نوشتهی زیبا و تأثیرگزار دوست عزیزمان «محمدعلی»، به عنوان متن انتخابیِ این قسمت از سریال زندگی در بهشت، تقدیم همه دوستانی میشود که برای ساختن شخصیتی تصدیق کننده و تأیید کنندهی زیباییها و نعمتها، مصمم شدهاند تا نمود واضحی بشوند از «صدّق بالحسنی» و شاهد زندهای باشند از مفهوم فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیسْرى یعنی آنهایی که به خاطر چنین شخصیتی آسان شدهاند برای احاطه شدن با نیکیها و نعمتها.
نه فقط نوشتن دربارهی زیباییها و نعمتها، بلکه خواندن و تأمل در آنها نیز ما را به درک بهتری از خداوند و چگونگی هماهنگ شدن با او و قوانینش و در یک کلام، هدایت شدن و قرار گرفتن در مدار فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیسْرى میرساند.
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان سلام و یه تبریک به همه دوستان عزیز
امروز ۱ماه شد که همگی داریم در این بهشت زیبا زندگی میکنیم خدایا شکرت. شکرت برای ۳۰روز ارتعاش مثبت ،توجه بر نکات مثبت ،دیدن زیبایی ها ،تحسین فراوانی و نعمت ها، تعهد ،توکل ،ایمان ،حرکت کردن ،کمال گرا نبودن، غلبه بر ترس ها ،اعتماد بنفس ،عزت نفس ،دیدن ثروت و ثروتمندان ،ورزش ، و یادگیری خیلی از آداب و رسوم جوامع دیگه. آشنایی با ابزارهای جدید ،،و از همه مهمتر روش زندگی کردن در بهشت ❤️
قسمت ۳۰زندگی در بهشت ::
خدایا شکرت که امروز هم لیاقت زندگی کردن را دارم ،لیاقت سپاسگزاری کردن و بندگی کردن. خدایا شکرت برای این لحظه پایانی غروب. الله اکبر از این رنگ زیبای آسمان ،دریاچه زیبا و درختان و اون آتیشی که اون طرف دریاچه داره خودنمایی میکنه با اون دود زیبا و زغالهای روشن خدایا شکرت،خدایا شکرت از این زیبایی خدایا همین تصویر رو در واقعیت از خودت میخام الله اکبر از این زیبایی
چه زیبا پدر و پسر بزرگ برای خودشون دارن لذت میبرن ،،یه موزیک عالی ،یه اسپیکر کوچیک ،یه نوشیدنی عالی و یه ویو بهشتی ،خدایا شکرت برای این لحظه ,خدایا زیبایی همین لحظه را در زندگی همه عباس منشی ها حک کن. چقدر زیبا پدر داره با پسرش از این هوای عالی لذت میبرن ،انرژی و شادی میکنن،،و حالا میزبانِ مهربان هم داره با اجرای یه ایده دیگه ،هم یکی از برنامه هاشو جلو میبره ،،و هم یه فضای عالی دیگه خلق میکنه ،،خدایا شکرت برای این انرژی استاد ،برای این ثروت ،برای این همه فراوانی وسایل که استفاده از هر کدومشون کلی زیبایی داره. ای جانم بچه ها چه با اشتیاق دور استاد جمع شدن و دارن طرز آماده کردن این پروژکتور یاد میگیرن ،هم یعقوب و هم یوسف از همون اول مشتاقانه دارن پی گیری میکن
واقعا چقدر خوبه آدم بتونه خودش در آمادگی جسمانی قرار بده و همیشه قدرتمند و سلامت باشه. به نظر من سلامتی یکی از ارکان مهم زندگی عالی هست و استاد عزیز مهمترین تصمیم و برنامه امسالش الویت قوای جسمی بوده همیشه در حال بررسی خودش هست ،مثل همین بروز رسانی محصولات ،،همیشه از یک نقطه، خودشو چکاب میکنه ،کاهش وزن ،رژیم ساده و البته مقوی و رسیدن به تناسب اندام دلخواه خودش ،نه دیگران و تقویت قوای جسمی و نتیجه این عملکرد، پاکسازی و زیباسازی این بهشت بعد از چند سال هست کارهایی که واقعا با ۲نفر آدم تو این مدت کم خیلی سخت هست ولی استاد و عزیز دلش خیلی شیرین و روان انجام دادن البته استاد اول از اون شرایط لذت کافی برده و سیراب شده و حالا با برخورد به تضاد مثلا کم کردن ساعت خواب و زمان بیشتر برای دیدن زیباییها انگیزه لازم بدست آورده …یک سبک شخصی فوق العاده زیبا.
چقدر خوب استاد داره افراد تشویق میکنه به همکاری ،اینکه این خانواده میتونن اگه نظر و ایده ایی دارن بیان کنن، چه پدر چه پسرها استقبال میکنه از این شور اشتیاق و همین خودش بهترین احترام به میهمان هست ،ایجاد یک فضای دوستانه عالی ،که هدف فقط لذت و شادی هست. استاد چقدر ساده و روان از روند حرکت کردن و انجام کارهای این بهشت میگه ،،، میگه که من استاد هم نجواهای ذهنی دارم که نمیذارن حرکت کنم ،ولی من با استفاده از قانون و انجام آن ،قدم به قدم حرکت کردم و هی بهتر و بهتر شدم و کلی از کارهایی که فکر میکردم سخت هستن انجام دادم ،و همین باعث بالارفتن بیشتر اعتماد بنفس و انگیزه بیشتر میشه،البته خداوند و دستانش همیشه حمایت میکنن از کسی که میخاد حرکت کنه و ثابت نباشه
واقعا این پسرها عالی هستن ،،چقدر یعقوب ذهن باز و روشنی داره ،همش دنبال یادگیری زبان فارسی هست در هر لحظه تلاش میکنه تا کلمات بیشتری یاد بگیره با اون زبان شیرینش،یکم فارسی یکم انگلیسی خانم شایسته چقدر زیبا با بخش کردن کلمات داره بهش آموزش میده. چه خبر خوبی ایشالا برنامه جور بشه و این یعقوب باهوش بتونه ایران ببینه ،،ما هم براش دعا میکنیم..
درباره تلویزیون ،،این خانواده بازم شوکه شدن و اصلا نمیتونن باور کنن که همچین دستگاهی تو این همه وسایل نباشه ولی باید با آداب عباس منشی ها آشنا بشن ،،که اگه هم تلویزیون باشه خبری از فیلم ،آنتن و….نیست نهایتا برای بازی و دیدن فایلها هست الان شدید خمار یه تلویزیون دیدن هستن ،اونم آمریکاییها که همش سرگرم فیلم دیدن هستن…ولی در عوض اینقدر اینجا زیبایی دیدن که فکر کنم یواش یواش یادشون رفته ..زیبایی و سورپرایز مثل این ال ای دی های زیبا. چه هیجانی میکنن پدر و پسرها ای جان ،لیوا از داخل خونه اومد ببینه چه خبره خدایا شکرت برای این خوشحالی و شادی ،چه تشکری میکنه یعقوب و استاد هم مثل همیشه پیشتاز ،و خط شکن با یه شیرجه عالی ،خوشحالی خودش نشون میده ،، چه لذتی داره آب تنی تو شب ،استاد کمر همت بسته از این لحظه به لحظه زمان زندگی در بهشت لذت ببره ،شنا تو روز کافی نبود حالا یه ایده جدید شنا تو شب ،واقعا قدرت این نور هیولا همه جا را روشن و زیباتر کرده ،که مکمل زیبایی شده در کنار ال ای دی ها
چه لذتی میبره استاد حالا تو شب ساعتها با عزیز دلش اینجا میشینن ،و غذا نوش جان میکنن و کلی برنامه های جدید میریزن .الحق که شایسته این همه زیبایی هستید
چقدر این بچه ها به استاد وابسته و دلبسته شدن تا استاد میره تو آب ،،همگی میپرن تو آب. استاد چقدر انرژی مثبت داری که همه اینقدر عاشقت هستن. چه شروع خوبی یعقوب داشته ،اولین ویدیو ،از بازی استاد عزیزم و خانم شایسته درست شده. وقتی همچین آدمهای بزرگی تو این ویدیو هستن وبا این عشق علاقه خود یعقوب حتما خیلی سریع جواب عالی میگیره
خانم شایسته چقدر اون سویشرت قشنگه واقعا این یعقوب تو عملکرد عالی هست،،بعد از اینکه توضیحات استاد و پدرش را گوش داده،،قدم های اولیه را برداشته و شروع کرده دیگه زمانی برای گفتگوی نجواهای ذهنی ایجاد نکرده .دیگه فضایی برای ترسها ایجاد نشده ،،اینکه بشینه و فکر کنه اگه فلان نشه چی ،و هزاران اگه و اما را در نطفه خفه کرده و اقدام و عمل کرده و به دنبال حرکت ها و تلاشها و لحظات شیرین حالا نوبت پدر خانواده شده ،که با امکانات موجود یه سرگرمی عالی ایجاد کنه ،و البته آموزش یه بازی به استاد و خانم شایسته در جواب این همه لطف
چقدر زیبا از این میز پینگ پنگ به عنوان میز بازی استفاده شده یه ایده ساده و عالی با همین امکانات موجود واقعا در کمال سادگی.. یه بازی گروهی عالی و سرگرم کننده. یه بازی که همه جوره میشه بهش نگاه کرد حلال ..حرام. ولی نکته اصلی که اینکه یه بازی هست مثل تمام بازیها و بسته به نگرش انسانها میشه ازش کمال لذت و تفریح برد …استاد به اندازه تمام برگها تنوع بازی هست ،،خیلی شعبده بازی ،فال و ……
من عاشق این جمع پایه هستم که با عشق دارن گوش میدن و احترام میذارن و لذت میبرن و یه نکته جالب که خانم شایسته با اینکه داره فیلم میگیره ،،چقدر ذهنش متمرکز یادگیری کرده که استاد با افتخار میگه بیشتر بازی ها برنده خانم شایسته عزیز بوده ♦️♥️♠️♣️پس به افتخار خانم شایسته همیشه شایسته
استاد بعد از اون مسابقه پینک پنگ چند قسمت پیش من و همسرم با امکانات لازم بازی منچ و مار پله را انجام دادیم باور کنید اولین باری بود که تقلب نکردم چه برد شیرینی و چه لذتی داشت بازی مار پله،، استاد قشنگ افتادم رو پله و کلی بالا رفتم بعد دو سه تا حرکت چند تا ۶باحال و برنده شدم بعد گفتم ببین خدا اینجوری کمکت میکنه ،،تو حرکت کن ،،خدا مثل این پله ها و این ۶پشت سر هم میبردد بالا و به همه خواسته ها میرسی حالا هم امروز قراره یه بازی سخت داشته باشیم
استاد عزیزم و خانم شایسته و دوستان عزیزم تشکر برای این جو دوستانه و صمیمی
خدانگهدار
برای دیدن سایر قسمتهای «سریال زندگی در بهشت»، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD288MB20 دقیقه
- فایل تصویری سریال زندگی در بهشت | قسمت 3081MB20 دقیقه
به نام ربّ
سلام با بی نهایت عشق برای شما
رد پای روز 19 فروردین رو با عشق مینویسم
یه حسی بهم گفت اینجا بذارم این رد پامو اما عدد و تعداد نظرات رو که دیدم جمع کردم و 234 بود و جمعش 9 میشد
دقیقا روز تاریخی که خدا بهم گفته
1404/7/9
جالبه استاد درمورد انرژی زیاد صحبت کردن و منم در رد پام درمورد قانون سلامتی گفتم و این روزا شروع کردم به ورزش کردن و زود بیدار شدن
و یا گفتن رفتن یوتیوب ، دقیقا این درک و داشتم از این جمله که دراین رد پام درمورد طراحی نوشتم ،که من باید از یوتیوب هم برم طراحی یاد بگیرم
و استاد گفتن موفقیت موفقیت میاره ،پیشرفت پیشرفت میاره و اعتماد به نفس میره بالا
دقیقا من دو سه روزیه دارم طراحی انجام میدم و وقتی دیدم خوب شده یه حس اعتماد به نفسی نسبت به اینکه من میتونم و ادامه میدم پیدا کردم
امروز 607 امین روز از عضویتم در سایت، عکس پروفایل سایتم رو از وورد پرس برای اولین بار تغییر دادم ، حالا نمیدونم کی تغییر کنه در سایت
و از بهشت خدا یه درخت قلب شکل دیدم و قلب ربّ ماچ ماچی جذاب دل انگیزم رو هدیه گرفتم و وایستادم و با درخت خدا عکس گرفتم و همونو گذاشتم تو پروفایلم
امروز خیلی حس خوبی داشتم، و بی نهایت بهشتی بود و قلب خدا رو هم هر روز به طرق مختلف دریافت کردم
ماشینkmc مو هم دیدم خدایا شکرت هر روز نشونه میدی
قبل اینکه اتفاقات ناب روزم رو بنویسم ،یه جریانی رو که بهش فکر میکردم رو بگم
چند روزیه ،به اینکه چندین خواسته ام که آرزوم بود و رخ دادن ،فکر میکردم
مینویسم تا درموردشون بگم ، هم آرزوهایی بود که از بچگی داشتم و قبل آگاهیم و بعد آگاهیم رخ داد و هم آرزوهایی که بعد ها شکل گرفتن و میدونم که با هماهنگ شدن و هم جهت شدن من با جریان خداوند ،رخ میدن
مثلا
“دوست داشتم مداد رنگی فابر کاستل از این اصل ها داشته باشم و یا فابر کاستل 60 رنگ و الان همین مداد رنگیای 60 رنگ رو دارم ،با رنگای پوست صورت فابر کاستل رو خریدم
“از بچگی دوست داشتم دیوارارو رنگ کنم و همیشه یه عالمی با خودم داشتم ،که تصور میکردم اتاق خودمو رنگ میکنم ،اما هیچ وقت نذاشتن من دیوار اتاقمو نقاشی بکشم تا اینکه در تهران ،سال 99 خونه خریدیم و فقط اجازه رنگ کردن داخل کمد دیواری اتاقمو بهم دادن
و بعد ها که من کلاس رنگ روغن رفتم تابلوهامو به دیوار اتاقم زدم
و الان نقاشی دیواری انجام دادم در دیوارهای شهر تهران و با یه گروه آشنا شدم که باهاشون کار میکنم
“دوست داشتم رنگ روغنای آرتیست بخرم و الان دارم
دوست داشتم دوره قانون سلامتی رو بخرم و الان خریدمش
دوست داشتم کلی بوم داشته باشم و الان دارم
دوست داشتم دوچرخه بخرم و الان دارم
دوست داشتم پیانو بخرم اما پیانو رولی خریدم و بعد فروختمش
دوست داشتم کالیمبا بخرم و خریدم
دوست داشتم پرده اتاقم هفت رنگ باشه ،هفت تا پرده رنگی به رنگ ، رنگ رنگین کمان و از سال 99 که خونه خریدیم با کلی مخالفت خانواده آخرش برای اتاقم پرده خریدن و بعد ها گفتن چه خوب که پرده رنگی خریدیم، هم برای اتاقت و هم حال پذیرایی
دوست داشتم یه میز کار برای نقاشی داشته باشم و درسته دقیقا اون خواسته ام نشد و بعدها گفتم : چه خوب که نشد و میز کار با طرح دیگه شد ،اما یه اتاق مخصوص خودم بود
که همیشه وقتی در اتاقم تنهایی کار میکردم لذت میبردم و خدارو شکر میکردم
و خیلی خیلی چیزهای دیگه که به قدری زیاده که واقعا از خدا سپاسگزارم که به من تک تک آرزوهامو که داشتم عطا کرد و الان آرزوهای بزرگتری شکل گرفته که میدونم اگر تلاش کنم و باورهای هم جهت با خواسته هامو بسازم ،صد در صد در زمان و مکان مناسبش رخ میدن
اما یه چیزی برام عجیب بود و باعث شد به فکر برم، که این خواسته هام که آرزوم بودن و برآورده شدن
اما چرا من برای یه سریشون هر بار ذوق میکنم و به قدری ذوقم بیشتره که گریم میگیره
اما برای یه سریاشون بی توجه شدم و سپاسگزاری رو اونجوری که باید براشون انجام ندادم
اما باید تمرین کنم که برای تمام داشته هام سپاسگزار باشم چون خدا بهم عطا کرده و من روزی آرزو داشتم داشته باشمشون
ولی یه چند تا رفتارم برام عجیب بود
مثلا وقتی خدا نقاشی دیواری رو بهم هدیه داد به قدری خوشحال بودم که همون روز اول فقط گریه کردم از خوشحالی و سپاسگزاری و وقتی کار میکردم اصلا هیچ خستگی در وجودم نبود و برعکس ، بی نهایت انرژی داشتم ،که وقتی شبا برمیگشتم خونه، خوابم نمیومد و پر بودم از انرژی و بدن دردی هم ، وجود نداشت ، هنوزم که هنوزه خوشحالم و انگار مثل همون روز اول که آقای نقاش خداگونه گفت برو لباس کار بیار و بیا تا کارتو ببینم ، ذوق دارم
اینکه وقتی از کنار اون دیوار محله مون ،که یک سال تمام، وقتی از کنارش رد میشدم ،بارها میگفتم کاش من این دیوارو رنگ کنم و تجسم میکردم و از خدا میخواستم ،و اولین دیواری که در این جهان هستی در خیابان رنگ کردم دقیقا همون دیوار بود
و بعد 7 تا دیوار دیگه مشتاق بودن تا من رنگشون کنم
هر روز تقریبا تو این یک ماه و چند روز میرم و از کنار اون دیوار رد میشم و یا میشینم و نگاه میکنم و با خدا صحبت میکنم و گریه میکنم و سپاسگزاری میکنم
و یا وقتی من هر شبی که از بیرون میام حتی شده زنگ میزنم به مادرم و میگم ،مامان چراغ اتاقمو روشن کن ، میخوام از بیرون پرده های اتاقمو ببینم و من دقیقا همون ذوق روز اول و تمام روزهایی که تجسم میکردم که پنجره اتاقم پرده رنگی داره رو دارم ، و بارها میگم اتاق بهشتی زیبای من و خدارو شکر میکنم ، که حتی بارها هر کس دیده که ذوق پرده های اتاقمو میکنم ،میگن دیوانه ای ، ولی برام مهم نیست
هر بار ذوقم بیشتر و بیشترمیشه و سپاسگزاری میکنم با هر باری که رنگای جذاب خدا رو میبینم
اما وقتی پارسال با درآمدم از فروش گل سرهای بافتنی جوانه که خدا ایده اش رو داد ، مداد رنگی خریدم و از بچگی دوست داشتم مداد رنگی فابر کاستل داشته باشم ،البته فابر کاستل اصل که خیلی گرونه و من فابر کاستل کلاسیک 60 رنگ گرفتم
و هنوزم دوست دارم فابر کاستل اصل رو بخرم
اما وقتی فکر کردم به وقتی که فابر کاستل 60 رنگ خریدم و ذوق داشتم و سپاسگزاری کردم
بعد چند روز برام عادی شد و روی میز کارمه و وقتی میبینمش حتی نشده ازش استفاده کنم
و درسته سپاسگزاری میکنم اما نه ، به حدی که برای مثال های بالا که نوشتم ،باشه ، سپاسگزاری نکردم
البته شاید یه دلیلش هم این باشه که من در حوزه نقاشی علاقه ای به مداد رنگی نداشتم که پیگیری نمیکنم کار با مداد رنگی رو
اما در مورد سپاسگزاری به فکر رفتم
یا اینکه همین دوره قانون سلامتی ، یادمه من از پارسال تقلا میکردم که این دوره رو بخرم و حتی میخواستم اولین دوره دوره قانون سلامتی باشه که از سایت میخرم ، اما طبق هدایت خدا ، اول 12 قدم خریدم. بعد عشق و مودت ،بعد عزت نفس ،بعد هم جهت با جریان خداوند و کتاب های چگونه فکر خدا را بخوانیم و فصل های بعدی رویاهایی که رویا نیستند و بعد نوبت رسید به دوره قانون سلامتی و میگفتم همین که دوره رو خریدم سریع فایلاشو گوش میدم و شروع میکنم
اما یه موضوع بود
من اون حس شادی رو نداشتم که عمیق باشه از اینکه به خواسته ام رسیدم
اما از روز 10 فروردین که خریدم الان 10 روزه گذشته
20 فروردینه دارم رد پای روزم رو مینویسم
و اینم بگم هنوزم تو این 10 روز هی میگفتم که آخر ماه زود برم آزمایش بدم و سریع دوره رو دانلود کنم و گوش بدم و چون تعهد دادم قبل اینکه آزمایش ندادم ،دوره رو گوش ندم ،متعهد موندم ،اما اشتیاقم رو دارم که برای سلامتی جسمم تلاش کنم
اما در مقایسه با رخ دادنشون ،خیلی حس خاصی نداشتم
و این برام عجیبه
و این حرف استاد یادم میاد که میگفتن مهم رسیدن به هدف نیست و اینکه بخوای اون زمان خوشحال بشی که به هدفت رسیدی
مهم اینه که از لحظه الانت لذت ببری و خوشحال باشی
و یا یاد حرف استاد میفتم ،اما بازهم نمیتونم درک کنم
استاد تو یکی از فایلا میگفتن که دقیق یادم نیست کدوم بود ،فکر کنم درمورد خدا بیشتر از ما میخواهد ثروتمند باشیم و اینکه تنها راه گذر از ثروت ،رسیدن به ثروت هست که میگفتن مثلا اگر یه آرزویی داری و بهش میرسی ،ممکنه بعدش استفاده نکنی ازش ،اما الان به این چیزا فکر نکن که بعدش چیکار میخوای بکنی ،وقتی خواسته ات رخ داد و اگر دیدی چیزی نبود که میخواستی ،اونموقع تصمیم میگیری
باید اون فایل رو پیدا کنم و گوش بدم چون به یادم اومد و حسم میگه جواب این سوالت ،اونجاست و درسته بارها گوش داده بودم اما دقیق یادم نمونده که استاد چی میگفتن
چند روزه دارم به اون حس فکر میکنم
و به یه نتیجه رسیدم
با خودم گفتم من حسی که هر روز دارم و با خدا صحبت میکنم و از دیدن بهشت زیباش سپاسگزاری میکنم ،اون حس رو وقتی به چند تا از خواسته هام رسیدم نداشتم !
اما وقتی فایل جلسه 7 دوره هم جهت با جریان خداوند رو گوش دادم متوجه شدم که وقتی سپاسگزاری کردم این حس رو تجربه کردم
من وقتی برای پرده اتاقم ذوق میکردم و خداروشکر میکردم حالم بی نهایت عالی بود
یا وقتی به دیواری که خدا بهم عطا کرد تا سهمی در رنگ کردنش داشته باشم ،سپاسگزاری میکردم و از شدت حال خوب اشک میریختیم
تازه فهمیدم ، اون حس خوبی که داشتم ،سپاسگزاری بود که سبب میشد در مورد یه سری خواسته هام که بهشون رسیدم و هر بار با ذوق خاصی سپاسگزاری کردم ،حالم به شدت عالی باشه
و یا سپاسگزاری ازبقیه داشته هام
وقتی بیشتر فکر کردم انگار این فکر کردن سبب شده که آروم تر بشم ، از این جهت که دیگه تقلایی برای خواسته هام نداشته باشم
یادمه من همیشه دنبال یه حس فوق العاده میگشتم
اینکه کسی بهم اهمیت بده و یا هدیه بگیرم از کسی و خیلی جلب توجه های دیگه که قبلا شدتش بیشتر بود ،که دوست داشتم حال خوب رو از بیرون دریافت کنم و هیچ وقت دریافت نکردم
که البته نمیگم تونستم خوب روی خودم کار کنم ،اما در مقایسه با یک و یا دو سال گذشته ام خیلی خیلی آرام و رها تر شدم
و انگار سپاسگزاری که میکردم ،هر بار حسم بهتر و بهتر میشد و من این روزا با فکر کردن به خواسته هام و این سوالی که داشتم ،سبب شد متوجه بشم که
این سپاسگزاری بود که ظرفم رو بزرگ کرد و در این مورد که دیگه خیلی خیلی کمتر بشه تقلاهایی که برای خواسته هام داشتم رو نداشته باشم
یادمه روزایی که دست فروشی میکردم یه روز 14 میلیون فروش داشتم و فقط سپاسگزاری میکردم که یه صدای ملایمی از قلبم مثل یه برق گذشت که می افزایمت
چقدر حس خوبی بود
درسته که من دوست دارم به خواسته هام برسم و هنوزم از خدا میخوام که مثلا ماشین kmcداشته باشم یا یه خونه خیلی بهتر از خونه استاد عباس منش که پارادایس خودم باشه و یا اینکه کلی مشتری خداگونه و و یا عزیز دلی که در کنار هم با عشقی که خدا بهمون هدیه میده در مسیر خدا و برای خدا قدم برداریم و لذت ببریم از بودن باهم و آزادانه عشق بورزیم و خیلی چیزای دیگه
اما انگار دیگه اون اصرار رو ندارم و هر وقت یاد خواسته هام میفتم میگم عجله نکن ،در زمان مناسب و در مکان مناسب بهت داده میشه و اگر نشد ، خدا بهترش رو بهت عطا میکنه و نقشه خدا بینظیره و خوب بلده چی برات بچینه
و همه اینا سبب آرامش الانم شده
نمیدونم شاید برای یه سری خواسته هام هنوز تقلا باشه و روی خودم باید بیشتر کار کنم
اما جدیدا حس میکنم ، من همه چی دارم و وقتی با خدا صحبت میکنم در طول روز، انگار همه چی دارم و هی سپاسگزاری داشته هامو میکنم
مثلا امروز وقتی ماشین kmc رو دیدم دیگه باورم شده برای منه هی میگم ماشین من
یا وقتی پیاده میرم و با خدا صحبت میکنم ، یه وقتایی شده که یه لحظه مکث کردم و گفتم من چند روزیه که درمورد خواسته هام زیاد صحبت نکردم
اما یه جور دیگه صحبت کردم
مثلا وقتی ماشینی که دوست دارم داشته باشم رو میبینم ،نوع گفتارم تغییر کرده
خود به خود میگمخدایا شکرت به خاطر ماشین kmc و بعد شروع میکنم تک تک صاحب های ماشینا رو تحسین میکنم و میگم ببین چقدر یاد خدا در شهر پیچیده
یا وقتی میرم پارک آزادگان که خیلی شبیه خونه استاد عباس منش هست و دریاچه و خونه وسط دریاچه داره فقط شکر میکنم و بارها میگم وای چقدر خونه ام بزرگه
و میگم خدایی که به من تا اینجا کمک کرده و خواسته هامو عطا کرده ،همون خدا بزرگترشم بهم عطا میکنه چون بی نهایت فراوانی ثروت داره
وقتی به همه اینا فکر میکنم فقط به یه چیز میرسم و اون سپاسگزاری هست
روزایی که کار نداشتم و نجوای ذهنم مدام میخواست نگرانم کنه ، به خودم میگفتم من باید ایمانم رو نشون بدم و دقیق تر که میشم. میبینم، من در تک تک روزهایی که برام سخت بود از جهت های مختلف سعی کردم که در عمل آموزه های استاد رو اجرا کنم
و توجهمو به تمام جهان هستی میدادم و سپاسگزاری میکردم
آره خودشه
سپاسگزاری
این سپاسگزاری بود که سبب شد من کار نقاشی دیواری رو از خدا هدیه بگیرم
چون من دقیقا روزی که این کار برام جور شد ،داشتم از بهشت خدا لذت میبردم و سپاسگزاری میکردم
و دریته دقیقا چند دقیقه قبلش به خدا گفتم به من کاری عطا کن ، اما داشتم لذت میبردم و درگیر نتیجه اش نبودم
که بعدش اتفاق ناب رخ داد
و خیلی شگفتی های دیگه که تابلوی نقاشیم بعد نقاشی دیواری ، به فروش رفت و میدونم که باید ، موقع گوش دادن صدای خودم ، روی باورهامتمرکز بیشتری بذارم تا نتایج بیشتر رخ بده
خب از امروز بهشتیم بنویسم
من امروز صبح ، رفتم نون بخرم و صبح زود بیدار شده بودم و هوا به شدت رویایی و بهشتی بود ،تصمیم گرفتم صبحانه مو ببرم بلوار محله مون بخورم
وقتی رفتم و صبحانه مو خوردم ،داشتم برمیگشتم چشمم افتاد به یه درخت که همیشه نگاش میکردم ، اما امروز دیدم ،اون چیزی رو که باید میدیدمش
درخت به شکل قلب بود
خدای من
من وایستادم و عکس گرفتم و خداروشکر کردم و بارها میگفتم وای چقدر زیباست و با خودم هم عکس گرفتم و به قدری زیبا بود و بهشتی که تصمیم گرفتم پروفایل سایتم رو تغییر بدم و این عکس رو بذارم
درختا و سبزی برگاشون به قدری رنگ جذابی داشتن که فقط نگاه میکردم و یهویی گفتم ،خدا نظرت چیه بریم پارادایس ؟
و رفتم خونه و یه لحظه حس کردم زنگ بزنم به خواهرم و بگم باهم بریم که گفت نمیاد و گفت پسرمو میفرستم بیاد و قرار شد از مدرسه اش بیاد و ساعت 2 بریم پارک پارادایسی
وقتی خواهر زاده ام اومد تخم مرغ آب پز کردیم و خیار و کاهو و چای و پفک جوانه گندم برداشتیم و نون و گوجه از بیرون خریدیم و رفتیم پارادایس
وقتی رسیدیم درختا به شدت زیبا تر شده بودن و تغییرات رو میشد حس کرد و گل های گیلیسین که از 13 فروردین در اومده بودن و گل های 100 غنچه رز و گل های درخت اقاقیا
با خواهر زاده ام کلی کیف کردیم و به اردکامون غذا دادیم ،اردکا تا ما رو دیدن انگار شناختمنمون ، چندمین بار بود میرفتیم پارادایس ،پارک و دریاچه آزادگان
وقتی کنار دریاچه راه میرفتیم باغبان پارک صدامون کرد و دیدم به خواهر زاده ام یه لاک پشت ریز و کوچیکی داد که لاکش اندازه نصف گردو بود ،کلی خندیدم و از کوچیک بودنش ذوق میکردم ،
رفتیم زیر سایه یه درخت ، خود خود بهشت بود پرستوها تو فضای اطراف و بالای دریاچه پرواز میکردن و لذت میبردن و من محو تماشای پرستوها شده بودم ، تاحالا چنین صحنه ای رو ندیده بودم در یک مکانی که دریاچه داشته باشه ، دریارو دیده بودم ،اما اینجور جایی رو نه ،زیر اندازمونو پهن کردیم و نشستیم
وقتی نشستیم ناهارمونو خوردیم و شروع کردیم به طراحی
و برای خواهرزاده ام هم ورق دادم و نقاشیاش فوق العاده بود
من یه طراحی کشیدم و دراز کشیدم تا به آسمون و ابرا نگاه کنم و به قدری ابرا زیبا بودن که خیلی حس خوبی داشتم و شکل هایی میدیدم و فرشته هایی میدیدم ،اما نمیتونستم اشکالی که میبینم رو طراحی کنم
با خودم میگفتم اگر الان طراحیت خوب بود میتونستی تصویر های ابرهایی رو که میبینی رو به تصویر بکشی
و میدونم که باید تمرکز بذارم در طراحی
چون خدا بارها گفته تمرکز کن
یکم بعدش رفتیم لاک پشت رو برگردوندیم به دریاچه و رفت تو خونه اش و جمع کردیم تا برگردیم خونه
خواهر زاده ام یادش بود و گفت خاله بریم از اون تپه غلت بزنیم ؟ گفتم باشه و رفتیم اول کمی توپ بازی کردیم و بعد رفتیم و خواهر زاده ام به قدری خوشحال بود که وقتی غلت میزد کلی کیف میکرد
من واقعا حیرت میکنم از این همه رفتارهای خداگونه خواهر و خواهر زاده ام ، چون که دیگه رفتارهای بسیار خداگونه شونو میبینم و دیگه مثل قبل از بودن در کنارشون اذیت نمیشم
خدایا شکرت که با خودم که قسمت هایی از وجودم در صلح نبود، به صلح رسیدم و الان خوشحال و عالی هستیم در کنار خواهر و خواهرزاده ام
ما تو راه برگشت ، کلی صحبت کردیم و خواهرزاده ام وقتی رفتارهای منو دیده ،مودب تر شده ، حتی توجهش به زیبایی ها میره و میگه خاله ببین چقدر زیباست
ببین این درختو ،ببین ابرارو ،یا حتی در مورد خدا میگفت
در صورتی که من پارسال تلاش میکردم به خانواده ام بگم سپاسگزاری کنن و با هم این تمرینات رو انجام بدیم و بعد متوجه شدم که من هیچ تاثیری در زندگی کسی ندارم و کم کم دیگه تلاشی نکردم و از وقتی رها کردم و تمرکزمو روی خودم گذاشتم ، به طرز معجزه آسایی اطرافیانم سپاسگزار تر شدن
و بدون اینکه بهشون بگم ، از کلامشون و احساسشون سپاسگزاری رو میشنوم
خدایا شکرت
من باید تمرکز 100 در 100 خودم رو روی تغییر شخصیت خودم بذارم و آگاه باشم به رفتارهام و نگران نباشم
خدا باقی کارهارو انجام میده
ما برگشتیم و خیلی حس خوبی بود ، من شب عکسی که گرفته بودمو در وردپرس بارگذاری کردم
هدایت شدم به دیدن فایل تیکه ای از یه ورزشی که دیدم بدون دمبل و وسیله سنگین ، با حرکات ساده که حرکات دست و سرعتی بود کار میکردن و بدون کفش بودن
که اونجا یه باوری که درمورد ورزش داشتم شکسته شد. که بدون کفش هم میشه ورزش کرد و هیچ آسیبی به بدن و پا نمیرسه و درد نمیگیره
اتفاقا قوی تر هم میشه
خدایا شکرت
به قدری اتفاقات ناب شگفت انگیز زیاده که هرچقدر بنویسم تموم نمیشه و بی نهایته
ربّ من سپاسگزارم
استاد عباس منش عزیز سپاسگزارم از شما بابت تک تک فایل هایی که از طرف خدا بهتون گفته میشه و شما برای ما به اشتراک میذارین
نور عظیم خدا به شکل شادی و سلامتی و ثروت و نعمت و عشق و زیبایی در زندگیتون جاری بشه