سریال زندگی در بهشت | قسمت 31 - صفحه 10 (به ترتیب امتیاز)

295 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زهرا فلاحتی گفته:
    مدت عضویت: 2377 روز

    دوستان گلم خواهشا یکی به سوال من جواب بده🙏🏻🙏🏻در چه مواقعی باید به کبوترها غذا بدیم در چه مواقعی نباید…من قبلا تمام دانه های برنج که اضافه میومد رو جمع میکردم و پای درخت می ریختم و یه عالمه پرنده میومد حتی از خونه بابام اینا هم می گفتم اضافه غذاها رو نگه دارن و میاوردم خونمون میدادم پرنده ها …بعد از اینکه فایل به کبوترها غذا ندیم رو گوش کردم خیلی کم اینکار رو میکردم از خونه بابام اینا که اصلا غذای اضافه نیاوردم.و ته مونده غذای خودمون رو اگر خیلی بود میدادم پرنده ها و بقیه رو سطل آشغال …و همیشه تو ذهنم این بود که استاد تو زندگی شخصیش تمام غذای اضافه رو می ریزه سطل آشغال و فقط اگر در حال غذا خوردن هست و یه حیوانی میاد دور و بر بهش غذا میده…با این فایل من دچار دوگانگی شدم این غذا دادن به حیوانات تا چه اندازه مجازیم..و اضافه غذا رو بریزیم دور یا بدیم حیوونا 🌹🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      زهرا خوشبخت گفته:
      مدت عضویت: 1990 روز

      سلام دوست گلم، فکرمیکنم در فصل تابستون و بهار که منابع غذایی حیوانات زیاد هست، طوری نباشه ولی درزمستون که باید یه عده شون مهجرت کنن و،،،، اگرما بیایم براشون غذافراهم کنیم، جلوی خلاقیتشون در جستجو رو گرفتیم…

      این چیزی بود که الان بفکرمن رسید.

      و کلا سعی کنید غذا بمقداری بپزید که چیزیش اضافه نیاد 😉شدنیه،

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      زهرا مختاری گفته:
      مدت عضویت: 2379 روز

      سلام دوست عزیز, من شخصا از غذا دادن به حیوانات لذت می برم و تماشای غذا خوردن شون برام جالبه, حتی اگر مرغ و خروس باشه. پس هر وقت پیش بیاد این کار رو می کنم.

      استاد هم باقیمانده غذا رو به ماهی ها می دن.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    عاطفه حسینی گفته:
    مدت عضویت: 1172 روز

    به نام خداوند مهربانم

    سلام استاد جان ، مریم جونم و همه ی اعضای خانواده ام

    خداوند را شاکرم به خاطر وجود چنین مهمانهایی

    چقدر مهربان ، مودب ، شاد

    این چند روز که من با انها بودم کلی بهم خوش گذشت ، کلی درس ازشون یاد گرفتم .

    به خصوص پدر

    پدری که تفاوت کودکانش را درک میکرد و دیگری را به خاطر درون گرا بودنش سرکوب نمیکرد ، به علایق انها توجه میکرد

    او سعی کرد با صحبت کردن به یهقوب بفهماند که باورهای اشتباهی در مورد کار کردن دارد ، احسنت به او

    مانع پریدن بچه هایش به درون اب نمیشد

    مانع اتیش بازی ، موتور سواری نمیشد و اجازه می‌داد انها کودکی را تجربه کنند .

    از مریم جان یاد گرفتم که من هم با مهمان ها خوش بگذرانم نه این مثل زنان سرزمینم دائما در آشپزخانه باشم و خودم را زجر دهم و هی دائم دعا کنم خدا کند مهمان نیاید .

    از یعقوب یاد گرفتم که اگر الهامی به من شده سریع اقدام کنم و اجازه ندهم نجواهای ذهنم مانع من شود .

    از بچه ها یاد گرفتم از تک‌تک لحظاتم استفاده کنم و بر ترس هایم غلبه کنم ، پریدن درون اب ، اتیش بازی

    همان طور که انها اولش میترسیدند که به درون اب بپرند اما بر ترس شون غلبه کردن و پریدن ، و بعد دیدن ترس انها بی خود بوده .

    از استاد و مریم جان یاد گرفتم که حداقل یک ورزش را شروع کنم و ادامه دهم تا بتوانم همیشه خوش بگذرونم .

    پوشیدن لباس های راحتی همه جا واقعا عالی است ، این یعنی خودمان بودن ، اگر لباس شیکی میپوشیم باید به خاطر خودمان باشد نه دیگران .

    سپاسگزارم استاد

    سپاسگزارم مریم جان

    خدای مهربان و عزیزم عاشقانه دوستت دارم و سپاس گذارت هستم که پله پله شیوه ی تفکر درست و زندگی کردن را به من یاد میدهی.

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    مینا راد گفته:
    مدت عضویت: 2275 روز

    سلام و هزاران سلام بر شما

    خدایا هزاران مرتبه شکر بخاطر وجود اینترنت و گوشیم که میتونم این همه آگاهی و درس های جدید یاد بگیرم.

    من یک درس بزرگ در این بهشت تجربه کردم

    خیلی وقتها من یک باور جدید یاد میگیرم ولی اون باور جدید بخاطر فرهنگ و آداب کشورم تبدیل به عمل نمیکنم

    چرا ؟ چون هنور ترسم به ایمان تبدیل نشده خیلی وقتها بخاطر وجود مهمان در خانه نتونستم درس بخونم و حتما اومدم با مهمون ها نشستم که بی احترامی نباشه. خیلی وقتها توی آشپزخانه درگیر آشپزی بودم محبور شدم بر خلاف میلم اومدم خوش آمد گفتم

    و چقدر از زندگی ساده دور بودم بخاطر اینکه دیگران ناراحت نشد و بهشون خوش بگذره و خیلی وقتها وقتی مهمون رفته با خودم گفتم آخش چقدر خوب که رفتن و بدو بدو رفتم لباس های راحتیم به تن کردم و گفتم وای هیچی لباس راحتی نمیشه و چقدر توی خانواده بخاطر نپوشیدن لباس رسمی هم حرف شنیدم

    ولی درس بزرگی که گرفتم این بود که ایمانی که عمل نیاره حرف مفت است.

    باید به باوری که ایجاد میکنم ایمان بیارم و یک انسان واکنشی نسبت به رفتار دیگران نباشم و ایمان داشته باشم که با هر واکنش نشان داد خودم از ایمان خودم دورتر میشه و ته دلم به این قرص باشه که با ایجاد هر باور جدید و ایمان قلبی به اون داشتن خداوند انسان های جدید در زندگی جدیدم قرار میدن

    و با انسان های که در زندگیم هستن و باور جدید من هماهنگی ندارن نچسبم و خودم برای رضایت اون کسانی که هماهنگ نیستن نچسبم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    پریا بیگدلی گفته:
    مدت عضویت: 1262 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام به دوستای خوبم استاد عزیزم و مریم خانم گرامی

    استاد تو اینن فایل گفتن همیشه به خودتون راحت بگیرید من از روزی که وارد سایت شدم و از روزی که خیلی جدی ار آگاهی ها رو دنبال میکنم به خودم خیلی راحت میگیرم

    اونقدری راحت میگیرم که اذیت نمیکنم خودمو با لباس ها و وسایلی که اضافین

    خداروشکر بخاطر این آگاهی ها شکر شکر شکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    مهدی گفته:
    مدت عضویت: 1175 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته مهربان

    یه روز زیبای دیگه توی بهشت زیبا

    خدایا شکرت برای این همه نعمت و فراوانی و زیبایی

    خدایا شکرت برای این نعمت بزرگی که هر روز میتونم این فایل های زیبا و پر از اتفاقات خوب و نکات مثبت

    رو ببینم و لذت ببرم

    بچه‌های عزیز هم که همچنان در حال خوش گذرانی و دور زدن هستن

    خدایا شکرت

    یه صبحانه خوشمزه که دلم خواست

    چقدر با سلیقه و متنوع، زحمت کشیدن خانم شایسته

    توی این چند قسمت که با بچه‌ها بودیم خیلی‌ خوش گذشت ، چقدر دلم گرفت میخان برن

    اشک تو چشام جمع شد یه لحظه انگار پیش هم بودیم بس که بچه‌های خوبی هستن

    قربون اون فارسی حرف زدنشون فقط

    خیلی باحال بودن ، خدایا شکرت

    دیگه به هرحال هر اومدنی یه رفتنی هم داره

    خدا رو شکر که بهمون کلی خوش گذشت و در کنار هم لذت بردیم

    واقعاً عالی بود

    واقعاً تحسین میکنم این مهمان نوازی شما رو

    که بسیار راحت و صمیمی بودین و باعث شد که بچه ها راحت باشن و لذت ببرن

    منم خیلی‌ لذت بردم در کنار شما وکلی درس زندگی آموختم

    سپاس فراوان از شما استاد عزیز و بانوی مهربان

    شاد و پیروز و سربلند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    عظیمه زحمتکش سردوراه گفته:
    مدت عضویت: 2736 روز

    سلام استاد عزیزم و خانم شایسته .

    فکر کنم من بار اولمه یا دوم نمیدونم که کامنت میزارم ،‌و از اول تا اخر زندگی در بهشتو هررر روز میبینممممم !

    و منتظرشم اصلا !

    من تا به الااان با نگاه کردن به شما و این سریاااال چقددددر چیز یاد گرفتم :

    اینکه شما چقدر بر احساس خود مسلطی ممکن بود اگ مهمونی چند روز بیاد پیش ما و بعد بخاد بره پکر بشه مثل بچه ها ! اما من دیدم شما خیییلی خوب شروع کردی به توجه به اطراف و براونی و طبیعت و هواس ذهنو کنترل کردی! و بعد خانم شایسته رو دیدم که چقدر راحت و در عین حال هماهنگه چقدر شما دونفر هماهنگین ( راحت ،درست ،مناسب ،متعادل ….) اینکه خانم شایسته از لحاظ ظاهر و باطنن راحت و مناسب بود!

    این که چقققدر این مهمونا ادمای ررست و عالی بودن چقدددر اروم بودن و حرمت و حریم و نگاه همو احترام میگداشتن ! یک کلمه امر و نهی ،زور گفتن کوچیک به بزرگ ،اذیت و ازار هم ،دستور دادن نبود ! کنار هم راحت ،اروم ،ساکت و باد احترااام بودن ! لدت بردم از این ازادی اندیشه و ازادی اعمال و رفتار ! این که چقدر درست و چشم پاک بودن اون مرد و پدر خانواده خودش و پسراش اومدن تنهایی مهمونی بدون مادرشون و انقدر درست رفتار میکردن و حد شناس و با اعتقاد و متعهد بودن ! و این که چقدر این خانواده راحتن ! که این ها بدون مادر یا همسر اومدن مسافرت و اینننقدم بهشون خوش گذشت ! و وابستگی و دلبستگی نیییست بینشون و هر کسی با خودش داره حال میکنه !

    و هر کس مسئول خودشه در هر لحظه کاری ک دوست داره بکنه و به کسی برای شادی وابسته نیییست! و این که بروانی بدون هماهنگی با منبع و چیزی ک براش تعبیه شده غذایی نمیخوره و به احساسش توجه داره .و با بوییدن این غذا درک میکنه با حس درونش هماهنگه یا نه! و چیزو میخوره که بهتر و عالیه و با وجودش یکیه ! برعکس ما انسانا که از احساس خود خیلی کم کمک میگیریم ! چقدر این حیوون به من درس داد !

    استاد واااقعا شما برای من معلم بودین چققققدر با شما رشد کردم ! چقدر پخته و متین شدم و فهمیده تر چقدررررر قدرتمننند تر شدم ! خدایا شکرت برای این دست مهربون و توانا که برای اموزش من سر راه زندگیم گذاشتی 🙏استاد عاشقتتتتم عاشق هر دوتون .خدانگهدارررر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    راحله گفته:
    مدت عضویت: 1955 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام استاد و خانم شایسته عزیز

    یعقوب همچنان به تعهدی که داده پایبنده،عمل میکنه،قدم برمیداره،وخدا میدونه بعد از دو سال یا حتی زودتر،چه نتایجی براش به بار میاره،،،و لیوای،داداش کوچیکه اش،که داره کمکش میکنه،،نمیگه به من چه،،کار خودته،من کار دارم من نمیتونم،،با عشق و لذت داره کمک میکنه،بهتره بگم همراهی میکنه

    از هر لحظه از زندگی مون از کوچکترین چیزها لذت ببریم،،حتی کارهای تکراری باشه،باز هم با حال خوب،با لذت بیشتر انجامشون بدیم

    به به،چه صبحانه مقوی و خوشمزه ای،کوکو سیب زمینی منم دوست دارم،دستتون درد نکنه مریم جون چه کردین بانو

    و همکاری عاشقانه استاد با عزیز دلشون،وقتی ایشون دارن صبحانه درست میکنن و دستشون بنده،به جای ایشون از لحظه های خوب،فیلم میگیرن

    خدایا براونی هم برای خداحافظی اومده

    استاد تمرکز میکنن بر نکات مثبت بچه ها و ازشون تعریف میکنن و این باعث میشه اونها هم روی خوششون رو بروز بدن،جنبه مثبت رفتار و اخلاقشون رو نشون بدن.

    آقای براونی هم که برنج و نان روغنی رو نخورد،وفقط نون تست رو خورد،به قول یکی از بچه ها،ما هم باید همیشه حواسمون باشه،به ورودیهای ذهنمون،به دیده ها به شنیده ها،کنترل کنیم ببینیم احساسمون در هر لحظه چیه؟اجازه ورود هر فکری و هر حرفی رو به ذهنمون ندیم.

    راحت باشیم،ساده بگیریم،هرجور راحتیم لباس بپوشیم،به فکر و نظر مردم اهمیت ندیم،اولویتمون،خودمون و راحتیمون باشه.

    ممنون برای تهیه فایلها

    خدانگهدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    ایسن خرمالی گفته:
    مدت عضویت: 896 روز

    به نام الله یکتا

    سلام استاد عزیزم سلام مریم بانو عزیزم

    خدارا هزاران مرتبه شکرگزارم که چنین نعمت بزرگی را به من عطا کرده ، نعمت دو انسان بهشتی در سرزمین بهشتی

    خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت

    استاد جان و مریم جان ، تحسینتان میکنم برای این مهمان نوازی صمیمی

    من یاد گرفتم که فارغ از فرهنگ جامعه به خودم سخت نگیرم و راحت زندگی کنم تا از لحظه لحظه زندگیم لذت ببرم.

    یاد گرفتم که برای مهمانی شرایط را ساده بگیرم تا هم خودم و هم مهمانها راحت باشن و لذت ببرن.

    در پناه حق تعالی شاد،سلامت ،سعادتمند و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    فاطمه گندمکار گفته:
    مدت عضویت: 1883 روز

    سلام استاد عزیزم.

    چه نکته ی جالبی رو مطرح کردید.

    واقعا فرهنگ توی خیلی از مسائل ما رو محدود کرده. مثلا توی فرهنگ ایرام یکی از بلد ترین چیزا مردم و اهمیت حرفشون هست.

    ما باید کاری رو که خودمون فکر میکنیم درسته و باهاش راحت تریم بدون توجه به نظر بقیه انجام بدیم.( سبک شخصی خودمون و داشته باشیم)

    من تا حالا خودم میزبان نبودم ولی میبینم که مادرم یکی از افرادی هست که بشدتتت مهمونی رو سخت میگیره و میبینم که چقددر اذیت میشه وقتی مهمون میخواد بیاد. و جالبه اطرافیان هم متوجه این قضیه شدن و به خاطر اینکه مامانم اذیت نشه ما خییلی کم میزبانی میکنیم.

    من میرم خونه نزدیک ترین افراد مثل خاله، مامان بزرگ، دایی و مثلا میگم شام من سالاد میخورم. اون طرف به زور و یواشکی میره آبگوشت میپزه. اینجوری واقعا من اذیت میشم.

    حتی چندین بار توی فامیل این مورد ذکر شد که مهمونی ها اینطوری باشه که هر کس غذای خودش و ببره یا اینکه یه چیز ساده درست کنن ولی زمانش که میشه میزبان میگه نه زشته باید یه چیز خوب درست کنم. اینطوری میشه که کلا خانومای فامیل از مهمونی لذت نمیبرن و همش تو آشپز خونه هستن.

    یه مورد دیگه هم که میبینم خیییییلی تو ایران جا افتاده و به نظر من کااملا ناسپاسی به نعمت خداست اینه که وقتی غذا میخوری آخرش میگن اگر کم و کسری بود ببخشید :/ به نظر به طور وااضح داریم فرکانس احساس عدم لیاقت و ناکافی بودن و ناسپاسی به نعمت خدا رو میفرستیم اون لحظه.

    چقدر زیبا گفتید که مهمون از روی خوش ما لذت میبره نه شیتان پیتانای مهمونی.( خنده)

    واقعا تا حالا به این مورد توجه نکرده بودم. چه بسیار مهمونی هایی رفتم که طرف خیلی تدارک دیده ولی وقتی میبینم اذیت شده و خستس و هوش اخلاق نیست ترجیح میدم نرم خونشون.

    ممنونم از نکته ای که اشاره کردید. من خداروشکر کلا ادم تعارفی نیستم و خیلی همه جیز و راحت میگیرم. مشتاقم ببینم در زمان میزبانی چطور میتونم در عمل ساده بگیرم.

    ولی یه موردی که کم و بیش دارم همین لبای رسمی هست. کلا راحت میپوشم امارگاهی خونوادم میگن مثلا فلان لباس و بپوش زشته اولین باره داریم میریم این جا… واقعا تازه بهش توجه کردم من خیلی وقته که برام مهم نیست تو مهمونیا چی بپوشم.

    مثلا پارسال عروسی یکی از اقوام بود. من یه لباس پوشیدم و دیگه کلا وسط پیست رقص بودم. همه خانوما آرایشگاه رفته بودن و موها رو اتو کشیده بودن و.. ولی من حقیقتا اتو مو نداشتم و موهامو فقط شونه کردم. تازه وسطای عروسی که از بس رقصیده بودم گرمم شده بود بدون توجع به مدل موهام بستمش تا راحت تر بتونم برقصم :)

    یکی از آشنا ها بهم گفت چرا نرفتی موهاتو اتو کنی زشته اینطوری.. بهش گفتم برام مهم نیشت همینجوری قشنگم. حقیقت یه چند باری هم حرفش تو ذهنم تداعی شد ولی در کل خیلی بهش اهمیت ندادم.. خداروشمر الان خیلی بهتر شدم.

    یه روز با اقوام نشسته بودیم و هر کس داشت ویژگی های مثبت بقیه رو به ترتیب میگفت و جالبه تقریبا هر کدوم دو تا ویژگی به من میگفتن

    1)لذت از زیبایی ها و زندگی در لحظه

    2)اهمیت ندادن به حرف بقیه

    حتی زن داداشم گفت تو دیگه خییلی اهمیت ندی به نظر مردم یکم اهمیت بده:

    ولی به نظر خودم هنوز خیلی جاها خیلی اهمیت میدم. مثلا تو دانشگاه نظر افراد راجب ظاهرم و شخصیتم برام مهمه ولی میدونم همین مهم بودن از نظر بقیه اینه که من اصلا اهمیتی نمیدم. منظورم اینه اون درصدی که بنظر من اهمیت دادن محسوب میشه از نظر بقیه چیزی نیست.

    عاشقتم استاددددد

    شاد باشی همیشه. که دل هممممه رو شاد و نورانی میکنی

    استاد عاشقتون که علاوه بر مباحث موفقیتی از این مسائل ریز که شاید خیلیا بهش توجه نمیکنند هم بهمون میگید تا زندگی بهتری داشته باشیم.

    الحق که هر آنچه میگید باعث افزایش لذت از زندگی میشه.

    سپاسگزارم استاد عششق.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    فرزانه الهی گفته:
    مدت عضویت: 2600 روز

    وَاللَّهُ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا وَجَعَلَ لَکُمْ مِنْ أَزْوَاجِکُمْ بَنِینَ وَحَفَدَهً وَرَزَقَکُمْ مِنَ الطَّیِّبَاتِ ۚ أَفَبِالْبَاطِلِ یُؤْمِنُونَ وَبِنِعْمَتِ اللَّهِ هُمْ یَکْفُرُونَ

    و خدا از جنس خودتان برای شما جفتهایی آفرید و از آن جفتها پسران و دختران و دامادان و نوادگان بر شما خلق فرمود، و از نعمتهای پاکیزه لذیذ روزی داد؛ آیا مردم باز به باطل می‌گروند و به نعمت خدا کافر می‌شوند؟!

    سلام به دوستان ارزشمندم

    خدارو صدهزار مرتبه شکر که یک بار دیگه توفیق داد فرصت داد که این سریال فوق‌العاده رو ببینم

    مهمون ها رفتند و دل ما هم تنگ میشه براشون

    دم مریم جان گرم چه صبحانه مشتی ای درست کردین

    اتفاقا من آووکادو خرد شده دارم تو یخچال که چون تلخ بود به سختی می‌خوردم حالا فردا یه املت مشتی باهاش درست می‌کنم می‌زنم بر بدن ان شالله

    چقدر مهمون ها تون دوست داشتنی نایس و دلبر بودن

    خدا نگهدارشون باشه

    چقدر نکات مهمی رو گفتین استاد

    ما هم آنقدر در مهمونی دادن و مهمونی گرفتن سخت گیر هستیم که اصلأ از مهمون خوشمون نمیاد بس که همه ایراد میگیرن

    من یه بار براشون املت درست کردم برای شام ماتشون برده بود ولی سکوت کردن

    هرچقدر آدم عزت نفس بالایی داشته باشه می‌تونه نسبت به فرهنگ و نظر مردم بی اعتنا باشه

    در مورد لباس که وحشتناک فرهنگ آزار دهنده ای هست ، لباس تکراری نپوش لباس راحت نپوش زیبایی لباس مهم‌تر از راحتیشه و الا ماشاالله

    سعی میکنم از خودم شروع کنم

    برای مثال دیگه پوتین‌های پاشنه بلند نمی پوشم که پام درد بگیره

    و رو‌فرکانس خود ارزشمندی برای قید و شرطم کار میکنم ان شالله

    ان العزه لله جمیعا،،،،،

    چقدر براونی دلبره خیلی نایسه

    چقدر لذت بخش هست غذا دادن به حیوانات

    خدایا منم میخوام تجربه کنم

    آدم و میاره تو لحظه حال

    خدارو صدهزار مرتبه شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: