سریال زندگی در بهشت | قسمت 263

از میان نظراتی که شما دوستان عزیز در بخش نظرات این قسمت می نویسید، نوشته ای که بیشترین ارتباط با محتوای این فایل را داشته باشد، به عنوان متن انتخابی این قسمت انتخاب می شود.

منتظر خواندن نظرات زیبا و تأثیرگذارتان هستیم


برای دیدن سایر قسمت‌های «سریال زندگی در بهشت»‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری سریال زندگی در بهشت | قسمت 263
    648MB
    31 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

469 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «پریسا» در این صفحه: 1
  1. -
    پریسا گفته:
    مدت عضویت: 608 روز

    سلام به استاد عزیزم و سلام به همه دوستان

    چقد جای تامل داشت. چقد وقتی آدم خودش اروم وقتی به قول مریم عزیز با خودش در صلح با بچهاشم ارومه. میدونید چیه این خانم برام جالب بود. آرامشش. راحتیش. انگار هیچ کس باهاش کاری نداره و هر جور ک خودش دوس داره و احساس میکنه خوبه رفتار میکنه. برعکس ماها که مثلا فلان کار نکنیم شاید فلانی ناراحت شه. اینو حتما برای بچمون بخریم پیش بقیه ضایع نشیم. مدرسه غیر دولتی بنویسم پیش بچهای فامیل کم نیاریم.میدونید چی میخوام بگم؟ رهاس از هر قانون و باید و اجباری رهاس و خودش و خودش و چقد تاثیر گذار و چقد این در صلح بودن رو ب بچهاش هم یاد داده. و چیزی که منو خیلی متعجب کرد وقتیه ک براش میذاره. من دور و بر خودم میبینم مامان گوشی میده دست بچه ک میگه دو دقیقه با من کار نداشته باشه دو دقیقه من ب خودم برسم. انگار بودن با بچها یا بزرگ کردن بچه وظیفشه ولی این خانم وقت گذاشتن برای بچش با عشق. بدون محدودیت. من یادمه چند سال پیش خواهر زادم شاید یکی دوسالش بود رفتیم پیک نیک من با بچهای بازی های فیزیکی زیاد انجام میدم و کفشامو در اوردمو ‌خواستم باهاش رو چمن راه ببرمش میترسید پاشو رو چمن بذار همش گریه میکرد و بعد ک مامانش دید گفت نکن چمن آلودس فلان و من هاج و واج فقط نگاهش میکردم و دادم بغلش گفتم اوکی دیدگاهامون خیلی متفاوت. این خانم اصن بکن نکن نداره اصن بچه حکم رباط براش نداره و هر چی اون گفت باید همون تایم انجامش بده. من یادم یکی از بستگانمون شده نیم ساعت بچشو تو جاش بزور میخوابوند ک باید بخواب و بچه هنوز بیدار بود میگفتم چرا زجرش میدی بذار هر وقت خواست بخواب میگه ن باید قانون رو یاد بگیره میگفتم خودت چرا بیداری پس قانون برای تو نیست میدونید چی میخوام بگم امرو نهی نداره میذاره تو مسیر بیاد بالا چقد دوسش داشتم چقد لذت بردم ولی چقد خوشحالم ک هنوز از این آدما تو دنیا هست. من عاشق سفرم همیشه میگم بخدا خدا این جهان رو نیافریده ک من محدود باشم تو ی شهر یا کشور من باید دنیا رو بگردم و چقد جالب چقد جالب ک این خانواده اینکارو کردن دمشون گرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: