سریال زندگی در بهشت | قسمت 263

از میان نظراتی که شما دوستان عزیز در بخش نظرات این قسمت می نویسید، نوشته ای که بیشترین ارتباط با محتوای این فایل را داشته باشد، به عنوان متن انتخابی این قسمت انتخاب می شود.

منتظر خواندن نظرات زیبا و تأثیرگذارتان هستیم


برای دیدن سایر قسمت‌های «سریال زندگی در بهشت»‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری سریال زندگی در بهشت | قسمت 263
    648MB
    31 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

469 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «لطیفه هستم» در این صفحه: 1
  1. -
    لطیفه هستم گفته:
    مدت عضویت: 603 روز

    سلام و درود مریم جانم

    خیلی دلم برات تنگ شده بود

    ممنونم بابت این فایل قشنگ.

    ممنونم بابت این نوزاد زیبا

    ممنونم بابت نشون دادن طبیعت زیبای پرادایس.ک دلم براش لک زده بود.

    ممنونم بابت آگاهی های قشنگت.

    مریم جانم خیلی چیزا ازت یاد گرفتم.خیلی فایلهای زندگی در بهشت رو دوست دارم.چون لذت میبرم از اینکه اینقد تمام قوانین در وجودتون نهادینه شده.اینقد مشتاق و لبریز بودین ک در مدار زندگی با استاد قرار دارین.و هنوزم دارین این چشمه ی جوشان وجودتون رو زلالتر و زلالتر میکنین..قطعا میتونم بگم شما بیشتر و بهتر از هر کسی دیگه لایق این مدار هستین.

    مریم جانم در مورد حاملگی و شرایط حساس داشتن یا نداشتن. باید بگم هرچند من در حد و در مداری نیستم ک بتونم درست تشخیص بدم .و درست و غلط حرفمو نمیدونم.

    ولی من 17ساله بودم ازدواج کردم.دختری سرحال و غبراق و باهیجانات کودکانه.بلافاصله هم حامله شدم چون همسرم اصرار بر اینکار داشت.و چون ده سال اختلاف سنی داشتیم دیگه من ساده و اون پخته….خب من بدون اینکه بدونم حامله م.بدون اینکه بفهمم ویارحاملگی ینی چی.به محض اینکه چهل روز از پریودیم گذشت.آنچنان تهوع شدید.بی حالی شدید.ضعف شدید.بی اشتهایی شدید.حساسیت ب همه چی.حتی حساسیت به بوی دستهای خودم. حتی حساسیت ب آب دهنم‌.که من 9ماه نتونستم آب دهنم رو قورت بدم.بسته.بسته دستمال کاغذی کنارم بود.تف میکردم و من 9ماه حتی نتونستم بشینم.و فقط یه گوشه اتاق مثل جسد افتاده بودم.ینی قدرت پاهام رفته بود.پاهام شل شده بود.اصلا نمیدونم چجوری توضیح بدم.و خیلی چیزای دیگه ک خلاصه کنم…

    میخام بگم همه ی حساس بودنهای حاملگی از روی احتیاط های الکی نیست.خیلی از حساسیت ها واقعا غیر ارادیه…درحالیکه من دختری پرانرژی.پرهیاهو.خوش اشتها و سلامت بودم.بچه دومم در سن 25سالگی آوردم..بچه سومم در سن 35سالگی. و هرسه حاملگی عین هم.مثل هم.و واقعا مثل جسد کنج خونه افتاده بودم.برای همین وقتی میشنوم کسی میگه چرا توو حاملگی اینقد حساس میشی . خیلیا میگن چقد تلقین میکنین..خیلیا میگن همش از تفکراته…من ناخودآگاه اشکام سرازیر میشه.به قدری ک تا حرف از انتقاد از حاملگی رو میشنوم.ناخودآگاه میگم هیشکی نمیدونه.فقط خدا می‌دونه.فقط خدامیدونه.فقط خدا…

    بااینکه من عاشق بچه هام.واین ویدئوتون رو دیدم واقعا لذت بردم.خودم در زمینه کودک خیلی تحقیق و پژوهش کردم . سه تا از کتابام ک در زمینه کودک بو چاپ شد.ولی بازم حتی خیلی چیزا رو نتونستم در مورد کودکم اونجوری ک صحیحه عمل کنم.و اینقدر به روش صحیح زندگی کردن واقعا هزاران چیز باید دست ب دست هم بده ک یکی مثل دوست شما همینقدر در مدار درست باشه.

    من ک واقعا نتونستم نه حاملگی و نه دوران کودکی فرزندانم . اینقدر صحیح و درست برم جلو

    در پناه خداوند میسپارمتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: