از میان نظراتی که شما دوستان عزیز در بخش نظرات این قسمت می نویسید، نوشته ای که بیشترین ارتباط با محتوای این فایل را داشته باشد، به عنوان متن انتخابی این قسمت انتخاب می شود.
منتظر خواندن نظرات زیبا و تأثیرگذارتان هستیم
برای دیدن سایر قسمتهای «سریال زندگی در بهشت»، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری سریال زندگی در بهشت | قسمت 263648MB31 دقیقه
به معنی واقعی کلمه از شدت اگاهی زیاد فقط گریه میکنم و دارم با دست لرزون مینویسم مرسی مریم جان مرسی که این اگاهی رو شیر کردی مرسی مرسی مرسی که روزمونو ساختی، این چهههه فایل عجیب و هیولایی بود.. مگه داریم؟ چه باورایی راجب بچه به خوردمون دادن که وقتی میدیدم چجوری دارن بچه بزرگ میکنن میگفتیم، انقدر سخته که هیچوقت نمیخوایم بچه بیاریم و بیزار میشدیم از بچه دار شدن…
دم اون مادر گرم که داره اینجوری بچه هاشو بزرگ میکنه وقتی نگاه میکنم به اطرافیان که چقدر طبق برنامه های از پیش تعیین شده بچه رو بزرگ میکنن احساس میکنم دارن ربات تربیت میکنن نه بچه…
اما این مادر داره بچه رو با طبیعت هم سو میکنه و بچه های بزرگترشم همینطور بزرگ شدن و این بچه کوچیک، داره خواهر برادرشو میبینه داره پدر مادرشو میبینه و ازشون یاد میگیره… چقدر این اسایش و اسونی زندگی قشنگهه
چقدر این آسایش و آسونی زندگی قشنگه خداااااااااااااا. این زندگیه که از درون ساخته شده نه از دکور خونه و برند لباس بچه! هر ثانیهی این ویدیو برای من یه سیلی بود که بیدار شم، بیدار شم از اون همه ذهنیت قالبی که بدون فکر پذیرفته بودم…
من خودم یکی از اونایی بودم که فکر میکردم بچهداری یعنی بیخوابی، محدودیت، قربانی شدن… اما این ویدیو بهم نشون داد که وقتی از درون آزاد باشی، تربیت بچه میشه یه بخش طبیعی از زندگی نه یه بحران.
از وقتی این فایل رو دیدم، انگار یه فصل جدید تو ذهنم باز شده. یه امید، یه نگاه نو… که بشه یه بچه رو با عشق، با آزادی، با اعتماد بزرگ کرد نه با ترس، نه با دستور، نه با اضطراب. همین الان که دارم اینا رو مینویسم، یه چیزی ته قلبم قلقلکم میده. انگار یکی از اون درهای سنگین ذهنم که سالها قفل بوده، آرومآروم باز شده. تا قبل از این ویدیو، نمیدونستم چقدر تصویر ذهنیم از مادر شدن پر از ترس و سختی و استرسه. اما اینجا… یه مادر رو دیدم که انگار خودش رو گم نکرده، تازه بیشتر از همیشه خودش شده. چقدر با خودش در صلحه، چقدر به بچههاش فضا داده که خودشون باشن، نه یه پروژه برای بقیه!
وقتی نینی کوچولو هویجش میافته و دوباره برش میداره بدون اینکه کسی بترسه یا داد بزنه یا بگه نخووووور کثیفه… قلبم لرزید. چون فهمیدم ما از همون بچگی چجوری یاد گرفتیم که از زندگی بترسیم. از خاک، از آب، از بدنمون، از خودمون… ولی این بچهها، انگار از همون اول دارن با خودشون و با جهانشون رفیق میشن.
و وای از اون لحظهای که مامان خانواده داشت با بچه بازی میکرد، نه از سر وظیفه، نه برای نشون دادن، فقط چون خودش هم داشت لذت میبرد. این لحظهها یه جور صداقت و سادگی داشت که با هیچ پرفکشنی قابل مقایسه نبود. همهچی واقعی بود. نفس به نفس زندگی، بدون ماسک، بدون فیلتر، بدون تایید گرفتن.
راستش الان که خودم هم مهاجرت کردم و دارم تو یه کشور دیگه زندگی میکنم، بیشتر از همیشه میفهمم که وقتی میخوای یه مسیر جدید بسازی، باید اول از توو خودتو آزاد کنی. این فایل دقیقاً همون چیزی بود که قلبم بهش احتیاج داشت. یه تلنگر، یه امید، یه یادآوری که بشه از نو نوشت… از نو حس کرد… از نو مادر شد، زن شد، انسان شد.
مرسی مریم جان، مرسی که حتی وقتی ما از خودمون دور میشیم، تو هنوز با فایلهات به یادمون میاری که یه جایی تو عمقمون هنوز نوری هست… هنوز میشه برگشت… هنوز میشه ساده بود و قوی بود و زندگی کرد. ممنونم ازشما و سایت خوبتون
و ته ته دلم یه چیزی میگه: اگه یه روز خودم مادر شدم، میخوام بچهم یه همچین مادر آرومی داشته باشه. یه مادری که خودشو گم نکرده، یه مادری که بلدِ عشقو بیقید و شرط بده، چون از قبل خودش رو پر کرده.
مرسی که به جای ترس، اینهمه آگاهی ریختی تو دلم باورت میشه فقط اشکاااام گوله گوله میریزن پایین..
مرسی که کمکمون میکنی باور کنیم میشه یه جور دیگه هم زندگی کرد.
یه جور رها، واقعی، از ته دل، در هماهنگی با خدا…
الهی همیشه با نور دلت بدرخشی مریم جان عزیز.
دوستت داریم خیلی زیاد 🫶 اینم بگممممم که ممنونم که این سبک زندگی رو نشونمون دادی، ممنونم که نشون دادی میشه هم زن بود، هم مادر بود، هم زنده بود… بدون قربانی شدن، بدون حذف شدن، بدون دویدن دنبال تایید بقیه.
واقعاً دستتون میبوسم برای این آگاهی. این سریال زندگی در بهشت فقط یه ویدیو نیست، یه جهانه… یه بهشت درونی که وقتی واردش میشی، دیگه نمیخوای برگردی به باورهای قبلی
الهی که همیشه همینقدر رها، همینقدر زنده، همینقدر الهامبخش بمونید