نوشتهی زیبا و تأثیرگزار دوست عزیزمان «میلاد»، به عنوان متن انتخابیِ این قسمت از سریال زندگی در بهشت، تقدیم همه دوستانی میشود که برای ساختن شخصیتی تصدیق کننده و تأیید کنندهی زیباییها و نعمتها، مصمم شدهاند تا نمود واضحی بشوند از «صدّق بالحسنی» و شاهد زندهای باشند از مفهوم فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیسْرى یعنی آنهایی که به خاطر چنین شخصیتی آسان شدهاند برای احاطه شدن با نیکیها و نعمتها.
نه فقط نوشتن دربارهی زیباییها و نعمتها، بلکه خواندن و تأمل در آنها نیز ما را به درک بهتری از خداوند و چگونگی هماهنگ شدن با او و قوانینش و در یک کلام، هدایت شدن و قرار گرفتن در مدار فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیسْرى میرساند.
میدونی استاد… داشتم به این فکر میکردم که اگه منم بودم، میتونستم از هر روز ماهیگیری و آتیش برپا کردن لذت ببرم؟ با هر بار انجام دادنش احساس تازگی و طراوت بهم دست میده؟! شما چندین بار آتیش برپا کردین و هر بار انگار بار اولتون بود که با همچین تجربهای روبهرو میشدید و هر بار تازگی داشت براتون و لذت میبردید… مهموناتون بارها ماهی گرفتن ولی اصلاً خسته نمیشدن و براشون تکراری نمیشد…
این فقط یه دلیل میتونه داشته باشه… اونم نگاه نو و تازه به جهانه؛ نگاهی که از احساس سپاسگزاری قلبی میاد، نگاهی که از در لحظه بودن میاد، نگاهی که از لذت وصفناشدنی درونی میاد، نگاهی که از شادی و زیبایی میاد، نگاهی که از عشق میاد… «عشق»…
عشق معجزه میکنه… عشق همهچی رو آسون و لذتبخش میکنه… این نیروی عجیب عشقه که آدمو عاشق همهچی میکنه و آدم از زندگی سیر نمیشه… این نیروی عشق الهیه که آدمو عاشق زمین و زمان میکنه…
استاد نمیدونی این سریال با من و دوستان همفرکانسی چه کرده؟ زندگی هممونو زیر و رو کرده، هر کس توی مدار دیدن این سریال بوده، قطعاً تا الآن یه آدم دیگه شده… اصلاً دیگه آدم سابق نیست… اینقدر که مدارمون تغییر کرده… اینقدر که نگاهمون به جهان و زندگی تغییر کرده… نمیدونم چرا روزبهروز دارم بیشتر تشنه زیباییها میشم… اصلاً آدم سیر نمیشه از دیدن این سریال سراسر زیبایی… دلم نمیخواد اصلاً تموم شه…
یادش بخیر، سالها پیش وقتی جومونگ میدیدیم، دلمون نمیخواست هیچوقت تموم شه… با فراق و وصال سوسانو و جومونگ چه زجهها و اشکهایی که نریختم… چه میدونم، همه میگن بهترین سریالهای تاریخ،IMDB و فلان… گیم آو ترونز، برکینگ بد و چرنوبیل… اینا دیگه چِیَن بابا… یه سریالی به نام زندگی در بهشت هست که زندگی آدمو به معنای حقیقی بهشتی میکنه…
استاد، از خنده دارم بال درمیارم؛ اونجایی که گفتی از نزدیکترین افرادم بوده که مثل Jacob تشویقش کردم ولی عمل نمیکرد… میدونم کی رو میگی… بیخیالش استاد… خودت که بهتر میدونی ما مسئول تغییر و هدایت دیگران نیستیم… تا زمانی که خود اون فرد آماده نباشه و نخواد تغییر و عمل کنه… امیدوارم اون فرد این فایل رو ببینه و از Jacob الگو بگیره و توصیههای شما رو جدی بگیره…
الهی… الهی… ببین مریمی چه باحال مثل غزال میدوه…
Come on Mary. Run, Forrest… Run… Run. (اشاره به فیلم فارست گامپ و فایت کلاب) من عاشق دویدنم… من عاشق «خدای من» گفتنتم… تو فقط بگو… تو فقط بگو «خدای من»… دارم ذوق و شوق میکنم… اینقدر که ناز و بامزه میگی…
این پسره یوسف منو کشت… تو چشماش که نگاه میکنم از شدت زیبایی غش میکنم… استاد، میدونم که هم ما و هم شما دوست داریم که این مهمونا باشن و حالا حالاها نرن… ولی وجدانی قسم، این خانواده از خداشونه که همیشه توی این بهشت پیش ما بمونن و زندگی کنن… حق هم دارن بهخدا… آخه آدم وقتی با آدمای بسیار محبوب و عزیزی مثل شماها همکلام و همنشین میشه، دیگه نمیتونه از شما دل بکنه… اینقدر دوستداشتنی هستید…
اینها همش به خاطر اتصال و نزدیکی شما به خداست… ببین چه آدمایی جذب همدیگه شدن… ببین…
من عاشق این آقای رایان شدم… بهش بگو میلاد عاشقت شده… ایشون چقدر پرانرژی، شوخ و فان و دوستداشتنیان… وای خدا، آدم کیف میکنه… دوستان، حتماً به ۹:۱۵ دقت کنید به آقای رایان… ببینید چقدر بامزه چشماشو گرد میکنه روبه دوربین!!! از شادی و خنده، هورمونهای شادی از چشم و گوش و دماغم داره سرازیر میشه…
و باز هم یک نکته ظریف دیگه استاد؛ موقع بریدن گفتی از کجا ببرم؟! و از عزیز دلت نظر خواستی… بهت میگفت که از کجاها ببری و تو هم گوش میکردی… این شاید به چشم نیاد ولی نظر خواستن از دوست و همسر حتی در چیزای خیلی کوچیک، نشان از عزتنفس و احترام و ارزشمندیه و من خیلی حال کردم با این حرکتت… اینا همش درس و توجه به نکات مثبته که کانون توجه منو بهش جهت میده…
چقدر دلنشین بود که با کمک دوستان و با همکاری گروهی اون علف و درختای هرز رو سوزوندید و نابود کردید… یاد نابودی و پاکسازی باورهای هرز خودم میافتم که با همکاری خانواده عزیزم (خانواده بسیار گرم و صمیمی عباسمنش) قطعشون کردیم و سوزوندیم و فاتحشون رو خوندیم…
با همکاری دستان خدا؛ فایلهای استاد، نوشتارهای اعجابانگیز مریم خانم، کامنتهای محشر دوستان، عقل کل… و بینهایت طریق دیگه… به خودم افتخار میکنم بابت داشتن این خانواده بزرگ و حیرتانگیز…
استاد گفتید اهرم رنج و لذت؛ من هنوز باورم نمیشه که دو نفر تنهایی چطور این همه کار سنگین و عظیم رو انجام دادن… میدونم که الان روی تخت زیر سایه خنک درختای بلندمون دراز کشیدی و داری کامنتهای ما رو میخونی. پاشو ببینم! پاشو یه نگاه عمیقتر به دوروبرت بنداز… میبینی چه کار خفنی کردی؟ باورت میشه این همه تغییر اونم توی بازه کوتاه…؟ من که در حیرتم… بهت افتخار میکنم و از ته دلم تحسینت میکنم عشقم، الگوم… عاشقتم بهخدا…
استاد، من تازگی پی بردم که اهرم رنج و لذت معجزه میکنه… معجزه… با استفاده از این اهرم قدرتمند به یکی از مهمترین خواستهها و اهدافم رسیدم که تا زمانی که به اون ثبات نتیجه نرسم ازش صحبت نمیکنم… خواستهای که مدتها خواهانش بودم ولی هر بار ناکام میشدم و به هدفم نمیرسیدم…
اما از دوتای دیگه نام میبرم که باورم قویتر شه…
من همیشه ورزشکار بودم، هر ورزشی، خصوصاً فوتبال که بخشی از وجودمه؛ اما همیشه دلم میخواست مثل ورزشکارهای حرفهای تعداد زیادی شنا و درازنشست برم. دو ماه پیش که شروع کردم با تعهد به طور حرفهای برای همیشه ورزش کنم، اولش به زور و بدبختی ۲۰ تا شنا و ۴۰ تا درازنشست میرفتم که دیگه بدندرد میگرفتم و کم میآوردم. گذشت و گذشت… باورم نمیشه امروز بعد دو ماه ادامه دادن و کاشتن اهرم رنج و لذت، ۹۰ تا شنا و ۱۵۰ تا درازنشست ناناستاپ میرم… اصلاً خودم هم حواسم نبود از این همه پیشروی و هیچوقت فکر نمیکردم که زمانی برسه به این تعداد حرکت برسم… حالا اگه همینطور ادامه بدم که واویلا میشه… همیشه تناسب اندام خوبی داشتم ولی توی همین دو ماه ورزش روزی سیدقیقهای، به بدن تراشیده ایدهآلم رسیدم…
قبلاً فکر میکردم که برای رسیدن به اندام تراشیده ایدهآلم باید چند ماه و یا چند سال پیوسته برم باشگاه، ولی من هیچگاه توی هیچ باشگاهی نرفتم و در همین مدت زمان کوتاه به خواستم رسیدم… و این اهرم آنچنان قدرتمنده که واسه هر هدفی جواب میده، حتی کار فیزیکی و یا کنترل خواب…
استاد، من سالها خواب نامنظم و سنگینی داشتم. آنچنان خوابم سنگین بود که هیچ گوشی و هیچکس و چیزی بیدارم نمیکرد. به زور میخوابیدم و به زور بیدار میشدم، آنقدر سنگین که همیشه محتاج دیگران بودم واسه بیدار شدن. حتی رکورد ۳۰ ساعت خواب بدون وقفه هم داشتم. خلاصه توی همین مدت اخیر دیگه متعهد شدم که با همین اهرم مشکل تنظیم و کنترل خوابمو واسه همیشه حل کنم؛ اینم باورم نمیشه که با چه باورهای عجیبی تونستم نهتنها تنظیمش کنم، بلکه بدنم به کمتر از ۴ ساعت خواب داره عادت میکنه… حتی رأس هر ساعتی که اراده کنم از خواب بیدار میشم دیگه… من که خودم هنوز باورم نمیشه که بالاخره شد…
و خیلی مسائلی از این قبیل…
با کمک این اهرم و ساختن باورهایی قدرتمند کننده در راستای هدف، رسیدن به هدف و خواسته خیلی سادهتر و راحتتره…
سپاس بیکران از استاد گلم که مثل یه سری از افراد فقط حرف و تکنیک نمیگه که یه چیزی مثلاً گفته باشه… استاد عزیزم خودش به این اهرم مسلطه و با عملی کردنش در زندگیش به ما هم این باور رو منتقل میکنه…
عاشق همتونم خانواده عزیزم ❤❤
برای دیدن سایر قسمتهای «سریال زندگی در بهشت»، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری سریال زندگی در بهشت | قسمت 29357MB24 دقیقه
- فایل تصویری سریال زندگی در بهشت | قسمت 29106MB24 دقیقه
سلام به رهروان راه حقیقت
بازم خانواده راسل دارن ماهی میگیرن ،خدای من دریاچه چقد زیباست این افتاب غروب شگفت انگیزه ،بازم اتیش بازی و تمییز کردن محوطه ،بچه ها هم کمک میکنن چه خوب نیروی کمکی رسیده استاد براتون ،خدای من رنگ اتیش چقد زیباست خدایاشکرت
چقد چوب خشک جمع شده و پدر فوق العاده هم شاخه های بزرگ رو برمیداره و تو اتیش میندازه ،چقد خوبه که جیکوپ قوی قدمهای اول رو برداشته و حالا هرروز یک ویدیو پست میکنه ،استاد این افرادی که براشون حرف زدید و تغییر نکردن انقد مدارشون پایین بوده که حتی قانون رو درک نکردن مثل خودمن که دفعه ی اول که این فایلها رو دیدم اصلا به اندازه ی الان درکشون نمیکردم و شاید سال دیگه بازم نگاه کنم بازم شگفت زده بشم از درسهایی که امسال یادنگرفتم ولی هرچی باشه الان من بی نهایت خوشحالم و بشدت دارم روی مقاومتهام کار میکنم از هرکاری بدم میاد و نسبت بهش مقاومت دارم بررسیش میکنم اگه بفهمم که مقاومته انجامش میدم تا کاملا نسبت بهش مقاومتم رو از دست بدم و این عالیه عالی خدایاشکرت
کلمنمون اینجا بدردخورد که افراد زیادن و نوشیدنی و غذای زیاد لازمه ، مشعل کارامون یادش بخیر یاد کاردلی افتادم تو سفر به دور امریکا ،سانتافه ی دلبرمون ،نور طلایی که به درختها خورده واقعا زیباست بیخودنیست به این لحظه میگن گلدن تایم خدایاشکرت
مریم خانم حین دویدنم فیلم میگیره فک کنم خیلی داره روی بالابردن کیفیت فیلمبرداریش کارمیکنه ،افتاب و باریکه ی نورش روی رودخانه واقعا رویاییه ،ژوزف زیبارو میاد که با ما جنب و جوش و هیجان رو تجربه کنه و لیوای اروم هم در نهایت سکوت از ماهیگیری در این دریاچه ی زیبا لذت میبره واقعا وقتی دو نفر که دو قلو هستند انقد باهم متفاوتن چرا ما سعی میکنیم ادمها رو به زورم شده شکل خودمون بکنیم یادمه یجا خوندم ایا وقتی باکسی رابطه داری دستشو میبری چون از دستش خوشت نمیاد یا بینیشو میبری چون به نظرت زشته نه چون اونها رو اعضای بدنش میدونی پس چرا به زور خصوصیتهای اخلاقی شو جدا میکنی و سعی میکنی ببری و به اون شخص زجر میدی تا بشه کسیکه تو میخوایی و اخر سرم یه روح زخم خورده اصلا زیبانیست چقد خوبه خودم اینها رو درک کنم که ادمها رو اونطوری که هستن بپذیرم خدایاشکرت
چقد درخت جمع کردن بچه ها چقد من از نیروی کمکی خوشم میاد ، به به نوشیدنی رسید و همه اومدن تا بخورن و استراحت کنن ،استاد چه با حوصله اون شاخه ها رو میبره تا طناب بکسل رو دربیاره بدون اینکه مریم خانمو سرزنش کنه که ایده ت خوب نبود یا طناب رو بد گره زدی و حتی ازش سوال میکنه از کجا ببرم و این ها برای من واقعا قابل تحسین هستند خدایاشکرت
اتیش زدن درختهای خشک کنار رودخانه در این غروب زیبا چقد لذت بخشه ،پدر فوق العاده هم دست به فیلمبرداریش خوبه مثل مریم خانم ،ای جانم جیکوپ قوی هم داره عکس میگیره واسه کانالش و ژوزف زیبارو هم کمکش میکنه ،نگاه توروخدا خط سبزو طلایی درختاهای ته دریاچه رو جقد زیباست خدایاشکرت
براونی چه میدوه مریم خانم میگه ترسیده الهی ،کیفیت گوشی مریم خانم چقد عالیه که از این فاصله ی دور انقد خوب زوم کرده بود،چه خانواده ی باشخصیتی هستند که تصمیم گرفتن خوبیتونو با کمک کردن جبران کنن و درختها رو جمع میکنن هم محوطه تمیز میشه هم از اتیش بازی لذت میبرن هم کار شما رو راحت کردن و چقد بچه ها خوبن که به حرف پدرشون گوش دادن و کوتاهی نمیکنن خدایا شکرت
این بچه ها چقد به نوشیدنی علاقه دارن ،لوک خوش قدوبالا حتی چوبهای کوچولو رو همجمع میکنه میندازه تو اتیش ،ای جان لیوایی ارام هم اومده لیوایی ارام خیلی شخصیت جالبی داره اول کاری که بیشتر مورد علاقه شه رو انجام میده و بعد در کمال ارامش و خوشی بدون اجبار میاد به گروه ملحق میشه، چقد پدر فوق العاده از بزرگ کردن اتیش لذت میبره ،این درخت بزرگ که دسته جمعی میارن و اصلا کسی به کسی نمیگه بیا کمک کن هرکسی خودش احساس مسئولیت میکنه و صدای اتیش چقد زیباست خدایاشکرت
نمای کلبه بالای اتیش چقد زیباست ،لوک خوش قدوبالا و ژوزف زیبارو میرن موتور سواری انگاری اتیش تموم شده استاد و مریم موندن تا کلا تموم بشه و بعد برن پدر فوق العاده هم رفته اونجا نشسته و جیکوپ قهرمان تو ابه و لیوای ارومم حتما تو خونه ست یعنی بعد کار دسته جمعی همه رفتن سراغ لذت خودشون خدایاشکرت
سپاس گذارم مریم بانو که این فایل رو برامون تهیه کردید
از اتاقم تا فلوریدا راهی نیست