سریال زندگی در بهشت | قسمت 27

نوشته‌ی زیبا و تأثیرگزار دوست عزیزمان «امیر حسین»، به عنوان متن انتخابی‌ی این قسمت از سریال زندگی در بهشت، تقدیم همه دوستانی می‌شود که برای ساختن شخصیتی تصدیق کننده و تأیید کننده‌ی زیبایی‌ها و نعمتها‌، مصمم شده‌اند تا نمود واضحی بشوند از «صدق بالحسنی» و شاهد زنده‌ای باشند از مفهوم فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیسْرى یعنی آنهایی که به خاطر چنین شخصیتی آسان شده‌اند برای احاطه شدن با نیکی‌ها و نعمت‌ها.

نه فقط نوشتن درباره‌ی زیبایی‌ها و نعمت‌ها‌، بلکه خواندن و تأمل در آنها نیز ما را به درک بهتری از خداوند‌ و چگونگی هماهنگ شدن با او و قوانینش و در یک کلام‌، هدایت شدن و قرار گرفتن در مدار  فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیسْرى می‌رساند:

به نام خدا

خدایا شکرت بابت این روز فوق العاده و خدایا شکرت که کمکم کردی که قدم اول رو تو نوشتن این کامت طولانی بردارم.

استاد عزیز و مریم خانم ازتون سپاسگذارم بابت اینکه این لحظاتو با ما به اشتراک میزارین ممنون!

اولش فکر کردم که اونی که موتور میرونه همون پسر بزرگست اما بعدش دیدم همون یوتوبر خودمونه چقدر زیبا بود این اعتماد به نفسش که تنهایی رفته بود موتور سواری و به نجوا های ذهنش اجازه نداده بود که سد راهش بشن از تجربه این نعمت بزرگ (همون کاری که من کردم و نوشتن این کامنتو شروع کردم با امید به خدا) چقدر خونسردی پدرش برام جالب بود که البته تو قسمت های قبلی هم دیده بودیم که بچه ها رو سپرده به تنها و تنها نگهدارنده عالم.

مریم خانم عزیز چقدر زیبا ازش تعریف و تمجید کرد و چقدر انرژی داد به این پسر دوست داشتنی

چقدر بچه ها خودمونی بودن , یعقوب چقدر راحت قدم برداشت راحت لباسشو کند و پرید تو آب (اینا همش درسه واسه من)

همونطور که تو قسمت های قبل دیدیم چقدر روابط این بچه ها با هم قشنگه و چقدر با هم راحتن هیچکدوم به دل نمی گیرن شوخی ها رو و از حضور کنار هم لذت می برن

واقعا آفرین به این پدر که راحت بدون هیچگونه مشکلی رفت با بچه ها بازی کنه بدون اینکه نگران حرف مردم باشه و رفت با بچه ها از آب تمیز و خنک و آفتاب گرم لذت ببره

ادامه این کامنت به ترجمه و بیان نکته ها اختصاص داره

خب اولش یکم دیر رسیدیم اما از قراره معلوم هدف اینه که سد های ذهنی دوست عزیزمون رو بشکونیم (کمک کنیم که ایشون بشکنه چون آخر سر تنها کسی که تصمیم می گیره که راکد بمونه یا پیشرفت کنه خود ایشونه) خب اولش استاد با گفتن الگو هایی که به دوست خوبمون کمک کنه شروع میکنه(ترجمه دیالوگ به دیالوگ نمی کنم )

اینجا پدر یعقوب و استاد سعی میکنم باور اینکه سن مانع کسب موفقیت است رو در ذهن یعقوب بکشونن

الگو : ryan’s world یه بچه ۱۰ ساله که از باز کردن جعبه اسباب بازی ها و نقد و بررسی کودکانش ویدیو ضبط می کنه و تو یوتیوب منتشر میکنه و طبق گفته سایت forbes ایشون سال اخیر ۲۶ میلیون دلار درآمد داشته (دلار ۱۷ هزارتومان میشه ۴۴۰ میلیارد تومان) و استاد و پدر سعی می کنن که برای یعقوب منطقی کنن که بله می شود با همین کار ساده می شود با همین سن کم می شود و تو ادامه بچه ها از یوتوبر های دیگه مثال می زنن و استاد تو ادامه میگه که درسته که این افراد مشهور ترن اما این بچه ۱۰ ساله ثروت بیشتری تو سال کسب می کنه

تو ادامه ذهن یعقوب مقاومت می کنه و سعی می کنه با منطق بگه که این کار شدنی نیست و درمورد مخاطبان کارهاش صحبت می کنه که فایل یکم جلو میره و استاد اینجا ماجرا رو توضیح میدن

تو ادامه این مسیر شکستن سد های ذهنی (دقت کنین مسیره ! انتها نداره و همیشه می تونه بهتر بشه و به سرعت اتفاق نمی افته) یعقوب از این صحبت می کنه که رایان (همون الگو) این کار رو تنها انجام نمیده و خانوادش (دست های خداوند) بهش کمک می کنن (واقعا تو این ضمینه توحید کار رو خیلی راحت میکنه وقتی به سادگی میگی این افراد دست های خداوند هستند و اینا برن خدا از دست های دیگش کمک میکنه حل این نوع باور ها بدون توحید و اعتقاد به ربوبیت واقعا غیر ممکن به نظر می رسه)

اینجا پدر و استاد به نعمات و فرصت های کنونی اشاره میکنن و میگن که تو همین الان هم یه خانواده خفن پشتت داری (که اینجا برادر بزرگتر میگه من نیستم و برام جالب بود که پدر چقدر قشنگ از این موضوع اعراض کرد و با قدرت ادامه داد) و تو ادامه پدر خیلی ایده های جالبی میگه که من تعجب کردم!

استاد اینجا میخواد موضوع مسیر بودن این هدف رو به یعقوب توضیح بده و میگه که مهم قدم اول رو برداشته قدم اول رو بردار یواش یواش خودت می فهمی که کدوم سمتی بری (از طریق هدایت های خداوند که اینجا استاد برای این دوست عزیز از واژه کامنت ها استفاده می کنه که هممون می دونیم اصل اون نیرویی هست که اون شخص رو تو اون سر دنیا هدایت می کنه که کامنت بزاره! ) و استاد مثال میزنه که میتونی هر روز یک ویدیو ۵ دقیقه ای ضبط کنی به سادگی از مسائل مختلفی که تو طول روز بهشون بر می خوری می تونی توضیح بدی که به طور مثال من این مسئله رو از این طریق حل کردم شاید می تونستم از یک طریق دیگه حل کنم …

و اینجا پدر میگه که این شخص (عباسمنش) کارش اینه که به مردم یاد بده که چطور موفق بشن (و اینجا توجه برادر بزرگ رو جلب می کنه)

و استاد تو ادامه میگه که به طور مثال بعد از ۱۰۰ ویدیو تو هدایت میشی به سمت علاقت به سمت نوع ویدیو ها و سبک شخصیت

و اگه تو هر روز این کار رو انجام بدی به مدت ۲ سال دیگه محاله پیشرفت نکنی دیگه تو استاد میشی تو این کار و سبکت رو پیدا میکنی ۷۰۰ ویدیو!

و تازه! بعد از ۷۰۰ ویدیو تو تازه ۱۵ سالته! و بعدش دیگه سبک شخصیتو میتونی ادامه بدی و ایده هات رو اجرا کنی

ممکنه که تو اولش ایده ای منحصر به فرد نداشته باشی – اما خب بعد از ۷۰۰ تا ویدیو ؟ دیگه سبکتو رو پیدا کردی!

تو ادامه استاد از تجربه شخصیش میگه از اضطراب هاش تو ویدیو های اول میگه از اضطراب هاش تو اولین همایش هاش میگه و میگه که تو ادامه (وقتی که ادامه دادم خیلی مهمه!) تونستم خیلی راحت تر این کار رو بکنم و کلی پیشرفت کردم و میگه که دلیل اینکه من ادامه دادم چیزی نبود جز اینکه علاقه داشتم ! عاشق این بودم که زندگی مردم رو عوض کنم و بعد از اینکه ادامه دادم میلیون ها دلار ثروت کسب کردم و کلی تو زمینه ادیت ویدیو و حرف زدن پیشرفت کردم

تو ادامه استاد باز هم در مورد ضرورت برداشتن قدم اول حرف میزنه و میگه که خداوند هدایت میکند ! تو قدم اول رو بردار هر بار ۱ قدم و قدم بعدی گفته می شود

و تو ادامه استاد در مورد پتانسیل های هر کدوم از بچه ها حرف میزنه و واکنش برادر بزرگ واقعا تعمل برانگیزه (افزایش سن و بیشتر تو معرض باور های بد-جامعه و … موندن می تونه عزت نفس و اعتماد به نفس بچه ها رو ازشون بگیزه و باور هاشون رو تضعیف کنه)

تو ادامه یعقوب از تجربه شخصیش میگه و در مورد سختی های ولاگ گرفتن نسبت به بقیه نوع ویدیو صحیت میکنه و میگه که به طور مثال اگه اتفاقی توی یکی از ویدیو های ASMR(همین ۴تا حرف رو سرچ کنین متوجه میشین منظورش رو ) بیفته خب اشکالی نداره از اول شروع میکنیم! اما این قضیه واسه ولاگ ها صدق نمی کنه و یه جوری من احساس میکنم که باور کمبود داره (کمبود سوژه واسه حرف زدن در موردش و یا ویدیو گرفتن ازش) و نگران اینکه که اگه اتفاقی بیفته دیگه حسش نباشه از اول ضبط کنه و از طرفی نکته مثبت ولاگ رو میگه که تجهیزات زیادی رو نیاز نداره در مقایسه با ویدیو های ASMR که نیاز به پایه و میکروفون قوی داره

و دیدگاه پدر واقعا جالبه اینجا! میگه همین ۵ دقیقه که تو واسمون حرف زدی می تونست یه ویدیو یوتیوب باشه ! تو بدون پایه و میکروفون و دوربین حرفه ای این کار رو کردی (جز دوربین مریم خانم) و یکی می دید ویدیوتو یکی نمیدید ! مهم نیست! و فردا هم همین کار رو تکرار بکنی !‌واسه ۷۰۰ روز ! فکرش رو بکن ! و تو این ۲ سال تو سبک شخصیتو پیدا می کنی

سید که تا ۳۰ سالگی میلیون دلاری درآمد نداشت! اون هم از یه جایی شروع کرد!

و اینجا جرقه ها رو تو ذهن یعقوب میشه دید که میگه خب همینجوری ویدیو ضبط کنم ؟ به همین سادگی ؟ یعنی میشه ؟

و در ادامه پدر باز هم براش ایده های جذاب میده! که امروزه مردم واسه هر چیزی به یوتیوب مراجعه می کنن از چگونگی وصل کردن سبد بسکتبال تا چگونگی درست کردن لازانیا یا پاستا

(پدر)و قضیه وقتی جالب تر میشه که اینا از چشم یه پسر بچه ۱۳ ساله باشه! همه دوستای تو دوست دارن بدونن که داشتن ۳ تا برادر چه حسی داره! (واقعا ایده جالبیه!) صاحب یه استخر بودن چه حسی داره!

(پدر)و تو واقعا استعداد خوبی تو حرف زدن داری (استاد تایید می کنه) و پدر در مورد با عشق و علاقه حرف زدن پسرش میگه که چقدر می تونه به پیشرفتش کمک کنه! و تو ادامه از موقعیت های دیگه براش میگه که میتونه ازش ویدیو بسازه از صحبت کردن در مورد چالش های یه کلاس هفتمی تا سختی های افتادن(اگه اشتباه نکنم) تو کلاس سوم یا سختی های مطالعه کردن و اینکه تو چطور بر این سختی غلبه کردی

و یادت باشه کسی تو قدم اول میلیون تایی بازدید نخورده ویدیو هاش! قدم به قدم مرحله به مرحله و نتایج کوچک در اوایل نباید نا امیدت کنن! بلکه باید بهت امید بدن که حرکت کنی

(پدر)تو میتونی در مورد این حرف بزنی که چرا از ویدیو های ASMR لذت می بری, من ازشون متنفرم صداها دیوانم میکنن اما وقتی میبینم تو این همه با عشق و علاقه در موردش حرف میزنی خب من هم بهش علاقه مند میشم چون من عاشق تو ام! (چقدر راحت و با عزت نفس ابراز علاقه میکنه و اصلا نگران نیست که مردم چی میگن یا ابهت مرد کجاست یا اینکه بچه پررو میشه )

استاد می تونین برای دیدن یک مسیر کامل و پیوسته از پیشرفت تو یوتیوب به کانال MR.BEAST مراجعه کنید و از قسمت ویدیو ها برین به قدیمی ترین ویدیو ها واقعا تلاش این مرد قابل تحسینه پشتکارش و ناامید نشدناش! و می تونین این رو به یعقوب معرفی کنید به عنوان یه الگو که می شود از هیچ شروع کرد از ۰ بازدید شروع کرد .

در پناه الله یکتا شاد و ثروتمند و سالم و لحظه لحظه در حال رشد و بزرگ شدن باشین که هدف همینه و باشد که عشق خدا رو از طریق دستانش تو هر لحظه حس کنید!

برای دیدن سایر قسمت‌های «سریال زندگی در بهشت»‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    444MB
    30 دقیقه
  • فایل تصویری سریال زندگی در بهشت | قسمت 27
    133MB
    30 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

371 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «هما ی سعادت» در این صفحه: 2
  1. -
    هما ی سعادت گفته:
    مدت عضویت: 1810 روز

    به نام خدا

    سلام به استاد عزیز و مریم خانم شایسته و دوستان عزیز …

    سپاس گزار خدایی ام که به آسانی به سوی آسانی ها هدایت می کند …

    چه فایل بی نظیری …

    هوا بی نهایت خوب …

    بچه ها در یک فضای بی نظیر مثل بهشت بازی می کنند …

    و نهایت لذت رو می برند . بدون فکر کردن به گذشته و یا آینده و غرق در لحظه ی حال و بدون اینکه کسی رو قضاوت کنند و یا نگران قضاوت کسی باشند …

    چه لذت بخش هست ذهن آرام و ساکت داشتن ….

    استاد من این چند جلسه رو خیلی دیدم و بازم تکرار می کنم . برام لذت بخش بود که پدر خانواده بهشون اجازه می دهد خودشان باشند و خودشان تصمیم گیری کنند برای زندگیشون ….

    این ویژگی رو منم دوست دارم یاد بگیرم …

    اجازه دادن به اینکه طبیعت کار خودش رد انجام بدهد …

    بچه ها خیلی زیبا با هم بازی می کنند و حتی با هم دعوا می کنند و با هم شوخی می کنند … این ها هرکدام یک چالش دارد . و یک نکته برای یادگیری…چقدر درس زندگی از آن می گیرند …

    واقعا هرکدام از این بچه ها یک استعداد خاص خودش رو دارد . و شخصیت خاص خودش و چقدر خوبه بپذیری و بهش احترام بگذاری …

    من که با پدر این خانواده زندگی نکردم ولی احساس کردم ایشون به تفاوت های بچه هایش آگاهانه برخورد می کرد و رفتار می کرد و این ویژگی رو دوست دارم

    در کل دوست دارم درباره ی خانواده بنویسم . هرکدام از ما در خانواده ای رشد پیدا کردیم . و این خانواده نقص هایی داشته ، با چالش هایی روبرو شده و اتفاق هایی رو پشت یر گذاشته ، دوست دارم به این ایمان برسیم که در بهترین مکان و بهترین زمان خودمان بودیم . اشتباهی در زندگی ما رخ نداده و مادر پدر ما در سرنوشت ما اشتباه نکدند . و ما باید در آن زمان و مکان خاص نه به دلیل وجود آن مادر و پدر ، بلکه به خاطر مداری که داشتیم قرار می گرفتیم و اون تضاد اگر با چشم خوب نگاه کنیم ، برای ما یک عالمه درس داشته و هزاران نکته به ما یاد داده و بتعث رشد و ترقی ما شده …

    وقتی سپاس گزار خانواده ی خود باشیم و بدون قضاوت های نادرست به آن ها نگاه کنیم . و با دوران کودکی خود به صلح برسیم چه آرامش عظیمی وارد زندگی ما می شود …

    دوست دادم درباره ی پدر و مادر خودم بنویسم . چون ایندو هر دو در سن کم پدر و مادر شدن و روی پای خود ایستادن و بچه دار شدن …

    هردوتلاش کردن بهترین خودشونو برای ما بگذارند . تلاش کردن بهترین انسان و شریف ترین با شند . سعی کردن ما رو با توحید آشنا کنند و واقعا در تمام جهات ما رو در نظر گرفتن . یک چاش ها و یک نابلدی کارهم بوده ولی چه کسی زندگی رو از اول بلده و چه کسی زندگی رو تجربه کرده …از آنها سپاس گزارم …

    نکته ی بعد دوست دارم درباره ی ما در برخورد با انسان ها و آدم های دیگر بنوسم …

    استاد شما همیشه آنقدر خوبی های آدم ها رو بزرگ می کنید و اصلا به بدی ها توجهی نمی کنید و یا می شود گفت سعی می کنید که نکنید …

    یک بد فهمی بزرگی که برای من شده این هست که شما خیلی جاها می گویید وقتی در محیط نا مناسب قرار می گیرید . و آگاهانه توجه نمی کنید با احساس خوب و رفتار خوب اینکار رو انجام می دهید . و به جای اون به زیبایی ها طرف مقابل توجه می کنید …

    این نکته برای من بسیار مهم بود . مون بد فهمی من و شاگرد تازه کار بودنم باعث می شد که بی توجهی کنم به کل شخصیت فرد و ااین بی توجهی باعث ناراحتی او شود . البته که باید تمرین کنم …

    همه ی انسان ها هم ویژگی خ ب دارند و هم ویژی منفی و یا بهتر بگویم به ظاهر منفی ( اصلا هیچ ویژگی ای منفی نیست . در جایی از زندگی به کارمون میاد و خدا هیچ چیز عبس و نا مناسبی رو در وجود ما قرار ندهده …

    وقتی یک ویژگی که به زعم من مناسب نیست رو می بینم . این هست که آگاهانه با صبر و منش و رفتار درست اون رفتار رد نبینم . نه اینکه مثل فردی که جزام می بیند بخواهم دربرم و فرار کنم . باید بدانم حتی این اتفاق و این شرایط اومده درسی به من بدهد . و سعز کنم قضوت نکنم و اینقدر خوبی های فرد رو برای خودم بزرگ کنم و با پشم زیبا به اطرافم نگاه کنم تا نازیبایی ها کوچک شود …

    این طور می شود که به این زیبایی ارتباط زیلا شکل می گیرد . و به قول شما دیگر برای خوب بودن شما زور نمی زنید و حرف خیلی خوبی که منو تحت تاثیر قرار داد زدید . گفتید من وقتی این بچه ها رو نگاه می کنم انگار دارم مراقبه می کنم …

    بازی ها و شوخی ها و سبک زندگیشون …

    این بچه ها بچه های فوق العاده ای اند ولی اگر هرکدام از ما هم همین طور نگاه به جهان داشته لاشیم از شرایط و آدم های اطراف لذخ می بریم . و بزرگ تر بشیم و بدون قضاوت نگاه کنیم و بون در نظر گرفتن آینده و گذشته نگاه کنیم ….

    استاد نمی دونم حرف هایی که در ذهنم و در دلم با دیدن این فایل بهم الهام شد رو چقدر درست و کامل نوشتم . اما چه درس های بی نظیری یاد گرفتم . چقدر می تواند راهگشای مک باشد و قلب منو باز کنه …

    و نکته ی دیگر وقتی داشتید با یعقوب درباره ی مسایل کار و ساخت ثروت صحبت می کردید و خودتون رو مثال زدید و از چگونگی شروع کار صحبت کردید و نکته ی ای که پدر خانواده در ادامه ی حرف یعقوب زد برام خیلی جای فکر داشت اینکه یعقوب گفت من ویدیو می سازم و بعد از چند تا مردم علاقمند می شوند و عاشقش می شوند و پدرش گفت که این کار یک جوک و یک کار فانه و تو خودت باید دوست داشته باشی و نه اینکه برات نظر دیگران مهم باشه و این به نظرم خیلی مهم بود و اینکه یک نکته ی خیلی مهمی هست که منی که 30 سالم هست با شنیدن این فایل و این حرف تحت تاثیر قرار گرفتم . تو هرکاری شروع می کنی نباید درش بی نقص باشی و عالی باشی . مهم این هست که در کارت یک عالمه نکته یاد بگیری ( هرنکته ای که یاد می گیریم باعث گسترش ما می شود و واقعا خودمون رو تجربه کردن مهمه )

    استاد این فایل رو دیشب دوبار دیدم و باهاش هزار تا خیال پردازی کردم و صبح که بلند شدم دوست داشتم درس هایش رو بنویسم …

    و نکته هایش رو مرور کنم …

    نکته ی دیگر درباره ثروت این بود که مهم نیست چه سنی داری و چه جایگاهی از جاییکه هستی شروع کن … مهم ترین پاشنه آشیل من برای کار نکردن و برای ادامه ی مسیر این بود که در اولین پله می رسیدم به اینکه به اندازه کافی خوب نیستم و دنیا از این چیزی که می خواهم خلق کنم به مقدار بی نهایت دارد. بعد قدم بعدی ام رو برنمی داشتم و توقف می کردم …

    ولی برایم جالب بود که پدر خانوادا به جای اینکه فرزندش رو از نرسیدن و شکست بترسوند بهش می گوید این کار و در کل زندگی یک فان و بازی هست ادامه بدا و مهم خودت باش و نه نظر دیگران …

    یعقوب قدرت تکلم بالایی دارد . و زیبا کلمات رو ادا می کند . اعتماد به نفس زیبایی دارد و از دوربین استقبال می کند و طبق گفته خودش من با دوربین راحت هست …

    و از ویژگی های به ظاهر ساده می شود ملیون ها دلار پول دربیاریم …

    خوشحالم که امروز اومدم در این سایت و نظراتم رو ثبت کردم …

    نکته ی آخر این هست که استادم یک خواسته جدیدی که در زندگی ام شکل گرفته این هست که می خواهم . این هست که دوست دارم بر روی احساساتم حاکم بشوم و کنترل احساساتم رو در دست بگیرم و با اونها به صلح برسم و نه اینکه با اتفاقی و شرایطی ناراحتی و یا غم بر من حاکم بشود …

    و مدت زمانی طول بکشد تا بشوم همان مهدیه قبلی …

    و برای این احساس می کنم راه حلش این هست که باید با احساساتم به صلح برسم و نه اینکه از بروز احساسی درونم بترسم و بخواهم نگران وجودش شوم …

    نکته ی مهم دیگر این هست که احساسات ما هم مثل جزام نیست که ما ازش بترسیم و بروز احساسی قرار نیست در زندگی ما اتفاقی رو رقم بزند . دلی واکنش های ما مهم هست …

    و افکاری که باعث می شود با احساسی احساس نا امنی کنیم …

    سپاس گزار خدایی ام که به آسانی من برای آسانی ها آسان می کند و من رو برای نعمت هایش می گستراند …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    هما ی سعادت گفته:
    مدت عضویت: 1810 روز

    سلام به شما دوست عزیز …

    خیلی خوشحال شدم از اینکه کامنت من رو خوندید و از اینکه براتون تاثیر گزار بوده . این نشان می دهد زندگی ما انسان ها اصلا پیچیده نیست جواب سوال ها و تضادهای ما جواب های پیچیده و دور از ذهنی نیست . جواب سوال و تضاد های ما همیشه یک جواب آسان دارد و در قلب ماست . و اینکه برای همه ی ماها یکی هست …

    و خداوند هم در قلب ما و راهنما و هدایت گر ماست …

    بسیار زیبا گفتید . اینجا جایی هست که روح های وجودی ما و منبع وجودی ما با هم سخن می گوید و حرف می زند و ارتباط برقرار می کند و ما از طریق خداوند به هم وصلیم …

    اینجا کعبه هست . جایی که ما دورش به خالصانه ترین شکل ممکن طواف می کنیم و با خدا ی خود ارتباط برقرار می کنیم …

    برای هممون تقوا آرزو می کنم … دو تا چشم پاک، مثل چشمه که دنیارو نه با با تفکر و باورها ی قبلی و نه با چشم دیگران بلکه با خلوص فراوان ببینیم . و حقیقت جهان رو ببینیم …

    و قلب ها پاک و درک روح خداوندیمون که می تواند با روح خداوندی موجودات دیگر ارتباط برقرار کند .

    همه ی ما در حال هدایتیم. و تمام اتفاقات زندگی نتیجه ی مثبت برای ما خواهند داشت …

    از استاد عزیز سپاس گزارم که چه رسم زیبایی برای زندگی انتخاب کردید …

    بی نهایت رها و آزاد و قلبشون رپ در هیچ زندان تفکری اسیر نکردند …

    سپاس مجدد از شما و تمام دوستان عزیز …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: