سریال زندگی در بهشت | قسمت 263

از میان نظراتی که شما دوستان عزیز در بخش نظرات این قسمت می نویسید، نوشته ای که بیشترین ارتباط با محتوای این فایل را داشته باشد، به عنوان متن انتخابی این قسمت انتخاب می شود.

منتظر خواندن نظرات زیبا و تأثیرگذارتان هستیم


برای دیدن سایر قسمت‌های «سریال زندگی در بهشت»‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری سریال زندگی در بهشت | قسمت 263
    648MB
    31 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

469 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «صفاگنجی» در این صفحه: 1
  1. -
    صفاگنجی گفته:
    مدت عضویت: 1762 روز

    به نام خداوند بخشنده ی رحمت گستر

    سپاسگزارخداوندم که بار دیگر به من لطف داشت و امروز هدایتم کرد به سمت یک قسمت بی نظیر از این سریالِ همیشه پراز درس و پرازآگاهی

    سلام و درود به بانو شایسته ی مهربان و استادعزیزوتمومی دوستان ارزشمندم

    سلام بر پرادایس سرسبزِ پراز خرمی و لطافت،دلمون برای این هوای پاک و روحانی تنگ شده بود،خدایاشکرت ازین همه سرسبزی و این همه اکسیژن نابی که سرتاسر این بهشت رو فراگرفته…

    مریم جان بی نهایت از شما و از لطف و سخاوتمندیتون سپاسگزارم که اینبار جنس سریال زندگی در بهشت رو برای شرایط اکنون من که کاملا متفاوت و کاملا آموزنده بود آماده کردید..

    چقدر این قسمت از سریال رو خداوند به موقع برای من فراهم کرد تا ان شالله به زودیه زود به این شیوه ی پراز سادگی و رهایی فرزندم رو رشد بدم..

    خدای من چقدر حس خوبی بهم دست میداد وقتی این مادر مهربون رو می دیدم،چقدر از شیوه ای که داشت فرزندانش رو مخصوصا این فسقلیِ زیبا چهره رو تربیت میکرد،یک حس کاملا متفاوتی بهش داشتم..

    واقعا این شیوه ی تربیت اون هم تواین عصری که همه باورشون اینه که بچه هارو باید دررفاه بیشتری بذارید و هرمدل اسباب بازیی که توی بازار میاد براش فراهم کنید که بچه دچار عقده های درونی نشه،کاملا متفاوت از بقیه ی شیوه های تربیتی بود…

    هیچوقت از اون ته قلبم دوست نداشتم بایهمچین باوری فرزندانم رو تربیت کنم،که بخوام هرمدل اسباب بازی رو براشون تهیه کنم به این دلیل که عقده ای بار نیان!

    هیچوقت از ته قلبم دوست نداشتم جوری به بچه هام غذاهای عجیب غریب بخورونم که یوقت احساس نکنن ازلحاظ خوراکی براشون کم گذاشتم…

    الان که خودمو بااین خانم قهرمان و شجاع مقایسه کردم دیدم چقدر این اواخر ماه بارداریم احاطه شدم با کلی باورهای محدود کننده که از اطرافیان داره به خورد من داده میشه…و چقدر تحت تأثیر حرفای اطرافیانم قرار گرفتم که میگن زن باردار اواخر بارداریش تا میتونه نونوبرنج بخوره که بچه وزن بگیره!

    آخه بچه وزن بگیره برای چی؟باچه دلیلو منطقی؟!

    به این دلیل که همه میخوان یجورایی شوآف بیان و بگن ما یک بچه تپل مپل به دنیا اوردیم!

    دیگه نمیگن چقدر دارن ازونطرف به خود مادر آسیب میرسه و دستوپاهاش پر از ورم میشه…

    چقدر من خودم برنامه ریزی کردم که وقتی پسرم به دنیااومد حتما از شش ماه به بعد انواع غذاهارو شروع می کنم به دادن،ولی وقتی که این مادر رو دیدم که تا نه ماه غیر از شیر خودش به این گل پسردوست داشتنی چیزی بهش نداده،بسیار ایشون رو تحسین کردم و فهمیدم که چقدر ما شیوه های نامناسبی رو از همون بچگی برای بچه هامون پیاده میکنیم و انتظارمون هم اینه که بچه ها در آینده از همه ی بیماری ها محفوظ باشن…

    واقعا لذت بردم ازین شیوه ی زندگیشون که کل بارداریش رو در سفر به سر برده،و فقط یک ماه آخر بارداریشون رو خونه اجاره کردن و فررندش رو هم توی خونه به دنیا میاره!!

    واقعا این حداز شجاعت برای یک خانم اون هم تواین عصر جدید که همه ی خانم های باردار اعتقادشون اینه که پیش متخصص ترین دکترها برن تا بهترین برنامه ی غذایی و بهترین نوع مکمل غذایی رو براشون تجویز کنن،بسیار تحسین برانگیزه!و اینکه حتما بچشون رو توی بیمارستان خصوصی اون هم به روش سزارین به دنیا بیارن!!

    خداروشکر قبل از اینکه باردار بشم و به شیوه ی قانون سلامتی تقریبا پیش می رفتم،بدنم خیلی زود به شیرینی های مصنوعی و برنج واکنش نشون می داد،و الان هم که باردارم،نمی گم خیلی به روش قانون سلامتی پیش میرم ولی به مراتب ازخوردن برنج بیش از حد و شیرینی جات متنوع پرهیز میکنم،و از اول بارداریم تا هم اکنون که توی ماه نهم هستم،تقریبا ده کیلو اضاف کردم،و به گفته ی مامای درمانگاه بهداشت شهرمون هنوز ده کیلو راه دارم اضافه کنم!

    اما وقتی این خانم خوش اندام رو دیدم که توی ماه نهمش بود،اون هم چهار روز قبل از زایمانش،و خیلی تغییری توی اندامش ندیدم،واقعا تحسینشون کردم که چقدر درست بوده شیوه ی تغذیشون و همچنین شیوه ی عملکردشون به ورزش هایی که حتی توی بارداریشون هم انجام میداده،مثل شناکردن که واقعا بی نهایت بار تحسینشون کردم برای این حداز بی خیالی و رهایی…

    من اگه جای ایشون بودم نمیتونستم به این شکل عمل کنم و هزارجور ترس داشتم که نکنه مشکلی برای بچم پیش بیاد…

    چقدر آرامش این خانم رو میشد حس کنی،چقدر فرزندانش رو تحسین کردم که هروز توی سفر هستند و درسشون رو هم دارن میخونن بدون اینکه نیاز به یک دبیر خاصی داشته باشن..

    واقعا که این بچه ها کاملا از تمومی باورهلی محدود بچه های جامعه فاصله دارن،و بسیار بسیار تحسین میکنم این شیوه ی زندگی و این شیوه ی تربیت کردن رو…

    خدای من چقدر این پسربچه زیبابود،چقدر رنگ چشماش دلربا بود،چقدر برعکس تموم بچه های این دوره ماشالله آرام بود،واقعا نیازداشتم که این شیوه ی تربیتیِ کاملا متفاوت رو ببینم،خیلی لذت بردم،واقعا نیاز دارم که صحبتهای شما مریم جان رو بارها و بارها گوش بدم و نخوام مثل اکثریت جامعه فرزندم رو با باورهای محدود کننده تربیت کنم…

    حتی وقتی که گفتید به جای نیش کش یک هویج دست این نوزاد میدن،خیلی لذت بردم که چقدر همه چیز رو ساده گرفتن و برای هیچ چیزی سخت نگرفتن…

    یا اینکه کل بارداریش توی سفربوده،و الان هم بااین بچه ی کوچیک فقط دارن تو جاده ها به سر میبرن،خیلی ذوق کردم،خیلی تحسینشون کردم که چقدر ساده زیستی و رهایی جزو اولویتهای زندگیشون هست و نگرانی براشون معنایی نداره…

    چقدر خود من هنوز ترس دارم که تا وقتی باردارم نباید تو جاده های طولانی سفر کنم وگرنه ممکنه مشکلی برام پیش بیاد!

    الان دیگه هیچ ادعایی ندارم ازینکه بگم من کاملا متوکل به درگاه پروردگارم هستم و میبینم که چه ترسهای واهی و چه باورهای محدودکننده ی زیادی نسبت به بارداری دارم…

    البته باورهایی که اطرافیان به خوردم دادن و من تحت تأثیر اون باورها بودم هم کارخودش رو کرده و میشود جوره دیگه ای به موضوع بارداری نگاه کرد و نباید اینهمه بارداری رو سخت بگیریم…

    من خیلی اوقات اونقدر درگیر این باورها میشم که واقعا گمراه میشم چی برام‌خوبه یا چی برام خوب نیست…

    اما خداوند اینبار به لطف آموزشهای گرانبهای شما هدایتم کرده به یک‌مسیر متفاوت که برای فرزند دومم ان شالله جوره دیگه ای رفتار کنم و مثل اکثریت جامعه نخوام جوری رفتارکنم که همرنگ جماعت باشم…

    همرنگ جماعت شدن این روزها بسیار آدم رو از مسبر درست منحرف میکنه و روحو ذهن رو کاملا باهم ناهماهنگ میکنه..

    الهی صدهزارمرتبه شکر بابت این قسمت ازسریال زندگی دربهشت که خداوند مریم جان رو هدایت کرد تا این درس آموزنده رو فقط و فقط برای من آماده کنه و خودم رو آماده کنم برای یک شیوه ی متفاوت ازبقیه ان شالله

    عاشقتونم و در پناه خدای عزت دهنده میسپارم…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای: