سریال زندگی در بهشت | قسمت 263

از میان نظراتی که شما دوستان عزیز در بخش نظرات این قسمت می نویسید، نوشته ای که بیشترین ارتباط با محتوای این فایل را داشته باشد، به عنوان متن انتخابی این قسمت انتخاب می شود.

منتظر خواندن نظرات زیبا و تأثیرگذارتان هستیم


برای دیدن سایر قسمت‌های «سریال زندگی در بهشت»‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری سریال زندگی در بهشت | قسمت 263
    648MB
    31 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

469 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «لیلا بشارتی» در این صفحه: 1
  1. -
    لیلا بشارتی گفته:
    مدت عضویت: 2406 روز

    به نام خدای مهربانم

    با سلام خدمت استادان عزیزم ودوستان همراهم

    دلم خواست بنویسم بدون دلیل وبدون هیچ پیش فرض فقط گوشی بدست گرفتم چندتا کامنت خوندم ویه حسی درونم گفت بنویس ،اصلا مهم نیست کجای این سایت بهشتی ومقدس هستم ،موضوع این قسمت چیه ،البته من این فایل رو دوبار نگاه کردم وچند صفحه از کامنت بچه ها رو خوندم ولی چند روز پیش بوده وشاید حرفهایی در قلبم جاری بشه که به قلبها بنشینه چون همیشه اینطوری بوده وقتایی که بی اختیار شروع به نوشتن میکنم،آگاهی‌هایی جاری میشه که بعدش خودم میخونم با عقل محدود خودم اصلا باورم نمیشه که اینا رو من نوشتم …

    این خدای من کیه وچه جوری داره با من رفتار میکنه ؟

    این خدای من همون نیرو وانرژی که توی جسم من زندگی میکنه واز طریق این بدن این زندگی مادی رو تجربه میکنه …

    درسته یا نه..

    حس بد وخوب چیه؟

    وقتی که با خواسته وجریان خدا هم جهت رفتار میکنم خواسته ی منو خدا یکی میشه وحس خوبی شکل میگیره..

    وقتی خواسته ی منه ذهنم با خواسته وجریان خدا ناهماهنگه،ودر تضاده حس بد شکل میگیره …

    رضایت درونی یعنی هماهنگی با خدا

    خوشنودی و شادی درونی یعنی همسو شدن با جریان خداوند یعنی طبق خواسته ومنطق والهامات خداوند رفتار کردن و فکر خدارا خواندن و از زوایه دید خدا زندگی را دیدن ومشاهده کردن وبا مسائل ومسیر زندگی ملاقات داشتن….

    نمیدونم دقیقا از کی وکجا این مدل وسبک زندگیم شده که اونقدر به خدایی که توی وجودم نفس میکشه وتوی قلبم میتپه اجازه میدم که رفتارهای من وافکار من رو بدست بگیره که لعلکم ترضی بشم

    واقعا نمیدونم

    فقط میدونم که دیگه ناخودآگاه اینجوری رفتار میکنم..

    خیلی کیف میکنم ،خیلی لذت میبرم ،خیلی در لحظه هستم ،خیلی حالم خوبه ،با اتفاقات خوب احاطه شدم ،

    خیلی راضی وخوشحالم .

    با هرچیزی که می بینم ذوق میکنم ..

    توی هر اتفاق و رویدادی خود خدا رو میبینم .

    خدارو در تک تک لحظات زندگیم وهر نفسم حس میکنم .

    احساسم اینه که خدا یه نگاه خیلی وسیعه که منو احاطه کرده ..

    خدای من یه توجهه ،ی نگاه بزرگه که با عشق در من وبرمن مشاهده میکنه.

    جریانی از عشقه، اقیانوسی از خیر عظیم که من در اون غوطه ورم ..

    هر اتفاقی که برام میافته چه خیره خیر وچه خیره در لباس شر برای من عشقه از خداست ،

    خدایی که منو با نور وعشق خودش احاطه کرده…

    وفقط سکوت …

    سکوت میکنم…

    یه سکوت وبی ذهنی مطلق دارم

    وفقط با شگفتی نگاه میکنم…

    با جریان می‌روم…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 107 رای: