دیدگاه زیبا و تأثیرگذار انیس عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:
چقدر ظریف و استادانه به این مسیله اشاره کردن استاد و چقدر مهمه نگاه کردن به مسایلی که در گذشته حل شده اند و چون یکبار در گذشته موفق شدی اون رو حل کنی ذهن به تو دایم این نوید رو میده که آخجوووون دیگه این موضوع تموم شده و حل شده رفته در حالی که مربوط به زمان خودش بوده و ممکنه الان با یه مدیریت و سازماندهی بهتر و به روزتر به شرایطی ایده آل تر دست پیدا کنی و چکاپ مجدد این موضوع بتونه خیلی از مسایل امروز رو هم حل و آسان تر کنه.
چقدر تحسین برانگیزه همکاری عاشقانه و دلسوزانه استادعزیز و مریم عزیزم هیچ منیتی وجود نداره و فقط نتیجه و بهبود شرایط فعلی مهمه و در نهایت باعث آرامش و آسایش هردوی شما عزیزان هست و همین خودش باعث میشه که ذهن آزادتر عمل کنه و روی برنامه مشخص شده متمرکز باشه و ایده ها یکی بعد از دیگری بیاد.
تحسین میکنم احترام متقابل شما دو عزیز رو احترام به ایده های هم و اینکه اونهارو اجرا میکنید حتی اگه به جواب نرسه و باورتون براین هست که اگه این ایده هم جواب نداد انجامش کمک میکنه که ایده های بعدی به ما گفته بشه و این کمک میکنه به اینکه همزمان که داری باورهای خودت رو رشد میدی باورهات نسبت به همراه و شریک زندگیت هم تقویت بشه و به همدیگه هم کمک میکنید و فرصت میدید برای رشد بهتر برای دیده شدن برای باور کردن بهتر خود و باور پیدا کردن به اینکه ایده های تو هم میتونه عملی بشه میتونه به تغییر و بهبود زندگیمون کمک کنه و هر لحظه داره اعتماد به نفس و عزت نفس بهتر و بهتر میشه هیچ وقت اینقدر عمیق نشده بودم توی نتایج احترام متقابل بین دونفر.
وقتی استاد ایده ای دارن مریم جان با کمال میل همکاری میکنه با ایمان کامل حالا یا ایده جواب میده و اون چیزی که میخوای میشه یا نشد میری ایده بعدی و همچنین استاد عزیز هم ایده های مریم بانو رو اجرایی میکنن و دیدیم که خیلی جاها بسیار کمک کننده بوده در حل مسایل و بهبود شرایط ..بدون هیچ بحث یا سرزنشی و…
واقعا ممنونم از شما که روند بهبود زندگی رو در همه زوایا به اجرا و نمایش میزارید حتی وقتی هدف و تمرکز روی موضوع دیگه ای هست بازهم توی همه جنبه ها این بهبود قابل مشاهده هست و اونقدر جذابه که توجه رو جلب میکنه.
این همه تخم مرغ خونگی تاحالا یکجا ندیده بودم چقدر حس خوبی داره دیدنشون خداروشکر برای این همه فراوانی جالب بود تخم مرغ ها مثل خود مرغها رنگاشون متفاوته و این ترکیب رنگ و اینقدر نزدیک و در یک طیف رنگی زیبایشون رو چند برابر کرده .
خیلی خوشم میاد که استاد در مورد همه چیز کامل توضیح میدن مثل اون صدفا برای مرغا و یادآوریهای مریم بانو که موارد رو به استاد یادآوری میکنه تا توضیح بدن. ممنونم واقعا که حوصله میکنید وقت میزارید از اینهمه نعمت و فراوانی و زیبایی همراه با عشق برامون ویدیو میزارید من عاشق پارادایسم و روزهایی که مجبورم خونه بمونم میام پارادایس میام دور آمریکا سیر میکنم و لذت میبرم و یاد میگیرم و شکرگزاری میکنم.
منم حس فراوانی زیاد کردم وقتی این همه تخم مرغ رو یکجا دیدم و احساس کردم خودم دارم جمع میکنم بقول مریم جان با دیدن این ویدیو مراقبه کردم.
چه سیستم خوبی هست برای جمع آوری تخم ها همه تمیز و سالم میمونن. چه دقت بالایی داره مریم بانو که حتی میشناسه کدوم تخم برای کدوم مرغه و چقدر کیف کردم وقتی دستای پرتلاش مریم جان رو دیدم توی تصویر که کلی ازشون همراهی و حمایت و انرژی میبارید و خیلی هم شبیه به دستان خودم بودن. اینقدر شاد و شوخ بودنتون رو هم تحسین میکنم در هرموقعیتتی باشید باهم شوخی میکنید و اینو خیلی دوست دارم و لذت میبرم کلی با شوخیاتون میخندم و کیف میکنم.
به به چه روغن طبیعی و خوش رنگی درست کرده مریم بانوجان من هنوز دوره قانون سلامتی رو نخریدم ولی از همین توضبحاتتون دارم استفاده میکنم تا بتونم این دوره رو تهیه کنم. بقول استاد چه نظم و ظرافت ماهرانه ای در انجام کارها داره مریم بانو عزیز. وقتی تصویر سنگهارو دیدم دلم میخواست اونجا بودم و توی چیدنشون کمک میکردم چه ترکیب رویایی داره سنگ و کوههای سنگی و آب . ایده تون خیلی باحال بود .
چه فواره زیبایی ازون زیباتر ذوق استاد از دیدن اون رنگین کمان و تایید و همراهی مریم عزیز و بهتر ازون تعریف و تایید مریم بانوجان از زیبایی پوست و بدن استاد عزیز. زیباتر و قابل تحسین تر از همه اینها وقتیه که استاد وقتی اشتباهی انجام میدن اونقدر عزت نفس دارن که بگن اشتباه کردم مثل اشتباه لفظی آبشار بجای فواره در حالی که میشد اون قسمت رو پاک کرد. ممنونم بابت همه درسهای خوب و کاربردی که بهمون میدید.
منتظر خواندن نظرات زیبا و تأثیرگذارتان هستیم
برای دیدن سایر قسمتهای «سریال زندگی در بهشت»، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری سریال زندگی در بهشت | قسمت 261572MB36 دقیقه
آیه ٢۶۵ سوره بقره
سلام ب همگی امیدوارم حال دلتون عالی باشه
امشبم میخام ب ایده ام عمل کنم و یه آیه دیگ از قرآنو اون چیزی ک ازش میفهممو اینجا بنویسم
قرار نیس همه حرفام درست باشه
وَمَثَلُ الَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَتَثْبِیتًا مِّنْ أَنفُسِهِمْ کَمَثَلِ جَنَّهٍ بِرَبْوَهٍ أَصَابَهَا وَابِلٌ فَآتَتْ أُکُلَهَا ضِعْفَیْنِ فَإِن لَّمْ یُصِبْهَا وَابِلٌ فَطَلٌّ ۗ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ ﴿٢۶۵﴾
و مَثَل [صدقات] کسانی که اموال خویش را برای طلب خشنودی خدا و استواری روحشان انفاق میکنند، همچون مَثَل باغی است که بر فراز پشتهای قرار دارد [که اگر] رگباری بر آن برسد، دو چندان محصول برآورد، و اگر رگباری هم بر آن نرسد، بارانِ ریزی [برای آن بس است]، و خداوند به آنچه انجام میدهید بیناست. (265)
این آیه از اون آیاتی ک تخصصی اومده راجب بخشش صحبت کرده
اولا یادمون باشه بخشش باید از مازاد درآمدت باشه یعنی تا ی خد خوبی از ثروت نرسی اصن مال انفاق کردن نیسی
بعد از اون یکی از چیزهایی ک همیشه توی ذهنم بود این بودش ک چرا باید انفاق کنیم اصن
توی این آیه جوابش هس
خدا میگ اول برای جلب رضایت منه (من کلمه ای میفهمم جلب رضایت ی نفر چیه ولی مفهومی ، خیلی نیاز دارم تا بهش برسم)
بعدش میگه وَ تَثْبِیتًا
ریشه ثبت: استوار کردن ثابت قدم کردن
جا پاشو سفت کردن
خیلی ساده اون چیزی من ازش میفهمم اینکه خدا میگ میخای توی اون مدار فیکس بشی انفاق کن اونم برای خشنودی خدا
ثابتت میکنه خدا توی اون مدار با انفاق کردن
خیلی ساده خدا دلیل بخشش رو گفت
بذارید ابنجوری بگم وقتی ک ما یه پولی میاد توی حسابمون ممکن مغرور بشیم و همون غرور با مغز منو میتونه بزنه زمین ب خصوص اگ اون پول برای ذهن من گنده باشه
این انفاق کردن اونم با نیت جلب رضایت خدا نه جلب رضایت اونی ک بهش میبخشیم باعث میشه از اون پولا بیشتر برای ما بیاد
و خدا میگ برای استواری خودتان
یعنی اون احساس لیاقت با این بخشیدنه شکل میگیره
خدایا ما رو ب راه راست هدایت کن هدایا منو از اون متقینی قرار بده ک فاصله ای بین حرف و عمل شون نیس
دوستون دارم
آیه 247 سوره ی بقره
سلام به همگی امیدوارم عالی باشید
امشبم میخام به ایده ام عمل کنم و یه ایه دیگه از قرآنو اون چیزی که ازش میفهممو اینجا بنویسم
وَقَالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طَالُوتَ مَلِکًا ۚ قَالُوا أَنَّىٰ یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَلَمْ یُؤْتَ سَعَهً مِّنَ الْمَالِ ۚ قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَیْکُمْ وَزَادَهُ بَسْطَهً فِی الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ ۖ وَاللَّهُ یُؤْتِی مُلْکَهُ مَن یَشَاءُ ۚ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ ﴿٢۴٧﴾
و پیامبرشان به آنان گفت: «در حقیقت، خداوند، طالوت را بر شما به پادشاهی گماشته است.» گفتند: «چگونه او را بر ما پادشاهی باشد با آنکه ما به پادشاهی از وی سزاوارتریم و به او از حیث مال، گشایشی داده نشده است؟» پیامبرشان گفت: «در حقیقت، خدا او را بر شما برتری داده، و او را در دانش و [نیروی] بدنی بر شما برتری بخشیده است، و خداوند پادشاهی خود را به هر کس که بخواهد میدهد، و خدا گشایشگر داناست.»247
این آیه رو واسه ی این انتخاب کردم
که اونا اولین چیزی که میگن اینکه این آدم فقیره پس چون فقیره آدم با صلاحیتی نیس
نه فقط برای این اینجوری باشه آ
برای موسی هم همینجوری بوده
اصن فرعون اینکه موسی مثل خودش ثروتمند نیستو میزنه توی سرش
هرچن اوضاع موسی حداقل اینجوری نمیمونه آ
اون میشه بزرگ بنی اسرائیل و طبیعتا کوچکترین ثمره اش ثروته
ولی بعدش خدا میاد چی میگه
میاد میگه اگه هرکسی در مشیتش قرار بگیره
خدا بهش فرمانروایی رو میده
نمیاد بگه قطعا مثلا من طالوت اون فرمانروایی رو میدم
بعدش میرن جلوتر اتفاقا به یه تضاد میخورن
به افرادش میگه که میرسیم به یه چشمه
اونایی که از این بخورن از من نیستن
ولی اونایی که اگه اشتباه نکنم به اندازه یه مشت ازش بخورن از منن
بعد اکثریت از اون آب میخورنا
بعدم نرسیده به جنگ ول میکنن
ولی طالوت جا نمیزنه
اینجا اون مشیت رو خدا نشون میده
باورشو به زبون میاره
میگه چ بسا گروه اندکی به گروه کثیری پیروز شوند
و همینم میشه و داوود میزنه گنده ی اون دشمنا رو که جالوت باشه میکشه
کاری به این ندارم
اولش خدا اومد گفت که خدا به کسی که درمشیتش باشه اون فرمانروایی رو میده
خب طالوتم با شرایط گل و بلبل داشت میرفت وسط راه کلی از یاراش جا میزنن سر همون قصه
ولی اینجور موقع هاس که باید نشون بدیم که ما هم طبق مشیت خدا پیش میریم
میتونس توی فرکانس بد بمونه که کاش اینا بودن
کاشکی نمیرفتن
کاشکی از اون آب نمیخوردن
ولی اینجوری رفتار نکرد
باورشو گفت
و گفت که ما تعدامون کمه ولی خدا پشتمونه و با همین تعداد کم پیروز میشیم
اینجور موقعهاس که باور خودشو نشون میده
و همونم شد
چ قدر قشنگه این قوانین خدا
و اینکه بهش بهش عمل کرد
این داستان توی همون قرآنی اومده که میگن زندگی دنیا یعنی ریاضتو
اتفاقا تو اگه بشینی یه گوشه تضاد خاصی برات رقم نمیخوره
تو زمانی پیشرفت میکنی که اتفاقا شروع به حرکت کنی
از اون منطقه ی امنت بیای بیرون
یاد روانشناسی ثروت یک میوفتم
ما فک میکنیم که کار کردن روی باورها اینکه بشینی یه گوشه بعد طرف بهت زنگ بزنه فلانی بیا اینجا این گونی پولا بردار برو
یعنی ساده بگم حرفهای استادو من با باورم خودم میشنوم
محال که تو نری توی دل ترسهات و به درآمد یه ذره بهتر برسی
یعنی بشینی یه گوشه آ
توقع داشته باشم برام پروژه های گنده گنده بیاد کور خوندم
تو باید اقدام کنی
تو باید یه زوری بزنی
ب تناسب اون تلاشی که میکنی
اگه باورات درست باشه زور پشتش تصاعدی میره بالا
مثل کسی که میره یه مشت میزنه مثلا توی آهن دست خودش درد میگیره
حالا فک کن با همون دستش اهرم یه جرثقیل دستش باشه و با یه تیکه فولاد بزنه به اون آهن
اون آهن له میشه
باورهای ما حکم اون جرثقیل اس
ولی تا زمانی که ما با دستمون یه زوری نزنیم هیچ اتفاقی نمیوفته
و هلاک آخرشم
خدای مهربون ما اول میاد میگه خدا با طالوتم با قوانینش برخورد میکنه
و آخرش میاد باور خوبه رو هم میگه
وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ
خدا گشایش گر داناست
میگه اگه اینو باور داشته باشی میتونی اون فرمانروایی رو به دست بیاری
اول باید قبول داشته باشی قدرت دست خداس
اون دشمنا همشون بنده ی خدا هستن
و بعدش اتفاقات خوبه که رقم میخوره
خدایا ما رو به راه راست هدایت کن راه کسانی که بهشون نعمت دادی
خدایا منو از اون متقینی قرار بده که فاصله ای بین حرف و عملشون نیست
دوستون دارم
سوره بقره آیه 219
سلام به همگی
چ قدر این فایل قشنگ بود اول
چنتا موضوع با خودم صادق میخام باشم
اولین چیزهایی که به ذهنم اومد این بود که چرا استاد عباسمنش غمگین بود انگار
این نشون میده من روی احساس بد آدمها حساسم ولی روی احساس ذوقشون اصن حساس نیستم
این خودش باعث میشه که آدمها بیشتر برای من از غم غصه هاشون بگن
دومین مورد من زمانی که آفتاب شد بعد از بارون رو خیلی دوس داشتم
پس نشون میده که خیلی هم منفی نگر نیستم ولی فقط نهایتا ده درصد اونم توی سریال سراسر مثبت من ظرفم فقط اندازه ی ده درصد بود
باز اونجایی که مرغ کوپولی بودن رو دوس داشتم با اینکه کلا من با هر حیوانی مشکل دارم اصن کلا از بچگی با حیوانات من مشکل داشتم
سوم زمانی که استاد رفت توی آب گفتم خوش بحالش چ عشقی داره میکنه
یعنی به جای اینکه بگم دمش گرم که ب اونجا رسیده فرکانس حسرت رو فرستادم
چهارم اونجایی که استاد داشت تست میکرد ایده های جدید برای اون فواره رو من گفتم ببین زمان خاصی برای کارش نمیذاره و کلی هم داره هروز ثروتمندتر میشه ولی من اصن نمیتونم یه روزم کار نکنم
پنجم اونجایی که اون فواره روشن شد من انتظار داشتم که اون قسمت آب هاش بالا و پایین بشه عین فواره های رودخونه ی زاینده رود کلی ارتفاع داشته باشه بعدم همش میومد توی ذهنم این با برق کار میکنه حالا برق استادو میگیره حالا ال میشه با اینکه میدونستم اصن نکته ی منفی توی این فایل نمیتونه باشه ها
ولی باز ذهن منفی نگر من قشنگی های فواره رو نمیدید نقص هاش رو میدید
یا اونجایی ک آخر فایل لامپها خاموش شد و فواره رو روشن کردید گفتم وای خدای من ظلماتو نیگاه فک کن توی آمریکا باشی که اسلحه آزاده اونجا بعد توی یه منطقه ی خارج از شهرم باشی وسط باغ و برم باشی اگه اون حیونهای اون بیرون نخورنت قطعا لات و لوتهای همونجا میان خفتت میکنن
واقعا با این دید منفی نگاه میکردم یعنی قشنگی تغیر رنگ فواره رو نمیدیدم به جاش این حرفها رو میگفتم
یا مثلا اون آخر فایل باز که تصویر فوق العاده ی آینه ای آب رو گذاشتید من گفتم چرا اینقدر این آب ساکن آب باید حرکت داشته باشه چیه این
باز اون چشمه ی مریم رو که دیدم ب جای دیدن رنگ سبز خوش رنگش و ترکیب رنگ سبزا
گفتم اینه چشم مریم اینقد افتضاح
یا اونجایی که مریم خانم از پوست استاد تعریف کرد من گفتم اینم که فقط میخاد تبلیغ دوره هاشونو بکنه
میتونسم بگم دمش گرم ما همه داریم از فراوانی برمیداریم اون کارش اینه تبلغشو میکنه منم کار طراحی هزار جا دیگه تبلیغ کارمو میکنم اصن تبلیغ کردن کار بدی نیست شاید ریشه اینکه نمیتونم تمرین آگهی تبلغاتی رو انجام بدم همین باشه
اینا توی ناخودآگاهم گذشتا
ولی ظاهر داستان این بود به بهههه چ فرکانسی دارم میدم
حالا تازه یه سری هاش که اصن نمیشه نوشت
مثلا سر اون داستان جدا کردن مرغ خروس ها که من کلی کلنجار داشتم بیچاره خروس ها
و کلی چیزهای دیگه
گفتم ببین من توی زندگی در بهشتم میتونم نکته ی منفی ببینم
و اونقدر مردش بودم که بیام اینجا اینجوری بنویسم که حداقل ببینم الان کجام
اول باید بفهمم کجام بعد باید ببینم کجا میخام برم و بعد عمل کنم
امشبم میخام به ایده ام عمل کنم و یه آیه دیگه از قرآنو اون چیزی که ازش میفهممو اینجا بنویسم اینم بگم مثل همیشه
یَسْأَلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَیْسِرِ ۖ قُلْ فِیهِمَا إِثْمٌ کَبِیرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَا أَکْبَرُ مِن نَّفْعِهِمَا ۗ وَیَسْأَلُونَکَ مَاذَا یُنفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ ۗ کَذَٰلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الْآیَاتِ لَعَلَّکُمْ تَتَفَکَّرُونَ ﴿٢١٩﴾
در باره شراب و قمار، از تو میپرسند، بگو: «در آن دو، گناهی بزرک، و سودهایی برای مردم است، و[لی] گناهشان از سودشان بزرگتر است.» و از تو میپرسند: «چه چیزی انفاق کنند؟» بگو: «مازاد [بر نیازمندی خود] را.» این گونه، خداوند آیات [خود را] برای شما روشن میگرداند، باشد که در [کار] دنیا و آخرت بیندیشید. (219)
من کاری با قسمت شرابش ندارم
من هلاک اون قسمت انفاقشم
اونجایی که میگن چ چیزی انفاق کنیم میگه از مازاد نیازتون
وای خدای من خیلی حرف داره آ
چرا ؟ چرا این آیه اینقدر خوبه
چون اینقدر خدا تاکید کرده که مثلا دارم میگمو خود آیه شو یادم نیس مثلا اونایی که ایمانشون مثلا خیلی فوله کسایی هستن که انفاق میکنند
بعد اینجا میاد میگه ک از مازاد نیازتون باید انفاق کنید
خداییش فک کن الان به اکثریت خانواده های ایرانی
این قرآنم مال همه ی زمانهاس دیگه
حتی اصن کاری با ایرانی ندارم
توی کل دنیا
اکثرا به خاطر باورهای کثیف اصن پولی براشون نمیمونه یعنی اصن نیمتونن بالا بیوفتن که تازه بخان ازش ببخشن
پس یه چیزو نشون میده
اونی که توی گروه خداست باید اونقدر وضعش خوب باشه که خدا از این انتظارا ازش داره دیگه
یعنی اونی که ایمان واقعی داره خواه ناخواه وضع مالیش توپه
طبق آیه ی
شیطان به شما وعده فقر میده و امر میکنه ب فحشا اما خدا به شما وعده ی فضل و آمرزش میده
خود خدا آدما رو دسته میکنه
گروه خدا
گروه شیطان
کروه خدا وعده ی فضل و آمرزش خدا رو باور کردن
یعنی پول دارن و احساس گناه ندارن
گروه شیطونم که با فقرشون دیگه مشخص دیگه
خدایا ما رو به راه راست هدایت کن راه کسانی که بهشون نعمت دادی
خدایا منو از اون متقینی قرار بده ک فاصله ای بین حرف و عملشون نیست
دوستون دارم