سریال زندگی در بهشت | قسمت 261

 

دیدگاه زیبا و تأثیرگذار انیس عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

چقدر ظریف و استادانه به این مسیله اشاره کردن استاد و چقدر مهمه نگاه کردن به مسایلی که در گذشته حل شده اند و چون یکبار در گذشته موفق شدی اون رو حل کنی ذهن به تو دایم این نوید رو میده که آخجوووون دیگه این موضوع تموم شده و حل شده رفته در حالی که مربوط به زمان خودش بوده و ممکنه الان با یه مدیریت و سازماندهی بهتر و به روزتر به شرایطی ایده آل تر دست پیدا کنی و چکاپ مجدد این موضوع بتونه خیلی از مسایل امروز رو هم حل و آسان تر کنه.

چقدر تحسین برانگیزه همکاری عاشقانه و دلسوزانه استادعزیز و مریم عزیزم هیچ منیتی وجود نداره و فقط نتیجه و بهبود شرایط فعلی مهمه و در نهایت باعث آرامش و آسایش هردوی شما عزیزان هست و همین خودش باعث میشه که ذهن آزادتر عمل کنه و روی برنامه مشخص شده متمرکز باشه و ایده ها یکی بعد از دیگری بیاد.

تحسین میکنم احترام متقابل شما دو عزیز رو احترام به ایده های هم و اینکه اونهارو اجرا میکنید حتی اگه به جواب نرسه و باورتون براین هست که اگه این ایده هم جواب نداد انجامش کمک میکنه که ایده های بعدی به ما گفته بشه و این کمک میکنه به اینکه همزمان که داری باورهای خودت رو رشد میدی باورهات نسبت به همراه و شریک زندگیت هم تقویت بشه و به همدیگه هم کمک میکنید و فرصت میدید برای رشد بهتر برای دیده شدن برای باور کردن بهتر خود و باور پیدا کردن به اینکه ایده های تو هم میتونه عملی بشه میتونه به تغییر و بهبود زندگیمون کمک کنه و هر لحظه داره اعتماد به نفس و عزت نفس بهتر و بهتر میشه هیچ وقت اینقدر عمیق نشده بودم توی نتایج احترام متقابل بین دونفر.

وقتی استاد ایده ای دارن مریم جان با کمال میل همکاری میکنه با ایمان کامل حالا یا ایده جواب میده و اون چیزی که میخوای میشه یا نشد میری ایده بعدی و همچنین استاد عزیز هم ایده های مریم بانو رو اجرایی میکنن و دیدیم که خیلی جاها بسیار کمک کننده بوده در حل مسایل و بهبود شرایط ..بدون هیچ بحث یا سرزنشی و…

واقعا ممنونم از شما که روند بهبود زندگی رو در همه زوایا به اجرا و نمایش میزارید حتی وقتی هدف و تمرکز روی موضوع دیگه ای هست بازهم توی همه جنبه ها این بهبود قابل مشاهده هست و اونقدر جذابه که توجه رو جلب میکنه.

این همه تخم مرغ خونگی تاحالا یکجا ندیده بودم چقدر حس خوبی داره دیدنشون خداروشکر برای این همه فراوانی جالب بود تخم مرغ ها مثل خود مرغها رنگاشون متفاوته و این ترکیب رنگ و اینقدر نزدیک و در یک طیف رنگی زیبایشون رو چند برابر کرده .

خیلی خوشم میاد که استاد در مورد همه چیز کامل توضیح میدن مثل اون صدفا برای مرغا و یادآوریهای مریم بانو که موارد رو به استاد یادآوری میکنه تا توضیح بدن. ممنونم واقعا که حوصله میکنید وقت میزارید از اینهمه نعمت و فراوانی و زیبایی همراه با عشق برامون ویدیو میزارید من عاشق پارادایسم و روزهایی که مجبورم خونه بمونم میام پارادایس میام دور آمریکا سیر میکنم و لذت میبرم و یاد میگیرم و شکرگزاری میکنم.

منم حس فراوانی زیاد کردم وقتی این همه تخم مرغ رو یکجا دیدم و احساس کردم خودم دارم جمع میکنم بقول مریم جان با دیدن این ویدیو مراقبه کردم.

چه سیستم خوبی هست برای جمع آوری تخم ها همه تمیز و سالم میمونن. چه دقت بالایی داره مریم بانو که حتی میشناسه کدوم تخم برای کدوم مرغه و چقدر کیف کردم وقتی دستای پرتلاش مریم جان رو دیدم توی تصویر که کلی ازشون همراهی و حمایت و انرژی میبارید و خیلی هم شبیه به دستان خودم بودن.  اینقدر شاد و شوخ بودنتون رو هم تحسین میکنم در هرموقعیتتی باشید باهم شوخی میکنید و اینو خیلی دوست دارم و لذت میبرم کلی با شوخیاتون میخندم و کیف میکنم.

به به چه روغن طبیعی و خوش رنگی درست کرده مریم بانوجان من هنوز دوره قانون سلامتی رو نخریدم ولی از همین توضبحاتتون دارم استفاده میکنم تا بتونم این دوره رو تهیه کنم. بقول استاد چه نظم و ظرافت ماهرانه ای در انجام کارها داره مریم بانو عزیز. وقتی تصویر سنگهارو دیدم دلم میخواست اونجا بودم و توی چیدنشون کمک میکردم چه ترکیب رویایی داره سنگ و کوههای سنگی و آب . ایده تون خیلی باحال بود .

چه فواره زیبایی ازون زیباتر ذوق استاد از دیدن اون رنگین کمان و تایید و همراهی مریم عزیز و بهتر ازون تعریف و تایید مریم بانوجان از زیبایی پوست و بدن استاد عزیز. زیباتر و قابل تحسین تر از همه اینها وقتیه که استاد وقتی اشتباهی انجام میدن اونقدر عزت نفس دارن که بگن اشتباه کردم مثل اشتباه لفظی آبشار بجای فواره در حالی که میشد اون قسمت رو پاک کرد. ممنونم بابت همه درسهای خوب و کاربردی که بهمون میدید.

منتظر خواندن نظرات زیبا و تأثیرگذارتان هستیم


برای دیدن سایر قسمت‌های «سریال زندگی در بهشت»‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری سریال زندگی در بهشت | قسمت 261
    572MB
    36 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

612 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «رضا ملتفت» در این صفحه: 3
  1. -
    رضا ملتفت گفته:
    مدت عضویت: 1993 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام به عزیزای دلم، استاد و خانم شایسته مهربون و دوست داشتنی، سلام به همه دوستان گلم در این خانواده صمیمی، امیدوارم حال همگی عالی باشه.

    استاد جان، این فایل فوق العاده بود، خیلی تحسینتون میکنم که هرچیزی میگید خودتون اول بهش عمل کردید و نتایجتون داره صحبت میکنه. عاشقتون هستم. واقعا شما و مریم جون فوق العاده هستید. خدا رو صد هزار مرتبه شکر. خیلی به وجود شما افتخار میکنم و خدا رو شکر میکنم بخاطر اینکه توی زندگیم هستید، خدایا شکرت.

    تحسینتون میکنم به خاطر اینکه استاد همیشه این عادت رو داره که بدنبال ایده هایی هست که بهبود میده همه چیز رو. این سوالتون واقعا جای تحسین داره که آیا درخصوص فلان مساله نیاز هست که ما روشمون رو تغییر بدیم، آیا شرایط تغییر نکرده؟ چه بهبودهایی نیاز هست که انجام بدیم؟ مثالی که ذکر کردید واقعا مطلب رو بیشتر برام روشن کرد که یه آقایی از خانمش میپرسه چرا وقتی میخوای ماهی رو تمیز کنی، اینقدر از سر و ته اون رو میزنی؟ گفت نمیدونم، من از مادرم یاد گرفتم، اون فرد از مادر خانمش میپرسه، اون هم میگه نمیدونم از مادرم یاد گرفتم، خلاصه اون مرد از مادربزرگ خانمش میپرسه، اون بنده خدا هم میگه زمان ما ماهی تابه کوچک بوده، میومدیم سر و ته ماهی رو میزدیم که اندازه ظرفمون باشه. نتیجه اینکه یه موقع پیش میاد شرایط تغییر کرده، کلا دیگه اون مساله حل شده یا باید به یه شیوه دیگه ای رفتار بشه، اما ما چون این سوالها رو نمیپرسیم از خودمون، به همون شیوه قبلی رفتار میکنیم.

    یه مثالی که در این خصوص به ذهنم رسیده اینه که استاد گلم اشاره میکنه آقا قرآن رو نمیشه از زمان پیامبر جدا کرد و کلام قرآن یه سری هدایت هایی بوده که پیامبر از جانب خداوند شنیده. اما اصول قرآن در همه زمانها یکسانه. خب ما در قرآن یه سری آیات داریم که زیاد تکرار نشدن، اهمیت اون آیات پایین بوده، جزو اصول نبودن، چون اصل قرآن بارها به شکل های مختلف تکرار شده، مثل ایمان، تقوا، توحید، شرک و … در ادامه یه سری آیات مثل حجاب، کلا یکی، دو آیه درباره اش آمده از شش هزار و دویست و سی و شش آیه. چی میخوام بگم. یه زمانی مردم یه سری سوال داشتن، یه شرایطی اون موقع بوده که خداوند این راهکارها رو پیشنهاد داده و به قول استاد این دو آیه هم اصلا ربطی به روسری و چادر نداره، الان کلا اون مساله نیست و شرایط تغییر کرده ولی ما هنوز به اون شیوه رفتار میکنیم.

    یه نکته میخوام بگم و اون هم اینه که من الان منظورم این نبود که حجاب درست نیست و خانمها چون دیگه اون مساله وجود نداره روسریها رو بردارن، منظورم این بود که این موضوع هم جزو مواردی هست که شرایط زمان تغییر کرده. مثل اینکه قرآن درباره برده داری صحبت کرده، خب اون موقع برده وجود داشته، اما الان شرایط تغییر کرده، به نظر من اگر ما بخوایم که مهاجرت کنیم به یه کشور دیگه، با این آگاهی خانم ها میتونن توی این مثال، حجابی داشته باشن که طبق شرایط اونجا راحت باشن، چون شرایط تغییر کرده، چون ما خودمونیم که تصمیم میگیریم، کاری نداریم که مردم چی میگن و چه نظری دارن درباره پوشش ما. گرچه فکر میکنم اکثر دوستان با توضیحات من و آموزش های استاد برداشت اشتباه از متن من ندارن؛ ولی توضیح میدم که خدا در انتهای آیه 59 سوره احزاب میفرماید: ” … برای آنکه شناخته بشید و اذیت نشید … ” یعنی درسته که دیگه اون مساله حجاب الان توی ایران ما وجود نداره و نسبت به زمان پیامبر شرایط تغییر کرده ولی چون این حجاب نداشتن ممکنه باعث بشه توی ایران خانم ها اذیت بشن و همش نگران باشن که نکنه الان من رو ببینن و بهم گیر بدن و مشکلی برام پیش بیاد، خب خانمه میاد یه حجابی رو انتخاب میکنه که هم راحت باشه و هم اذیت نشه. باز هم فایل های حجاب در قرآن استاد روی سایت هست و افراد میتونن استفاده کنن.

    ای پیامبر، به همسران و دخترانت و سایر زنان مومن بگو چادرهایشان را به شایستگی بر خویش بیفکنند، این مناسبتر است که شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند و الله آمرزنده مهربان است. (59 سوره احزاب)

    یه مورد دیگه به ذهنم رسید درخصوص اینکه از خودمون درباره تغییر کردن و بهبود دادن شیوه مون سوال بپرسیم و اون هم داستان کتاب چه کسی پنیر من را جا به جا کرد هست. اونهایی که کتاب رو خوندن میدونن که داستان مربوط به دو تا موشه که تا جاییکه یادم میاد و بخوام منظور رو برسونم موشه همیشه از یه مسیر میرفته و به پنیر میرسیده و یک بار که پنیر رو پیدا نمیکنه میگه: چی کسی پنیر مرا جا به جا کرد؟ چه کسی هدف من رو تغییر داد؟ پس میره دنبال پنیر میگرده، ببخشید اگر داستان رو بد تعریف کردم، خیلی وقت پیش این کتاب رو خوندم و فقط دوست داشتم بگم برای اون موش، دیگه شرایط تغییر کرده بود، دیگه لازم بود یه بهبود و تغییری در خودش ایجاد کنه. چیزی که از استاد گلم یاد گرفتم اینه که: ما مجبوریم تغییر کنیم، ما دو راه بیشتر پیش رو نداریم، یا با رشد و پیشرفت جهان ما هم تغییر میکنیم و خودمون رو هماهنگ میکنیم و به این شیوه ما هم رشد و پیشرفت میکنیم یا اینکه تغییر نمیکنیم و زیر چرخ های گردنده جهان له میشیم.

    خدایا شکرت به خاطر این همه تخم مرغ، خدای من، چقدر فراوانی، واقعا فوق العاده است، چقدر از دیدن این همه تخم مرغ لذت بردم، واقعا توی سه، چهار روز 150 تخم مرغ جای شکر داره و نمونه واضحی از فراوانی هست. چقدر از سیستم مرغداری که استفاده میکنید لذت بردم، همه جا تمیز، سیستمی که سطح شیبدار داره و تخم مرغ ها رو جمع میکنه، که فوق العاده است. خدایا صد هزار مرتبه شکرت. چقدر عالیه که ایده های فوق العاده تون رو با ما بچه ها شریک میشید، چقدر تحسینتون میکنم، چقدر اطلاعات جالبی درباره مرغ و تخم مرغ توی این فایل گفته شد، من میدونستم که مرغ و خروس سنگدون دارن و غذا رو آسیاب میکنن، اما نمیدونستم که صدف خورد شده باید نوش جان کنن که بدنشون بتونه پوسته تخم مرغ رو تولید کنه، چقدر جالب که مرغها رو از خروسها جدا کردید، خیلی برام جالب و خنده دار بود که زنونه، مردونشون کردید، خیلی ایده قشنگی بود برای اینکه تخم ها نطفه نداشته باشن و اینطوری بشه سالمتر از تخم مرغ ها استفاده کرد. خدایا شکرت.

    تحسینتون میکنم بابت ایده فواره. استاد جان، صدای آب که عالیه، من با مریم جون موافقم، وقتی آب رو روی سنگ تنظیم کردید، صداش قشنگتر شد و احساس لذتبخش تری ایجاد کرد. خدایا شکرت بابت این بارون فوق العاده لذتبخش. خدا رو صد هزار مرتبه شکرت. استاد جان، اون فواره بزرگه که دیگه هیولا بود، تحسینتون میکنم که ایده اون فواره رو اجرایی کردید، واقعا زیبایی پرادایس رو چند برابر میکنه، چه لذتی ببریم ما بچه های سایت که استاد بیاد فایل ضبط کنه و به ما آگاهی های فوق العاده بده و ما پرادایس زیبا رو با این فواره رویایی ببینیم. چه رقص نور قشنگی داره، اصلا این همه ایده، تحسینتون میکنم استاد جان، شقدر شما فوق العاده اید. عاشقتونم. در کنار همه اینها وقتی فایل ضبط میکنید خداوند هم طوری همزمانی کنه که نورخورشید یه رنگین کمان بزرگ برامون ایجاد کنه، دیگه نور علی نور میشه. خدا رو صد هزار مرتبه شکرت. از دوست استاد تشکر میکنم که ایده این فواره رو دادن و به این شکل هدایت شدیم به این فواره بزرگی که میچرخه و اصلا منظره ای رویایی ایجاد کرده، اون هم وسط دریاچه. خدا رو صد هزار مرتبه شکرت.

    مریم خانم شایسته عزیز تحسینتون میکنم، چقدر لباستون زیباست، چقدر کلاهتون خوش رنگ و زیباست، مبارکتون باشه، استاد جان تحسینتون میکنم واقعا لباستون زیباست، تحسینتون میکنم اندام فوق العاده تون رو استاد جان. ان شاء الله هر روز شادابتر و سلامت تر از دیروز باشید، خدایا صد هزار مرتبه شکرت به خاطر وجود استاد و مریم جون عزیز که الگوهای عالی هستن توی زندگی من.

    به به، مریم خانم شایسته تخم مرغ درست کرده، تخم مرغ فرد اعلی، دستشون طلا، نوش جانتون باشه، میتونم بوی تخم مرغ محلی رو از اینجا حس کنم. چون ما هم توی خونه مون دو تا مرغ خوشگل داریم که اسمشون رو گذاشتیم حنایی و خالخالی و تخم مرغ محلی که به ما میدن خیلی خوشمزه است. خدا رو صد هزار مرتبه شکرت.

    امیدوارم همه دوستان گلم در پناه خدای بزرگ همیشه شاد، سلامت، ثروتمند، زیبابین و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  2. -
    رضا ملتفت گفته:
    مدت عضویت: 1993 روز

    سلام به شما رضوان خانم یوسفی عزیز، امیدوارم حالتون عالی باشه.

    چقدر مثالتون عالی بود، چقدر تحسینتون میکنم بخاطر این مثال فوق العاده زیبا:

    مراقب مرغ هامون باشیم. مرغ های ما همون باورهای قدرتمندکننده ای هستن که با هزار زحمت ایجادشون کردیم، اگر به حال خودشون رهاشون کنیم حیواناتی مثل روباه و عقاب و شاهین نابودشون میکنن. باید مراقب مرغامون باشیم تا اونها برامون تخم کنن که میشه ورود نعمت و ثروت به زندگیمون.

    چقدر زیبا گفتین که اگر به تضادی مثل ریختن پر مرغ هات برخوردی نگران نباش، قراره پرهای درخشان و زیباتری دربیاد. میتونیم بگیم ریختن پرهای مرغ شاید بشه رها کردن باورهای محدودکننده قبلی یا ترمزها که باید با باورهای جدید و قدرتمند کننده تعویض بشن.

    این قسمت هم زیبا بود که مراقب خوراک مرغ هامون باشیم. صدف شکسته بدیم تا بدنشون بتونه پوسته تخم مرغ ها رو تولید کنه و به عبارتی ورودی های خوب بدیم که باورهامون هر بار بهتر و بهتر بشن بعد این باورهای قدرتمندکننده برامون جریانی از نعمت و فراوانی (فراوانی تخم مرغ ها) به همراه میارن.

    ممنونم از شما بخاطر این مثال زیبا و فوق العاده. واقعا استفاده کردم. ممنونم بخاطر توجه شما به نکات مثبت این فایل.

    خدا رو صد هزار مرتبه شکرت.

    شاد و سلامت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    رضا ملتفت گفته:
    مدت عضویت: 1993 روز

    سلام و درود به آقا حمید عزیز، امیدوارم حالتون عالی باشه.

    آقا حمید، چی کار کردی با کامنتت، ترکوندی پسر، خیلی فوق العاده بود، خیلی تحسینتون میکنم بابت اینکه اینقدر متن زیبایی نوشتی، بخاطر اینکه متنت رو با آیه قرآن شروع کردی و با شعر حافظ تموم کردی. واقعا عالی بود.

    چقدر ایده هایی که بابت محافظت از مرغ ها دادید عالی بود، ایده اینکه مرغ ها برن توی منطقه با پوشش گیاهی متراکم تر، اینکه از یه تورهای سبز رنگ استفاده بشه، اینکه گفتید حیوانات شکاری به قدرت بیناییشون وابسته هستن و میشه از اشیایی که نور رو منعکس میکنه استفاده کرد. این ایده تون واقعا ایول داشت.

    تحسینتون میکنم بابت ایده ای که واسه پل وسط دریاچه دادید، اسم اون پل توی اهواز، پل هفتم علی بن مهزیار هست، واقعا که قشنگه. این هم ایده فوق العاده ای بود، هم صدای قشنگی داره، هم به زیبایی پرادایس اضافه میکنه، هم رقص نور داره و هم فکر میکنم اکسیژن آب دریاچه تامین میشه.

    داستانی که درباره نگهبانی اتاق خالی تعریف کردید، خیلی جالب بود، آیا نیاز هست توی شیوه قبلی تغییری ایجاد کنم؟ آیا این بهترین حالتشه یا میتونه از این هم بهتر بشه؟

    وقتی شما داستان اتاق نگهبان رو گفتید من به یاد آزمایش میمونها افتادم. توی این آزمایش 5 میمون رو توی یه قفس قرار دادن و یه نردبان داخل قفس بوده که به تعدادی موز میرسیده. هر بار که یکی از میمونها از نردبان بالا میرفت، که موز برداره، آب پاش ها فعال میشدن و بقیه میمونها رو خیس میکردن. چند بار که این اتفاق تکرار شد، میمونها عصبانی شدن و هر میمونی که میخواست از نردبون بالا بره رو کتک میزدن، توی این آزمایش آمدن آروم آروم میمونها رو با میمونهای جدید تعویض کردن، بعد از یه مدت دیگه هیچ کدوم از میمونهای داخل قفس تجربه آب سرد و آب پاش رو نداشتن ولی همچنان هر میمونی رو که به نردبون نزدیک میشد رو کتک میزدن.

    درسی که میشه گرفت اینه که همیشه بدنبال منطق برای کارهامون باشیم و به خودمون بگیم اگه اکثریت یه کاری رو انجام میدن لزوما باعث نمیشه اون کار درست باشه و ما هم بریم جزء اون اکثریت بشیم.

    استاد یه بار توی فایلهاشون این مثال رو زدن که یه نفری میبینه یه صف طولانی هست، اون هم وایمیسه توی صف و به نفر جلویی میگه آقا این صف چیه ما ایستادیم، اون هم میگه من هم نمیدونم، همینطور از نفر بعدی و اون هم از نفر بعدی میپرسه، همه میگن ما هم نمیدونیم، میرسن به اینکه یه نفری یه لحظه ایستاده مثلا بند کفشش رو ببنده یا کاری شبیه به این داشته، یه نفر فکر کرده این بابا توی صف ایستاده، نفر سوم هم دیده دو نفر ایستادن، اون هم ایستاده و الان یه صف طولانی شده.

    ممنون از اینکه این نکته رو اشاره کردید که مثل بچه ها باشیم و نعمت ها برامون عادی نشن. هر بار سپاسگزاری کنیم و با دیدن نعمتهامون ذوق زده بشیم.

    خدا رو شکر که دوستای گلی مثل آقا حمید امیری دارم و ممنونم از خودم که آمدم و ترسم رو کنار گذاشتم و برای دوست گلم پاسخ درج کردم.

    بهترینها رو براتون آرزو دارم، امیدوارم در پناه خدای بزرگ شاد، سلامت و ثروتمند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: