سریال زندگی در بهشت | قسمت 263

از میان نظراتی که شما دوستان عزیز در بخش نظرات این قسمت می نویسید، نوشته ای که بیشترین ارتباط با محتوای این فایل را داشته باشد، به عنوان متن انتخابی این قسمت انتخاب می شود.

منتظر خواندن نظرات زیبا و تأثیرگذارتان هستیم


برای دیدن سایر قسمت‌های «سریال زندگی در بهشت»‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری سریال زندگی در بهشت | قسمت 263
    648MB
    31 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

469 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سمانه جان صوفی» در این صفحه: 2
  1. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 1916 روز

    سلام.

    خانم شایسته جان، مریم جان، خیلی از شما ممنونم برای این فایلِ زیبایِ به تمام معنا.

    به محضِ اینکه چشمای درشتِ زیبای این فسقلی رو دیدم ذوق کردم‌.

    انگار یه حافظ کوچولو دیدم تو تصویر.

    تشابهاتشون، کنجکاوی هاشون خیلی برام جالب بود.

    و بسیار خوشحالم خودم الان یه فسقلیِ 12/5 ماهه دارم.

    این خانواده خیلی تحسین برانگیز هستن.

    روشِ پرورشِ فرزندانشون بسیار جذاب و جسورانه و سالم هست.

    اینکه تمام اموزش ها توسط خانواده است جالبه، مخصوصا اینکه مدرسه ای وجود نداره و مادر بهشون اموزش میده.

    آرامش بچه ها، در صلح بودنشون با خودشون و پیرامونشون، برام خیلی زیبا بود.

    بعد از مدتها اومدم و تو فایلهای جدید سایت نوشتم.

    چون خیلی سر ذوق اومدم.

    از اینکه این فایل یه مامان و نی نی شو مورد هدف قرار داده بود.

    همینطور وجود یه خانواده 5 نفری که در حال کشف جهان پیرامونشون و طبیعت هستن.

    معلومه که منم دلم خواست، اما من از این فضا دور هستم.

    چون دارم تو چارچوب زندگیِ روتینِ شهری و عمومی زندگی میکنم.

    برام لذت بخش بود بچه روی چمن و فصای سبز راه میرفت.

    هر چی دیدم منو یاد حافظ خودم مینداخت.

    همینقدر کوچولو و کاوشگر.

    من در مورد پسرم دارم سعی مو میکنم که جلوشو نگیرم و بهش فضا بدم تا تجربه کنه.

    این فایل برای من عین مراقبه های استاد تو دوره هم جهت با جریان خداوند بود.

    همونقدر لطیف و سرشار از عشق و اگاهی.

    مریم جون دلم برات تنگ شده بود.

    خوشحالم صدای قشنگتو شنیدم.

    خوشحالم پردایس زیبا رو دیدم.

    خوشحالم فضای سبز و حیوانات پردایس رو دیدم.

    خوشحالم داخل منزل پردایس رو دیدم.

    چون چند وقت پیش از دلم رد شد کاش فایل تصویری داشتیم از داخل خونه.

    خوشحالم که درخواستم اجابت شد.

    ممنونم مریم جونِ شایسته ی نازنینم.

    از نکات جالب فایل برای من:

    بارداری مادر و تغذیه اش.

    سفر در حین بارداری.

    شنا کردن در اواخر بارداری به راحتی.

    وزن متناسب مادر و انرژیش.

    نحوه ی تغذیه ی بچه تو 9 ماهگی فقط با شیر.

    بدن قوی بچه هزار ماشاالله.

    اینکه خواهر و برادر بزرگتر وقت میذارن با داداش کوچولوشون.

    ورزش مرتب روزانه ی مادر.

    اتوبوسِ سفریِ مجهز.

    ورزش ها و تفریحات سالم و عالیِ بچه ها به صورت روزانه.

    اگاهیِ بچه ها.

    ساده گیریِ مادر نسبت به زندگی.

    ساده گیری در همراهی با بچه ی کوچکشون.

    اینکه اسباب بازی در کار نبود.

    درست هم هست.

    چون حافظ هم بیشتر با وسایل اشپزخونه و … بازی میکنه و لذت میبره.

    خدای من …

    چطوری میشه انقدر ساده و اسون زندگی کرد؟

    اینطوری به سبک خود زندگی کرد و لذت برد؟

    ذهن من سریع گفت نمیشه چون تو داری بین اجتماع زندگی میکنی، بین خانواده ها…

    و این یعنی من هنوز نتونستم تو ذهنم به سبک خود زندگی کردن رو خوب تمرین و پیاده سازی کنم.

    همینه که تو ذهنم ترس از قضاوت دیگران بالا میاد.

    ترس از عدم تایید و نق زدنشون بهم…

    میدونم جای کار دارم تو عزت نفس، تو احساس لیاقت و …

    ولی الان با خودم در نهایت صداقت صحبت میکنم که سمانه تو الان فاصله داری با مدار این فایل.

    سمانه دوست داری و خوشت اومد این سبک زندگی رو.

    چون دیدیش.

    تو توش زندگی نمیکنی که بدونی اصلا بلد هستی یا مورد پسندت واقع میشه یا نه.

    قشنگه، ولی باید مدل خوب زندگی خودت رو پیدا کنی سمانه.

    پیداش کنی، باوراشو بسازی، خدا هم اسانت میکنه بر اسانی.

    نکته دیگه قانون سلامتی بود.

    همه ی ابعاد قانون سلامتی نه فقط اصلاح تغذیه.

    امروز این دومین نشانه از قانون سلامتی برام بود.

    صبح یه سوال دیدم از ندا جان رنجبری که برام کامنت گذاشته بود از دوره سلامتی.

    این فایل هم دومیش.

    خدایا خودت آسانم کن بر اسانی.

    چون تو وقتی هدایتم میکنی همه چی برام اسان میشه و در کسری از ثانیه انجامش میدم.

    حس میکنم یه دنیا حرف دارم برای این فایل.

    تا همینجا هم کفایت میکنه.

    الحمدالله برای این فایل و حس خوبم.

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    الهی شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  2. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 1916 روز

    سلام جانِ دل.

    مدتی بود میخواستم بنویسم برات، و الان و اینجا، بهترین زمان و مکانه.

    ممنونم از محبت همیشگیت نسبت به من و حافظ عسلی.

    هنوز یادمه وقتی تو دلم بود براش بوس انگشتی میفرستادی.

    انرژی و عشقت بهمون میرسه همیشه.

    ممنونم ازت نفیسه جانم.

    نوشتی:

    مراقبه کاریه که بچه ها هر لحظه در حال انجامش

    وقتی حافظ رو میبینم مشغوله با یه وسیله، قشنگ میبینم تمرکز کرده برای کشف و شهود با اون وسیله.

    رها میشه ز غوغای جهان و همه ی تمرکزش روی وسیله ی توی دستشه.

    یه جای خلال دندان داشتم که گرد بود و در شفاف داشت که بهش وصل بود، خالی شده بود، حس کردم گزینه ی خوبیه براش برای کشف و شهود.

    تمیزش کردم دادم بهش، مشغولش شد و کلی باهاش ور رفت، آخرین مراحل بازیش هم این بود که باهاش راه افتاد تو خونه و میزدش به سنگِ کفِ آشپزخونه.

    چون صدا میداد براش جذاب بود.

    درش رو میبست و باز میکرد.

    کاملا مشغولِ تحلیل و بررسیش بود با جدیت.

    یه چیز جذاب بچه، همینه.

    چون همه چیز این زندگی براش جدیده و تازگی داره، یه جنس دیگه ای باهاش مواجه میشه.

    پر از شور و کشف و لذت.

    فکر کردم خود من چقدر با یه وسیله یا پیرامون خودم با این جنس کشف و شهود، مواجه میشم؟

    منِ بزرگسال عادت کردم به زندگیِ fast.

    اکثراً همه چیز روی دور تند هست.

    عجله

    شتاب

    بدو بدو

    نشین یه جا

    مشغول یه کاری باش حتما تا مفید و ارزشمند باشی…

    گاهی از قصد، برای خودمم که شده میشینم و با حافظ و اسباب بازی هاش خودمو مشغول میکنم.

    شاید زمان زیادی نمیشه، شاید حدود 15 دقیقه بشینم و برام بازی با اسباب بازی جالب باشه، ولی همونم خدا رو خیلی شکر میکنم که هست.

    این اروم بودن، متمرکز بودن، در لحظه استفاده کردن و لذت بردن از هر چیزی تو زندگی، تو ذاتِ بچه است.

    چون میخواد کشف کنه.

    همه چیز براش جدید و شگفت انگیزه.

    قبل از تولد حافظ، خودمو تربیت کرده بودم تو پیاده روی هر چیز قشنگی میبینم به وجد بیام، بگم، گاهی عکاسی کنم ازش، سلام بدم بهش و …

    وقتی حافظ رو هم میبرم بیرون همون عادت رو جلوش بروز میدم و میگم.

    با ذوق میگم پروانه…

    پیشی…

    درخت …

    نی نی…

    بعد از مادر شدنم هر نی نی رو که میبینم ذوق میکنم و سلام میدم بهش.

    قبلا اینطوری نبودم.

    از وقتی خودم قند عسل دار شدم به بچه های توی بغل خانواده شون خیلی عشق نشون میدم.

    چون خودم دارم تجربه اش میکنم، متوجه شدم که چقدر شیرینن.

    الهی شکر برای همه ی بچه ها.

    نفیسه جانم

    امروز خدا یه خبر خوب هم بهم داد.

    چیزی که منتطرش بودم و میدونستم به وقتش میاد.

    امروز حافظ یه کوچولو کاغذ کتاب داستان رو نوش جان کرد.

    دستمو بردم تو دهنش تا درش بیارم که زیباترین خبر رو حس کردم.

    تیزیِ دندونِ لثه ی پایینِ قند عسلم رو با انگشتم حس کردم…

    نمیدونی چه حسی رو تجربه کردم.

    خوشحال

    ذوق زده

    الهی شکر گویان

    گریه ی خوشحالی از لطف الله…

    رویش دندون رو بین 8 الی 13 ماهگی زمان دادن.

    و من بهش فکر میکردم چه زمانی دندون حافظ در میاد.

    سپرده بودم به خود الله و نگران نبودم، ولی گوشه ی ذهنم سوالش بود.

    خدا این دو سه هفته ی اخیر چند تا نشونه فرستاد برام که همه چیز سر جاش هست و نگران نباش.

    همینم شد و بسیار خوشحالم از عنایت خدا.

    الهی شکر برای سلامتی حافظ جانم.

    این روزها می ایسته برای یه مدت زمان و من کلی ذوقش رو میکنم.

    دیدن تکامل انسان به محضِ تولد (و حتی رشدش به صورت جنین در شکم مادر)، معجزه ی بزرگیه که من با دیدنش کلی لذت میبرم.

    همه ی بچه ها قشنگن.

    خدا حافظ همه شون باشه.

    ماچ به روی ماهت نفیسه جانم.

    تو قلبمی همیشه.

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    الهی شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای: