سریال زندگی در بهشت | قسمت 261

 

دیدگاه زیبا و تأثیرگذار انیس عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

چقدر ظریف و استادانه به این مسیله اشاره کردن استاد و چقدر مهمه نگاه کردن به مسایلی که در گذشته حل شده اند و چون یکبار در گذشته موفق شدی اون رو حل کنی ذهن به تو دایم این نوید رو میده که آخجوووون دیگه این موضوع تموم شده و حل شده رفته در حالی که مربوط به زمان خودش بوده و ممکنه الان با یه مدیریت و سازماندهی بهتر و به روزتر به شرایطی ایده آل تر دست پیدا کنی و چکاپ مجدد این موضوع بتونه خیلی از مسایل امروز رو هم حل و آسان تر کنه.

چقدر تحسین برانگیزه همکاری عاشقانه و دلسوزانه استادعزیز و مریم عزیزم هیچ منیتی وجود نداره و فقط نتیجه و بهبود شرایط فعلی مهمه و در نهایت باعث آرامش و آسایش هردوی شما عزیزان هست و همین خودش باعث میشه که ذهن آزادتر عمل کنه و روی برنامه مشخص شده متمرکز باشه و ایده ها یکی بعد از دیگری بیاد.

تحسین میکنم احترام متقابل شما دو عزیز رو احترام به ایده های هم و اینکه اونهارو اجرا میکنید حتی اگه به جواب نرسه و باورتون براین هست که اگه این ایده هم جواب نداد انجامش کمک میکنه که ایده های بعدی به ما گفته بشه و این کمک میکنه به اینکه همزمان که داری باورهای خودت رو رشد میدی باورهات نسبت به همراه و شریک زندگیت هم تقویت بشه و به همدیگه هم کمک میکنید و فرصت میدید برای رشد بهتر برای دیده شدن برای باور کردن بهتر خود و باور پیدا کردن به اینکه ایده های تو هم میتونه عملی بشه میتونه به تغییر و بهبود زندگیمون کمک کنه و هر لحظه داره اعتماد به نفس و عزت نفس بهتر و بهتر میشه هیچ وقت اینقدر عمیق نشده بودم توی نتایج احترام متقابل بین دونفر.

وقتی استاد ایده ای دارن مریم جان با کمال میل همکاری میکنه با ایمان کامل حالا یا ایده جواب میده و اون چیزی که میخوای میشه یا نشد میری ایده بعدی و همچنین استاد عزیز هم ایده های مریم بانو رو اجرایی میکنن و دیدیم که خیلی جاها بسیار کمک کننده بوده در حل مسایل و بهبود شرایط ..بدون هیچ بحث یا سرزنشی و…

واقعا ممنونم از شما که روند بهبود زندگی رو در همه زوایا به اجرا و نمایش میزارید حتی وقتی هدف و تمرکز روی موضوع دیگه ای هست بازهم توی همه جنبه ها این بهبود قابل مشاهده هست و اونقدر جذابه که توجه رو جلب میکنه.

این همه تخم مرغ خونگی تاحالا یکجا ندیده بودم چقدر حس خوبی داره دیدنشون خداروشکر برای این همه فراوانی جالب بود تخم مرغ ها مثل خود مرغها رنگاشون متفاوته و این ترکیب رنگ و اینقدر نزدیک و در یک طیف رنگی زیبایشون رو چند برابر کرده .

خیلی خوشم میاد که استاد در مورد همه چیز کامل توضیح میدن مثل اون صدفا برای مرغا و یادآوریهای مریم بانو که موارد رو به استاد یادآوری میکنه تا توضیح بدن. ممنونم واقعا که حوصله میکنید وقت میزارید از اینهمه نعمت و فراوانی و زیبایی همراه با عشق برامون ویدیو میزارید من عاشق پارادایسم و روزهایی که مجبورم خونه بمونم میام پارادایس میام دور آمریکا سیر میکنم و لذت میبرم و یاد میگیرم و شکرگزاری میکنم.

منم حس فراوانی زیاد کردم وقتی این همه تخم مرغ رو یکجا دیدم و احساس کردم خودم دارم جمع میکنم بقول مریم جان با دیدن این ویدیو مراقبه کردم.

چه سیستم خوبی هست برای جمع آوری تخم ها همه تمیز و سالم میمونن. چه دقت بالایی داره مریم بانو که حتی میشناسه کدوم تخم برای کدوم مرغه و چقدر کیف کردم وقتی دستای پرتلاش مریم جان رو دیدم توی تصویر که کلی ازشون همراهی و حمایت و انرژی میبارید و خیلی هم شبیه به دستان خودم بودن.  اینقدر شاد و شوخ بودنتون رو هم تحسین میکنم در هرموقعیتتی باشید باهم شوخی میکنید و اینو خیلی دوست دارم و لذت میبرم کلی با شوخیاتون میخندم و کیف میکنم.

به به چه روغن طبیعی و خوش رنگی درست کرده مریم بانوجان من هنوز دوره قانون سلامتی رو نخریدم ولی از همین توضبحاتتون دارم استفاده میکنم تا بتونم این دوره رو تهیه کنم. بقول استاد چه نظم و ظرافت ماهرانه ای در انجام کارها داره مریم بانو عزیز. وقتی تصویر سنگهارو دیدم دلم میخواست اونجا بودم و توی چیدنشون کمک میکردم چه ترکیب رویایی داره سنگ و کوههای سنگی و آب . ایده تون خیلی باحال بود .

چه فواره زیبایی ازون زیباتر ذوق استاد از دیدن اون رنگین کمان و تایید و همراهی مریم عزیز و بهتر ازون تعریف و تایید مریم بانوجان از زیبایی پوست و بدن استاد عزیز. زیباتر و قابل تحسین تر از همه اینها وقتیه که استاد وقتی اشتباهی انجام میدن اونقدر عزت نفس دارن که بگن اشتباه کردم مثل اشتباه لفظی آبشار بجای فواره در حالی که میشد اون قسمت رو پاک کرد. ممنونم بابت همه درسهای خوب و کاربردی که بهمون میدید.

منتظر خواندن نظرات زیبا و تأثیرگذارتان هستیم


برای دیدن سایر قسمت‌های «سریال زندگی در بهشت»‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری سریال زندگی در بهشت | قسمت 261
    572MB
    36 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

612 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سمانه جان صوفی» در این صفحه: 9
  1. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 1928 روز

    به نام خداوند هدایتگر و مهربونم

    سلام به استاد عزیزم و مریم جانِ قشنگم.

    سلام به همه ی دوستانِ عزیزم.

    مریم جان روی ماهتو که دیدم خوشحال شدم، خنده ی زیبا روی صورتت باعثِ خوشحالیمه.

    استاد جان هزار ماشاالله به اندام زیبا و ورزیده ای که به لطف خدا با دوره قانون سلامتی برای خودتون خلق کردین.

    مریم جان لذت بردم از انرژی و قدرت تون برای جمع آوریِ فنس ها.

    مریم جون، با الگویی که از شما میگیرم چند روز پیش چند تا مسئله رو خودم حل کردم و کلی کیف کردم و افتخار کردم به خودم، کارم مربوط به دریل کاری بود که تجربه ی اولم بود و تمیز هم شد.

    شما رو دیدم تو کارگاه کار نجاری و کارهایی که انجام دادین و الگو گرفتم.

    یه الگوی دیگه هم گرفتم از جسارت و اعتماد به نفستون و صلح درونیتون.

    رفتم موهامو کوتاه کردم به سبک پسرونه.

    عاشق خودم شدم با این استایل جدید موهام.

    بدون ذره ای پشیمونی از کوتاه کردن موهام.

    چون موهام احتیاج داشت به کوتاهی تا با طراوتِ بیشتر رشد کنن.

    انقدر کیف میکنم با موهای کوتاهم که حد نداره، خدا هدایتم کرد گفت سمانه برو آرایشگاه، موهاتو کوتاه کن، منم چشم گفتم و برای بی نهایتمین بار لذت بردم از هدایت خدا تو زندگیم.

    که چقدر خوشحالم با همین کوتاهیِ موهام.

    غرق در لذت شدم وقتی فراوانیِ تخم مرغ های خانم مرغی های باصفای پردایس رو دیدم.

    از اونجایی که تو دوره سلامتی مشغول خوردن تخم مرغ هستم، بسیار لذت بردم این خوراکیِ سالم و مفید رو دیدم.

    هم فراوانی و تعداد بالاشون، هم سایز تخم مرغ، هم تمیزی شون تحسین برانگیز هست.

    نوشِ جانتون استاد جان و مریم جان .

    خانم مرغی های باصفا، با عشق تقدیمتون میکنن تخم مرغ ها رو و براتون آرزوی سلامتی دارن همیشه از بس که ماه هستین.

    عاشق فواره شدم، روند تکاملی شو طی کرد و در نهایت تبدیل شد به اون مدل زیبا و دواّر که سیر نمی‌شدم از دایره ای بودنش و شعاعِ وسیعش.

    حس کردم رنگین کمان رو با توصیفِ استاد، انقدر که همیشه با نشاط و ذوق از زیبایی ها صحبت میکنه استاد، آدم دلش غنج میره واسه زیبایی ها.

    دیدن زیبایی ها و تحسینشون، زیبایی های بیشتر میاره جلوی چشم آدم.

    امروز به محضِ خروج از در ساختمون چند قدمی بیشتر تو مجتمع راه نرفته بودم که یهو میخکوب شدم از شدتِ زیبایی گل های صورتی تو باغچه ی محوطه …

    خدایا مگه داریم انقدر دلبر، صورتی های خیلی خوشرنگ، میخکوبم کردن و سریع قلبم فرمان داد عکاسی کن از این دلبرهای خوشرنگ و لعاب.

    گل زیبا رو بوس کردم.

    اومدم خونه، عکس‌ها رو که دیدم شگفت زده شدم از حجمِ زیبایی این صورتی های خوشگل.

    نمیدونم اسم گل ها چی هست اما بیرونش صورتیِ خوشرنگه، داخلش هم گل های زردِ کوچولو.

    خدایا چقدر خودت قشنگی

    چقدر زیبایی رو دوست داری

    چقدر جهانِ زیبایی خلق کردی

    اگه آب دریا جوهر بشه، درختان هم قلم، هیچ مدله نمیشه تشکر کرد از تو و کم میاد قلم و جوهر بازم. (آیه خودِ قران)

    عاشقتم که انقدر زیبایی و زیبایی رو دوست داری و جهانِ به این دلبری و شیرینی خلق کردی.

    دیدن طبیعتِ زیبای پردایس همیشه منو سرِ ذوق میاره، درختان زیبا و انعکاسشون روی دریاچه جانِ دلبرِ پردایس.

    شنا کردن در این دریاچه ی زیبا و انرژی مثبتش نوشِ جونتون استاد جان و مریم جان.

    شما لایقِ بهترینهایین هر لحظه از زندگیتون.

    نوشِ جونتون، خودتون خلق کردین و بی نهایت شایسته هستین برای زندگی کردن تو بهترین مکان با بهترین شرایط.

    تقسیم کار بین استاد و مریم جان، بر اساسِ توانمندی ها و مهارت هاشون.

    عجب ایده ی محشری، مرسی که جفتتون انقدر الگوهای قشنگ و درستی هستین واسه من و در جهت باور سازیِ سالم، انقدر بهم کمک میکنین، از بس که حرفتون رو در عمل بهمون اثبات میکنین همیشه و دلیل رشدتون همینه.

    یادآوریِ مداوم

    تکرار و تمرینِ مداوم

    نتیجه پایدار

    خدا بهتون قوت و سلامتی و انرژی فراوان بده در مسیر بهبودهاتون: شخصیتی، محیط زندگی، پیرامون، شغلی و …

    مرسی که مارو هم شریک کردین در چشیدنِ زیبایی های فواره، امن کردن محیطِ مرغ و خروس ها، برداشتن تخم مرغ ها.

    مرسی که مثالِ به این قشنگی واسه فراوانی بهمون نشون دادین، تخم مرغ هاتون بیشتر شن، باکیفیت باشن همیشه و برای سلامتیِ بدنتون عالی عمل کنن.

    کنترل ذهن دیدم ازتون برای فقدان مرغ و بچه هایی که توسط شاهین، عقاب خورده شدن، ولی سایر دوستان هستن هنوز.

    درسش:

    سمانه جان:

    توجهت رو از کمبودها بردار و بده به داشته‌ هات.

    سپاس گزاری کن برای داشته هات.

    استفاده کن از داشته هات، لذت ببر، زندگی کن باهاشون در لحظه، اجازه بده انرژی شون جریان پیدا کنه، مصرف شن، خارج شن، نسلِ جدید وارد شه و …

    تا الان برای امروز 243 تا مورد نوشتم تو دفتر زیبایی هام.

    خدایا دوستت دارم

    خدا رو شکر برای همه چیز

    خدا رو شکر برای همیشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 29 رای:
  2. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 1928 روز

    به نام خداوند مهربان و هدایتگرم

    سلام سعیده جانِ نازنینم.

    سلام دوستِ عزیزم که پیامِ خدا رو خیلی شفاف نوشتی و رسوندی دستم.

    سلام به همه ی دوستانِ عزیز و توحیدی ام.

    سعیده جان

    خط به خطی که نوشتی پاسخ های من بود.

    نیازِ من بود.

    درمانِ من بود.

    کامنتت رو کپی کردم که مجدد بخونم و بخونم و بخونم.

    خیلی ازت سپاس گزارم.

    با اینکه خیلی دلم میخواد بنویسی برام و خیلی هم دوستت دارم، اما درکت میکنم عزیز دلم.

    مطمئنم در بهترین زمان برای تک تکمون که عاشقتیم مینویسی و خوشحالمون میکنی.

    خدا بهت زمان و انرژیِ مضاعف بده:

    که بتونی بیشتر و بیشتر لذت ببری از زندگیت.

    قشنگی هارو ببینی.

    برای بهبود خودت وقت بذاری و رشدت بهتر و بهتر جلو بره.

    با خانواده ات وقت بگذرونی و کیف کنین از با هم بودن.

    برای مریض ها با عشق و توانِ بیشتر وقت بذاری.

    برای ستایش و تحسینِ خودت بیشتر وقت داشته باشی.

    البته که وقت داشته باشی برای ما هم بنویسی و کیف کنیم‌.

    برای عشق و عاشقی هات با خدا زمانِ زیادی داشته باشی.

    برای انجامِ هر آموزشی که داری میبینی وقت و انرژیِ بیشتر داشته باشی.

    کلا واسه انجام هر کاری در برنامه روزانه، هفتگی، ماهانه، سالیانه ات نیازمند وقت و انرژی هستی، خدا بهت فراوانی شو بده.

    انقدر بهت وقت و انرژی بده که فول بشی و کلی عشق و صفا کنی.

    بعد بیا و برای ما بنویس تو این محل توحیدی.

    تا همه کیف کنیم و رشد کنیم و مشوقِ هم باشیم.

    راستی پاراگراف اولت عالی بود، دعای عالی بود، یه جا میذارمش جلو چشمم قبل از نوشتن کامنت بخونمش حتما.

    عاشقتم.

    میبوسمت.

    مراقبِ خودت و قشنگی هات باش.

    در آغوشِ خدا باشی.

    خدا جانم، استاد جانم، مریم جانم، تیم تحقیقاتیِ ارزشمندِ عباس منش و سایت، خیلی خیلی سپاس گزارتونم، تا همیشه.

    عصرِ امروز یه کامنت خوندم از یکی از بچه ها در رابطه با سوالم که جوابمو گرفتم، بعد رفتم پیاده روی بارون محشری اومد، پاسخ تایید شد دوباره، اومدم خونه کامنت سعیده جان رو خوندم دوباره جواب تایید شد.

    خدایا شکرت که انقدر واضح و زیبا باهام حرف میزنی.

    هر کس تقوای الهی پیشه کند، خداوند راه نجاتی برای او قرار می‌دهد،و او را از جایی که گمان ندارد، روزی می‌دهد،و هر کس بر خدا توکل نماید، خدا او را کفایت می‌کند،و خداوند فرمان خود را به انجام می‌رساند، همانا خدا برای هر چیزی اندازه‌ای داده است.

    و اما سمانه جان:

    بارها و بارها پیام اومده، نشونه اومده، هدایت اومده به سمتِ کار کردن روی احساسِ لیاقت…

    تو شروع کردی تمرین کردن رو …

    با همین فرمون برو جلو که درسته

    که جواب میاد.

    آروم باش، لذت ببر از مسیر، عجله نکن، حواست به روند تکاملی باشه و امیدوار باش و برو جلو.

    عاشقتم، تو میتونی، تو از پسش بر میای.

    خدایا دوستت دارم

    خدا رو شکر برای همه چیز

    خدا رو شکر برای همیشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  3. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 1928 روز

    به نام خداوند هدایتگر و قشنگ و عزیزِ دلم

    سلام سعیده جانم.

    سلام به همه ی عزیزانِ دوست داشتنیِ این سایت.

    بدونِ شک پیامت رو در بهترین لحظه باز کردم و خوندم.

    خوشحال شدم و لبخند اومد روی لبم وقتی دیدم کامنت نوشتی برام.

    جالبه صبح میخواستم دوباره برات بنویسم که نشد:

    امروز به یادت بودم.

    یادِ سوره ی نور افتادم دیشب…

    الله نور السماوات…

    دو بار تو نوشتی تو کامنتهات، دوبار هم خودم شنیدم پخش شد قبل از اذان مغرب از شبکه تماشا…

    من چیزی به اسمِ اتفاقی یا تصادفی رو دیگه قبول ندارم.

    چون تو چرخه ی هدایت، میدونم یه دلیلی داره، یه پیامی داره برام نشانه های خدا…

    رفتم دانلودش کردم، هم ویدئو هم صوتی…

    عجب حسی داشت…

    مخصوصا آخرش که رسید به این قسمتِ جذاب:

    خدا به هر کسی که بخواد روزی به غیر حساب میده.

    این شد سندِ محکم من که سمانه برو جلو.

    همین فرمون رو بگیر برو جلو محکمتر.

    دیگه به هیچی فکر نکن…

    تو فقط احساست رو خوب کن و خوب نگهدار…

    (با تمرین های توجه به زیبایی ها و نکات مثبت، تحسین، سپاس گزاری)

    باقیش با خدا.

    تو تسلیم خدا باش، در هم آهنگی با خدا باش، هر سوالی ابهامی داری مستقیم از خدا بپرس و هدایت بگیر و جلو برو…

    تو قسمتِ خودتو انجام بده، خدا خودش میدونه چکار کنه.

    خدا در بهترین زمان، بهترین شرایط بهت میگه چکار کن، کجا برو. تو رو میرسونه به خواسته هات.

    اینا فقط حرف نیست، دائم دارن تو ذهن و قلبم تکرار میشن.

    بهم احساس آرامش و امید میدن.

    میدونم گاهی صبرم کم میشه، گاهی نجوا میاد سراغم، اشکالی نداره، انسانم، برمیگردم دوباره به تنظیماتِ کارخانه با تمرینِ کنترلِ ذهن.

    خیلی مهمه سرزنش نکنم خودمو و برگردم تو مسیر.

    اینطوری دارم رشد میکنم، چون برمی گردم تو جاده.

    امروز هم دقیقا یه صدای بلند از داخلِ خودم بهم گفت میشه امروز…

    یه فرقی کردم با قبلم این یکی دو روزِ اخیر.

    اینکه هر چی پیش بیاد خیره…

    حتی اگه به خواسته ام که امیدوارانه میخوامش (ولی یاد گرفتم قفلی نزنم روش چون دور میشه ازم)، نرسم اون لحظه ای که میخوام …

    چون باورم داره محکمتر میشه که خدا در بهترین زمان، بهترین شرایط و مکان، منو میرسونه به خواسته هام.

    وقتی که خودمم آماده دریافت باشم.

    قبلش هر چی اصرار کنم نمیشه، فایده هم نداره.

    چون به چیدمان خدا باور قلبی دارم.

    به هدایت های خدا باور قلبی دارم.

    و اما سوره ی علق…

    خوندمش، ترجمه شو، تفسیرش رو…

    خودم ربطش دادم به بعضی خواسته هام…

    اما از خدا خواستم بهترین درک رو بهم بده که بفهمم چه پیامی بهم میخواد بده، باید روی چه نکته ای توجه کنم، یا نویدِ چه خبری رو بهم میده…

    میدونم خودش بهم میگه، یادم میده، مثل همه ی چیزهایی که تا الان خودش یادم داده.

    اما درک کردم نوشتن رو ادامه بدم.

    سپاس گزاری رو ادامه بدم.

    تامل و دوری از شتاب رو ادامه بدم.

    سعیده جانم، دوست عزیزم

    شاید خودت ندونی، ولی هر وقت کامنت نوشتی یه هدیه داخل کامنتهات برای من و خیلی ها بوده که برداشتیمش، آوردیمش تو زندگیمون، حالمون خوب شده، تو ظاهرا از خودت گفتی اما واسه ما هم مسیر رو نشون دادی، پیامِ خدا رو رسوندی دستمون با ادبیاتِ قشنگ، ساده و شیرینت.

    به شخصه خیلی لذت میبرم از کامنتهات و پیگیریت میکنم.

    نمیدونی با اون یه کلمه هم آهنگی با خدا چه کردی با من.

    چه دریچه ای برام باز شد…

    اینکه تسلیمِ خدا باشم…

    گوش به فرمان تر باشم برای هدایت های خدا

    که بزرگترین و بهترین راهنمای منه تو همه چیز…

    میدونی صبح ها مدتیه راحتم دیگه.

    چرا؟

    چون مسیر پیاده روی، زمانش، امنیت، حس خوب، دیدن و حس کردن زیبایی های بیشتر و بیشتر رو از خود خدا هدایت میگیرم…

    وای که چقدر راحت شدم، ذهن و منطقم آف میشه، خدا میگه منم اقدام میکنم…

    علاوه بر ساده تر شدن کارم، بهترین نتیجه رو هم میده، حس خوبم، رضایتمندیم، لذت بردنم همه و همه تامین میشن اینطوری.

    قبلا موارد دونه درشت تر رو هدایت میگرفتم، یا درخواست‌های روزانه یا قابل درک تر رو، الان دیگه درهم هر چی واسم تولید سوال بکنه، درکش نکنم، نفهمم باید براش چیکار کنم، یا حتی اگه بدونم باید چیکار براش بکنم رو هم آوردم تو چرخه ی هدایت خدا و میپرسم از خودش که بهم بگه چون بهترین راهنماست.

    ممنونم از این حجم انرژیِ مثبتی که بهم منتقل کردی امروز.

    تحسینت میکنم برای انرژیِ مثبت و درونیِ خودت که با سخاوت به اشتراک میذاری.

    سعیده جانِ ارزشمند و دوست داشتنیِ من، دوستت دارم.

    خیلی برام ارزشمنده که در کنار همه ی برنامه هات، زمان گذاشتی و برام نوشتی و خوشحالم کردی.

    مراقبِ خودت و قشنگی هات و قلبِ پاک و باطراوتت باش.

    شاد باشی و ثروتمند و سلامت کنار عزیزانت.

    در آغوشِ خدا باشی.

    استاد جانم و مریم جانم و خانم فرهادی جان و آقا ابراهیم مرسی که دست های شایسته ی خدا هستین برای ما، برای رشدِ ما، برای بهبودِ ما، برای احساسِ خوبِ ما، با سایت ارزشمندِ عباس منش دات کامِ دوست داشتنی.

    خدایا دوستت دارم

    خدا رو شکر برای همه چیز

    خدا رو شکر برای همیشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  4. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 1928 روز

    سلام نازنینم…

    سلام قشنگم…

    سلام عزیزِ دلم…

    سلام سعیده جانم…

    اومدی تو زندگیم که هدایت های خدا رو برسونی دستم…

    وقتی نوشتی هم آهنگی با خدا

    وقتی نوشتی از سوره نور الله نور السماوات والارض

    وقتی امروز دیدم پروفایلت هم همین شده…

    الان از نوشتنِ کامنتِ پاسخ برای آقا مسعود نوریان اومدم اینجا…

    برای تو بنویسم…

    تو باید بدونی

    تو باید بخونی سعیده

    اسمِ تسلیمِ خدا بودن اومد تو کامنت آقا مسعود…

    اینکه من نمیدونم، تو میدونی خدا…

    (خودتم بارها اینو نوشته بودی اما اون موقع درک نکردم، امشب پرده ها کنار رفت و تازه دوزاریم افتاد یعنی چی)

    آقا مسعود نوشت زیپِ دهن و زیپِ ذهنش رو بکشه، بگه من نمیدونم خدا، تو میدونی…

    از این پیام واضح تر نمیتونست برای من بیاد…

    سمانه سکوت کن

    سمانه سکوت کن

    انقدر حرف نزن

    انقدر جواب هر حرف و کلامی رو نده

    انقدر بالای منبر نرو

    انقدر موعظه نکن

    انگار نرو تو جلد عقل کل

    انقدر نرو تو جلد اصلاحگر

    انقدر قضاوت نکن

    انقدر برچسب نزن

    انقدر جلب توجه نکن

    نرو تو نقشِ قربانی

    نرو تو نقشِ جلبِ ترحم

    انقدر نرو تو جلد همه چیز دان، با کمالات، فهیم…

    بسه دیگه …

    خدا میخواد منو نجات بده…

    از دست خودم، خودمو نجات بده

    عاشقتم خدا…

    هدایت اومد:

    سمانه، بیشتر سکوت کن

    مطمئنم خودش کمکم میکنه

    یادم میندازه بیشتر سکوت کنم

    هر چی شنیدم سریع نخوام دفاع کنم، یا حمله کنم، یا بالای منبر برم از آگاهی هام افاضه ی فضل کنم…

    آخیش راحت میشم…

    سکوتم بیشتر شه راحت میشم

    بارِ زبونم داشت سنگینی می‌کرد…

    داشت خفه ام میکرد

    آخیش…

    همین الان هم احساسِ سبکی ام شروع شده…

    خدایا شکرت…

    میدونی سعیده، نشانه ی سوره علق برای چی اومد برام…

    الان که اومدم بنویسم برات درک کردم…

    من قرآن نمیخونم…

    چند روز پیش به دلم افتاد ارتباط با قرآن رو با خوندنِ آیه هایی که تو کامنت بچه هاست آغاز کنم…

    با تأمل بخونم همون یه آیه رو…

    تکاملی برم جلو…

    علاقه مند شم بقیه اش درست میشه.

    تا رسیدم به سوره ی نور، اونم به واسطه ی خودت…

    دانلودش کردم

    گوش میدم

    چقدر قشنگه

    میخوام عینِ فایلهای استاد که چند بار گوش میدم تا بهتر درک کنم، سوره نور رو انقدر گوش بدم که نفوذ کنه به قلبم فارغ از ترجمه اش…

    حسش محشره…

    الان فقط الله نور السماوات والارض

    و

    والله یرزق من یشاء بغیر حساب رو درک میکنم یه چیکه…

    هیچ عجله ای ندارم…

    میخوام بچشم شهدِ شیرین قرآن رو ذره ذره تا بهتر درک کنم و موتورم روشن شه…

    یعنی خوشم میاد انقدر قشنگ و نرم و لطیف هدایتم کرد خودش، به سمتِ خوندنِ کلامِ خودش.

    بی شک ستایش برانگیزترین هست خدای مهربان و هدایتگرم

    تسلیمِ خدا بودن، از اعتماد به خدا میاد…

    از من نمیدونم تو میدونی خدا میاد

    از سکوت کردن در برابر قدرتِ خدا میاد

    الله نور السماوات والارض

    خدایا دوستت دارم

    خدا رو شکر برای همه چیز

    خدا رو شکر برای همیشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  5. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 1928 روز

    به نام خداوند هدایتگرم

    به نام خداوند مهربان و رزاقم

    سلام به همه ی عزیزان

    سلام مونا جان

    خیلی کامنتت خوبه، خیلی ازت ممنونم که وقت گذاشتی و نوشتیش عزیزِ دلم.

    باعث شد ذهنم بیدار شه، برم سراغِ منطق و طرزِ فکرم…

    ببینم چی به چیه؟

    من چطوری به ثروت نگاه میکنم؟

    دور از خودم یا نزدیک به خودم؟

    ثروتمندم همین الان یا نیستم؟

    هر چی بیشتر خوندم کامنتتو و جلو رفتم بیشتر لذت بردم.

    آگاهی های نابی نوشتی از ثروت، حسِ خوب و لذت بردن.

    اینکه ثروت یا رسیدن به خواسته ها تولید خوشبختی نمیکنه لزوما…

    مسیرِ رسیدن، تولیدِ خوشبختی میکنه.

    مسیر رسیدن، لذتیه که هیچوقت قطع نمیشه حسِ خوبش.

    چون آدم داره حس میکنه هر لحظه داره یه قدم برمی‌داره واسه رسیدن و اعتماد به نفس و عزت نفس آدم هم بیشتر میشه از رشدی که داره میکنه علاوه بر رسیدن به خودِ خواسته.

    مهمه بدونم و به یاد بیارم چطوری مسیر رو طی کردم تا رسیدم به خواسته ام؟

    با امید، با خوشحالی، با لذت بردن از سایر جنبه های زندگیم همزمان یا نه…

    یا اینکه تو تقلا بودم و گفتم پس کی میرسم؟ کی وقتشه؟

    این جمله ات شگفت انگیزه:

    وقتی در هر شرایطی میتونی از زندگیت لذت ببری و میتونی به احساس خوب برسی تو ثروتمند هستی.

    ولاجرم بعد از اینکه خودمو عمیقا و قلبا ثروتمند بدونم و باورش کنم، دریچه ای از ثروت در جهات مختلف از جمله پول وارد زندگیم خواهد شد.

    صبر میخواد، روند تکاملی داره…

    اینارو دارم مخصوصا واسه خودم، سمانه، یادآوری میکنم….

    که تو شلوغ کاری های ذهنم واسه رسیدن به خواسته هام، غافل نشم از هدفِ اصلیِ زندگیم…

    اینکه واسه چی میخوام برسم به خواسته هام؟

    واسه اینکه بیشتر لذت ببر.

    دقیقا همین الان چی؟ لذت میبری از زندگی و حیاتت یا موکولش میکنی به بعد از رسیدن؟

    اصلا میتونی تضمین بدی لحظه ی رسیدن لذت میبری یا نه؟

    یا چقدر لذت میبری و خوشحالت میکنه؟

    نه

    نمیدونم

    نقد رو ول کردم نسیه رو چسبیدم؟

    اگه بلد شم همین الان، دقیقا همین الان بفهمم چطوری میتونم لذت ببرم از زندگیم، میتونم بگم بعدا هم لذت خواهم برد، چون به فرمول درستی از لذت بردن دست پیدا کردم و این چرخه ادامه پیدا میکنه.

    همین الان، نسیم خنکی خورد به پوستم. همین شد یکی از لذت هایی که تجربه کردم…

    چقدر مفهومِ ثروت وسیعه.

    هر چی بیشتر بتونی لذت ببری یا دلیل پیدا کنی واسه لذت بردن و خلق حس خوب واسه خودت، ثروتمندتری

    فقط محدود به پول و رفاه مالی نمیشه. چقدر این ذهن و منطق باید چکش کاری بشه که باورهای معیوب ثروت اصلاح بشه تا دریچه ای از ثروت های متعدد باز بشه تو زندگیم.

    خوشحالم هدایت شدم به کامنتت مونا جان

    .

    باعث شدی یه چیزهایی واسم شفاف شه:

    برام یادآوری مجدد بشه هدف از این زندگی، لذت بردن هست با هر چی که دارم، تو هر شرایطی که هستم.

    که هر پله خوشحال باشم و برم به سمت خوشحالی های بیشتر و بیشتر…

    که بار رو از رسیدن به پول بردارم، انرژی مو بذارم اول روی خلقِ حالِ خوب برای خودم، که به واسطه ی همون حالِ خوب ، ثروت و هر چی که میخوام خودشون میان سراغِ من…

    که سفر کنم درونِ خودم و ببینم انتظارِ چی رو میکشم؟

    یه معجزه؟

    مگه معجزه همین لحظه نیست که من زنده ام و میتونم واسه خودم حس های خوب خلق کنم؟

    مگه خدا قدرتِ خلق زندگیمو به خودم نداده که چشمم به بیرون از خودمه؟؟؟

    مگه بیرون میتونه چیکار کنه که خودم نمیتونم؟

    بیرون که منو نمیشناسه.

    نمیدونه چی منو خوشحال یا ناراحت میکنه.

    خودم بهتر از هر کسی میدونم چیکار کنم حالم خوب میشه.

    امان از منِ انسان، که عجله میکنه و میخواد خیلی سریع برسه.

    در حالیکه رسیدن به هر چیزی روند تکاملی داره، درک میخواد …

    استاد تو فایل زیبایی ها را ببینیم به زیبایی هر چه تمام میگن:

    وقتی که احساست رو خوب میکنی، نتیجه اش میشه ورود ثروت، خوشبختی، سلامتی، پول و … به زندگی

    تازه کم کم دارم بهتر از قبلم متوجه صحبت های استاد میشم و ذوق زده میشم که اِ چقدر این فایلها خوبن، کاملن، کلید راهگشا هستن، نورِ راهگشا هستن…

    تهِ تهِ همه چیز دوباره می‌رسم به احساسِ خوب…

    اینکه چقدر مهمه من آگاهانه برم به سمتِ احساسِ خوب.

    با کنترل ورودی هام

    با کنترل ذهنم

    با توجه کردن به زیبایی ها و نکات مثبت

    با دیدنِ داشته هام

    با لذت بردن از داشته هام در لحظه

    با سپاس گزاری

    با امیدواریِ همیشگی و اعتماد به خدا که همیشه برای من بهترینها رو میخواد

    با تحسین خودم و دیگران

    با بودن در طبیعت و استفاده کردن از انرژیِ ناب و خالصش

    با بودن کنار حیوانات با عشق و صلح و استفاده کردن از انرژیِ خالصشون.

    با انجام هر کاری که ذوق و نشاط رو درونم فعال میکنه.

    با اینکه بیشتر ذوق کنم و ذوقم رو بیشتر بروز بدم و هیچ خجالت نکشم اگه کسی فکر کنه سمانه چقدر عین بچه ها ذوق میکنه…

    و دیگه تمومه…

    احساسِ خوب= اتفاقات خوب

    و مهمتر اینکه به خودم یادآوری میکنم سمانه تو همین الان هم با همین داشته ها به شدت ثروتمندی.

    نجوای ذهنی میگه نه، وقتی به این خواسته و اون خواسته برسم خوشحالم…

    بعد میام میبینم من که بارها و بارها به خواسته های مختلف رسیدم پس چرا احساسِ ثروتمندی ندارم؟

    اینجاست که مچِ خودمو میگیرم و میفهمم گاهی اصل و قانون یادم میره و فکر میکنم لزوما رسیدن به هدف برایِ من تولید شادی میکنه از نقطه نظر ذهن و منطقم…

    اما اینطور نیست، چون اون شادی خیلی کوتاهه، عمق نداره، زود تموم میشه، سریع میرم سراغِ لیست خواسته های بعدی ام…

    این سیکلِ معیوب یه جایی باید قطع شه وگرنه دائم منتظر رسیدن به خواسته هام باید باشم تا احساس لذت رو تجربه کنم…

    عصر تو کامنتم برای سعیده جانم نوشتم، یه صدای بلندی از درونم گفت امشب میشه…

    (رسیدن به خواسته ای که توی ذهنم بود)

    الان متوجه شدم بله شد…

    نه اونطوری که من فکر میکردم

    اونطوری شد که خدا برام چیدمان کرد

    با آگاهی

    با روشن شدن مسیرم

    با نوری که برام تو قلب خودم روشن کرد که سمانه جان بیا ببرمت تو مسیر بعدی، وقتشه یه پله بزرگتر بشی…

    این آگاهی برای من ارزشمنده، چون داره درست فکر کردن و جلو رفتن رو یادم میده، نه اینکه یه جایزه بهم بده که مدتی باهاش خوش و سرگرم باشم بعد دوباره برم سراغِ همون روش و الگوهای قبلیم و رشد نکنم.

    خدایا خیلی خیلی شکرت

    تو این مسیر یه سری تمرینها خیلی بهم کمک کردن:

    این اواخر دارم جنسِ متفاوتی از احساسِ خوب رو تجربه میکنم به واسطه ی فایلهای نابِ استاد:

    اینکه تمرین میکنم هر روز ببینم چطوری با داشته هام لذت میبرم؟ یا لذت ببرم.

    یعنی یکی از تکلیفهای روزانه ام هست که باید حتما تیک بخوره تو دفترم. چون واجبه، باید به ذهن و منطقم نشون بدم که چطوری من میتونم لذت ببرم از زندگیم با همین شرایطی که داخلش هستم.

    یعنی برای انجام این تمرین باید چکار کنم؟

    اول که باعث شده به یادم بیاد چه چیزهایی دارم.

    و اینکه چطوری صداشون کنم بیان جلو که من معاشرت و رفاقت کنم باهاشون و بیان تو چرخه ی استفاده شدن و ساختنِ لذت برای من.

    -مدادرنگی هامو میارم بیرون میگم استفاده از این قشنگا همین الان لذت بخشه نه نگه داشتنشون برای مبادا یا یه روزِ خاص.

    ازشون تو نوشته هام استفاده میکنم، رنگی رنگی و شاد شن.

    رنگ آمیزی میکنم.

    تمرین خطم رو باهاشون مینویسم.

    -هر روز یکی از لباس های کمد رو درمیارم استفاده میکنم، بیرون میرم، حتی اگه مهمونیِ خاصی نباشه، ولی من قشنگ ترین هارو هم از کمد بیرون میارم و میپوشم و استفاده میکنم تا تمرین کنم لذت بردن رو نباید به تعویق انداخت، باید کاملا داغ داغ همین الان از امکاناتی که دارم استفاده کنم.

    وقت میذارم با عشق و ست میکنم لباسها رو.

    واسه پوشیدن بهترین لباس، مناسب با موقعیت و آب و هوا و … از خدا هدایت میگیرم.

    -طلاهامو چند وقت یکبار عوض میکنم، تا هم ازشون استفاده کنم و هم لذت ببرم از تنوع.

    دارم تمرین میکنم انرژیِ همه ی داشته هامو فعال کنم تا جاری بشن تو زندگیم تا راهِ ورودِ داشته های جدید هم باز شه.

    که یادم بمونه من الان این همه داشته و نعمت دارم، باید استفاده شون کنم تا لذت ببرم، از خدا هم بابت داشتنشون سپاس گزاری کنم. فرق نمیکنه کجا و چطوری استفاده کنم. مهم اینه بیان جلو، از تو کمد و کشو خارج شن، حتی اگه خودمم استفاده نمیکنم هدیه بدمشون چون اینم به نوعی استفاده کردن هست.

    البته که با کلی قربون صدقه از داشته هام استفاده میکنم، کیف میکنم، تشکر میکنم که دارمشون و پیشِ من هستن و در خدمتِ من هستن.

    انگار که به قولِ مریم جون ما یه تیم هستیم.

    -خانواده و عزیزانم هم داشته های منن، وقتی میبینمشون یا پیام میدم لذت میبرم. گاهی با سکوت، بیشتر نگاهشون میکنم و تو دلم میگم خدا رو شکر که تو زندگیم هستین …

    ماچشون میکنم، بغلشون میکنم، گپ میزنیم، میریم بیرون با هم، هر مدلی که اون لحظه خوب باشه با هم معاشرت می کنیم. با عشق تحسینشون میکنم و …

    -صدای آواز پرندگان، پیاده روی روزانه، کاهش وزنم، لاک زدن، بارون، نوشتن هام، صدای بادی که میپیچه تو برگهای درختان، دیدن قشنگی های هر روز و شکارشون و خیلی چیزهای ریز و درشت دیگه دارم تو زندگیم که هر روز با استفاده ازشون یا تجربه کردنشون، داره بیشتر و بیشتر بهم اثبات میشه چقدر داشته دارم که نمیدیدمشون تا حالا یا متوجه و قدردانِ ارزششون نبودم تو زندگی…

    یا فکر میکردم مثلا حیفه الان استفاده کنم، باشه واسه یه موقعیتِ بهتر…

    کی دیده موقعیتِ بهتر رو؟

    مگه من اصولا به آینده دسترسی دارم که موکول میکردم به آینده.

    مثل اینایی میشه که پول جمع میکنن برای آینده و دوران بازنشستگی تا لذت ببرن، بعد که پیر میشن میبینن پول هست ولی دیگه رمقی نیست، حوصله ای نیست واسه لذت بردن …

    اینکه چه اشتباه بزرگیه، اگه الان میتونم لذت ببرم با زندگیِ خودم، گزینه های خودم، و نبرم…

    و مقایسه کنم خودمو با دیگران بگم هیچی ندارم لذت ببرم…

    ظاهرِ زندگیِ دیگران جلوی چشمم باشه و نتونم باطنِ زندگی خودمو ببینم.

    بالاخره هر کسی حتی تو بدترین شرایط حتما چیزهایی تو زندگیش پیدا میشه که بتونه باهاش خودشو خوشحال کنه و لذت ببره، فقط نیاز داره به تغییر زاویه ی نگاه…

    یاد استاد افتادم که تو بندرعباس، با همون پیاده روی، که ساده ترین کارِ ممکنه، هزینه ای هم نداره، چقدر کیف می‌کرد و حال خودشو خوب میکرد…

    پس میشه…

    خودِ من، تازه دارم کم کم متوجه میشم تغییر زاویه ی نگاهم، چقدر مسائل پیش روم رو متفاوت میکنه برام.

    سختی هاشو برمی‌داره و برام آسون ترش میکنه.

    مونا جان، اولش اومدم تحسینت کنم برای کامنت جذابت، برای خط به خط نوشته هات.

    یهو دیدم چقدر حرف با خودم داشتم که کامنت تو باعث شد مطرحشون کنم…

    اینجا نوشتم که ردپا بمونه از این شبِ شگفت انگیز برام.

    که خدا پاسخ منو از طریقِ کامنتِ شما و خودم به خودم داد…

    که چطوری جلو برم و فکر کنم از امشب به بعد…

    مرسی که برام الهام بخش بودی مونا جانم.

    دریچه های ثروت، رشد، سلامتی، خوشبختی، ارامش، صلح درون و … باز باشه برات همیشه.

    در آغوش خدا باشی همیشه که امن، نرم و گرم ترین آغوشِ جهانه.

    استاد جانم، بی نهایت سپاس گزارتونم تا همیشه.

    یادم بمونه دستِ خدا رو واسه اجابتِ خواسته هام همیشه باز بذارم، تسلیم باشم و گوش به فرمانِ جریانِ هدایت های خدا.

    خدایا دوستت دارم

    خدا رو شکر برای همه چیز

    خدا رو شکر برای همیشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  6. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 1928 روز

    سلام آقا حمید.

    خیلی خوشحالم و سپاس گزار خدا که هدایت شدم به خوندنِ کامنتِ عالی و پر از آگاهیِ شما.

    دقیقا چیزی که باید متوجهش میشدم رو نوشتین. پیام رسانِ خدا هستین برای من با قلم تون.

    خیلی خیلی سپاس گزارم ازتون که نوشتین و منو واردِ تحلیل کردین با خودم و افکارم و باورهام.

    در موردِ دریافتِ حقوق و اینکه سر ماه میاد و انتظار برای دریافتش …

    یه سری سوال جوابهای درونی دارم که اینجا مینویسمشون تا درک خودمم بهتر بشه…

    سمانه جون چرا باید منتظر بود ورودیِ مالی فقط از طریقِ حقوق بیاد، اونم در بازه ی زمانی مشخص و ثابت و براش روزشماری کرد …

    که تازه هر وقت روزشماری میکنی، دورتر میشه…

    مگه خودِ حقوق رو خدا نمیده، مگه برای خدا فرق داره چندین بار در بازه های زمانی متفاوت پول و ثروت رو وارد زندگی بنده هاش بکنه.

    ورود پول و ثروت به زندگی اونم از طرقِ مختلف، مگه کاری داره برای خدا.

    زمانی از طریقِ ارائه خدمت به بقیه، به دستمون میرسه.

    زمانی هدیه ای دریافت میکنیم که اصلا انتظارشو نداشتیم و نداریم.

    زمانی به عنوان سهم الارث.

    زمانی با عنوان پس اندازی که کلا یادمون رفته.

    زمانی به صورت روزیِ به غیر حساب وارد زندگی میشه.

    و …

    گاهی فکر میکنم خدا خنده اش نمیگیره از بعضی از افکارِ محدود و کوچولویِ منِ بنده اش؟

    اونجاست که بهم میگه سمانه جون، عزیزم، تو بخواه، برای من اندازه وجود نداره، کم یا زیاد مفهومی نداره، نسبیت برای ذهن شماست که مثلا تشخیصِ حدودی بدین و بهتر بفهمیم کم و زیاد رو، برای من کم و زیاد وجود نداره، تو چقدر میخوای، کم بخوای کم میدم بهت، زیاد بخوای زیاد میدم بهت…

    کم کم باورم محکمتر میشه که بیشتر بخوام، هر روز و هر ثانیه بخوام از خودش فقط، با امید و حس خوب بخوام و رها کنم، قفلی نزنم پامو نکوبم زمین که یا الان یا هیچی، زمانش بستگی به محکم بودن باورم نسبت به رزاق بودن خدا داره، وهاب بودنش داره…

    خدایی که همیشه بیداره و همه چیز در کنترلشه…

    بادِ شدیدی که الان داره میوزه و شاهدِ تکون خوردن درختهای بزرگ و تنومند هستم از قدرت و شدت باد، بهم میگه خدا خیلی قدرت داره، خیلی.

    یه جوریه انگار درخت میخواد با شاخه و برگهاش کنده شه از زمین…

    فقط لازم و ضروریه من ذهنمو خاموش کنم وقتی به خدا فکر میکنم، باهاش صحبت میکنم، یا درخواستی دارم ازش. چون ذهنم باورهای منطقی و معیوب توش زیاد داره.

    لازم و ضروریه قلبمو باز کنم وقتی با خدا صحبت می‌کنم یا درخواستی دارم…

    قلب کنتور نمیندازه، رها و سبکباله…

    دنبال دلیل و منطق و توجیه و اثبات نمیگرده.

    عین یه جرقه سریع وصل میشه…

    همین یکی دو ماهِ اخیر به این سمت کشیده شدم که قرار نیست از راهی که میدونم ثروت و نعمت مالی واردِ زندگیم بشه…

    میدونم، هنوز خیلی کار داره تا این باور انرژی بخش رو بتونم محکم و نهادینه کنم درونم، به قول شما برای اینکه اینا ریشه های قوی دارن تو ذهن و منطق، اما با خوندن کامنت شما که نشانه ای هست برای من و این روزهام، مطمئن شدم این باور رو باید قوی تر بیارم بالا…

    من از خدا هدایت خواستم…

    خیلی زیبا و شفاف داره جوابِ سوال هامو میده.

    از شما خیلی ممنونم که کامنت مینویسین.

    که آگاهی هاتونو با سخاوت به اشتراک میذارین.

    که انقدر قشنگ تحسین میکنین نکات مثبت دوستان دیگه در سایت رو.

    چقدر زیبا تحسین کردین سعیده جان رو.

    کیف کردم تحسینتون در رابطه با cpr رو خوندم…

    کامنت هاتونو میخونم اغلب، اون بخش‌هایی رو که در مدارشم و درک میکنم خیلی لذت میبرم ازشون، اون بخشهایی که در مدارش نیستم رو هم احترام میذارم و حسم رو همچنان خوب نگه میدارم، چون میدونم هر چیزی رو که باید، در بهترین زمان، وقتی آماده باشه ظرفِ وجودم، بهش میرسم.

    درکِ آگاهی ها، یکی از نعمت های خداست که در بهترین زمان، وقتی آماده شده باشیم، دریافتش میکنیم همگی…

    سورپرایز شدم وقتی نوشتین زمان خودش یه نعمته.

    تا حالا از این زاویه بهش نگاه نکرده بودم…

    چقدر جذابه این مبحث.

    یه اتفاق جالبه دیگه هم افتاد با خوندن کامنتتون.

    شما و بعضی از دوستان دیگه تو کامنتاتون، آیه های قرآن و ترجمه شو مینویسین.

    برای انس گرفتن و نزدیک شدن با قرآن، چند روز پیش این ایده اومد برام که آیه های قران و ترجمه شون تو کامنت های بچه رو، در شروع، با تامل بخونم…

    الان یهو متوجه شدم، خدای من، استارت اولین قدم در این راه زده شده، به همین راحتی و شیرینی…

    هر کاری سخت میره جلو، یه ایرادی داره. یعنی من آماده اش نیستم، یعنی سازگاری ندارم باهاش اون لحظه…

    الان به ساده ترین روش ممکن هدایت شدم به خوندنِ آیه های قرآن.

    من که اینجا هستم هر روز و فقط کافیه کمی تامل کنم روی خوندنِ آیه ها و معنی شون…

    از این راحت تر میشه؟

    مرسی از شما که مینویسین.

    این جمله برام خیلی جالب بود:

    اول باید نگرانی نباشه تا ورودی مالی برقرار بشه، یکی و دو تا و سه تا به صورت تکاملی

    دوباره برگشتیم سراغِ یکی از اصل ها، قوانین…

    احساسِ خوب= اتفاقات خوب

    هر چی بهتر و بیشتر بتونم احساس خوب خلق کنم برای خودم و نگهش دارم، حتما که اتفاقات خوبی واسه خودم خلق میکنم.

    وقتی کامنت مینویسم یا پاسخ برای دوستان، این فرصت برام باز میشه که عمیق تر با خودم صحبت کنم و تحلیل کنم خودم و باورهامو…

    اولش صحبت کردن هست

    کم کم باورها میشکنن

    بعد کم کم یه تغییرات ریز شروع به اجرا شدن میکنن تو زندگیم

    بعد رفتارم که عوض میشه شاهد نتایج هم هستم…

    این پروسه تا همیشه ادامه داره.

    خوشحالم و سپاس گزار که تو مسیرم و هر روز دارم یاد میگیرم، تمرین میکنم، امتحان میکنم، ازم امتحان گرفته میشه، تجربه میکنم، یاد میگیرم، درس میگیرم از هر اتفاقی تا بتونم دفعه بعد بهتر عمل کنم، خودمو سرزنش نمیکنم، عمیقا تلاش میکنم خودمو با ترکه ی کمال گرایی نزنم دیگه و برم جلو …

    مسیر پشت سرم مسدوده.

    خدایا خیلی مرسی که قدرت خلقِ زندگیمو، اونجوری که خودم دوست دارم رو دادی دست خودم، و خودتم کمکم میکنی، هدایت میکنی که مسیرم ساده تر و شیرین تر بشه، لذت هم ببرم از مسیر…

    اندازه ای که درک میکنم و تو مدارش هستم دارم خلق کردن زندگی توسط خودم رو تجربه میکنم.

    خیلی مزه ی شیرینی داره.

    دلم میخواد بیشتر و بیشتر و با امید و حس خوب، این شیرینی رو وارد زندگیم کنم به یاریِ خدا.

    استاد جانم تشکر تشکر تشکر

    آقا حمید خیلی ممنونم ازتون، برای کامنتتون.

    در آغوشِ خدا باشین همیشه.

    خدایا شکرت

    خدا رو شکر برای همه چیز

    خدا رو شکر برای همیشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  7. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 1928 روز

    سلام سعیده جانم.

    به شدت تحسینت میکنم برای کنترلِ ذهنت.

    یکی از مهم ترین کارها، واسه کار کردن روی خود، همینه و خوشحالم برات که از پَسِش براومدی، هم خودت رو روسفید کردی هم خدا رو.

    بی شک خدا عینِ همیشه بهت افتخار میکنه و میگه این سعیده ی منه، داره بزرگتر میشه، رشد میکنه، هر لحظه داره بهم نزدیک و نزدیکتر میشه…

    شگفت انگیز نوشتی که از خدا خودش رو میخوای، ثروت و سلامتی و … میخوای.

    یه کشفی کردم، یعنی به یه درکی رسیدم…

    اینکه هر چی که میخوام، مخصوصاً پول و ثروت و رفاهِ مالی و … اول باید آگاهانه خودم، حال و حسِ خودم رو خوب کنم و خوب نگهدارم…

    بعدش اتفاقات خوب در قالبِ حسِ خوبِ بیشتر، ارامش، سلامتی، روابط خوب، پول و …. خودشو نشون میده…

    این نتایج کم کم آشکار میشن.

    من همچنان باید امیدوارانه با حس خوب جلو برم و کنترلِ ذهن کنم تو مسائل مختلف زندگیم.

    چه وقتایی که یهو میبینم حسم داره بد میشه و دلیلشو نمیدونم و باید برم سراغِ روش‌های خوب کردن حس (مخصوصا سپاس گزاری که سریع جواب میده)

    چه وقتایی که نیازِ مالی بالا میاد و انتطار برای اومدنش که کشف کردم اون انتظار چون با حس امید نیست و از کمبود میاد اتفاقا دور میشه…

    اینجا هم شدیدا نیازه آگاهانه برم سراغِ خلقِ حسِ خوب برای خودم.

    خدا عشقه، و تعبیرت از تاجِ بندگی بسیار زیبا بود.

    مرسی که برام نوشتی و خوشحالم کردی عزیزم.

    منم دوستت دارم و در یادم هستی همیشه.

    ماچ بهت

    خدایا دوستت دارم

    خدا رو شکر برای همه چیز

    خدا رو شکر برای همیشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  8. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 1928 روز

    سلام آقا حمید.

    ممنونم از حُسنِ نظرتون نسبت به کامنتم.

    ممنونم از دعای قشنگی که نوشتین برام.

    همیشه وقتی کامنت های مفصل مینویسین، مثال میارین، آیه های قرآن رو مینویسین، شعر مینویسین در کامنتتون، تحسینتون میکنم که انقدر آروم و در صلح با خودتون هستین و مینویسین.

    خدایا دوستت دارم

    خدا رو شکر برای همه چیز

    خدا رو شکر برای همیشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  9. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 1928 روز

    سلام حمید آقا.

    چقدر درک تون درباره ی نحوه ی چک و لگد خوردن سریع از جهان جالب بود برام…

    تلنگر جالبی بود برام وقتی میخوندم:

    اینکه هر اتفاق بدی که میوفته حاصلِ فرکانسِ خودمه، یعنی از قبل خودم فرستادمش، حالا بروز پیدا کرده…

    به حالتِ کلی، متوجه این نکته بودم، یعنی فقط شنیده بودم، الان حس کردم چقدر این باور میتونه کمک کنه 24 ساعته تلاش کنم مراقب حس های خوب و بدم باشم، سریع کنترل ذهن کنم…

    صدای استاد توی گوشمه که گفتن با یه بار اتفاق بدی نمیوفته. اما تکرارش منجر به اتفاقات بد میشه…

    امروز یادم اومد و خیلی خیلی خوشحالم که کنترل ورودی انجام دادم در رابطه با فضای مجازی و قطعشون کردم به صورت کامل همه رو، تا جلوی ورودی های منفی رو بگیرم آگاهانه و اینطوری بارِ سنگین حس های بد رو تا حدود زیادی برداشتم و نفس راحت تری میکشم.

    هر چند که میدونم حس های منفی در کمین هستن تا با یه لحظه غفلت، حمله کنن…

    دور هم نیستن، اتفاقا انگار زودتر میان که ببینن من فقط تو حرف کنترل ذهن رو قبول دارم یا تو عمل هم رعایتش میکنم.

    وقتی یه چیزی از چرخ دنده اش خارج شده، یعنی یه اتفاقی افتاده، یه آلارمه، یه کد هست که بگه سمانه برگرد به خودت، ببین چی شده، چرا از حس خوب خارج شدی؟

    خدایا دوستت دارم

    خدا رو شکر برای همه چیز

    خدا رو شکر برای همیشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت