سریال زندگی در بهشت | قسمت 262

دیدگاه زیبا و تاثیر گذار زهرا عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

خانم شایسته عزیزم چقدر خوشحالمون کردی از ضبط یک قسمت دیگه از زیبایهای پارادایس چون واقعا طبیعت ما رو به خداوند نزدیکتر میکنه و بی واسطه تر باخداوند صحبت میکنیم و لذت میبریم و آگاهی دریافت میکنیم و خواسته هامون واضح تر و بی ریاتر و خالص تر میشه

پارادایس با برف در این فصل با تجربه تر شد و رشد کرد و به ما یادآوری میکنه که خداوند چه قدرتی داره/درختان زیباش که سرشون سرسبز بود قهوه ای و طلایی شده و همونجوی سایۀ زیباشون روی دریاچه باز هم زیباترشون کرده/کلبۀ گرم شما که غذا به سبک قانون سلامتی و به سبک ثروتمندان /منی که در این مسیر هستم و راضی ام میدونم چه طمع بینظیری داره یه طمع خالص شدن از هر گونه اضافات دیگه که اضافات فقط قشنگتر میکنه ولی مضرِ و انرژی من رو میبلعه!!!

اون رنگ غذای شما رنگ کرم طلایی کتف و بال با رنگ سبز سبزیجات معطر و مجاز با اون بخار زیبا و لعابی که داره بینظیره بی نظیر که من باره و بارها با خواهرم سِودایی تستش کردیم و شکر گذاریی میکنیم و همیشه این دعا رو داریم در زمانیکه غذا رو میخوریم رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَهً وَفِی الآخِرَهِ حَسَنَهً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ)و میگیم إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّهِ الْمَتِینُ

زیبایی بعدی اون بروونی و مرمری و مرغ و خروس هایی که شما و استاد جان بهشون میرسید و از غذا دادن بهشون لذت میبرید و مثل سلیمان نبی باهاشون حرف میزنید میگید میخندید و درکشون میکنید که بارها به خاطر اینکه مرغ ها تخم میزارن ازشون تشکر کردید و من لذت میبرم از این همه احترام به حتی حیواناتی که مسخر ما شدن

زیبایی بعدی شما پارو کردن برف ها با همون ابزارهای دم دستون که چقدر هم سبک و راحت بودن و کار شما رو هم آسان تر کردن و جلوی راهتونو باز کردید تا برید تو جنگل و زیبایی های دیگه ای رو نشون ما بدید باز هم حل مسئله

زیبایی بعدی بیان مسأله از دید شما که گفتید میتونستید برید به جایی که استاد عباسمنش هست و با سرمای زمستون پارادایس روبرو نشید و به مسائلی که در پارادایس هم پیش بیاد بی تفاوت باشید ولی این حس خوب شما از حل مسأله انقدر با اهرم رنج و لذت خوب شکل گرفته که مشتاق شدید برگردید به پارادایس و پمپ رو خاموش کنید-شیر تخلیه آب رو باز کنید و آب رو از لوله ها تخلیه کنید-غذای مرغ و خروس ها رو بدید و آب هاشون رو مدیریت کنید با برف و شکوندن یخ روی آب هاشون-و حتی خودتون هم به چالش بکشید که با قطعی آب هم میتونید از برف توی پارادایس مثل سرویس بهداشتی صحرایی استفاده کنید و شستشوی ظرف هاتون رو با برف ذوب شده انجام بدید اینها برامون درس داشت البته آموزش های شما فرق میکنه چون حل مساله از نگاه احساس خوب که اتفاقات خوب رو میاره هست.و من اینو میخواستم این الگو ها رو میخواستم چراکه من و سِودا باهم زندگی میکنیم و به لطف الله و آموزه های شما یکسری مسائل رو که باهاش روبرو میشیم رو حل میکنیم وبه احساس خوب میرسیم و اعتماد به نفسمون بالاتر میره و شما و استاد جان بهترین الگو هستید برای ما

زیبایی بعدی ایدۀ استاد جان که قبول نکردن که فقط صورت مسأله رو حل کنن بلکه مثل قانون سلامتی از ریشه مسأله ترکیدن لوله ها رو حل کنن اون هم باز با پرسشهای بهتر و هدایت خواستن از خداوند و عمل به ایده ها که همه رو شگفت زده میکنه و باورها رو عوض میکنه و باز هم حل مساله و باج ندادن به هزینه های بیهوده/استاد حتی باوجود اینکه الگویی در حل این مسأله ترکیدن لوله ها و خراب شدن پمپ نداشتن ولی تسلیم نمیشن در برابر مسأله بلکه مطمئن هستن راه حل های کم هزینه تر بهتر و آسان تر و دم دست تر هست و انجامش میدن و همه رو به وجه میارن

زیبایی بعدی چهرۀ زیبای شماست با موهای جلوی سرتون که از کلاه ریخته بود روی صورتتون که پایین موهاتون قهوه ای روشن بود و چشم های زیباتون و ابروهای ساده شما و صورت ملیح شما رو از این زاویه هم دیدیم و صدای گرم شما که پر از امیده و با همان یقۀ لباس تون خودتون رو از سرمای پارادایس پوشونده بودید همش میگفتم خدا کنه خانم شایسته دوربین رو برگردونه رو خودش ببینیمش دلمون میخواست یه بار دیگه ببینیم شما رو خداروشکر

زیبایی بعدی پرنده های زیبا و عجیب دیگه ای بود در این فصل اومده بودن به پارادایس و روی کلبه ها پرواز میکردن و از آب قندیل بسته روی لبۀ کلبه که آفتاب با تابشش آب میکرد رو نوش جان میکردن و مرغابی های که خرم خرم بدون ترس از اینکه لاک پشت ها بخورنشون داشتن شنا میکردن با این باور که هرچقدر ما لذت ببریم از شنا کردن روی آب در محافظت خداوند هستیم

دیدن این فایل مصادف شده با فایل قسمت 9 و10 دورۀ راهنمای عملی دستیابی رسیدن به رویاها که دارم شکل جدیدی از خداوند رو در زندگیم باور میکنم که منو عاشق این خداوند و قوانینش میکنه و منو آرامتر و با صلح تر به خودم و خواسته هام کرده.

منتظر خواندن نظرات زیبا و تأثیرگذارتان هستیم


برای دیدن سایر قسمت‌های «سریال زندگی در بهشت»‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری سریال زندگی در بهشت | قسمت 262
    1260MB
    44 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

492 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «معصومه گنجی» در این صفحه: 1
  1. -
    معصومه گنجی گفته:
    مدت عضویت: 185 روز

    سلام به هم فرکانسی های عزیزمم

    و سلام درود به مریم جان شایسته که توی این برف سفید و زیبا من رو برد به خاطرات تقریبا سی سال پیش وقتی قدم به قدم توی برف جلو می‌رفتی من هم قدم به قدم یاد روزی افتادم که توی یه خونه نیمه تمام با سه فرزند زیر ده سال زندگی میکردم اما اون روزا هیچ از قانون بدون تغییر خداوند نمی‌دونستم اما همیشه یه چیزی توی دلم می‌گفت خدا هست و بهترین پشتیبان هست برات اون روز صبح وقتی همسرم مثل همیشه برای رفتن به شرکت از خونه بیرون رفت تا یازده شب که برگرده هوا ابری بود و ابر سفید نشانه از برف داشت و بعداز ساعتی برف شروع به باریدن گرفت و تا ساعت یک و دو بعد از ظهر بود که برف روی پشت بام ها جمع شد و من که از پشت پنجره بیرون رو زیر نظر داشتم البته بگم خونه ما پای کوه بود و تقریبا از کف خیابان به اندازه سه چهار طبق بالاتر بودیم ویک خیابان 75 متری جلوی ما بود و مشرف به خانه های روبرو بودیم و هنوز خانه ها اکثرا

    ویلایی بودن و کمتر آپارتمان ساخته میشد و همینطور که منظره برف رو از بالا نظاره میکردم چند تا مرد رو دیدم که روی پشت بام ها آمده بودند و برف پشت بامها شو ن رو پایین می‌ریختند خلاصه من بودم سه فرزند قد و نیم قد چراغ نفتی روشن و خانه ای که استحکام درستی نداشت و مجبور بودم

    تا همسرم برسه خودم برم روی پشت بام و برف رو پارو کنم و حالا با چالشی روبرو بودم نداشتن نرده بام و پارو بود خانه ما حالت پلکانی داشت و از پشت خانه دیوار خیلی بلند نبود یک بشکه فلزی کمک میکرد تا خودم رو به پشت بام برسانم دختر 8 ساله ام رو مامور نگهداری از خواهر و برادر کوچکترش کردم و خودم رو مجهز به لباس گرم کردم و به امید خدا رفتم به سمت پشت بام و بیل برده بودم به جای پارو و مرد های همسایه ها که من رو پشت بام دیدند همه تعجب کردند و از من خواستند که پایین بروم و بعد از برف روبی پشت بام خودشان بیایند و برف دو پشت بام که یکی بالا تر و دیگری یک متر پایین تر قرار گرفته بود رو پارو کنند(به دلیل کوه پایه بودن ) خلاصه من کمر همت رو بسته بودم و خودم هردو پشت بام رو تمیز کردم و آمدم پایین و شب که همسرم آمد برایش تعریف کردم که امروز خداوند کمک کرد و در نبود شما دستان خدا من رو یاری کرد و حتی تلفن هم نداشتیم که از تو بخوام مرخصی بگیری و بیای و برف رو پارو کنی خدای عزیزم چقدر تو خوبی چقدر شیرینه این خاطرات چقدر احساس قدرت میکنم وقتی اینطور از خانه و کاشانه مان مراقبت کردم در نبود همسرم خدایا این ها همه از لطف تو ست و تو همیشه بهترین یا ورم بوده‌ای سپاس گذارم خدای عزیزمم مریم جان خواستم تجربه ای که داشتم رو باشما که اینقدر خوب همه چیز رو مدیریت می‌کنی به اشتراک بگذارم دقیقا من هم مرغ و خروس داشتم خودم از یه مرغ کرچ 9 تا جوجه گرفتم وای چه جوجه های خودم رفتم براشون واکسن گرفتم خودم بهشون تزریق کردم بزرگ شدند مرغ ها تخم می‌گذاشتند خیلی لذت بخش بود خدای من فراوانی توی یک خانه دو اتاقه که دیوار حیاط هم نداشت کاش میشد فیلم بگیرم و برا شما و استاد عزیز بفرستم از خانه ای که هیچ نداشت اما یک خانواده مستحکم داشت از خداوند بابت تک تک روز های سخت و آسان زندگیم سپاسگزارم و همچنین از شما مریم بانو و استاد عزیز

    زیر سایه الله سالم سعادتمند و همچنان پر انرژی باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: