سریال زندگی در بهشت | قسمت 260

صب بیدار شدم اومدم تو آشپزخونه

صبحانه دخترم گذاشتم و چای دم کردم

رفتم سراغ گوشی و اومدن تو سایت

دیدم فایل جدید اومده

با ذوووق تماشا کردم

میخواستم روزم با دیدن زیبایی ها زیباتر بشه

چقدر این سوله مرتب شده، همه چیز سر جاشه

چقدر خوبه که تفریح مشترک‌دارین

تو دلم‌تحسین کردم،

چقدر مریم جان فعال و جدی توپها رو میزدن

و استاد ی آرامشی توشون بود که با حداقل حرکت توپ جواب میداد

و دیدم که استاد چپ دست هستن مثل همسرم ک ایشونم چپ دسته و پینگ پونگ هم دوست داره

همیشه ی محدودیتی ی حسی نسبت ب چپ دست بودن تو ذهنم بوده، نمیدونم چرا ولی مثال نقضش دیدم

دوستم رهرا ک زنی بسیار فعال و زبر و زرنگ و البته چپ دست

تماشای بازیتون خیلی لذت بخش بود، هماهنگی و عشقی که بین شماست رو میشد فهمید

خداروشکر که امروز روزم با دیدن ی رابطه زیبا شروع کردم

مبارک باشه خرید دستگاه حرفه ای گریل

وقتی مریم‌جان داشتن گوشتها رو میبردین و سیخ میکشیدن

متوجه شدم دهنم آب افتاده

خیلی وقت عضو سایتم ولی انگار تازه ی ماهه روی مدار درست افتادم

اینقدررر من اون فایلهاتون ک خرید رفته بودین یا آشپزی توش بود دوست دارم ک خدا میدونه

ی خس خوب بهم‌میده و با عشق فایل تماشا میکنم

چقدر اون دستگاه نمک سابتون خوبههه

نمک صورتی

اون لباسشویی سامسونگ درب بزرگ

قهوه سازتون

موکت نرمی که وقتی وایساده بودین و درمورد دستگاه صحبت میکردین من ب پاهاتون نگاه میکردم و‌ میگفتم تو دلم خیلی نرم

لگ زیبای مریم و جوراب خوشرنگش

پیراهن زرد برزیلی ک من یاد برادرم میندازه

راستی چاقو‌تیزکن و کارد هم خیلی عالی بود

واای وقتی گوشت دیدم که روش کباب شده مزه ی گوشت نمکی و گررم رو تجسم کردم، فوت میکنی و میخوری

نوش جانتون

خداروشکر برای این‌همه برکت و‌ثروت

با خرید دستگاه و گوشت

ب گسترش ثروت کمک شده

خدایاااا اون فضای آبی و سبز دور خونه

ماهی هااا

دلم غش رفت

تصور کردم لب اب تشستن و ریختن نون برای ماهی ها

ک میان پام نوک میزنن

هر وقت ی عکس یا کلیپ نگاه میکنم ک پارادایس توش هست

ب زبون‌میگم نقاشی خداااا

فتبارک الله احسن الخالقین

گوارای وجودتون تمام این نعمتها که حق شماست

از تمرکز لیزری و تعهد صد درصدتون

سوال اول: چندتا از نعمتهای زندگی من:

1) شبها بیرون رفتن با همسر و بچه هام با ماشین تو خط ساحلی و خوردن ساندویچ ، سمبوسه یا بستنی نعمت با خامهه

2) خوردن کاپوچینو تو ماگهای مورد علاقه ام و نقاشی کشیدن ، عاشق نقاشیم

3) پوشیدن پیراهن گلدار و آشپزی کردن برای کسایی که دوسشون دارم و زمزمه ی این خط از اهنگ : چی بهت داده خدا لشگر موهای سیاه

گاهی گوشه دامنم میگیرم و میچرخم و میخونم

4) با خواهرا و مامانم نشستن و نام شهرت بازی کردن، چای خوردن

5)گلدونهای کراسولام ک هر وقت میرم تو بالکن میبینمشون چقددد دوسشون دارم

6)رفتن کنار ساحل و شنیدن صدای موج دریا

7) دیدن شادی دختر و پسرم وقتی روی ترمپولین میپرن و کیف میکنن

8 ) تماشای دختر 2 ساله ی قشنگم، صورت زیباش، شیرین کاریهاش، و حرف زدنش که چطوری منظورش میرسونه

خدااایا باهاش بازی میکنم میگه ازم خرید کن: هرچی بهش میگم دارین میگه نه فردا میاریم

بعد میکه پاستیل و توت فرنگی دارم و خودش میخوره و غش میکنه از خنده

(بازم هست خداروشکر ولی من 8 تا رو نوشتم)

سوال دوم:

اگر مردم ندید بگیرم

میرفتم کلاس رقص ک چسبیده ب خونمون و بخاطر خجالتم نمیرم

میرفتم کلاس اسکیت

سوال سوم:

وقتی تازه ازدواج کرده بوذم هنوز موبایلها اینقدر پیشرفته نبود

و با همسرم چهاربرگ و نام شهرت بازی میکردیم

چقدرر خوب بود

با هم فیلم تماشا میکردیم

این روزا مشغلمون بیشتر شده

همسرم بعد از کار میره سرساختمون ، داریم خونه میسازیم و مشغول

ولی همین شب دور زدن ها با ماشین و وقتی میگه بندری بابک میزنی ( اسم اون اقاایی ک بندری درست میکنه بابک و خیلی بندریش تند و خوشمزه اس)

یا سمبوسه میزنی

میگم پایه تم

و میریم باهم ی جیزی میخوریم

البته سفر هم با ماشین دوست داریم

گاهی هم کراش بازی میکنیم و من میترکونمش( ایموجی خنده)

خداروشکر روزم با خنده و شادی شروع شد

نوشتن این کامنت و ب یاد اوردن نعمتهام خنده ب لبم اورد و شاد شدم

خداروشکر برای زیبایی های زندگیم

شکر برای وجود همسایه های خوبم و بچه هاشون

که دوستای بچه های من شدن

الان تو حیاط بازی میکنن و من کامنت مینویسم