از میان نظراتی که شما دوستان عزیز در بخش نظرات این قسمت می نویسید، نوشته ای که بیشترین ارتباط با محتوای این فایل را داشته باشد، به عنوان متن انتخابی این قسمت انتخاب می شود.
منتظر خواندن نظرات زیبا و تأثیرگذارتان هستیم
برای دیدن سایر قسمتهای «سریال زندگی در بهشت»، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری سریال زندگی در بهشت | قسمت 263648MB31 دقیقه
سلام به همه
حدیثم
بازهم پرادایس زیبا و بارونای قشنگش، درختای سبز کمرنگ..و صدای دلنشین خانم شایسته عزیز…بقول خودتون عاااشقتونم.
آنقدر سبک زندگی این خانواده جالبه که من احساس میکنم از فضا اومدن….اصلا قابل مقایسه با زندگی ما نیست..اینکه دائم در سفر باشی اونم با وجود بچه اینکه هم مادر باشی هم همسر هم معلم …اصلا در ذهن من نمیگنجه آخه چطور…چقدر ما آدما توانمندی داریم و خودمونو دسته کم گرفتیم…بازم خداروشکر من عضو این سایتم وگرنه دیگه واقعا کور و کر از دنیا میرفتم….بارداری من همش تو خونه گذشت فقط یکی دوبار اونم خیلی یواش و محتاطانه رفتیم مکان های تفریحی...هی همه میگفتن تو بشین راه نرو استراحت کن…هی ی ی ی…بزرگ کردن بچه بدون وجود مادرم که اصلا در مخیله من نمیگنجه….چه برسه به اینکه زایمان کنی و یه ماه بعدش بری مسافرت اونم طولانی…کلا مغزم داره مثه قطار سوت میکشه اونم طولانی….پسرای من پنج سالشونه و ما امسال عید یه سفره چند روزه رفتیم چقدددر ما سخت گرفتیم این چندسال بابت درست زندگی کردن سفر رفتن… بچه بزرگ کردن که دیگه اوج سخت گرفتن بودیم..از شش ماه غذا بخوره شیر بخوره مرتب سیر بشه گریه نکنه ایراد نگیره …چقدددر شیرخشک درست کردم بچها نخوردن ریختم بیرون..شونصد تا شیشه شیر داشتن …یادمه طبق بهداشت پیش میرفتم که شش ماهگی اول فرنی بعد سوپ بعد کته بعد……خدایا منو ببخش بچه چندماهه رو یه بار چقد زدم که چرا صبحونه نمیخوری این از اون عذاب وجدان هایی هست که هنوز منو رها نکرده….هرچی فک میکنم می بینم باید از اون اجتماعی که بودم و اون آدما و اون باورا فاصله بگیرم برای هرچیزی از خدا بخوام هدایت کنه و همون کارو بکنم نه اینکه گوش بدم به حرفای بقیه که مثلا از من با تجربه ترن…چقدر با این سبک زندگی هم خودمون اذیت شدیم هم بچها…من بابت بزرگ کردن بچها از بس تو خونه بودم و خسته میشدم افسردگی گرفتم یه مدت وقتی دوستام زنگ میزدن فقط گریه میکردم و میگفتم ازدواج و بچه دار شدن اشتباهه.حالا این زن لذت میبره از بچه دار شدن و بارداری و بچه بزرگ کردن…من دوست دارم یه دختر داشته باشم ولی وقتی به سختی هایی ک کشیدم فکر میکنم کلا بیخیال میشم..توی فرهنگ ما انگار آسایش و راحتی یعنی بچه کم …کاش حداقل خودم بتونم باورامو درست کنم و زین پس بتونم بهتر بچه بزرگ کنم لذت ببرم از وجودشون..وای خدا هنوزم ک هنوزه وقتی بچها خوابن دوس دارم بیدار نشن تا چندساعت دیگه…بعضی مواقع به خودم میگم اصلا لذتی میبری از وجود این دوتا بچه..از بزرگ کردنشون لذت میبری…باید چندین بار دیگه این فایلو نگاه کنم و فکر کنم به خودم به بچهام..به سبک زندگیم…چقدر زیبا و جالب و خوب بود این سبک زندگی…چقد خوب و خوش انرژی بودن.ممنون خانم شایسته عزیزم بابت این فایل عالی…برم فکر کنم برای نحوه بزرگ کردن و رفتار با بچهام که از این به بعد چکار کنم.رها باشم و سخت گیری نکنم…این پدرو مادر باورهای خوبی داشتن راجب بچه بزرگ کردن و کلا زندگی کردن و سخت نگرفتن و مطمئنا بچه هاشون هم موفقن هم باورهای خیلی بهتری خواهند داشت.یه چیزی بگم ما ساکن یکی از شهرهای سرد استان فارس هستیم که یه جورایی بام فارس هست و زمستون سردی داره یه بار توی خیابون یه دختر بچه افغان دیدم که توی زمستون سرد با همون لباس راحت یعنی بدون لباس گرم و کلاه و حتی کفش و حتی جوراب بستنی لیس میزدو منم کاملا با لباس گرم بچها رو پوشیده بودم و داخل ماشین بخاری روشن بود و بچها هم انقد که دارو تقویتی میخورن و لباس گرم و رسیدگی ولی بازم سرما میخورن مرتب..خلاصه که باورهای ناجوری داریم که به این راحتیا نمیشه گذاشتشون کنار…..خیلی جای تامل داره این فایل…خدایا شکرت