مهربان شاد و سلامت و ثروتمند باشید.
بنام خدا و بیاد خدا و برای خدا
هرگز به شما دیر توصیف نمیگردد زان طرفه ای که خدا به شما تقدیر داشت
سلام بر استاد عزیز و گرامی و مریم بانو همراه شایسته وبینظیر استاد
و سلام خدمت دوستان هم فرکانسی این سایت بزرگ به وسعت جهان
إیّاکَ نَعبُدُ وَ إِیّاکَ نَستَعِینُ(پرورداگارا) تنها تو را میپرستیم (تسلیم تو هستیم) و تنها از تو (فقط خودت) یاری میجوییم.
خدایا سپاسگزارم بابت هدایت امروزم به این فایل سراسر زیبایی و نکته های آموزشی از استاد و مریم بانو و دوستان خوبشون چقدر زیبایی چقدر سخاوت چقدر مهربانی چقدر پیشرفت هربار که بهشت زیبا پارادایس رو میبینم انگار بار اول هست و چقدر محو این زیبایی و آرامش اون میشم آرامشی که از پشت لب تاپ هم که نشستی باز اونو دریافت میکنی چقدر صدای این اردکها و مرغها لذت بخشه چه با عشقی با هم سروصدا میکنند و غذا میخوان خداروشکر که استاد سخاوتنمدی داریم که همه چیز رو به ما یاد میده و نشون میده و این پیشرفت علمی اینترنت ماهواره ای استارلینک و سپاس از آقای ایلان ماسک که همش به فکر آسایش و رفاه مردم در سراسر دنیا هست با این ساخت چیزهای مختلف خودور برقی پروژه فضایی و … و این اینترنت ماهواره ای که خودش بینظیره و نشون میده که آسایش و رفاه مردم چقدر براش مهم هست که در واقع آسایش و رفاه به دنبالش آرامش میاره و این آرامش هدیه مرد بزرگی مثل ایلان ماسک هست برای بشر و چقدر میشه توحیدی بودن این مرد رو از این کارهای خارق العادش فهمید آرامش چیزی که خدا به انسان میگه صبر داشته باش آرام باش و صلاتی که خودش برای آرامش انسان هست و خداروشکر که استادی توحیدی داریم که با اون سخاوتش ما رو با پیشرفت جدید دنیا آشنا میکنه و اون همکاری صمیمانه برای جمع کردن درختها و برش تنه ها برای ساخت الوارهای زیبا چه لذتی از کارکردن دارید و چه عشق و صفایی و این نشانه امروز من که از دیدن همه آفریده های خدا لذت ببریم و شکرگزاری کنیم و به قول استاد همه جای جهان سرای من است و این خدایی که تو قران گفته زمین و آسمان و هر چه در آنها هست مسخر انسان کردیم که از این آفریده ها لذت ببریم و شکرگزاری کنیم و هر انسانی که برای پیشرفت بشر و آسایش و رفاه و رسیدن به آرامش بشر کمک کند تقدیر و تشکر کنیم
خدایا هزاران بار شکرت خدایا سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم
خدایا هدایت هر ثانیه زندگیمو به خودت سپردم.
خدایا من نمیدونم چکار کنم خودت بهم بگو چکار کنم؟
به نام خداوند بخشنده مهربانم
سلام به استاد عزیزم ومریم جانم وسمیه خانم وهمسرشون
سلام به تک تک دوستانم
نشانه امروزم
توجه کردن به زیبایی های اطرافم
پیشرفت علم وراحت تر شدن کارها
اینترنت نامحدود نشانی از ثروت نامحدود
ودور شدن از باور فقر
لذت بردن از طبیعت وتمام موجودات زنده ای که خداوندم خلقشون کرده مثل مرغابی ها ومرغ وخروس های پرادایس
چقدر تنوع هوا وجابجا شدن فصل ها جهان رو زیباتر کرده وهر کدوم از فصل ها لذت خودشو داره
چقدر لذت بخشه انجام دادن کارها بصورت تیمی وهمکاری کردن
چقدر ابزار خوب در رشد وپیشرفت وسرعت کارها موثر هستش
وقتی در مدار درست باشی افراد هم مداررومناسب با فرکانس خودت رو جذب میکنی واز لحظه لحظه زندگیت لذت میبری
لذت یه دورهم نشینی وخوردندچای کنار آتش بعداز یه روز کاری وهمکاری در کارها
داشتن دوستان خوب وپایه بی ریا همکاری کردن باهات بدون هیچ توقعی
خداجونم سپاسگزارم که هدایتم کردی به این فایل
خداجونم سپاسگزارم لذت دیدن این فایل رو بهم هدیه دادی
خداجونم سپاسگزارم در لحظه دیدن، تجربه ویادآوری فصل پاییز وزمستان برام تداعی شد
خداجونم سپاسگزارم از تمام نعمتها وزیبایی ها واتفاقات خوب وعالی در زندگیم
خداجونم سپاسگزارم بخاطر وجود این سایت الهی وپر برکت
خداجونم سپاسگزارم بخاطر حضور گرم دو استاد عزیزم
براهمه آرزوی سلامتی وموفقیت وسعادتمندی دارم
سپاس
یک داستان زیبا برایتان آوردهام:
️ “سه پرسش”
از: لئون تولستوی
یک روز این فکر به سر تزار افتاد که اگر همیشه بداند چه وقت باید کارها را شروع کند و به چه چیزی توجّه کند و به چه چیزی بی توجّه باشد و مهمتر از همه، اگر بداند که کدام کارش بیشتر از همه اهمّیّت دارد، در هیچ کاری ناموفّق نخواهد بود. پس در سرتاسر قلمرو خود چاووش در داد که هرکس به او بیاموزد که چگونه زمان مناسب برای هر کار را تشخیص دهد، چگونه ارزشمندترین افراد را بشناسد و چگونه از اشتباه در تشخیص مهمترین کارها جلوگیری کند، جایزهای بزرگ به او خواهد داد.
مردان اندیشهور به دربار تزار رفتند، به پرسشهایش پاسخهای گوناگون دادند. برخی به نخستین پرسش تزار چنین پاسخ گفتند که برای تشخیص بهترین زمان انجام هر کار، باید برای کارها برنامههای روزانه، ماهانه و سالانه تنظیم و آنها را موبهمو اجرا کرد. آنان گفتند که این تنها راه تضمین انجام هر کار در وقت مناسب آن است. برخی دیگر گفتند که از پیش تعیین کردن زمان انجام کارها ناممکن است و مهم این است که انسان با وقتگذرانی بیهوده، خود را آشفته نسازد، به همۀ رویدادها توجه داشته باشد و کارهای لازم را انجام دهد. گروه سوم معتقد بودند که چون تزارها هیچگاه به جریان رویدادها توجّه نداشته اند، شاید هیچ شهروندی به درستی نداند که هر کار را در چه زمانی باید انجام داد. چهارمین گروه گفتند که رایزنان در مورد برخی کارها هیچگاه نمیتوانند نظر بدهند، زیرا شخص بیدرنگ باید تصمیم بگیرد که آنها را انجام بدهد یا ندهد و برای تصمیم گرفتن باید بداند که چه پیشامدی رخ خواهد داد و این کار تنها از جادوگران برمیآید. پس برای دانستن مناسبترین زمان انجام هر کار فقط باید با جادوگران رای زد.
پاسخ فرزانگان به پرسش دوم تزار نیز به همین اندازه گونهگون بود. گروه یکم گفتند که او بیش از همه به دستیاران حکومتیاش نیازمند است. گروه دوم بر این عقیده بودند که وی بیش از همه به کشیشان نیاز دارد. گروه سوم گفتند که او به پزشکان خود بیش از همه محتاج است و گروه چهارم معتقد بودند که نیاز تزار بیش از همه به جنگاوران خویش است.
در پاسخ به پرسش سوم تزار در مورد مهمترین کارها، گروهی دانشاندوزی را مهمترین کار جهان میدانستند؛ گروهی دیگر چیرهدستی در نظام را و گروه سوم پرستش خداوند را.
چون پاسخ ها ناهمگون بودند، تزار با هیچکدام موافقت نکرد و به هیچکس جایزهای نداد. آنگاه تصمیم گرفت که برای یافتن پاسخ درست پرسشهایش با راهبی رای زند که در فرزانگی نامآور بود.
راهب در جنگل زندگی می کرد؛ هیچجا نمیرفت و تنها فروتنان را نزد خود میپذیرفت. پس تزار جامهای ژنده پوشید و پیش از رسیدن به کلبۀ راهب از اسب فرود آمد و تنها، با پای پیاده، به راه افتاد و محافظانش را میان راه گذاشت.
وقتی به کلبه رسید، راهب در جلوی کلبهاش باغچه میبست. همین که تزار را دید سلامش گفت و باز بیدرنگ به کندن کَرت پرداخت. راهب ضعیف و باریکمیان بود و وقتی بیلش را به زمین فرومیبرد و اندکی خاک برمیداشت بهدشواری نفس میکشید.
تزار نزد او آمد و گفت: «ای راهب فرزانه، نزد تو آمدهام که به سه پرسشم پاسخ دهی: یکی اینکه کدام فرصت را برای شروع کارها از دست ندهم که اگر دهم پشیمان شوم؟ دوم اینکه کدام کسان را برتر شمارم و به آنها توجّه کنم؟ آخر این که کدام کار از همه مهمتر است و بیش از همه باید به انجامش همّت کنم؟»
راهب به سخنان تزار گوش فراداد امّا پاسخی به او نداد و دوباره کندن کرت را از سر گرفت.
تزار گفت:«خسته شدهای. بیل را به من بده تا کمکت کنم.»
راهب گفت: «متشکّرم.» و آنگاه بیل را به او داد و روی زمین نشست.
تزار پس از کندن دو کرت دست از کار کشید و پرسشهایش را تکرار کرد. راهب باز پاسخ نداد، امّا از جا برخاست؛ به طرف بیل رفت و گفت: «حالا تو استراحت کن و بگذار…» امّا تزار بیل را به او نداد و به کندن ادامه داد. ساعتی از پس ساعت دیگر گذشت. آنگاه که خورشید در آن سوی درختان غروب می کرد، تزار بیل را در خاک فروبرد و گفت: «ای فرزانه مرد، پیشت آمدم تا به سئوالهایم پاسخ دهی. اگر نمیتوانی بگو تا به خانه برگردم.»
راهب گفت: «نگاه کن، کسی دارد آنجا میدود. بیا برویم ببینیم کیست.». تزار به اطرافش نگاه کرد و دید که مردی دواندوان از جنگل میآید. مرد با دستانش شکمش را چسبیده بود؛ خون از میان انگشتانش جاری بود. او به سوی تزار دوید و بر زمین افتاد؛ چشمانش را بست؛ نالهای آهسته سر داد و از هوش رفت.
تزار به راهب کمک کرد تا جامۀ زخمی مرد را درآورد. او زخمی بزرگ در شکمش داشت. تزار زخم را خوب شست؛ با دستمالش و یکی از لباسپارههای راهب آن را بست. امّا خون همچنان از آن جاری بود. تزار بارها باند گرم و آغشته به خون را از روی زخم باز کرد و آن را شست و باز بست.
وقتی جریان خون متوقّف شد، مرد زخمی بههوش آمد و آب خواست. تزار آب خنک آورد و به مرد کمک کرد تا از آن بنوشد. در همان موقع آفتاب غروب کرد و هوا خنک شد. تزار به کمک راهب مرد زخمی را به کلبه برد و در بستر خواباند. مرد زخمی همانطور که دراز کشیده بود چشمانش را بست و آرام گرفت. تزار آنقدر از کار کردن و راه رفتن خسته شده بود که در آستانۀ در مثل مار چنبر زد و چنان آسوده به خواب فرورفت که همۀ آن شب کوتاه تابستانی را در خواب بود. صبح روز بعد که از خواب بیدار شد مدّتی طول کشید تا یادش بیاید که کجاست و مرد غریبه که در بستر خفته کیست؛ پس با چشمانی جویا او را ورانداز کرد.
مرد همین که دید تزار از خواب برخاسته و نگاهش میکند، با صدایی ضعیف گفت: «مرا ببخش.»
تزار گفت: «تو را نمیشناسم و دلیلی برای بخشودنت نمییابم.»
مرد گفت:«تو مرا نمیشناسی امّا من تو را میشناسم. من دشمن تو هستم و قسم خورده بودم که به دلیل کشتن برادر و ضبط داراییام از تو انتقام بگیرم. میدانستم که تو تنها نزد راهب آمدهای؛ این بود که تصمیم گرفتم هنگام بازگشت بکشمت. امّا یک روز تمام گذشت و پیدایت نشد. وقتی از کمینگاهم بیرون آمدم که بیابمت، به محافظانت برخوردم که مرا شناختند و زخمیام کردند. از چنگشان گریختم؛ امّا اگر تو زخمم را نمیبستی، آنقدر از من خون میرفت که میمردم. من میخواستم تو را بکشم ولی تو جانم را نجات دادی. اگر من زنده ماندم و تو مایل بودی، وفادارترین غلامت خواهم شد و به فرزندانم نیز چنین خواهم گفت. مرا ببخش.»
تزار بسیار شادمان شد که به این آسانی با دشمنش آشتی کرده است؛ و نه تنها او را بخشود بلکه به پزشک خویش و نوکرانش گفت که همراه او برگردند و قول داد که اموالش را پس بدهد. پس از اینکه مرد زخمی کلبه را ترک کرد، تزار برای یافتن راهب از کلبه بیرون رفت. میخواست پیش از بازگشت یک بار دیگر از او بخواهد که به سئوالهایش پاسخ دهد. راهب در جلوی باغچهای که روز پیش بسته بود زانو زده بود و در کرتها سبزی میکاشت.
تزار به سراغ او رفت و گفت: «ای فرزانه مرد، برای آخرین بار از تو خواهش میکنم که به سئوالهایم پاسخ دهی.»
راهب همانطور که چمباتمه نشسته بود، به سرتاپای تزار نگاه کرد و گفت: «همین حالا هم به جواب سئوالهایت رسیدهای.»
تزار گفت:«چه طور؟»
راهب گفت:«اگر دیروز بر ضعف من رحم نکرده بودی و به جای کندن این کرتها، تنهایم گذاشته بودی، آن شخص به تو حمله میکرد و از ترک کردن من پشیمان میشدی. پس، آن هنگام بهترین زمان برای کندن کرتها بود و من مهمترین کسی بودم که تو میبایست به او توجّه میکردی و مهمترین کارت کمک به من بود. پس زمانی که آن مرد دواندوان آمد. بهترین زمان برای مراقبت از او فرارسید؛ زیرا اگر زخمش را نبسته بود، بدون آشتی با تو میمرد. پس او مهمترین کسی بود که باید به او توجّه میکردی و آنچه کردی مهمترین کار بود. اکنون بدان که فقط یک زمانِ بسیار مهم وجود دارد و آن «حال» است و مهمترین کس آن کس است که اکنون می بینی؛ زیرا هیچگاه نمیدانی که آیا کس دیگری خواهد بود که با او روبهرو شوی یا نه؛ و مهمترین کار، نیکی کردن به اوست؛ زیرا انسان تنها برای نیکی کردن آفریده شده است.»
[مترجم (؟)؛ برگرفته از کتاب ادبیات فارسی سال سوم دبیرستان سالهای پیش از 1390]
بنام خداوند بخشنده ومهربان
سلام ودرود فراوان به استاد ارجمندم ومریم بانوی زیبا وبزرگوار
سلام ودرود فراوان به دوستان الهی ام
خدای من در ابتدا این فضای همیشه زیبای پرادایس وصدای مرغ وخروسها وغاز واردکها ودریاچه زیبای آن مرا به وجد آورد برای نوشتن ،نوشتن از این فراوانی ،از این زیبایی ها ،از این خلقت بی نظیر خداوند
استاد عزیزم بعد از دوماه از تمپا به پرادایس برگشتند وچقدر خوشحال هستند که به این فضای زیبا برگشتند وهمانطور که اشاره کردی با دنبال کردن سریالهای زندگی در بهشت وسفر به دور آمریکا همچنین در روز مرگی زندگی خودم پی بردم که روح من هم آرامش وسکوت در یک طبیعت زیبا را می طلبد واین خواسته ای هست که از بچگی با من هست که مزرعه داشته باشم با انواع صیفیجات وسبزیجات ومیوه ها که خودم آنها را با دستان خودم بکارم ومرغ وخروس واردک وغاز وگوسفند همیشه شما را تحسین میکنم بخاطر داشتن این احساس عالی وبودن در چنین فضای رویایی
وای خدای من برا اولین بار اردکها را آزاد کردند که بیان بیرون بگردند وبرا خودشون آزاد باشند چه ذوق وشوقی هم دارند
مریم جان هم که همیشه کارها را به بهترین نحو وساده ترین شکل انجام میدهند این دفعه تمام کارها را خیلی ساده تر از همیشه وبه نحو احسنت انجام دادند
استاد جان من این عشق بین شما دو عزیز وبیان احساس سپاسگزاری به مریم جان که کارها را انجام دادند تحسین میکنم وهمین سپاسگزاری وبیان آن با عشق سبب میشه دفعات بعدی کارها را باعشق وذوق بیشتری انجام دهد البته این قسمت را اشاره به خودم بیان کردم من میتونم با هرکاری که انجام میدم و به خودم احساس خوبی میده از خدای خودم از وجود خودم تشکر کنم تا این سپاسگزاری انرژی وبه بیان بهتر سوخت بشه برای اقدام بعدی خدایا شکرت که امروز هم به درک بهتری از مفهوم سپاسگزاری رسیدم
الان وقت شروع پروژه اینترنت استارلینک ایلان ماسک هست که استاد جان یکسال پیش ثبت نام کردند وخیلی وقت هست که منتظرندوحدود دوهفته ای هست که رسیده وامروز استاد جان میخوان این باکس کنند واین ایده اینترنت را در کل دنیا تغییر خواهد داد که تغییر عظیم در زندگی ورفتار مردم وبیزینسها را بدنبال دارد چون همانطور که استاد جان اشاره کردند یکی از مسائلی که سبب میشه انسان نتواند بره یه جای بکر زندگی کند اینترنت هست که اینترنت استارلینک این مسئله را حل کرده
صدای اردکها که نشان از شادی وذوق آنها است لابه لای صحبتهای استاد به گوش می رسه وهمانطور که مریم جان اشاره کرد نداردک ها وغازها با راهنمایی مامان مرغی دارند میان تا تماشا کنند
من تحسین میکنم صاحبان ایلان ماسک را که هر روز در جهت بهبود خود ومحصولات خود قدم بر میدارند وهرچه جلو میرویم کارها راحت تر وآسان تر میشود تا جاییکه شما میتوانی با RV آن را هر جا خواستی با خود ببری
احسنت چه دستورالعمل ساده ای جهت استفاده داره وچه جالب آن را طراحی کردند وچه مودم ساده ای دارد وچقدر عالی است که در بالاترین لول خود ساخته شده فقط کافی است آن را بزنیم به برق وصبر کنیم تا خودش جستجو رو شروع کند وای چقدر باحال خودش حرکت کرد وجستجو میکند تا جهت را پیدا کند خدایا شکرت خدایا شکرت بخاطر وجود افرادی با ذهنهایی خلاق وایده هایی بینظیر وفوق العاده
ای جان اردکها رو ببین خدای من چه لذتی میبرند کنار دریاچه خانم مرغی ها هم لابه لای آنها مشغول نوشیدن آب هستند
خدای من دسته اردکها که وسط دریاچه مشغول شنا وآواز خواندن هستند چه لذتی میبرند ، آن فکولی ها رو ببین اصلا حواسشون به پفکهای روی آب نیست ای جانم همه باهم یک صدا میگن به ما غذا بدین خدای من چقدر بامزه اند
سلام به روی ماهت مریم جان خب امروز هم یه پروژه جدید داریم ، مریم جان که کلی درختهای هرز رابریده ودر اصل پرادایس را زیباتر کردند
خب سمیه ورامتین عزیز هم امروز حضور دارند در این پروژه چقدر این دودوست ستودنی وتحسین برانگیزند وآنجا که هر دوتلاش میکردند روی یه تیکه چوب راه بروند مرا به یاد کنترل ذهن انداخت که کنترل افکار در شرایط ناجالب خیلی سخته ولی اگر تمرین کنیم وادامه بدیم میتوانیم اینکار را انجام بدیم
خب همانطور که استاد جان توضیح دادند امروز یه آتیش بازی درست وحسابی داریم ولی ابتدا میخواهیم تنه ها را خرد کنیم وبرای اولین بار از برق ماشین استفاده کنیم وچه ماشین کار آمد وهیولایی هست
احسنت استاد چقدر عالی حتی شما دارید رو خودتون کار میکنید که با سرما مشکلی نداشته باشید واقعا ستودنی وتحسین برانگیزید وسمیه عزیز که وقتی پروژه را شنید با ذوق گفت من به رامتین گفتم استاد قبل از اینکه سرما بیاد یه فکری برا خودش میکند
خب خداروشکر برق اوکی هست ودستگاه هم کار میکنه
عجب دستگاه خفنی چه عالی وراحت تنه ها را به قطعات کوچکتر تبدیل کرد در کنار این عملیات آتش هم که برپاست ومرغ وخروسها هم مشغولند ومریم جان وسمیه عزیز پروژه آتش بازی را به عهده دارند استاد ورامتین عزیز هم مشغول خوردن کردن تنه درختان هستند کلا همه مشغول فعالیت هستند مرغ وخروسها را ببین خدای من همه جا حضور دارند
احسنت به مریم جان وسمیه عزیز که پابه پای استاد ورامتین عزیز فعالیت کردند وفقط تماشاگر نبودند واینکار این دوبانو برا من کلی درس دارد
خداروشکر استاد به کمک رامتین جان کل چوبها را سوزاندند وپاکسازی کامل را انجام دادند
خدایا شکرت بخاطر وجود این همه نعمت وفراوانی
خدای من ، عطر کاج را حس کردم طراحی داخل برش تنه کاج واقعا زیباست وهمین توجه وتمرکز به نعمت ها ونکات مثبت هرروز نعمت وزیبایی های بیشتری را بدنبال دارد خدایا هزاران هزار بار تو را شکر وسپاس
در پناه الله شاد وثروتمند وسعادتمند وسلامت ولیاقتمند باشید در دنیا وآخرت
سلام استادجان و مریم عزیزم
جذاب تر از این انباکسم مگه داریم؟
چه میکنه این عزت نفس
آفرین به ایلان ماسک .
مبارکتون باشه استاد جان.
چقدر فرآوانی
چقدر هر روز فرصت های شغلی زیادتر میشن
این زندگی بهشتی در پرادایس مصداق ظرف انسانه که هر چی ظرفتو بزرگترش کنی باران بیشتری دریافت می کنی.
هر چی به توحیدی بودن قوانین خداوند ایمان میاری بیشتر در مسیر رشد قرار می گیری.
واقعا خدا رو صدهزاران بار شکر بخاطر این تنوع نعمت.
آخ این بوی کاج تا اینجا اومد…
منم حسش کردم.
عاشق مرغابی هاتونم و صداشون که سرشار از عشق به زندگیه.
بهترینها نصیبتون.
به نام خداوند مهربان و هدایتگر.
سلام خدمت استاد و خانم شایسته و تمام دوستان عزیز.
من همیشه برای حل مسائل زندگیم بیشتر اوقات رجوع میکنم به سایت و از قسمت( نشانه امروز من) از خداوند هدایت میخواهم.
اما این دفعه جنس هدایت فرق میکرد چون این دفعه در عالم خواب بهم گفته شد که برو و فایل 257 از قسمت دانلودیها رو ببین چون همون شب قبل از خواب یکسری سوالها و چراییها رو از خداوند پرسیده بودم همون لحظهای که خواب رو دیدم بلافاصله بیدار شدم ساعت 4 صبح و رفتم سراغ سایت و این فایلو پیدا کردم وقتی که فایل رو گوش دیدم و توضیحات زیبای یاسمین عزیز رو خوندم دیدم خداوند چقدر واضح و شفاف جواب سوالهای من رو داده بود در این فایل ، من سپاسگزار خداوند هستم که همیشه حامی و هدایتگر من بوده است کافی ما ازش بخواهیم چون اون کارش همینه که ما رو هر روز و هر وقت و هر لحظه هدایت کنه به مسیری که ما میخوایم و ازش درخواست میکنیم.
خوب حالا نکاتی که من از این فایل و توضیحات یاسمین عزیز برداشت کردم رو می نویسم .
1،، تمرکز بر روی نکات مثبت و سپاسگزار بودن بابت آنها ما هرجا که باشیم یک نکته مثبت برای توجه و سپاسگزاری از آن وجود دارد و یاسمین عزیز چه خوب اشاره کرد به آسمان بله آسمان زیباترین و شگفت انگیزترین خلقت خداوند که همیشه و همه جا در دسترس است که هر وقت و هر کجا که باشی میتونی به آن نگاه کنی و از این قدرت خداوند لذت ببری و سپاسگزار خداوند باشی و کانون توجهت را جهت دهی کنی بر روی خواستهها و زیباییها و نکات مثبت
2، باور فراوانی که مصداقش در این سریال و زندگی استاد هست مثل آب ،درخت فضای سبز، طبیعت زیبا آسمان همیشه آبی و زیبا و…
3، تمرکز بر روی کسب و کار
ما وقتی تمرکزمان را روی کسب و کارمون بزاریم و هر روز به فکر بهتر شدن کسب و کارمون باشیم از تمام جهات خودبخود کسب و کار رشد پیدا میکنه چون ما تمرکزمونو گذاشتیم روی بهتر شدن کسب و کار و چگونگی ارتقاء کسب و کارمون ، مثل ایلان ماسک که روز به فکر ارائه محصولات جدیدتر و با کیفیتتر هست ما نباید دنبال حواشی بریم مثل تبلیغات بیمحتوا همیشه این سوالو از خودمون و خدای خودمون بپرسیم که چطور میتونم محصولی بهتر و کارآمدتر عرضه کنم و یک مشکل و مسئلهای را از جامعه حل کنم
4 ،برخورد با مسائل زندگی
در زندگی ما مسائل مختلف بوجود میاد، که این مسائل یا به ظاهر بد هستند یا خوب اما در نهایت این ما هستیم که تصمیم میگیریم چه دیدی نسبت به این مسائل داشته باشیم، یا میگیم الخیر فی ماوقع یا واکنش نشان دادن به این مسائل مثل قبل یا مثل اکثریت انسانها پس ما میدونیم و آگاهیم که هر نوع اتفاقی به ظاهر بد یا یک تضاد چقدر نکته و چقدر اتفاقات خوبی با خودش به همراه داره
5 ،هر روز به فکر بهبود خود باشیم چه از لحاظ شخصیتی چه از لحاظ علمی چه از لحاظ معنوی این بهبودها از مهمترین عوامل انسانهای موفق هست یعنی بهبود روزانه، همیشه این سوال را از خودمون بپرسیم که امروز چگونه میتونم نسبت به دیروز یا هفته قبل یا ماه قبل یا سال قبل بهتر باشم و بهتر عمل کنم
6 ،تحسین انسانهای موفق
7 ،همیشه سوال بپرسیم وقتی سوال پرسیده میشه مسلماً جوابهایی بهمون داده میشه از طرق مختلف
8 ،انهایی که در مسیر زندگی ما قرار میگیرند و به رشد ما کمک میکنند را همیشه دستی از دستان خداوند بدانیم خداوند این فرشتهها را در مسیر زندگی ما قرار داده تا به رشد و پیشرفت ما کمک کنند پس همیشه قدردان این دستان خداوند باشیم مثل استاد و عزیز دلشون و هزاران انسانی که در مسیر زندگی به ما کمک کردهاند
9 ،پیدا کردن اصل از فرع
متاسفانه اکثریت جامعه دنبالهرو فرعیات هستند پس پاداش به کسانی داده میشود که افکارشان را از بدنه جامعه جدا کرده و همیشه دنبال اصل هستند و رفتاری متفاوت با اکثریت جامعه دارند.
امیدوارم که همیشه شاد موفق و پیروز باشید در پناه الله.
سلام به شما دوست عزیز
خداوند را شاکرم که در مسیر هدایت قرار گرفتم و خواندن نظریه های عالی شما دوستان عزیز
خیلی خوب و عالی همه چیز را توضیح دادید و من به نوبه ی خودم از مطالبتون لذت بردم
در پناه الله یکتا شاد و سربلند باشید
و به امید پیشرفت روز افزون شما دوست عزیز
سلام دوستان گرامی
منم لذت میبرم از صدای مرغابی
و از صبحی پر از انرژی و اکسیژن
اونم با دریاچه که خودش انرژی آدم هزار برابر
میکنه لذت بردن از چیزهای ساده مثل راه
رفتن روی چوب فایل پر کردن
برای دیگران احساس مفید کردن
یه جورایی از گناه دور بودن آدمی رو به
روح واقعیش نزدیک میکنه
همراه خوب داشتن مثل مریم عزیز
همه اینها از جایی شروع شد
شرک نورزیدن…ادامه دادن و رسیدن
به چی؟
به حال خوب تناسب اندام ارتباط عاشقانه
آب وهوای خوب خوراکی خوب
حیوانات دوست داشتنی احساس خوشبختی کردن
دوستان خوب داشتن داشتن سایت که باعث تکامل خودش و دیگران شدن همین سایت کار بزرگی است
بزرگ تر از استارلینک بزرگتر از ایلان ماسک
من افتخار میکنم به استاد به این همه
افتخارات قانون سلامتی و غیره شون
چقدر شما به فکر بودید که دنیا روز به روز بهتر بشه
تبارک الله آقای عباسمنش استاد و دوست خوبم
لطف خدا لطف خدای عزیزم لطف و محبت خدا رو فراموش نمیکنم که من رو با بهترین سایت دنیا با اختلاف دعوت کرد محمدرضا قدرش رو بدون آفرین
پسر قدرش رو بدون شکرگذار باش پسر
تو همونی هستی که به زیر زیر زیر صفر رسیده بودیم
الان میخاهی دنیای خودت و دیگران رو به بهشت تبدیل کنی یادم نره همه لطف خداست آآ
خدایا عشقم دوست دارم آ عاشقت ام آ
من و دوستان سایت رو دستامونو گرفتی
فقط میتونم بگم شکرت بی نهایت شکر واقعا عاشقم
عاشق حس کردنت میفهمت خدا جون که همه جا هستی دیوونتم خدای مهربونم
ب نام خالق هستی بخشِ مهربان
درود بر شما استاد عزیزم،مریم بانوی دوست داشتنیو توانمند و یاران همراه
واااااااااای خدای من چقققققدر زیبایی و نعمت و برکت و فراوانی دیدم باز
لحظه لحظه فیلم رو زندگی کردم بالبخند از عمق ِ جان
خداوند من بی نهایت سپاسگذارم برا این همه نعمت و برکت و ثروت بی انتهایی ک آفریدی برای ما
اونقدر نعمات فراوانِ بیشماری دیدم ک نمیدونم از کدوم باید شروع کنم
از اردکهای قشششنگم و دوست داشتنی، با اون آواز دسته جمعیشون،ای خدااااا اولش اومدن لب دریاچه آب بخورند،چقدر زیبا بود دیدن اون صحنه، ک با مرغها باهم اومده بودن آب میخوردن.
یکیشون سُر خورد ترسید فرار کرد مابقیشونم ترسیدن فرار کردن، مُردم براشون، ای خدددددا چقده نازن،چقدر لذت بخش بود دیدن شناشون روی آب،
و اون آواز دسته جمعشون، خدایا کاکول مرغابی سفیدا چقققققدر خوشگله، ضعف کردم براشون.
واقعا لذت بخش بود دیدنش برام، حتی ازش فیلم گرفتم ک برای خواهرزاده بفرستم، 2 سالشه ب مرغابی میگه”گوب گوب گابه” چ ذوقی کنه بهش نشون بدم.
خدایا بینهایت سپاسگذارم برای این خلقت بی نظیرت
الهی الحمد الله برای این طبیعت بسیار قشنگ و دلربا واقعا هوش از سر آدم میره با دیدنش، استاد ما ک فقط مجازی اونجا زندگی میکنیم دلتنگ میشیم، شما واقعا حق دارید از دوری اون بهشت دلتنگ بشید. خداروشکر بینهایت
چ لذتی داره اون آتیش بازی و لمس اون چوب ها، خدایا بینهایت سپاسگذارم، منکه عاشق آتیش بر پا کردن هستم،روزهایی ک میرم کوه پیدا روی تو بعضی مسیرها درخت های کاج هست،برگهایی ک ریخته زیر درخت جمع میکنم و بعد آتیش میزنم، خیلی لذت بخشه، واقعا حس کردم عطر خوش کاج رو چون خودم عطرشو بو کردم و عاشششم.
خدایا بینهایت زیبا بودهمه چیز کلی کلی کلی ذوق کردم براشون
مریم بانوی توانمند و دوست داشتنی بینهایت سپاسگذارم از شما برای خلق این اثر هنری بی نظیر، خدا قوت لذذذذذت بردم واقعا.
خدایا شکرت برای این همه وسایل فوق العاده خفن برای سهولت در انجام کارها، چقدر عالی بود، خدا قوت استاد جان
و در آخر اون آتیش قشنگی ک برپا کردید واقعا حس کردم اونجا دور آتیش رو صندلی نشستم و از گرمای آتیش، تو اون واااای سرد واقعا لذت بردم، سپاسگذارم
راستی بازی دوستانتون، خانم و آقا روی چوبها چقدر جذاب بود برام، چقدر ساده میشه شاد بود و رابطه رو گرم نگه داشت، خدایا شکرت برای این همه نکته و عشق و زندگی ک تو این سریال موج میزنه
عاشقتونم استاد جان و مریم دوست داشتنی
ایام ب کام همرهان عزیز
به نام خدای مهربان سلام به استاد عزیز و خانم شایسته نازنین و دوستان گرامی خداروشکر بابت دیدن این بهشت زیبا تحسین میکنم این پردایس زیبا رو چه هوایی چه روز زیبایی استاد چقد زیبا تر شد چه تیشرتی خدایاشکرت چقد این بچه ها نازن چقد حس خوبیه خدایاشکرت خیلی باحال هست بعد از چند وقت موندن تو یه جای شلوغ حالا بیای یه جای دنج و آروم واقعا حس سپاسگزاریش چند برابر میشه خدایاشکرت واقعا تحسین میکنم این رابطه رویایی تون رو که واقعا ندیدم جایی بی نظیره چقد این عشق پاک مقدس خدایاشکرت تحسین میکنم این اینترنت هیولا رو که کارو آسون کرده خدایاشکرت تحسین میکنم آزادی مالی زمانی و مکانی شما رو که توانایی خرید هر چه که احتیاج باشه رو انجام میدین خدایاشکرت چقد این اردک ها نازن چقد زیبا شدن چه رنگهایی واقعا زیباست تحسین میکنم این دوستای عزیز رو که انقد عالی روی خودشون کار کردن و الان هم فرکانس شما هستن خدایاشکرت چقد این ماشین هیولا زیباست که از برقش استفاده کردین خدایاشکرت واقعا چه همکاری خوبی چه آتیش بازی واقعا بینظیره خدایاشکرت چه بوی کاجی چقد قشنگ برش میده واقعا لذت بخشه خدایاشکرت تحسین میکنم شما خانمهای عزیز که انقد عالی کار میکنید واقعا سپاسگزارم از دیدن این همه زیبایی خدایاشکرت
در پناه الله یکتا شاد ثروتمند وسعادتمند در دنیا وآخرت باشید دوستتون دارم
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام به استاد من سلام به مریم جان و سلام به آقا رامتین عزیز و خانومشون
قبل از شروع دیدگاه در مورد این فایل عالی باید آقا رامتین و خانوادشون رو تحسین کنم که انقدر عالی روی خودشون ، تفکراتشون و عملکردشون کار کردن که در این لحظات زیبا کنار استاد هستند
من خیلی وقتا دنبالشون میکنم و دست آوردهای بزرگشون رو مطلع هستم بخصوص مهاجرتشون از فنلاند به آمریکا تبریک میگم بهتون
هر روز موفق تر از روز قبل باشید
و برسیم به هدایت امروز من که این فایل زیبا بود
خدای من شکرت که تمام مسائل قابل حل هستند ، نه تنها که حل میشن بلکه با راه حل های خیلی خیلی ساده حل میشن
این ایلان ماسک دوست داشتنی چی کرده خدایی اینجاست که شاعر میگه ایلان ماسک چه کرده دلا رو دیونه کرده بهتر بگیم دنیا رو دیوونه کرده
این مرد بی نظیر واقعا قابل تحسینه
با یه بشکن برای مصرف کننده ، مسئله اینترنت رو به بهترین شکل برای کل دنیا حل کرده خداروشکر
زمانی که فایل رو شروع به تماشا کردم اینترنتم شروع به قطع وصل شدن کرد و ذهنم شروع کرد از زاویه منفی گرش که ها ببین افکارت درست نیست برات بالا نمیاد خخخخ
منم که بچه نیستم تیزی جوابشو دادم گفتم خوب نمیاد که نیاد از اینترنت اونیکی گوشیم استفاده میکنم
و با استفاده از تکنولوژی هات اسپات ندای منفی ذهنمو نه که خاموش کنما خفه کردم خخخخخ
اگه دیدین اینجوری گفتم بخاطر اینکه خیلی پر رو تا تقی به توقی میخوره شروع میکنه اظهار نظر های بی مورد خخخ
و یه این شکل مثل هلو مسئله قطع شدن اینترنت من هم حل شد و به دیدن ادامه این فایل زیبا پرداختم
خداروشکر
اصلا این فایل کلا اشاره به پیشرفت تکنولوژی داشت
برق خونگی توی خودرو این عالیه اینجوری برق همه جا در دسترسه
خداروشکر واقعا بهتر از این مگه داریم ، مگه میشه
خدارو بارها و بارها شکر
چقدر توی جمع 4 نفرتون در حال انجام کار با لذت کارها رو پیگیری میکرد و انجام میدادید و بابتش ذوق هم داشتید
این فقط و فقط از دیدگاه و افکار خوب بیرون میاد و هیچ
خداروشکر که روزم رو با این فایل زیبا آغاز کردم
برم که یک روز بی نظیر رو خلق کنم
همگی در پناه الله مهربان شاد و سلامت و ثروتمند باشید.