سریال زندگی در بهشت | قسمت 27

نوشته‌ی زیبا و تأثیرگزار دوست عزیزمان «امیر حسین»، به عنوان متن انتخابی‌ی این قسمت از سریال زندگی در بهشت، تقدیم همه دوستانی می‌شود که برای ساختن شخصیتی تصدیق کننده و تأیید کننده‌ی زیبایی‌ها و نعمتها‌، مصمم شده‌اند تا نمود واضحی بشوند از «صدق بالحسنی» و شاهد زنده‌ای باشند از مفهوم فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیسْرى یعنی آنهایی که به خاطر چنین شخصیتی آسان شده‌اند برای احاطه شدن با نیکی‌ها و نعمت‌ها.

نه فقط نوشتن درباره‌ی زیبایی‌ها و نعمت‌ها‌، بلکه خواندن و تأمل در آنها نیز ما را به درک بهتری از خداوند‌ و چگونگی هماهنگ شدن با او و قوانینش و در یک کلام‌، هدایت شدن و قرار گرفتن در مدار  فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیسْرى می‌رساند:

به نام خدا

خدایا شکرت بابت این روز فوق العاده و خدایا شکرت که کمکم کردی که قدم اول رو تو نوشتن این کامت طولانی بردارم.

استاد عزیز و مریم خانم ازتون سپاسگذارم بابت اینکه این لحظاتو با ما به اشتراک میزارین ممنون!

اولش فکر کردم که اونی که موتور میرونه همون پسر بزرگست اما بعدش دیدم همون یوتوبر خودمونه چقدر زیبا بود این اعتماد به نفسش که تنهایی رفته بود موتور سواری و به نجوا های ذهنش اجازه نداده بود که سد راهش بشن از تجربه این نعمت بزرگ (همون کاری که من کردم و نوشتن این کامنتو شروع کردم با امید به خدا) چقدر خونسردی پدرش برام جالب بود که البته تو قسمت های قبلی هم دیده بودیم که بچه ها رو سپرده به تنها و تنها نگهدارنده عالم.

مریم خانم عزیز چقدر زیبا ازش تعریف و تمجید کرد و چقدر انرژی داد به این پسر دوست داشتنی

چقدر بچه ها خودمونی بودن , یعقوب چقدر راحت قدم برداشت راحت لباسشو کند و پرید تو آب (اینا همش درسه واسه من)

همونطور که تو قسمت های قبل دیدیم چقدر روابط این بچه ها با هم قشنگه و چقدر با هم راحتن هیچکدوم به دل نمی گیرن شوخی ها رو و از حضور کنار هم لذت می برن

واقعا آفرین به این پدر که راحت بدون هیچگونه مشکلی رفت با بچه ها بازی کنه بدون اینکه نگران حرف مردم باشه و رفت با بچه ها از آب تمیز و خنک و آفتاب گرم لذت ببره

ادامه این کامنت به ترجمه و بیان نکته ها اختصاص داره

خب اولش یکم دیر رسیدیم اما از قراره معلوم هدف اینه که سد های ذهنی دوست عزیزمون رو بشکونیم (کمک کنیم که ایشون بشکنه چون آخر سر تنها کسی که تصمیم می گیره که راکد بمونه یا پیشرفت کنه خود ایشونه) خب اولش استاد با گفتن الگو هایی که به دوست خوبمون کمک کنه شروع میکنه(ترجمه دیالوگ به دیالوگ نمی کنم )

اینجا پدر یعقوب و استاد سعی میکنم باور اینکه سن مانع کسب موفقیت است رو در ذهن یعقوب بکشونن

الگو : ryan’s world یه بچه ۱۰ ساله که از باز کردن جعبه اسباب بازی ها و نقد و بررسی کودکانش ویدیو ضبط می کنه و تو یوتیوب منتشر میکنه و طبق گفته سایت forbes ایشون سال اخیر ۲۶ میلیون دلار درآمد داشته (دلار ۱۷ هزارتومان میشه ۴۴۰ میلیارد تومان) و استاد و پدر سعی می کنن که برای یعقوب منطقی کنن که بله می شود با همین کار ساده می شود با همین سن کم می شود و تو ادامه بچه ها از یوتوبر های دیگه مثال می زنن و استاد تو ادامه میگه که درسته که این افراد مشهور ترن اما این بچه ۱۰ ساله ثروت بیشتری تو سال کسب می کنه

تو ادامه ذهن یعقوب مقاومت می کنه و سعی می کنه با منطق بگه که این کار شدنی نیست و درمورد مخاطبان کارهاش صحبت می کنه که فایل یکم جلو میره و استاد اینجا ماجرا رو توضیح میدن

تو ادامه این مسیر شکستن سد های ذهنی (دقت کنین مسیره ! انتها نداره و همیشه می تونه بهتر بشه و به سرعت اتفاق نمی افته) یعقوب از این صحبت می کنه که رایان (همون الگو) این کار رو تنها انجام نمیده و خانوادش (دست های خداوند) بهش کمک می کنن (واقعا تو این ضمینه توحید کار رو خیلی راحت میکنه وقتی به سادگی میگی این افراد دست های خداوند هستند و اینا برن خدا از دست های دیگش کمک میکنه حل این نوع باور ها بدون توحید و اعتقاد به ربوبیت واقعا غیر ممکن به نظر می رسه)

اینجا پدر و استاد به نعمات و فرصت های کنونی اشاره میکنن و میگن که تو همین الان هم یه خانواده خفن پشتت داری (که اینجا برادر بزرگتر میگه من نیستم و برام جالب بود که پدر چقدر قشنگ از این موضوع اعراض کرد و با قدرت ادامه داد) و تو ادامه پدر خیلی ایده های جالبی میگه که من تعجب کردم!

استاد اینجا میخواد موضوع مسیر بودن این هدف رو به یعقوب توضیح بده و میگه که مهم قدم اول رو برداشته قدم اول رو بردار یواش یواش خودت می فهمی که کدوم سمتی بری (از طریق هدایت های خداوند که اینجا استاد برای این دوست عزیز از واژه کامنت ها استفاده می کنه که هممون می دونیم اصل اون نیرویی هست که اون شخص رو تو اون سر دنیا هدایت می کنه که کامنت بزاره! ) و استاد مثال میزنه که میتونی هر روز یک ویدیو ۵ دقیقه ای ضبط کنی به سادگی از مسائل مختلفی که تو طول روز بهشون بر می خوری می تونی توضیح بدی که به طور مثال من این مسئله رو از این طریق حل کردم شاید می تونستم از یک طریق دیگه حل کنم …

و اینجا پدر میگه که این شخص (عباسمنش) کارش اینه که به مردم یاد بده که چطور موفق بشن (و اینجا توجه برادر بزرگ رو جلب می کنه)

و استاد تو ادامه میگه که به طور مثال بعد از ۱۰۰ ویدیو تو هدایت میشی به سمت علاقت به سمت نوع ویدیو ها و سبک شخصیت

و اگه تو هر روز این کار رو انجام بدی به مدت ۲ سال دیگه محاله پیشرفت نکنی دیگه تو استاد میشی تو این کار و سبکت رو پیدا میکنی ۷۰۰ ویدیو!

و تازه! بعد از ۷۰۰ ویدیو تو تازه ۱۵ سالته! و بعدش دیگه سبک شخصیتو میتونی ادامه بدی و ایده هات رو اجرا کنی

ممکنه که تو اولش ایده ای منحصر به فرد نداشته باشی – اما خب بعد از ۷۰۰ تا ویدیو ؟ دیگه سبکتو رو پیدا کردی!

تو ادامه استاد از تجربه شخصیش میگه از اضطراب هاش تو ویدیو های اول میگه از اضطراب هاش تو اولین همایش هاش میگه و میگه که تو ادامه (وقتی که ادامه دادم خیلی مهمه!) تونستم خیلی راحت تر این کار رو بکنم و کلی پیشرفت کردم و میگه که دلیل اینکه من ادامه دادم چیزی نبود جز اینکه علاقه داشتم ! عاشق این بودم که زندگی مردم رو عوض کنم و بعد از اینکه ادامه دادم میلیون ها دلار ثروت کسب کردم و کلی تو زمینه ادیت ویدیو و حرف زدن پیشرفت کردم

تو ادامه استاد باز هم در مورد ضرورت برداشتن قدم اول حرف میزنه و میگه که خداوند هدایت میکند ! تو قدم اول رو بردار هر بار ۱ قدم و قدم بعدی گفته می شود

و تو ادامه استاد در مورد پتانسیل های هر کدوم از بچه ها حرف میزنه و واکنش برادر بزرگ واقعا تعمل برانگیزه (افزایش سن و بیشتر تو معرض باور های بد-جامعه و … موندن می تونه عزت نفس و اعتماد به نفس بچه ها رو ازشون بگیزه و باور هاشون رو تضعیف کنه)

تو ادامه یعقوب از تجربه شخصیش میگه و در مورد سختی های ولاگ گرفتن نسبت به بقیه نوع ویدیو صحیت میکنه و میگه که به طور مثال اگه اتفاقی توی یکی از ویدیو های ASMR(همین ۴تا حرف رو سرچ کنین متوجه میشین منظورش رو ) بیفته خب اشکالی نداره از اول شروع میکنیم! اما این قضیه واسه ولاگ ها صدق نمی کنه و یه جوری من احساس میکنم که باور کمبود داره (کمبود سوژه واسه حرف زدن در موردش و یا ویدیو گرفتن ازش) و نگران اینکه که اگه اتفاقی بیفته دیگه حسش نباشه از اول ضبط کنه و از طرفی نکته مثبت ولاگ رو میگه که تجهیزات زیادی رو نیاز نداره در مقایسه با ویدیو های ASMR که نیاز به پایه و میکروفون قوی داره

و دیدگاه پدر واقعا جالبه اینجا! میگه همین ۵ دقیقه که تو واسمون حرف زدی می تونست یه ویدیو یوتیوب باشه ! تو بدون پایه و میکروفون و دوربین حرفه ای این کار رو کردی (جز دوربین مریم خانم) و یکی می دید ویدیوتو یکی نمیدید ! مهم نیست! و فردا هم همین کار رو تکرار بکنی !‌واسه ۷۰۰ روز ! فکرش رو بکن ! و تو این ۲ سال تو سبک شخصیتو پیدا می کنی

سید که تا ۳۰ سالگی میلیون دلاری درآمد نداشت! اون هم از یه جایی شروع کرد!

و اینجا جرقه ها رو تو ذهن یعقوب میشه دید که میگه خب همینجوری ویدیو ضبط کنم ؟ به همین سادگی ؟ یعنی میشه ؟

و در ادامه پدر باز هم براش ایده های جذاب میده! که امروزه مردم واسه هر چیزی به یوتیوب مراجعه می کنن از چگونگی وصل کردن سبد بسکتبال تا چگونگی درست کردن لازانیا یا پاستا

(پدر)و قضیه وقتی جالب تر میشه که اینا از چشم یه پسر بچه ۱۳ ساله باشه! همه دوستای تو دوست دارن بدونن که داشتن ۳ تا برادر چه حسی داره! (واقعا ایده جالبیه!) صاحب یه استخر بودن چه حسی داره!

(پدر)و تو واقعا استعداد خوبی تو حرف زدن داری (استاد تایید می کنه) و پدر در مورد با عشق و علاقه حرف زدن پسرش میگه که چقدر می تونه به پیشرفتش کمک کنه! و تو ادامه از موقعیت های دیگه براش میگه که میتونه ازش ویدیو بسازه از صحبت کردن در مورد چالش های یه کلاس هفتمی تا سختی های افتادن(اگه اشتباه نکنم) تو کلاس سوم یا سختی های مطالعه کردن و اینکه تو چطور بر این سختی غلبه کردی

و یادت باشه کسی تو قدم اول میلیون تایی بازدید نخورده ویدیو هاش! قدم به قدم مرحله به مرحله و نتایج کوچک در اوایل نباید نا امیدت کنن! بلکه باید بهت امید بدن که حرکت کنی

(پدر)تو میتونی در مورد این حرف بزنی که چرا از ویدیو های ASMR لذت می بری, من ازشون متنفرم صداها دیوانم میکنن اما وقتی میبینم تو این همه با عشق و علاقه در موردش حرف میزنی خب من هم بهش علاقه مند میشم چون من عاشق تو ام! (چقدر راحت و با عزت نفس ابراز علاقه میکنه و اصلا نگران نیست که مردم چی میگن یا ابهت مرد کجاست یا اینکه بچه پررو میشه )

استاد می تونین برای دیدن یک مسیر کامل و پیوسته از پیشرفت تو یوتیوب به کانال MR.BEAST مراجعه کنید و از قسمت ویدیو ها برین به قدیمی ترین ویدیو ها واقعا تلاش این مرد قابل تحسینه پشتکارش و ناامید نشدناش! و می تونین این رو به یعقوب معرفی کنید به عنوان یه الگو که می شود از هیچ شروع کرد از ۰ بازدید شروع کرد .

در پناه الله یکتا شاد و ثروتمند و سالم و لحظه لحظه در حال رشد و بزرگ شدن باشین که هدف همینه و باشد که عشق خدا رو از طریق دستانش تو هر لحظه حس کنید!

برای دیدن سایر قسمت‌های «سریال زندگی در بهشت»‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    444MB
    30 دقیقه
  • فایل تصویری سریال زندگی در بهشت | قسمت 27
    133MB
    30 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

371 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «ندا» در این صفحه: 9
  1. -
    ندا گفته:
    مدت عضویت: 2848 روز

    باسلام خدمت شما

    درسهایی که ازاین فایل خیلی برام تاثیر گذار بود وخیلی ازش لذت بردم و دلم نیومد ننویسم.

    -اینکه چقدر همه ما بدون اینکه به این فکرکنیم که الان چندسالمه ، میتونیم آزادانه از زندگیمون لذت ببریم.چون بارها وبارها بخصوص در بین خانومهای اطرافم ودوستانم میشنوم که دیگه ازما گذشته باید بچه هامون لذت ببرن!! یا باید به فکر بچه هامون باشیم!!

    واین یک باور بسیار تضعیف کننده هست برای والدینی که فکرمیکنن با اومدن بچه دیگه خدا درهای لذت رو براونها بسته!! واین درحالیه که یک کودک سالم در دامان والدینی با روح سالم بزرگ میشه.والدینی که لذت جزو جدا ناپذیر زندگیشونه.

    و پدر این خانواده که بسیار ذهن من رو درگیر خودش کرده..بسیار رها فکرمیکنه،رها زندگی میکنه، واجازه میده بچه هاش آزادانه زندگی رو تجربه کنن.بی ترس،بی ابراز محدودیت.و….

    مثلا پدر من هرگز اجازه نداد ما پشت فرمون بشینیم چون باورش اینه که هرکی پشت فرمون بشینه ممکنه بمیره :)))

    ومن عاشق سرعتم .عاشق حرکت ورفتن در جاده.

    (وضوح از طریق تضاد)

    نکته جالب دیگه رفاقتی هست که با بچه هاش داره، باهاشون باز ی میکنه ،هلشون میده توی آب ، در شوخیاشون دخالت نمیکنه،دعواشون نمیکنه، بکن نکن نمیکنه، در جای خودشم بهترین راهنماییهارو انجام میده.واین یعنی یک اصالت واقعی .

    از بین هزاران کیلومتر فاصله براحتی میتونم فرکانسشونو بگیرم وحس کنم.و هرروز بااین فرکانس روزم ساخته میشه.

    نکته بعدی تجربه چیزهای جدید هست.یعنی شاید حتی این بچه ها قبلا دست به موتور هم نزده بودن،اما علاقه وشاید همون (وضوح از طریق تضادی که دربارش حرف زدم) باعث شد علاقمند به موتور سواری باشن وچقدر هم زود یاد بگیرن و متعاقبا از لذتهاشم برخوردار بشن.

    و کار با تفنگ و تیراندازی هم همینطور..

    قایق سواری…

    شیرجه زدن در آب

    و…

    ووقتی شما داشتین درباره قوانین موفقیت براشون صحبت میکردین چقدر دقیق داشتن گوش میدادن.وچقدر مودبانه همراهیتون میکردن.

    من درهرلحظه نوع تربیت و فرهنگشونو تحسین میکردم واقعا…

    اینکه درعین لذت بردن سعی میکنن به لوازم میزبان آسیبی نرسه.وچقدر مراقبن.

    علی رغم چیزی که ما دراکثریت مردم اینجا می بینیم که وقتی میرن مهمونی ، هیچ رعایتی درکارنیست ،میزنن ،میشکونن بعدهم انگار نه انگار میرن ومیگن بچست دیگه :)))

    وخدا میدونه چقدر زندگی در اون فرهنگ ودربین اون آدمهارو دوست دارم وسه ساله که مشتاقانه دراین مورد فرکانس هامون کنترل میکنم که انشالله برااااحتی هدایت بشم..اون آرامش..اون اطمینان..اون احساس خوب…خدایا مرسی که این جهان انقدر تنوع داره و ما میتونیم با قوانین ساده ای که قراردادی درجهان ، مثل یک منوی رستوران انتخاب کنیم.که کجاش میخوایم باشیم.

    شاد باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  2. -
    ندا گفته:
    مدت عضویت: 2848 روز

    باسلام خدمت استاد عزیزم ومریم جان

    استاد صحبتهای این جلسه شما و گفتگویی که بین شما و جیکاب و پدرشون رخ داد من رو برد به سالهایی از عمرم که باورهای محدود و همین مقاومتها اجازه نمیداد باورکنم که میتونم به بهترین شکل و ساده ترین شکل ممکن به هدفم فکرکنم.و ازاون مهمتر انجامش بدم وقدم در مسیرش بگذارم.

    تاوقتی با شما آشنا شدم ودوره هارو تهیه کردم و آرام آرام اون زنگارها از روی ذهنم پاک شد.و هدفم رو واضحتر شناختم و باز از اون مهمتر قدم در مسیرش گذاشتم.قدم اول خیلی پخته نبود اما شروع خوبی بود.ویک موفقیت برای شکست محدودیتهای ذهنم.

    یکی از مهمترین محدودیتهایی که ذهن خیلی از افراد از جمله من رو پرکرده بود مساله سن بود !!

    اینکه دیگه از من گذشته!!

    یا من هنوز خیلی برای این کار کم سن هستم!!

    درحالیکه هردوی این موارد فقط یک بهانه هست برای انجام ندادن کاری که بهش علاقه داریم.بهانه ای که در اثر ورودیهای نامناسب در ذهنمون ایجاد شده.جملاتی که از آدمهایی شنیدیم که هرگز وهرگز در زندگیشون یک کار مهم انجام ندادن وشاید باور ندارن که دیگران هم میتونن انجام بدن.

    مهمترین باوری که در آغاز کار بمن کمک کرد این بود که

    “من در بهترین سن برای انجام این کار قرار دارم وواقعا ازاین بهتر نمیشه ”

    من در ۳۳ سالگی رسما شروع کردم به آموزش اینترنتی وهمچنان بعد دوسال باورم این هست که من در بهترین سن قرار دارم :)

    قدم به قدم جلو رفتم ، اما میترسیدم فایل ضبط کنم (حتی صوتی) تااینکه جلسه دوم دوره “راهنمای عملی”درمن غوغایی به پا کرد فقط بایک جمله شما:

    “چقدر حاضری برای رسیدن به هدفت مسخره بشی؟”

    اونروز روز بی نظیری برای من بود.نشستم در دفترم نوشتم که من میخوام در عرض یکماه ۱۵فایل صوتی آماده کنم وروی کانالم قراربدم.

    خیلی ذهنم مقاومت داشت چون تجربه ای نداشتم.فقط باورداشتم که صدای خوبی دارم.واین میتونست به اعتماد به نفسم کمک کنه…شروع خوبی بود اما فایلها خیلی مبتدی و مصنوعی بود…انقدر ادامه دادم تا حرفه ای شدم.وفایلهای اولیه ازروی کانالم پاک شدن.و به جرات میتونم بگم واقعا مسخره نشدم.بلکه بازخوردهای خوبیم گرفتم.

    باز هم ماهها گذشت وهرگز نمیتونستم بپذیرم که میتونم جلوی دوربین صحبت کنم (این قضیه برای چند ماه قبله)

    وقتی به جلسه هشت عزت نفس رسیدم وروی باور “کمالگرایی” کارکردم.تازه متوجه شدم پاشنه آشیلمه برای رفتن جلوی دوربین…وقتی بارها وبارها این فایل رو گوش کردم روش فکرکردم. و الحق والانصاف توضیحات آپدیت شما درباره کمالگرایی در هردل تاریکی میتونه یک چراغی روشن کنه اگر بخوبی این صحبتهارو درک کنه.

    -در ذهن من این محدودیتها بود،

    -من نمیخوام علی رغم میل باطنیم جلوی دوربین حجاب کامل داشته باشم!!(میترسیدم از واکنش ها وقضاوتها)

    -نمیخوام مشهور بشم و مردم چهره منو بشناسن.(با آزادی که در ذهن داشتم مغایرت داشت)

    -من درباره زبان بدن و بیان جلوی دوربین چیزی بلد نیستم.

    -برای ضبط فایل نیاز به تجهیزات نور و صدا دارم و الان برای تهیه اینها آمادگی ندارم.

    -و مهمتر ازهمه که من دندونامو مدتیه ارتودنسی کردم (که این هم یکی ازجذبهای عالیم بودکه باید جداگانه درموردش حرف بزنم) و فکرمیکردم در تصویر بصری ویدیو تاثیر منفی بذاره.(وبعد دیدم که هیچ تاثیری نداشت وفقط یک ترس واهی بود)

    و….

    خلاصه ذهن انقدر محدودیت ایجاد کرده بود که حتی فکرشم آزارم میداد.اما در پس زمینه ذهنم میدونستم یک آموزش با تصویر چقدر در نگاه بیننده میتونه تاثیرگذارتر باشه.و احساس من رو به مخاطبانم بیشتر منتقل کنه.و یک اشتیاق درونی درمن ایجاد کرده بود.

    و بالاخره بعد کارکردن روی باور کمالگرایی تصمیم گرفتم برم جلوی دوربین.

    عجب روزی شد و عجب فایلی!!!

    وقتی استاد،استاد عباس منش باشه.خودش میدونه که چکار باید بکنه.:)

    بدون هیچ پیش زمینه ای یه پایه درست کردم برای موبایلم ، و تمام نورهای خونه رو روشن کردم و نشستم جلوی دوربین.شاید قابل باور نباشه که حتی نمیدونستم درباره چی میخوام حرف بزنم!!

    انقدر اون فایل عالی شد که خودم بارها وبارها نشستم و تماشاش کردم.وقتی آپلود شد کلی بازخورد عالی گرفتم.وادامه دادم.

    قدم بعدی هم ضبط فایل درفضای باز بود.

    بازهم خیلی مقاومت داشتم.اما اعتماد بنفس فایلهای قبلی بمن کمک کرد.واولین فایلم رو جلوی دریا ضبط کردم.فایلی که وقتی آپلود شد بسیار بسیار مورد توجه قرار گرفت.وباز خودم بینهایت ازش لذت میبرم.

    وجالب اینکه هدایت شدم به یک نرم افزار عالی ادیت فیلم در موبایل.وبه ساااااااادگی همه کارهامو با موبایل انجام میدم.

    واین هم از ساخت این باور ذهنی ایجاد شد که “همه کارها به سادگی وراحتی قابل انجامه”

    “ازاین ساده تر چطور؟ ازاین راحت تر چطور؟”

    حتی به این سادگی که کل فایلهام بدون هیچ نوشته و پیش زمینه ای ضبط میشه.باهمون باوراستاد:

    “که من میرم جلوی دوربین خدا خودش بمن میگه”

    واین داستان همچنان ادامه دارد…

    تمام این تجربیات چیزی نبود جز اینکه من قانون تکامل رو بیشتر درک کنم.وبفهمم که واقعا همه چیز به ذهن من بستگی داره.به باورهایی که دارم.همینجور که حلشون میکنم به پله بالاتر میرم.همینجور بالاتر که میرم به یک محدودیت جدید میرسم که باید حلش کنم.وباوری که باید تغییرش بدم.وهیییچ وتاکید میکنم هیییچ عامل بیرونی موثر نیست.

    بسیار فایل عالی ای بودوباگوشت و پوستم درکش میکردم.ممنون از ضبط این فایلهای فوق العاده ،ممنون از به اشتراک گذاشتم این فضای بصری وفکری فوق العاده.لحظه لحظه زندگیتون برام درس داره استاد.وهمیشه الگوی خاص من بودین در بیشتر زمینه ها.برای موفقیت ،برای پیشرفت.امیدوارم شاگرد شایسته ای براتون باشم و در آینده بسیار نزدیک روی سن با افتخار بگم که من شاگرد بهترین استاد موفقیت درجهان هستم.سید حسین عباس منش.

    با آرزوی بهترینها برای شما و مریم جانم.

    و برای همه دوستان هم فرکانسیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 63 رای:
  3. -
    ندا گفته:
    مدت عضویت: 2848 روز

    دوست هم فرکانسی من زینب جان

    سپاسگزارم از لطف و محبت شما.و ازخداوندی که دوستانی چون شمارو درکنارم قرار داده .

    براتون بهترینهارو از خداوند بلند مرتبه آرزو میکنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    ندا گفته:
    مدت عضویت: 2848 روز

    سلام مونا جان دوست هم فرکانسی من

    سپاسگزارم از دعای بسیار زیباتون واز خداوند هم ممنونم که بمن الهام کرد این کامنت رو بنویسم .

    براتون بهترینهارو از خداوند عالمیان آرزومندم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    ندا گفته:
    مدت عضویت: 2848 روز

    باسلام خدمت شما دوست هم فرکانسی و عزیزم

    نوشتین هدیه گوهری سایت!! وکلی خندیدم.مرسی دوست خوبم برای اینهمه انرژی که بی شک از درونت نشات میگیره.پروفایلتون روهم خوندم وواقعا باید بهتون تبریک بگم برای اینهمه همت واراده.که الحق ساخت عزت نفس یک اراده آهنین میخواد و انرژی و استمرار.امیدوارم دراین مسیر الهی همینطور پیش برین .

    با آرزوی موفقیتهای روز افزون برای شما دوست عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    ندا گفته:
    مدت عضویت: 2848 روز

    سلام الهه جان دوست هم فرکانسی من

    نه لزوما اطرافیان مسخرمون نمیکنن.یعنی برای من این اتفاق واقعا نیفتاد!!اما این ترسیه که تابهش غلبه نکنیم نمیتونیم قدم اول رو برداریم.

    -ترس از مسخره شدن

    -ترس از قضاوت شدن وحرف دیگران

    و…

    وبرای همینه که استاد میگن ساخت عزت نفس پایه وشالوده اصلی هست برای موفقیت.

    از لطف بینهایت شما سپاسگزارم.وبراتون بهترنیها رو از خداوند منان آرزو میکنم عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    ندا گفته:
    مدت عضویت: 2848 روز

    باسلام خدمت دوست گرامیم

    خدارو سپاسگزارم که دیروز در درونم فوران میکرد که این کامنت رو بنویسم.و کلمه به کلمش رو بمن گفت ومن نوشتم.

    وخدارو سپاسگزارم که پاسخ سوالهاتون دراین متن بود و میتونید قدمهای جدید رو با عزم واراده بیشتری بردارین.

    براتون آرزوی بهترینهارو دارم.درپناه حق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  8. -
    ندا گفته:
    مدت عضویت: 2848 روز

    باسلام خدمت برادر هم فرکانسیم

    سپاسگزارم از لطف ومحبت ودعای قشنگتون

    واقعا تکراراین باورها چه به صورت خواندن وچه بصورت نوشتن کامنت چقدر میتونه توجه مارو به خواسته ها بیشترکنه ومارو درفرکانس درست قراربده، از کامنتتون سپاسگزارم.

    براتون بهترینهارو ازخداوند آرزومیکنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: