سریال زندگی در بهشت | قسمت 263 - صفحه 22

469 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فاطمه واعظی گفته:
    مدت عضویت: 2610 روز

    سلام میکنم به استاد عزیزم و مریم جان نازنین

    خیلی خیلی تشکر میکنم به خاطر قرار دادن یه قسمت دیگه از سریال زندگی در بهشت روی سایت

    دیشب موقع خواب داشتم فکر میکردم که چرا دیگه نمی تونم مثل اوایل دوره قانون سلامتی سفت و سخت به این شیوه پایبند باشم و چرا دیگه به طور کامل به روش قانون سلامتی تغذیه نمیکنم البته بیشتر روز رو رعایت میکنم ولی شبهایی که از سر کار برمیگردم و خیلی خسته هستم دیگه نمی تونم خودمو کنترل کنم و یه چیزی می خورم که نباید می خوردم. تو افکار خودم به یه سری نتایج رسیدم و چند تا از دلایلش رو فهمیدم یکیش این بود که وقتی بعد از چند ماه زندگی به شیوه قانون سلامتی به وزن ایده آلم یعنی 60 کیلو رسیدم دیگه انگار ذهنم نمی خواست همراهیم کنه و هی مدام میگفت خیلی داری لاغر میشی بسه دیگه البته حرفهای اطرافیان هم بی تاثیر نبود که چقدر لاغر شدی اون شکلی بهتر بودی تو که خیلی چاق نبودی و … البته استاد نازنین بارها و بارها در این مورد توضیح دادن که نباید اصلا در مورد شیوه تعذیه مون با دیگران صحبت کنیم یا اینکه اینقدر باید عزت نفس و احساس لیاقت و ایمان به مسیرمون قوی باشه که تحت تاثیر حرفهای دیگران قرار نگیریم من هم در ظاهر و درحالت خوداگاه تمام این حرفها رو با خودم تکرار میکنم که من مسیرم درسته و دیگران نظر خودشونو دارن و من کاری به حرف بقیه ندارم اما انگار این حرفها و دیدگاهها و ترس از زیادی لاغر شدن و به زعم دیگران زشت شدن به صورت ناخودآگاه روی من و رفتارهای من تاثیر گذار بود و همینه که استاد همیشه میگن ورودیهاتونو کنترل کنید و من خودم میدونم که تو این زمینه ورودیهامو کنترل نکردم و باعث سست شدن من تو مسیرم شده . خلاصه اینکه وقتی این قسمت جدید از سریال رو دیدم انگار مخاطب تک تک حرفهای مریم جان من بودم و وقتی ایشون گفتن که بعد از شش ماه زندگی به شیوه قانون سلامتی نه تنها دچار کاهش وزن نشدن بلکه وزنشون افزایش پیدا کرد و دور شکم و پهلوهاشون ثابت موند انگار خدا داشت جواب افکار دیشبم رو میداد و میگفت ببین اگه درست و با استمرار به قانون عمل کنی نتیجه دلخواهت رو میگیری و اون فقط ذهنته که با فراموشی عمدی قانون تو رو گمراه میکنه. و یه مشکل دیگه از خودم که دیشب بهش رسیدم این بود که من بعد از ورود به دوره قانون سلامتی ( من فکر کنم جز اولین نفراتی بودم که این دوره رو خریدم یعنی به محض اینکه وارد سایت شدم و دیدم دوره جدید روی سایت قرار گرفته و استاد فایل معرفی دوره رو گذاشتند سریع رفتم و دوره رو خریداری کردم و بعد از گوش کردن به چند جلسه اول همزمان با دوره زندگی به شیوه قانون سلامتی رو به همراه همسرم آغاز کردیم) وقتی تمام دوره رو گوش کردم و دقیقا قانون رو فهمیدم و شروع کردم به اون شیوه زندگی کنم دیگه سراغ اون دوره نرفتم و این تنها دوره ای بوده که من فقط یکبار اون رو گوش کردم و دیشب به خودم میگفتم باید دوباره از اول شروع کنی به گوش کردن به قانون سلامتی تا راحت تر بتونی ذهنتو کنترل کنی که این نکته رو هم مربم جان تو این فایل بهش اشاره کردند و من چقدر ذوق میکردم که خدا دقیقا از طریق این فایل داره با من حرف میزنه. راستش من دو تا فروشگاه سیسمونی فروشی و پوشاک کودک و نوجوان دارم و عاشق بچه ها هستم . حدود ده سال پیش بود که من به این شغل توسط پروردگار هدایتگرم هدایت شدم من فوق لیسانس زبان فرانسه از یه دانشگاه دولتی مطرح تو ایران داشتم و چون بدلیل بچه دار شدن و باورهای محدودکننده زیاد نتونستم تو رشته خودم مشغول به کار بشم تصمیم گرفتم که یه کسب و کار شخصی برای خودم راه اندازی کنم و چون به مطالعه و کتاب خیلی علاقه داشتم می خواستم یه مغازه کتابفروشی بزنم اما به صورت کاملا هدایتی وارد شغل فروش لباس کودک شدم و بعد از یه مدت دیدم که من عاشق بچه ها هستم و واز دیدنشون حالم خیلی خوب میشه و وقتی باهاشون حرف میزنم و اونها می خندن انگار تمام دنیا رو به من میدن و چقدر از نگاهشون انرژی میگیرم و آرامش عجیبی رو بهم منتقل میکنن و این موضوع رو انگار خودم نمی دونستم و بعد تو مسیر کارم فهمیدم و چون خدا منو می شناخته و به علایق من آگاه بوده و نیازهای حال و آینده من رو میدونسته منو به این مسیر هدایت کرده و چقدر این شغل برای من خیر و برکت داشت و چقدر باعث تغییر در شخصیت من شد که وقتی فاطمه اون سالها رو با الانم مقایسه میکنم از زمین تا آسمون با هم تفاوت دارن چقدر من با این کسب و کار رشد کردم چقدر تغییر کردم چقدر بزرگتر و پخته ترشدم و هر چه من رشد کردم و بزرگتر شدم کسب و کارم هم بزرگتر شد و درآمدم بیشتر شد . شروع کسب و کار من همزمان بود با آشنایی من با قانون جدب و کتاب معجزه شکرگزاری و بعد از انجام تمرینات این کتاب بود که به این کار هدایت شدم و بعد از یکسال خداوند مهربانم من رو با استاد عباسمنش عزیز و سایت آشنا کرد . یادمه وقتی که وارد سایت شدم و قیمت دوره ها رو دیدم گفتم اینا چقدر گرونن و من فکر نکنم هیچوقت بتونم دوره بخرم و شروع کردم به دانلود و گوش کردن به فایلهای رایگان و بعد از گذشت چند ماه تونستم از درآمد خودم دوره عزت نفس رو بخرم و بعد خرید بقیه دوره ها برام آسون و بدیهی شد و یه مغازه کوچیک توی شهرک خلوت تبدیل شد به دو تا فروشگاه بزرگ تو مرکز بازار یه شهر شلوغ و پرجمعیت و کلی نتیجه دیگه که همه اش به لطف خدای مهربونم بود و من هیچ کاری به جز کار کردن روی خودم انجام ندادم و این خدا بود که همه کارها رو برام ردیف میکرد.

    من با اینکه خودم دو تا بچه نازنین دارم که بزرگترین دلیل سپاسگزاری هر روزه من هستند و یه عالمه فیلم و عکس از بچگیهاشون دارم که خیلی از شبها می شینیم و اون فیلمها رو نگاه میکنیم و کیف میکنیم باز هم کلیپهای زیبا از خنده ها و کارهای بچه ها از یوتیوب دانلود میکنم و شبها تو جمع خونواده چهار نفره پر از عشقمون اون کلیپها رو از تلویزین پخش میکنم و همه با هم می خندیم و لذت میبریم . همین دیشب بود که پسرم بعد از دیدن بچه‌های دوست داشتنی و با نمک به من گفت مامان من دلم یه آبجی کوچولوی دیگه می خواد لطفا یه بچه دیگه بیارید و همین حرفش کلی باعث شوخی و خنده مون شد و من گفتم اصلا من دیگه بچه نمی خوام و کلی برای خودم برنامه و هدف دارم تازه می خوام یه ماشین کمپر فوق العاده بخرم و باهاش برم کل ایران و دنیا رو بگردم و انگار خدا با نشون دادن این خانواده دوست داشتنی می خواست به من بگه تویی که زندگی رو سخت میگیری و منتظری تا بچه هات بزرگ شن و تو با فراغ بال به بزرگترین رویای زندگیت یعنی سفر به کل دنیا و دیدن تمام زیباییهای اون برسی وگرنه در هر شرایطی ادم میتونه به خواسته‌ها و رویاهاش برسه نگاه کن این خانم در هنگام بارداری در سفر بوده و یک ماه بعد از زایمان هم مسافرت رو دوباره شروع کرده و چقدر آسون و راحت و لذتبخش داره زندگی میکنه و بچه هاشون که از این شیوه زندگی راضی هستند و خودشون به پدر و مادرشون پیشنهاد مسافرت میدن و چقدر این خانم و خانواده شون برای من تحسین بر انگیز بودن و شیوه زندگی و رفتارشون با نوزاد شون چقدر آموزنده و قابل تامل بود و جالب بود که گفتین به بچه فقط شیر میدن و اصلا غذا یا غذای کمکی نمیدن و بچه چقدر سالم و طبیعی رشد کرده و اینکه هیچ وسیله و اسباب بازی برای بچه نمی خرن برام جالب بود چون ما توی فروشگاهمون انواع و اقسام وسیله های متنوع برای بچه داریم از اسباب بازی گرفته تا انواع دندانگیر و شیشه و پستونکهای گرانقیمت و وسیله برای داروخوری و غذا خوری و عصاره میوه خوری و سرلاک خوری و انواع و اقسام قاشقهای سیلیکونی و سرکج و مدلهای مختلف با قیمتهای زیاد که یکی از دلایلی که تو ایران خیلیها بچه دار نمیشن هزینه زیاد خرید وسایل و اصطلاحا سیسمونی و همچنین خرج بیمارستان هست که این خانم چقدر برای من جالب بود که توی خونه و توسط قابله واحتمالا با هزینه خیلی کم زایمان کردند و حتما تجربه لذتبخشی براشون بوده .

    چقدر این بچه زیبا و دوستداشتنی بود چقدر چشمهای زیبا و خوشرنگی داشت من که از دیدنش سیر نمیشم و چقدر بچه آرومی بود و چقدر این خانواده با حوصله بودند و هر دفعه یکی از اعضای خانواده داشت با بچه بازی میکرد و این بچه اصلا گریه نمیکرد و چقدر این مادر آگاه بود که میدونست وقتی بچه گریه میکنه نباید بهش شیر داد من این مطلب رو قبلا مطالعه کرده بودم که یکی از دلایلی که ما وقتی ناراحت هستیم شروع به خوردن میکنیم این هست که وقتی نوزاد بودیم به محض گریه کردن به ما شیر یا غذا میدادند که آروم بشیم و همین باعث شده که در ناخودآگاه ما خوردن به عنوان روشی برای تسلی و آرامش شکل بگیره و این خانم این موضوع رو میدونست و آگاهانه با فرزندش رفتار میکرد نه بر اساس رفتارهای اشتباهی که در جامعه دیده و این کارش واقعا تحسین برانگیز و آموزنده بود .کلا این خانواده دارن رویای منو زندگی میکنن و این یه نشونه از سمت خدای مهربونم بود که فاطمه ببین یه سری آدم هستن که الآن به شیوه ای زندگی میکنن که تو آرزو داری پس از رویاهات کوتاه نیا و فقط به قانون عمل کن همونطور که استاد بهت یاد دادن از خودت بپرس من باید چه تغییری در شخصیتم و باورهام ایجاد کنم تا به این خواسته برسم . استاد جان ازتون تشکر میکنم به خاطر دوره جدید هم جهت با جزیان خداوند که پر از آگاهیهای ناب و الهی هست .

    مریم جان نازنین از شما هم تشکر میکنم به خاطر این فایل زیبا و آموزنده که گذاشتین روی سایت و یه خواهشی ازتون دارم لطفا لطفا لطفا بیشتر از سریال زندگی در بهشت برامون فایل بذارید روی سایت من به شخصه خیلی از این سریال درس میگیرم دیدن زندگی شما به من کمک میکنه درک بهتری از دوره ها داشته باشم شما به شخصه برای من یه الگو هستید الگو در استمرار در کار کردن روی خودمون و همچنین یه الگوی خوب برای داشتن رابطه سالم با همسرم و سعی میکنم مثل شما آزاد و رها باشم و به طرف مقابلم وابسته نباشم . میدونم که این مدت در پارادایس تنها هستین ولی دیدن همین زندگی تنها در این جنگل بزرگ برای من خیلی درس داره و باورهامو تقویت میکنه

    دوستتون دارم و براتون بهترینها رو آرزو میکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  2. -
    مینا غفوری گفته:
    مدت عضویت: 1816 روز

    سلام به مریم بانو عشق و استاد عباسمنش گرامی

    اول از همه مریم جون بسیار سپاسگزارم برای تهیه سریال زندگی دربهشت ،چندروز پیش از خدا درخواست کردم ای کاش مریم جون سریال زندگی در بهشت جدید روی سایت قرار بده ،الان بهار هست و پارادایس بهشتی شده و اجابت کرد خدایا شکرت .

    مریم جون این سریال زندگی در بهشت خیلی خوب مارو تو مومنتوم مثبت قرار میده ،خواهش میکنم برامون این سریال رو دوباره ادامه بدید باسپاس فراوان از مریم جون عزیزو گرامی .

    چقدر برای من هم زمانی داشت این سریال حدود 8 ساعت قبل از این که شما این فایل رو روی سایت بگذارید (یعنی دوشنبه حدود ساعت 4 بعدظهر) ما در دریاچه عروس بین رودبار و رشت بودیم تو استان گیلان که خیلی شبیه پارادایس هست . کنار دریاچه ما با یه زوج هم صحبت شدیم که 7سال در یک ون که کمپر کرده بودند زندگی میکردند .

    اصالتا برای مشهد بودند . من وهمسرم چقدر با این زوج صحبت کردیم از تجربیاتشون پرسیدیم و چقدر تجربه به دست آوردیم .

    و تو کمپر شون ما رو بردن و نشون دادن و چقدر من و همسرم تحسینشون کردیم واقعا کار هر کسی نیست این سبک زندگی . چقدر من از خانمش درس گرفتم .و من از دیروز صبح که این فایل زندگی در بهشت روی سایت دیدم و دانلود کردم ،بارها نگاهش کردم و چقدر این خانواده تحسین کردم ،و عمیقا به فکر فرو رفتم و الان امدم که نتیجه رو بنویسم ،خداوند حدود چند ساعت 2 خانواده رو در تجربیات من قرار داد و خیلی نقاط اشتراکی داشتن با هم ، هم اینها درسها داشت برای من (این زوجیکه ما اشنا شدیم از نزدیک 2 فرزند داشتند که ازدواج کرده بودند و نوه هم داشتند )،می‌گفت گاهی اوقات دخترشون و نوه شون با قطار و یا پرواز میاد پیش ما و تو همین ماشین پیش هم هستند و حتی تو این ماشین 5 نفری میخوابیم من تعجب کرده بودم .

    و وجه مشترک این دو خانواده این بود ؛

    1 خیلی آسان گیر بودند .

    2خیلی با خوشون در صلح بودند .

    3 از همه چیز حتی چیزهای کوچیک لذت میبرن.

    4 خیلی آروم بودند و آرامش داشتند .

    5 به هیچ چیز و هیچ کس وابسته نیستند .

    6 غر نمیزنن ،ناله نمیکنن ، خیلی سپاسگزار هستند

    7 تو مومنتوم مثبت هستند در کل .

    8از تجملات و لاکچری بودن و زرق ورق امروزی خیلی دور هستند. در صورتی که آنها از خیلی ماها که چند تا خونه و ماشین و… داریم لاکچری تر زندگی میکنن .

    9 آسون شدن برای آسانی ،لذت ،شادی ،فان ،رها بودن و تجربه کردن دنیا و جهان .

    10 اصلا سخت نمیگیرن ،خیلی جدی نمیگیرن زندگی رو، فقط رها هستند و لذت میبرن.

    11ساده ،صمیمی ،مهربون ، شاد ،سپاسگزار و خیلی نکات مثبت دیگر وجه مشترکشون بود .

    خداوند این نشانه رو سر راه من قرار داد ، که من آسان گیر تر شوم ،رها باشم ،آرام باشم ،با خودم در صلح باشم و من چقدر از تربیت کردن این دوست عزیزتون ایده گرفتم منم یک پسر 17 ساله هم سن پسر ایشون دارم ولی من مادر به شدت سخت گیر بودم .

    بارداری به شدت سختی داشتم ،استراحت مطلق با اضافه وزن زیاد،و وقتی پسرم به دنیا آمد به شدت وسواس و حساس بودم روی پسرم و به شدت اذیت شدم .

    ولی من تو این چند سال که بااستاد آشنا شدم خیلی آسون گیر تر و از همه لحاظ بهتر شدم ولی خیلی خیلی بازم باید رو خودم کار کنم ، تازه شروع کار هست .

    چقدر این دوست شما الگو مناسبی در همه زمینه ها بود ،از خداوند درخواست میکنم منو به این مسیر هدایت کنه .

    و چقدر خداوند سریع اجابه هست تو همه امور

    و چقدر این فرشته کوچولو زیباست ، خداوند نگهدار ش باشه ، من عاشق بچه های این شکلی هستم سفید ،موهای بلند وبور و چشم رنگی ولی این پسر فوق العاده زیبا بود ،رنگ چشم هاش خیلی خاص هست .

    و بینهایت سپاسگزارم برای این فایل بسیار ارزشمند

    در پناه خداوند باشید .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    سمیرا سردشتی گفته:
    مدت عضویت: 983 روز

    سلام به استاد بزرگوار و مریم بانوی مهربان

    مریم بانوی عزیز ممنون بابت این فایل قشنگی که آماده کردین.چقدر لذت بردم با دیدن این صحنه ها و کودک بسیار زیبا،آروم،دوست داشتنی و شیرین

    خداروشکر که با دیدن این فایل یکسری هدایت‌ها و نشونه ها رو دریافت کردم که مدتی ذهنم درگیر کرده

    چقدر از آرامش و راحتی این خانواده مخصوصا این مادر و کودک لذت بردم.اینکه مادر اجازه میده کودکش به راحتی تجربه و کشف کنه دنیای پیرامون خودش رو و لذت ببره و به درستی مسیر تکامل و رشد طی کنه کاری که اکثر ما مادرها این اجازه رو به فرزندانمون ندادیم.

    این فایل به من یاد داد که فرزندم مجبور به انجام کاری نکنم البته که مدتهاست دارم روی این مسئله کار میکنم ولی خب ناخودآگاه یک‌جایی فراموش میکنم که نباید اجباری باشه و فرزندم حتما نباید طبق خواسته من عمل کنه. چقدر خوب و عالی که این خانواده‌ با به دنیا اومدن فرزندشون به مسیرشون ادامه دادن و به این فکر نکردن که بچه کوچیک ممکن مانع سفرهاشون یا لذت بردن از سفرشون بشه و برعکس فرزندان بزرگترشون با کمال میل و با عشق از برادر کوچیکشون مراقبت میکردن و دوست داشتن اون هم تمام نقاطی که قبلا سفر کرده بودن رو ببین و تجربه کنه.چقدر لذت بردم از اینکه این کودک با رفتار درست خانواده اش هیچ محدودیت ذهنی براش ایجاد نمیشه و آزادانه به ذهنش پرو بال داده میشه برای رشد و موفقیت.

    واقعا تبریک میگم به این مادر که با وجود 3 فرزند برای خودش وقت لازم میذاشت تا ورزش کنه،ماساژ بگیره از اون صندلی و ریلکس کنه،به سلامتی جسم و ذهنش اهمیت میداد برای خودش ارزش قائل بود به خودش احترام میذاشت و از همه مهمتر با این کارها نشون میداد که چقدر خودشو دوست داره و تمام این رفتارها باعث می‌شد که فرزندانش هم نسبت به این مادر رفتار شایسته داشته باشن. هممون میدونیم که اگر من خودم دوست نداشته باشم و به خودم احترام نذارم اطرافیان هم به من احترام نمیذارن و رفتار درستی با من نخواهند داشن.

    خدارو باز هم شاکرم که هدایت شدم و این فایل زیبارو دیدم و کلی نکته با ارزش و آموزنده یاد گرفتم.

    خداروشکر که من رو به این مسیر راهنمایی کرد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    شیرین عبدی زاده گفته:
    مدت عضویت: 2217 روز

    دیروز متنی خوندم با این مضمون که :«گاهی همه چیز رو رها کن و در همین لحظه زندگی کن و همین الان‌ت رو کامل ببین و بهش دقت کن» دیشب دیدم هوا خنکه و باد ملایم بهاری میوزه، رفتم توی حیاط و وقت گذروندم، و یاد این متن افتادم و تصمیم گرفتم انجامش بدم، غم و حسرت گذشته و ترس و نگرانی از آینده رو از گردن خودم باز کردم گذاشتم کنار و به لحظه حال م نگاه کردم، دیدم موبایل بسیار باکیفیتی دارم که موزیک دلخواهمو با فراوانی اینترنتی که در اختیار دارم دانلود کردم، سلامتی دارم و میتونم گوش کنم، احساس کنم، دیدم حیاط سرسبزی داریم که خیلی بزرگ نیست ولی بیشتر از پنج درخت سرسبز میوه و گل داریم، چندین بوته گل زیبا و غرق در گل داریم، دوتا تخت با کیفیت در دو جای حیاط داریم یک میز چوبی شیک و زیبا داریم که الان وسایلمو روش گذاشتم، بالشت های مخصوص راحتی برای روی تخت ها داریم، قالیچه های خوشرنگ ترکمنی برای روی تخت ها… اینهمه خوراکی باکیفیت و سالم داریم توی خونه که کافیه انتخاب کنم چی میل دارم الان و بتونم استفاده کنم، اسمون شب به این زیبایی، ستاره خوشگلی که عین جواهر داره برام میدرخشه ، خانواده م که سالم و سلامت و محترم و بافرهنگ و مهربون توی خونه هستن، و من که هدایت شدم تا الان امکاناتم رو ببینم که چقدر نعمت دارم همین الان، چیزهایی که فکرشم نمی‌کردم چطور ولی الان دارم‌شون، خدایا شکرت

    دیشب واقعا بهم خوش گذشت چه حس خوبی بهم دست داد چقدر از سرسبزی و زیبایی درخت‌ها و گل و گیاه های حیاط مون لذت بردم و ازشون عکس و فیلم گرفتم و امروز به این فایل هدایت شدم تا سرسبزی زیبای پرادایس رو ببینم و لذت ببرم

    از این اسمان ابری زیبا و این آب آرام که باران زیبا به ارامی روش میباره، حرکت روی سطح اب، اون خنکی و کیفیت و رطوبتی که این هوای نمناک داره، صدای ارام برخورد قطرات با سطح گیاهان و سطح اب و صدای ارام تق تق بهم خوردن برگهای درختها و این فراوانی شگفتیٍ جهان لذت بردم، من عاشق زندگی کردن توی بارون و سرسبزی‌ام خیلی دوست دارم…

    خدایا شکرت

    چقدر من خدا رو بیشتر ، موثرتر و پررنگتر میبینم توی زندگی آدم های موفق و سعادتمند و شاد، اتفاقا همین امروز صبح داشتم مینوشتم که وقتی توی زندگی آدم های مشهور و ثروتمند دقت میکنم مثلا مثل کیتی پری یا هنرمندان مشهور دیگه، (اونهایی که توی جامعه ما بهمون گفتن کافر و بی خدا هستن و بی‌حجاب و …)میبینم که چقدر زیاد خدا رو توی زندگی شون پررنگ دارن و چه خدای مهربون دست و دلبازی هم دارن

    مدام دارن میگن خدا به من این برکت رو داد، خدا گفت اینکار رو انجام بده انجام دادم و این موفقیت اتفاق افتاد و …

    الان شما ببین که با چه توحید و بندگی و باور واقعی و خالصی اسم به این زیبایی برای بچه انتخاب کردن… ادم هایی که هیچکدومشون روسری نمیپوشن، روضه و مسجد و گریه ندارن

    اینها همش برای من درس داره که بیشتر باید عملگرا باشم و خاشع باشم، خالص خدا رو ببینم دوستش داشته باشم نه اینکه بترسم از خشم و تنبیه ش

    وقتی میدونی که یه کاری درسته انجام ش میدی و میگی من میدونم که این کار درسته، احساس ش هم میکنم پس انجام ش میدم و اصلا خدا رو یک نیرویی که قدرت بازدارندگی داره نمی‌بینی بلکه اونو خالق این احساس خوب و شرایط میبینی که بهت داده شده تا انجامش بدی و نتیجه بگیری… در صورتی که توی جامعه ای که من و خیلی از ماها بزرگ شدیم، خدا اینطوری به ما شناسانده شده که یک کسی هستش که قدرتشو داره و می‌تونه جلوی نتیجه گرفتن تو رو بگیره و دلیلش رو هم بهت نگه…. تفاوت دیدگاه رو می‌بینید؟ این دلیل تفاوت نتایجه دیگه! من باید این خدا رو بسازم که اوکی الان حس م به انجام کاری خوبه، موقعیت هم فراهمه پس انجامش میدم و نتیجه عالی میگیرم..چقدر پیش اومده که خیلی از ایده هایی که به قلبم اومده و میتونستم انجام ش بدم رو اصلا انجام ندادم چون ترسیدم از شکست ناگهانی که هیچ قدرتی در کنترلش ندارم!!!! من سالها باور کرده بودم که قدرتی در کنترل نتایج ندارم…

    این خانم نترسیده که نکنه اینطوری زایمان کنه اشتباه باشه و اتفاق بدی بیفته، باور داشته که با طبیعت هماهنگه گفته اوکی پس خدا کمک می‌کنه و انجام میشه، اون ترسی که در من از بچگی نهادینه شده نسبت به خدا و خدایی رو در من شکل داده که کیفر میکنه، که اگر حواست نباشه کار اشتباهی بخواهی انجام بدی هیچی نمیگه تا تو انجام ش بدی بعد تنبیه‌ت می‌کنه، میگه نباید انجام میدی حالا چوبشو باید بخوری!! این دیدگاه رو ندارن

    من باید این دیدگاه م رو درست ش کنم

    باید هدایت رو درک کنم که مدام جاریه ، که خدا ذاتش هدایتگره و هدایت منو به خودش واجب کرده، ان علینا للهدی

    دوست داره من موفق باشم

    دوست داره من ثروتمند باشم

    دوست داره من رشد کنم و به خواسته هام برسم

    پس مدام هدایت و حمایت و فراهم‌م می‌کنه

    کمین ننشسته که من دست از پا خطا کنم مچ منو بگیره

    خدای من خیلی وقته دارم توی حباب خودم و خودت تنهایی زندگی میکنم، نمیگم موفق شدم ولی دارم تلاشمو میکنم، به هر قدمی که برمیدارم برکت بده از فضل و رحمت خودت

    چقدر زیبایی بابرکته واقعا، این باران زیبا این انسان های زیبا این کشور آزاد و زیبا این سرسبزی تحسین برانگیز این همه ثروت، باعث شد من به وجد بیام و احساس کنم اوکی میتونم الان کامنت بنویسم

    خدایا شکرت که برکت دیدن زیبایی و سپاسگزاری کردن و تحسینش رو وارد زندگی م کردی ازت سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  5. -
    مجید کدخدایی گفته:
    مدت عضویت: 1971 روز

    سلام به استاد عزیزم خانم مریم شایسته نازنین و خوش قلم

    درود خداوند بر روح پاک شما استاد عزیز که هر روز در همه ابعاد و در همه جنبه ها فایل‌هایی برای زیبا تر کردن زندگی برامون میزارید تا ما چرخ های زندگیمون روانتر بشه و آسان بشویم برای دریافت آسانیها

    مفهوم عمیق توکل رو در رفتار و عمل این مادر بزرگوار مشاهده کردم ، چقدر به این صفت خداوند که حافظ و نگهدار ماست باور قلبی داشتند ، آن زمان که دانه های ریز شن و ماسه رو از داخل دهان بچه اش بیرون می آوردند و با آرامش و طمأنینه اینکار رو انجام میدادند واقعا کیف کردم و درس بزرگی گرفتم ،

    فقط با عمل نشون میدادن اون چیزی رو که از بچه میخواستن انجام بده یا اینکه یادش بگیره ، و این یعنی بهترین تبلیغ، عمل کردن به آنچه که ما تبلیغش رو میکنیم هست

    مصداق آیه زیبا و پر محتوای کلام الله که تغذیه با شیر مادر تا دوسالگی است رو چه زیبا انجام میدادند و عملی میکردند

    خبری از دادن گوشی یا تبلت به دست بچه نبود و این یعنی پرورش قوه تفکر و تعقل و محافظت از قوه خلاقیت و نوآوری در بچه

    بچه بود،، اما مانعی بر راه ورزش مادر ، دنبال هدف رفتن مادر ، آرامش همیشگی مادر ، سفر و تفریح اعضای خانواده ،نبود و این یعنی درست زندگی کردن و آسان گرفتن زندگی و دقیقا همان چیزی که ما دنبال اون هستیم ، یعنی آرامش داشتن و لذت بردن از لحظه حال و حفظ حال خوب .

    کاری به این ندارم ما رو چجوری بزرگ کردن یا اینکه ما با چه شیوه هایی فرزندان خودمون رو تربیت کردیم ،،، اما آنچه مهم است اینه که از بزرگترین درسهای زندگی ،آسان گرفتن زندگی هست و لذت بردن از لحظاتی که در آن هستیم ،

    یاد بگیریم به کسی و یا چیزی گیرهای الکی ندهیم و یا خودمون رو در فشار و استرس بیخود و بی جهت برای ترس و احتمالاتی که هیچوقت رخ نمیدهند نیاندازیم.

    همه با هم در تربیت و نگهداری فرزند به مادر کمک میکردند ، و از این کارشون نهایت لذت رو می‌بردند.

    چقدر جالب بود که بچه هاشون در خونه درس میخوندن و دقیقا این نظر همسر بنده هست که حدود 7 سال قبل اینو میگفتند و من بهش میخندیدم ولی حالا فهمیدم چیزهایی هست که از درس خواندن و حفظ کردن مطالب کتابهای درسی و مباحث تئوری موجود در کتابهای مدارس وجود داره که میلیونها برابر از آنها مهمتر و با ارزش تر هستند که شامل ، احترام متقابل ، پرورش شخصیت آرام و متفکر، داشتن هدف، همیاری و همکاری، حس نوعدوستی، ساده گرفتن زندگی ، رفتن به دل ناشناخته ها ،سفر رفتن و اهمیت آن ، هستند .

    یاد بگیریم برای هر موضوع و هر مسأله ای به اندازه ارزشش، وقت و زمان و هزینه بزاریم و الکی بخاطر مسائل سطحی و ابتدایی خودمون و دیگران را نگران و ناراحت نکنیم ، زندگی این شکلی نیست که ما تا بحال رفته ایم ،

    خداوند رحمان و رزاق و هادی را شکرگزار و سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  6. -
    نسرین تیموریان گفته:
    مدت عضویت: 1596 روز

    الحمدلله رب العالمین حمداً کثیراً مِن کُل احوال

    سلام به مریم بانوی مهربان و استاد عزیزم و دوستان خوش فرکانسم،

    چقدر برام لذت بخش بود دیدن این تصاویر زیبا و پر از درس و نکته های ناب

    من هنوز تجربه ای از مادر شدن ندارم ولی واقعا همچین مادر آگاهی شدن رو دوست دارم

    چقدر قشنگ همه چیز در صلح بود و در آرامش رقم میخورد

    الهی شکرت برای دیدن این آگاهی های ناب

    ممنونم مریم قشنگم برای انتقال این مفاهیم و تصاویر زیبا

    منحصر به فرد برخورد کردن با کودک واقعا لذت بخشه

    داشتم به کودکی خودم فکر میکردم

    چون ما 6 فرزند بودیم عملا هیچوقت نمیشد همه ی امکانات برای همه کامل باشه ،من در تمام دوران کودکی اون امکاناتی که خیلی ها داشتند نداشتم، همیشه برام حسرت بود

    الان با دیدن این فیلم پر از نکات آموزشی دیدم عوض شد

    یادم میاد منو و خواهر و برادر کوچکتر ازخودم تو حیاط بازی میکردیم با گِل لوازم خونه میساختیم میزاشتیم تو افتاب خشک بشه چیزهایی مثل ،کاسه و بشقاب و قوری و لیوان و … با آجر خونه میساختیم و خاله بازی میکردیم، مهمونی میرفتیم از هم پذیرایی میکردیم ،

    چه چیز هایی که خلق میکردیم و لذت میبردیم ،

    چقدر با طبیعت اخت بودیم خاکی و گلی میشدیم و بازی میکردیم و لذت میبردیم،

    توانایی تطبیق با شرایط رو یاد گرفتیم این باعث شد تو بزرگسالی هر آنچه محیا نبود خلقش کنیم خودمون دست به کار بشیم و بسازیمش

    خدایا شکرت برای این تجربیات پر مغز و پر درس

    ممنونم مریم جان خیلی دیدم باز تر شد نسبت به رها تر زندگی کردن، به سالم زندگی کردن، هر ثانیه اش برام درس بود دوستتون دارم،

    دوست داشتن خودم در تمام مراحل زندگی باید اولویتم باشه زمان گذاشتن برای خودم و انجام کارهایی که هیچ کس به جز من برای خودم نمیتونه انجامش بده مثل تغذیه سالم، ورزش کردن، مراقبه ، شکرگزاری ، شادی کردن و سفر و لذت بردن و تمرین تمرین تمرین ….

    الهی شکرت

    تبریک میگم بهت مادر آگاه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    زهرا گفته:
    مدت عضویت: 1719 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    پروردگارا از تو سپاسگزارم که مرا با این سایت الهی آشنا کردی

    ای خدای مهربانم از تو سپاسگزارم که نور و فضل و رحمتت را شامل حال من کردی و مرا با استاد سید حسین عباسمنش و خانم شایسته مهربانم آشنا کردی

    خدای مهربانم از تو سپاسگزارم که خانم شایسته را هدایت کردی این فایل بسیار ارزشمند را برای ما آماده کند و در اختیار ما بگذارد تا ما با دیدن الگوهای مناسب رشد و پیشرفت کنیم

    خدایا شکرت که موبایل و اینترنت و تمام امکانات لازم را و نعمت دیدن و شنیدن و درک و …را داشتم تا از این فایل ارزشمند لذت ببرم و بهرمند شوم خدایاااااشکرت.

    خدایا از تو سپاسگزارم بخاطر بی نهایت سادگی و راحت گیر بودن این خانم آمریکایی

    خدایا شکرت برای فرزند زیبا با چشمان آبی و توانا و باهوش و سالم و قوی که با خود و جهان اطرافش در صلح است و آرام است

    خدایا شکرت برای دیدن یک همچین الگویی ناب و بی‌نظیری که هم برای سلامت جسمی و روحی و روانی خود و خانواده و فرزندانش ارزش قائل است .

    خدایا شکرت برای خانم شایسته عزیزم که الگویی بسیار عالی است برای من که وقتی میبینمتون از شما بی نهایت الگو میگیرم برای درک بهتر قوانین و درک بهتر عمل‌کردن به قوانین جهان هستی و این صلحی که با خود و جهان هستی دارید و آنقدر مثبت بین و آرام هستید

    خدایا شکرت برای این محیط بهشتی برای آب روان و بی پایان خدایا شکرت برای سر سبزی درختان و راه رفتن برهنه در این بهشت و تجربه احساس خوب هم جهت با جریان خداوند

    خدایا شکرت برای انرژی مثبت و آرامش بی حد و حصر این خانواده

    خدایا شکرت برای این سایت الهی که سراسر نعمت و خیر و رحمت و برکت و فضل عظیم خداوند است که استاد سخاوتمندانه در اختیار ما گذاشته

    خدایا شکرت برای آرامشم و زندگیم در این سایت الهی .

    خدایا ای خدای هدایتگر من

    من تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری می‌جویم مرا به راه راست هدایت کن راه کسانی که به آنان نعمت دادی

    خدایا ای خدای رزاق و وهاب من

    من به هر خیر و برکتی که از تو به من برسد به آن فقیرم .

    پروردگارا مرا در این راه راست و توحیدی ثابت قدم و موحد قرار بده و مرا موحد و تسلیم خودت بمیران و مرا لحظه ای به حال خودم وامگذار آمین یا رب العالمین خدایا شکرت

    استاد عزیزم و خانم شایسته مهربانم دوستتون دارم خدا بهتون برکت بده سپاسگزارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    مصطفی شهنواز گفته:
    مدت عضویت: 894 روز

    به خداوند زیبای من

    سلام خانوم شایسته و استاد عزیزم و تمام دوستانم

    چقدر دلمون تنگ شده بود برای سریال زندگی دربهشت دلمون برای صدای شما تنگ شده بود خانوم شایسته دلمون برای پراداس تنگ شده بود من تا دیدم سریال زندگی در بهشت اومده سریع اومدم نگاه کردم برای برانی الهی شکر

    چقدر این پسر خوشگل بود چشماش عین تیله درشت زیبا بود من عاشق بچه م عاشق بوی خوشمزه ی بچه نوزاد الهی هزار. بار شکرت خدایا عاشقتما

    استاد تو دوره روانشناسی ثروت فکر کنم گفت بچه رو بغل کنی اگر فرکاست پایین باشه بچه بغلت نمیمونه من یه نوزاد تو یکی از مهمونیا برای فامیل بود بغلش کردم کلی میخندید بغلم کلی اروم بود. بغلم بعد. من دختر عموم بغلش کرد کلی گریه کرد مامانش بغلش کرد اروم شد و اونجا گفتم خدایا شکرت مسیرم درسته

    بچه هاشون چقدر واقعا در صلح بودن با خودشون چه ماهی درشتیم گرفته بود چقدر این روزا عاشق خدام شدم چقدر دوس دارم همش از خدا بشنوم ببینم دنبال نشونه هاش

    خدایا عاشقانه دوستت دارم

    خدایا هزار مرتبه شکرت که منو به سایت روحانی بهترین استادت هدایت کردی و من شرک مطلق یکتا پرست شدم الهی هزار مرتبه شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    مهتاب دنیایی گفته:
    مدت عضویت: 330 روز

    به نام پروردگار بخشنده مهربان

    سلام و عرض ادب

    خدا رو سپاس که صدای خانم شایسته عزیزم رو بعد از مدت ها شنیدیم و این فایل زیبا که به نظرم باز هم نظریات پزشکان و دانشمندان رو نقض کرد چون پزشکان معتقدن که باید از شش ماهگی له بعد غذای کمکی کودک شروع بشه ولی این مادر تا نه ماهگی فقط شیر خودشون رو به کودک دادن و هیچ مشکلی هم از نظر رشد قد و وزن کودک پیش نیومده

    یاد یه فایل از استاد عباسمنش افتادم که میگفتن ول کنید نظریه دانشمندان رو ببینید چه باوری نسبت به اون قضیه دارید چون هر چند وقت یه بار نظریه دانشمندان تغییر میکنه یه بار میگن این روش خوبه و چند وقت دیگه همون نظر رو نقض میکنن و یه نظر دیگه میدن

    چققدر تحسین برانگیز بود شیوه زندگی کردن این خانواده تقسیم کارها، ورزش کردن روزی یک ساعت با اینکه دائما در سفر هستن،آسان گیریشون در همه تصمیماتی که ممکنه برای هر کسی چالش برانگیز باشه مثل زایمان ایشون که در خانه اتفاق افتاده و درس بچه ها که باز هم خود این مادر به عهده گرفته بودن ،خیلی درس بزرگی بود که انقدر زندگی رو سخت نگیریم چون هر جور که به زندگی نگاه کنیم همانطور پیش میرود خیلی آرام و خونسرد به نظر میرسیدن واین با وجود دوتا نوجوان ویک کودک کنجکاو که هر لحظه احتیاج به مراقبت داره خیلی فوق العاده بود درس های زیادی داشت

    چقدر کار خوبی کردید که از پاردایس تصویر گرفتین انگار واقعا تو دوره هم جهت با جریان خداوند یاد گرفتیم خلق کنیم چون من یکی دو روزی هست که تو دلم بود که کاش استاد و خانم شایسته حالا که بهار شده یه فایل از پارادایس بزارن تا ریباییهای اونجا رو ببینیم و امروز دیدم که بله خلقش کردم فایل از بهشت گذاشتید اونم چه بهشتی واقعا احساس خوبی به من میده ،میشد طراوت هوای بهشت رو حس کرد ما بچه های سایت با هر گوشه این بهشت خاطره داریم و احساس خوبی بهمون میده، دریاچه، نم بارون،براونی ، سرسبزی محوطه، درختان برای همه اینا دلتنگ بودم

    این چهارمین چیزی بود که تو این چند روزه بهش فکر کردم و انجام شده چقققدر خوشحالم خدا رو بسیار سپاسگزارم وقتی میبینم فکر میکنم و اتفاق میوفته ایمانم چند برابر میشه

    ممنونم ازتون شنیدن صدای شما بعد از مدت ها حتی بدون دیدن روی ماهتون خوشحالمون کرد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  10. -
    سهیلا سلیمی گفته:
    مدت عضویت: 274 روز

    سلام ودرود براستادعزیزم تشکر که بعداز مدتها یک داستان بی نظیر رابه ما نشان دادید من خودم مادر دوفرزند به سن 24و 12سال هستم والبته که در زمان ما خیلی تشریفات مانند الان نبود وبچه های من علی رقم اینکه برای فرزند بزرگم اطرافیان به شدت به او توجه داشتند وچپ وراست براش هدیه می‌خریدند البته من رفتارم با بچه ام به گونه ای بود که یک سری باورهای غلط که باید شش دانگ حواسم به او باشه را داشتم وبه زور به بچه ام غذا بدم وهمیشه از این که کودکم ریزه وضعیف نشه از من اصرار واز بچه مقاومت

    مادرم چون تجربش راداشته همیشه میگفت به خداکه درست میشه وغذا میخوره نگران نباش اما من از اینکه دیگران بهم ایرادی نگیرن خصوصا خانواده همسرم ،به رفتارم ادامه میدادم

    پسر دومم که به دنیا اومد سعی کردم به گونه ای دیگر عمل کنم واین بار سخت گیریهام خیلی کمتر شد الان هر دوپسرم بزرگ شدن وخدا را شکر بچه هایی سالم وبی نظیری هستند اما من قبلا شرایط را الکی برای خودم واونها سخت میکردم

    من وقتی با استاد عزیزم آشنا شدم وبی نهایت نتایج گرفتم بچه هام وشرایطم خیلی خیلی بهتر شد وبادیدن این فایل زیبا که مریم گلم گذاشته چه درسها که گرفتم

    در همسایگی ما خانومی هستش که دخترش بارداره وایشون در حال تدارک سیسمونی هستش

    بااین که شرایط مالی مناسبی هم نداره ولی خدا میدونه چه خریدهای غیر ضروری برای نوزادی که هنوز به دنیا نیومده خریده وهنوز هم در حال خریده

    چیزهایی که هر روز دربازار بیشتر وبیشتر میشه وبا این امکانات عجیب عملا مادر وکودک هر دو خیلی چیزها را نمیتونن تجربه کنند ومن بادیدن این فایل چقدر چیزهای عالی یاد گرفتم که هنوز هم میتونم دیدم را تغییر بدم حتی توی جنبه های دیگر زندگیم وهرگز خودم را در کلاف تجملات غیر ضروری نپیچم ورها باشم واز زندگیم لذت ببرم

    چقدر باورهام را تغییر داد خدایا شکرت ممنون از خانم شایسته عزیز واستاد ماهم تشکر، تشکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 56 رای:
    • -
      نگین گفته:
      مدت عضویت: 1246 روز

      سلام سهیلای عزیز

      من هم دقیقا تجربیاتی شبیه شما داشتم

      پسرهای من 22 و 14 ساله هستم

      و

      الان خیلی خیلی دلم دختر میخواد

      یه دختر شبیه خودم اما طبق طبیعت خدادادی خودش بدون محدودیت و بدون سخت گیری های استرس زا ، بدون دعوا و پرخاشگری با نهایت آزادی

      همسرم خیلی حساس بودن

      هم به سلامتی بچه ها

      هم به وسایل خونه

      تا بچه ها کوچیک‌ بودن حساسیت روی سلامتی و تغذیه شون

      وقتی بزرگتر شدن حساسیت به تحرک بچه ها و سالم موندن لوازم خونه

      یعنی ما یه خونه تقریبا قدیمی داریم که پذیراییش سه تا ازاین لوسترهای بزرگ قدیمی که یعالمه از این کریستال های منشوری دارن ، داشت

      پسرها در نبود پدر توی خونه توپ بازی می‌کردن و هر بار توپ میخورد به لوستر و چند تا از این کریستالها یا میفتاد یا کج میشد

      من و بچه ها بدو بدو از ترس غرغر های همسرم خرابکاری رو درست میکردیم اما گاهی مشخص میشد که چند تا دونه بین اون هزار تا کریستال نیست

      و واویلا اگر همسرم میفهمید

      دیگه ول کن نبود

      تا صبح محشر غر میزد

      و دنبال توپ ،که این توپ لامصب کجاست من پاره ش کنم بندازم دور

      و این قصه سر دراز دارد که بالاخره یکم حساسیت هاش کمتر شد

      و

      اینه که الان دلم میخواد تو 45 سالگی یه بار دیگه مادر بشم و با تک تک سلولهام ببینم و لمس کنم لحظه به لحظه بزرگ شدن فرزندم رو

      بدون اضطراب

      بدون ترس

      بدون پنهان کاری

      با عشق

      با لذت

      «««««««##﷼﷼﷼@@@

      و یه پیشنهاد دیگه به شما دوست عزیز:

      یه عصرونه این همسایه عزیز رو دعوت کنید

      و دور هم بصورت اتفاقی ( مثلا) همین فایل رو بزارید توی تلویزیون با هم ببینید

      شاید اونها هم مثل ما محو آرامش در پرتو اینهمه سادگی بشن

      و دست بردارن از اینهمه سختگیری به خودشون

      و یه اشرف مخلوقات دیگه مثل بچه های ما گرفتار تجملات زندگی و فرعیات نشه

      البته اینم بگم نورخواری صبحگاهی بقدری برکت داره برای جسم و روح و ذهن و حتی نابود کردن بیماریهای ژنتیکی و… که قابل توصیف نیست

      دیدن این فایل به لطف الله یکتا برای من همزمان شد با ورودم به چله ی نورخواری استاد علی مقدم

      و خدا می‌دونه چه درهایی از حکمت و آگاهی به روی من باز شد

      و می‌دونم همین اشاره ی کوچولوی من ، هر عزیزی رو که خواهان چنین آگاهی نابی در مورد عظمت و قدرت و تاثیر فوق العاده ی نور بر بدن انسان باشه. هدایت می‌کنه به خوندن این کامنت

      در پرتو نور رب العالمین باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: