سریال زندگی در بهشت | قسمت 261

به نام خداوند بسیار مهربان بسیار بخشنده

سلام

به به! خدا رو شاکرم که باری دیگر فرصت سر زدن به سایت و دیدن یک قسمت دیگه ازین سریال بسیار زیبا به من داده شد :)

من به تازگی از یک سفر فوق العاده عالی برگشتم و بسیار بسیار شارژ و شاکر هستم

سفری که به شمال کشور داشتیم و از ویلا و هتل بگیر تا غذا و آب و هوا و تمیزی و رفاه، همه در بهترین حالت خودشون محیا شدند.

از دریای تمیز و اختصاصی و خلوت بگم یا هتل های ایده آلی که بهشون هدایت میشدیم؟

از برآورده شدن سریع السیر خواسته های قلبیم بگم یااتفاق افتادن چیزهایی که صبحش تو دفترم مینوشتم؟ (ستاره قطبی)

از تکرار دریاچه ی زیبای پرادایس در جلوی چشمانم و از نزدیک بگم یا هدایت های پی در پی ای که در این سفر به بهترین مکان ها میشدیم؟ (دریاچه و منظره ای که میتونم بگم چندین و چند برابر از پرادایس هم زیباتر بود! تو اون منظره همزمان داشتم هم زیبایی پرادایس رو محقق میکردم و هم کوه های سبز و فرو رفته در مهِ هاوایی رو!)

من لاجرم به خواسته های قلبیم هدایت میشدم و چقدر چقدر این مسیر زیبا و لذت بخشه..

تا جایی که میتونستم چشم عیب بینم رو میبستم و همه چیز رو از دریچه ی چشم زیبابینم نگاه میکردم و چقدر همه چیز زیبا بود!..

چقدر همه چیز به خواست من تغییر میکرد..

چقدر زمین و زمان دست به دست هم میدادند تا من در بهترین و ایده ال ترین جا بخوابم، زیباترین مناظر رو ببینم، خوشمزه ترین و بهترین غذاهارو بخورم و بیشترین لذت برو ببرم..

استاد، در این سفر 7 روزه، در ایام تعطیلی و شلوغی شمال، تمام اتفاقات ناخوشایند از سر راه ما کنار میرفتند.

بدون هیچ ترافیک جاده ای اذیت کننده ای، بدون هیچ، هیچ مشکل و مسئله ای نه برای خودمون نه برای ماشینمون، صحیح و سالم و خوشحال رفتیم و صحیح و سالم و خوشحال تر و شاکر تر برگشتیم..

آدم ها دست های خدا میشدند برای فراهم کردن راحتی ما، خدا از طریق یه سری از دست هاش ما رو به بهترین جاها هدایت میکرد.

یادمه یکی از شب ها، ما دنبال جایی بودیم برای اقامت، چندجا رو رفتیم اما من نپسندیدم، نزدیک دریا بود اما دریا بسیار شلوغ بود و خود ویلا هم با اینکه دوبلکس و تمیز بود اما ویوی دریا نداشت و من شدیدا ویوی زیبا و دریای خلوت مد نظرم بود.

همسفرهای من با اکراه به خواست من احترام گذاشتند و با اینکه خودشون ازونجا خوششون اومده اما قبول کردند که جاهای دیگه رو هم بازدید کنیم.

یه مقدار طول کشید و راننده مون هم خسته و ناامید شده بود، من هم حقیقتش حسم بد شده بود و داشتم از سخت پسندیم ناراحت میشدم، که به صورت هدایتی و توسط یکی از دست های خدا به یک شهرک ویلایی خیلی عالی هدایت شدیم.

جایی که من از بدو ورود عاشقش شدم. محوطه ی زیبا با درختان نخل و گرمسیری بلند، ویلاهای دوبلکس با سقف چوبی و فضای خوش فاز و دکور مینیمال اتاق ها، ویوی رو به دریا و درختان بلند باغچه ها، دریای کاملا اختصاصی و تمیز و بسیار خلوت، نزدیک بودن به یک مجتمع تفریحی با بهترین غذاها!

واقعا عالی بود و خدارو هزاران بار شاکرم که دقیقا خواسته ی قلبی من رو خیلی سریع و بیشتر از چیزی که میخواستم، برآورده کرد..

در این بین با شخص جدید هم آشنا شدم که انگار فقط ماموریت داشت بیاد و سفر رو برای من لذت بخش تر کنه و خواسته های قلبی من رو برآورده کنه!

با اینکه هدف ما فقط گرگان بود، اما تصمیم گرفتیم که تا آستارا هم بریم و با اینکه اولش، به خاطر مسافت زیاد مسیر، من یه مقدار حسم بد شد و دودل بودم که تصمیم درستیه یا نه، اما همه چی رو سپردم به خدا و گفتم اگه خیره درستش کن بریم و اگه نیست نه..

رفتیم و واقعا خیلی تجربه های عالی تری به سفرمون اضافه شد! کلی خرید کردیم که اصلا تو برنامه م نبود اما یهویی به آستارا و بازارهای فراوونش هدایت شدیم و دست پر برگشتیم!

دریاچه ی فوق زیبایی که گفتم هم دریاچه ی اِستیل در آستارا بود. میتونید سرچ کنید عکس هاش رو ببینید اما عکس هاش کجا و خودش کجا.. زیباییش اصلا در عکس ها گنجونده نمیشه..

دریاچه ای بزرگ و زیبا در جلوی کوه هایی بلند و سبز که در مه فرو رفته بودند و پرنده هایی که بالای این دریاچه و در ارتفاعات کوه ها پرواز میکردند.. من ویوی دریاچه در مجاورت کوه رو خیلی زیاد میپسندم..

واقعا بهشتی بود..

تو این سفر زیبایی هایی رو دیدم که احساس میکردم با نگاه بهشون چشمانم شفا داده میشه..

به نظرم دور از ذهن نیست که نگاه به زیبایی ها، شنیدن زیبایی ها، باعث شفای تن بشه..

در تمام طول این سفر هم هوا فوق العاده بود :) یا ابری بود یا باران ملایم و در کل خنک و بسیار دلچسب بود. انقدر که من در این سریال ها بارون و طبیعت زیبا دیدم که همش بارون و زیبایی میدیدم :)

در راه برگشت هم من بسیار مشتاق بودم که همون شهرک ویلایی اول رو دوباره برای اقامت انتخاب کنیم، اما همسفرهام متمایل به یک جای جدید بودند، این شد که من باز هم سپردم به خدا و گفتم شاید خدا جای بهتری رو برام در نظر داره و مقاومتی نکردم. (بهتره بگم مقاومت “زیادی” نکردم البته.. یه مقدار سعی کردم که دیگران رو به نظر خودم متمایل کنم.. اما دیگه اصرار بیشتری نکردم)

این شد که ما باز هم اتفاقی به جای دیگر و یک هتل بسیار شیک هدایت شدیم.. سوییتی که از جای اول هم شیک تر بود. سوییت کاملا شیک و حدود 70-80 متر، کف سرامیک های بزرگ و شیک، ملافه و حوله های ضدعفونی شده ی بسیار تمیز، پنجره ی سرتاسری به سمت دریا، بالکن بزرگ، دو سرویس تمیز و شیرهای پر فشار..

همچنان دریای خلوت اختصاصی و ویوی دریایی که از پنجره ی سرتاسری اتاق قابل رویت بود :)

این رو هم به عنوان نکته ی آخر، در مورد خوش شانسی های سفرمون بگم و سفرنامه ی خودم رو پایان بدم

در راه برگشت و در جاده، یک بارون بسیار شدید و سیل آسایی شروع به باریدن گرفت و هر لحظه احتمال داشت که سیل جاری بشه و جاده بسته بشه.

اما ما به سلامتی و بدون مشکل اون منطقه رو رد کردیم و وقتی که رسیدیم خونه، باخبر شدیم که توی اون جاده سیل شده و جاده هم بسته شده!!…

میدونید.. واقعا لاجرم داشت برای ما خیر و خوشی رقم میخورد و مشکلات از ما دور میشد..

به عینه تاثیر کنترل کانون توجه و توجه به زیبایی ها (با دیدن این سریال ها) و بعد جذب زیبایی های بیشتر رو، در این سفر دیدم..

تا جایی که تونستم چشم عیب بینم رو بستم و سعی کردم فقط زیبایی ببینم و فقط تحسین کنم و شکرگزار باشم و … این هم نتیجه!

بریم سراغ فایل..

به به! باز هم آپدیت های جدید در پرادایس! چقدر من عاااشق این سریال هستم و برام لذت بخشه!

خداروشکر. چقدر خوشحال شدم که میخواید آپشن صدای آب رو اضافه کنید! راست میگید چقدر جاش خالیه و چقدر رویایی میشه که همیشه صدای آب توی گوش آدم باشه، اونم در داخل همچین بهشتی!

چقدر عالیه که هروز دنبال بهبود هستید. بهبود در محیط اطراف، بهبود در جنبه های شخصیت، بهبود در نوع زندگی، بهبود در باورها..

من بارها این خصیصه تون رو تحسین کردم و ازش لذت میبرم..

من خودم هم بسیار دنبال رشد و بهبود خودم در تمام زمینه ها هستم..این حس بهبود و پیشرفت و رفتن در فرکانس های بالاتر، واقعا حس لذت بخشی هست.

یه سری از مایی که سریال های شمارو نگاه میکنیم ممکنه به اشتباه فکر کنیم که شما دیگه همیشه بهترین تصمیم ها رو در همون بار اول میگیرید و بهترین نتیجه هم عایدتون میشه و تمام.

اما میبینیم که نکته تلاش و ناامید نشدن شماست، نه اینکه همیشه در اولین قدم بهترین ایده رو اجرا کنید و تموم بشه بره.

مثلا الان انقدر وقت و انرژی و هزینه صرف کردید و این فنس هارو انقدر طولانی زدید و حالا که میبینید اونقدر کارآمد نبوده براتون، میگید خیلی خب جمعش میکنیم و یه ایده ی دیگه پیاده میکنیم!

یعنی یک مسیر اشتباه رو، به خاطر وقت و زمانی که گذاشتید، تا آخر و به زور ادامه نمیدید!

این روحیه شدیدا جای تحسین داره!

واو! چقدر تخم مرغ محلی!! خداااای من عااالیه! چقدر زیاد تخم گذاشتن! خدایا شکرت!

من یه مدته خیلی رقیق القلب شدم! :)) نمیدونم چرا.. ولی در برابر زیبایی ها خیلی سریع تو چشم هام اشک جمع میشه.. از ذوق ها! از ذوق و شوق و تحسین!

الان با دیدن تخم مرغ هام باز اشکی شدم :))

خدااااایییی من! الان قسمت فراوانی اومد و غولش اینجاست!

چقددررر تخم مرغ!! وای چقدر باصفا که تو اون هوای بارونی ملس ادم بره تخم مرغ هاشو جمع کنه و بیاره. اونم اییییینهمه!! خدایااااااا…

150 تا تخم مرغ توی 3-4 روز! ظرفم کم اومد تازه! خدایا شکرت ازین فراوانی نعمت

چقدر زندگی ای که توش همش در حال شکرگزاری و تحسین باشی خوووش میگذره!

چقدر عاشق سبک زندگیتونم. این سبک ارگانیک و خوردن سالم ترین و طبیعی ترین مواد غذایی و خوراکی ها! واقعا برام لذت بخشه!

چقدر فواره تون قشنگهه!!

استاد دیدید چی شد؟ قبلش گفتید دوست دارم فواره یه جوری باشه که رنگین کمون تشکیل بشه و به محض روشن شدن این فواره، رنگین کمون رو دیدید!

شبش هم چقدر قشنگ شد! مبارکتون باشه!

خدای من.. واقعا عجب نیروی حمایت گر عظیمی، خواسته های مارو محقق میکنه.. چقدر این دنیا گوش به فرمان ماست و چقدر برای تحقق خواسته های قلبیمون، از ما مشتاق تر و حمایتگر ماست.. خدایا شکرت واقعا..

خدایا شکرت.. چقدر این دنیا و زندگی زیبا و لذت بخشه..