سریال زندگی در بهشت | قسمت 26 - صفحه 18 (به ترتیب امتیاز)

306 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    MJGoodlooking گفته:
    مدت عضویت: 2313 روز

    به نام خدا

    به لطف خدا

    و در راه خدا

    خدای خوبم رو سپاسگزارم بخاطر نعمت هدایتم و ازتون ممنونم اساتید عزیزم

    وقتی وارد ترس هات میشی هر لحظه یه نجوایی درونت میگه که نه نمیشه نمیتونی اما از اونور یه حسی هم میکه تو که تا اینجا اومدی یه قدم دیگه هم برو حالا دیگه این ماییم که باید با خودمون به نتیجه برسیم که آیا قدم بر میدایم یا جا میزنیم هر چقدر که به سمت جلو بریم نجواهای ذهنمون کمتر میشه چون ما عادت میکنیم به اون محیط جدید و کم کم اطلاعاتمون بیشتر میشه و با اون خودباوری که بهش میرسیم دل و جرات بیشتری برای ادامه دادن پیدا میکنیم ولی اگر بترسیمم و نریم جلو هر لحظه ساکن بودن باعث میشه ترس های خیلی خیلی خیلی یبیشتری وارد دلمون بشه و وما رو ناتوان تر کنه

    خدایا هدایتم کنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    امیر حسین ترابی گفته:
    مدت عضویت: 2148 روز

    سلام استاد عزیزم ومریم جان

    خدایا شکرت

    این یه نشونست برای من که خودتو بنداز داخلش نترس تو قبلا هم انجامش دادی برو توی دلش کارها رو خدا خودش صفر تا صدش رو انجام میدع وظیفت فقط اینه که توکل کن وشیرجه بزن داخلش حله این یه نشونه قوی در کنار غزل 373و374 حافظ هست برای تو اینها همون دل دل کردن قبل از شیرجه زدن هست

    مثل بچها بخواه بدون هیچ محدودیت مال وزمانی ومکانی واداری فقط با شجاعت اعلام میکنه که میخاد اصلا به راهکار فکر نمیکنه فقط محکم وجسورانه طلب میکنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    نرگس گلی گفته:
    مدت عضویت: 1861 روز

    سلام به خوبان بهشت

    انقدر من با این فایل خندیدم و بهم خوش گزشت ک انگار منم مهمونم اونجا اصلا خودمو شخص بیننده در نظر نمیگیرم خودمو قشنگ اونجا حس میکنم با فرکانسم با کلماتم داشتم خداروشکر میکردم که چه لذتی از این بالاتر الان دومین روز از مهمونیه ک یه دونه کار تکراری توش نکردین و فقط لحظه به لحظه دارید شادی میکنید بوی خدا میاد اینجا وقتی استاد گفتن ک بچه ها انقد مسئولیت پذیرن ک ماهم وسیله های بیشتری براشون میاوردیم باخودم گفتم ما که انسانیم وقتی یکی قدر دانمونه همه چیمونو براش میزاریم بعد که قانون خدا گفته بابت داشته هات شاکر باش تا بیشتر بشه چرا اینکارو نکنم

    چقدر رابطه ی بین برادرهارو دوس داشتم با اینکه اختلاف سنیشون زیاد نیس ولی عالین باهم وقتی استاد ب ویوان گف بپر مرد قوی من جای اون بچه ارامش گرفتم وقتی عشقو اونجا میبینم و راحتی رو ک برای مهمون پیازچال میزارین نگران نیستین ک قضاوت شین دیوانه شدم با این فایل در کل بگم وقتی حتی دارم پیشرفت جهانو میبینم تو فایل ک تیوپی میاد ک تو بتونی رو اب بخوابی یا چیزی میاد ک خودش بادش میکنه ارزش ابزارم ک نگم تو یک ثانیه اون پیچا وصل شد خدای من همه چی رنگ تو داشت الهی شکرت بابت این زیبایی ها واقعا زیباتر از زندگی در بهشت چی میتونه زیبا باشه وقتی هم داری زیبایی میبینی هم درس یاد میگیری هم ظرفت بزرگ میشه خدایا سپاس گزارممممم مرسی مریم ناز ک شما برامون فیلم گرفتین کاری ک هیچوقت هیچکس نمیکنه از مهموناش بخواد فیلم بگیره هرچند ک شما هیچکس نیستید دوستون دارم خیلی😘😍😍

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    عظیم خلفی اصل گفته:
    مدت عضویت: 1952 روز

    سلام بر استاد و مریم بانو و تمامی بچه های که وقت میزان و کامنت مینویسند

    و میخوننن این فایل در بود از نکات جالب

    و تاثیر گزاری نکاتی که توش آگاهی داشت

    .قدرت داشت

    .لذت داشت

    .پیشرفت داشت

    .تجربه داشت

    وقسمت جالبی که من ازش برداشت داشتم این بود که استاد گفت نگهداری از امکانات و وسایلی که جهان در اختیار ما میگزاره نوعی از سپاسگزاری هست یعنی خیلی لذت بردم و متوجه شدم که قدر دونستم و حفاظت از امکانات می‌تونه به ما در بیشتر شدن نعمتها وثروتها کمک کنه و هزاران بار هر لحظه سپاسگزار خداوندی هستم که هر لحظه همواره از بینهایت راه ثروت به زندگی من و همه انسانهایی که میخواهند وارد می‌کنه .الهی شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    رسول بنادری گفته:
    مدت عضویت: 1456 روز

    الهی شکرت بابت ی فرصت دیگه ک توی این بهشت زندگی کنم

    همسایه ما هم دوتا دوقولو  کوچولوی نازنین دارن وقتی میان با خواهر کوچیکم بازی کنن منم باهاشون بازی میکنم وقتی میبینم این حد از شوق و ذوق رو لذت میبرم یهو میبینی دعواشون میشه دقیقا بعد 5 دقیقه با هم آشتی میکنن اینقد قلباشون مملو از عشق و پاکیه

    وقتی برات مهمون میاد پدر خونواده و چهار تا پسرش ک اینقدر کنجکاون دوس دار از هر چیزی سر در بیارن

    چقدر لذت بخشه و باعث پیشرفتشون میشه

    و  جوزف چقدر مسئولیت پذیر بود، وقتی همه از دریاچه بیرون اومدن اون تنها موند دید تیوپ توی آب میمونه و دور میشه پرید و اونو آورد بیرون، یاد مامورهای پست افتادم ک چون اون منطقه خیلی ماشا الله بارون میاد و بسته پستی رو میارن در خونه و استاد  یادش میره بیاره دوره بسته پستی قربونشون برم نایلون میکشن، چقدر مردمون مسئولیت پذیرین

    الهی شکر ک این دستگاه رو برا باد کردن تیوپ ساختن وگرنه مگه میشد اینو با تلمبه باد کرد، یه روز باید باد میکردی فرداش میتونستی ازش استفاده کنی

    مسابقه ای ک استاد با بچها داد چقدر حالم رو خوب کرد، اون حد از شوق و ذوق برای مسابقه ایول بابا

    اره از چیزی میترسی برو تو دلش اگه بازم  فکر میکنی نمیشه الگو نشون ذهنت بده ک ادمایی هستن ک چنین کاری رو انجام دادن، اگه الگویی هم ندیدی پسر شاید اولین نفر توباشی ک بهت گفته شده این کار رو انجام بدی

    دانشجو هستم و ترسناک ترین کار برام ارائه مطلبی بود، اولین بار ک با رفیقم دونفری یه طلبی رو ارائه اونم چون مجبور بودم  دادم

     نوبت من ک شد

    با اینکه مطالب رو حفظ بودم، روی برگه هم نوشته بودم اینقدر استرس داشتم ک از رو برگه میخوندم

    انگار توی کبابی پای منقل باشم برگه مثه باد بزن تکون میخورد 😅 اینقد استرس داشتم اصن نفهمیدم چی شد تا تموم شد

    دوباره تغییر نکردم و مجازی شد و مجبور ب ارائه شدم 

    و کم کم همینجوری تکامل ذره ذره طی شد

    و ترم قبل درسی ک  ارائش اختیاری بود من گفتم ارائه میدم و رفتم  ارائه دادم و همین ک رفتم و تموم شد ب خودم گفتم همین بود من اینقدر ازش میترسیدم

    دوستون دارم دارم خانم شایسته و استاد عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    Fatemeh گفته:
    مدت عضویت: 1736 روز

    سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااام به استاد عزیزم و مریم جووونم عشق دوست داشتنی که میتونم به جرئت بگم اولین الگوی من توی خانوما هستین که انقدر باخودش درصلحه چقدررررررررر که من ازشما یادمیگیرم عزیزدلم. استادجوونم خدارو هزاران مرتبه شاکرم برای حضوردوتاعشق دوتانمونه انسان توی زندگیم چقدر دوستون دارم چقدر وصف نشدنیه حالم🤗.نمیدونم چجوری بیان کنم که برسونم اون حسو حال الهی ای که داره جاری میشه اهان نه راستی به لطف اموزه های شما میدونم چجوری:) اینجوری که خالق من؟🤔((خدایی که فهمیدم توی تمااااااام کارام توی تمااام کارام کوچیک وبزرگ میتونم ازت درخواست یاری کنم وتو باعشق میگی جون دلم؟ اینجوری انجامش بده دخترکوچولوم🤗😍))لطفا کمکم کن که برسونم اون حس الهی ای که دارم لمسش میکنم و برسونم این حس و حال زیبارو به دونه دونه ادمایی که این کامنت رو میخونن الهی به امیدتو….. 🙏🙏💗 -میدونی استاد قشنگم نمیتونم خودمو بذارم جای شما که چجوری خودتون رو کنترل میکنین بااین حجم ازحرفای خالص و الهی من الان فقط صحبتم باخدا اینه که خداجونم یه وقتایی انقدر باهدایت هات هیجانیم میکنی میگم کاش یه اپشن داشتم به اسم بال میرفتم و کلی پرواز میکردم تاشاید یکم بتونم هیجاناتم رو کنترل کنم.😅🦅 اخ اخ نگم ازهدایت نگم ازخدایی که بهش نزدیک میشی به معنای واقعی فکرمیکنی جهان رو فقط وفقط برای تو خلق کرده. اول ازشرایطم بگم که بگم حالاچرا انقدر هیجانیم:😝 الان ساعت۱۷:۱۸هست روزجمعه تاریخ ۲۱مردادماه چراانقدر دقیق؟چون ۸ روز دیگه تولدمه ومن امسال ازخدا خییییییلی هدیه خواستم و هرروز بافایل های جدید استاد دارم هدیه هایی ارزشمند دریافت میکنم الهی شکرت.قراربود امروز برم سرکار اما عشق من خدای اگاهم گفت بمون استراحت کن استراحتم اینجاست تمام زندگیم شده اینجا برای اولین بار توی زندگیم دارم با صفحه کیبرد کامپیوتر تایپ میکنم و کامنت مینویسم اما انقدر تسلط دارم که میفهمم خدای منه که داره انگشتای ارزشمندمو یاری میکنه فقط دستام داره میره روی کیبرد توصیف نکردنیه.درحال حاضرگوشی ندارم داشتم ها بهترینشم داشتم اما خب الان نیست ومهم نیست بهونه نداریم که میایم سراغ کامپیوتر و هم خودم رو بیشتر باورکردم هم خدام رو که اره همه کار میشه کرد بااین خدا و من حتی این تایپ روهم کوچیک نمیبینم این توانایی ارزشمندم رو که همین الان فهمیدم دارم(الهی شکرت) تماااام نعمتهام رو به لطف استاد عزیزم ارزشمند میدونم چون حقیقتشونم همینه دونه دونه شون ارزشمندن حتی برای سپاسگزارتربودن میگم اگه این نبود چی اونوقت قشنگ میفهمم چی دارم.خدایا سپاسگزارم برای انگشتای توانمندم و این دسترسی ها. بریم سراغ هدایت الله مهربان: دیشب خیییییییییییییلی گریه کردم و حس میکردم تضادها دارن اذیتم میکنن تاکید میکنم حس میکردم ولی الان خندم میگیره حس میکنم داشتم خودم رو برای خدا لوس میکردم اونم باعشق گوش کرد و اشکامو پاک کرد گفت اروم شدی دردونه؟حالا بنویس ازم چی میخوای و انقدررررررررررر ارومم کرد وگفت که نتایج خیییلی رویاایی درراهه دخترکوچولوم که باارامش خوابیدم.😍(اه خدای من کجابودی این همه مدت که بادوخط نوشتن برات انگارهمه چی حل میشه رفیقم همدمم به خدا که هنوز مسائل هستن اماهمه چی خدااااااست میگی خدایا؟ارامش کل کیهان رو تزریق میکنه تووجودت عاااااشقتم همیشگی من💖). دیشب قبل خواب هم انقدررررررر بهم انگیزه داد باجمله ی معروف استادجونم خوابیدم و گفتم حالا که اینطورشد حتما موفق میشم.و چنددقیقه ی پیش اومدم توی بهشت و سوالامو خیلی گنگ پرسیدم وگفتم خدایا هدایتم کن.قربونش برم که من انقدر گنگ میپرسم امااون شفاف و واضح جواب میده😅 خدامه دیگه بهترازخودم منو میشناسه عااااشقتم خاااالقم… و بوووووووم💣💣:معجزه رخ داد الله اکبر ازنشانه ی امروز من. تک تک واژه های دیدگاه انتخابی برای این قسمت مال من بود انگار یه فاطمه ی دیگه اینارونوشته بود اخه خدایا چجوری ازت تشکرکنم ازاین حجم از دقتتتتتت ازاین حجم از سریع الجوابی مگه میشه یه دختر هم سن و سال من باشرایط تمام وکمال من دیدگاه انتخابی این جلسه باشه؟اخ دختر چی نوشتی اخههههههه دقیقا خودمم به خدا انگار من اینارو تایپ کردم خدایا چجوری اخه چجوری خودم رو کنترل کنم چجوری بتونم؟قشنگ اون تیکه حس کردم خودمم که نوشتی:”من زجر تو ترس موندن رو خیلی زیاد کشیدم”.واین جمله مغزم رو منفجرکرد:”من دیگه هیچوقت این ظلم و در حق خودم نمیکنم که توترسم بمونم .. من دیگه نمیتونم تحمل کردن و بپذیرم تو ترس موندن رو بپذیرم .. ” “وارد ترس هام میشم من دیگه نمیزارم ترس ها منو رهبری کنن هرررتررسی هرچقدرم بزرگ اجازه نمیدم منو به عقب برگردونه نمیتونم دیگه بی ایمان بودن و بپذیرم ..ترسو بودن من یکی از پاشنه های اشیل منه” 😭😭😭الله اکبر دلم میخواد تمام متنتو بنویسم.دیشب و یه مدت یکماه دوماه هست که من این قول رو دادم به خودم و باااااکله میرم تو دل ترسام گفتم دیگه اجازه نمیدم من ترس ازهمه چی داشتم ودارم وقول دادم که همیشه روشون کارکنم.منم جایی بزرگ شدم که به شدت ترسو و عاااشق حاشیه ی امن اما من نمیتونستم تحمل کنم پر بودم وهستم ازباورای غلط و ترس اور اما تحمل نکردنه انقدر شدید بود که یه کارایی کردم که باورم نمیشه که من تونستم وانجامش دادم بالاخره. خیلی بهترشدم اما به قول دوست عزیزم که نوشته پاشنه اشیله و نیاز به بهبود دائمی و همیشگی داره. و من اونجایی به خودم باتک تک سلولهام افتخارکردم که کلییییی روی باورام کارکردم و کلی ترسهامو کشتم اما یه اتفاق ناخواسته رخ داد که خیییییلی بد بود خیلی وانگار تمام زحمتایی که برای باورام کشیدم توی یه لحظه رفت چون ریشه ترسام به مراتب قوی تر بود واون باورای جدید عین یه بذر و من نتونستم قضیه رو بدبدونم خیلی سختم بوداما باخداهمه چی اسونه اشک میریختم بااااترس میرفتم توی خیابون زانوهام سست میشد درحد افتادن منی که کلی روی خودش کارکرده بودو تنهایی همه جا میرفت ساعت ۵ صبح میزدم بیرون میرفتم ورزش میکردم شباتوی کوچه های خلوت و تاریک میرفتم باشجاعت کامل ها کلییی روی خودم کارکرده بودم تکاملمم طی کردم یهو بلندنشدم که برم این کاراروکنم(به خدا اگه یکی بهم میگفت یه روزی ازاون حجم ازترسو بودنت تبدیل به این میشی میزدمش😂 و اصلا باورم نمیشد ولی باکارکردن صحیح روی خودم و باور بیشتربه خدا شد وتونستم💪) ولی دیگه اون من میترسید حتی تاسرکوچه تنها بره اما ازیه طرفم میگفتم نمیخوااااااام باترس زندگی کنم نمیخوام باج بدم نمیتونم دیگه باج بدم ازترسو بودن متنفرم و حقیقتش اون شجاعته مزه داده بود بهم وهی میگفتم خدابامنه مراقبمه اماترساانقدر زیاد بود حس میکردم تمام این حرفام الکیه اما الکی نبود”خدا” کمکم کرد پاداش داد حتی نشونه های ترسم رو هم میدیدم امااهمیت نمیدادم میگفتم بدرک هرچی میخوادبشه بذاربشه من نمیتونم لحظاتم رو حروم کنم به خاطرترس.نمیتونم زندگی نکنم به خاطرترس و خدای قدرتمندم رو سپاسگزارم که انقدررررر قدرت افکارمثبت قویه وهمه چیز سریع تغییر میکنه و من الان خییییلی بهترم خدایاشکرت برای هدایت دقیق خدایا شکرت برای این محیط رویایی که ازبین این همه فایل و کامنت و بییییی نهایت فراوانیه اگاهی باتو باهدایت تو صاف می رم به اون چیزی که مال منه یعنی اگه به پیداکردن خودم بود که وای به حالم چقدرزندگی باهدایت الله شیرینه همون زندگی حقیقی که براش ذوق داشتیم که بیایم تجربش کنیم میشه سرزمین شگفتی ها.استادجونم من خیلی نتایج گرفتم خییییییییییییلی رویایی والان فقط دلم نتیجه مالی بزررررگ میخواد ولی باتمام وجودم میدونم که اول باید به اون نتایج میرسیدم همونایی که هیچکس نمیتونه ببینه وفقط من میدونم و خدای من که من چقدرررر قوی شدم و ازلحاظ شخصیتی چه تغییرات بزرگی داشتم اخه مگه بایه شخصیت ضعیف میشه کارای بزرگ کرد؟ معلومه که نمیشه ومن تمام دستاوردامو تاالان لازمه ی موفقیت های مالی بزرگم که درراهن میدونم یکی ازبزرگتریناش ساخته شدن یه دخترشجاع بود و بزرگتریییییییییینش خدا🙂 چون بااونه که شجاعت دارم خداهمه چی میشه برای ادم شجاعت هم میشه اره مابااین خداطرفیم عاشقتم استاد عزیزم به خدااصلا نتونستم فایل رو ببینم و فقط یکبار متن رو خوندم و گفت بنوووییییییس الهیی شکرت که بهم فرصت دادی بنویسم فکرکنم اولین کامنت طولانیمه😅🥰😍 استاد عزیزم و مریم عزیزم ازتون سپاسگزارم الگوهای شجاعت زندگی من عاشقتونم خدا حفظتون کنه و بهترییییییییییییناروسهم قلب مهربونتون کنه که شمالایق بهترینایین.🤩🥰 ویه نکته خیلی مهم هم بگم که چقدر خوووب بود برای خودم و مطمئنم برای تویی که داری میخونی اونم این که من اولین بار بود که تایپ میکردم و با کامپیوتر مینوشتم دلم میخواستEmojiهم بذارم چون عاشق این کارم ولی بلد نبودم و خیییییلی هدایتی یادگرفتم و خواسته ی من اجابت شد. به قول استاد دردل خواسته هاهم بازتضاده وباز ماباید درخواست کنیم و این قانونه. خواسته ی من درلحظه شد کامنت نوشتن و اجابت شد و چنددقیقه بعدش شد Emojiگذاشتن که به سرعت اجابت شد مرسی خدای سریع الاجابم و میخواستم بگم که اینجاااست که میگه: “توپای درراه بنه و هیچ مپرس که خودراه بگویدت که چون باید کرد” و به همین راحتی انجام میشه همه چی و کلیییی چیز یادمیگیری همین الان کلی عزت نفسمم تقویت شد که من ازپس هرکاری واقعا میتونم بربیام حتی کاری که تالان انجامش ندادم. خداجونم یه ایمان ازت میخوام برای هممون که این جمله رو باورکنیم و حرکت کنیم. برای همتون بهترینارو ارزومندم💗💓💖

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    Pari گفته:
    مدت عضویت: 2862 روز

    بنام خداوند زیبایی ها

    سلام استاد جانم و مریم جانم

    سلام دوستان

    وای وای وای چقدر من خندیدم چقدر لذت بردم چقدر کیف کردم مهموناتون خیلی باحالن شما هم که باحالتر ازونا

    وای استاد چقدر خوب با بچه ها بچه میشین بچگی میکنین خیلی لذت بخشه و بچه ها چقدر لذت میبرن وقتی یه بزرگتر باهاشون همبازی میشه باهاشون بچگی میکنه اینو تجربه کردم و دقیقا احساس شما رو درک میکردم

    وای اون پسر دومی وقتی پرید تو آب و شما نمیتونستین بکشین بالا چقدر خندیدم خیلی باحال بود

    اون دوتا پسر کوچولو شیطون بلا عاشق اونجور شیطنتام

    شما چقدر با مهموناتون راحت بودین حالا اگه ما بودیم نگران مرتب بودن خونه بودیم و اینکه همش امرو نهی بچه اینکارو نکن اونکارو نکن چقدر همتون آزادی داشتین و رها بودین هم شما هم مهموناتون و چقدر مودبانه پسرا درخواست میکردند

    پدر خانواده که هم لذت میبرد از سر به سر گذاشتن پسرا و در عین حال چقدر بهشون اعتماد به نفس میدار چقدر بیخیال بود بچه ها اونجوری میپریدن تو آب حالا اگه ما بودیم میگفتیم نری ها میافتی تو آب خفه میشی

    چقدر تفاوت فرهنگی ما درگیر نگرانی ها وقتی مهمون میاد خونه شما در حال لذت بردن از کوچکترین چیزها

    در حال خلق بهترین لحظه ها

    واقعا قابل تحسین هست . و اما بزرگترین درس این فایل به قول شما استاد عزیزم

    وارد ترس هامون بشیم از نقطه امن خودمون خارج شیم بخدا چیزی نداره من یکی بزرگترین ترس هامو تجربه کردم والا هیچی نداشت الکی بزرگش کرده بودم و اتفاقا خیلی قضیه به نفع من شد اما هنوز خیلی از ترس ها هست که باید واردشون شد اما دیگه مطمئنم چیزی نداره اصن ترس نیس من اسم ترس گذاشتم روش یک تجربه عالی و بینظیر هستند

    هنوزم دارم میخندم به اون حرکتی که پسر دومی زد خیلی باحال بود

    استاد و مریم خیلی دوستتون دارم عالی هستین عاشقتونم

    خدایا سپاسگزارم که هروز صبح و شب منو مهمون این بهشت میکنی سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    مهشید و شیرین گفته:
    مدت عضویت: 1275 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام استاد و خانم شایسته عزیز

    لذت بردن از شنا کردن در دریاچه ای خصوصی با بهترین امکانات.

    لوک و یوسف اولین کسانی هستند که در کنار استاد امروز شنا را شروع کرده آند و استاد و لوک الگوهایی بودند برای بقیه که چون انها شنا کردند بقیه هم شنا کردند و باور که ترسی ندارد.

    رایان که در همه جا حضور دارد و کنار فرزندانش لذت می برد و مشخص است که بسیار برای خانواده اش ارزش و احترام قایل است و همه آنها را مسیولیت پذیر و اجتماعی تربیت کرده است البته هوپ نیز حتما همین گونه بوده و این دو در کنار هم این امر خطیر را به عهده داشته اند.

    دستگاهی که به راحتی تیوپ را باد کرده و بر روی دریاچه انداخته شد برای لذت بردن از این هوا و آبی که دمای بسیار خوبی در این گرما دارد.

    شیرجه استاد در آب و بعد لوک و بعد هم جی کاپ که بعد از سوال و جوابها بالاخره در آب پرید و به سرعت شنا کرد تا به جزیره امن برسد اما لی وای خیال پریدن در آب را ندارد و تفاوتهای فرکانسی هم در همین مسیله کوچک مشخص است هر چند که با یوسف دو قلو است و یاد گفته استاد افتادم که اگر یک دو قلو را در دو نقطه متفاوت در جهان قرار دهیم هیچ شباهت رفتاری در آنها پیش نخواهد آمد و ما در این جا به عینه می بینیم.

    با اسرار همه بالاخره لی وای هم در اب پرید.

    حالا دیگر حاضر نیستند از آب بازی دست بردارند و همدیگر را تشویق هم می کنند و رایان در حال فیلم برداری و ارسال آنها برای هوپ است و گاهی جملاتی شیطنت وار می گوید.

    استاد با حوصله برای خاطر جمع شدن بچه ها که حالا دیگر شجاع شده بودند انها را به قسمتی در زیر ستونهای خانه بردند و به آنها نشان دادند که این منطقه هم امن است.

    بازی پینگ پونگ و روشی ابتکاری برای دست‌دادن و شوخی که یعقوب به استاد یاد می‌داد و کلی هم استاد خندیدند.

    شبی کنار آتش و یک پیاز چال خوشمزه که هر کدام از این بچه ها بدون بکن و نکن و برو و نرو و دست بزن و دست نزن و……. از بازی و تفریح لذت می بردند و شاید برای اولین بار بود که در زندگی خود چنین تفریحاتی را تجربه می کنند.

    و جای مادرشان خالی که البته طولی نمی کشد که او هم خواهد آمد.

    صدای غورباغه ها که آنها هم خوشحال بودند.

    پیاز چال حاضر شد و مثل همیشه خیلی هم خوشمزه که همه دوست داشتند.

    خدایا شکرت

    عاشقتونیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  9. -
    رامین خطی گفته:
    مدت عضویت: 1466 روز

    به نام رب رزاقم

    با سلام‌به استاد عزیز و خانم شایسته گل

    لذت بردم از این همه ذوق و شوق بچه ها و همیاری استاد با بچه ها که انقدر با حوصله با بچه ها کلی شنا کردن و کلی لذت بردن

    من فقط تو دلم داشتم تحسین میکردم این پرادایس رو این آب چشمه زلال رو و این درختای سرسبز رو و آرزوی همچین جایی رو برای خودم تصور میکردم

    واقعا لذت بردم از این فایل سراسر شادی

    و توضیحات استاد که مثل همیشه فوق العادست

    درسته وقتی به ترس هامون حمله میکنیم و واردشون میشیم متوجه میشیم که بابا هیچی نبود انقد میترسیدی و چقدر نعمت ها و چقدر ثروت ها پشت این ترس ها است که باید با شجاع بودن ترس هارو کنار بزنیم و جایزه هارو برداریم و خداوند همیشه با شجاعانه

    منم دارم وارد بزرگترین ترس زندگیم میشم

    خدایا هدایتم کن خدایا فرمون دست خودته

    من فقط حرکت میکنم بقیش با خودت

    در پناه رب رزاق شاد و سالم و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  10. -
    هستی محمدی تبار گفته:
    مدت عضویت: 1221 روز

    سلام به زیبا اندیشان این سایت بی نظیر و سلام مخصوص به استاد جان مهربان و مریم جان عزیزم

    وقتی در این فایل جوزف به ترسش غلبه میکنه دفعه ی دوم کاربراش راحت تر و ساده تر شد و حتی خلاق تر هم شد و مستقیما پرید توی رینگ بادی.و دفعات بعد تر هم پرش های بسیار زیباتر و خلاقانه تر انجام داد .

    و اینها همه از عزت نفس قوی و اعتماد به نفس بالا میاد.

    چون یه الگو‌ مثل استاد و برادرهای دیگش جلو چشمشن.

    و خوب وقتیم که آدم الگو داشته باشه جرات و جسارتش بیشتر میشه.خصوصا که این الگو بسیار مهربانانه حتی باهاشون توی آب بازی مسابقه هم میده.

    این خیلی دل بزرگی میخاد که کودک درونت زنده باشه و بشی اندازه ی این بچه ها و بهشون حال بدی.

    الله اکبر از آب دریاچه که بطور شگفت انگیزی سردوگرم میشه مثل آب حمام.

    حالا میفهمم که چرا قدیمی ها توی آب رودخانه ها و چشمه ها حمام میکردند چون از خواص ش آگاه بودند…و طبیعت بطور خدادادی براشون دمای آب رو تنظیم میکرده.

    یادمه استاد در یکی از فایل های محصولات گفتند رعایت ادب همیشه و همیشه باعث میشه به کرامت شما و طرف مقابل تون احترام گذاشته بشه .

    و این بچه های بی نظیر این اصل رو میدونند که انقدر در مراقبت از وسایل پرادایس کوشا هستند.

    از این فایل آموختم :

    که کار امروز رو به فردا و یا حتی دقیقه ای بعد موکول نکنم و این حرکت استاد مصداق این اصل هست که فورا دریل آوردند و نردبون دریاچه رو تعمیر کردن.و خوب البته ایمنی رو هم رعایت کردند اینطوری.

    آموختم که خودمونو محروم نکنیم از یک سری تفریحات بخاطر ترس های واهی و بریم تو دل ترسهامون.

    آموختم که حتی اگر عواملی باشند که باعث ترست بشن اما تو به خدا اعتماد کنی و اونو باور کنی ترس ها یکی پس از دیگری مرتفع میشن.و به تجربه های لذت بخش تر و گسترده تر پا می ذاریم.

    آموختم که از مزایای نداشتن تلوزیون هم اینه که انسان میتونه با تفریحات سالم و کم هزینه خودشو مشغول کنه و لذت هم ببره.

    مثل خلق بازی با چراغ قوه توی تاریکی و کلی ذوق.

    مثل پینگ پنگ.

    مثل آتیش بازی و پیازچال.

    و یعقوب که همچنان فعاله در چنل یوتیوب.

    و مریم جان همیشه شکر گزار بخاطر این روز پر برکت.

    عاشقتونم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: